🔹روایتی از تجربه آزار جنسی و سرکوب جنسیتی در دانشگاه
🔹مرور میکنم و به اعتصاب دانشجویان میپیوندم
نویسنده: تارا
این متن را در برههای از زمان مینویسم که بسیاری از دوستان دانشجوی مبارزم در سرتاسر کشور دیگر در میانمان نیستند. آنها را ربودند به خیال اشتباه همیشگیشان که ما را خفه و ساکت کنند، اما ما انقدر خشمگین هستیم که دیگر سکوت نکنیم. سوال مهم و اصلی بدون هرگونه مقدمهچینی: «چرا باید به عنوان یک دانشجو در کنار اعتصابات فراگیر کنونی ایستاد؟»
مرور میکنم: اگر بلوغ اجتماعی و سیاسی این روزها را که کنار هم به دست آوردیم، 4 سال پیش داشتم هرگز سر کلاس اساتیدی که تمام محوریت ارائه دروسشان به وضوح جنسیت زنانه بود نمینشستم. حتی شاید مثل امروز قویتر و شجاعانهتر آنها را در زمین مباحثه، به گوشهای از رینگ پرت میکردم. فراموش نمیکنم آن روزی را که استاد (که حیف نام استاد بر او باشد) بر صندلی دکتری دانشگاه تهران تکیه زده بود و میگفت: «زنان ایران خوب هستند که این لباس و حجاب را میپوشند و میچسبد به تنشان آدم لذت میبرد. در عوض این زنان در اروپا را که نگاه میکنی بیحجاب هستند، عرق میکنند و بوی بدی هم میدهند.»
همین استاد که در تروماسازی برای زنان حرف اول را میزند چندی پیش نشست و تریبون آزاد با موضوع زن گذاشته بود که ایکاش با تمام خشم زنانهام بر سرش داد میزدم که زن موضوع تو و هیچکس دیگری نیست. روزی هزار بار به خود لعن و نفرین میفرستم که چرا بهعنوان یک دانشجوی زن و فمینیست سکوت کرده بودم و هر ترم با مدادرنگی نموداری از تبعیض و ستم و سرکوب زنان را آنقدر زیبا جلوه میدادم که صرفا نمره خوبی از آن تهیمغز دریافت کنم؟ شاید چون کم بودیم، شاید چون زن و مسائل آنان برای اندکی از دانشجویان آن دوره مهم و قابلبیان بود. شاید چون سواد و بلوغ کافی را نداشتیم! شاید چون کنار دست خودمان، همکلاسیهای پسرمان به این جملات میخندیدند.
مرور میکنم: روزی را که برای ارائه مقاله به دفتر استادم رفتم. مدیر گروهی در دفتر نشسته بود بعد از ارائه گفت: «علاوه بر تمام مطالب زیبایت، تو چقدر دختر زیبایی هم هستی. چه لبخند زیبایی. چهقدر اعتماد به نفست در ارائه عالی بود. تو میخواهی ارشد و دکتری هم همین رشته را بخوانی؟ به نظرم که بخوان. من خودم استادت میکنم. اینطوری زیباترین استاد گروه هم میشوی.» هر لحظهای که آن روز را به یاد میآوردم که تا مدتها از خندهام خجالت میکشیدم. دلم میخواست بروم و آن استاد را خفه کنم. چرا آنروز آرام از کنار این اتفاق عبور کردم و در آغوش دوستانم گریه کردم؟ چون او فقط یک استاد بود و من یک دانشجوی زن فرودست؟
@harasswatch
#دیدبان_آزار
متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2048/
🔹مرور میکنم و به اعتصاب دانشجویان میپیوندم
نویسنده: تارا
این متن را در برههای از زمان مینویسم که بسیاری از دوستان دانشجوی مبارزم در سرتاسر کشور دیگر در میانمان نیستند. آنها را ربودند به خیال اشتباه همیشگیشان که ما را خفه و ساکت کنند، اما ما انقدر خشمگین هستیم که دیگر سکوت نکنیم. سوال مهم و اصلی بدون هرگونه مقدمهچینی: «چرا باید به عنوان یک دانشجو در کنار اعتصابات فراگیر کنونی ایستاد؟»
مرور میکنم: اگر بلوغ اجتماعی و سیاسی این روزها را که کنار هم به دست آوردیم، 4 سال پیش داشتم هرگز سر کلاس اساتیدی که تمام محوریت ارائه دروسشان به وضوح جنسیت زنانه بود نمینشستم. حتی شاید مثل امروز قویتر و شجاعانهتر آنها را در زمین مباحثه، به گوشهای از رینگ پرت میکردم. فراموش نمیکنم آن روزی را که استاد (که حیف نام استاد بر او باشد) بر صندلی دکتری دانشگاه تهران تکیه زده بود و میگفت: «زنان ایران خوب هستند که این لباس و حجاب را میپوشند و میچسبد به تنشان آدم لذت میبرد. در عوض این زنان در اروپا را که نگاه میکنی بیحجاب هستند، عرق میکنند و بوی بدی هم میدهند.»
همین استاد که در تروماسازی برای زنان حرف اول را میزند چندی پیش نشست و تریبون آزاد با موضوع زن گذاشته بود که ایکاش با تمام خشم زنانهام بر سرش داد میزدم که زن موضوع تو و هیچکس دیگری نیست. روزی هزار بار به خود لعن و نفرین میفرستم که چرا بهعنوان یک دانشجوی زن و فمینیست سکوت کرده بودم و هر ترم با مدادرنگی نموداری از تبعیض و ستم و سرکوب زنان را آنقدر زیبا جلوه میدادم که صرفا نمره خوبی از آن تهیمغز دریافت کنم؟ شاید چون کم بودیم، شاید چون زن و مسائل آنان برای اندکی از دانشجویان آن دوره مهم و قابلبیان بود. شاید چون سواد و بلوغ کافی را نداشتیم! شاید چون کنار دست خودمان، همکلاسیهای پسرمان به این جملات میخندیدند.
مرور میکنم: روزی را که برای ارائه مقاله به دفتر استادم رفتم. مدیر گروهی در دفتر نشسته بود بعد از ارائه گفت: «علاوه بر تمام مطالب زیبایت، تو چقدر دختر زیبایی هم هستی. چه لبخند زیبایی. چهقدر اعتماد به نفست در ارائه عالی بود. تو میخواهی ارشد و دکتری هم همین رشته را بخوانی؟ به نظرم که بخوان. من خودم استادت میکنم. اینطوری زیباترین استاد گروه هم میشوی.» هر لحظهای که آن روز را به یاد میآوردم که تا مدتها از خندهام خجالت میکشیدم. دلم میخواست بروم و آن استاد را خفه کنم. چرا آنروز آرام از کنار این اتفاق عبور کردم و در آغوش دوستانم گریه کردم؟ چون او فقط یک استاد بود و من یک دانشجوی زن فرودست؟
@harasswatch
#دیدبان_آزار
متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2048/
هرس واچ | دیدبان آزار
«مرور میکنم و به اعتصاب دانشجویان میپیوندم»
این متن را در برههای از زمان مینویسم که بسیاری از دوستان دانشجوی مبارزم در سرتاسر کشور دیگر در میانمان نیستند. آنها را ربودند به خیال اشتباه همیشگیشان که ما را خفه و ساکت کنند، اما ما انقدر خشمگین هستیم که دیگر سکوت نکنیم. سوال مهم و اصلی بدون هرگ
🔹رقص، رقص، تا آزادی
نویسنده: نیلوفر فولادی
«پنج یا شش تن هستند. یک زن هم همراهشان است. حمله میکنند و دستهایم را میگیرند. وحشیانه میکشندم سمت اتومبیل. لباس شخصی هستند. میدانم کارم زار است. مرا میچپانند توی ماشین. کنار دستم دختری جوان گریه میکند. سعی میکنم فرار کنم. با مشت و بیسیم به سرم میکوبند. زن لگد میزند توی کمرم. گیجگاهم تیر میکشد. مرد ریشو میگوید: "میکشیمات. حکمات اعدام است. از آنها کارت شناسایی میخواهم. پاسخم مشتی دیگر است. سرم درد میکند. کمرم درد میکند. ترسیدهام. میتوانند هر بلایی سر ما بیاورند. هیچکس باخبر نخواهد شد. ما را میبرند به وزرا، تمام مسیر تحقیرمان میکنند. مأمور زن از مردها بدتر است. ما را فاحشه خطاب میکند. میپرسد: "چرا شغل آبرومندانه پیدا نمیکنید؟" در دادسرا تیغ نگاه دادیار رگهای پرخونمان را درید. او منتظر است التماس کنیم. او در مسند خدایی نشسته است و میخواهد به ضرب چماق ما را به بهشت بفرستد.»
-«ژینا» در هر نام فراخوانده میشود. «ژینا» از هر گلوی دور و نزدیک به گوش میرسد. «ژینا» نام دیگر سرزمینم است.-
خواهران، خواهران جدولها، پیادهروها، پسکوچهها، سیگار کشیدنهای پنهانی، بوسههای پژمرده بر لب، لبهای نیمهباز در وحشت، وحشت گفتن کلمهای که هرگز زاده نشد و شاید فردا زاده شود و بوی ممنوع تنتان شهر را بردارد، از کابل بگذرد، از هرات، از سمرقند، از دمشق، از بغداد، از ازمیر و برسد اینجا به مشام یخبستهام در این ناکجای بارانی.
ارتجاع پیش از هر چیز بدنها را نشانه میرود. بدن، یگانه مرکب جان که آدمی از طریق گوشت و عصب جهان را دریافت میکند و خودش را به گوش جهان میرساند. ارتجاع، بدن را تهی میکند و آن را به مثابه یک واحد، یک خشت در ساختمان عظیم و صلب خود به کار میبندد. دین بیش از هرچیز از بدن زنانه در هراس است. تن زنانه که چون آب سیال است، جاری میشود، شکل میپذیرد، شکل میدهد و اگر طغیان کند چون سیلاب همه را میشوید و تطهیر میکند. در خیابان به بدنهای مصلوب و بیگانه نگاه میکنم. اگر شهروندان به بدنهایشان برگردند چه رخ میدهد؟ اگر این بدنهای مثلهشده، این بدنهای ناشناس سرشار شوند و به هم بپیوندند چه بر سر ماشین سرکوب خواهد آمد؟
@harasswatch
#دیدبان_آزار
متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2047/
نویسنده: نیلوفر فولادی
«پنج یا شش تن هستند. یک زن هم همراهشان است. حمله میکنند و دستهایم را میگیرند. وحشیانه میکشندم سمت اتومبیل. لباس شخصی هستند. میدانم کارم زار است. مرا میچپانند توی ماشین. کنار دستم دختری جوان گریه میکند. سعی میکنم فرار کنم. با مشت و بیسیم به سرم میکوبند. زن لگد میزند توی کمرم. گیجگاهم تیر میکشد. مرد ریشو میگوید: "میکشیمات. حکمات اعدام است. از آنها کارت شناسایی میخواهم. پاسخم مشتی دیگر است. سرم درد میکند. کمرم درد میکند. ترسیدهام. میتوانند هر بلایی سر ما بیاورند. هیچکس باخبر نخواهد شد. ما را میبرند به وزرا، تمام مسیر تحقیرمان میکنند. مأمور زن از مردها بدتر است. ما را فاحشه خطاب میکند. میپرسد: "چرا شغل آبرومندانه پیدا نمیکنید؟" در دادسرا تیغ نگاه دادیار رگهای پرخونمان را درید. او منتظر است التماس کنیم. او در مسند خدایی نشسته است و میخواهد به ضرب چماق ما را به بهشت بفرستد.»
-«ژینا» در هر نام فراخوانده میشود. «ژینا» از هر گلوی دور و نزدیک به گوش میرسد. «ژینا» نام دیگر سرزمینم است.-
خواهران، خواهران جدولها، پیادهروها، پسکوچهها، سیگار کشیدنهای پنهانی، بوسههای پژمرده بر لب، لبهای نیمهباز در وحشت، وحشت گفتن کلمهای که هرگز زاده نشد و شاید فردا زاده شود و بوی ممنوع تنتان شهر را بردارد، از کابل بگذرد، از هرات، از سمرقند، از دمشق، از بغداد، از ازمیر و برسد اینجا به مشام یخبستهام در این ناکجای بارانی.
ارتجاع پیش از هر چیز بدنها را نشانه میرود. بدن، یگانه مرکب جان که آدمی از طریق گوشت و عصب جهان را دریافت میکند و خودش را به گوش جهان میرساند. ارتجاع، بدن را تهی میکند و آن را به مثابه یک واحد، یک خشت در ساختمان عظیم و صلب خود به کار میبندد. دین بیش از هرچیز از بدن زنانه در هراس است. تن زنانه که چون آب سیال است، جاری میشود، شکل میپذیرد، شکل میدهد و اگر طغیان کند چون سیلاب همه را میشوید و تطهیر میکند. در خیابان به بدنهای مصلوب و بیگانه نگاه میکنم. اگر شهروندان به بدنهایشان برگردند چه رخ میدهد؟ اگر این بدنهای مثلهشده، این بدنهای ناشناس سرشار شوند و به هم بپیوندند چه بر سر ماشین سرکوب خواهد آمد؟
@harasswatch
#دیدبان_آزار
متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2047/
هرس واچ | دیدبان آزار
رقص، رقص، تا آزادی
خواهران، خواهران جدولها، پیادهروها، پسکوچهها، سیگار کشیدنهای پنهانی، بوسههای پژمرده بر لب، لبهای نیمهباز در وحشت، وحشت گفتن کلمهای که هرگز زاده نشد و شاید فردا زاده شود و بوی ممنوع تنتان شهر را بردارد، از کابل بگذرد، از هرات، از سمرقند، از
Forwarded from شوراهای صنفی دانشجویان کشور
#خبر
🟨مقنعهسوزی در جریان تجمع امروز دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی در #دومین_روز_اعتصاب_سراسری_دانشجویان.
#دانشگاه_بهشتی
۱۰مهر۱۴۰۱
#اعتصاب_سراسری
#اعتراضات_دانشجویی
1⃣6⃣9⃣2⃣
🆔 @senfi_uni_iran
🟨مقنعهسوزی در جریان تجمع امروز دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی در #دومین_روز_اعتصاب_سراسری_دانشجویان.
#دانشگاه_بهشتی
۱۰مهر۱۴۰۱
#اعتصاب_سراسری
#اعتراضات_دانشجویی
1⃣6⃣9⃣2⃣
🆔 @senfi_uni_iran
ديدبان آزار
Photo
عکسها از برلین، تورنتو، استانبول، لندن، پاریس
نامشان را بگو
از آغاز اعتراضات خیابانی در واکنش به کشتهشدن ژینا (مهسا) امینی، در کنار دستگیریهای خیابانی بسیاری از روزنامهنگاران، فعالان مدنی و سیاسی نیز بازداشت شدهاند. در شرایطی که زنان در خیابانها حجاب اجباری را آتش میزنند، رودرروی نیروهای سرکوبگر میایستند، گلوله میخورند و کشته میشوند، در زمانی که خیزش مردم ایران توسط عده بسیاری «انقلاب فمینیستی» عنوان شده و زنان مصرانه از شعار «زن، زندگی، آزادی» محافظت میکنند، نوشتن از فعالان حقوق زنان که نام آنها در میان بازداشتشدههاست، اهمیتی دوچندان پیدا میکند.
این زنان، در فضایی که حکومت ایران تمامی مسیرها برای تشکلسازی، سازماندهی و کنشگری فمینیستی را مسدود کرده، فعالان را عاملان غرب میخواند و آنها را از طریق بازداشت، حبس، نفرتپراکنی و سناریوسازی، سرکوب میکند، به آگاهیبخشی و افشای ستم جنسیتی ادامه دادند؛ از افراد خشونتدیده حمایت کردند و صدای ٱنها را منعکس کردند، از زنکشی، حجاب اجباری و خشونت گشت ارشاد، از خشونت و تبعیض علیه اقلیتهای جنسی و جنسیتی و دیگر افراد به حاشیه راندهشده نوشتند. ماهیت فمینیستی اعتراضات اخیر را باید در امتداد کوششهای مدنی زنان در این سالها فهمید.
تلاشهای این زنان بیتردید نقش مهمی در تبدیل مسئله جنسیت به دغدغهای همگانی و عمومی داشته است. اکنون خبرنگاری که عکسهای ژینا امینی و بستگان او در بیمارستان را منتشر کرده، بازداشت شده است. خبرنگاری که به سقز رفت، از مراسم خاکسپاری گزارش نوشت و با خانواده ژینا مصاحبه کرد در سلول انفرادی است. زنان فمینیست کورد که در سقز، سنندج و مریوان صدای ژینا شدند و از خانواده او حمایت کردند، بازداشت شدهاند. فعالان کورد بهدلیل کورد بودن ژینا و همچنین آغاز اعتراضات سراسری در کردستان، وسیعتر مورد هدف قرار گرفتهاند. دومین دختر خیابان انقلاب، زنی که بعد از ویدا موحد روی سکو رفت و روسریاش را بر چوب زد، در بحبوحه اعتراضات دوباره محبوس شده است. ما نام این زنان را در کنار ژینا فریاد میزنیم و از تلاشهای شجاعانهشان و قلمهای لرزهافکنشان میگوییم. سرکوب، بازداشت، انفرادی، ارعاب و حتی گلوله تا به امروز نتوانسته فعالان فمینیست را منفعل کند و به گوشه براند، از این پس هم چنین نخواهد شد. نامشان را بگو به نام «زن، زندگی، آزادی».
#مهسا_امینی
@harasswatch
#دیدبان_آزار
نامشان را بگو
از آغاز اعتراضات خیابانی در واکنش به کشتهشدن ژینا (مهسا) امینی، در کنار دستگیریهای خیابانی بسیاری از روزنامهنگاران، فعالان مدنی و سیاسی نیز بازداشت شدهاند. در شرایطی که زنان در خیابانها حجاب اجباری را آتش میزنند، رودرروی نیروهای سرکوبگر میایستند، گلوله میخورند و کشته میشوند، در زمانی که خیزش مردم ایران توسط عده بسیاری «انقلاب فمینیستی» عنوان شده و زنان مصرانه از شعار «زن، زندگی، آزادی» محافظت میکنند، نوشتن از فعالان حقوق زنان که نام آنها در میان بازداشتشدههاست، اهمیتی دوچندان پیدا میکند.
این زنان، در فضایی که حکومت ایران تمامی مسیرها برای تشکلسازی، سازماندهی و کنشگری فمینیستی را مسدود کرده، فعالان را عاملان غرب میخواند و آنها را از طریق بازداشت، حبس، نفرتپراکنی و سناریوسازی، سرکوب میکند، به آگاهیبخشی و افشای ستم جنسیتی ادامه دادند؛ از افراد خشونتدیده حمایت کردند و صدای ٱنها را منعکس کردند، از زنکشی، حجاب اجباری و خشونت گشت ارشاد، از خشونت و تبعیض علیه اقلیتهای جنسی و جنسیتی و دیگر افراد به حاشیه راندهشده نوشتند. ماهیت فمینیستی اعتراضات اخیر را باید در امتداد کوششهای مدنی زنان در این سالها فهمید.
تلاشهای این زنان بیتردید نقش مهمی در تبدیل مسئله جنسیت به دغدغهای همگانی و عمومی داشته است. اکنون خبرنگاری که عکسهای ژینا امینی و بستگان او در بیمارستان را منتشر کرده، بازداشت شده است. خبرنگاری که به سقز رفت، از مراسم خاکسپاری گزارش نوشت و با خانواده ژینا مصاحبه کرد در سلول انفرادی است. زنان فمینیست کورد که در سقز، سنندج و مریوان صدای ژینا شدند و از خانواده او حمایت کردند، بازداشت شدهاند. فعالان کورد بهدلیل کورد بودن ژینا و همچنین آغاز اعتراضات سراسری در کردستان، وسیعتر مورد هدف قرار گرفتهاند. دومین دختر خیابان انقلاب، زنی که بعد از ویدا موحد روی سکو رفت و روسریاش را بر چوب زد، در بحبوحه اعتراضات دوباره محبوس شده است. ما نام این زنان را در کنار ژینا فریاد میزنیم و از تلاشهای شجاعانهشان و قلمهای لرزهافکنشان میگوییم. سرکوب، بازداشت، انفرادی، ارعاب و حتی گلوله تا به امروز نتوانسته فعالان فمینیست را منفعل کند و به گوشه براند، از این پس هم چنین نخواهد شد. نامشان را بگو به نام «زن، زندگی، آزادی».
#مهسا_امینی
@harasswatch
#دیدبان_آزار
Forwarded from بيدارزنى
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#بیدارزنی : آنجلا دیویس با این ویدئو همبستگی خود را با جنبش رادیکال و مترقی ایران در پی کشتهشدن #مهسا_امینی اعلام کرده است.
#آنجلا_دیویس فعال سیاسی، پژوهشگر و نویسنده برجسته، در دهه ۱۹۶۰ رهبر حزب کمونیست آمریکا بود و ارتباط بسیار نزدیکی با حزب پلنگ سیاه داشت.
اخیرا کتاب «در اسارت زنجیرها و خوکها» نیز که اتوبیوگرافی آنجلا دیویس است به فارسی ترجمه و منتشر شده.
مترجم: سروناز احمدی
@bidarzani
#آنجلا_دیویس فعال سیاسی، پژوهشگر و نویسنده برجسته، در دهه ۱۹۶۰ رهبر حزب کمونیست آمریکا بود و ارتباط بسیار نزدیکی با حزب پلنگ سیاه داشت.
اخیرا کتاب «در اسارت زنجیرها و خوکها» نیز که اتوبیوگرافی آنجلا دیویس است به فارسی ترجمه و منتشر شده.
مترجم: سروناز احمدی
@bidarzani