Telegram Web Link
.
آدم ها ...
پشت تمام ...
حرف هاى ناگفته..

بغض هاى نشكسته..
خنده هاى مصنوعى...
درد هاى بى پایان و آغوش هاى سرد...
سنگر مى گيرند تا يك روز.زمانى ...
كه از رنج مرز خفگى را ...
رد كردندبه يكباره ...
فرو بريزند...!

سروش_كلهر
.
زن ها
زخم های زیادی برای نگفتن دارند،
زخم هایی که از چشمهایشان سر باز می کند؛
و خوب دیدن،تنها تفاوت مردی ست
که همیشه می ماند...

هانی_محمدی
.
این جا در من ...
تویی وجود دارداز ...
بوی به جا مانده‌ات تا ...
دستانت در دستانم تا چشمانت ...
در چشمانم؛این جا در من، منی وجود ندارد ...
منِ من پر از توست و تو، من ترینِ من هستی!

محمد_فرجی
.
بیزارم ...
از آدمهایی که ...
امروز رفیقند ، فردا غریبه...

آدمهایی که عاشقانه هایشان ...
هربار، هرجا و با‌ هرکس تکرار میشود...
آدمهایی که فقط میخواهند دورشان شلوغ باشد !


نرگس‌ صرافیان‌ طوفان
.
تو را ...
به باران قول داده ام...

و به شب پرسه های خیس...
زیر نور ماه ! تو را به تنهایی ام...
تو را به دلم قول داده ام و می دانم...
تو آن قدر خوبی که روی عشق را زمین نمی اندازی !

سوسن_درفش
.

چه گناهی کرده‌ام...
که در خوابم هستی در بیداری‌ام نه ...
در قلبم هستی در چشمم نه...

در سرم هستی و ...
در آغوشم نه..

علی_سید_صالحی
.

رقص درونت را پیدا کن ...
با زندگی بچرخ، با زندگی برقص ...
صدای هستی، موسیقی زلال احساس توست ...!

میلان_کوندرا
.
شاید روزی ...
من هم آدمِ بزرگی شدم ...

آنقدر بزرگ که دیگر به همه چیز ...
بی تفاوت باشم شبیهِ این روزهایِ تو !
آن قدر بی تفاوت که رویای شب هایت بشود ...
مرورِ این روزهایِ من ! منی که عاشقانه...
تو را دوست داشت و تو عینِ ...
خیالت هم نبود ...

نرگس_صرافیان_طوفان‌
.
قطعا چیزی ...
از قلبت نوشیده ام
یا عطر تنت را بوییده ام ...
که دلم مدام بهانه تو می گیرد
و بی قرار است...!

رضا صمدی
.
تو را دارم ...
و از هیچ‌چیز غمم نیست...

از صفر که هیچ، از منهای بی‌نهایت...
شروع خواهم کرد و از هیچ‌چیز نمی‌ترسم...
من در آستانه‌ی مرگی مأیوس ، در آستانه‌ی...
"عزیمتی نابهنگام" تو را یافتم؛ وقتی تو ...
به من رسیدی من شکست مطلق بودم،
من مرده بودم. پس حالا دیگر ...
از چه چیز بترسم؟

شاملو
.
برخی لحظه‌ ها ...
هستند که آرزو میکنی ...
کاش میتوانستی زندگی را ...
در آنجا متوقف کنی مثلِ لحظه‌ی ...
شیرینِ اولین بوسه!

آندره_مکین
.
دور نشو...
حتى براى يک روز...
چون ، چگونه بگويم...
يک روز زمانى طولانى ست...
براى انتظارِ من...! مثلِ انتظار...
در ايستگاهى خالى در حالى كه قطار ها...
در جايى ديگر به خواب رفته اند...!
تركم نكن حتى براى ساعتى...
چرا كه قطره هاى كوچکِ ...
دلتنگى به سوى هم ...
خواهند دويد...!

پابلو_نرودا
‌.

روزگار همیشه ...
بر یک قرار نمی‌ماند !
روز و شب دارد روشنی دارد ...
تاریکی دارد کم دارد بیش دارد ...
دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده .ِ..
تمام می‌شود ، بهار می‌آید ...!


محمود_دولت_آبادی
.

باید یاد بگیرم ...
مادامی که از عشق ...
کسی مطمئن نشده‌ام، با ...
او خاطره‌ای نسازم چرا که ...
تاوان خاطرات جنون است و بس !

گابریل_گارسیا_مارکز
.
اگر مَجبور بودم ...
به گذشته برگردم به ...
روزی که تو را دیدَم برمی‌گردم ...
و تَمام روز را می‌خوابَم!

نزار_قبانی
.
از خودم برایت بگویم ...؟
از خانه ، از خیابان، شهر،صدای ...
پای ما، شب؟از کجا برایت بگویم ...
عشق من!جایی که تو نیستی، گفتن دارد ؟!

عباس_معروفی
.
برای تو مینویسم ...
که عزیزتر از جان شدی ...
و لازم تر از نفس.
عزیز دور،
عزیز دست نیافته،عزیز بوسیدنی،
عزیز قلبم، برای تو مینویسم که خواستم...
تورا در آغوش بکشم؛ ولی دستانم کوتاه بود....
برای تو مینویسم که بوسیدنت آرزو بود.برای تو ...
مینویسم که یک جهانی.مینویسم برای تمام روزهایی
که قرار است نباشم.باشد که بدانی و بدانند...
که تورا دوست می داشتم؛
بسیار،بسیار...

ستایش قاسمی
.
مخاطب كه تو باشى ...
مگر جز عاشقانه‌هاىِ پر از دلتنگى ...
متن ديگرى هم مى‌شود نوشت؟! اصلاً....
براى از "تو"نوشتن، پاك كردن و خط زدنِ ...
هيچ واژه‌اى لازم نيست! بس كه ساده و صريحی ...
دلبر جان" و اصلاً تو همان جانى كه بر دل نشسته ...!

علی_قاضی_نظام
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
.
از خودم برایت بگویم ...؟
از خانه ، از خیابان، شهر،صدای ...
پای ما، شب؟از کجا برایت بگویم ...
عشق من!جایی که تو نیستی، گفتن دارد ؟!

عباس_معروفی
.

دورِ ...
نبودنت...
همه جا ...
خط کشیده ام ...

؛ای امتحانِ سختِ نفس گیرِ بی وفا..!


رسول_احدی
2024/06/29 11:47:26
Back to Top
HTML Embed Code: