.

می ایستد روبه روی پنجره ...
دست می کشد به موهایش ...می گوید:
پریدن، ربطی به بال ندارد
قلب می خواهد!


➰گروس عبدالملکیان

‌.

روزگار همیشه ...
بر یک قرار نمی‌ماند !
روز و شب دارد روشنی دارد ...
تاریکی دارد کم دارد بیش دارد ...
دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده .ِ..
تمام می‌شود ، بهار می‌آید ...!


➰محمود_دولت_آبادی

.
‌كوچه و خيابان...
پر شده از آدمهايى ..
كه ديگر لازم نيست...
براى داشتنشان تلاش كنى...
اشاره اى كافيست! تو اما "خاص" باش...
يك "خاصِ دست نيافتنى"

➰علی قاضی نظام

.
دوست داشتنم را ...
به تعویق نینداز ! من ...
همان شنبه‌ای هستم که ...
سال‌ها برایش برنامه داشتی !
شروعش کن ...!

➰علی قاضی نظام
‎‌‌‌

.
آنگاه
که مردی به زبان نمی آورد
زنی را دوست دارد همه چیز را
از دست می دهد حتی آن زن را...
و آنگاه که زنی به زبان می آورد مَردی را دوست دارد
همه چیز را از دست می دهد حتی آن مرد را...
در عشق...سکوت، جنایت مَرد است
و حرف زدن، جنایت زن...


➰جین_آستین

.
برای تو مینویسم ...
که عزیزتر از جان شدی ...
و لازم تر از نفس.عزیز دور،
عزیز دست نیافته،عزیز بوسیدنی،
عزیز قلبم، برای تو مینویسم که خواستم...
تورا در آغوش بکشم؛ ولی دستانم کوتاه بود....
برای تو مینویسم که بوسیدنت آرزو بود.برای تو ...
مینویسم که یک جهانی.مینویسم برای تمام روزهایی
که قرار است نباشم.باشد که بدانی و بدانند...
که تورا دوست می داشتم؛
بسیار،بسیار...

➰ستایش قاسمی

.

مَن در تو فاصله ها را ...
مَن در تو ناممکن ها را ...
دوست میدارَم ..!

➰ناظم_حکمت

.
هر آرزویی...
برای خودم داشتم ...
به تو مربوط می‌شود؛
دل‌خوشی‌ام سلامتی‌ام
آرامشم! می‌دانی، تمام این‌ها...
با بود تو برآورده می‌شود پس تنها ...
یک آرزو برایم باقی می ماند.«بودنت»

➰علی_سید_صالحی

‌‌ ‌‌ ‌‌
.

حس کردم...
که چقدر دلم ...
واسه خودم تنگ شده…!
تلخ ترین حس دلتنگی ، دلتنگی . . .
واسه خودته واسه ی کسی که بودی . . .!


➰روزبه_معین

.
به کمی...
سبکسری و ...
بی خیالی نیاز داری...
تا از زندگی لذت ببری،
و به کمی شعور تا از لغزش‌ها...
بپرهیزی، همین کافی است!

➰اشو

.

قلب انسان ...
از گردش فصل ها هم...
بیشتر دگرگون می شود ...
یکی در میان سردتر از زمستان ...
و سوزاننده تر از تابستان است.... !


➰گوستاو_فلوبر

.
خداوند ...
روز اول آفتاب را آفرید؛
روز دوم دریا را؛ روز سوم صدا را؛
روز چهارم رنگ ها را؛ روز پنجم حیوانات را؛
روز ششم انسان را؛ و روز هفتم ...
خداوند اندیشید دیگر چه ...
چیزی را نیافریده پس ...
تو را برای من آفرید...

➰پل_الوار

.


من از دهه ی . . .
عشق ممنوع مى آيم ...
از دهه ی نگاه ممنوع زيبايى ممنوع....
شعر ممنوع. و كلام ممنوع من از جنس...
هيچ كس نيستم من عدد شناسنامه ام را انكار...
نمي كنم اما سال هاست كه عدد شناسنامه ام مرا انكار كرده است من تمامى اعداد زندگيم را ...
كم رنگ شمرده ام كم رنگ عاشق شده ام...
كم رنگ نفس كشيده ام و كم رنگ...
خنديده ام...

➰هیس
.

.

هیچ مترسکی را شبیه گرگ نساختن
شـبـیـه پـلـنـگ یـا خرس هم نساختن ...
به گمانم ترسناک تر از آدمیزاد نیافتند ...!


➰توماس هابز

.
دلتنگی‌ ...
درد نیست...
جراحتی ‌ست در سینه...
ریشه دوانده به روح و روان...
یک رعشه ی دائمی، سرگردان ...
در تک‌ تک‌ سلول‌های بدن وهمی بی‌ انتها ...
که روز و شب ندارد همیشه هست...

➰نيكى فيروزكوهى