قدری تامل..👉
برای تو
تویی ک‌میخونی
زندگی کوتاست .زندگی رو زندگی کن
قبل اینکه فرصتی نباشه
ب همین داشته ها راضی باش تا قبل اینکه داشته باشی اما آن‌کسی ک باید کنارت باشه دیگه نباشه 🤞



#نمیگم قبل تو خوشبخت نبودم ،
ک دروغ
بودن کنار خانواده
و با همین داشته های کمم
همینقدر ک محتاج ب کسی نبودنم
آره ...من خوشبخت بودم
اماامروز...
تعریفم از  خوشبختی
فراتر از آن چیزی بود که
در ذهنم داشتم
با "تو" طعم خوشبختی برام همچون شیرینیِ عسل بود
بخصوص وقتی عشق "تو"
توی قلبم جا پیدا کرد.
من خوشبخت ترین شدم
عین حقیقت
با "تو"خوشبختی رو
زمانی بیشتر احساس کردم
که هربار با دیدن چشمات .ناراحتیام.گله هام .دردهام فراموشم میشد
وجرعه جرعه آرامشی بود ک ازدیدن نگاهت،
بهم تزریق میکردی
بدون اینکه حتی خودت بدونی
شاید برات هنوزم خوشبختی
فقط داراییهات باشه
مثل خونه .ماشین .باغ .مزرعه...
اما تعریف من از خوشبختی
ک میتونه بزرگترین داراییم به حساب بیاد
اول قلبته
وبعد همیشه گفتم
هنوزم میگم
ی درآمدی ک محتاج کسی نباشیم
تا "من" و"تو" بتونیم ی خانواده باشیم
در کنار عزیزانمون
آره ...آنوقت ک من خوشبخت ترینم
تو نمیتونی درک کنی 
اگ قلبت مال من باشه
یعنی من الویت زندگیت میشم
مثل تو .
ک ماههاست الویت اول زندگیم شدی
آنوقت ک میتونی 
و هرکاری میکنی و میکنم
باعث آرامش هم باشیم
شاید باورت نشه
آغوشت امن ترین.
آرامش ترین
مرهم ترین
جایگاه من شده بود.
ی جور درمان دردم
تجربه کردم ک برات مینویسم آروم شدم ک برات مینویسم
بدون اینکه خودت بدونی
من رو این همه مدت
از آغوشت محرومم کردی
میخوام بیشتر بدونی
وبیشتر بگم وبرات بنویسم
اینکه شنیدن هربار صدات
زنگ زدنات
ملودی زیبای آهنگ روح بخش منِ
و تپش قلبت
باعث نفس کشیدن منِ
من خوشبختی رو
با"تو"
تو ی همین‌ها دیدم و میبینم
افسوس....
ک برای تو
فقط مادیات ظاهری مهم بود و هست
میخوام ی چیزی بگم
شاید تونستی
شاید روزی خوندی
ومتحول شدی
و تغییر رویه دادی
شاید خواستی و تامل کردی
تا بیشتر فکر کنی
اینکه
اگه واقعا میتونی
من رو ازخودت
و تمام این داشته هام که باعث خوشبختی من هستند
دیگه دورم نکنی
بازهم ادامه بدیم
ورنه من هیچ نیازی
ب آنچیزهایی ک تو تمام وقتت رو برای ب دست آوردنش میکنی ندارم
داشته هات باعث سربلندی "من" و"تو"
اما اگ قرار باشه برای رسیدن ب آنها
باورهام واعتمادم رو
نسبت ب تو ازدست بدم
من نمیخوام
لطفا خوشبختیم رو ازمن نگیر
من باتو همین زندگی ساده
با ی حقوق کارمندی
و با همین درآمد اندک خودم
درکنارهم راضی و خوشبختم
من همین رو میخوام
میتونی ؟؟؟؟؟

#آنجل #مرضیه قربان فلاح

شاید بعد ازتو...
کسی را چون "تو"
دوست نداشته باشم
و هرگز هم به زبان نیاورم
"دوستت دارم "
شاید بعداز "تو "...
به کسی از عشق نگویم
اماشعرهایم ...
همه در مورد عشق خواهد بود
وقتی تو را ...
اینچنین در خیالم میبافمت
و چشمانت را...
عاشقانه می سرایم
ولبانت را...
چون شهد عسل می مکم
شاید بعداز تو...
وجود کسی را...
در قلبم احساس نکنم
اما در رویاهایم با تو...
زندگی خواهم کرد...
#آنجل
#مرضیه قربان فلاح

برایت سال خوبی آرزو دارم
برایت یک بغل آرامش، امنیّت
برایت عشق، ثروت، دلخوشی، لبخند، آزادی🌱
برایت سرزمینی، غرق آبادی...
برایت حالِ خوبی آرزو دارم!
برایت آشنایی‌های تازه، حرف‌های ناب،
برایت سینه‌ای بی‌تاب...
و می‌خواهم که امسالت، پر از سیر و سفر باشد،
خوشی‌هایت بماند، غصه‌هایت در گذر باشد،
و لبخندت؛ ز هر سالی، عمیقا بیشتر باشد...
برایت لذتِ آغوش می‌خواهم
و شورِ مبتلا بودن
و شوقی بی‌هوا از اینکه تنها نیستی در این دیار بی‌‌سرانجامی
و دوری از شکست و رنج و ناکامی...
برایت جسم سالم، حال خوش، ذهنی پر از ایده
برایت نور عشقی، بر شبِ تاریک، تابیده...
برایت سال خوبی آرزو دارم..

🍃🌸❤️🌸🍃

قدری تامل 👌

بهار را ....
دردست نوشته های شاعران جستجو نکنیم
زیرا هیچ شاعر و نویسنده ای،
قادر به بیان این همه
بزرگی وعمق بیان معنی بهار نیست...
بهار شعر نیست...!!!
که از آن بتوان شعر یا مثنوی زیبا سرود
اما میتواند...
توصیفی باشد از نشان خود بودن
و آگاهی وجود خود کردن
نه اینکه مطلبی باشد
به عنوان تبریک
که در هر ثانیه
هزاران بار دست به دست شود،
بهار رویداد تازه هاست، نه نوشته ها
ک در وقت مناسب خودش
پدیدار میشود
ولیکن می تواندیهویی های قشنگ دل من و تو شود
تا که باعث جانی دوباره ،در رفتارها شود
کافی است قدری تامل کنیم
در رویش گیاهان
در زنده بودن دوباره درختان
و سرسبزی و طراوت اطرافمان
و چه زیبا بی هیچ نوشته ای
پیام عید ودوباره ی زندگی را
به گوش هر جنبنده ای میرساند
و چه بی ریا ...
عطر عشق را ...
به مشام هر دل عاشق میدمد
بهار آمد تا بفهماند
بعد هر نبودنی هایی بودنهایی هست
وبعد هر مرگی ، زندگی 
و میشود دوباره از نوع شروع کرد 
و چه زیبا و مبارک است
دوباره لبخند زدن
دوباره عشق ورزیدن
دوباره بخشیدن
دوباره زیستن
بهار آمده تا قدر بدانیم
دوباره نفس کشیدن را ...
و دوباره چشم گشودن را...
پس بیایید به جای دنبال کردن
نوشته ی تبریک در گوگل
و کانالهای مختلف
دنبال خود مان باشیم
اینکه بهار را تنفسی عمیق بکشیم
و به این باور برسیم که بهار را...
ازدرون خودمان آغاز کنیم
بیایید سال جدید را بهاری باشیم
و چون بهار آغاز گر زندگیمان باشیم

بهار دلتان مبارک دوستان

#مرضیه قربان فلاح #آنجل

چه روزی میشود
امروز
برای این دلم 
وقتی خود را
در آغوش تو میبینم
که پر از احساس به عشق است
و من آنقدر تشنه ناز و
بوسه زلبانت گشته ام
که هیچ چیزی
جلو دارش نیست
بگذار تو تنهاترین
محبوب عشقم باشی
و من آهسته
در گوشت نجوا کنمـ
دوستت دارم جان دلم

#آنجل
#مرضیه قربان فلاح

چه غریبانه
این ساعت ازشب
دلم تنگِ توست
می‌خندم
افسوس ...
ک خنده ی من
چقدر تلخ است
واین دردناکترین واقعیت
زندگی من
با توست
نیستی
نمیگویم فقط امشب
نیستی
بلکه تو هرشب
خاطره ی تنهایی های
شعر منی 🤞


#آنجل
#مرضیه قربان فلاح

مهربونی زیادی..
واسه من،
باز هم ...
درد سر شد
اونی که خودت رو میخواست
دیگه از تو...
بی خبر شد
عشق من...
دل تو رو زد
انگاری،
بدت میومد
میتونستم
نامرام
منم
مثل تو
بی وفا شم
به خدااا....
دلم نیومد
جمله هام بهت میگفتن
کسی غیر تو ندارم
کاش....
مثل تو میتونستم
عشقم رو
به زبون نیارم
اما من...
بلد نبودم
که واسه ی تو...
کم بزارم
حتی....
فکرشم میکردم
میدیدم،
طاقت ندارم
من زیادی ساده بودم...
ذوق تو چشمام
می درخشید...
خلاصه ....
زیادی این من بودم
من بودم
که عاشقت بودم
منو ببخشید🙏🙏

وقتی هر بار
برایت مینویسم
گویی قلبم
قدری آرام میگیرد
و نمیدانی؟! ک چگونه ؟!
سطر به سطر کلمات
با احساسم عجین میگردند
تا برای تو شعری شوند
تا ک من بتوانم
بوسه های هر روزم را
به تو برسانم
همینقدر ساده
همینقدر با دلتنگی زیاد
همینقدر عاشقانه
پ لطفا همیشه مراقب خودت باش

#آنجل#مرضیه قربان فلاح

سلام ....
بیداری؟؟؟
راستی؟!!
خواستم قبل از خوابم
ازت ی چیزی بپرسم
از من چه خبر؟
منی که مدتهاست
خودش رو
احساسش رو
وجودش رو
در تو
با همون عشق ساده
ولی صادقش
گم کرده
چه خبر؟؟
منی که هرشب
قبل ازخوابش
میاد با عکست
کلی حرف میزنه
و وقتی میبینه آنلاینی
  آنوقته ک
ی نفس راحت می کشه
و با خودش میگه
چه خوب
ک حالش خوب خوبه
چه خبر؟؟
منی ک وقتی
زنگ میزنی بهش
انگاری بال در میاره
یا وقتی ک
خودش زنگ میزنه بهت
مثل همیشه
با روی خوش
جوابش رو میدی
آنوقت ک مثل دختر بچه ای میشه
ک کلی 
ذوق می کنه
چه خبر؟
منی ک وقتی
با هر بار خندهات
عاشقترینت میشه
و باهر بار ناراحتیت
ا غم دنیا تو دلش
میشینه
چه خبر؟؟
کاش بدونی
این من ،تو
امشب
خیلی
احساس تنهایی
  دلتنگی کرده
و اومده فقط بهت بگه
خیلی خیلی
دوستت داره
ک خودش رو
سالهاست
درتو
گم کرده
پ هرجا ک هستی
مراقب خودت
و من باش❤

#آنجل#مرضیه قربان فلاح


تقدیم ب همه ی عاشقهای مجازی🤞

ای آرزویِ محالِ دست یافتنی
ای بهشت بَرین
بس است ...اینقدر شعر
در باب تو؛که گفتنیست
من تورا ...
ازبین همه ی این گفته ها 
چون یک جان زِ دلِ ،
همچون نفسِ عشق
میخواهمت...


#آنجل
#مرضیه قربان فلاح

#جااانان دلم ...

بازهم
یک روز دیگر
بی تو
آغاز گشته
و هوا
هوای دلتنگیست برایم
کجایی؟؟
ک بیایی...
دل تنگ مرا ؛
تنگتر از هر روز
ب آغوش بگیری...


#آنجل
#مرضیه قربان فلاح

هیچکس ازاول
نویسنده و یا شاعر نبود
دردهای زندگیش
باعث گشت
که او بنویسد
و تو هرگز نفهمیدی
و نخواستی درک کنی
که در سطر سطر اشعارم
چه دردی نهفته است
وبا هر حرفت
چه رنجی میکشم
#من# آنجل
ب تو میگویم
بعد امشب
سکوت
آخرین شعر
از تمام
حرفهای عاشقانه ای
که می‌توانستم برایت بنویسم
خواهد بود
من تمام زنـده بودنم را
به پای زندگی
کنار تو باختم....

#آنجل
#مرضیه قربان فلاح

#به نظر من
کل زندگی،
برای همه ی ما آدمها
فقط
یک تلاش کردنِ
تلاش برای رسیدن به اهدافی ک در ذهن و قلبمون داریم
وسخت ترینش میدونید چیه رفیق ؟؟؟
تلاش برای رسيدن به
کسی ک چقدر بهش اعتماد داریم وقتی ب خودمون میایم می‌بینیم چقدر هم دوستش داریم
وهرکاری رو انجام میدیم
حتی شده
برخلاف عقل و عرف
از خط قرمزها مون عبور میکنیم
فقط و فقط
برای اينکه
بتونیم کنارهم باشیم
چون آرامش خودمون رو کنار آن آدم میدونیم
ولی میدونید
تلخ ترین لحظه ی این داستان کجاست؟؟
اینکه بعد همه ی سختی ها
قهرو آشتی ها
رفتن و برگشتن ها
دردها
رنج ها
بارها شکسته شدنها
تحمل کردن و صبور بودن
وقتی ک فکر می‌کنیم بهم رسيديم
تازه می‌فهمیم این آدم آن آدمی نیست ک نشون میداد
و چقدر این رابطه سمی بود
و ما بارها دیدیم ولی نمی‌خواستیم باور کنیم
و بدترین تیر خلاص وقتی
ک بهت میگه
ما از اول به درد هم نمیخوردیم
وتو چقدر مات و مبهوت میمانی از اینکه این همان آدم هستش ک اینقدر باورش داشتی؟
میدونی رفیق ...؟؟!!
همیشه رفتن ها بد نیست
وآدم ها باید ب این نقطه از زندگی برسن
به یک بی حسی
بی تفاوتی
تا بتونند دل بکنند
و بفهمند
چقدر برای داشتن آدم های اشتباه زندگیمون
از خودمون مایع گذاشتیم
حالا همون لحظه ای ک میتونیم یاد بگیریم
از دست بدیم
این همان اجبار زندگی هستش
که
توش زندگی میکنیم
باید وقتش برسه تایاد بگیریم
که چه جوری
بتونیم
چیزی رو که اینقدر
دوستش داشتیم و داریم را
راحت کنار بگذاریم
و ازش بگذریم
میدونم
چقدر درد داره ...
و اینکه چقدر سخته
ولی باید
یاد بگیریم
تا بتونیم
بعضی چیزها رو
از دست بدیم
تا دوباره خودمون رو
غرورمون رو به دست بیاریم
بقول یکی ک میگفت
فقط یادمون باشه ب خاطر چند خط اشتباه طرف مقابلمون تمام خاطرات خوب با هم داشتن رو خط نزنیم


#آنجل
#مرضیه قربان فلاح

میدانم...
آخر شبی از شبها
غم دلتنگی بی تو
ب جای تو...
مرا....
تنگ در آغوشش میگیرد

میدانم....
شبی از شبها
عطش خواستنت
قلبم را چنگ میزند
و نعره اش
گوش فلک را
کر می‌کند

میدانم....
بعد آن شب
هیچ شبی نخواهی آمد
ولی میخواهم
تو بدانی
که تا وقتی زنده ام
دلتنگی تو،
میان سینه ام
مرا...
ذره ذره
خواهد سوزاند
و سکوت
دوباره
آخرین مصرع
از شعرهای  نگفته یِ
قلبم می‌شود...

#آنجل
#مرضیه قربان فلاح

شبتون دور ازدلتنگی یار❤

بعد نداشتن نگاه تو
دنیای چشمانم محدود گشت
ومن هرسو فقط ب دنبال عطری میگردم
که مرا تا مرز جنون در آغوش عشقت ببرد
آخر ...بی معرفتم
تو که میدانستی
توتنها نبض جانِ
قلبم بودی
میبینی؟؟؟
توهم چون شهرزاد قصه هایم شدی؟؟؟
میبینی؟؟؟
که چگونه مرا ...
مجبور میکنی
همچون مجنونی آواره
کوچه ب کوچه
به دنبال تو بگردم
به من بگو...
امشب
ازکدامین کوچه،
گذر میکنی
که گل افشان کنم
برآن زلف پریشانت ...

#آنجل
#مرضیه قربان فلاح

لحظه هاتون همراه باعشق زندگیتون❤

چه تناقض زیادی
بی پرده میگویمت
ما آدم این عشق نبودیم
لطفا
به تو هم بر نخورد
ماکوچکتر از آن بودیم
که درکی از این عشق و دوست داشتن بینمون داشته باشیم
بس که من وتو
سال‌ها
تنها زندگی کردیم
آدم کنارهم بودن را بلدنبودیم
میدانم
بعد این چقدر سخت میگذرد
قلبمان را میگویم
روزی که دیگر باورش می‌شود
که بی هم شدیم
روزی توهم خسته و بالاخره دست میکشی از این همه غرور کاذبت
روزی که به خودت می آیی
و میبینی چگونه حسرتی بزرگ بردلت مانده
که نه جایی در آغوشم داری
ونه حرفی مانده برای آشتی
آن روز است
که تازه حرفهایم را کمی درک خواهی کرد
که من
تورو باتمام بدیهایت چقدردوست داشتم
وتو هرگز نخواستی ببینی
عجیب است
با وجود اینکه ماهها از شنیدن حرفهایت میگذرد
اما هنوز هم یاد آوری حرفهایت
قلبم چقدر دردش میگیرد
انگار هرکدام از آن کلماتت
که امشب از ذهنم میگذرد
گدازه ای شده در مسیر
قلبم که آن را بسوزاند...

#آنجل
#مرضیه قربان فلاح

اگر روزی
گذرت
به کوچه ی ما افتاد
و دیدی ..
بعد تو
هنوز هم نتوانستم
کسی را
به حریم قلبم راه بدهم
به خودت آنقدر مغرور نباش
فقط بدان،
باتمام دردی که تو بر قلبم گذاشتی
این من بودم
ک واقعا عاشقت بودم

#آنجل
#مرضیه قربان فلاح

سخنم باتو ...

در این مدت زندگی باهم...
هرگز نتوانستیم دوکلام
با محبت
درد ودل کنیم
ولی مطمئنم
بعد مرگم
کلی حرفهای ناگفته
وکلی دردهای بردل مانده دارم
که بی هیچ ابایی
خود را در آغوش خدا می‌اندازم
با او صحبت میکنم
میدانم ک می‌شنود
و نوازشگر رنجهای قلبم می‌شود
اما اگر تو ...
روز ی دلتنگ و پشیمان
به سراغم آمدی
ومن نبودم
غم به دل نگیر
میتوانی مرا
در چیزهایی جستجو کنی
و ببینی
که وقتی باتو بودم
خیلی دوستشان داشتم
"درغرش آب"
ک به جای تو
آرامش وجودم در این مدت بی تو بود
"در نگاه ماه"
ک هرشب نگاه تو را در او میجستم
"درعطش گرمای خورشید"
ک مرا ب یاد گرمای دستان تو می‌انداخت
"در گل "
ک در جستجوی عطر وجود تو بودم
"در زیبایی طبيعت "
ک هر روز به امید عکس جدیدی از تو درکنار سر سبزی طبیعت ببینم
"در صدای پرندگان"
ک یادآور صبح بخیری از تو بودم
ودرتو...
درنگاه تو...
ودر کنار تو...

#آنجل
#مرضیه قربان فلاح

30روز از پاییز میگذره
راستش
تا چند روز پیش تو شهرمون
انگاری... اصلا خبری از پاییز نبود
واسه ی خودش بهاری بود
کلی مسافر...
هنوزم هستند
هنوزم میان
واسه خاطر دریا...
واسه حال و هوای پاییز
آخه پاییز شمال خیلی
قشنگه
مگه نه؟؟
نگاه کن مسافرا رو
چه باشور و ذوق .حتی چتر هم ندارن
تو این هوا
دست تو دست هم میرن دریا
آهااا یادم نبود
همیشه ازدریا بدت میومد
ولی بهت گفته بودم
من عاشق دریام
مثل الان
ک واسه دیدنش اومدم بالا
تو این هوای
طوفانی
برات مینویسم
نیستی ک ببینی
دریا چه کولاکیه
ولی واقعا. قشنگه
شدت موجی ک ب ساحل میزنه
با وجود اینکه ازمن خیلی دورِ
ولی صداش تا اینجا میاد
کاش تو هم میشنیدی
ک چطور عاشقانه
ساحل رو تو آغوشش میگیره
و بر میگرده
کاش توهم بی پروایی چون امواج بودی
حریم عشق را میشکستی
و مرا تا به ابد در آغوش خودت غرق میکردی
کاش تو هم مثل این امواج
همینقدر هواییم میکردی
برگشتی داشتی و
قدم برچشمانم میزاشتی
و از این همه اشک رهایم میکردی
بارون و باد شدیدتر شده باید برگردم پایین
صدای زو زوی باد رو میشنوی؟
عجیب واقعیت تلخ نبودنت رو به روخم میزنه
و ته دلم رو خالی میکنه
میدونی دارم به چی فکر میکنم؟
جز من
چند نفر
تواین هوا
چشاشون بارونی شده ؟؟
چند نفر مثل من
برخلاف میل دلشون
زبون ب اعتراف وااا کردند
و از دلتنگیشون میگن ؟؟
چند نفر مثل من
اینچنین جانسوز میگن یاد
پاییز گذشته بخیر
و چه خوش خاطراتی داشتیم کنارهم؟؟
میدونی؟؟
بارون بهانه ی قشنگی
برای باریدن
اشکهایی ک با غرور
تا الان نگه داشتیم
نه فقط ازچشم
از قلبمون میباره
درد سوزشی ک تو دلم دارم .
دلم میدونه.و خدای دلم🤞
ولی تورو مثل همیشه
ب خدا می‌سپارم
وازش میخوام مراقب حالت باشه
#آنجل
#مرضیه قربان فلاح
یادش بخیر
پاییز گذشته🥀

بازهم باران پاییز ؛
که دوباره با بارشش
در شعر هایم
مرا غافلگیر میکند
واندوه غم نداشتنت
دل تنهایم را
تا به خیال ،خیابانی خلوت
  باتوبودن،
می کشاند
نمیدانم چرا امروز..
واژه های سرگردانِ دل من
به داد شعرم نمی رسند؟؟!!
ومن همچون غریبه ای
نابلدِ واژه هایم گشته ام
میدانی
دلم امروز عصرچه میخواهد؟؟
دلم یک نوبرانه ی شیرین میخواهد
چون یک انار رسیده بر درخت
دلم یک شکم سیر
باران میخواهد
تا ک‌ببارد از چشمانم
تاک کمی دور شوم
از این غروب پاییز
وقدری سکوت کنم
شاید که حالم قدری خوب شود ،
و سطر سطر اشعارم
رنگ و بوی تازه ای گیرد
ویا اینکه...
زاده شوم دوباره
شاعری عاشق پیشه
و بسرایم
غزلی
در زیر باران
در وصف یارش....

#آنجل
#مرضیه قربان فلاح