Telegram Web Link
ديد‌بان آزار
Photo
اجازه نمی‌دهیم شلاق حذف و طرد روی تن‌مان حک شود

جمعی از اعضای کتابخانه ملی در بیانیه‌ای به احکام تعلیق زنان عضو کتابخانه ملی اعتراض کرده‌اند. متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:  

در هفته جاری کتابخانه ملی ایران با بی‌شرمی تمام عضویت چندین نفر را به‌خاطر موضوع حجاب اجباری معلق کرده است. با اتمام «سیاست باتوم و گلوله» گویا دولت جمهوری اسلامی «سیاست حذف نرم» را در پیش گرفته است. با شروع هفته اخبار متعددی از توقف ارائه خدمات به زنان بی‌حجاب می‌شنیدیم. امروز اما سازمان کتابخانه ملی که منطقاً باید نهادی فرهنگی باشد، پیش‌قراول سپاه ستم و سرکوب شده است و پرچم حذف پژوهشگران و دانشجویان را از سپهر عمومی کشور در دست گرفته است.

در آغاز هفته‌ جاری پیامکی از سوی سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران به تعدادی از کاربران زن ارسال شده است(تصویر دوم).
در این پیامک مسئولان امنیتی برای پیشگیری از واکنش‌های احتمالی از قید واژه «تعلیق به‌خاطر حجاب» پرهیز کرده‌اند و صرفاً کاربر را به بند ۷ از ماده ۱۰ شیوه‌نامه عضویت ارجاع داده‌اند. اما با رجوع به این بند از شیوه‌نامه می‌خوانیم: «رعایت کامل پوشش اسلامی و حفظ شئونات دینی، فرهنگی و اجتماعی در محیط سازمان الزامی است. در صورت مشاهده موارد تخلف، مراتب در کمیته عضویت مطرح و تصمیم مقتضی اتخاذ خواهد شد.»

همچنین شنیده‌ها حاکی از آن است که حراست کتابخانه ملی تصمیم گرفته به‌جای ارسال پیامک به تمام زنان بدحجاب، به‌صورت دوره‌ای در دسته‌های ده‌تایی عضویت آن‌ها را تعلیق کند تا از حجم اعتراضات احتمالی آن بکاهد. با این توصیف، اقدام سازمان اسناد و کتابخانه ملی را اولین گام عملی و نظام‌مندِ «نهادهای عمومی» در استقرار قسمی «آپارتاید جنسیتی» در ساختار حاکمیت جمهوری اسلامی دانست.

اگر تا پیش از این وظیفه سرکوب و حذف زنانِ مخالف حجاب اجباری در دست نیروهای نظامی و امنیتی متمرکز بود، از امروز به بعد، نهاد کتابخانه ملی (همگام با حراست دانشگاه‌ها) طرد زنان را به درون بروکراسی عریض و طویل دولتی منتقل و منتشر می‌کند. بروکراتیزه‌کردن حذف، در حقیقت از فشردگی و تراکم حمله در یک نقطه می‌کاهد و آن را در طول و عرض جغرافیایی پخش می‌کند. به‌بیان دیگر، جمهوری اسلامی تصمیم گرفته به‌جای اقدامات گل‌درشت و پرسروصدای پیشین، از استراتژی «حذف خزنده» بهره گیرد و تمام سنگرهایی که زنان در طول این سه دهه گذشته برای دفاع از حقوق مقدماتی خود ساخته‌اند تخریب کند.

ما، شماری از اعضای کتابخانه ملی، ضمن محکوم کردن این اقدام بدوی در محروم کردن زنان از دریافت ابتدایی‌ترین خدمات عمومی، اعلام می‌کنیم تمام تلاش خود را به‌کار می‌گیریم تا از حقوق اولیه خود پاسداری کنیم. ما اجازه نخواهیم داد نهادهای عمومی که باید «خادم» شهروندان باشند جامه «اربابی» بر تن کنند و شلاق حذف و طرد روی تن‌مان حک کنند.

@harasswatch
🔹ملاقات ماموران اطلاعات زاهدان و دست‌اندرکاران مسجد مکی درخصوص تجاوز به زنان در بازداشتگاه زاهدان

🔹«بدن زن هم‌چنان میدان مناقشه، سرکوب، مماشات و معامله است»


چند روز قبل، خبرگزاری حال‌وش با استناد به گزارشات دریافت‌شده از قربانیان خبر داد که بازجویان اطلاعات سپاه در بازداشتگاه زاهدان، زنان بازداشت‌شده را مورد خشونت فیزیکی و کلامی جنسی قرار داده‌اند. بازجویان اصرار داشته‌اند که این زنان اقرار کنند با چهره‌های شاخص بلوچ رابطه جنسی داشته‌اند. زمانی که آنها این اتهامات بازجویان را انکار کرده‌اند، بازجو به یکی از قربانیان گفته است: «من کاری می‌کنم که تو مثل بلبل بگی چند بار سرویس دادی. اینجا لال مادرزاد به حرف میاد دختر هرزه!» این زن توضیح داده که پس از آنکه تمامی اتهامات را رد کرده بازجوها او به او تجاوز کرده‌اند.

پس از انتشار این گزارش، حال‌وش خبر داد که ماموران ارشد اطلاعات زاهدان با چند تن از معاونان و دست‌اندرکاران مسجد مکی ملاقات کرده و از رسانه‌ای شدن خبر تجاوز به زنان در بازداشتگاه زاهدان «ابراز گلایه» کرده و گفته‌اند: «شما نباید اجازه بدهید که چنین مسائلی به رسانه‌ها برود.»

گروه «دسگوهاران» که توسط جمعی از زنان بلوچ اداره می‌شود در اعتراض به این دیدار نوشته است: «جنبش ژینا در بلوچستان در پی تجاوز به دختری نوجوان شعله‌ور و به رمز ما بدل شد. ما دریافته‌ایم رنج‌های ما سیاسی است و دیگر تجاوز به زنان بی‌هزینه نخواهد ماند. زنان و مردان در برابر فراموشی و مرگ ایستاده‌اند و روایت می‌کنند. برای رژیم حاکم، هم‌چنان بدن زن، میدان مناقشه، سرکوب، مماشات و معامله است. ما تذکر داده بودیم که رژیم چطور می‌خواهد مبارزات مستقل زنان بلوچ را به حاشیه براند و به‌شکلی دوگانه از آن سود ببرد. به‌گونه‌ای که از یک‌سو، از مسئله ستم بر زنان بلوچ برای حذف مخالفان بلوچ استفاده کند و از سوی دیگر، جنبش اعتراضی بلوچستان را از مسئله زن، جدا و معترضان بلوچ را ناانسان و در برابر زنان قرار دهد.  نظام حاکم در عین حال همواره تلاش کرده است که زنان را در جامعه خود مورد سوءظن و افترا قرار دهد. چراکه آنان با بنیان‌های مرجعیت سنتی درافتاده‌اند.»

دسگوهاران می‌نویسد آنچه در کشاکش این مبارزه بار دیگر وجه‌المصالحه نظام‌های مردسالار دینی قرار گرفته، بدن زنان معترض و آسیب‌دیده تجاوز است که با هدف تحقیر و تطمیع، در میان دو سر طیف زن‌ستیزی یعنی حکومت شیعه مرکزی و مراجع زن‌ستیز خویشاوند خود قرار گرفته‌اند. دسگوهاران جوابیه خود را اینگونه به پایان می‌رساند: «رسالت ما در این دوره خطیر، ایستادگی در برابر تمامی اشکال بهره‌کشی و ستم بر زنان و خصوصا آسیب و تجاوز به زنان است. دسگوهاری راه ماست.»

https://harasswatch.com/news/2118/

@harasswatch
برای تو کوچه رقصیدن
برای دیگه نترسیدن
برای فردا که می‌خندیم
برای بوسیدن

#بهاره_سلیمانی و #نازنین_محمدنژاد آزاد شدند

ویدئوها از صفحه تورج سلیمانی
⛔️وضعیت سها مرتضایی در زندان قرچک

#سها_مرتضایی، فعال دانشجویی ستاره‌دار و دبیر سابق شورای صنفی کل دانشگاه تهران که صبح ۳۰ آبان با ضرب و شتم شدید بازداشت شد و از سوی ضابط، مورد آزار جنسی قرار گرفت، اکنون در زندان قرچک به سر می‌برد و درحال تحمل حبس است.

بنا به اخبار واصله، مسئولان زندان‌ حاضر به ثبت علائم آزار جنسی و یا اعزام وی به پزشکی قانونی نشده‌اند. همچنین مسئولان زندان قرچک با وجود پارگی رباط مچ پا و وارد آمدن آسیب به دست و کِتف وی، تا کنون در اعزام او به بیمارستان و ارائه‌ی خدمات درمانی درخور اهمال ورزیده‌اند.
سها مرتضایی همچنین علیرغم پیگیری‌های مکرر، از دریافت کتاب‌های ارسالی به زندان به عنوان حق بدیهی زندانی محروم مانده است.

طبق شهادت بسیاری از زندانیان، فریب، اهمال ورزی و پایمالی حقوق زندانی از رویه‌های متداول در زندان قرچک می‌باشد‌. فقدان خدمات و امکانات حداقلی برای زندگی در این زندان نیز عاملی مضاعف در فشار به زندانیان گشته است.

#سرکوب_فراگیر
4⃣5⃣9⃣7⃣
🆔@senfi_uni_iran
🔹منشور مطالبات حداقلی 20 تشکل مستقل صنفی و مدنی منتشر شد

🔹از «نمی‌خواهیم» به «چه می‌خواهیم»


روز گذشته ۲۰ تشکل صنفی و مدنی داخل ایران منشور مشترکی از مطالبات حداقلی منتشر کردند که به اعتقاد عده‌ای سندی تاریخی است. از نگاه برخی این منشور گامی ایجابی، از پایین، عملیاتی و قابل‌اجرا، تبعیض‌ستیز و مترقی است که از مبارزات جنبش‌های اجتماعی کشور برخاسته و در پیوند با جامعه ایران قرار دارد. حامیان منشور معتقدند تنظیم این سند، اتفاقی مهم در مسیر اعتراضات اخیر ایران، هم‌راستا با شعار «زن، زندگی، آزادی» و لازمه خروج از فضای تک‌صدایی کنونی است.

کیانا کریمی، فعال حقوق زنان نوشته است: «امضاکنندگان این منشور، سرخط مبارزه‌اند، دلسوزترین‌ها و بهترین‌های ما، همان انسان‌های آزاده‌ای که خبر دستگیری‌شان را پخش می‌کنیم، از نامه‌های زندانشان نقل‌قول می‌آوریم و عکس آزادی‌شان را هم‌خوان می‌کنیم تا جزئی از مبارزه باشیم.» یکی دیگر از فعالان حوزه زنان نوشته: «در دل روزهای "دیگر از ما کاری برنمی‌آید و باید از بیرون بیایند و نجاتمان دهند"، 20 تشکل مستقل با همکاری هم پیشروترین منشور مطالبات را منتشر کرده‌اند. بخوانید که نور چشم است و قوت قلب. این لحظه باارزش حرکت از "نمی‌خواهیم" به "چه می‌خواهیم" است.»

از نگاه ایمان واقفی، جامعه‌شناس و فعال مدنی، «ائتلاف ۲۰ تشکلِ مستقلِ حول منشور مطالبات حداقلی در تاریخ پساانقلابی ایران را اتفاقی بی‌سابقه و تکثر و تنوع تشکل‌ها و توجه منشور به درهم‌تنیدگی مسائل طبقاتی، جنسی و جنسیتی، قومی، دینی و محیط‌‌زیستی هم خیلی امیدوارکننده است.»

و البته عده‌ای نیز انتقاداتی را نسبت به این منشور مطرح کرده‌ و آن را مبهم و ناقص دانسته‌اند. سمیه رستم‌پور فعال فمینیست کرد نوشته است: «بند مربوط به ملل تحت ستم، هنوز نیاز به جرح و تعدیل دارد. می‌توانستند امضای برخی تشکل‌های حاشیه‌ای را هم داشته باشند که به تشکل‌های مرکز محدود نشود. ولی درکل منشور بسیار خوبی است برای شروع و برای مقابله با منشورهای ارتجاعی.»

در ادامه متن «منشور مطالبات حداقلی تشکل‌های مستقل صنفی و مدنی» را می‌خوانید:
https://harasswatch.com/news/2119/
ديد‌بان آزار
Video
🔹درباره سازمان نظام مهندسی و اهمیت کشف حجاب زینب کاظم‌پور

🔹آن خلال مهندسی‌نشده

اگر به‌عنوان زن تمام موانع و سقف‌های شیشه‌ای را هم پس زده باشید، یک جایی شما ازین سیستم بیرون گذاشته خواهید شد: اینجا.

برای فهم اهمیت پرت‌کردن حجاب اجباری توسط این زن لازم است که فضای حاکم بر نظام مهندسی را مرور کنیم: «سازمان نظام مهندسی ساختمان کشور؛ سازمانی حرفه‌ای، مردم‌نهاد، غيرسياسی، غير‌انتفاعی و مستقل است که به منظور وضع مقررات ملی ساختمان و نظارت بر اجراي خدمات مهندسی ایجاد شده است.»

علی‌رغم استقلال صوری از دولت و ظاهر خودگردان آن، این سازمان فاقد قدرت سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری مستقل بوده و به نهادی تامین‌شونده از جیب مهندسان اما محافظه‌کار و در اختیار حلقه‌های بسته ارتباطی درآمده که انتخابات سالانه‌اش برای تعیین هیئت‌رییسه به نمایش مضحکی از شکل کلی انتخابات در ایران، بر پایه زد‌و‌بند و رانت تبدیل شده است.

با وجود رشد روزافزون تعداد زنان مهندس، انگشت‌شمارند هیئت‌رییسه‌های استانی که زنی هم جزو اعضای آن باشد. جالب است بدانید که خیلی وقتها هدیه‌هایی که برای روز مهندس به اعضای سازمان داده شده هدیه‌هایی مختص مردان بوده! مثلا در یک نمونه به تمام اعضا بن خرید کت و شلوار هدیه دادند. یعنی حتی درین سطح هم وجود زنان در این سازمان انکار می‌شود. هدیه‌هایی که از پول خود آنها برایشان خریداری شده است.

شاید بتوان سازمان نظام مهندسی را یکی از خنثی‌ترین تشکل‌های مردم نهاد در تاریخ ایران نام برد. در اعتراضات اخیر هم از معدود سازمانهای غیردولتی بود که صدایی از آن در حمایت از اعتراضات بلند نشد. این نقطه مکث مهمی است: چطور دانشجوهای دانشکده‌های فنی که همواره در تاریخ جنبش دانشجویی از دانشکده‌های سیاسی و فعال بوده‌اند، تبدیل به صنفی خنثی و غیرسیاسی می‌شوند که حتی توان تاثیرگذاری بر سازمانی که برآمده از خود آنهاست را ندارند؟

در این فضای رانتی و رابطه‌ای که کوچکترین شکل مداخله سیاسی هم در آن بی‌معناست و صرفا تبدیل به بستری جهت گردش پول و پروژه شده است، احتمالا راه‌کاری که عقل سلیم حاکم بر فضا پیش پای این زن می‌گذارد این است که «قوانین کشور را رعایت کن». و اوج خفقان و ناامیدی اینجاست که این گزاره به عنوان گزاره‌ای بسیار عادی و منطقی در دهان این آقایان می‌چرخد.

این روسری در چنین فضایی نه فقط برداشتن حجابی از سر بلکه حمله‌ای به سرتاسر این سیستم فشل، خنثی و فاسد‌شده است. این فریاد زدن این است که شما اشغالگران مناصب شغلی ما هستید. این آزادکردن سیستم‌های مردم‌نهاد فشل و شوراهای به‌انحصاردرآمده است

https://harasswatch.com/news/2120
ديد‌بان آزار
Photo
#سمانه_اصغری، عضو سابق هیئت‌مدیره انجمن حمایت از حقوق کودکان و فعال حقوق زنان که از روز ۱۹ مهرماه بازداشت شده هم‌چنان در زندان قرچک ورامین بلاتکلیف به سر می‌برد.

به گفته عرفان کرم‌ویسی وکیل سمانه اصغری، به دنبال وعده مسئولان زندان مبنی بر مواقت قاضی با آزادی او، چند روز قبل همسر و خانواده او به زندان قرچک مراجعه کرده و ساعت‌ها چشم انتظار آزادی او ماندند و در نهایت سرخورده به خانه بازگشتند. وعده‌های دروغین آزادی از آزاردهنده‌ترین رفتارهایی است که با زندانیان و خانواده‌های آنها صورت می‌گیرد و فشار روانی بالایی به آنان تحمیل می‌کند.

کرم‌ویسی در این زمینه توضیح داده است: «روز سه‌شنبه، ۲۵ بهمن‌ماه، سمانه در طی تماس تلفنی به همسرش خبر داد که حکم آزادی‌اش در زندان به او اعلام شده که پس از مراجعه همسر موکل و خانواده ایشان به زندان قرچک و ساعت‌ها انتظار بی‌نتیجه، به آنها اعلام می‌شود که آزادی وی منتفی است و چنین حکمی به زندان قرچک اعلام نشده است.»

چندی پیش یکی از زنان بازداشتی از این زندان خبر داده بود که بلاتکلیفی و وعده‌های واهی، به جنگی روانی علیه زنان زندانی تبدیل شده است. زنی دیگر پس از آزادی از قرچک گزارش داد که «بی‌قانونی در قرچک موج می‌زد و زندگی، آزادی، آبرو، کار، خانه، فرزند و خانواده بازداشتی‌ها قربانی این شلختگی لگام‌گسیخته حقوقی بود.»

این‌ها در حالی است که شماری از زندانیان سیاسی که تاکنون به این زندان انتقال داده شده‌اند مکررا از اوضاع نامطلوب قرچک(عدم رسیدگی پزشکی و محرومیت‌های دارویی، وضع نامطلوب آب آشامیدنی، غذای بی‌کیفیت، نبود امکانات بهداشتی و تهویه هوا و رفتار توهین‌آمیز کادر زندان) و هم‌چنین خشونتی که بر زندانیان گمنام جرائم اجتماعی اعمال می‌شود، گفته‌اند.

از طرفی دیگر، کانال شوراهای صنفی دانشجویان کشور نیز گزارش داده که مسئولان زندان‌ قرچک، حاضر به ثبت علائم آزار جنسی و یا اعزام #سها_مرتضایی به پزشکی قانونی نشده‌اند.

همچنین مسئولان زندان قرچک با وجود پارگی رباط مچ پا و وارد آمدن آسیب به دست و کِتف وی، تا کنون در اعزام او به بیمارستان و ارائه‌ خدمات درمانی مربوطه، امتناع کرده‌اند. او فعال دانشجویی ستاره‌دار و دبیر سابق شورای صنفی کل دانشگاه تهران که صبح ۳۰ آبان با ضرب و شتم شدید بازداشت شد و از سوی ضابط، مورد آزار جنسی قرار گرفت.

@harasswatch
🔹از تجربه یک آزار

🔹نسبت زمان و بدن در کنش خشونت‌آمیز

نویسنده: نینا وباب

از پسِ یک روزِ پُرکار، از پسِ گپ‌ها و گفت‌ها با محوریت «زن، زندگی، آزادی» و انقلاب، ‌جمع را با مردِ «روشنفکرِ محترم» ترک می‌کنی. در راه از هر دری سخن می‌رانی و می‌شنوی. نگاهِ سنگین دقایقِ واپسین را به فاصله‌‌گذاری پررنگ، به کلماتِ غریب می‌بخشی و هرگز گمان نمی‌کنی که این مردِ «روشنفکرِ محترم» در اولین فرصتِ تنهایی، همان کند که نباید. دربِ آسانسور بسته می‌شود، سر در گوشی موبایل می‌کنی شاید که سنگینی فضا فراموش شود، مرد دستان‌ات را می‌گیرد، سرت را بالا می‌آوری، مرد به تو نزدیک می‌شود، می‌خواهد که لب‌اش را بر لبان‌ات بگذارد، تو در ناباوریْ عقب می‌کشی، مرد سری تکان می‌دهد، می‌گوید که «آهان». آسانسور می‌ایستد، درب باز می‌شود و تمام.

چه اتفاقی در یک مردِ دگرجنسگرای برآمده از جغرافیای ایران می‌افتد که بی‌نیاز از نشان‌گذاری‌های عاطفی، جنسی،‌ بی‌هیچ پیش‌زمینه‌ای، فاصله‌‌ی معمول را در هم می‌شکند، به تو نزدیک می‌شود و در این نزدیک شدن، بدن را دفورمه می‌کند. این لحظه البته فرق دارد با تجاوز، با کلام‌ها و اشارات جنسی، با توهین و آزار در خیابان، با پرشمار لحظه‌های آزار از سوی غریبه‌ و‌‌ آشنا که هرکدام تأثیر و تأثر منحصر به خود را برجای می‌گذارد و هرکدام تفاوت‌ها و اشتراکات خاص خود را دارد.
این یادداشت، زیستِ لحظه‌ای است که یک مردِ «روشنفکرِ محترم»ِ آشنا، نابهنگام به مرزهای بدن تجاوز می‌کند. تجاوزی نه از جنس زورِ فیزیکی، که تجاوز به زمان، به مرزها و بدن در کلیتی شامل ذهن و جسم.

مردی به تو نزدیک شده بود بدون خواستِ تو، بی‌آنکه اهمیتی دست‌کم ظاهری نشان دهد که خواستِ تو مهم است. تو این مواجهه را انتخاب نکرده بودی، احساس، بدن، کلام و هیچ‌چیزی در تو، نشانه‌ای برای او نفرستاده بود. حتی تاکید تو بر «شما» گفتن‌ها، مجاب‌اش نکرده بود که این فاصله‌گذاری عامدانه است. او به تو نزدیک شده بود، فاصله‌ را شکسته بود، آنقدر نزدیک شده بود تا کیفیتی از بدن‌ را تجربه کنی که مگر در خواهش‌های عاطفی‌-جنسی، ردی مشمئز‌کننده از بدن برجای می‌گذارد. در آن زمانِ بی‌فاصله، آن صورت دفورمه از پس نزدیکیِ بیش از حد، بوی بدن، کیفیت پوست، همگی ردی بر تو بر‌جای گذاشت که هرگز نخواسته بودی‌اش؛ تأثیر و تأثری تا بُنِ دندان نابرابر و ماندگار.

متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2117/

@harasswatch
ديد‌بان آزار
Photo
پس از اعلام خبر تشکیل پرونده قضایی برای #زینب_کاظم_پور به دلیل «هتک حرمت حجاب»، جمعی از مهندسین در حمایت از او، بیانیه‌ای را منتشر کرده‌اند:

ما جمعی از مهندسین، دانش‌آموختگان معماری و سایر برابری‌خواهان، در روز ۲۸ بهمن ۱۴۰۱ شاهد شجاعت مثال‌زدنی مهندس زینب کاظم‌پور در صحنه «انتصابات» سازمان نظام مهندسی ایران بودیم و با صراحت تمام حمایت بی‌دریغ خود را از سخنان و حرکت اعتراضی او اعلام می‌کنیم.

ما که در این دوران «زجر اندر زجر اندر زجر» هرروزه تمرین استقامت کرده‌ایم؛ وظیفه خود می‌دانیم که از فرصت پیش‌آمده استفاده و اعلام کنیم که نه تنها از حجاب اجباری بلکه از تبعیض جنسیتی، قومی، مذهبی و فساد سیستماتیک و نهادینه‌شده در ساختار حاکمیتی کشور به ستوه آمده‌ایم.

سالهاست که بخش بزرگی از جامعه مهندسین و مشاورین ایران با هدف سازندگی این کشور درگیر مماشات با کارفرماها و نهادهای ناکارآمد و فاسد حکومتی می‌باشد. پروژه‌های عظیم شهری و ساختمان‌های دولتی که نقشی به‌سزا در توسعه و آبادانی کشور عزیزمان ایفا می‌کنند، عموما در مناقصه‌های صوری به افراد، نهادها و ستادهای وابسته به حکومت واگذار می‌شوند؛ یا نتیجه سال‌ها تلاش و کار شبانه‌روزی مهندسین این کشور تنها تبدیل به بهانه‌ای برای پول‌شویی و وام‌های کلان بی‌پشتوانه و بی‌بازگشت برای سودجویان می‌شوند.

زمانی که سازمان نظام مهندسی صدای میکروفون را بر اعتراض مهندس زینب کاظم‌ پور بست، باردیگر روسای این شبه‌نهادِ فاسد و ناکارآمد، ثابت کردند که طبق روالِ گذشته تمام تلاش خود را معطوف به خاموش کردن و نادیده گرفتن اعتراض مهندسین آزاداندیش و مستقل خواهند کرد.

ولی این‌بار ما همگی در کناِر هم و در کنارِ مهندس زینب کاظم پور می‌ایستیم و تشکیل پرونده قضایی برای ایشان را محکوم کرده و خواهان تحقق مطالباتی که در حدود پنج ماهِ گذشته در اقصی نقاط کشور و جهان فریاد زده‌ایم، می‌باشیم.

زنده‌باد «زن، زندگی، آزادی»


لینک امضای بیانیه:
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSfLkVpKXcx5eqiZSWLI2iT5R-xw1DCey-88S7wiQQYSrDcU2A/viewform?fbclid=PAAaaPbR82ICJORrIIKA0fInWbFKhDk3M8OnutnIgYadbSGm86M-7Ss4mqXOY

@harasswatch
🔹 سخن گفتن به گویش‌ها؛ نامه‌ای به زنان نویسنده جهان‌ سومی

نویسنده: گلوریا آنزالدووا
برگردان: سما اوریاد

از مقدمه مترجم: رها‌نوشتن در شرایط فعلی سرمایه‌داری جهانی با گسترش کالایی‌سازی دانش و بازاری و جایزه-مدار شدن هرچه بیشترِ امر نویسندگی و فقیرتر شدن جمعیت‌های فرودست-زنان نویسندهٔ فرودست به‌تبع آن- امری ناممکن‌تر از زمانی بنظر می‌رسد که آنزالدووا نامه‌اش را تقریر کرد، اما همچنان می‌تواند الهام‌بخش زنان و افراد درحاشیه‌ای باشد که دستی در نوشتن دارند و شوری فزون برای نویسندگی. در زمانه‌ای که تمامی نیروهای سیاسی غالب و دستگاه‌های فکری مسلط علیه روشنفکری و بخصوص روشنفکری زنانه*، و علیه بدن و روان و ذهن زنانه* در سراسر جهان صف می‌کشند، و در هنگامه‌ای که به‌تعبیر خودِ آنزالدووا بسیاری از افراد درحاشیه نیز درگیر از خودبیزاری مفرط، دیگری‌سازی عامدانه و آسیب‌رسانی به دیگری‌اند، چه‌بسا چنگ‌انداختن به متون و تفکر فیلسوفانی چون او راهگشا باشد. مترجم امیدوار است گامی کوچک برای معرفی این نویسنده بزرگ به خوانندگان فارسی‌زبان برداشته باشد.»

چرا ناچارم که بنویسم؟ چون نوشتن مرا از خودسپاسی‌ای که از آن می‌ترسم، می‌رهاند. چون هیچ انتخابی ندارم. چون باید روح شورشی‌ام و خودم را زنده نگاه دارم. چون جهانی که با نوشتن خلق می‌کنم چیزهایی را که جهان واقعی به من نمی‌دهد جبران می‌کند. بواسطهٔ نوشتن به جهان نظم می‌بخشم، ترتیبی به آن می‌دهم که بتوانم درکش کنم. می‌نویسم تا آنچه را دیگران از صحبت‌هایم حذف می‌کنند ثبت کنم، تا داستان‌هایی را که دیگران درباره‌ام، دربارهٔ تو، به‌اشتباه می‌نویسند بازنویسی کنم. تا با تو و با خودم صمیمی‌تر شوم. تا خودم را کشف کنم، از خودم نگهداری کنم، خودم را بسازم و به استقلال برسم.تا نشان دهم که فارغ از پند و اندرزهایشان در جهتی مخالف، می‌توانم بنویسم و خواهم نوشت. و درباره چیزهای ناگفتنی، فارغ از لَه‌لَهِ خشم‌آلود سانسور و مخاطبان، خواهم نوشت. ما سر آشتی با سرکوبگرانی نداریم که در اندوه ما قهقهه سر می‌دهند.

«اتاقی از آنٍ خود» را فراموش کنید—در آشپزخانه بنویسید، خود را در حمام محبوس کنید و بنویسید. در اتوبوس بنویسید یا در صف کمک‌هزینه‌ها، در محل کار یا حینِ وعده‌های غذایی، بین خوابیدن یا بیدار شدن بنویسید. من همانطور که در توالت نشسته‌ام می‌نویسم. خبری از حرکات کششیِ پشت ماشین تحریر نخواهد بود مگر‌ آنکه پولدار باشید یا حامی داشته باشید-شاید اصلاً ماشین تحریری هم نداشته باشید. در حین شست‌و‌شوی زمین یا لباس‌ها به صدای کلمات طنین‌انداز در بدنتان گوش کنید. وقت افسردگی، خشم، و آسیب‌دیدگی، و وقتی مهربانی و عشق شما را فراگرفته. وقتی که کاری جز نوشتن نمی‌توانید انجام دهید

https://harasswatch.com/news/2029/
🔹نگاهی به گیسوبران در سینما

🔹اعتراضی زنانه از زندگی تا آزادی

نویسنده: طاهره جورکش

در باور کهن موی زنان نماد غایی زنانگی است که با قدرت آنان پیوند خورده است. در اسطوره‌ها مو نماد هستی، جان و زندگی است. زنان در طول تاریخ به دلایلی مانند خشم، اعتراض و اندوه تصمیم گرفتند گیسوانشان را به صورت خودخواسته و نه توسط دیگری، ببرند. با کشته‌شدن مهسا امینی، گیس‌بریدن به نشانه‌ اعتراض به ظلم و بی‌عدالتی به یک حرکت اجتماعی در ایران و در دیگر کشورها به نشانه‌ همدردی با زنان ایران تبدیل شد و به جنبش جهانی علیه نابرابری جنسیتی روح تازه ای دمید.

مروری بر اسطوره‌ها و سینما نشان می‌دهد که گیسوبران در سوگواری عمدتا نه فقط آیین عزاداری، که کنشی متهورانه است که مصمم بودن مصیبت‌دیده را در فراموش نکردن مرگ آشکار می‌سازد.

از آنجا که در بسیاری از جوامع، بدن زنان به عنوان ابژه‌ جنسی و تحت مالکیت مرد تعریف و تصور می‌شود، زن در اجتماع مردانه به جنسیتش تقلیل داده می‌شود. جنسیتی بر مبنای برآورده‌کردن نیازهای جنسی مردان حتی با توسل به زور و علی‌رغم عدم تمایل زنان. به همین دلیل است که برخی از زنان بعد از تجربه‌ خشونت جنسی تصمیم می‌گیرند برای مقابله با تروما، مو که بارزترین نماد زنانگی است را کوتاه کنند تا کمتر مورد توجه مردان قرار بگیرند.

