ديدبان آزار
Photo
🔹اعتصاب غذای سروناز احمدی در حمایت از خیزش ژینا و همراه با سیزده زندانی تبعید شده به زندان قزلحصار
دوستان و رفقا
سروناز احمدی هستم، مددکار در حوزه کودکان و مترجم و در حال حاضر زندانی در زندان اوین. تقریبا سه سال است که همسرم کامیار فکور را میشناسم. در همین سه سال پنج بار کامیار را از من ربودند. کامیار خبرنگار در حوزه اقتصاد محیطزیست، ترانهسرا و خواننده موسیقی رپ است و از اولین لحظاتی که از او به یاد میآورم در جنگ بوده، برای رهایی کارگران و ازمیانبرداشتن بیگانگیمان با طبیعت. کامیار بیست و هشت ساله است و تاکنون شش پرونده برایش ساختهاند، با اتهاماتی مثل شرکت در تجمع برای اعتراض به دستمزدهای که تا روز دهم ماه هم نمیرسد، بازنشر گزارشهای محیطزیستی در روزنامه رسمی کشور و حمایت از کارگران و معلمان و بازنشستگان، پروندههایی که در مواردی با ضربوشتم شدید همراه بوده است. ما تنها دو هفته از ازدواجمان گذشته بود که در جریان جنبش زن زندگی آزادی بازداشت شدیم و در نهایت من با حکم سه سال و شش ماه و کامیار با حکم دو سال و هشت ماه حبس به زندان اوین منتقل شدیم، درحالیکه با توجه به اتهاماتمان یعنی تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی باید مشمول عفو ۱۴۰۱ میشدیم که البته آن را دستاورد شمار زیاد مشارکتکنندگان در این جنبش میدانم. دوازدهم شهریور کامیار را بههمراه دوازده زندانی دیگر با دروغ در روز ملاقات به بند امن زندان قزلحصار کرج تبعید کردند، یعنی سرکوب در سرکوب. حالا در زندگی مشترکمان همان هفتهای یک یا دو بار ملاقات را نیز سه هفته است که نداریم و تنها سه بار برایم از زندان تماس برقرار کردهاند، تماسهای سه دقیقهای با حضور ماموران. هر روز هم خبری از وضعیت اسفبارشان میرسد، از ضربوشتم تا بیهوشی جعفر ابراهیمی، معلمی که بهجای تبعید بهخاطر وضعیت وخیم سلامتیاش باید عدم تحمل حبس دریافت میکرده است. در روز این تبعید پس از اعتراضم با همراهی همبندیانم به من وعده داده شد که کامیار تا یک هفته آینده بهخاطر حضور من در زندان اوین به این زندان بازمیگردد اما هنوز این اتفاق نیفتاده است. حالا این سیزده نفر در اعتصاب غذا هستند در حمایت از قیام ژینا و بار دیگر نشان دادهاند که هر جا ستمی هست مقاومتی هم هست. من هم از امروز بیستوششم شهریور در همراهی با مقاومت این زندانیان در اعتصاب غذا خواهم بود و پس از پایان اعتصاب غذای این زندانیان هم اعتراضم به این تبعید و سرکوب مضاعف در زندان از طریق تبعید را با تحصن و در صورت لزوم مجددا اعتصاب غذا نشان خواهم داد، تا زمانی که همسرم به این زندان بازگردانده شود و هر دو در یک زندان باشیم.
این اعتراضیست به سرکوب مضاعف زندانی از طریق تبعید در محل سرکوب یعنی زندان، این اعتراضیست برای سوی چشمان جعفر ابراهیمی، اعتراضیست برای عشق، عشقهای خاموشنشدنی دشوار. این اعتراضیست به تمام آزار و اذیتها و اضطرابها و نگرانیهایی که در عشق با آن مواجهمان میکنند. این اعتراضیست کوچک برای یادآوری رنجها و مقاومتهای بزرگ، برای یادآوری پیراهن سرخ عروسی مریم همسر بکتاش آبتین، برای همقطاریام آنیشا اسدالهی که همان تماس سه دقیقهای را هم با همسرش کیوان به جرم خواندن شعر ندارد، برای سعید سلطانپور که در شب عروسیاش او را ربودند تا به خیال خود از صحنه زندگی محوش کنند، برای پوری و مرتضی کیوان، برای آنهایی که برای عشق از آنها حتی یک گور مشخص هم باقی نمانده و برای حنانه کیا. این اعتراض اگرچه پس از پایان این اعتصاب غذای جمعی، جلوه اقدامی فردی را خواهد داشت اما با ایمان به قدر جمعمان است و با امید به اینکه آنچه از من باقیمانده بسنده است تا آن خیالواره سبک وزن بر تباهی واقعیت چیره شود.
سروناز احمدی
بند زنان زندان اوین
بیستوشش شهریور
@harasswatch
دوستان و رفقا
سروناز احمدی هستم، مددکار در حوزه کودکان و مترجم و در حال حاضر زندانی در زندان اوین. تقریبا سه سال است که همسرم کامیار فکور را میشناسم. در همین سه سال پنج بار کامیار را از من ربودند. کامیار خبرنگار در حوزه اقتصاد محیطزیست، ترانهسرا و خواننده موسیقی رپ است و از اولین لحظاتی که از او به یاد میآورم در جنگ بوده، برای رهایی کارگران و ازمیانبرداشتن بیگانگیمان با طبیعت. کامیار بیست و هشت ساله است و تاکنون شش پرونده برایش ساختهاند، با اتهاماتی مثل شرکت در تجمع برای اعتراض به دستمزدهای که تا روز دهم ماه هم نمیرسد، بازنشر گزارشهای محیطزیستی در روزنامه رسمی کشور و حمایت از کارگران و معلمان و بازنشستگان، پروندههایی که در مواردی با ضربوشتم شدید همراه بوده است. ما تنها دو هفته از ازدواجمان گذشته بود که در جریان جنبش زن زندگی آزادی بازداشت شدیم و در نهایت من با حکم سه سال و شش ماه و کامیار با حکم دو سال و هشت ماه حبس به زندان اوین منتقل شدیم، درحالیکه با توجه به اتهاماتمان یعنی تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی باید مشمول عفو ۱۴۰۱ میشدیم که البته آن را دستاورد شمار زیاد مشارکتکنندگان در این جنبش میدانم. دوازدهم شهریور کامیار را بههمراه دوازده زندانی دیگر با دروغ در روز ملاقات به بند امن زندان قزلحصار کرج تبعید کردند، یعنی سرکوب در سرکوب. حالا در زندگی مشترکمان همان هفتهای یک یا دو بار ملاقات را نیز سه هفته است که نداریم و تنها سه بار برایم از زندان تماس برقرار کردهاند، تماسهای سه دقیقهای با حضور ماموران. هر روز هم خبری از وضعیت اسفبارشان میرسد، از ضربوشتم تا بیهوشی جعفر ابراهیمی، معلمی که بهجای تبعید بهخاطر وضعیت وخیم سلامتیاش باید عدم تحمل حبس دریافت میکرده است. در روز این تبعید پس از اعتراضم با همراهی همبندیانم به من وعده داده شد که کامیار تا یک هفته آینده بهخاطر حضور من در زندان اوین به این زندان بازمیگردد اما هنوز این اتفاق نیفتاده است. حالا این سیزده نفر در اعتصاب غذا هستند در حمایت از قیام ژینا و بار دیگر نشان دادهاند که هر جا ستمی هست مقاومتی هم هست. من هم از امروز بیستوششم شهریور در همراهی با مقاومت این زندانیان در اعتصاب غذا خواهم بود و پس از پایان اعتصاب غذای این زندانیان هم اعتراضم به این تبعید و سرکوب مضاعف در زندان از طریق تبعید را با تحصن و در صورت لزوم مجددا اعتصاب غذا نشان خواهم داد، تا زمانی که همسرم به این زندان بازگردانده شود و هر دو در یک زندان باشیم.
این اعتراضیست به سرکوب مضاعف زندانی از طریق تبعید در محل سرکوب یعنی زندان، این اعتراضیست برای سوی چشمان جعفر ابراهیمی، اعتراضیست برای عشق، عشقهای خاموشنشدنی دشوار. این اعتراضیست به تمام آزار و اذیتها و اضطرابها و نگرانیهایی که در عشق با آن مواجهمان میکنند. این اعتراضیست کوچک برای یادآوری رنجها و مقاومتهای بزرگ، برای یادآوری پیراهن سرخ عروسی مریم همسر بکتاش آبتین، برای همقطاریام آنیشا اسدالهی که همان تماس سه دقیقهای را هم با همسرش کیوان به جرم خواندن شعر ندارد، برای سعید سلطانپور که در شب عروسیاش او را ربودند تا به خیال خود از صحنه زندگی محوش کنند، برای پوری و مرتضی کیوان، برای آنهایی که برای عشق از آنها حتی یک گور مشخص هم باقی نمانده و برای حنانه کیا. این اعتراض اگرچه پس از پایان این اعتصاب غذای جمعی، جلوه اقدامی فردی را خواهد داشت اما با ایمان به قدر جمعمان است و با امید به اینکه آنچه از من باقیمانده بسنده است تا آن خیالواره سبک وزن بر تباهی واقعیت چیره شود.
سروناز احمدی
بند زنان زندان اوین
بیستوشش شهریور
@harasswatch
Forwarded from شرق
در گفتوگو همسر جلوه جواهری با «شبکه شرق» مطرح شد؛
🔺️آزادی جلوه جواهری به قید وثیقه/ متین یزدانی هم امروز آزاد شد
جلوه جواهری، فعال اجتماعی بازداشتی در زندان لاکان رشت در کنار متین یزدانی به قید وثیقه از آزاد شدند.
کاوه مظفری، همسر جلوه جواهری در گفتوگو با «شبکه شرق» با تایید اخبار منتشر شده مبنی بر آزادی این فعال حقوق زنان، اظهار کرد: «امروز با طی اقدامات اداری، جلوه جواهری به قید وثیقه از زندان لاکان رشت آزاد شد.»
او ادامه داد: «میزان وثیقه تعیین شده برای جلوه جواهری، 500 میلیون تومان بود که با گذاشتن سند، امروز آزاد شد. درباره اتهامات او اما به ما چیزی نگفتند.»
امروز، علاوه بر جلوه جواهری، متین یزدانی، فعال حقوق زنان بازداشتی هم به قید وثیقه از زندان لاکان رشت آزاد شد.
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-897111
@sharghdaily
sharghdaily.com
🔺️آزادی جلوه جواهری به قید وثیقه/ متین یزدانی هم امروز آزاد شد
جلوه جواهری، فعال اجتماعی بازداشتی در زندان لاکان رشت در کنار متین یزدانی به قید وثیقه از آزاد شدند.
کاوه مظفری، همسر جلوه جواهری در گفتوگو با «شبکه شرق» با تایید اخبار منتشر شده مبنی بر آزادی این فعال حقوق زنان، اظهار کرد: «امروز با طی اقدامات اداری، جلوه جواهری به قید وثیقه از زندان لاکان رشت آزاد شد.»
او ادامه داد: «میزان وثیقه تعیین شده برای جلوه جواهری، 500 میلیون تومان بود که با گذاشتن سند، امروز آزاد شد. درباره اتهامات او اما به ما چیزی نگفتند.»
امروز، علاوه بر جلوه جواهری، متین یزدانی، فعال حقوق زنان بازداشتی هم به قید وثیقه از زندان لاکان رشت آزاد شد.
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-897111
@sharghdaily
sharghdaily.com
🔹بازنشر متنی از فروغ سمیعنیا به مناسبت تولد او که در بند است
🔹زنان در قیام ژینا
تولد #فروغ_سمیعنیاست، فعال خستگیناپذیر و باسابقه جنبش زنان ایران که روز ۲۵ مرداد سال جاری به همراه ۱۱ تن دیگر از فعالان حقوق زنان در گیلان بازداشت شد. در متن «زنان در قیام ژینا» که حدود دو ماه قبل در سایت بیدارزنی منتشر، فروغ سمیعنیا با تعدادی زنانی گفتوگو کرده که در تمامی اعتراضات خیابانی حضور داشتند بیآنکه سابقه فعالیت فمینیستی داشته باشند، زنانی که لزوما خود را فعال حقوق زنان و فمینیست شناسایی نمیکنند اما خیابان را تسخیر کردند و خواهان آزادیاند، زنانی که نفی حجاب اجباری را از مهمترین ابزارهای مبارزه با سرکوب و استبداد تلقی میکنند. در ادامه این متن را میخوانید:
دستاوردهای این قیام فراتر از این یادداشت است چون در ادامهٔ آبان و دی و قیامهای پیشین بود و به نوعی از تجارب پیشین استفاده کرد. اما موضوعی که قیام ژینا را از قیامهای دیگر متمایز میکرد این بود که علاوه بر مطالبات معیشتی که در همه حرکتهای ایران مشهود است، این قیام تاکید زیادی بر آزادیخواهی داشت و مسئلهٔ زنان از مطالبات اصلی آن بود. قیام با قتل یک زن آغاز شد، با فراخوان فعالین جنبش زنان از کردستان به پایتخت رسید، نیروی محرکهٔ اصلی آن زنان بودند و شعار اصلی آن «زن، زندگی، آزادی» بود. شعاری که بهرغم گذشت نه ماه از شروع جنبش همچنان در همه شهرها و حتی روستاها نیز باقی مانده و موضوع شعارنویسی، هرگونه اعتراض و حتی شادیهای مردمی است.
زنانه خطابکردن انقلاب، ما را بر آن داشت تا فکر کنیم که آیا صرف شعار «زن، زندگی، آزادی» کافی است یا باید آن را در تمام مطالبات برحق زنان جستجو و فهم کرد؟ در این جنبش افراد زیادی شرکت کردند که به گفتهٔ خودشان زندگیشان دیگر به حالت سابق باز نگشت اما موضوع این یادداشت زنانیاند که پیش از قیام ژینا فعالیت جنبشی نداشتند و با این قیام وارد عرصه شدند و به عنوان یک زن حقخواهی کردند. شمار زیادی از آنان هنوز بدون حجاب اجباری در خیابان تردد میکنند و با این کار هنوز به حکومت اعلان مبارزه میکنند. با ۵ نفر از ایشان دربارهٔ چرایی ورودشان به مبارزات و مطالباتشان گفتگو کردیم تا بتوانیم نمایی دیگر از این قیام بزرگ را بازشناسیم و مطالبات و دلیل حضور در قیام را از دید کسانی ببینیم که خیابان را از آن خود کردند.
افرادی که با آنها گفتگو کردیم از دو شهر تهران و رشت بودند. دو شهری که مانند بسیاری دیگر از شهرها تمام روزها محل اعتراضات بودند و هنوز زنان بدون حجاب اجباری خیابانها را در دست دارند. همهٔ مصاحبهشوندگان از روزهای اول در خیابان بودند.
https://harasswatch.com/news/2195
@harasswatch
🔹زنان در قیام ژینا
تولد #فروغ_سمیعنیاست، فعال خستگیناپذیر و باسابقه جنبش زنان ایران که روز ۲۵ مرداد سال جاری به همراه ۱۱ تن دیگر از فعالان حقوق زنان در گیلان بازداشت شد. در متن «زنان در قیام ژینا» که حدود دو ماه قبل در سایت بیدارزنی منتشر، فروغ سمیعنیا با تعدادی زنانی گفتوگو کرده که در تمامی اعتراضات خیابانی حضور داشتند بیآنکه سابقه فعالیت فمینیستی داشته باشند، زنانی که لزوما خود را فعال حقوق زنان و فمینیست شناسایی نمیکنند اما خیابان را تسخیر کردند و خواهان آزادیاند، زنانی که نفی حجاب اجباری را از مهمترین ابزارهای مبارزه با سرکوب و استبداد تلقی میکنند. در ادامه این متن را میخوانید:
دستاوردهای این قیام فراتر از این یادداشت است چون در ادامهٔ آبان و دی و قیامهای پیشین بود و به نوعی از تجارب پیشین استفاده کرد. اما موضوعی که قیام ژینا را از قیامهای دیگر متمایز میکرد این بود که علاوه بر مطالبات معیشتی که در همه حرکتهای ایران مشهود است، این قیام تاکید زیادی بر آزادیخواهی داشت و مسئلهٔ زنان از مطالبات اصلی آن بود. قیام با قتل یک زن آغاز شد، با فراخوان فعالین جنبش زنان از کردستان به پایتخت رسید، نیروی محرکهٔ اصلی آن زنان بودند و شعار اصلی آن «زن، زندگی، آزادی» بود. شعاری که بهرغم گذشت نه ماه از شروع جنبش همچنان در همه شهرها و حتی روستاها نیز باقی مانده و موضوع شعارنویسی، هرگونه اعتراض و حتی شادیهای مردمی است.
زنانه خطابکردن انقلاب، ما را بر آن داشت تا فکر کنیم که آیا صرف شعار «زن، زندگی، آزادی» کافی است یا باید آن را در تمام مطالبات برحق زنان جستجو و فهم کرد؟ در این جنبش افراد زیادی شرکت کردند که به گفتهٔ خودشان زندگیشان دیگر به حالت سابق باز نگشت اما موضوع این یادداشت زنانیاند که پیش از قیام ژینا فعالیت جنبشی نداشتند و با این قیام وارد عرصه شدند و به عنوان یک زن حقخواهی کردند. شمار زیادی از آنان هنوز بدون حجاب اجباری در خیابان تردد میکنند و با این کار هنوز به حکومت اعلان مبارزه میکنند. با ۵ نفر از ایشان دربارهٔ چرایی ورودشان به مبارزات و مطالباتشان گفتگو کردیم تا بتوانیم نمایی دیگر از این قیام بزرگ را بازشناسیم و مطالبات و دلیل حضور در قیام را از دید کسانی ببینیم که خیابان را از آن خود کردند.
افرادی که با آنها گفتگو کردیم از دو شهر تهران و رشت بودند. دو شهری که مانند بسیاری دیگر از شهرها تمام روزها محل اعتراضات بودند و هنوز زنان بدون حجاب اجباری خیابانها را در دست دارند. همهٔ مصاحبهشوندگان از روزهای اول در خیابان بودند.
https://harasswatch.com/news/2195
@harasswatch
دیدبان آزار
زنان در قیام ژینا
انقلاب زنانه خواندن این جنبش، ما را بر آن داشت تا فکر کنیم که آیا صرف شعار «زن، زندگی، آزادی» کافی است یا باید آن را در تمام مطالبات برحق زنان جستجو و فهم کرد؟ در این جنبش افراد زیادی شرکت کردند که بهگفتهٔ خودشان زندگیشان دیگر به حالت سابق بازنگشت ا
Forwarded from زنان امروز
میگوید: «اگر بخواهی درماندگی مردمی را ببینی، میدانی کجا باید تماشایشان کنی؟ پشت در اوین. آنجا همه جور آدمیهست. ضعیف و فقیر، پولدار، مذهبی، هنرمند، سیاسی. همه هستند و همه مستاصلاند. وقتی سراغ زندانی خودت را میگیری، میگویند روی یک تکه کاغذ شماره ملی اش را بنویس. میرویم دنبال برگه خریدن. پیدا کردن خودکار. بعد گویی مجبوریم گدایی کنیم. بدبخت و گرفتار، یک تکه کاغذ را مدام نگه میداریم پای پنجرۀ فلزی کوچک که شاید بالاخره آن را از ما بگیرند و در همین حال مدام تکرار میکنیم: آقا بچه ام کجاست؟»
«در زندگی ام آنقدر تحقیر نشده بودم. هر روز این خرد شدن را میدیدم. من آدم خاصی نیستم. اما همۀ آدمها شخصیت دارند، آدم اند. آنجا همه محترم بودند. همه جور خانواده. آدمهای بسیار معمولی. و سرگردان… بی اطلاع پشت درهای خاکستری بسته. گرسنه و هیچ چیز نخورده و منتظر، در سوز و سرمای تپۀ شمالی. یک بار همه را ده تا ده تا وارد یک سالن بزرگ کردند. که آنجا هم بسیار سرد بود و هیچکس حق نداشت روی زمین بنشیند. ساعتها به قامت درختهای مومن و امیدوار با بادی که میوزید، میلرزیدند، میایستادیم و باید از یکدیگر فاصله میگرفتیم. برای فهماندن همین دستورها به ما بسیار تحقیرآمیز سرمان فریاد زده میشد. با خودم فکر میکردم که نمیشد به جای این همه تحقیر خانوادهها محترمانه بیایند در سالن بزرگ روبه رو، که درش بسته بود، بنشینند و بچههایشان را ببینند یا کارشان را پیگیری کنند؟»
بریدهای از گزارش مبارکه مرتضوی دربارهٔ مادرانِ بازداشتشدگانِ سال گذشته.
zananemrooz.com/article/در-انتظار-گشودگی/
@zanan_emrooz
«در زندگی ام آنقدر تحقیر نشده بودم. هر روز این خرد شدن را میدیدم. من آدم خاصی نیستم. اما همۀ آدمها شخصیت دارند، آدم اند. آنجا همه محترم بودند. همه جور خانواده. آدمهای بسیار معمولی. و سرگردان… بی اطلاع پشت درهای خاکستری بسته. گرسنه و هیچ چیز نخورده و منتظر، در سوز و سرمای تپۀ شمالی. یک بار همه را ده تا ده تا وارد یک سالن بزرگ کردند. که آنجا هم بسیار سرد بود و هیچکس حق نداشت روی زمین بنشیند. ساعتها به قامت درختهای مومن و امیدوار با بادی که میوزید، میلرزیدند، میایستادیم و باید از یکدیگر فاصله میگرفتیم. برای فهماندن همین دستورها به ما بسیار تحقیرآمیز سرمان فریاد زده میشد. با خودم فکر میکردم که نمیشد به جای این همه تحقیر خانوادهها محترمانه بیایند در سالن بزرگ روبه رو، که درش بسته بود، بنشینند و بچههایشان را ببینند یا کارشان را پیگیری کنند؟»
بریدهای از گزارش مبارکه مرتضوی دربارهٔ مادرانِ بازداشتشدگانِ سال گذشته.
zananemrooz.com/article/در-انتظار-گشودگی/
@zanan_emrooz
Forwarded from Radio Zamaneh
انقلاب خیالها: بداههپردازی، مرکززدایی و پیروزی
سبا معمار ــ مبارزهی جاری، همچون خود زندگی، یک بداههپردازی جمعی است و به هرگونه «سناریوی از پیشنوشتهشده»، هرگونه «کارگردان» و «نویسنده» و هرگونه سلسهمراتب میان آنها که «تعیین» و آنها که «اجرا» میکنند، نه میگوید.
https://www.tg-me.com/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/781135/&rhash=0ceb6994783a68
@RadioZamaneh | رادیو زمانه
سبا معمار ــ مبارزهی جاری، همچون خود زندگی، یک بداههپردازی جمعی است و به هرگونه «سناریوی از پیشنوشتهشده»، هرگونه «کارگردان» و «نویسنده» و هرگونه سلسهمراتب میان آنها که «تعیین» و آنها که «اجرا» میکنند، نه میگوید.
https://www.tg-me.com/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/781135/&rhash=0ceb6994783a68
@RadioZamaneh | رادیو زمانه
t.me
انقلاب خیالها: بداههپردازی، مرکززدایی و پیروزی
سبا معمار ــ مبارزهی جاری، همچون خود زندگی، یک بداههپردازی جمعی است و به هرگونه «سناریوی از پیشنوشتهشده»، هرگونه «کارگردان» و «نویسنده» و هرگونه سلسهمراتب میان آنها که «تعیین» و آنها که «اجرا» میکنند، نه میگوید.
Forwarded from کلکتیو ۹۸
🚩 بیانیه جمعی کلکتیوها و گروههای فمینیستی
در اولین سالگرد جنبش انقلابی ژن ژیان ئازادی
🔻ما جمعی از شبکهها، کلکتیوها و گروههای فمینیست در دیاسپورا با همفکری یارانمان در داخل، بر آن شدیم تا پرسشهای پیش روی جنبش را از منظر تاملات فمینیستی بنگریم. در یک سالگی این جنبش کجا ایستادهایم و چه آموختهایم؟ چه چشماندازی پیش روی ماست؟
🔻پیش از آن، چرا تاملات فمینیستی مهم است؟ چرا از اهمیت کاربست سیاست فمینیستی میگوییم؟ عرصه مبارزه سیاسی ما از زندگی روزمره آغاز میشود جایی که محل اصلی مناقشاتمان است، هر چند از منظر سیاست بالادستی بیاهمیت جلوه داده میشود. جایی که به واسطه دخالت در همین زندگی روزمره ژینا کشته شد. جایی که عرصهی شخصیمان را سیاسی میکند. جایی که مناسبات استبدادی، شیعی، پدر/مردسالارانه و سرمایهدارانهی قدرت، تولید و بازتولید میشود. جایی که روزمرههای زندگیمان شکل میگیرند: اینکه چهبپوشیم، چگونه و به چه کسی عشق بورزیم، به چه زبانی حرف بزنیم، چه کاری را شغل ارزشگذاری کنیم یا چگونه ارزش کار خانگی را مرئی کنیم، چگونه از پس معیشت و هزینههای سلامتی برآییم، کدامیک از ما حق تحصیل دارد، کدامیک از ما حق داشتن شناسنامه دارد، کدام سوگها را می توان به عزا نشست، و روزمرههایی از این دست از تاملات فمینیستی ماست. نگرش فمینیستی ترسیم افقهای سیاسیمان را از همین پایینها آغاز میکند و شکل میدهد.
🔻در تاریخ مبارزات سیاسی، فمینیستی و انقلابی مردم ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷، قیام ژینا یک نقطه عطف است. قیامی که پیشلرزههایش با خیزشهایی چون دی ۱۳۹۶، دختران خیابان انقلاب، آبان ۱۳۹۸ و تیر ۱۴۰۰ خوزستان آغاز شده بود، بازپسگیری انقلابی را تداوم بخشید که نخستین آغازگران آن زنان ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ بودند. وقتی در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ آرامستان آیچی سقزِ کوردستان با «ژینا گیان تۆ نامری» و «ژن ژیان ئازادی» به خروش درآمد، ۴۴ سال میشد که شعارهایی مردمی مانند «نان مسکن آزادی» به حاشیه رانده شده و جای آن را «استقلال آزادی جمهوری اسلامی» گرفته بود. نتیجهی آنْ نهادینه شدن انواع ستم و تبعیضهای جنسی-جنسیتی، ملی، مذهبی، زبانی بود.
🔻در آستانهی سالگرد قیام ژینا، مرور آنچه گذشت نفسگیر اما ضروری است. جنبش ژینا فشردهای از معناها است. فضای بین مقاومت و درماندگی؛ از تصویر ژینا بر تخت بیمارستان و چرخش روسریها در آرامستان آیچی سقز و طنین «ژن ژیان ئازادی» تا فریاد «جنین، زند، آجویی» پس از تجاوز به ماهو بلوچ، دختر نوجوانی در چابهار، از غربت سربداران تا فریاد پیوستهی دادخواهان. پس از قیام ژینا دیگر آن نیستیم که بودیم، این یعنی گسست از گذشتهای که دیگر هیچ چیز آن عادی نیست. هرچند حکومت میکوشد جنبش را با قدرتِ تمامْ تحت ضربههای امنیتی، اقتصادی و خشونتهای افسارگسیخته سرکوب کند؛ میکوشد به زور کشتار، اعدام، کودککشی، زنکشی، شکنجه، تجاوز، ناپدیدسازی قهری، اعترافگیری، ناقصسازی، مهاجرستیزی، بازداشت زنان و افراد با هویتهای جنسیتی و گرایشهای جنسی به حاشیهرانده شده، فعالان ملل تحت ستم، کارگری، محیط زیستی، دانشجویی، مطبوعاتی، هنری، خانوادهها، اخراج اساتید دانشگاهها، حبسهای طولانی، وثیقههای سنگین، تبعید و بیمکانسازی و شدت دادن به آپارتاید جنسیجنسیتی، همه چیز را به گذشته تاریک دهه ۶۰ برگرداند. از شهریور ۱۴۰۱ «ژن ژیان ئازادی» با سابقه مبارزاتیاش از باکور تا روژاوا آغاز شد، تا سقز روژهلات ادامه یافت و همچنان بر پیشانی این انقلابِ در حال شدن حضور دارد، هرچند حکومت و دیگر نهادهای بالادستْ محور در تلاشاند تا روح این گفتمان را از این جامعه متکثر و متفاوت اما به حرکت درآمده بگیرند.
ادامه متن بیانیه را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/3RrfLBs
@collective98
در اولین سالگرد جنبش انقلابی ژن ژیان ئازادی
🔻ما جمعی از شبکهها، کلکتیوها و گروههای فمینیست در دیاسپورا با همفکری یارانمان در داخل، بر آن شدیم تا پرسشهای پیش روی جنبش را از منظر تاملات فمینیستی بنگریم. در یک سالگی این جنبش کجا ایستادهایم و چه آموختهایم؟ چه چشماندازی پیش روی ماست؟
🔻پیش از آن، چرا تاملات فمینیستی مهم است؟ چرا از اهمیت کاربست سیاست فمینیستی میگوییم؟ عرصه مبارزه سیاسی ما از زندگی روزمره آغاز میشود جایی که محل اصلی مناقشاتمان است، هر چند از منظر سیاست بالادستی بیاهمیت جلوه داده میشود. جایی که به واسطه دخالت در همین زندگی روزمره ژینا کشته شد. جایی که عرصهی شخصیمان را سیاسی میکند. جایی که مناسبات استبدادی، شیعی، پدر/مردسالارانه و سرمایهدارانهی قدرت، تولید و بازتولید میشود. جایی که روزمرههای زندگیمان شکل میگیرند: اینکه چهبپوشیم، چگونه و به چه کسی عشق بورزیم، به چه زبانی حرف بزنیم، چه کاری را شغل ارزشگذاری کنیم یا چگونه ارزش کار خانگی را مرئی کنیم، چگونه از پس معیشت و هزینههای سلامتی برآییم، کدامیک از ما حق تحصیل دارد، کدامیک از ما حق داشتن شناسنامه دارد، کدام سوگها را می توان به عزا نشست، و روزمرههایی از این دست از تاملات فمینیستی ماست. نگرش فمینیستی ترسیم افقهای سیاسیمان را از همین پایینها آغاز میکند و شکل میدهد.
🔻در تاریخ مبارزات سیاسی، فمینیستی و انقلابی مردم ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷، قیام ژینا یک نقطه عطف است. قیامی که پیشلرزههایش با خیزشهایی چون دی ۱۳۹۶، دختران خیابان انقلاب، آبان ۱۳۹۸ و تیر ۱۴۰۰ خوزستان آغاز شده بود، بازپسگیری انقلابی را تداوم بخشید که نخستین آغازگران آن زنان ۱۷ اسفند ۱۳۵۷ بودند. وقتی در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ آرامستان آیچی سقزِ کوردستان با «ژینا گیان تۆ نامری» و «ژن ژیان ئازادی» به خروش درآمد، ۴۴ سال میشد که شعارهایی مردمی مانند «نان مسکن آزادی» به حاشیه رانده شده و جای آن را «استقلال آزادی جمهوری اسلامی» گرفته بود. نتیجهی آنْ نهادینه شدن انواع ستم و تبعیضهای جنسی-جنسیتی، ملی، مذهبی، زبانی بود.
🔻در آستانهی سالگرد قیام ژینا، مرور آنچه گذشت نفسگیر اما ضروری است. جنبش ژینا فشردهای از معناها است. فضای بین مقاومت و درماندگی؛ از تصویر ژینا بر تخت بیمارستان و چرخش روسریها در آرامستان آیچی سقز و طنین «ژن ژیان ئازادی» تا فریاد «جنین، زند، آجویی» پس از تجاوز به ماهو بلوچ، دختر نوجوانی در چابهار، از غربت سربداران تا فریاد پیوستهی دادخواهان. پس از قیام ژینا دیگر آن نیستیم که بودیم، این یعنی گسست از گذشتهای که دیگر هیچ چیز آن عادی نیست. هرچند حکومت میکوشد جنبش را با قدرتِ تمامْ تحت ضربههای امنیتی، اقتصادی و خشونتهای افسارگسیخته سرکوب کند؛ میکوشد به زور کشتار، اعدام، کودککشی، زنکشی، شکنجه، تجاوز، ناپدیدسازی قهری، اعترافگیری، ناقصسازی، مهاجرستیزی، بازداشت زنان و افراد با هویتهای جنسیتی و گرایشهای جنسی به حاشیهرانده شده، فعالان ملل تحت ستم، کارگری، محیط زیستی، دانشجویی، مطبوعاتی، هنری، خانوادهها، اخراج اساتید دانشگاهها، حبسهای طولانی، وثیقههای سنگین، تبعید و بیمکانسازی و شدت دادن به آپارتاید جنسیجنسیتی، همه چیز را به گذشته تاریک دهه ۶۰ برگرداند. از شهریور ۱۴۰۱ «ژن ژیان ئازادی» با سابقه مبارزاتیاش از باکور تا روژاوا آغاز شد، تا سقز روژهلات ادامه یافت و همچنان بر پیشانی این انقلابِ در حال شدن حضور دارد، هرچند حکومت و دیگر نهادهای بالادستْ محور در تلاشاند تا روح این گفتمان را از این جامعه متکثر و متفاوت اما به حرکت درآمده بگیرند.
ادامه متن بیانیه را در لینک زیر بخوانید:
https://bit.ly/3RrfLBs
@collective98
Telegraph
بیانیه جمعی کلکتیوها و گروههای فمینیستی در اولین سالگرد جنبش انقلابی ژن ژیان ئازادی
در تاریخ مبارزات سیاسی، فمینیستی و انقلابی مردم ایران پس از انقلاب ۱۳۵۷، قیام ژینا یک نقطه عطف است. قیامی که پیشلرزههایش با خیزشهایی چون دی ۱۳۹۶، دختران خیابان انقلاب، آبان ۱۳۹۸ و تیر ۱۴۰۰ خوزستان آغاز شده بود، بازپسگیری انقلابی را تداوم بخشید که نخستین…
🔹روایتی از تجمع ۲۸ شهریور در بلوار کشاورز
🔹میدانداری زنان، از کردستان تا تهران
سال گذشته در این روز، واقعهای مهم در تاریخ جنبش برابریخواهی ایران ثبت شد. اولین فراخوان رسمی و جمعی تهران توسط فعالان حقوق زنان منتشر شد. برای اولینبار پس از سالها، جمعی از فعالان حقوق زنان در داخل ایران فراخوان داده بودند، برای ژینا و با خواستههایی صریح: «روز دوشنبه، ۲۸ شهریور، ساعت ۱۸، در تقاطع خیابان حجاب و بلوار کشاورز و در همراهی با خانواده ژینا و مردم کردستان گرد هم میآییم تا اعتراض خود به حجاب اجباری را نشان دهیم و خواست رهایی زنان، بازپسگیری زندگی و آزادیمان را فریاد کنیم.»
دو روز قبل در گورستان آیچی سقر، بر مزار ژینا، زنان روسریها را برافراشته و شعار «زن، زندگی، آزادی» سر داده بودند. ویدئوی این لحظه خیرهکننده همهجا چرخیده بود و حالا در بلوار کشور تهران پخش میشد: «قرار ساعت ۱۸ بوده اما از یک ساعت قبل آدمها جمع شدهاند و راه میروند یا کنار بانک منتظر میایستند. از سر فلسطین تا ابتدای حجاب، جمعیت ایستاده و کمکم شعارها را شروع میکنند. ابتدا وسط خیابان حلقه بزرگی میزنند. دستها و پرچمهای جدیدمان، یعنی همان روسریهای بیارزششده، در هوا تاب میخورد. زنان سقز چه کاری یادمان دادهاند! رسمی که انگار الهامگرفته از رقص کردی است، نماد اعتراض ما میشود. چه جمعیتی. موجی از سر خیابان حجاب به سمت خیابان کارگر روان بودند و جمع دیگری که از سمت خیابان کارگر به بلوار کشاورز. مثل دستههای عزا در عاشورا، این دو به هم میپیوندند.»
زن مشعلبهدست از میان همین جمعیت بر بلندی رفت و روسریسوزان را در بلوار کشاورز آغاز کرد: «یک نفر روسری را سر چوب گرفته و آتش زد. جمعیت یکصدا او را تشویق کرد. این حرکت از سوی دیگران همراهی شد. حدود ۲۰ یا ۳۰ زن، حجاب اجباری را آتش زدند. چه شکوهی دارد. گروهی از مردم کاغذهایی پخش کردند که شعارهایی مثل «ژن، ژیان، ئازادی» رویشان نوشته شده بود.»
متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2202/
@harasswatch
🔹میدانداری زنان، از کردستان تا تهران
سال گذشته در این روز، واقعهای مهم در تاریخ جنبش برابریخواهی ایران ثبت شد. اولین فراخوان رسمی و جمعی تهران توسط فعالان حقوق زنان منتشر شد. برای اولینبار پس از سالها، جمعی از فعالان حقوق زنان در داخل ایران فراخوان داده بودند، برای ژینا و با خواستههایی صریح: «روز دوشنبه، ۲۸ شهریور، ساعت ۱۸، در تقاطع خیابان حجاب و بلوار کشاورز و در همراهی با خانواده ژینا و مردم کردستان گرد هم میآییم تا اعتراض خود به حجاب اجباری را نشان دهیم و خواست رهایی زنان، بازپسگیری زندگی و آزادیمان را فریاد کنیم.»
دو روز قبل در گورستان آیچی سقر، بر مزار ژینا، زنان روسریها را برافراشته و شعار «زن، زندگی، آزادی» سر داده بودند. ویدئوی این لحظه خیرهکننده همهجا چرخیده بود و حالا در بلوار کشور تهران پخش میشد: «قرار ساعت ۱۸ بوده اما از یک ساعت قبل آدمها جمع شدهاند و راه میروند یا کنار بانک منتظر میایستند. از سر فلسطین تا ابتدای حجاب، جمعیت ایستاده و کمکم شعارها را شروع میکنند. ابتدا وسط خیابان حلقه بزرگی میزنند. دستها و پرچمهای جدیدمان، یعنی همان روسریهای بیارزششده، در هوا تاب میخورد. زنان سقز چه کاری یادمان دادهاند! رسمی که انگار الهامگرفته از رقص کردی است، نماد اعتراض ما میشود. چه جمعیتی. موجی از سر خیابان حجاب به سمت خیابان کارگر روان بودند و جمع دیگری که از سمت خیابان کارگر به بلوار کشاورز. مثل دستههای عزا در عاشورا، این دو به هم میپیوندند.»
زن مشعلبهدست از میان همین جمعیت بر بلندی رفت و روسریسوزان را در بلوار کشاورز آغاز کرد: «یک نفر روسری را سر چوب گرفته و آتش زد. جمعیت یکصدا او را تشویق کرد. این حرکت از سوی دیگران همراهی شد. حدود ۲۰ یا ۳۰ زن، حجاب اجباری را آتش زدند. چه شکوهی دارد. گروهی از مردم کاغذهایی پخش کردند که شعارهایی مثل «ژن، ژیان، ئازادی» رویشان نوشته شده بود.»
متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2202/
@harasswatch
هرس واچ | دیدبان آزار
میدانداری زنان، از کردستان تا تهران
اگر درختها و ساختمانهای بلوار به زبان درمیآمدند، شهادت میدادند که بعد از اینهمه اعتراض خیابانی که به چشم دیدهاند، بهوضوح این بار چیزی تغییر کرده است. اینبار زنان جوان هستند که فضای ملتهب خیابان را مدیریت میکنند. زودتر از بقیه خبر میدهند که
🔹بیانیه جمعی کلکتیوها و گروههای فمینیستی در اولین سالگرد جنبش انقلابی «ژن، ژیان، ئازادی»
🔹«رهایی حق ماست/ ژینا اسم رمز ماست»
در آستانه سالگرد قیام ژینا، مرور آنچه گذشت نفسگیر اما ضروری است. جنبش ژینا فشردهای از معناها است. فضای بین مقاومت و درماندگی؛ از تصویر ژینا بر تخت بیمارستان و چرخش روسریها در آرامستان آیچی سقز و طنین «ژن، ژیان، ئازادی» تا فریاد «جنین، زند، آجویی» پس از تجاوز به ماهو بلوچ، دختر نوجوانی در چابهار، از غربت سربداران تا فریاد پیوسته دادخواهان. پس از قیام ژینا دیگر آن نیستیم که بودیم، این یعنی گسست از گذشتهای که دیگر هیچچیز آن عادی نیست. هرچند حکومت میکوشد جنبش را با قدرتِ تمامْ تحت ضربههای امنیتی، اقتصادی و خشونتهای افسارگسیخته سرکوب کند
ما جمعی از شبکهها، کلکتیوها و گروههای فمینیست در دیاسپورا با همفکری یارانمان در داخل، بر آن شدیم تا پرسشهای پیش روی جنبش را از منظر تاملات فمینیستی بنگریم. در یک سالگی این جنبش کجا ایستادهایم و چه آموختهایم؟ چه چشماندازی پیش روی ماست؟ پیش از آن، چرا تاملات فمینیستی مهم است؟ چرا از اهمیت کاربست سیاست فمینیستی میگوییم؟ عرصه مبارزه سیاسی ما از زندگی روزمره آغاز میشود جایی که محل اصلی مناقشاتمان است، هرچند از منظر سیاستِ بالادستیْ بیاهمیت جلوه داده میشود. جایی که به واسطه دخالت در همین زندگیِ روزمره ژینا کشته شد. جایی که عرصه شخصیمان را سیاسی میکند.
جایی که مناسبات استبدادی، شیعی، پدر/مردسالارانه و سرمایهدارانه قدرت، تولید و بازتولید میشود. جایی که روزمرههای زندگیمان شکل میگیرند: اینکه چه بپوشیم، چگونه و به چه کسی عشق بورزیم، به چه زبانی حرف بزنیم، چه کاری را شغل ارزشگذاری کنیم یا چگونه ارزش کار خانگی را مرئی کنیم، چگونه از پس معیشت و هزینههای سلامتی برآییم، کدامیک از ما حق تحصیل دارد، کدامیک از ما حق داشتن شناسنامه دارد، کدام سوگها را می توان به عزا نشست، و روزمرههایی از این دست از تاملات فمینیستی ماست. نگرشِ فمینیستیْ ترسیمِ افقهای سیاسیمان را از همین پایینها آغاز میکند و شکل میدهد.
https://harasswatch.com/news/2200/
منبع: @feminists4jina
@harasswatch
🔹«رهایی حق ماست/ ژینا اسم رمز ماست»
در آستانه سالگرد قیام ژینا، مرور آنچه گذشت نفسگیر اما ضروری است. جنبش ژینا فشردهای از معناها است. فضای بین مقاومت و درماندگی؛ از تصویر ژینا بر تخت بیمارستان و چرخش روسریها در آرامستان آیچی سقز و طنین «ژن، ژیان، ئازادی» تا فریاد «جنین، زند، آجویی» پس از تجاوز به ماهو بلوچ، دختر نوجوانی در چابهار، از غربت سربداران تا فریاد پیوسته دادخواهان. پس از قیام ژینا دیگر آن نیستیم که بودیم، این یعنی گسست از گذشتهای که دیگر هیچچیز آن عادی نیست. هرچند حکومت میکوشد جنبش را با قدرتِ تمامْ تحت ضربههای امنیتی، اقتصادی و خشونتهای افسارگسیخته سرکوب کند
ما جمعی از شبکهها، کلکتیوها و گروههای فمینیست در دیاسپورا با همفکری یارانمان در داخل، بر آن شدیم تا پرسشهای پیش روی جنبش را از منظر تاملات فمینیستی بنگریم. در یک سالگی این جنبش کجا ایستادهایم و چه آموختهایم؟ چه چشماندازی پیش روی ماست؟ پیش از آن، چرا تاملات فمینیستی مهم است؟ چرا از اهمیت کاربست سیاست فمینیستی میگوییم؟ عرصه مبارزه سیاسی ما از زندگی روزمره آغاز میشود جایی که محل اصلی مناقشاتمان است، هرچند از منظر سیاستِ بالادستیْ بیاهمیت جلوه داده میشود. جایی که به واسطه دخالت در همین زندگیِ روزمره ژینا کشته شد. جایی که عرصه شخصیمان را سیاسی میکند.
جایی که مناسبات استبدادی، شیعی، پدر/مردسالارانه و سرمایهدارانه قدرت، تولید و بازتولید میشود. جایی که روزمرههای زندگیمان شکل میگیرند: اینکه چه بپوشیم، چگونه و به چه کسی عشق بورزیم، به چه زبانی حرف بزنیم، چه کاری را شغل ارزشگذاری کنیم یا چگونه ارزش کار خانگی را مرئی کنیم، چگونه از پس معیشت و هزینههای سلامتی برآییم، کدامیک از ما حق تحصیل دارد، کدامیک از ما حق داشتن شناسنامه دارد، کدام سوگها را می توان به عزا نشست، و روزمرههایی از این دست از تاملات فمینیستی ماست. نگرشِ فمینیستیْ ترسیمِ افقهای سیاسیمان را از همین پایینها آغاز میکند و شکل میدهد.
https://harasswatch.com/news/2200/
منبع: @feminists4jina
@harasswatch
هرس واچ | دیدبان آزار
«رهایی حق ماست/ ژینا اسم رمز ماست»
ما جمعی از شبکهها، کلکتیوها و گروههای فمینیست در دیاسپورا با همفکری یارانمان در داخل، بر آن شدیم تا پرسشهای پیش روی جنبش را از منظر تاملات فمینیستی بنگریم. در یک سالگی این جنبش کجا ایستادهایم و چه آموختهایم؟ چه چشماندازی پیش روی ماست؟ پیش از آن
گیسو
دورش بپیچم و
دورم بپیچد
افشان شود ترنم در سلولها
و خاک ذره ذره تنم را به
گوشهاش بچسباند
گاهی ستارهای از آب برداردم
گاهی جزیرهای
خرسنگهای خود را بسنجد
با وزن واژههایی کز گلویم بر میآید
آنگاه لب به شب بچسبانم و غریو برآرم
تا قعر این تاریکی بترکد و فوارهای خیز بردارد
که نقطههای اتکای زمین را
بیفشاند و بتاباند بر خلاء
شسته شود
این سایهی لزج کز دیری
افتاده است یک پهلو بر زبالههای خونین
و تن برون زند از چاک هر گریبان
سیارههای روح فراتر رسند و
مردمکها بتابند
رقص جهان گرایش اندامت را بیاموزد
زیبایی از اشارهی پیراهنت بیاید
بنشیند بر سنگ و
سنگ
از انتهای غار
نزدیک شود
تا چهرهی جدیدش را دریابد
محمد مختاری
تصویر مربوط به نیکا شاکرمی است در تجمعی در بلوار کشاورز، ۲۹ شهریور ۱۴۰۱، از صفحه آیدا شاکرمی @aidashkrmi
@harasswatch
دورش بپیچم و
دورم بپیچد
افشان شود ترنم در سلولها
و خاک ذره ذره تنم را به
گوشهاش بچسباند
گاهی ستارهای از آب برداردم
گاهی جزیرهای
خرسنگهای خود را بسنجد
با وزن واژههایی کز گلویم بر میآید
آنگاه لب به شب بچسبانم و غریو برآرم
تا قعر این تاریکی بترکد و فوارهای خیز بردارد
که نقطههای اتکای زمین را
بیفشاند و بتاباند بر خلاء
شسته شود
این سایهی لزج کز دیری
افتاده است یک پهلو بر زبالههای خونین
و تن برون زند از چاک هر گریبان
سیارههای روح فراتر رسند و
مردمکها بتابند
رقص جهان گرایش اندامت را بیاموزد
زیبایی از اشارهی پیراهنت بیاید
بنشیند بر سنگ و
سنگ
از انتهای غار
نزدیک شود
تا چهرهی جدیدش را دریابد
محمد مختاری
تصویر مربوط به نیکا شاکرمی است در تجمعی در بلوار کشاورز، ۲۹ شهریور ۱۴۰۱، از صفحه آیدا شاکرمی @aidashkrmi
@harasswatch
ديدبان آزار
Photo
🔹یک سال «بازداشت موقت»
سال گذشته در این روز، ماموران امنیتی به خانه #نیلوفر_حامدی هجوم بردند و بازداشتش کردند. چون برای پیگیری وضعیت #ژینا_امینی به بیمارستان کسری رفته و عکس سوگواری خانوادهاش را منتشر کرده بود.
او پس از یک سال همچنان در بازداشت موقت است. پرتو برهانپور، وکیل نیلوفر در مصاحبهای با روزنامه شرق گفته بر اساس قانون، قرار بازداشت او باید فک یا تبدیل بشود و بلافاصله آزاد شود. او درخواست کتبی آزادی نیلوفر را برای مراجع قانونی ارسال کرده است. در ادامه بخشی از متن «امید چیزی نیست که با هرکسی بازش یابی، نیلوفر اما برای من یکی از آن کسان است» را که در سایت دیدبان آزار منتشر شده میخوانید:
نیلوفر یکی از معدود زنان فمینیستی است که تلاش میکند نامها را فریاد بزند. هرکجا موضوعی به حاشیه میرفت یا کسی در خود توان پیگیری آن را نمیدید، نیلوفر پیش از همه آنجا بود. شخصیتی بهشدت آرام، مهربان، شنوا برای درددل و طرح دغدغه، و پر از شور زندگی. هرچه موضوعی حاشیهایتر و سختتر، عزم نیلوفر جزمتر. این روزها بارها از خودم پرسیدهام اگر عاطفه، تعهد و سماجت نیلوفر نبود، شاید بسیاری از موضوعات روی زمین میماند. اگر او نبود، ژینا اسم رمز نمیشد و ما این چنین سرشار از شور «زن، زندگی، آزادی» نمیشدیم.
چقدر جایش در روزهایی که الناز رکابی از آن بلندی با اطمینان بالا رفت، خالی بود. مطمئن هستم اگر دربند نبود، نه تنها از اولین کسانی بود که در فرودگاه به استقبال الناز رفته بود، بلکه گزارش یا روایتی دستاول و خواندنی درباره آنشب و آن شور جمعی مینوشت و به ما امید میداد که اگرچه صدای ستم بلند است، اما صدای مقاومت بلندتر است. بارها در سلول کوچکش و در حال یوگا تصورش کردهام. به این فکر کردهام که حتما سوالات لجوجانه را به آرامی و با اطمینان پاسخ میدهد. به یادش از جا برخاستهام، قوت گرفتهام و امیدم را بازیافتهام. امید چیزی نیست که با هرکسی بازش بیابی. نیلوفر اما برای من یکی از آن کسان است.»
https://harasswatch.com/news/2056/
@harasswatch
سال گذشته در این روز، ماموران امنیتی به خانه #نیلوفر_حامدی هجوم بردند و بازداشتش کردند. چون برای پیگیری وضعیت #ژینا_امینی به بیمارستان کسری رفته و عکس سوگواری خانوادهاش را منتشر کرده بود.
او پس از یک سال همچنان در بازداشت موقت است. پرتو برهانپور، وکیل نیلوفر در مصاحبهای با روزنامه شرق گفته بر اساس قانون، قرار بازداشت او باید فک یا تبدیل بشود و بلافاصله آزاد شود. او درخواست کتبی آزادی نیلوفر را برای مراجع قانونی ارسال کرده است. در ادامه بخشی از متن «امید چیزی نیست که با هرکسی بازش یابی، نیلوفر اما برای من یکی از آن کسان است» را که در سایت دیدبان آزار منتشر شده میخوانید:
نیلوفر یکی از معدود زنان فمینیستی است که تلاش میکند نامها را فریاد بزند. هرکجا موضوعی به حاشیه میرفت یا کسی در خود توان پیگیری آن را نمیدید، نیلوفر پیش از همه آنجا بود. شخصیتی بهشدت آرام، مهربان، شنوا برای درددل و طرح دغدغه، و پر از شور زندگی. هرچه موضوعی حاشیهایتر و سختتر، عزم نیلوفر جزمتر. این روزها بارها از خودم پرسیدهام اگر عاطفه، تعهد و سماجت نیلوفر نبود، شاید بسیاری از موضوعات روی زمین میماند. اگر او نبود، ژینا اسم رمز نمیشد و ما این چنین سرشار از شور «زن، زندگی، آزادی» نمیشدیم.
چقدر جایش در روزهایی که الناز رکابی از آن بلندی با اطمینان بالا رفت، خالی بود. مطمئن هستم اگر دربند نبود، نه تنها از اولین کسانی بود که در فرودگاه به استقبال الناز رفته بود، بلکه گزارش یا روایتی دستاول و خواندنی درباره آنشب و آن شور جمعی مینوشت و به ما امید میداد که اگرچه صدای ستم بلند است، اما صدای مقاومت بلندتر است. بارها در سلول کوچکش و در حال یوگا تصورش کردهام. به این فکر کردهام که حتما سوالات لجوجانه را به آرامی و با اطمینان پاسخ میدهد. به یادش از جا برخاستهام، قوت گرفتهام و امیدم را بازیافتهام. امید چیزی نیست که با هرکسی بازش بیابی. نیلوفر اما برای من یکی از آن کسان است.»
https://harasswatch.com/news/2056/
@harasswatch
هرس واچ | دیدبان آزار
«امید چیزی نیست که با هرکسی بازش یابی، نیلوفر اما برای من یکی از آن کسان است»
33 روز از بازداشت نیلوفر حامدی میگذرد و در حبس 30 ساله شد. خلاف دیگر متونی که برای فعالان فمینیست بازداشتشده منتشر شد، درباره نیلوفر بیش از تلاشها و دغدغهها و گزارشهایش قصد دارم از ویژگیهای برجسته شخصیتیاش بنویسم که به گمانم بهاندازه نوشتهها
🔹برای #سمانه_اصغری که دوباره در بند ۲۰۹ زندان اوین محبوس است
🔹آن زن آمد، آن زن با چراغ آمد
نویسنده: الصا
اگر دوست را آینه نجات انسان بپنداریم، زندگی سمانه بهعنوان یک زن در گفتار و عمل برای من آینه تمامنمای مبارزه است که در آن تاریخ رنج مادر و مادران خویش را بهدرستی میبینم. اکنون نمیدانم سمانه در کدام کورسوی بیزمان سلولهای انبوه از رنج زنان پیش از خویش به سر میبرد و در کدام راهروهای تنگ و تاریک از اتاقی به اتاق دیگر رانده میشود تا استفراغ تاریخی فرمانبرداری را برای چندمین بار بر تن عزیزش جاری کنند، تنها میدانم مبارزهاش چنان «بالا بالا رفته است» که از چاه نعره طاهرهقرهالعین اولین زن مبارز علیه حجاب اجباری را میشنوم: «بیان از تو تکمیل گردیده شد/ همه سر پنهان حق دیده شد.»
من نمیتوانم نشنوم صدای حقخواهی تاریخیمان را، گویی هرچه دستان پدرسالاری بر دیوارها عریانتر میشود صدای خنده سمانه بلندتر میشود و محو شود لبانی که صدای این خنده را متکثر نکند. خندهای که شعار «ژن، ژیان ئازادی را از دستان تاولزده کودکان بیپناه شوش به دستان زنان ستمدیده زنجیر کرد. این زنجیر نمیشکند تا وقتی که زنجیر از دستان سمانه و تمام زنان برداشته شود.
سمانه «بالا است»، روی سکویی که ویدا موحد همصدا با مردم در دی ۹۶ نماد تحقیر زنان یعنی حجاب اجباری را بر چوب کرد و شعار «نان، کار، آزادی، پوشش اختیاری» را اینک از تمام آن بالاها میشنوم. سمانه «بالا است» و گویی لچک سوختهای که در دست نیکا است را دوباره بدست گرفته و در مقابل مقیسههایی که برایش قوانین فرزندآوری وضع میکنند، در حالی که میخندد میگوید: «چنین تاریخ شکوهمندی را چگونه بفروشم، من از خون مهسا نخواهم گذشت.»
سمانه عزیز تو را همیشه بالا دیدهام، تا جایی که توانش را داری زنی مرده را بالا میآوری و هزاران زن مرده ستمدیده دیگر را. تو حتی در روز بعد از تولدت یعنی ۲۳ شهریور، در آن لحظه که ماموران هجوم آوردند و تو را بردند هم بالا بودی، مطمئنم تا آخرین روز زندان مثل وقتی که آزادی، بالایی. زیراکه زندگیات همیشه «ژن، ژیان، ئازادی» بوده و تا همیشه خواهد بود. بله ما بهای گزافی برای آزادی دیدهایم، اما حتی آنجا که نمیتوانم تو را در آغوش بگیرم، بچلانم و تمام دلتنگیام را بالا بیاورم، بالا میروم. بالا باشی همیشه زن.
متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2201/
@harasswatch
🔹آن زن آمد، آن زن با چراغ آمد
نویسنده: الصا
اگر دوست را آینه نجات انسان بپنداریم، زندگی سمانه بهعنوان یک زن در گفتار و عمل برای من آینه تمامنمای مبارزه است که در آن تاریخ رنج مادر و مادران خویش را بهدرستی میبینم. اکنون نمیدانم سمانه در کدام کورسوی بیزمان سلولهای انبوه از رنج زنان پیش از خویش به سر میبرد و در کدام راهروهای تنگ و تاریک از اتاقی به اتاق دیگر رانده میشود تا استفراغ تاریخی فرمانبرداری را برای چندمین بار بر تن عزیزش جاری کنند، تنها میدانم مبارزهاش چنان «بالا بالا رفته است» که از چاه نعره طاهرهقرهالعین اولین زن مبارز علیه حجاب اجباری را میشنوم: «بیان از تو تکمیل گردیده شد/ همه سر پنهان حق دیده شد.»
من نمیتوانم نشنوم صدای حقخواهی تاریخیمان را، گویی هرچه دستان پدرسالاری بر دیوارها عریانتر میشود صدای خنده سمانه بلندتر میشود و محو شود لبانی که صدای این خنده را متکثر نکند. خندهای که شعار «ژن، ژیان ئازادی را از دستان تاولزده کودکان بیپناه شوش به دستان زنان ستمدیده زنجیر کرد. این زنجیر نمیشکند تا وقتی که زنجیر از دستان سمانه و تمام زنان برداشته شود.
سمانه «بالا است»، روی سکویی که ویدا موحد همصدا با مردم در دی ۹۶ نماد تحقیر زنان یعنی حجاب اجباری را بر چوب کرد و شعار «نان، کار، آزادی، پوشش اختیاری» را اینک از تمام آن بالاها میشنوم. سمانه «بالا است» و گویی لچک سوختهای که در دست نیکا است را دوباره بدست گرفته و در مقابل مقیسههایی که برایش قوانین فرزندآوری وضع میکنند، در حالی که میخندد میگوید: «چنین تاریخ شکوهمندی را چگونه بفروشم، من از خون مهسا نخواهم گذشت.»
سمانه عزیز تو را همیشه بالا دیدهام، تا جایی که توانش را داری زنی مرده را بالا میآوری و هزاران زن مرده ستمدیده دیگر را. تو حتی در روز بعد از تولدت یعنی ۲۳ شهریور، در آن لحظه که ماموران هجوم آوردند و تو را بردند هم بالا بودی، مطمئنم تا آخرین روز زندان مثل وقتی که آزادی، بالایی. زیراکه زندگیات همیشه «ژن، ژیان، ئازادی» بوده و تا همیشه خواهد بود. بله ما بهای گزافی برای آزادی دیدهایم، اما حتی آنجا که نمیتوانم تو را در آغوش بگیرم، بچلانم و تمام دلتنگیام را بالا بیاورم، بالا میروم. بالا باشی همیشه زن.
متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2201/
@harasswatch
هرس واچ | دیدبان آزار
آن زن آمد، آن زن با چراغ آمد
دیدبان آزار
Forwarded from کمیته پیگیری وضعیت بازداشتشدگان
ديدبان آزار
Photo
🔹️گزارشهای رسیده به کمیته حاکی از این است که در روز ۲۵ شهریور دستکم ۶۰۰ زن در تهران دستگیر شدهاند که از این تعداد، هم اکنون ۱۳۰ نفر در بند قرطنینه زندان زنان قرچک در انتظار تعیین تکلیف وضعیت خود هستند. خانواده برخی از دستگیرشدگان میگویند، اکثر بازداشتیها با سپردن تعهد از بازداشت پلیس آزاد شدند و زنانی که هماکنون در زندان قرچک هستند نیز پروندهشان به دادسرا ارسال شده و امیدوارند که با قرار وثیقه یا کفالت آزاد شوند. به خانواده بازداشتشدگان گفته شده بود که امروز چهارشنبه میتوانند برای ملاقات به زندان مراجعه کنند.
🔹️در استان یزد، شهر ابرکوه، دستکم ۱۲ نفر از جوانانی که در شامگاه ۲۵ شهریور در میدان اصلی شهر این شهر دست به تجمع زده بودند، شبانه در منازلشان دستگیر شدهاند.
🔹️در استان کهگیلویه و بویراحمد به گفته سید جواد هاشمیمهر، معاون سیاسی و امنیتی استاندار، شنبهشب ۲۵ شهریور در دهدشت ۱۵ تن شامل ۱۳ مرد و ۲ زن اعلام دستگیر شدهاند. او گفت که شمار دیگری نیز شناسایی شدهاند. کمیته تاکنون اسامی ۲۰ تن از دستگیرشدگان دهدشت را ثبت کرده است.
🔹️روزنامه شرق روز یکشنبه ۲۶ شهریور، در گزارشی شمار دستگیرشدگان را تا لحظه نگارش گزارش و براساس آمار رسمی، ۲۶۰ نفر اعلام کرده بود که حالا به نظر میرسد این رقم در سراسر ایران بیش از این است.
🔹️همچنین ایرنا در گفتگویی با محسن کریمی، فرمانده سپاه استان مرکزی، از بازداشت ۲۰ شهروند در استان مرکزی خبر داد.
🔹️کمیته پیگیری وضعیت بازداشتشدگان در فاصله ۱۹ شهریورماه تا امروز ۲۹ شهریور، اسامی ۱۱۸ فرد بازداشتشده را ثبت کرده است. برای مشاهده لیست بازداشتشدگان به اینجا مراجعه کنید.
🆔️@Followupiran
🔹️در استان یزد، شهر ابرکوه، دستکم ۱۲ نفر از جوانانی که در شامگاه ۲۵ شهریور در میدان اصلی شهر این شهر دست به تجمع زده بودند، شبانه در منازلشان دستگیر شدهاند.
🔹️در استان کهگیلویه و بویراحمد به گفته سید جواد هاشمیمهر، معاون سیاسی و امنیتی استاندار، شنبهشب ۲۵ شهریور در دهدشت ۱۵ تن شامل ۱۳ مرد و ۲ زن اعلام دستگیر شدهاند. او گفت که شمار دیگری نیز شناسایی شدهاند. کمیته تاکنون اسامی ۲۰ تن از دستگیرشدگان دهدشت را ثبت کرده است.
🔹️روزنامه شرق روز یکشنبه ۲۶ شهریور، در گزارشی شمار دستگیرشدگان را تا لحظه نگارش گزارش و براساس آمار رسمی، ۲۶۰ نفر اعلام کرده بود که حالا به نظر میرسد این رقم در سراسر ایران بیش از این است.
🔹️همچنین ایرنا در گفتگویی با محسن کریمی، فرمانده سپاه استان مرکزی، از بازداشت ۲۰ شهروند در استان مرکزی خبر داد.
🔹️کمیته پیگیری وضعیت بازداشتشدگان در فاصله ۱۹ شهریورماه تا امروز ۲۹ شهریور، اسامی ۱۱۸ فرد بازداشتشده را ثبت کرده است. برای مشاهده لیست بازداشتشدگان به اینجا مراجعه کنید.
🆔️@Followupiran
Forwarded from بيدارزنى
🟣 بازداشت معصومه قاسمیپور، بازیگر تئاتر و سینما در آمل
روز یکشنبه ۲۶ شهریورماه، معصومه قاسمیپور، بازیگر تئاتر و سینما توسط نیروهای امنیتی در آمل بازداشت شد.
از محل نگهداری و نهاد بازداشتکنندهی او اطلاعی در دست نیست.
او از زمان بازداشت تماسی با خانواده خود نداشته است و این امر موجب افزایش نگرانی خانواده و اطرافیان او شده است.
⚪️ معصومه قاسمیپور، سال گذشته همزمان با آغاز قیام ژینا، در حساب اینستاگرامش از کنارهگیری خود از حرفهی بازیگری بهدلیل اعتراض به حجاب اجباری و نقش گنگ زن در سینمای حاکمیت، خبر داده بود.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
روز یکشنبه ۲۶ شهریورماه، معصومه قاسمیپور، بازیگر تئاتر و سینما توسط نیروهای امنیتی در آمل بازداشت شد.
از محل نگهداری و نهاد بازداشتکنندهی او اطلاعی در دست نیست.
او از زمان بازداشت تماسی با خانواده خود نداشته است و این امر موجب افزایش نگرانی خانواده و اطرافیان او شده است.
⚪️ معصومه قاسمیپور، سال گذشته همزمان با آغاز قیام ژینا، در حساب اینستاگرامش از کنارهگیری خود از حرفهی بازیگری بهدلیل اعتراض به حجاب اجباری و نقش گنگ زن در سینمای حاکمیت، خبر داده بود.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دیوار: اثری از «پنجرههای آوازهخوان در بند ۲۰۹ اوین»
این ویدئو بنا بود در همایش روز جهانی زنان نمایش داده شود اما برای آن تاریخ آماده نشد. دیوار روایتی است از تجربه حبس زنان در سلولهای تنگ بند ۲۰۹ زندان اوین. به دیوار تکیه بدهید و تصور کنید.
تصور کنید دیوار سیمانیست، با رنگ روغنی کرم.
تصور کنید زیر پایتان پتوی قهوهای بدرنگی پهن شده.
و یک دست بلوز و شلوار طوسی تریکو به تن دارید.
تصور کنید دلتان ضعف رفته برای یک ظرف سالاد با سبزیجات تازه.
تصور کنید با هوس دوستتان برای یک پیاله انارِ سرخِ دانهشده با گلپر، در میان گریه خندیدهاید.
تصور کنید نمیدانید خورشید کجای آسمان است،
درکی از زمان ندارید و از آخرین باری که چشمانتان تاریکی را دیده، روزها گذشته است.
تصور کنید دو هفته شده که صدای عزیزانتان را نشنیدهاید.
تصور کنید تازه از ساعتها بازجویی با چشمبند و چادر، برگشتهاید.
و هنوز صدای بازجو، وقتی آرام و نزدیک گوشهایتان با کلمات بازی و به تجاوز تهدیدتان میکرد، در سرتان میپیچد.
تصور کنید شب گذشته با جیغوداد اتاقبغلیها و فریادِ "خودش را کشت! خودش را کشت!" از خواب پریدهاید.
@harasswatch
این ویدئو بنا بود در همایش روز جهانی زنان نمایش داده شود اما برای آن تاریخ آماده نشد. دیوار روایتی است از تجربه حبس زنان در سلولهای تنگ بند ۲۰۹ زندان اوین. به دیوار تکیه بدهید و تصور کنید.
تصور کنید دیوار سیمانیست، با رنگ روغنی کرم.
تصور کنید زیر پایتان پتوی قهوهای بدرنگی پهن شده.
و یک دست بلوز و شلوار طوسی تریکو به تن دارید.
تصور کنید دلتان ضعف رفته برای یک ظرف سالاد با سبزیجات تازه.
تصور کنید با هوس دوستتان برای یک پیاله انارِ سرخِ دانهشده با گلپر، در میان گریه خندیدهاید.
تصور کنید نمیدانید خورشید کجای آسمان است،
درکی از زمان ندارید و از آخرین باری که چشمانتان تاریکی را دیده، روزها گذشته است.
تصور کنید دو هفته شده که صدای عزیزانتان را نشنیدهاید.
تصور کنید تازه از ساعتها بازجویی با چشمبند و چادر، برگشتهاید.
و هنوز صدای بازجو، وقتی آرام و نزدیک گوشهایتان با کلمات بازی و به تجاوز تهدیدتان میکرد، در سرتان میپیچد.
تصور کنید شب گذشته با جیغوداد اتاقبغلیها و فریادِ "خودش را کشت! خودش را کشت!" از خواب پریدهاید.
@harasswatch
Forwarded from بيدارزنى
🟣 تداوم بازداشت فروغ سمیعنیا، سارا جهانی و زهره دادرس
چهل روز از بازداشت گستردهی فعالان حقوق زنان و دیگر فعالان سیاسی ساکن گیلان میگذرد. طی این مدت با آزادی متکی بر قرار وثیقهی دیگر بازداشتشدگان، کماکان سه فعال حقوق زنان شامل فروغ سمیعنیا، سارا جهانی و زهره دادرس در بازداشت و بلاتکلیفی بهسر میبرند.
⚫️ با مراجعه و پیگیری خانوادهها و مطابق با صحبتهای بازپرس دادسرای عمومی و انقلاب رشت، دلیل این تداوم بازداشت، عدم نهاییسازی و ارسال گزارش کار از سوی وزارت اطلاعات بوده است.
⚫️ این در حالی است که از تاریخ ۲۵ شهریورماه، قرار بازداشت یکماههی این سه فعال حقوق زنان، به اتمام رسیده است و علیرغم حضور آنان در بندهای مختلف زندان لاکان رشت، هنوز قرار بازداشت ماه دوم برای آنان صادر نشده و ۱۰ روز گذشته را بدون تمدید قرار، در وضعیت بلاتکلیفی مضاعفی بهسر میبرند.
صبح امروز ۳ شهریورماه، خانوادههای فروغ سمیعنیا، سارا جهانی و زهره دادرس با مراجعه به دادسرای عمومی و انقلاب رشت، خواهان آزادی و روند تودیع وثیقهی عزیزان خود بودند که عدم ارسال گزارش کار از سوی وزارت اطلاعات را دلیل تداوم بازداشت آنها اعلام کردند.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
چهل روز از بازداشت گستردهی فعالان حقوق زنان و دیگر فعالان سیاسی ساکن گیلان میگذرد. طی این مدت با آزادی متکی بر قرار وثیقهی دیگر بازداشتشدگان، کماکان سه فعال حقوق زنان شامل فروغ سمیعنیا، سارا جهانی و زهره دادرس در بازداشت و بلاتکلیفی بهسر میبرند.
⚫️ با مراجعه و پیگیری خانوادهها و مطابق با صحبتهای بازپرس دادسرای عمومی و انقلاب رشت، دلیل این تداوم بازداشت، عدم نهاییسازی و ارسال گزارش کار از سوی وزارت اطلاعات بوده است.
⚫️ این در حالی است که از تاریخ ۲۵ شهریورماه، قرار بازداشت یکماههی این سه فعال حقوق زنان، به اتمام رسیده است و علیرغم حضور آنان در بندهای مختلف زندان لاکان رشت، هنوز قرار بازداشت ماه دوم برای آنان صادر نشده و ۱۰ روز گذشته را بدون تمدید قرار، در وضعیت بلاتکلیفی مضاعفی بهسر میبرند.
صبح امروز ۳ شهریورماه، خانوادههای فروغ سمیعنیا، سارا جهانی و زهره دادرس با مراجعه به دادسرای عمومی و انقلاب رشت، خواهان آزادی و روند تودیع وثیقهی عزیزان خود بودند که عدم ارسال گزارش کار از سوی وزارت اطلاعات را دلیل تداوم بازداشت آنها اعلام کردند.
#ژن_ژیان_ئازادی
#اعتراضات_سراسری
@bidarzani
ديدبان آزار
Video
ویدئوی ارسالی به دیدبان آزار
حمایت سیلویا فدریچی از سروناز احمدی
سیلویا فدریچی، پژوهشگر و فعال فمینیست ایتالیایی در ویدئویی حمایت خود را از سروناز احمدی، فعال مدنی و مترجم کتاب «انقلاب در نقطه صفر» اعلام کرده است. او در این ویدئو خواستار آزادی سروناز و دیگر زندانیان سیاسی شده است و فعالان فمینیست را در دیگر نقاط دنیا به حمایت از زندانیان سیاسی در ایران فرا میخواند.
روز اول مهر، سروناز احمدی در زندان اوین دچار حمله عصبی پانیک شد و علیرغم درخپاست مکرر همبندیانش تا دو ساعت از رسیدگی پزشکی محروم ماند و سپس به بهداری منتقل شد. او هفته گذشته در اعتراض به تبعید همسرش به زندان قزلحصار چند روز در اعتصاب غذا بود.
متن پیام:
بسیار دردناک است که باخبر شدم سروناز احمدی بازداشت شده و در زندان حکم سه سال و نیم حبس را میگذراند. او در اعتصاب غذاست چون همسرش را به همراه ۱۲ زندانی دیگر به زندانی دیگر انتقال دادهاند. سروناز احمدی یک فمینیست پرتلاش است که با شجاعت و تعهد بسیار برای حقوق کارگران و کودکان فعالیت کرده است. و من پیوندی خاص با او دارم چون تعدادی از مقالات و کتابهایی را که در این سالها منتشر کردهام، به زبان فارسی ترجمه کرده است. از مقامات ایرانی میخواهم که تمام افرادی را که برای اعتراض به کشتهشدن مهسا (ژینا) امینی به خیابان آمدند و بازداشت شدند آزاد کنند. و همچنین درخواست ویژه برای آزادی سروناز احمدی دارم، بهخاطر زحماتش، برای ترجمههایش و مهمتر از آن دسترسپذیر کردن تجربه و دانش زنان دیگر نقاط دنیا برای زنان ایرانی. چنین روح بخشندهای نباید مجازات شود، بلکه باید ستایش و قدردانی شود. از طریق این ویدئو از زنان سراسر دنیا میخواهم که متحد شوند و آزادی سروناز احمدی و تمامی زنانی را که با شجاعت فراوان، زندگی خود را به خطر انداختند، به خیابان آمدند و برای عدالت اجتماعی مبارزه و ایستادگی کردند، مطالبه کنند. تعهد و عدالتخواهی این زنان باید به رسمیت شناخته شود و آنها باید فورا آزاد شوند.
#سروناز_احمدی
#سیلویا_فدریچی
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
@harasswatch
حمایت سیلویا فدریچی از سروناز احمدی
سیلویا فدریچی، پژوهشگر و فعال فمینیست ایتالیایی در ویدئویی حمایت خود را از سروناز احمدی، فعال مدنی و مترجم کتاب «انقلاب در نقطه صفر» اعلام کرده است. او در این ویدئو خواستار آزادی سروناز و دیگر زندانیان سیاسی شده است و فعالان فمینیست را در دیگر نقاط دنیا به حمایت از زندانیان سیاسی در ایران فرا میخواند.
روز اول مهر، سروناز احمدی در زندان اوین دچار حمله عصبی پانیک شد و علیرغم درخپاست مکرر همبندیانش تا دو ساعت از رسیدگی پزشکی محروم ماند و سپس به بهداری منتقل شد. او هفته گذشته در اعتراض به تبعید همسرش به زندان قزلحصار چند روز در اعتصاب غذا بود.
متن پیام:
بسیار دردناک است که باخبر شدم سروناز احمدی بازداشت شده و در زندان حکم سه سال و نیم حبس را میگذراند. او در اعتصاب غذاست چون همسرش را به همراه ۱۲ زندانی دیگر به زندانی دیگر انتقال دادهاند. سروناز احمدی یک فمینیست پرتلاش است که با شجاعت و تعهد بسیار برای حقوق کارگران و کودکان فعالیت کرده است. و من پیوندی خاص با او دارم چون تعدادی از مقالات و کتابهایی را که در این سالها منتشر کردهام، به زبان فارسی ترجمه کرده است. از مقامات ایرانی میخواهم که تمام افرادی را که برای اعتراض به کشتهشدن مهسا (ژینا) امینی به خیابان آمدند و بازداشت شدند آزاد کنند. و همچنین درخواست ویژه برای آزادی سروناز احمدی دارم، بهخاطر زحماتش، برای ترجمههایش و مهمتر از آن دسترسپذیر کردن تجربه و دانش زنان دیگر نقاط دنیا برای زنان ایرانی. چنین روح بخشندهای نباید مجازات شود، بلکه باید ستایش و قدردانی شود. از طریق این ویدئو از زنان سراسر دنیا میخواهم که متحد شوند و آزادی سروناز احمدی و تمامی زنانی را که با شجاعت فراوان، زندگی خود را به خطر انداختند، به خیابان آمدند و برای عدالت اجتماعی مبارزه و ایستادگی کردند، مطالبه کنند. تعهد و عدالتخواهی این زنان باید به رسمیت شناخته شود و آنها باید فورا آزاد شوند.
#سروناز_احمدی
#سیلویا_فدریچی
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
@harasswatch