الفرد هیچکاک :
فیلم خوب فیلمی است که اگر صدایش را هم قطع کنید تماشاگران کاملا در جریان داستان قرار گیرند.
Join 👉 @honar7modiran
فیلم خوب فیلمی است که اگر صدایش را هم قطع کنید تماشاگران کاملا در جریان داستان قرار گیرند.
Join 👉 @honar7modiran
در ایستگاه پلیس اولین کاری که می کند، به مادرش زنگ می زند و می گوید: "من ام. راجر. پسرت." مادر صدایش را نمی شناسد (ما آن طرف خط را نمی شونیم). انگار که کری گرانت هویتش را از دست داده است. خودش هم شک کرده است که کاپلان است یا راجر ثورنهیل.
وی، آرام آرام، تمام منافذ و سپر های مدرنش را از دست می دهد. در دنیای کاپلان دیگر چیزی برای محافظت از خودش برایش باقی نمانده است. اسمش از دست رفته، هویتش از دست رفته، و مجبور می شود با یک هویت جعلی زندگی کند.
وقتی بر می گردد و به مادر قصه را می گوید، یک صحنه ی فوق العاده داریم: صحنه ی آسانسور. که مادر کاپلان (یعنی مادر کری گرانت) و دو تبهکاری که می خواستند او را بکشند داخل آسانسور هستند. کری گرانت از پیش قصه را برای مادر گفته است. مادر، با شوخی و خنده، به آن دو تبهکار می گوید: "شما بودید می خواستید پسر مرا بکشید؟" (یعنی حرف پسرش را باور نکرده است.) همه می خندند. هیچکاک ما را می خنداند؛ ما هم می خندیم. اما پشت این خنده چه چیزی است؟ ما می دانیم که این دو تبهکار می خواستند او را بکشند! می بینید که هیچکاک چه طور شوخی و جدی را با هم پیوند می زند و مسأله را تند تر و تلخ تر می کند و در لحظه هم ما را می خنداند؟ هیچکاک سرگرمی را پیوند می دهد با عمق داستانش که از دست دادن هویت یک مرد مدرن است.
✍ #سیدجواد_یوسف_بیک
🎬 North by Northwest 1959
Join 👉 @honar7modiran
وی، آرام آرام، تمام منافذ و سپر های مدرنش را از دست می دهد. در دنیای کاپلان دیگر چیزی برای محافظت از خودش برایش باقی نمانده است. اسمش از دست رفته، هویتش از دست رفته، و مجبور می شود با یک هویت جعلی زندگی کند.
وقتی بر می گردد و به مادر قصه را می گوید، یک صحنه ی فوق العاده داریم: صحنه ی آسانسور. که مادر کاپلان (یعنی مادر کری گرانت) و دو تبهکاری که می خواستند او را بکشند داخل آسانسور هستند. کری گرانت از پیش قصه را برای مادر گفته است. مادر، با شوخی و خنده، به آن دو تبهکار می گوید: "شما بودید می خواستید پسر مرا بکشید؟" (یعنی حرف پسرش را باور نکرده است.) همه می خندند. هیچکاک ما را می خنداند؛ ما هم می خندیم. اما پشت این خنده چه چیزی است؟ ما می دانیم که این دو تبهکار می خواستند او را بکشند! می بینید که هیچکاک چه طور شوخی و جدی را با هم پیوند می زند و مسأله را تند تر و تلخ تر می کند و در لحظه هم ما را می خنداند؟ هیچکاک سرگرمی را پیوند می دهد با عمق داستانش که از دست دادن هویت یک مرد مدرن است.
✍ #سیدجواد_یوسف_بیک
🎬 North by Northwest 1959
Join 👉 @honar7modiran
Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#Gif
فیلم های کلاسیک، فیلم های باشکوهی اند که توانسته اند رقیب قدرتمند شان، زمان را شکست دهند و در ذهن و دل همه ی مخاطبان سینما بمانند.
کاری گرانت در نمایی از فیلم؛ شمال از شمال غربی (۱۹۵۹)
🎬 North by Northwest
Join 👉 @honar7modiran
فیلم های کلاسیک، فیلم های باشکوهی اند که توانسته اند رقیب قدرتمند شان، زمان را شکست دهند و در ذهن و دل همه ی مخاطبان سینما بمانند.
کاری گرانت در نمایی از فیلم؛ شمال از شمال غربی (۱۹۵۹)
🎬 North by Northwest
Join 👉 @honar7modiran
ارنست لمن، نویسنده فیلمنامه «شمال ازشمالغربی» می خواست با مشارکت هیچکاک فیلمی ماندگار بسازد و در این امر نیز موفق بود. در سراسر کارنامه هنری هیچکاک، وی علاقه ای وسواس گونه به هویت های اشتباهی و جاسوسی داشت. اما جذاب ترین پرداخت او به این مسائل در فیلم «شمال ازشمالغربی» بوده است، با جوک ها و ماجراهایی بسیار بیشتر از همیشه. این فیلم بیشتر بر جذبه سرگرم کنندگی و جذابیت داستان تمرکز دارد و در کنار سیال بودن داستان از موسیقی عجیب و هیجان انگیز نیز بهترین استفاده را می برد. علیرغم مدت زمان غیرمعمول و بسیار بلند فیلم، پیچش های داستانی متعدد باعث شده که مخاطب هیچگاه از تماشای این فیلم خسته نشود.
🎬 North by Northwest 1959
Join 👉 @honar7modiran
🎬 North by Northwest 1959
Join 👉 @honar7modiran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
راهپلهها در سینمای هیچکاک
در این ویدئو میبینیم که چگونه الفرد هیچکاک با استفاده از راهپلهها، حس تعلیق را در سینمای خود به وجود میآورد.
Join 👉 @honar7modiran
در این ویدئو میبینیم که چگونه الفرد هیچکاک با استفاده از راهپلهها، حس تعلیق را در سینمای خود به وجود میآورد.
Join 👉 @honar7modiran
قضیه زمانی جذابتر میشود که هیچکاک مجددا روی تنهایی کری گرانت تاکید میکند بدین معنا که پلیس اظهارات کری گرانت را در خصوص باند تبهکار باور نمیکند و این چنین به ما میفهماند که هر تخریب و یا نابودی در جامعه امروزی ما از عدم باور است که شکل میگیرد عدم باوری که ناشی از هویت خراب راجر مستی است که کاپرین نیست اما سعی دارد از حقایق پشت پرده کاپرین سخن به میان بیاورد هیچکاک به ما میفهماند هر بذر غلط کاشته شده در وجود ما ثمره ای خواهد داشت که نتایجش تا مدت زیادی با ما میماند در ادامه شاهد اصرار کری گرانت به وجود شخصی به نام کاپرین هستیم اما هیچکس حتی نزدیکترین اشخاص همچون مادرش حرف او را باور ندارند و او از این فضای بی اعتمادی رنج میبرد تنها راه اثبات حقایق موضوعی ان است که همچون قهرمان شروع به تحقیق و جستجوی بیشتری بکند جالب است بدانید که هیچکاک فضایی را برای کری گرانت متصور میشود تا بفهمد که بی اخلاقی در جامعه به چه معناست به نوعی میخواهد منطق روایی خود را برای تمایل کری گرانت جهت تغییر هویت از راجر به کاپرین بالا ببرد برای همینم هست که اهسته اهسته ما به همراه کری گرانت به این تصور میرسیم که شاید او همان کاپرین باشد.
ارنست لمن در مقام فیلمنامه نویس، با پیشبرد قصه گره ها تعدد بیشتری پیدا میکنند و گره گشایی ها مرتبا شکل میگیرند و این چنین سعی دارد مخاطب را مجذوب و مبهوت خود نگه دارد در یکی از سکانس های تاریخی سینما ی جهان وقتی مادر راجر از ان دو تبهکار میپرسد که شما واقعا قصد کشتن پسرم را دارید؟
انها در جواب فقط میخندند و این خنده رفته رفته همه گیر میشود ارنست لمن و هیچکاک هر دو اشاره به ان ضرب المثل قدیمی دارند که میگوییم گاهی این خنده از گریه غم انگیز تر است.
غم انگیز است چون کری گرانت به حدی لایه بی اخلاقی اش در زندگی بلد شده است که حتی نزدیکترین فرد همچون مادرش او را جدی نمیگیرد و همه گیر شدن این خنده به معنای یک بی اعتمادی جمعیست چه کسی حرف اورا باور میکند غیر از خودش؟ بله به خاطر همان ته مایه وجودش همان خودش هست که این تلاش ها صورت میپذیرد این تلاش ها انجام میگیرد تا راجر از هیچ همه چیز را بسازد که البته جدا از بحث مفاهیمی لمن توانسته به خوبی ویژگی های یک قهرمان را به مخاطب خود معرفی نماید جالب ان است که این خود که از ان صحبت شد ما هستیم همه ما که اثر پیش رو را تماشا میکنیم اگر دچار همذات پنداری شده ایم پس یعنی ما همه آن خود هستیم پس واکنش صحیح در نمایش این سکانس تنها یک لبخند تلخ خواهد بود اما شاید یکی از بزرگترین نقاط ضعف این پروژه ان باشد که خیلی ناگهانی ارنست لمن سیستم روایی خود را دچار تحول میکند{اول شخص به دانای کل} وبا نمایش اتاق فکر اطلاعات امریکا همه موضوعات و قضایای در ابهام را شرح میدهد و این چنین فضای راز الود و ابهام بر انگیز قصه را تماما روشن میکند با این کار به طرز فاجعه باری ریتم کیفی اثر هیچکاک دچار افت میشودبه عبارت دیگر به جای اینکه ارایه اطلاعات به صورت قطره چکانی به گونه ای صورت پذیرد که کل فضای اثر را پوشش دهد همه انها در یک سکانس بدون هیچ تدبیر خاصی تشریح میگردد.
✍ #مهیار_محمدملکی
🎬 North by Northwest 1959
Join 👉 @honar7modiran
ارنست لمن در مقام فیلمنامه نویس، با پیشبرد قصه گره ها تعدد بیشتری پیدا میکنند و گره گشایی ها مرتبا شکل میگیرند و این چنین سعی دارد مخاطب را مجذوب و مبهوت خود نگه دارد در یکی از سکانس های تاریخی سینما ی جهان وقتی مادر راجر از ان دو تبهکار میپرسد که شما واقعا قصد کشتن پسرم را دارید؟
انها در جواب فقط میخندند و این خنده رفته رفته همه گیر میشود ارنست لمن و هیچکاک هر دو اشاره به ان ضرب المثل قدیمی دارند که میگوییم گاهی این خنده از گریه غم انگیز تر است.
غم انگیز است چون کری گرانت به حدی لایه بی اخلاقی اش در زندگی بلد شده است که حتی نزدیکترین فرد همچون مادرش او را جدی نمیگیرد و همه گیر شدن این خنده به معنای یک بی اعتمادی جمعیست چه کسی حرف اورا باور میکند غیر از خودش؟ بله به خاطر همان ته مایه وجودش همان خودش هست که این تلاش ها صورت میپذیرد این تلاش ها انجام میگیرد تا راجر از هیچ همه چیز را بسازد که البته جدا از بحث مفاهیمی لمن توانسته به خوبی ویژگی های یک قهرمان را به مخاطب خود معرفی نماید جالب ان است که این خود که از ان صحبت شد ما هستیم همه ما که اثر پیش رو را تماشا میکنیم اگر دچار همذات پنداری شده ایم پس یعنی ما همه آن خود هستیم پس واکنش صحیح در نمایش این سکانس تنها یک لبخند تلخ خواهد بود اما شاید یکی از بزرگترین نقاط ضعف این پروژه ان باشد که خیلی ناگهانی ارنست لمن سیستم روایی خود را دچار تحول میکند{اول شخص به دانای کل} وبا نمایش اتاق فکر اطلاعات امریکا همه موضوعات و قضایای در ابهام را شرح میدهد و این چنین فضای راز الود و ابهام بر انگیز قصه را تماما روشن میکند با این کار به طرز فاجعه باری ریتم کیفی اثر هیچکاک دچار افت میشودبه عبارت دیگر به جای اینکه ارایه اطلاعات به صورت قطره چکانی به گونه ای صورت پذیرد که کل فضای اثر را پوشش دهد همه انها در یک سکانس بدون هیچ تدبیر خاصی تشریح میگردد.
✍ #مهیار_محمدملکی
🎬 North by Northwest 1959
Join 👉 @honar7modiran
Forwarded from یکشنبه های سوررئال: کمدی سیاه
📰🎬 پویا عاقلی زاده عضو جدید فدراسیون جهانی منتقدان فیلم (فیپرشی) شد. به گزارش رسیده، پویا عاقلی زاده، فیلمساز و منتقد سینما، عضو جدید «فدراسیون بینالمللی منتقدان فیلم» (FIPRESCI) شد و به جمع ایرانیان حاضر در این انجمن پیوست. فیپرشی از سال ١٩٣٠ در زمینهی نقد فیلمهای جشنوارههای معتبر بینالمللی فعالیت دارد و هر ساله مهمترین جشنوارههای فیلم از جمله کن و برلین، پذیرای تیم داوری منتخب فیپرشی است.
https://banifilmonline.ir/هنرمند-ایرانی-عضو-جدید-فیپرشی-شد/
@SurrealSundayS
https://banifilmonline.ir/هنرمند-ایرانی-عضو-جدید-فیپرشی-شد/
@SurrealSundayS
راجر بیآنکه جایی اشاره کند یا حتی شاید خودش هم بداند، در حال اثبات خودش به مادری سلطهگر و تحقیرگر است؛ مادری که برای اولین بار در جلسهی رسمی دادگاه راجر به ما نشان داده میشود؛ آن هم در زمانی که وکیل راجر به قاضی میگوید: “بله او شخصی منطقی است.” و مادر پوزخندی میزند. این مادر، پیش از هر شخص یا هر قانونی، راجر را نادیده و ناچیز میشمارد و او را همچون پسربچهای نابالغ در جامعه جلوه میدهد؛ تصویری از راجر که تا قبل از ورود ایو کندل (ایو مری سنت) برای ما نیز به همان شکل است.
✍ #پویا_عاقلی_زاده
🎬 شمال از شمال غربی ١٩۵٩
Join 👉 @honar7modiran
✍ #پویا_عاقلی_زاده
🎬 شمال از شمال غربی ١٩۵٩
Join 👉 @honar7modiran
#جالب_است_بدانید
فیلمبرداری دزدکی شمال از شمال غربی
آیا غولی در ابعاد هیچکاک دوست دارد مخفیانه فیلم بسازد؟ هرگز. اما قوانین سازمان ملل در نیویورک آنقدر سفتوسخت بود که آنها حتی به «سلطان وحشت» هم اجازه فیلمبرداری در مقر یا حتی محوطه بیرونی سازمان را هم ندادند. هیچکاک هم اهل تسلیم شدن نبود سکانس ورود گرانت به محوطه را با پنهان کردن یک دوربین فیلمبرداری داخل یک کامیون دزدکی فیلمبردای کرد!
🎬 North by Northwest 1959
Join 👉 @honar7modiran
فیلمبرداری دزدکی شمال از شمال غربی
آیا غولی در ابعاد هیچکاک دوست دارد مخفیانه فیلم بسازد؟ هرگز. اما قوانین سازمان ملل در نیویورک آنقدر سفتوسخت بود که آنها حتی به «سلطان وحشت» هم اجازه فیلمبرداری در مقر یا حتی محوطه بیرونی سازمان را هم ندادند. هیچکاک هم اهل تسلیم شدن نبود سکانس ورود گرانت به محوطه را با پنهان کردن یک دوربین فیلمبرداری داخل یک کامیون دزدکی فیلمبردای کرد!
🎬 North by Northwest 1959
Join 👉 @honar7modiran
نقطه قوت شمال از شمال غربی تعلیق هایست که هیچکاک استادانه از کار درآورده است. تنها یک سکانس معرفی وجود دارد (صحنه ای که تورنهیل و منشی اش را در تاکسی نشان میدهد) که در آن سعی میشود تا میان قهرمان داستان و تماشاگر ارتباط ایجاد شود. از اینجا به بعد همه چیز را از دید او میبینیم بجز سکانسی که در آن تماشاگر چیزی را میداند که قهرمان از آن بی اطلاع است یعنی وقتی که دوربین ما را به درون اداره ای دولتی میبرد که عده ای در آن درحال بررسی پرونده تورنهیل و پیچیده کردن ماجرا هستند. در واقع همین پیچیدگی ها و تلاش تورنهیل برای کشف آنهاست که باعث تعلیق های مختلف در فیلم میشود.
🎬 North by Northwest 1959
Join 👉 @honar7modiran
🎬 North by Northwest 1959
Join 👉 @honar7modiran
📌- نقد فیلم « مــرگ یزدگرد »
🔖- [ « بـد و بـدیـع » ]
✍️- نویسنده: #آریا_باقری
🔰- [ خواندن نقد ] 👉
▪️¦ #بهرام_بیضایی #نقد_فیلم #سوسن_تسلیمی
▪️¦ @FormandFilm
▪️¦ @honar7modiran
🔖- [ « بـد و بـدیـع » ]
✍️- نویسنده: #آریا_باقری
🔰- [ خواندن نقد ] 👉
▪️¦ #بهرام_بیضایی #نقد_فیلم #سوسن_تسلیمی
▪️¦ @FormandFilm
▪️¦ @honar7modiran
درام جاسوسی
در این آثار معمولاً شخصیت اصلی در ماجراهايی گوناگون به دنبال مداركی محرمانه يا سلاحی مرموز بوده يا فردی را تعقیب میکند و گاه برعكس از سوی افرادی تعقيب میشود. از مشخصههای دیگر این ژانر آن است که قهرمان معمولاً در چنگال نیرویی عظیم گرفتار میآید؛ مثلا جنایتكار دولتی خارجی يا نهضتی مخوف كه میخواهد بر دنیا استیلا یابد. گاه حتی قهرمان همزمان تحت تعقیب پلیس یا كارآگاهی مخفی قرار میگیرد. در نتيجه تعقيب و گريزی دوجانبه پديد میآید كه در آن شخصیت اصلی مجبور است هم از دست افراد شرور و هم از دست قانون بگریزد.
سهم آلفرد هیچکاک نیز در سینمای جاسوسی بسی بزرگ است. هیچکاک که بهدرستی استاد تعلیق در سینمای جهان خوانده میشود، با ساخت فیلمهایی چون؛ مردی که زیاد می دانست محصول ۱۹۳۴، سیونه پله محصول ۱۹۳۵، بانو ناپدید می شود محصول ۱۹۳۸، بدنام محصول ۱۹۴۶، شمال از شمال غربی محصول ۱۹۵۸، به نوعی پایه گذار قواعد ژانر جاسوسی در سینما به حساب میرود.
🎬 مردی که زیاد می دانست 1934
🎬 ۳۹ پله 1935
🎬 خانم ناپدید می شود1938
🎬 بدنام 1946
🎬 شمال از شمال غربی 1958
✍️#محمد_علیزاده_دهنوی
Join 👉 @honar7modiran
در این آثار معمولاً شخصیت اصلی در ماجراهايی گوناگون به دنبال مداركی محرمانه يا سلاحی مرموز بوده يا فردی را تعقیب میکند و گاه برعكس از سوی افرادی تعقيب میشود. از مشخصههای دیگر این ژانر آن است که قهرمان معمولاً در چنگال نیرویی عظیم گرفتار میآید؛ مثلا جنایتكار دولتی خارجی يا نهضتی مخوف كه میخواهد بر دنیا استیلا یابد. گاه حتی قهرمان همزمان تحت تعقیب پلیس یا كارآگاهی مخفی قرار میگیرد. در نتيجه تعقيب و گريزی دوجانبه پديد میآید كه در آن شخصیت اصلی مجبور است هم از دست افراد شرور و هم از دست قانون بگریزد.
سهم آلفرد هیچکاک نیز در سینمای جاسوسی بسی بزرگ است. هیچکاک که بهدرستی استاد تعلیق در سینمای جهان خوانده میشود، با ساخت فیلمهایی چون؛ مردی که زیاد می دانست محصول ۱۹۳۴، سیونه پله محصول ۱۹۳۵، بانو ناپدید می شود محصول ۱۹۳۸، بدنام محصول ۱۹۴۶، شمال از شمال غربی محصول ۱۹۵۸، به نوعی پایه گذار قواعد ژانر جاسوسی در سینما به حساب میرود.
🎬 مردی که زیاد می دانست 1934
🎬 ۳۹ پله 1935
🎬 خانم ناپدید می شود1938
🎬 بدنام 1946
🎬 شمال از شمال غربی 1958
✍️#محمد_علیزاده_دهنوی
Join 👉 @honar7modiran
کری گرانت بخاطر رانندگی در هنگام مستی دستگیر و حتی زندانی میشود. وقتی آزاد میشود میفهمد که متهم به قتل هم هست و تحت تعقیب قرار دارد. تا اینکه خانمی زیبا بنام ایو کندال که به گفته خودش شیفته جذابیتش شده است، به کمکش میاید و از اینجاست که تازه پیچیدگی های داستان شروع میشود.
فیلم دعوتى به تماشاى گرانت خونسرد است که ناگهان از حیطه ى امن روزمرگى به ورطه اى بى منطق مى لغزد.
در این فیلم کارگردان به طرز شگفت انگیزی ما را درگیر ماجرای چند لایه و تودر تو می نماید و بدون اینکه فرصتی برای فکر کردن درباره ماجراهای فیلم به تماشاگر بدهد او را وارد ماجرای دیگری میکند. هیچکاک تاآخرین لحظه فیلم این روند سرگشتگی تماشاگر و قهرمان داستان را همزمان به کار میگیرد گویی ما هم بایستی همگام با قهرمان داستان باشیم .
از آنجایی که داستان فیلم شباهت زیادی به پنجره عقبی (پنجره پشتی) و سرگیجه دارد، کارگردان به شکلی فیلمنامه را نوشته است که قهرمان داستان تنها فردی باشد که حقیقت را میداند. در واقع اتفاقاتی که برای این قهرمان افتاده است، آنقدر عجیب و غیر منطقی به نظر میرسند که هیچکس حرفهای او را باور نمیکند. یکی دیگر از عناصر مورد علاقه هیچکاک که در این فیلم هم دیده میشود، ایده تبدیل هر کس به یک کاراگاه است.
نقطه قوت شمال از شمال غربی تعلیق هایست که هیچکاک استادانه از کار درآورده است.
در این سکانس تماشاگر چیزی را میداند که قهرمان از آن بی اطلاع است یعنی وقتی که دوربین ما را به درون اداره ای دولتی میبرد که عده ای در آن درحال بررسی پرونده تورنهیل و پیچیده کردن ماجرا هستند. در واقع همین پیچیدگی ها و تلاش تورنهیل برای کشف آنهاست که باعث تعلیق های مختلف در فیلم میشود.
🎬 North by Northwest 1959
Join 👉 @honar7modiran
فیلم دعوتى به تماشاى گرانت خونسرد است که ناگهان از حیطه ى امن روزمرگى به ورطه اى بى منطق مى لغزد.
در این فیلم کارگردان به طرز شگفت انگیزی ما را درگیر ماجرای چند لایه و تودر تو می نماید و بدون اینکه فرصتی برای فکر کردن درباره ماجراهای فیلم به تماشاگر بدهد او را وارد ماجرای دیگری میکند. هیچکاک تاآخرین لحظه فیلم این روند سرگشتگی تماشاگر و قهرمان داستان را همزمان به کار میگیرد گویی ما هم بایستی همگام با قهرمان داستان باشیم .
از آنجایی که داستان فیلم شباهت زیادی به پنجره عقبی (پنجره پشتی) و سرگیجه دارد، کارگردان به شکلی فیلمنامه را نوشته است که قهرمان داستان تنها فردی باشد که حقیقت را میداند. در واقع اتفاقاتی که برای این قهرمان افتاده است، آنقدر عجیب و غیر منطقی به نظر میرسند که هیچکس حرفهای او را باور نمیکند. یکی دیگر از عناصر مورد علاقه هیچکاک که در این فیلم هم دیده میشود، ایده تبدیل هر کس به یک کاراگاه است.
نقطه قوت شمال از شمال غربی تعلیق هایست که هیچکاک استادانه از کار درآورده است.
در این سکانس تماشاگر چیزی را میداند که قهرمان از آن بی اطلاع است یعنی وقتی که دوربین ما را به درون اداره ای دولتی میبرد که عده ای در آن درحال بررسی پرونده تورنهیل و پیچیده کردن ماجرا هستند. در واقع همین پیچیدگی ها و تلاش تورنهیل برای کشف آنهاست که باعث تعلیق های مختلف در فیلم میشود.
🎬 North by Northwest 1959
Join 👉 @honar7modiran
Telegram
attach 📎