در فیلم «متهم»، سارا با بازی جودی فاستر پس از اینکه در کافه مورد تجاوز گروهی قرار می‌گیرد و متجاوزان گناهکار شناخته نمی‌شوند، به‌دلیل تحمل فشارهای بسیار موهایش را کوتاه می‌کند. در فیلم «ایت» که اقتباسی است از کتاب استیون کینگ، برلی دختری است که تازه به بلوغ رسیده اما پدرش آقای مارش به اندازه‌ همسالان پسر در مدرسه، از بلوغ و زنانگی دخترش لذت می‌برد. وقتی پدر صورتش را در موهای برلی فرو می‌برد و می‌‌بوید و او را مجبور می‌کند که قول بدهد که همیشه دختر کوچک او باقی بماند، برلی از شدت خشم و تنفر از پدر تصمیم می‌گیرد موهایش را کوتاه کند.

https://harasswatch.com/news/2122/
🔹درباره خودسوزی زنانی که نامشان ثبت نشد

🔹گورستان سوخته

نویسنده: الصا

من زنی هستم که در زاگرس زاده و بزرگ شدم. به اجتماع بزرگتری که رفت‌و‌آمد کردم، نام هما دارابی را دیدم، زنی که در اسفند سال ۷۲ در اعتراض به قوانین ضدزن از جمله حجاب اجباری خودسوزی کرد. نام سحر خدایاری را می‌بینم که در شهریور سال ۹۸ خودسوزی می‌کند، اما حتی نام زنی که در روستای مجاور ما با نفت خودش را آتش زد یادم نیست. نام عمومی‌اش را یادم هست.

کلاس چهارم ابتدایی بودم. سال ۷۶، کسی آمد و گفت : «گبو گبو خشه تش زه( گبو خودش را آتش زد ).» آن‌موقع فقط دلم ریخت از آن زلف سیاهی که روی چهره می‌ریخت و حالت نیمه نشستن‌ او که همیشگی بود. روسری سرخ با دایره‌های سفید که همیشه تلاش می‌کرد مرتبش کند. هیچ‌کسی آنچنان اندوهگین یا متعجب نبود، گویی همه آدمهای دهات برای گبو مرگ را آرزو کرده بودند. از آن‌شب تا بعد از چهلم گبو، حرف از چرایی خودسوزی او بود و هر کسی شایعه‌ای و سپس نصیحتی و نهایتا توبه‌ای می‌گفت و می‌گذشت.

«باردارش کرده بود.
باباش کتکش زد با شیلنگ.
نصف‌شب بوی دود اومد.
با صدای جیق مادرش دویدیم بیرون.
عین یه گلوله آتش وسط مزرعه می‌دوید.
مرد می‌تونه بره واسه خودش زندگی کنه، زن چی؟
خودش رو که آتیش زد مزرعه رو هم آتیش زد.
هر چی آب ریختیم خاموش نمی‌شد.»

این جملات آشفته را یادم هست. اما گبو، گبوی ۲۲‌ساله را در قبری کوچک به خاک سپرده بودند. قبری که همه‌ او نبود. و همه‌ او که پایان هیچ‌چیز نبود، جز نفس‌های او که دلش می‌خواست عاشقانه بدمد. اما اینجا می‌کشند که عشقی سر به عصیان برندارد.

این روایت را گفتم که بتوانم کلیتی را که در خودسوزی می‌بینم، یعنی اعتراضی برآمده از وضعیت اجتماعی و سیاسی، به تصویر بکشم‌‌. اعتراض هما دارابی رسانه‌ای می‌شود، چون استاد دانشگاه است، فعال سیاسی است، علیه حجاب اجباری اعتراض کرده است و بالاخره در میان طیف فعالان اجتماعی، پایگاه مهمی دارد. اعتراض هما دارابی آنجا اهمیت پیدا می‌کند که از خانه به خیابان آورده می‌شود. او تمام چند سالی را که خوانده، دیده، نوشته، آموخته، آموزگار بوده، سخنرانی کرده را می‌آورد توی خیابان، با اجتماع پیوند می‌زند، همه‌ هما می سوزد اما هیچ‌کدامش از میان نمی‌رود و همای همیشه‌ زنان می‌ماند.

https://harasswatch.com/news/2123/
2024/11/15 11:43:09
Back to Top
HTML Embed Code: