Telegram Web Link
ديد‌بان آزار
Video
🔹«ما فقط می‌خواهیم زندگی کنیم»

روز شنبه، هزاران نفر علیه زن‌کشی در سراسر کنیا به خیابان آمدند. از اوایل سال جاری تاکنون، قتل دست‌کم ۱۴ زن در کنیا رسانه‌ای شده که خشم عمومی را برانگیخته است و مردم را برای اعتراض به خیابان‌های شهرهای بزرگ کنیا کشانده است. این تجمع بزرگ‌ترین اعتراض خیابانی است که تا به امروز علیه خشونت جنسی و جنسیت‌محور در کنیا صورت گرفته است.

در نایروبی، زنان نام قربانیان زن‌کشی را روی تی‌شرت‌هایشان چاپ کردند. روی پلاکارد‌هایی که به‌دست دارند شعارهایی چون «ما فقط می‌خواهیم زندگی کنیم»، «کشتن ما را متوقف کنید»، «زن‌‌بودن نباید مجازات مرگ در پی داشته باشد» و ... نوشته شده است. تصویر تعدادی از زنان کشته‌شده در ماه‌های اخیر نیز در دستان معترضان به چشم می‌خورد. زیر یکی از این تصاویر نوشته شده: «او کسی بود.»

از سال ۲۰۱۶ تاکنون دست‌کم ۵۰۰ مورد زن‌کشی در کنیا ثبت شده است. سازمان‌های گردآورنده آمار زن‌کشی می‌گویند آمار حقیقی ممکن است بالاتر باشد. اکثر این قتل‌ها توسط مردانی رخ داده که با زنان مقتول در روابط نزدیک و عاطفی بو‌ده‌اند. تظاهرکنندگان خواستار جرم‌انگاری زن‌کشی شدند چرا که عنوان «قتل» عوامل و شرایطی که بستر جرم زن‌کشی را فراهم می‌کند (از جمله روابط نابرابر قدرت میان زنان و مردان و هنجارهای جنسیتی آسیب‌زا) نادیده می‌گیرد.

@harasswatch
ديد‌بان آزار
Photo
🔹اعدام هرگز و برای هیچ‌کس

هشتم بهمن‌ماه جمعی از زندانیان محکوم به اعدام در زندان قزلحصار، در نامه‌ای نوشتند: «ما جمعی از زندانیان زیر حکم اعدام از شما کمک می‌خواهیم، بعضی از ما بی‌گناه هستیم و بعضی دیگر در گذشته به خاطر بدبختی و گرفتاری مرتکب اشتباه و جرم شده‌ایم؛ اما همگی از دادگاه عادلانه محروم بوده و وکیل نداشته‌ایم. ما که روزگاری در شرایط فلاکت‌بار زندگی‌مان جرمی مرتکب شده‌ایم، هزار بار از کرده خود پشیمانیم‌، اما مستحق مرگ نیستیم‌ و بالفطره خلافکار و مجرم به دنیا نیامده‌ایم. برای اینکه کسی صدای ما را بشنود، ما مجبوریم از این هفته، هر سه‌شنبه اعتصاب غذا کنیم. خواسته ما این است که از تمام زندانیان زیر حکم اعدام با هر اتهام سیاسی و غیر سیاسی حمایت کنید. با هر روشی که می‌توانید صدای ما و خانواده‌هایمان باشید. زندانیان محکوم به اعدام فقط مردان در زندان قزلحصار نیستند، ما از سایر زندانیان در زندان‌های کشور تقاضای همراهی داریم. مردم عزیز به داد ما برسید.»

زنان بند نسوان اوین ابتدا روز پنجم بهمن در اعتراض به اعدام محمد قبادلو و فرهاد سلیمی و برای توقف اعدام متحدانه اعتصاب غذا کردند. اعتصابی که همبستگی و هم‌صدایی گسترده‌ای را علیه اعدام، میان خانواده‌های زندانیان، خانواده‌های دادخواه و دیگر فعالان رقم زد. روز گذشته، سه‌شنبه دهم بهمن‌ماه نیز بند نسوان هم‌صدا با زندانیان قزل‌حصار در اعتصاب غذا بود. در متنی با عنوان «درباره طغیان و مقاومت در بند زنان اوین»، منتشرشده در دیدبان آزار، ترانه می‌نویسد: «مقاومت در ناممکن‌ترین لحظه‌ها، در ناممکن‌ترین بزنگاه‌ها، در لحظه‌ای میان واقعیت و خیال ممکن می‌شود. در لحظه‌ای که هزاران دلیل مادی و واقعی می‌گویند «نمی‌شود» اما فریادی طغیان‌گر از پشت تمام «نمی‌شود‌»ها می‌گوید: «می‌دانم، اما من می‌خواهم!» می‌‌دانم که دیوارهای سیمانی و نرده‌های فلزی و درهای قفل‌شده‌شان را به دورم پیچیده‌اند. می‌دانم که زندانی‌ام و این یعنی سرکوب‌گر عنان‌گسیخته‌تر از قبل بر بدنم، بودنم، لحظه‌به‌لحظه‌ زندگی‌ام سلطه دارد. می‌دانم اوست که در را بر من می‌کوبد و قفل می‌کند اما (و این اما که در برابر تمام «نمی‌شود»ها بلند می‌شود چه شکوهمند است)، می‌خواهم که قاتل را به نام درستش صدا بزنم. می‌خواهم بپرسم که «چرا کشتی؟»، می‌خواهم به مغزش فرو کنم که «خون سرد نمی‌شود». می‌دانم نمی‌شود اما می‌خواهم، می‌خواهیم؛ و مقاومت و طغیان دقیقا در همین چرخش پس از «اما» روایت مقاومت جمعی بند زنان اوین را می‌سازد.»

@harasswatch
ديد‌بان آزار
Photo
«اگر مطابق سلیقه ما لباس نپوشید اجازه خروج نمی‌دهیم»

در حالی که فشارها بر دانشگاه از طریق افزایش گستره اختیارات حراست، نظارت مداوم بر پوشش دانشجویان، تعلیق، اخراج و ... ادامه دارد، کانال انتشار اخبار دانشجویان علم و صنعت خبر داده قفل در بیرونی خوابگاه دختران را تعویض کرده‌اند و قفل برقی جایگزین آن کرده‌اند که با کنترل از راه دور باز و بسته می‌شود و دیگر با دست نمی‌توان آن را باز کرد. یکی از دانشجویان می‌گوید امروز صبح برای بیرون رفتن از خوابگاه یکی از مسئولان خوابگاه گفته باید ابتدا پوشش دانشجو مورد تایید قرار بگیرد تا اجازه خروج پیدا کند. او نوشته: «عملا زندانی شدیم.»

یکی دیگر از دانشجویان نوشته: «امروز دو بار به من گفتند اگر مطالب سلیقه ما لباس نپوشید اجازه نمی‌دهیم از در رد بشوید.» تیرماه سال جاری دانشگاه الزهرا نیز با افزایش محدودیت‌ها برای دانشجویان ساکن در خوابگاه ورود دانشجویان به خوابگاه پس از ساعت ۹:۳۰ شب را ممنوع کرد. با اعمال این محدودیت دانشجویان تنها مجاز به عبورومرور در محدوده ساعات ۶ صبح تا ۹:۳۰ شب هستند. دانشجویان دانشگاه الزهرا در اعتراض به این محدودیت در محوطه خوابگاه تجمع کردند.

محدودیت‌های تحمیل‌شده بر دانشجویان زن در خوابگاه‌ها اگرچه پس از خیزش «زن، زندگی، آزادی» و اعتراضات گسترده و مقاومت جمعی دانشجویان در دانشگاه‌های سراسر کشور شدت یافته اما سازوکارهای انضباط‌بخشی، کنترل، طرد و سرکوب بدن زنان دانشجو در خوابگاه و از سوی دیگر مقاومت روزمره آنان در برابر اشکال مختلف اعمال قدرت، یش از این نیز بخشی از زیست روزمره زنان دانشجو در خوابگاه‌ها بوده است. برای مطالعه بیشتر در این زمینه به متن «تشدید سازوکارهای انضباط‌بخشی در خوابگاه‎‌های زنان»، منتشرشده در سایت دیدبان آزار مراجعه کنید.

@harasswatch
ديد‌بان آزار
Photo
🔹دایه شریفه بازداشت شد

شرافت زرینی که در کردستان به نام دایه شریفه شناخته می‌شود، مادر رامین حسین‌پناهی (که در سال ۹۷ بهمراه زانیار و لقمان مرادی اعدام شد) روز گذشته در کامیاران بازداشت شده است. او بهمراه دختران و دامادش برای دیدار با مادر پژمان فاتحی، یکی از چهار فعال کرد که اخیرا اعدام شدند، به کامیاران رفته بود. هر ۴ نفر توسط ماموران به اطلاعات سنندج منتقل شدند. این دومین بار در یک روز است که مأموران اطلاعاتی دایه شریفه را بازداشت کرده‌اند. او را در همان روز پنج‌شنبه ساعاتی بازداشت کردند تا از شرکت‌کردنش در مراسم ختم پژمان فاتحی جلوگیری کنند. ماموران دایه شریفه را تهدید کرده‌اند که تحت هیچ شرایطی نباید از مکان سکوت خود خارج شود اگرنه بازداشت و زندانی خواهد شد.» او روز چهلم ژینا امینی نیز به سمت گورستان آیچی و مزار ژینا در حرکت بود که ماموران جلویش را گرفتند، تهدیدش کردند و اجازه عبور ندادند‌.

دایه شریفه، بیش از ۵ سال است که تمام گورستان‌های تهران و کردستان را به ‌دنبال مزار پسرش که در مکانی نامعلوم دفن شده گشته است: «به جان خودت رامین عزیزم، تمام گورستان‌ها را گشتم.» او که در اعتراض به حکم اعدام پسرش، طناب دار به‌‌صورت نمادین آتش زد، همواره صدایش را علیه اعدام و کشتار بلند کرده است. قاضی پرونده‌ پسرش به او گفته بود: «آیا برای نجات رامین یا لغو مجازات اعدام در ایران تلاش می‌کنید؟» دایه شریفه پاسخ داده بود: «رامین را هم نجات دهیم فرقی نخواهد کرد چراکە این طناب را فردا گردنِ جوانِ دیگری خواهید انداخت. بە همین دلیل ما ضد چوبەدار و طناب اعدامیم‌»

دایه شریفه چندی پیش پیامی ویدئویی منتشر کرد و علیه اعدام چهار زندانی کرد موضع‌گیری کرد و پیشتر در اعتراض به حکم اعدام محمد قبادلو بنری در دستش گرفت که رویش نوشته شده بود: «جوانان ما را اعدام نکنید. اعدام این حکم غیرانسانی باید در ایران برچیده شود.»

او ‌در واکنش به جان‌باختن آرمیتا گراوند نیز عکسی از خود منتشر کرد با پلاکاردی به دست: «تا کی سکوت کنیم؟ تمام گل‌هایمان پرپر شدند. دیروز ژینا و هزاران و امروز آرمیتا. برای نجات بچە‌هایمان سکوت نمی‌کنیم. من سکوت نخواهم کرد. من، مادر رامین، درد از‌دست‌دان بچەهایتان را می‌دانم، در کنار شما خواهم ایستاد.»‌

@harasswatch
‌‌
🔹زن-ترنس‌کشی؛ از تشنج جمعی تا «پاکسازی»

نویسنده: بهار آزادی

«دوباره همه‌چی رو ازم گرفتن و تو اتاق حبس‌ام کردن. مامانم برام  فقط غذا و آب می‌آورد و در رو قفل می‌کردن روم. من از صبح تا شب اشک می‌ریختم و آرزوی مرگ می‌کردم. تصور می‌کردم که لباس عروسی بلند تورتوری که همیشه آرزوش رو داشتم پوشیدم اما رنگش سیاه بود و همه اتاق رو با گل‌های سیاه تزیین کرده بودن. بابام هرروز بهم می‌گفت: "می‌برمت پزشکی قانونی معاینه معقدی و همونجا معلوم میشه با این پسره رابطه داشتی یا نه. می‌گفت همون‌جا می‎دمت دست پلیس که ببرنت و کارت رو یکسره کنند." هرروز می‌اومد پشت در اینو می‌گفت و من هر‌روز آرزوی مرگ می‌کردم»

بیشتر از ۱۰ سال از زمانی که «م» روایت روایتش را برایم بازگو کرد گذشته است. حالا تصور لباس عروس سیاه و مردن در حبس خانگی نیست که آزارش می‌دهد. از آن سال‌های تهدید به مرگ شدن به دلیل زنانه رفتار‌کردن در کالبد مردانه‌اش، دور شده و به بدن و بیان جنسیتی زنانه‌ای که آرزویش را داشته رسیده است. حالا همه او را یک زن می‌بینند. حتی همان پدری که می‌خواست سازمان پزشکی قانونی، «م» را رسوا کند و بعد قانون حسابش را پاک کند. بدن قانونی و شرعی تصدیق جنسیتی داده‌شده «م» اما سایه ترس‌های دیگری را با خود همچنان حمل می‌کند. «نزدیک چهار ماهه همه‌اش با همیم. جونش رو میده برام. حتی می‌خواد منو نشون خانواده‌اش بده ولی هنوز نفهمیده ترنسم اگه بفهمه می‌کشتم.»

نوجوان هفده‌ساله‌ای در تبریز توسط پدرش به قتل می‌رسد. پدر، بیان جنسیتی زنانه او را «زننده» و «مایه آبروریزی» توصیف می‌کند. بگذارید اول اینطور شروع کنیم که مقتول چطور معرفی شد؟ رسانه‌های داخلی و خارجی پیش از مسجل‌شدن هویت جنسیتی و گرایش جنسی مقتول او را ترنس معرفی کرده‌اند‌، اگر این پیش‌فرض را درست و نزدیک به هویت جنسیتی مقتول فرض کنیم، در رسانه‌های خارج از ایران به جای تمرکز بر ترنس‌ستیزی به اشتباه به مقوله همجنسگراستیزی متمایل شده‌اند. نیما نیا در پست‌هایی انتقادی با‌دقت خطاهای رسانه‌ای را در خبررسانی از این تراژدی توضیح می‌دهد. در‌حالی‌که با یک قتل ناموس‌-محور  و متفاوت با اشکال خشونت هموفوبیک مواجه هستیم، رسانه‌های بسیاری در خبررسانی، از هویت مقتول شکل‌های مختلفی از انقیاد سوژه درغالب هویت‌های دیگر نمایش می‌دهند. در مواردی حتی با خبررسانی غلط، ریسک و خطر مرگ برای سوژه‌های دیگر در موقعیت مشابه بالا می‌رود.

متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2280/

@harasswatch
🔹مادران دادخواه ایران از خاوران تا آبان؛ دادخواهی مجازی و ائتلاف فراملی مادرانگی

نویسنده: سما اوریاد
برگردان: طه رادمنش

برای دایه فاطمه گفتاری، مادری از «مادران صلح و آشتی کردستان»
ط.ر.

دغدغۀ این مقاله تأکید بر اهمیت جنبش مادران دادخواه در ایران، و محور قراردادن آن در مباحث علمی است. من ادعا می‌کنم که اصطلاح فارسی «دادخواهی» که همان معنیِ لغوی «عدالت‌جویی» است، برای بیان بهترِ پیچیدگی و تکثر فیگور مادر عدالتخواه ایرانی، که آن را «مادر دادخواه» خطاب می‌کنم، دقیق‌تر و درست‌تر است. در این مقاله، من «به‌همراه» و «از طریق» فیگور مادر دادخواه، با کاوش در اهمیت تاریخی، سیاسی و فمینیستی‌اش در ایران معاصر و با بهره‌گیری از تحلیل‌های متنی و مفهومیِ تصاویر برگزیده، ویدئوها، روایت‌های شاهد، تاریخ‌های شفاهی و رسانه‌های جمعی و پست‌های منتشرشده در این فضا دربارۀ مادران دادخواه و یا منتشرشده توسط خودِ مادران دادخواه (که زین‌پس، به آن‌ها «مادران» می‌گویم، و هرگاه به فیگورشان اشاره خواهم داشت، پسوند «دادخواه» را اضافه می‌کنم) به بررسی این موضوع خواهم پرداخت. من عدالت‌خواهی را با حفظ اصطلاح فارسی دادخواهی، مفهوم‌سازی می‌کنم، تا تأکید داشته باشم که این امر، به‌ویژه زمانی که با امر «مادری» همراه می‌شود، در ایران معاصر به یک کنش معرفت‌شناختی و سیاسی تبدیل شده است.

دادخواهی در بافتار ایرانی، امری فراتر از «عدالت‌جویی» برای فرزندان کشته/ ناپدیدشده است، و در این مورد، طیف وسیعی از مفاهیم، تخیلات و فعالیت‌های (نا)سازمان‌یافته را توسط مادران در بر می‌گیرد. دادخواهی زنان به یک نیروی اپوزیسیون سرسخت با مظاهر چندگانه تبدیل شده است، و از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به کنشگری سیاسیِ قاطعانه علیه رژیم استبدادیِ حالِ حاضر ایران، روش‌های عاطفیِ باهم‌بودن و همبستگی‌سازی به‌میانجی کنشگری مجازی و ائتلاف فراملی، مقابله با روایت‌های فضایی و زمانی‌ای که توسط آزارهای حاکمیتی بر آنها تحمیل شده است، و همچنین، ایجاد چارچوبی مستقل برای بسیج نیروها با استفاده از انواع تاکتیک‌های ابتکاری اشاره کرد.

هنگامی که مادران و حامیانشان با زیارت قبر عزیزانشان در یک قبرستان –مکانی عمومی با ورودی رایگان برای همۀ بازدیدکنندگان– به‌دنبال تسلی‌بخشی به یکدیگرند، حضور آن‌ها موجب تشویش رژیم استبدادی است. مادر ریاحی، مادری از اعضای خاوران که فرزندانش در دهۀ ۶۰ ش. اعدام شدند، یادآور می‌شود: «هروقت برای دیدار به خاوران می‌رفتیم، به بهانه‌ای ما را آزارواذیت می‌کردند و عذاب می‌دادند.»

https://harasswatch.com/news/2281/

@harasswatch
🔹شریفه محمدی در محرومیت کامل از ملاقات و سایر حقوق اساسی خود است

شصت‌وپنج روز از بازداشت شریفه محمدی، فعال کارگری ساکن رشت می‌گذرد. او پس از بازداشت و انتقال چند روزه به اداره‌ی اطلاعات رشت، به زندان سنندج منتقل شد.

طی این مدت، این فعال کارگری با عدم دسترسی به تلفن، محرومیت از ملاقات با فرزند و خانواده و ضرب‌وشتم در زمان بازجویی مواجه بوده است.

برشماری تمامی این موارد، نگرانی‌ها پیرامون جان و سلامت شریفه محمدی را افزایش داده است. وضعیتی که مسئولیت آن با مقامات قضایی استان گیلان، نهاد امنیتی اطلاعات و سازمان امور زندان‌ها است.

تصویرسازی: روشنک روزبهانی

@harasswatch
2024/09/21 17:38:17
Back to Top
HTML Embed Code: