Telegram Web Link
‏بعضی وقتا ما آدما ته دلمون میدونیم یه نفر داره دروغ میگه و عاشق نیست اما کنترل اوضاع رو میدیم به خر درونمون و میزاریم طرف سواری بگیره ازمون.
وقتی هم رفت هی به خودمون میگیم چرا خریت کردم!

این بیماری همه نسلهای بشره
️یک بار هم این دوستت دارم لعنتی را؛
به کسی نه، به خود خودت بگو.
خودت برای خودت ناز کن.
خندیدی به خودت بگو ای جان...
لذت ببر از تمام روزهای خلوتت.
از کنج همیشگی با شانه به مو زدن های بی قرار، بی ملاقات.
با پای پنجره آمدن و "چشم به راه نبودن"
آری با همین ها شاد شو...


👤رسول ادهمی

عصرتون دور از دلتنگی یار
چرا دوست داشتن آدم ها
به جای آنکه نقطه قوتشان باشد
شده است نقطه ضعف شان؟
تا میفهمیم کسی دوستمان دارد
انگار از آن آدم یک ضعف بزرگ کشف کرده باشیم
دائما به دنبال باج گیری هستیم
یاغی میشویم
آنقدر از خودمان ادا و اصول درمیاوریم
که طرف مقابل از هر چه عشق و عاشقی زده شود
و بعد از تماشای آدمی که بیمارش کردیم
لذت میبریم
نمیگویم هر کسی که عاشقتان است را
شما هم بخواهید
حرف من این است
کسی را یا میخواهید یا نه
دیگر جاست فرند و رفاقت و اجتماعی
و هزار نام بی اساس دیگر
نمیدانم چه صیغه ایست
که به بهانه همین اسامی
کسی که عاشقمان است را کنار خود نگه میداریم
داشتن دوست خوب است
اما اگر به بهانه این عناوین
با کسی که عاشقمان است،
ماندیم تا روح خود را از عشق ارضا کنیم،
کار زشت و ناپسندیست
اینقدر آدم ها را میان تردید و دودلی نگذارید
مقصد نهایی ما کجاست؟
همینطور ادامه دهیم
سنگ روی سنگ بند نمیشود...!
عشق های زمان ما که اینطور نبود...
ما برای هم نامه می نوشتیم و دو هفته دو هفته منتظرِ جوابش میماندیم...
ما عکس همدیگر را میگذاشتیم توی جیبِ مخفی کیف پولمان و همه جا همراهمان بود
دلتنگ که میشدیم به آن ژست نشسته و عکسِ سه در چهار زل میزدیم
و میدیدیم غم ها دود شده و رفته هوا...
ما توی تقویم دور روزهایی که از کوچه رد شده بود و دیده بودیمش را خط میکشیدیم و حظ میکردیم از دیدنِ تعداد زیادِ عدد های خط کشیده شده...
ما حرف زدن هایمان هفته ای یکبار بود آن هم اگر از شانس آقا جانمان گوشی تلفن را برنمیداشت...
ما قرار هایمان خلاصه میشد به از سرویس پیاده شدن تا رسیدن به آن در قهوه ای بغل تیر برق...
ما دوستت دارم را تایپ نمیکرد،تا ابد برای توام ها را مدام روی لب تکرار نمیکردیم
و تو مال منی لَقلقه ی زبانمان نبود...

ما دوست داشتنمان را جار نمیزدیم،
کادوهایی که معشوق میداد را نمیکردیم توی چشم همه،
وبا گلهایمان عکس نمی انداختیم...
عشق های زمان ما اینطور نبود که،
ما دوست داشتن را ثابت میکردیم،
تا ابد برای توام ها را ثابت میکردیم،
تو مال منی ها را ثابت میکردیم...!
شب قضیه اش فرق می کند
شب ها زیر سقف خانه های شهر
نه اثری از تظاهر می ماند و نه ردی از خنده های دروغین،
شب ها
آدم ها می مانند و تلخی حقیقت،
آدم ها می مانند و تنهایی و اشک و تاریکی و سکوت،
و یک دلتنگی بی انتها...
برای همه ی آنهایی که باید باشند،
اما نیستند!

شبتون سرشار از عشق و آرامش🌙

🗯 نرگس صرافیان طوفان

اگر ما دردهایِ درونِ آدم ها را می دانستیم و حالشان را می فهمیدیم ؛ بیشتر درکشان می کردیم و کمتر آزارشان می دادیم ، کمتر از دستشان کفری می شدیم و کمتر قضاوتشان می کردیم .
گاهی آدم ها آنقدر خسته و زخمی و بریده اند که نمی توانند آرامش و تمرکزِ لازم را برای حفظ روابطشان داشته باشند ، حرف هایشان ، تیز و برّنده می شود و رفتارهایشان آزاردهنده ، اما واقعا قصد و نیتِ بدی ندارند .
آدم ها را درک کنیم ! این بزرگترین کمکی ست که از هرکسی برایِ خوب کردنِ حالِ دیگران بر می آید .
به گفتار و رفتارهایِ آنیِ شان برچسب نزنیم !
آدم های امروز ، همین اند ! دردهایشان را انکار می کنند تا قوی به نظر برسند و روی پای خودشان ایستاده باشند .
اما روزی کم می آورند و در نهایتِ خستگی ، زیرِ آوارِ دردها و مشکلات و حرف هایِ ناگفته شان لِه می شوند ... و شما نمی دانید که در آن لحظه با یک روحِ خسته و متلاشی طرفید ! و نمی دانید چه سخت است لبخند زدن ، در نهایتِ ویرانی ...
به جای جبهه گیری و قضاوت ، درکشان کنید
کمی که بگذرد ؛ خودشان فاصله ها را کم می کنند و دوباره می خندند ،
وقتی که زخم هایشان را ترمیم کرده اند و درد هایشان را خوب ،
وقتی که با مشکلات و نداشته هایشان کنار آمده اند ...
تو این دنیای پوچ دلمو خوش کردم به بودنت باشه؟!
دلتنگی ته ندارد!!
یک خیابان بی انتهاست ،یک بیابان پهناور ،یک جنگل خوفناک ،نه تابلوی راهنمایی ،نه کورسوی ستاره قطبی و نه صدای روخانه ای به سمت آبادی..!
دلتنگی...
چوپانیست که گله اش را گم کرده در مراتع دوردست! یا کودکیست که وسط بازار دست مادرش را رها کرده
دلتنگی نبضش ضعیف است و حالش از بی حالی گذشته!
دلتنگی ته ندارد...:)
میدونی من بهشون
میگم "آدمهای مرجوعی"
همون هایی که ترکت میکنند
و بعد از مدتهای طولانی برمیگردند
هیچ وقت نباید بهشون
فرصت برگشتن داد
چون هیچ کس "دوبار" عاشق یه آدم نمیشه
هرچی هست
تو همون "بار اول" خلاصه میشه
آدم میتونه توزندگیش "بارها  عاشق  شه"
اما هیچ وقت نمیتونه "دوباره" عاشق همون آدمی شه که
یه بار عشق رو باهاش تجربه کرده
"عشق رو فقط باید ادامه داد"
وقتی ترکش کنی و برگردی دیگه نمیشناستت
باور کن !
.
‌‌
# فلاح

بعضی آدما توی دعواهاشون حرفایی به خوردت میدن که میری تا لب گورو بر میگردی...
تو دعوا مگه حلوا خیرات میکنن؟!
آره جونم...تو دعوا حلوا خیرات میکنن!
اتفاقا اون وسط اونقدر دلت حلوا حلوا میشه که شکرک میزنه...
دوست داری بکنی بندازیش دور!
پر میشه از حرفای تلخ یسری از آدمای شیرین زندگیت...
میشنوی و لال میشی، یه بغض گنده میچسبه ته گلوتو ولت نمیکنه...
تقصیر کی بود؟ واقعا حرفش راست بود؟ واقعا باید باورکنم؟! مگه میشه!
فکر پشت فکر... تا وقتی که باورت شه
اون موقعس که خیلی بی سروصدا میشکنی، رو هر حرفی حساس میشی
با هرچیزی اشکت روون میشه...
اسمشم میذاری دل نازکی ولی اینا دل نازکی نیست، اینا همون حلواهاییه که اون وسط مسطای زندگیت دست بدست بین یسری آدم خیرات شده :)


🗯 زیور شیبانی

من کسی مثل خودم را در زندگی ام نداشته ام و نمی دانم دلتنگِ خودم شدن خوب است یا بد...یا اصلا می شود دلتنگ کسی مثل من شد؟ فقط می دانم اگر کسی را داشتم که سرفصل آرزوهایش هستم و دغدغه ی بزرگش خوشحالی من است، موقعِ رفتن حتما دو دل می شدم!حتما سعی می کردم آینده ی بدون او را تصور کنم
کمی تردید میکردم و به فکر فرو می رفتم. به بهانه هایی که قبلا داشته و اکنون ندارد فکر میکردم.به سکوتش و آرامشی که ظاهرا دارد اما درونش پر از دلهره ی نداشتنم است هم فکر میکردم.
من حتم دارم اگر کسی مثل خودم را داشتم، فکر همه ی این ها را میکردم و پای رفتنم لنگ می زد! چون دلتنگ آن آدمی می شدم که من همه چیزش هستم...
لازم بود تو هم دمِ رفتن چمدانت را زمین بگذاری و برای یک ثانیه با چشمانِ بسته به من و گذشته ای که با من داشتی فکر کنی. شاید تصور نبودنم تنِ روحت را می لرزاند و دلت تنگِ آدمی می شد که زمانی به او گفته بودی "دوستت دارم"...
هیــــــــس!
شما را به خدا کمی آرام تر،
تجربیاتِ خیانت ها
دروغ شنیدن ها
ترک شدن ها
وشکست های عشقیتان را
در فضای مجازی پخش کنید!

شاید همین حوالی هنوز
"تصوّرِ کسی از عشق"
دست نخورده و زیبا مانده باشد!بیا به "آبِروی عشق" خیانت نکنیم...
#هرشب# وقتی نگاهم
به آسمان تیره گره میخورد
تو را میبینم
واحساسم میگوید
توهم چون من
خیره به آسمانی و
به من فکر میکنی
من احساسش میکنم
حتی اگر ازتو دورم

#آنجل#مرضیه قربان فلاح
چرا دوست داشتن آدم ها
به جای آنکه نقطه قوتشان باشد
شده است نقطه ضعف شان؟
تا میفهمیم کسی دوستمان دارد
انگار از آن آدم یک ضعف بزرگ کشف کرده باشیم
دائما به دنبال باج گیری هستیم
یاغی میشویم
آنقدر از خودمان ادا و اصول درمیاوریم
که طرف مقابل از هر چه عشق و عاشقی زده شود
و بعد از تماشای آدمی که بیمارش کردیم
لذت میبریم
نمیگویم هر کسی که عاشقتان است را
شما هم بخواهید
حرف من این است
کسی را یا میخواهید یا نه
دیگر جاست فرند و رفاقت و اجتماعی
و هزار نام بی اساس دیگر
نمیدانم چه صیغه ایست
که به بهانه همین اسامی
کسی که عاشقمان است را کنار خود نگه میداریم
داشتن دوست خوب است
اما اگر به بهانه این عناوین
با کسی که عاشقمان است،
ماندیم تا روح خود را از عشق ارضا کنیم،
کار زشت و ناپسندیست
اینقدر آدم ها را میان تردید و دودلی نگذارید
مقصد نهایی ما کجاست؟
همینطور ادامه دهیم
سنگ روی سنگ بند نمیشود...!
Forwarded from حرفهای تو دلی (Angeal)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خدا....

گله دکتر شریعتی با خدا...
جواب سهراب از جانب خدا ...

اجرا#آنجل#مرضیه قربان فلاح

#فواد

تنظیم #محمدحسین‌یادگاری

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┅┅❦✵✪♥️✪✵❦┅┅┅ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┅❦✵@harfhaetodelii❦✵┅
زن بودن خیلی قشنگه، چیزیه که شجاعت تموم نشدنی میخواد، جنگی که پایان نداره، خیلی باید بجنگی تا بگی وقتی حوا سیب ممنوعه رو چید گناه به وجود نیومد، اون روز یک قدرت با کوه به وجود اومد که بهش میگن "نافرمانی"!
#اوریانا_فالاچی
بافتـن براى من فصل ندارد
حتماً كه نبايد زمستــان باشد
من هرشب مى بافم
روياىِ آمدنت را
به كابوسِ رفتنت...

رويا ميبافم...
يكى از رو

كه اگر بيايى فُلان لباسم را ميپوشم
فُلان غذا را درست ميكنم
فُلان حرفها را به تو ميزنم

و كابوس ميبافم
يكى از زير...

كه فُلان حرف را زدو رفت
كه فُلان روز بود كه بر نگشت
كه فُلان ترانه را خواند و نماند...

و هرشب قبل از خواب ميبافم...
يكى از رو
يكى از زير
يكى از رو
يكى از زير...!!!
خوبی رو ارزو می کنم

برای اونایی که یاد نگرفتند بد باشند

مثل تو!
.
2024/09/29 17:32:19
Back to Top
HTML Embed Code: