Telegram Web Link
ديد‌بان آزار
Photo
با گذشت بیش از یک هفته از مراسم تشییع پیکر #آرمیتا_گراوند، بازداشت‌شدگان این مراسم هم‌چنان در زندان‌های قرچک، تهران بزرگ و اوین محبوسند. از ۲۱ زن بازداشت‌شده، تاکنون اسامی نسرین ستوده، نگار استادآقا، زینب عدالت‌پیشه، میترا قاسمی و نیلوفر میرزایی منتشر شده است. تعدادی از این افراد از جمله #نسرین_ستوده هنگام بازداشت مورد ضرب‌وشتم قرار گرفته‌اند. به گفته رضا خندان همسر نسرین ستوده، ۱۴ نفر از این زنان روز ۱۵ آبان در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران محاکمه شده‌اند. اتهامات نسرین ستوده، «اجتماع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت کشور»، «تبلیغ علیه نظام»، «اخلال در نظم عمومی» و «تمرد از فرمان پلیس» اعلام شده است.

مهدیه گلرو در صفحه اینستاگرام خود خبر داده که ماموران علاوه‌بر ضرب‌وشتم با شوکر نیز به نسرین ستوده حمله کرده‌اند. او همچنین خبر داده که «یکی از زنان بازداشت‌شده دیشب در زندان قرچک دچار حمله قلبی شده و به‌شدت حالش وخیم شده است. زندان قرچک ویلچیر و برانکارد نداشته و همبندیان به‌سختی او را به بهداری می‌رسانند. او تا صبح در بهداری زیر سرم بوده است.» طبق گزارش‌ها این زنان در روز اول و‌ شب بازداشت در وزرا فشار بسیار زیادی را متحمل شده‌اند.

#منظر_ضرابی مادر دادخواهی که چهار عزیز خود را در پرواز اوکراینی از دست داده نیز مورد ضرب‌وشتم قرار گرفت، بازداشت شد و بازداشتگاه وزرا انتقل یافت. او هنگام انتقال به زندان قرچک دچار تشنج شدید شد و وضعیت جسمانی وخیمش موجب شد او را آزاد کنند.

@harasswatch
✅️#نسیم_سیمیاری، شهروند ساکن تهران در اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۲ توسط ماموران اطلاعات سپاه بازداشت شد و اخیرا به بند زنان زندان اوین منتقل شده است.

🔹️به گفته منابع آگاه علت بازداشت او شناسایی‌شدن در تجمعات خیزش ژینا بوده است. او پس از دستگیری توسط اطلاعات سپاه، ماه‎ها در بند امنیتی نگهداری شده و پس از گذشت نزدیک به شش‌ماه از زمان دستگیری‎اش همچنان بلاتکلیف است.
گفته می‌شود او مدتی در اعتراض به وضعیت نامعلوم پرونده‌اش دست به اعتصاب غذا زده بود.

🔹️درحالیکه در بهمن ماه ۱۴۰۱ با اعلام عفو گسترده توسط دستگاه قضایی، بسیاری از بازداشت‌شدگان و محکومان اعتراضات جنبش زن، زندگی، آزادی از زندان آزاد شدند، اما به نظر می‌رسد نیروهای امنیتی همچنان به شناسایی و دستگیری معترضانی که در تجمعات و اعتراضات سال ۱۴۰۱ حضور داشتند، ادامه داده و نام و مشخصات این افراد نیز به رسانه‌ها راه پیدا نکرده است. در اینحال بسیاری از بازداشت‌شدگان اعتراضات نیز که شامل عفو اعلام‌شده توسط قوه قضاییه می‌شدند، همچنان در زندان باقی مانده‌اند و برخی از افرادی که مورد عفو قرار گرفته بودند نیز مجددا دستگیر و روانه زندان شدند.

🆔️@Followupiran
🟢 #نیلوفر_میرزایی که در تاریخ ۷ آبان‌ماه بازداشت شده بود، امروز ۱۶ آبان‌ماه به قید وثیقه آزاد شد.

🆔 @anjmotahed | دانشجویان متحد
🔹برای رویا ذاکری

🔹گیس، جنون و رهایی

نویسنده: الصا

با خنده و تاسف می‌گفتند: «میگن روانی هستی. می‌بینی ما همه‌چیز رو در مورد تو می‌دونیم. خانواده‌‌ات هم میگن اصلا حرف‌گوش‌کن نیستی. می‌دونی دخترهای اندازه تو حالا شوهر می‌کنن میرن، بعد تو میری کجا؟ دیوونه‌خونه. آره ما چاره‌ای نداریم جز انتقالت به دیوونه‌خونه. پزشکای خوبی داره. بابات توی جنگ بوده، موجی شده، ترکش خورده، نتونسته تربیتت کنه، مادرت هم که جوون‌مرگ شد.» و من یادم می‌آید قلب مادری حرف‌گوش‌کن و قانع که حرف شوهرش را جایی نمی‌زند، که گرسنگی می‌کشد و دم برنمی‌آورد، چگونه از سینه‌اش بیرون آمد و لکه‌های خون که تا زیرپله‌ها نشان از بانگ بلندی می‌آورد: «سکوت نکن مادر.»

آری شما به هدفتان رسیدید؛ ما مجنون شدیم مثل شما، اما مجنون رهایی کجا و مجنون مرگ کجا؟ چه بسیار زنانی را یافتم مجنون رهایی در خیابان که در میان تظاهرات می‌خندیدند و درحالی‌که با شال‌های توی دستشان، هیزم درست می‌کردند می‌گفتند: «شوهرم گفته خونه نیا اگر رفتی اغتشاشات.» می‌خندید و می‌گفت: «به درک!» و می‌خندید: «خوبه، شبم بیرون می‌مونیم اگر راهمون ندادن، مردم همه بیرونند» و خنده‌ای که میان آتش و گیس می‌پیچید.

حالا دیگر نمی‌شود به گیس تنها در آینه اتاق نگریست، حالا گیس یک پناهگاه است، حریم است، سلاح است. همین حالا که راهروهای تیمارستان شما از رویاهای ما مجنون شده است و عصر فلاکت انسانی بهنام محجوبی‌ها تکرار می‌شود، هرچه شکنجه‌گران برای حفظ حریم اقدس عالم، گیس رویا را در قرص و ملحفه‌های سفید و خاکستری و آبی، در سرم‌های جورواجور و سوزن‌های شفابخش بیشتر از دیدگان محو کنید، بیشتر مجنون می‌شوید که چرا گیس را از خیابان و قبرستان و دانشگاه و مدرسه و کوچه و... محو نمی‌‌شود؟

رویا نیز مجنون‌تر می‌شود، زیرا در آن سلول‌ها و راهروها و تخت‌های نرم شکنجه‌گر نیز رد گیس پیداست. زیرا که تصویر «زن، زندگی، آزادی» حتی در میان لجن و بوی خونی که روانه می‌کنید نیز پیداست.

https://harasswatch.com/news/2232/

@harasswatch
Forwarded from بيدارزنى
🟣 منیژه موذن، خبرنگار و‌ فعال حقوق زنان بازداشت شد


صبح امروز چهارشنبه ۱۷ آبان‌ماه، منیژه موذن خبرنگار و فعال حقوق زنان توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. وی با رسانه اکو ایران و هفته‌ نامه تجارت‌ فردا و شرق همکاری می‌‌کرد.

از نهاد بازداشت کننده و اتهامات مطروحه علیه وی، اطلاعی در دست نیست.

#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری

@bidarzani
🔹همبستگی فعالان مدنی با الهه محمدی و نیلوفر حامدی

🔹جرم آنها ایستادن کنار مردم است

جمعی از فعالان جنبش زنان و کنشگران اجتماعی با انتشار بیانیه‌ای نسبت به احکام بدوی صادرشده توسط شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اعتراض کرده و اعلام کردند در کنار این دو زن روزنامه‌نگار می‌ایستند. در ادامه بخشی از این بیانیه که برای انتشار در اختیار دیدبان آزار قرار گرفته می‌خوانید‌:


ایران سومین زندان خبرنگاران در جهان است. این جمله خبری خود نشان از جامعه‌ای سرکوب‌شده، رسانه‌های غیرمستقل و حکومتی مخالف شفافیت دارد. زنان خبرنگار در این شرایط تحت فشار بیشتری قرار می‌گیرند. ممنوع‌بودن ورود زنان به مکان‌های مختلف، ممنوعیت حضور زنان در برخی از اماکن مانند ورزشگاه‌ها و پوشش اجباری، میزان دسترسی آنان به منابع خبری را محدود کرده و موانع شغلی را چند برابر می‌کند. عدم امنیت شغلی و نبود منابع مالی نیز مسیری را برای آنان ایجاد می‌کند که تنها عاشقان حقیقت می‌توانند در آن دوام بیاورند.

نیلوفر حامدی و الهه محمدی از خبرنگاران زن ایران هستند که سال‌ها با پوشش مسائل مهم اجتماعی مرتبط با زنان، تلاش کردند تا این حلقه ارتباطی را با وجود تمام فشارها حفظ کنند. نیلوفر حامدی در آخرین دفاع خود گفت: «به عملکردم به‌عنوان روزنامه‌نگار افتخار می‌کنم» و الهه محمدی نیز با رد هر‌گونه ارتکاب جرمی اعلام کرد: «افتخار می‌کنم که در کنار مردم ماندم.»

جرم آنها این است که در کنار مردم ماندند و در تلاش برای گفتن حقیقت خود را به خطر انداختند. روایت‌های ضابطین امنیتی را ما خود تجربه کرده‌ایم و خوب می‌دانیم که قبل از رفتن به دادگاه حکم آنها تعیین شده بود. جرم آنها در کنار مردم بودن است و در این پرونده، بهای آن برای این دو زن ۲۵ سال زندان.

روال قضایی از ابتدا حقوق بسیاری از این دو زندانی را تضییع کرده و با سرکوب تمام برای خاموش‌کردن صدای این دو زن شجاع و پرسشگر تلاش می‌کند. شعله‌های کوچک حقیقت‌خواهی زنان، سال‌هاست که در معرض تندبادهای مختلف قرار گرفته‌اند. این شعله‌ها، نماد اراده و تلاش زنان برای تغییر و دستیابی به شفافیت و دانستن است.

ما جمعی از فعالین جنبش زنان و کنش‌گران اجتماعی در کنار نیلوفر و الهه می‌ایستیم و قول می‌دهیم که پاسدار شعله‌های حقیقت بمانیم تا دوباره بتوانیم روزی این امانت را به دست خبرنگاران زبده و حرفه‌ای مانند آنان بازگردانیم.

متن کامل و اسامی امضاکنندگان:
https://harasswatch.com/news/2231/

@harasswatch
ديد‌بان آزار
Photo
🔹بی‌خبری از وضعیت منیژه موذن

منیژه موذن، روزنامه‌نگار، مترجم و فعال حقوق زنان از روز چهارشنبه ۱۷ آبان در بازداشت است و با خانواده تماسی نداشته است. ماموران امنیتی با عنوان مامور اداره ثبت احوال به محل کارش رفته‌، او را بازداشت کرده، پس از تفتیش منزل و ضبط لوازم شخصی، با خود برده‌اند. دلیل بازداشت و محل نگهداری او اعلام نشده است.

در ادامه بخش از گزارش او با‌ عنوان «مدرسه‌های پنهان امید» را می‌خوانید که در تاریخ ۱۵ مهر ۱۴۰۲ در روزنامه شرق منتشر شده است:

طالبان پس از به دست گرفتن قدرت، با فرمان‌های پیاپی زنان را پله به پله از جامعه حذف کردند؛ اما منع تحصیل زنان بزرگ‌ترین ضربه به دختران افغانستان بود؛ دخترانی که حالا دیگر امیدی به آینده نداشتند؛ ولی با وجود سرکوب گسترده و وضع قوانین ضدزن، زنانی بودند که دست از مبارزه و امید برنداشتند. آنها به سبک و سیاق مادران‌شان که دوران سیاه حکومت طالبان را در دهه ۹۰ میلادی تجربه کرده بودند، در خانه‌های خود مدرسه برپا و تلاش کردند به سهم خود در برابر سیاهی بایستند. سارا یکی از این زنان است. ۳۲ سال دارد و ادبیات فارسی خوانده است.

می‌گوید شبی که بدخشان سقوط کرد، در خانه به انتظار نشست تا برای کشتنش بیایند: «شبی که بدخشان سقوط کرد، واقعا غافلگیر شدیم؛ چون بین مردم شایعه بود که مرکز سقوط نمی‌کند و این یک برنامه است و ممکن است دوباره شهرستان‌ها هم از طالب‌ها گرفته شود. متأسفانه چنین چیزی نبود. تقریبا اوایل شب بعد از اینکه سروصدا شد، یک لرزه تمام بدنم را گرفت. بعد با خودم فکر کردم خب این دیگر آخرین شبی است که ممکن است زندگی کنم، برای اینکه من فعالیت‌های مدنی زیادی داشتم، فعالیت‌های اجتماعی داشتم و با رسانه‌ها همکاری می‌کردم. ناامید شدم. گفتم که حتما دیگر نمی‌توانم ادامه بدهم. یک مقدار لباس کثیف در خانه بود. من آن شب با وجود اینکه بدنم می‌لرزید، می‌خواستم که آنها را بشویم. در‌حالی‌که وضعیت روحی بسیار بدی داشتم، اتاق‌ها را تمیز کردم. تمام بدنم می‌لرزید و اشک از چشمانم جاری می‌شد؛ ولی گفتم اینجا باید تمیز باشد، اگر فردا بیایند ممکن است من را به قتل برسانند یا ببرند، باید خانه من تمیز باشد. شب بسیار درازی بود. من با خودم سرود غم می‌خواندم. بسیار تلخ برایم سپری می‌شد. از پنجره که به بیرون نگاه می‌کردم، می‌دیدم هیچ‌کس در کوچه‌ها نیست.

متن کامل:
https://shorturl.at/nsvB5

@harasswatch
ديد‌بان آزار
Video
نویسنده: س

تصاویری که از مراسم خاکسپاری آرمیتا منتشر نشدند، عموما تار و بی‌کیفیت بودند، قاب‌هایی مشوش که با دوربین‌های پنهانی ثبت شده بودند و نشان از فضای کنترل‌شده و حضور پرشمار نیروهای امنیتی داشتند. در حال جست‌وجو بودم که به گزارش تصویری «خبرگزاری فارس» برخوردم؛ عکس‌هایی باکیفیت، به‌وضوح در امنیت قاب‌بندی شده و مسلط. دست عکاس نلرزیده و لنز دوربینش را پنهان نکرده. او مامور شده تا راوی این مراسم باشد. عکس‌ها یک مراسم خاکسپاری معمولی را روایت می‌کنند؛ مادری گریان و نزدیکانی در حال مویه و زاری. نه از بازداشت و ضرب‌وشتم ده‌ها نفر نشانی دیده می‌شود و نه از تن‌ندادن آرمیتا. قاب مقنعه‌پوش در مرکز این تصاویر مدیریت‌شده جای گرفته است.

راوی همانی است که از ابتدا اخبار آخرین روزهای آرمیتا و تک‌به‌تک نفس‌‌ها و ضربان‌هایش را در بیمارستان کنترل کرده است، صدای خانواده و دوستانش و حتی تصویر مزارش. همانی که نگذاشت پای خبرنگاران به بالین آرمیتا و جوار خانواده‌اش برسد، همانی که در لحظه ژینا، نیلوفر حامدی و الهه محمدی را به‌دلیل حضور در بیمارستان کسری و آرامگاه آیچی سقز، حبس و به همکاری با دولت‌های خارجی متهم کرد. راوی سوگ آرمیتا، پایش را گذاشته روی جای خالی‌شده الهه و نیلوفر.

سایه شمس در رادیوزمانه می‌نویسد: «آرمیتا بدون مقنعه وارد مترو می‌شود و با آن به خاک سپرده می‌شود؛ بدون آن سرزنده است و قدم می‌زند و با آن یک تصویر بی‌جان در قابی با روبان مشکی است. مراسم خاکسپاری آرمیتا در نوع خودش هولناک است، همان‌قدر که مرگ-قتلش، همان‌قدر که کنترل دیوانه‌وار خبرها در زمان اغمایش.» این قاب آرمیتاست. تصویر آرمیتا همان دقایق پخش‌شده در مترو است، با سری بالا و بلند، محق و ایستاده. آرمیتا همین تصاویر و ثانیه‌هایی است که قطره‌چکانی و احتمالا با ترس‌و‌لرز مخابره می‌شوند. و ما برای وفاداری به او و درهم‌شکستن راوی یکه‌تاز داستانش، باید تکثیرشان کنیم.
@harasswatch
Forwarded from Radio Zamaneh
غنچه قوامی:‌ می‌خواهند عاملیت فمینیستی ما و معترضان خیزش ژینا را زیر سوال ببرند

فرزاد صیفی‌کاران ــ بار دیگر اتهام‌های امنیتی و «جاسوس» خواندن دو روزنامه‌نگار بر پایه اتهام‌های انتسابی، باعث شده تا نیلوفر حامدی و الهه محمدی به احکام سنگین زندان محکوم شوند. غنچه قوامی، دوست نیلوفر و الهه در گفت‌وگو با زمانه از تلاش نیروهای امنیتی و دستگاه قضایی جمهوری اسلامی برای پرونده‌سازی بر پایه مستندات غیرواقعی جهت محکوم کردن این دو روزنامه‌نگار می‌گوید.

https://www.tg-me.com/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/789419/&rhash=0ceb6994783a68

@RadioZamaneh | رادیو زمانه
🔴 اعتصاب دانشجویان دانشگاه تربیت‌مدرس

بنا بر گزارشات رسیده از دانشگاه تربیت مدرس، در روز‌های گذشته فراخوان‌هایی جهت اعتصاب در تاریخ ۲۱ و ۲۲ آبان در اعتراض به فشار حراست و خفقان حاکم بر دانشگاه، منتشر شده‌ که با استقبال دانشجویان همراه شده است. بنا بر گزارش‌های واصله، در پاسخ به فراخوان، دانشجویان در این دو روز از رفتن به کلاس‌‌های درس، کتابخانه‌ی مرکزی و برخی آزمایشگاه‌ها خودداری کردند.

در همین حال مقامات دانشگاه تلاش بر عادی نشان دادن وضعیت دانشگاه در دو روز اخیر کردند؛ اما گزارشات متعددی از پیوستن دانشجویان به اعتصاب بدست رسیده است.

این اعتصاب در واکنش به فشارها و سیاست‌هایی است که حراست دانشگاه از مهرماه امسال بر فضای دانشگاه و خوابگاه‌های دخترانه اعمال کرده است.

#مطالبات_صنفی
#اعتصاب_دانشجویی
#دانشگاه_تربیت‌مدرس

5⃣1⃣9⃣0⃣
🆔 @senfi_uni_iran
🔹تاب‌آوری در حبس انفرادی

🔹واگویه؛ فراموش می‌کنم

نویسنده: نون

پیش از رفتن بارها بوسیدمش، عزیز بومی‌ام را می‌گویم، همان دربه‌در بین دادگاه و دادسرا و زندان و بازداشتگاه. دست‌هایش را گرفتم و در آغوش کشیدمش. می‌خواهم از آن دو ساعت که کنارش نشسته بودم و خانه‌مان را وجب‌به‌وجب به قول خودشان تفتیش کردند، تنها همین لحظه‌هایش را پشت پلکم بچسبانم؛ بوی خوش می‌دهند، بوی دست‌های همیشه پناهش را.

عکس مهمانی‌هایت را که جلویت می‌گذارند یا شکل مهرورزیدنت را که می‌جورند، لباس‌پوشیدنت را که تحقیر می‌کنند و به سینه‌هایت که اشاره می‌کنند و می‌گویند «حالا خوبه چیزی هم نداری، دوتا نوکی و یه مشت گوشت» می‌فهمی -یا تلاش می‌کنند با توهین و تحقیر بهت بفهمانند- شکلی از زندگی که انتخابش کرده‌ای جرم‌انگاری شده انگار، تو مجرمی و زندگی روزمره‌ات جرم است.

یکی از شب‌های آخر که دلتنگی خفه‌ام کرده بود و بی‌قرار و بی‌تاب بودم، ذهنم را زیرورو کردم کسی، چیزی، جمله‌ای، خاطره‌ای پیدا کنم تا سرپا نگهم دارد، نتوانستم، نمی‌شد. دراز کشیدم و رو‌به‌پهلو به دیوار زل زدم و دستم را روی دیوار کشیدم. اسم چندنفر از زندانی‌های پیشین سلول را دیدم که با خودکار آبی کم‌رنگی که احتمالا با زرنگی و استرس و پنهانی از جلسه‌ بازجویی آورده بودند، نوشته شده بودند. آخرین اسم، آخ آخرین اسم. دستم را روی اسمت کشیدم زن زیبا، زن باشکوه و انگار تو از آن بلندی روبه‌روی شیرینی فرانسه دست من را گرفتی و بلند کردی‌. زیر لب تکرار می‌کردم «استوار باشی زن.» سرپا شدم، قلبم سرریز شد و کاش کسی بود تا ببیند من دیگر در آن سلول جا نمی‌شدم، در تنم جا نمی‌شدم. به یادت سرود خواندم که آن شب اسم رمز من نام تو بود زن: «ویدا موحد»

به پاره‌های تنم در آن سوی دیوارهای زندان که احتمالا بعضی‌شان بهتر از من می‌دانند: از زندان که بیرون می‌آیی، دیگر آن آدمی نیستی که آمدند و بردند، خانواده‌ات هم. گاهی غمگین‌تری، گاهی قدردان‌تر، گاهی صبورتر، گاهی تنهاتر. اما ادامه می‌دهی؛ محکم‌تر، باتجربه‌تر، مصمم‌تر. بعضی روزها چه سخت و سنگین می‌گذرند، اما می‌گذرند و ما نمی‌شکنیم. چون تو و بسیارانِ پیش از تو نشکستند و ما خواهریم دیگر، ما پناه یکدیگریم، ما ادامۀ همیم، در انتظار همیم و این روزها دلتنگ هم، نگرانِ هم و مومن به خواهرانگی‌مان.

متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2233/

@harasswatch
Forwarded from بيدارزنى
ديد‌بان آزار
Photo
🟣 گزارش دو هفته‌ی اخیر از افزایش فشار و سرکوب زنان


دو هفته‌ی گذشته با خبر قتل حکومتی آرمیتا گراوند و حواشی خاکسپاری او به‌سر شد. این مراسم هر چند زیر فشارهای شدید امنیتی برگزار شد، اما همچنان با حضور گسترده‌ی جمعی مردمی و دانشجویان همراه بود، در این مراسم شعارهای بسیاری سر داده شد و ۶۲ زن بازداشت و به زندان‌های اوین و قرچک منتقل شدند.

⚪️ ۱۴ نفر از زنان بازداشتی حاضر در زندان قرچک با سرعتی حداکثری تنها یک هفته پس از بازداشت در تاریخ ۱۵ آبان‌ماه در دادگاه انقلاب، محاکمه شدند. در میان افراد بازداشت شده زنانی از تشکل‌های دانشجویی، وکلا و خانواده‌های دادخواه نیز دیده می‌شد.

⚪️ طی دو هفته اخیر فشار بر فعالین زن کرد نیز افزایش یافته است. تایید احکام حبس‌های سنگین ۷ و ۱۰ سال برای سکینه پروانه و سروه پورمحمدی، تنها گوشه‌ای از این سرکوب‌های مضاعف است، آن هم در حالی که همچنان «پخشان عزیزی» و «وریشه مرادی» با پرونده‌سازی امنیتی و اتهامات واهی در بازداشت به سر می‌برند و خبری از وضعیت آنان در دست نیست.

⚪️ صدور احکام فله‌ای حبس و زندان به قوت خود باقی است، مهسا یزدانی مادر دادخواه محمد جواد زاهدی در دادگاه انقلاب ساری به ۱۳ سال حبس محکوم شد. فرزند ۲۰ ساله او سال گذشته در خلال قیام ژینا در آمل کشته شد و هنوز مقامات نظامی شهر، قاتل او را شناسایی نکرده است.

⚪️منیژه موذن خبرنگار و فعال حقوق زنان در تهران نیز روز ۱۷ آبان بازداشت شد. پس از آن خبر مربوط به بازداشت مهناز طراح و شقایق مرادی نیز منتشر شد. این زنان فعال بازداشتی همچنان در مکانی نامعلوم تحت بازجویی قرار دارند.

⚪️ از سوی دیگر تعجیل در صدور اجرای احکام حبس، با سرعتی حداکثری در جریان است. اجرای احکام ریحانه انصاری، نسیم سلطان‌بیگی و سعیده شفیعی نیز از دیگر فشارها بر فعالین زنان است.

⚪️ تمامی این موارد به بازداشت‌های بسیار گسترده‌ی طیف‌های مختلفی از فعالان مدنی زن در شهر رشت، پیوند می‌خورد. روز شنبه ۲۰ آبان‌ماه، بیش از ده زن در شهر رشت بازداشت شدند که تاکنون هویت نینا گلستانی، رزیتا رجایی، آناهیتا حجازی، نسیم طواف‌زاده و هلاله ناطقه مشخص شده است. بازداشتی‌ها از نویسندگان و فعالین اجتماعی شهر هستند. این دومین بازداشت فله‌ای زنان طی چند ماه اخیر در استان گیلان است.

▪️آمار بازداشت‌ها و تشدید فشارهای امنیتی علیه زنان در سطح کشور، آن هم تنها ‌در دو هفته به قدری است که می‌تواند انجام هر کنشی را غیرممکن سازد، اما شاهد آن هستیم که از خیابان و دانشگاه‌ها (هرچند زیر شدیدترین رصدهای امنیتی) تا زندان‌ها، این زنان هستند که علیه کلیتی از ارتجاع چندگانه، ایستاده‌اند. طی همین دو روز گذشته فراخوان اعتصاب دانشگاه تربیت‌مدرس در اعتراض به فشارهای حراست و خفقان در فضای دانشگاه منتشر شد، اعتصابی که علی‌رغم رصد امنیتی در دانشگاه، شکل گرفت و طیف‌های بسیاری از دانشجویان را همراه کرد. علی‌رغم رژه‌ی نیروهای مختلف ناجا، لباس شخصی و سپاه و‌همچنین تصویربرداری از زنان در مترو و خیابان، اما باز هم زنان با پوشش اختیاری و بدون حجاب اجباری به خیابان می‌آیند. این وضعیت در زندان‌ها نیز برقرار است و دانشجویانی نظیر آرمیتا پاویر و دیگر زندانیان در زندان با اهرم اعتصاب غذا، مطالبات و حق آزادی خود را فریاد می‌زنند و علیه انواع سرکوب‌ها مقاومت می‌کنند.

تشدید فشارها و پرونده‌سازی‌های امنیتی علیه زنان بسیار و بیش از پیش افزایش یافته است. تبعیض و شرایط اشد خشونت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و همچنین خشونت‌های خانگی (آن‌چنان که آمار بالا و‌ دهشتناک قتل‌های ناموسی و زن‌کشی‌ها به ما می‌گوید) چنان بر زندگی زنان سایه انداخته که چاره‌ای جز ایستادگی و مقاومت باقی نمانده است.


#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری

@bidarzani
🔹چرا تقاضای آتش‌بس در جنگ حماس و اسرائیل یک مطالبه فمینیستی است؟

نویسنده: جودیت لوین
برگردان: فهیمه میری

ضروری است که فمینیست‌ها علیه جنگ، علیه اشغالگری اسرائیل و سرکوب مردم غزه اعتراض کنند. اما آیا زنان باید از جایگاه زن‌بودن خود علیه جنگ موضع‌گیری کنند؟ این یک مناقشه فمینیستی ادامه‌دار است اما غیرقابل‌انکار است که فمینیست‌ها باید با اتکا به فمینیست‌بودن خود با جنگ مخالفت کنند. واقعیت این است که زنان به عنوان نگهبانان زندگی روزمره به‌طور نامتناسبی تحت تاثیر جنگ و اشغالگری قرار دارند. بیانیه سال 2022 «مرکز زنان برای کمک‌های حقوقی و مشاوره» که یک سازمان حقوق بشری فمینیستی در شهر رام‌الله در کرانه باختری رود اردن است، توضیح می‌دهد که با توجه به نقش‌های سنتی زنان در جامعه مردسالار فلسطین، چگونه سیاست‌های اسرائیل مانند تخریب خانه‌ها، محدودیت‌های عبورومرور، یورش‌های شبانه و دستگیری کودکان بار زندگی را روی دوش زنان خانواده افزایش می‌دهد. این سیاست‌ها همراه با قوانین تبعیض‌آمیز مربوط به ازدواج و مسائل فرهنگی مدنظر اسلام‌گرایان رادیکال، سلطه مردان و وابستگی زنان را تشدید کرده و زنان را در روابط آزاردهنده به دام می‌اندازد.

برای فمینیست‌های فلسطینی، چه در خاورمیانه و چه در دیاسپورا، ارتباط میان سلطه مردانه و ستم استعماری یک امر بدیهی است. به عنوان مثال، گروه فمینیست فلسطینی مستقر در ایالات متحده، خودش را اینطور معرفی می‌کنند: «جمعی از فمینیست‌های فلسطینی و عرب متعهد به آزادی اجتماعی و سیاسی فلسطین از طریق مقابله با خشونت، ستم و سلب مالکیت جنسی، جنسیتی و استعماری سیستماتیک.» مرکز زنان برای کمک‌های حقوقی و مشاوره نیز «نیاز به پرداختن به تبعیض و خشونت علیه زنان را در جامعه فلسطین در کنار حمایت از مبارزه ملی برای آزادی و استقلال از اشغالگری اسرائیل» در کنار هم قرار می‌دهد.

این کاملا یک مطالبه فمینیستی است که خواستار پایان آپارتاید اسرائیل و آزادسازی سرزمین‌های فلسطینی اشغالی شویم. فمینیسم جنبشی برای مبارزه با خشونت است. در شرایط فعلی، برای مخالفت با سلطه و خشونت، فمینیست‌ها – صرف‌نظر از عنوان زنان یا مادران، اسرائیلی‌ها یا فلسطینی‌ها – باید خواستار آتش‌بس فوری و پایان محاصره در کنار اجرای عملیات عظیم بشردوستانه در غزه باشند. شاید نتوان گفت که زنان به طور غریزی صلح‌طلب‌اند، اما به یقین می‌توان گفت که فمینیسم جنبشی با هدف رسیدن به صلح و برابری است.

متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2234/

@harasswatch
ديد‌بان آزار
Photo
بخشی از متن «زن، زندگی، ایران، هرروز» که در سایت دیدبان آزار منتشر شده است:

خودم را در شیشه آینه‌گون خانه‌ای به سبک دهه ۷۰ تماشا می‌کنم و می‌گویم وای تقریبا یک سال شده که حجاب ندارم. بارها در طول این یک سال ناگهان میان راه تازه یادم می‌آمد که شالم فراموشم شده و از ذوق درون خودم شکوفه می‌زدم. به این فکر می‌کردم که پیش از شهریور ۱۴۰۱ دو سوال شفاف از همه داشتم: ۱- اگر همه همه همه همه ما زنان شال سرمان نکنیم چه می‌شود؟ همه ما را می‌کشند؟ می‌برند؟ ۲- وقتی ظالم بالای سرمان انقدر محتاج پول است اگر بابت تنها یک موزاییک از شهر به او اجاره بدهیم می‌گذارد در آن آزاد باشیم؟ برقصیم؟ ببوسیم؟ دامن و پیراهن بپوشیم؟ ساز بزنیم؟ آواز بخوانیم؟

من هرروز از مترو استفاده می‌کردم. هر بار برای عبور از گیت یا ردشدن از دسته زنان متعصب چادری، برای اینکه کمی بیشتر قوی باشم و لبانم رنگ گچ نشود آهنگ‌های رپ شاپور را گوش می‌دادم. روزی که بسیار گرمم بود زنی مهربان به من گفت دختر دیوانه‌ای، تو که تی‌شرتت گشاد است، مانتویت را دربیاور. من اما انگار فقط منتظر بودم کسی به من بگوید تا کمی شجاع‌تر شوم. اصلا چرا به او اعتماد کردم؟ اگر مامور لباس‌شخصی بود چه؟ اما درآوردن مانتو همانا و دیگر با تی‌شرت گشتن در شهر همانا. نمی دانید خنکی عصر آلوده تهران با تی‌شرت چقدر شورانگیز شده بود. انگار تمامی شاخ‌وبرگ‌های درختان کهنسال ایتالیا و بلوار نیکا برایم والس شجاعت می‌نواختند. هیچ مردی حتی یک‌بار به من جمله‌ای آزاردهنده نگفت. هربار که از انقلاب رد می‌شدم، هندزفری تنها ابزارم برای محافظت از خودم شده بود. مقابلم زنان چادری متعصب حمله‌ور می شدند و من فقط لال و ناشنوا و بهت‌زده نگاهشان می‌کردم، در گوشم بهترین موسیقی و دستانم از شدت فشار و اضطراب مشت شده بود.

ما هرروز یکی را از دست می‌دهیم. از نظر روانی آسیب دیده‌ایم. هیچ‌چیز مثل قبل نیست و شاید فردا حتی منی نباشد تا به شما بگوید که تا چه‌اندازه تنهاییم. مایی که در قرن ۲۱ تهدید می‌شویم که اگر حجاب اجباری نداشته باشیم با هوش مصنوعی شناسایی می‌شویم. بنویسید بزرگ، با خون زنان ایرانی بنویسید که ما قد تمام تاریخ مثلا پرافتخار ایران تنهاییم.

تصویر مربوط به استقرار حجاب‌بانان در ایستگاه متروی انقلاب است که در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است.

@harasswatch
2024/09/21 23:05:37
Back to Top
HTML Embed Code: