Forwarded from قلمرو نقد (...)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فیلم/
📽️اسکار غیرمنتظره برای ایران
📽️انیمیشن «در سایه سرو»، به نویسندگی و کارگردانی شیرین سوهانی و حسین ملایمی، محصول ایران، ۲۰۲۴ برندهی جایزهی اسکار ۲۰۲۵ در بخش «انیمیشن کوتاه» شد.
🌱برای دستیابی به موفقیت، باید تلاش کرده و محصول تولید کرد و در «اندوه» مشکلات جاری مضمحل و منزوی نشد. تبریک به این دو هنرمند عزیز، که راه سخت و روزگار سخت را به همت خود هموار کردند.
@r_dorost
📽️اسکار غیرمنتظره برای ایران
📽️انیمیشن «در سایه سرو»، به نویسندگی و کارگردانی شیرین سوهانی و حسین ملایمی، محصول ایران، ۲۰۲۴ برندهی جایزهی اسکار ۲۰۲۵ در بخش «انیمیشن کوتاه» شد.
🌱برای دستیابی به موفقیت، باید تلاش کرده و محصول تولید کرد و در «اندوه» مشکلات جاری مضمحل و منزوی نشد. تبریک به این دو هنرمند عزیز، که راه سخت و روزگار سخت را به همت خود هموار کردند.
@r_dorost
آدمیزاد زود با همه چیز انس می گیرد.
هرچند روزگاری برای رهایی دست پا می زد.
و این همان رنج زیستن است...
«زن در ریگ روان»
شاهکاری از "هیروشی تشیگاهارا"
Join 👉 @honar7modiran
هرچند روزگاری برای رهایی دست پا می زد.
و این همان رنج زیستن است...
«زن در ریگ روان»
شاهکاری از "هیروشی تشیگاهارا"
Join 👉 @honar7modiran
زن در روستا متولد شده و احتمالاً هیچ وقت از آن خارج نشده است. او می گوید همسر و فرزندش در بهمنی از شن کشته شده اند ولی نمی تواند محل مدفون شدن آن ها را مشخص کند. البته هیچ وقت معلوم نمی شود که آیا این حرف حقیقت دارد یا این که فقط یکی از حیله ها یا سمبل های فریبنده ی آبه است.
زن در عین یکنواختی، شخصیتی چندلایه دارد. یکی از نقش های مهمان ناخوانده ی او این است که این لایه های شخصیتی را یکی پس از دیگری برای مخاطبین آشکار کند. مرد در ابتدا نگاهی تحقیرآمیز به او دارد:
چرا زن با استبداد روستاییان نمی جنگد؟
پس از مدتی، تحقیر تبدیل به دلسوزی می شود. او با استبداد نمی جنگد چون نمی داند آزادی چیست؛ او حتی عدم وجود آزادی را نیز درک نمی کند.
مرد در تمام طول شب می بیند که زن از اطراف کلبه شن هایی را که از دیواره های حفره ریزش می کند در سطل جمع آوری می کند و مردان روستا سطل را با طناب از حفره بیرون می کشند.
صبح فردای آن روز، هنگامی که قصد ترک محل را دارد، متوجه می شود که اهالی روستا، نقشه های دیگری برای او در سر می پرورانند. وقتی مرد بیدار می شود، در می یابد که طناب بالا کشیده شده است. تلاش های او برای خروج از گودال مرتباً به شکست می انجامد و او ابتدا با تردید، سپس با خشم و بعد از آن با ترس متوجه می شود که حالا به کارگری در این کار بی پایان تبدیل شده است. او خود را در آن جا اسیری می یابد که ظاهرا هیچ راه فراری برایش وجود ندارد. او متوجه میشود که توسط اهالی دهکده اسیر شده است تا دستیار زن برای استخراج شن باشد. و مجبور به پارو کردن تپه های شنی ای می شود که مدام درحال پیشروی هستند و روستا را تهدید به نابودی می کنند. متوجه می شود که خلاصی از این گودال که توسط شنهای روان همیشه در حال تهدید به پر شدن است به سادگی امکان پذیر نیست و او در این گودال زندانی است. شبها تا صبح باید شن های اضافی را جمع کنند و در زنبیل هایی بریزند تا افرادی که در بالا هستند آنها را بالا بکشند. اگر یک روز این کار انجام نشود خرابی کلبه ناگزیر است و امکان دفن شدن زیر شن های روان زیاد است. از طرفی این گودال ها سدی است در مقابل شن های روان برای محافظت از باقی دهکده لذا اهالی دهکده روی این موضوع که افراد داخل گودالها کارشان را انجام دهند و یا فرار نکنند حساس هستند. داستان روایتی است از تلاش های مرد برای فرار از این وضعیت....
تنها همراه و مصاحب او، زن جوانی عجیب و مرموز است. در طول داستان، همچنان که در کنارهم مانند سیزیف، اسطوره ی یونانی که محکوم به غلتاندن سنگی بر روی کوه بود، مجبور به انجام کاری تمام نشدنی هستند، تار و پود سرنوشت این دو شخصیت باهم گره می خورد و رابطه ای میانشان شکل می گیرد.
زن هیچ ارادهای برای بیرون آمدن از میان شن و ماسهها ندارد. شکسته شده است. اما مرد سعی میکند از زندگی «بیمعنی» در گودال ماسه امتناع کند. او در تکاپوست تا بیرون بیاید، اما بیهوده است. دیوار شنی مانعی غیرقابل نفوذ بین او و «آزادی» است... .
🎥 Woman in the dunes 1964
join 👉 @honar7modiran
زن در عین یکنواختی، شخصیتی چندلایه دارد. یکی از نقش های مهمان ناخوانده ی او این است که این لایه های شخصیتی را یکی پس از دیگری برای مخاطبین آشکار کند. مرد در ابتدا نگاهی تحقیرآمیز به او دارد:
چرا زن با استبداد روستاییان نمی جنگد؟
پس از مدتی، تحقیر تبدیل به دلسوزی می شود. او با استبداد نمی جنگد چون نمی داند آزادی چیست؛ او حتی عدم وجود آزادی را نیز درک نمی کند.
مرد در تمام طول شب می بیند که زن از اطراف کلبه شن هایی را که از دیواره های حفره ریزش می کند در سطل جمع آوری می کند و مردان روستا سطل را با طناب از حفره بیرون می کشند.
صبح فردای آن روز، هنگامی که قصد ترک محل را دارد، متوجه می شود که اهالی روستا، نقشه های دیگری برای او در سر می پرورانند. وقتی مرد بیدار می شود، در می یابد که طناب بالا کشیده شده است. تلاش های او برای خروج از گودال مرتباً به شکست می انجامد و او ابتدا با تردید، سپس با خشم و بعد از آن با ترس متوجه می شود که حالا به کارگری در این کار بی پایان تبدیل شده است. او خود را در آن جا اسیری می یابد که ظاهرا هیچ راه فراری برایش وجود ندارد. او متوجه میشود که توسط اهالی دهکده اسیر شده است تا دستیار زن برای استخراج شن باشد. و مجبور به پارو کردن تپه های شنی ای می شود که مدام درحال پیشروی هستند و روستا را تهدید به نابودی می کنند. متوجه می شود که خلاصی از این گودال که توسط شنهای روان همیشه در حال تهدید به پر شدن است به سادگی امکان پذیر نیست و او در این گودال زندانی است. شبها تا صبح باید شن های اضافی را جمع کنند و در زنبیل هایی بریزند تا افرادی که در بالا هستند آنها را بالا بکشند. اگر یک روز این کار انجام نشود خرابی کلبه ناگزیر است و امکان دفن شدن زیر شن های روان زیاد است. از طرفی این گودال ها سدی است در مقابل شن های روان برای محافظت از باقی دهکده لذا اهالی دهکده روی این موضوع که افراد داخل گودالها کارشان را انجام دهند و یا فرار نکنند حساس هستند. داستان روایتی است از تلاش های مرد برای فرار از این وضعیت....
تنها همراه و مصاحب او، زن جوانی عجیب و مرموز است. در طول داستان، همچنان که در کنارهم مانند سیزیف، اسطوره ی یونانی که محکوم به غلتاندن سنگی بر روی کوه بود، مجبور به انجام کاری تمام نشدنی هستند، تار و پود سرنوشت این دو شخصیت باهم گره می خورد و رابطه ای میانشان شکل می گیرد.
زن هیچ ارادهای برای بیرون آمدن از میان شن و ماسهها ندارد. شکسته شده است. اما مرد سعی میکند از زندگی «بیمعنی» در گودال ماسه امتناع کند. او در تکاپوست تا بیرون بیاید، اما بیهوده است. دیوار شنی مانعی غیرقابل نفوذ بین او و «آزادی» است... .
🎥 Woman in the dunes 1964
join 👉 @honar7modiran
زن در ریگ روان به سبک اگزیستانسیالیسم و شبیه رمان "افسانه سیزیف"از آلبر کامو ساخته شده،
گرفتار شدن در گودالی که نماد زندگی ست که به کار،غذا،خواب و سکس محدود میشود به این صورت که نمی توانی از گودال فرار کنی ولی میتوانی گودال بهتری بسازی
🎬Woman in the Dunes 1964
Join 👉 @honar7modiran
گرفتار شدن در گودالی که نماد زندگی ست که به کار،غذا،خواب و سکس محدود میشود به این صورت که نمی توانی از گودال فرار کنی ولی میتوانی گودال بهتری بسازی
🎬Woman in the Dunes 1964
Join 👉 @honar7modiran
وقتی معلم حشرهشناس در گودال عمیق شن، در آلونک زهواردررفته میبیند که چطور زن شبها تا سپیده با بیل و سطل، شنِ روان مرطوب را به بالای گودال میفرستد، تا خانهاش دفن نشود، میپرسد، چرا با این روش نابودکننده بیفایده به زندگی بیهوده یکنواختِ ملالآورش چنگ میزند تا روز را به شب برساند؟ چرا به شهر نمیرود و این تیروتخته پوسیده را رها نمیکند که هر لحظه ممکن است، به گوری تبدیل شود؟
زن که انگار در حال انجام معمولیترین کار جهان است، میگوید: «مگر این کار چه فرقی میکند با کاری که تو هر روز در شهر میکنی؟»
- چرا باید به همچین دهی بچسبی؟ واقعاً نمیفهمم. این شن که موضوع پیش پاافتادهای نیست. این کار احمقانه و بیهودهای است. زندگی میکنی که شن بیل بزنی، یا شن بیل میزنی که زندگی کنی؟
- به خاطر اینکه هرگز از اینجور بیلزدن دست نمیکشیم، دِه باقی مانده. اگر دست بکشیم، ده سر ۱۰ روز زیر شن دفن میشود. بعد از خانه من نوبت همسایه بغلی است و بعد همه روستا.
- Woman in the Dunes, 1964
join👉 @honar7modiran
زن که انگار در حال انجام معمولیترین کار جهان است، میگوید: «مگر این کار چه فرقی میکند با کاری که تو هر روز در شهر میکنی؟»
- چرا باید به همچین دهی بچسبی؟ واقعاً نمیفهمم. این شن که موضوع پیش پاافتادهای نیست. این کار احمقانه و بیهودهای است. زندگی میکنی که شن بیل بزنی، یا شن بیل میزنی که زندگی کنی؟
- به خاطر اینکه هرگز از اینجور بیلزدن دست نمیکشیم، دِه باقی مانده. اگر دست بکشیم، ده سر ۱۰ روز زیر شن دفن میشود. بعد از خانه من نوبت همسایه بغلی است و بعد همه روستا.
- Woman in the Dunes, 1964
join👉 @honar7modiran
اینسرتی از یک ساعت می آید، یک اکستریم کلوز آپ از چشمان خواب آلود مرد. موسیقی مشوش تورو تاکه میتسو روی این صحنه ها جاریست و ادامه فاجعه باری را برای داستان پیش گویی می کند. مرد از خواب بیدار می شود و با زن خفته عریان مواجه می شود.
🎬 Woman in the dunes 1964
join 👉 @honar7modiran
🎬 Woman in the dunes 1964
join 👉 @honar7modiran
نقش معلم بهعنوان شوهر جدید بیوهای که در آن وضعیت متروک زندگی میکند، نشاندهنده بیاهمیت بودن ما در تقابل با بافت بزرگتر کل جهان بهعنوان افراد ناشناس سرگردان در فضای باز است، مانند ذرات ریز دانهریز شن که در میان اقیانوسی وسیع گم شدهاند. فیلمبرداری واضح و دقیق سگاوا در این فیلم به ماسه زندگی بخشیده است.
زن قهرمان نقل میکند که چگونه شوهر و دخترش در طوفان شن جان خود را از دست داده اند و استخوانهای آنها احتمالاً در زیر این تودههای شن دفن شده است. اگرچه برای بیننده و حتی معلم غیرمنطقی به نظر میرسد، اما توضیحات او هدف کافی در زندگی اش را برای او فراهم میکند تا در این موقعیت بی پایان برای زنده ماندن تلاش کند. علیرغم فقدان مبنای منطقی، فیلم به طور عجیبی بسیار واقع گرایانه است، به خصوص در نحوه نگاه کردن دوربین به پوست برهنه زن در حالی که او پشت به معلم خوابیده است و حس تقریباً ملموسی را به ما میدهد که دارای ظرافتهای وابسته به عشق شهوانی است. پذیرش سرنوشت زن، اگرچه تکان دهنده است، اما با توجه به دلایل او برای ماندن در کنار آنچه از خانواده اش باقی مانده است، هنوز تا حدودی قابل درک است. با این حال، این تبدیلِ تدریجی انسان منطقی به از دست دادن انگیزه خود برای فرار، به طوری که در نهایت او ماندن در آن گودال شنی را انتخاب میکند، است که ما را کاملاً وحشت زده میکند.
تماشای دوباره این فیلم بعد از سالها مرا به یاد جمله ای از آهنگ معروف «هتل کالیفرنیا» انداخت که میگوید: «هر وقت دوست داری میتوانی وارد شوی، اما هرگز نمیتوانی آنجا را ترک کنی». هنگامی که معلم مدرسه بی خبر برای گذراندن شب به خانه بیوه جوان هدایت میشود، او بدون اینکه متوجه شود به قبر خودش میرود. تنها سخنان زن «روز اول نه» هنگامی که مرد پیشنهاد میکند که برای کندن شنها کمک کند، ما را نسبت به کل مذاکره با روستاییان محتاط میکند. وقتی صبح روز بعد، مرد آماده رفتن میشود و نردبان را پیدا نمیکند، به نظرش سرگرم کننده است، اما نتهای دلخراش پسزمینه تاکمیتسو نشان میدهد که او در اعتماد کردن به روستاییان بسیار در اشتباه است. تفسیرِ این که آیا روستاییان به او کمک کرده اند یا او را به دام انداخته اند، به عهده تماشاگران است و تصمیم برای تماشای این فیلم با نگاهی بدبینانه یا خوشبینانه نیز همینطور.
✍ #فاطمه_علی_اکبریان
🎥 Woman in the dunes 1964
join 👉 @honar7modiran
زن قهرمان نقل میکند که چگونه شوهر و دخترش در طوفان شن جان خود را از دست داده اند و استخوانهای آنها احتمالاً در زیر این تودههای شن دفن شده است. اگرچه برای بیننده و حتی معلم غیرمنطقی به نظر میرسد، اما توضیحات او هدف کافی در زندگی اش را برای او فراهم میکند تا در این موقعیت بی پایان برای زنده ماندن تلاش کند. علیرغم فقدان مبنای منطقی، فیلم به طور عجیبی بسیار واقع گرایانه است، به خصوص در نحوه نگاه کردن دوربین به پوست برهنه زن در حالی که او پشت به معلم خوابیده است و حس تقریباً ملموسی را به ما میدهد که دارای ظرافتهای وابسته به عشق شهوانی است. پذیرش سرنوشت زن، اگرچه تکان دهنده است، اما با توجه به دلایل او برای ماندن در کنار آنچه از خانواده اش باقی مانده است، هنوز تا حدودی قابل درک است. با این حال، این تبدیلِ تدریجی انسان منطقی به از دست دادن انگیزه خود برای فرار، به طوری که در نهایت او ماندن در آن گودال شنی را انتخاب میکند، است که ما را کاملاً وحشت زده میکند.
تماشای دوباره این فیلم بعد از سالها مرا به یاد جمله ای از آهنگ معروف «هتل کالیفرنیا» انداخت که میگوید: «هر وقت دوست داری میتوانی وارد شوی، اما هرگز نمیتوانی آنجا را ترک کنی». هنگامی که معلم مدرسه بی خبر برای گذراندن شب به خانه بیوه جوان هدایت میشود، او بدون اینکه متوجه شود به قبر خودش میرود. تنها سخنان زن «روز اول نه» هنگامی که مرد پیشنهاد میکند که برای کندن شنها کمک کند، ما را نسبت به کل مذاکره با روستاییان محتاط میکند. وقتی صبح روز بعد، مرد آماده رفتن میشود و نردبان را پیدا نمیکند، به نظرش سرگرم کننده است، اما نتهای دلخراش پسزمینه تاکمیتسو نشان میدهد که او در اعتماد کردن به روستاییان بسیار در اشتباه است. تفسیرِ این که آیا روستاییان به او کمک کرده اند یا او را به دام انداخته اند، به عهده تماشاگران است و تصمیم برای تماشای این فیلم با نگاهی بدبینانه یا خوشبینانه نیز همینطور.
✍ #فاطمه_علی_اکبریان
🎥 Woman in the dunes 1964
join 👉 @honar7modiran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#Gif
هیچچیز نمیتواند در برابر شن، این نیروی بیشکل ویرانگر بایستد. خود این نکته که بیشکل است بیتردید بهترین نشانهی قدرت آن است، مگر نه؟
🎬 The Woman in the Dunes 1964
Join 👉 @honar7modiran
هیچچیز نمیتواند در برابر شن، این نیروی بیشکل ویرانگر بایستد. خود این نکته که بیشکل است بیتردید بهترین نشانهی قدرت آن است، مگر نه؟
🎬 The Woman in the Dunes 1964
Join 👉 @honar7modiran
Forwarded from سینما نوستالژیا
نقد_فیلم_«حقایق_ناگوار»_یاشار_یوسفی.pdf
81.8 KB
⬆️ زن در ریگ روان(زن شنی) هیروشی تشیگاهارا ۱۹۶۴
⬇️ فارغ التحصیل، مایک نیکولز ۱۹۶۷
دهه طلایی ۱۹۶۰
Join 👉 @honar7modiran
⬇️ فارغ التحصیل، مایک نیکولز ۱۹۶۷
دهه طلایی ۱۹۶۰
Join 👉 @honar7modiran
مرد آماده رفتن می شود. با یک پلان (POV) نقطه نظر متوجه موقعیت می شویم: مسخره است، نردبان نیست. مرد سعی می کند از دیواره های ریزشی شنی بالا برود اما غیر ممکن است.
بر می گردد و زن را بیدار می کند تا از او بپرسد نردبان کجاست و اینجاست که متوجه واقعیت تلخ می شود، او به دام افتاده است درست مانند حشره ای که نمی تواند از دیواره های لغزان یک ظرف شیشه ای بالا برود.
زن به او می گوید که چاره ای جز ماندن و کمک در تخلیه شن ها ندارد و پرده از فلسفه این کار بر می دارد: اگر ما زیر شن دفن شویم خانه بغلی هم مدفون خواهد شد.
اﮔﺮ ﯾﮏ روز اﯾﻦ ﮐﺎر را اﻧﺠﺎم ﻧﺪﻫﻨﺪ، ﮐﻠﺒﻪ روی ﺳﺮﺷﺎن ﺧﺮاب ﻣﯽ ﺷﻮد و آﻧﻬﺎ در آن زﻧﺪه زﻧﺪه دﻓﻦ میﺷﻮﻧﺪ، از ﻃﺮف دﯾﮕﺮ اﯾﻦ ﮔﻮدال ﻫﺎ ﺧﻮد ﻣﺎﻧﻌﯽ اﺳﺖ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻃﻮﻓﺎن ﻫﺎی ﺷﻦ و از ﺳﺎﯾﺮ ده ﻣﺤﺎﻓﻈﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ.
🎬 Woman in the dunes 1964
join 👉 @honar7modiran
بر می گردد و زن را بیدار می کند تا از او بپرسد نردبان کجاست و اینجاست که متوجه واقعیت تلخ می شود، او به دام افتاده است درست مانند حشره ای که نمی تواند از دیواره های لغزان یک ظرف شیشه ای بالا برود.
زن به او می گوید که چاره ای جز ماندن و کمک در تخلیه شن ها ندارد و پرده از فلسفه این کار بر می دارد: اگر ما زیر شن دفن شویم خانه بغلی هم مدفون خواهد شد.
اﮔﺮ ﯾﮏ روز اﯾﻦ ﮐﺎر را اﻧﺠﺎم ﻧﺪﻫﻨﺪ، ﮐﻠﺒﻪ روی ﺳﺮﺷﺎن ﺧﺮاب ﻣﯽ ﺷﻮد و آﻧﻬﺎ در آن زﻧﺪه زﻧﺪه دﻓﻦ میﺷﻮﻧﺪ، از ﻃﺮف دﯾﮕﺮ اﯾﻦ ﮔﻮدال ﻫﺎ ﺧﻮد ﻣﺎﻧﻌﯽ اﺳﺖ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻃﻮﻓﺎن ﻫﺎی ﺷﻦ و از ﺳﺎﯾﺮ ده ﻣﺤﺎﻓﻈﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ.
🎬 Woman in the dunes 1964
join 👉 @honar7modiran
حرکات و سکوت زن معنای غیرمنتظره و هولناکی به خود گرفت. آن را باور نمیکرد، اما دلش خبردار بود که آنچه میترسید به سرش آمده است. شاید نردبان را با اطلاع او و بیشک با رضایت کامل او برداشته بودند بیتردید زن همدستشان بود.
پیدا بود که واکنشاش هیچ ربطی به دستپاچگی ندارد، حالت قربانی ایثارگری را داشت. حالت بزهکاری که حاضر است هر مجازاتی را بپذیرد. مرد فریب سوسکی را خورده و مانند موش گرسنه در بیابانی به دام افتاده بود که راه گریزی نداشت.
🎬 Woman in the dunes 1964
join 👉 @honar7modiran
پیدا بود که واکنشاش هیچ ربطی به دستپاچگی ندارد، حالت قربانی ایثارگری را داشت. حالت بزهکاری که حاضر است هر مجازاتی را بپذیرد. مرد فریب سوسکی را خورده و مانند موش گرسنه در بیابانی به دام افتاده بود که راه گریزی نداشت.
🎬 Woman in the dunes 1964
join 👉 @honar7modiran
Forwarded from فنسالاران صنعت داروی کشور
majale+fan+salaran-19_775397.pdf
14.8 MB
نسخه کمحجم/
مجله «فنسالاران»، شماره ۱۹
🌱ویژهنامه نوروزی
🟧تورق نسخه الکترونیکی نوزدهمین شماره مجله «فنسالاران»، فروردین ۱۴۰۴
اکنون روی عکس بالا، کلیک کرده، دانلود کنید، و با «فنسالاران صنعت داروی کشور» هممسیر و همراه شوید.
🪴قرار بعدیمان:
فنسالاران شماره ۲۰، اردیبهشت ۱۴۰۴.
دسترسی آسان در سایت، بدون نیاز به فیلترشکن 👇👇👇
https://B2n.ir/w03795
🟧@fansalaran
مجله «فنسالاران»، شماره ۱۹
🌱ویژهنامه نوروزی
🟧تورق نسخه الکترونیکی نوزدهمین شماره مجله «فنسالاران»، فروردین ۱۴۰۴
اکنون روی عکس بالا، کلیک کرده، دانلود کنید، و با «فنسالاران صنعت داروی کشور» هممسیر و همراه شوید.
🪴قرار بعدیمان:
فنسالاران شماره ۲۰، اردیبهشت ۱۴۰۴.
دسترسی آسان در سایت، بدون نیاز به فیلترشکن 👇👇👇
https://B2n.ir/w03795
🟧@fansalaran