Forwarded from نقد اقتصاد سیاسی
هیچیک از ناآرامیها و اعتراضهای رخداده در سالهای اخیر، اینچنین با مطالبهی رهایی بدن عجین و درهمتنیده نبوده است. درست است که بهنوعی میتوان ناآرامیهای پیشین را به قسمی اعتراض به درهمفشردگی و تنگنای اقتصادی یا سیاسی بدنهای دربند ربط داد، اما در این جنبشها مطالبهی رهایی بدن هیچگاه به این شفافیت و علنیت ــ که در ناآرامیهای اخیر شاهدش هستیم ــ طرح و طلب نشده بود. #مهسا_امینی
___________
👈متن کامل
___________
👈متن کامل
Forwarded from BBCPersian
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زنی که بستن موهایش نماد جسارت و شجاعت معترضان در خیابانهای ایران شد، در تماس تصویری با بیبیسی فارسی گفت که او حدیث نجفی که خبر کشته شدنش اعلام شده نیست. او در پیامی ویدیویی میگوید «برای حدیثها و مهساها میجنگم.»
در روزهای اخیر، تصویر زنی که موهایش را میبست و مصمم به میانه اعتراضها پا میگذاشت، به سرعت دست به دست شد و بسیاری این تصویر را نماد جسارت و یکی از تصویرهای ماندگار اعتراضات ایران توصیف کردند. اما اندکی بعد خبر کشته شدن او در درگیریها در رسانهها از جمله بیبیسی فارسی منتشر شد؛ گفته میشد که او حدیث نجفی نام دارد و تصاویری از سوگواری خانوادهاش هم پخش شد.
ساعاتی پیش، او به همراه همسرش که ویدیوی حضور در تظاهرات را نخستین بار شامگاه جمعه برای بیبیسی فرستاده بود، در تماسی تصویری با ما گفت که او حدیث نجفی، که خبر کشته شدنش اعلام شده، نیست.
او همچنین پیامی ویدیویی برای انتشار در بیبیسی فارسی فرستاده است که همزمان با اصلاح خبر پیشین خود منتشر کردهایم.
https://bit.ly/3fkgsLW
@BBCPersian
در روزهای اخیر، تصویر زنی که موهایش را میبست و مصمم به میانه اعتراضها پا میگذاشت، به سرعت دست به دست شد و بسیاری این تصویر را نماد جسارت و یکی از تصویرهای ماندگار اعتراضات ایران توصیف کردند. اما اندکی بعد خبر کشته شدن او در درگیریها در رسانهها از جمله بیبیسی فارسی منتشر شد؛ گفته میشد که او حدیث نجفی نام دارد و تصاویری از سوگواری خانوادهاش هم پخش شد.
ساعاتی پیش، او به همراه همسرش که ویدیوی حضور در تظاهرات را نخستین بار شامگاه جمعه برای بیبیسی فرستاده بود، در تماسی تصویری با ما گفت که او حدیث نجفی، که خبر کشته شدنش اعلام شده، نیست.
او همچنین پیامی ویدیویی برای انتشار در بیبیسی فارسی فرستاده است که همزمان با اصلاح خبر پیشین خود منتشر کردهایم.
https://bit.ly/3fkgsLW
@BBCPersian
Forwarded from کمیته پیگیری وضعیت بازداشتشدگان
✅ راهنمای خانوادههای بازداشتشدگان
🔹در کارت نوشتههای بالا توصیههایی برای خانواده یا نزدیکان بازداشتگان گردآوری شده. اگر کسی از اطرافیانتان بازداشت شد، مطالعه این راهنمای کوتاه به شما کمک میکند تا بدانید که بهتر است در ساعات و روزهای ابتدایی چه کارهایی انجام دهید.
🔻اگر کسی از خانواده یا نزدیکانتان دستگیر شده است، لطفا اسم، تاریخ بازداشت و مکان دستگیری را برای ما ارسال کنید.
[email protected]
🆔@Followupiran
🔹در کارت نوشتههای بالا توصیههایی برای خانواده یا نزدیکان بازداشتگان گردآوری شده. اگر کسی از اطرافیانتان بازداشت شد، مطالعه این راهنمای کوتاه به شما کمک میکند تا بدانید که بهتر است در ساعات و روزهای ابتدایی چه کارهایی انجام دهید.
🔻اگر کسی از خانواده یا نزدیکانتان دستگیر شده است، لطفا اسم، تاریخ بازداشت و مکان دستگیری را برای ما ارسال کنید.
[email protected]
🆔@Followupiran
Forwarded from بيدارزنى
🟣 #بیدارزنی: برای ژن، ژیان، ئازادی
(زن، زندگی و آزادی) بهعنوان گزارهای تعیینکننده، تاریخساز و پیشرونده، حالا ۱۰ روزی است که نه در قالب یک «شعار» بلکه یک مطالبهی فراگیر، آنهم با ضرورت ایستادگی علیه سرکوب، ارتجاع و بازپسگیری حق زندگی برابر و شرافتمندانه، مورد مطالبه قرار گرفته است.
قتل «مهسا/ژینا امینی» توسط ماموران نیروی سرکوبگر ناجا در بخش «گشت ارشاد»، رانهی اصلی #اعتراضات_سراسری اخیر شده است. اعتراضاتی سراسری که پیش از این، علیرغم عوامل مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و گستردگی فساد، چپاول و سرکوب سیستماتیک حاکمیت، اینبار در پیوند با مطالبهی رهایی زنان از چنگال ارتجاع و انقیاد و بیش از ۴ دهه خشونت سیستماتیک علیه زنان قرار گرفته است.
«بیدارزنی» بهعنوان رسانهی گروهی از کنشگران حقوق زنان که در زمینهی ارتقای آگاهی جامعه نسبت به برابری جنسیتی و احقاق حقوق زنان فعالیت میکند، پس از وقفهای کوتاه مدت، با ایمان به تحقق برابری، رهایی و حق تعیین سرنوشت، فعالیت خود را از سر گرفته است.
#همبستگی_زنان_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت
#مهسا_امینی
@bidarzani
(زن، زندگی و آزادی) بهعنوان گزارهای تعیینکننده، تاریخساز و پیشرونده، حالا ۱۰ روزی است که نه در قالب یک «شعار» بلکه یک مطالبهی فراگیر، آنهم با ضرورت ایستادگی علیه سرکوب، ارتجاع و بازپسگیری حق زندگی برابر و شرافتمندانه، مورد مطالبه قرار گرفته است.
قتل «مهسا/ژینا امینی» توسط ماموران نیروی سرکوبگر ناجا در بخش «گشت ارشاد»، رانهی اصلی #اعتراضات_سراسری اخیر شده است. اعتراضاتی سراسری که پیش از این، علیرغم عوامل مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و گستردگی فساد، چپاول و سرکوب سیستماتیک حاکمیت، اینبار در پیوند با مطالبهی رهایی زنان از چنگال ارتجاع و انقیاد و بیش از ۴ دهه خشونت سیستماتیک علیه زنان قرار گرفته است.
«بیدارزنی» بهعنوان رسانهی گروهی از کنشگران حقوق زنان که در زمینهی ارتقای آگاهی جامعه نسبت به برابری جنسیتی و احقاق حقوق زنان فعالیت میکند، پس از وقفهای کوتاه مدت، با ایمان به تحقق برابری، رهایی و حق تعیین سرنوشت، فعالیت خود را از سر گرفته است.
#همبستگی_زنان_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت
#مهسا_امینی
@bidarzani
Forwarded from بيدارزنى
🟣 ساعاتی پیش، هزاران زن کرد در روژاوا (کردستان سوریه) در همبستگی با اعتراضات سراسری ایران و قتل #مهسا_امینی دست به تجمع اعتراضی زدند. آنها با سر دادن شعار تاریخی «ژن، ژیان، ئازادی» و بریدن گیسوها و سوزاندن چادرهایشان، از مبارزات برحق زنان ایران، حمایت کردند.
شعار زن، زندگی، آزادی، همان شعاری است که همراه با مبارزهی زنان کرد به پیروزی آنان در برابر نیروهای تروریستی داعش انجامید.
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_خشونت
@bidarzani
شعار زن، زندگی، آزادی، همان شعاری است که همراه با مبارزهی زنان کرد به پیروزی آنان در برابر نیروهای تروریستی داعش انجامید.
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_خشونت
@bidarzani
🔹به یاد آنها که دوام نیاوردند، به یاد آنها که اکنون دربندند، به یاد آنها که میتوانند این مطلب را بخوانند
نویسنده: سوزان کریمی
زنی نوشته است: «امروز که بدون حجاب از خانه بیرون رفتم، تنها یک بار متلک جنسی شنیدم ولی چنان فریادی زدم که طرف خشکش زد: بیشرم! بیشرف! خجالت نمیکشی این روزها هم دست برنمیداری.”» این روزها هر بار که وارد شبکههای اجتماعی میشویم پستها و استوریهای بسیاری میبینیم که نه فقط روایت شاهدان عینی از اعتراضات جاری است، بلکه بعضاً اشاراتیاند به آنچه پیش از این هم وجود داشته و مجال مرئی شدن نمییافته است. تمرکزم اینجا بر گروه دومِ این اعلانات مجازی است؛ مشخصتر از همه روایتهایی از سختیها، شکستها و زخمهایی از گذشته یک بدن زنانه که به موجب فضای -بیلکنت بگوییم- انقلابی، امکان یافتهاند به چیز دیگری تبدیل شوند. امکان یافتهاند که نه به صورت تروماهای هولناک بلکه به صورت سندهایی بر اشتراک و اتحاد زنان و تمام بدنهایی که آنقدر که باید «مردانه» نبودهاند به اکنون برگردند و در مسیر آینده، دگردیسی یابند.
کسی از جان به در بردنش از قتل ناموسی نوشته است، کسی از رهایی خوشاقبالانهاش از تجاوز. کسی یاد آنها را که نتوانستند نجات یابند گرامی داشته است، کسی از حقی که پیشتر نسبت به فضاهای عمومی نداشته است و دیگری از هر جلسهی فشرده «تراپی» که این روزها در خیابان میگذراند! بسیاری مجال یافتهاند که آن دشواریها، آن نشکستن و تسلیم نشدن در برابر فضاهای بیشمردانه که تمام مکانها و دورههای سنیِ زندگی ما را در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی دربرمیگرفت، جشن بگیرند. مجال یافتهاند که ببینند جمعهای زنانه، دوستی و همراهی زنان با یکدیگر، تنها برای نجات از شرایط ناممکنِ افرادی که بودیم و یا از نزدیک میشناختیم نبوده است بلکه نوعی اخلاق و دانش در آنها تولید شده است که به کارِ «نجات دادن/یافتن» همراه با بدنهای دیگرهم میآید. به کار بازتفسیر کردن تاریخ میآید و به کار اینکه فضای موجود را برحق، مورد خطاب قرار دهیم... بیش از همه به این خاطر که چنان که بوده است نماند.
اینجا بازماندگان، عاملان تغییر وضع موجود شدهاند و سهمی را که در بیشمار لحظه و بیشمار نقطه از آنها و چون آنهایی دریغ شده است باز میخواهند، نه صرفاً برای خواستِ اجرا شدن عدالت در حق افراد، بلکه برای ساختِ واقعیتی دیگر که برای همگان بهتر از آنچه گذشته است خواهد بود. چنین واقعیتی کمتر اجازه شئشدن گروهی از مردم را برای فاعلیت یافتنِ گروهی دیگر خواهد داد.
@harasswatch
#دیدبان_آزار
متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2044/
نویسنده: سوزان کریمی
زنی نوشته است: «امروز که بدون حجاب از خانه بیرون رفتم، تنها یک بار متلک جنسی شنیدم ولی چنان فریادی زدم که طرف خشکش زد: بیشرم! بیشرف! خجالت نمیکشی این روزها هم دست برنمیداری.”» این روزها هر بار که وارد شبکههای اجتماعی میشویم پستها و استوریهای بسیاری میبینیم که نه فقط روایت شاهدان عینی از اعتراضات جاری است، بلکه بعضاً اشاراتیاند به آنچه پیش از این هم وجود داشته و مجال مرئی شدن نمییافته است. تمرکزم اینجا بر گروه دومِ این اعلانات مجازی است؛ مشخصتر از همه روایتهایی از سختیها، شکستها و زخمهایی از گذشته یک بدن زنانه که به موجب فضای -بیلکنت بگوییم- انقلابی، امکان یافتهاند به چیز دیگری تبدیل شوند. امکان یافتهاند که نه به صورت تروماهای هولناک بلکه به صورت سندهایی بر اشتراک و اتحاد زنان و تمام بدنهایی که آنقدر که باید «مردانه» نبودهاند به اکنون برگردند و در مسیر آینده، دگردیسی یابند.
کسی از جان به در بردنش از قتل ناموسی نوشته است، کسی از رهایی خوشاقبالانهاش از تجاوز. کسی یاد آنها را که نتوانستند نجات یابند گرامی داشته است، کسی از حقی که پیشتر نسبت به فضاهای عمومی نداشته است و دیگری از هر جلسهی فشرده «تراپی» که این روزها در خیابان میگذراند! بسیاری مجال یافتهاند که آن دشواریها، آن نشکستن و تسلیم نشدن در برابر فضاهای بیشمردانه که تمام مکانها و دورههای سنیِ زندگی ما را در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی دربرمیگرفت، جشن بگیرند. مجال یافتهاند که ببینند جمعهای زنانه، دوستی و همراهی زنان با یکدیگر، تنها برای نجات از شرایط ناممکنِ افرادی که بودیم و یا از نزدیک میشناختیم نبوده است بلکه نوعی اخلاق و دانش در آنها تولید شده است که به کارِ «نجات دادن/یافتن» همراه با بدنهای دیگرهم میآید. به کار بازتفسیر کردن تاریخ میآید و به کار اینکه فضای موجود را برحق، مورد خطاب قرار دهیم... بیش از همه به این خاطر که چنان که بوده است نماند.
اینجا بازماندگان، عاملان تغییر وضع موجود شدهاند و سهمی را که در بیشمار لحظه و بیشمار نقطه از آنها و چون آنهایی دریغ شده است باز میخواهند، نه صرفاً برای خواستِ اجرا شدن عدالت در حق افراد، بلکه برای ساختِ واقعیتی دیگر که برای همگان بهتر از آنچه گذشته است خواهد بود. چنین واقعیتی کمتر اجازه شئشدن گروهی از مردم را برای فاعلیت یافتنِ گروهی دیگر خواهد داد.
@harasswatch
#دیدبان_آزار
متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2044/
هرس واچ | دیدبان آزار
به یاد آنها که دوام نیاوردند، به یاد آنها که اکنون دربندند، به یاد آنها که میتوانند این متن را بخوانند
زنی نوشته است: «امروز که بدون حجاب از خانه بیرون رفتم، تنها یک بار متلک جنسی شنیدم ولی چنان فریادی زدم که طرف خشکش زد: بیشرم! بیشرف! خجالت نمیکشی این روزها هم دست برنمیداری.”» این روزها هر بار که وارد شبکههای اجتماعی میشویم پستها و استوریهای
سرگذشت ندیمه و سرپیچی زنان ایرانی از سرپوش
خون، تمایز، بدن/ زن، زندگی، آزادی
نویسنده: لعیا شاهزمانی
چندین سال قبل مردی با ملیت آلمانی، سریال تلویزیونی سرگذشت ندیمه «The handmaid’s tale» را در حالی به من پیشنهاد داد، که از انتشار فصل اول آن زمان زیادی نگذشته بود و هرچند امروز نام آن در میان سینمادوستان و گروههای حامی حقوق زنان شناختهشدهتر است، آن زمان کمتر کسی در ایران به آن اشاره میکرد. وقتی از آن دوست آلمانی دربارۀ علت این پیشنهاد پرسیدم، جواب یک جملۀ کوتاه بود: «این سریال داستان زندگی شما زنان در ایران است.» آن روز با سن و سالی کمتر، در مقابل شنیدن این جمله، از زبانی فردی با ملیتی دیگر که از تجربۀ زیستی من فاصلۀ بسیاری داشت، هیجان و واکنش زیادی نشان دادم. شنیدن آنچه در این سالها تجربه کردهام از زبان دیگری، به آن قطعیت بیشتری میبخشید و تمام زوایای پنهان این حقیقت، خود را بیشتر از پیش به سطح میرساندند؛ زوایای پنهانی که با سالها زندگی در این کشور با ابزار دین و قانون به عقب رانده شده بودند و پرسشگری را همیشه به روزی دیگر منتقل میکردند.
درحالیکه انتخاب پوشش، همچون بسیاری از تصمیمات و انتخابهای دیگر، بخشی از هویت فردی و اجتماعی بشر را تشکیل میدهد، قدرت و حاکمیت دیکتاتورمآب، برای سلطه و تحکیم ساختارهای خود هرگز از این عنصر غافل نمیشود. «لباس» در ارتباط با بیان و نمایش جنسیت، طبقۀ اجتماعی، باورهای مذهبی و... نقش بسیار مهمی دارد و قدرت از همین کارکرد بهره میبرد تا در عین اینکه همه چیز را به طبیعیترین حالت خود نشان دهد، بهوسیلۀ آن سرکوب را القا کند؛ آنجا که پوشش از لباس یک دختربچۀ مدرسهای به عادتی هر روزه برای او تبدیل میشود تا آنجا که زنی در سنین بسیار بالاتر، شبها با پوششی روی سر میخوابد و این سرپوش بیشتر از موهای سر با بدن او مأنوس شده است.
درون شهر «خیالی» گیلیاد در این سریال، یکی از نخستین اقدامات حاکمیت جهت لغو هویت، خارجکردن لباسهای متفاوت با فرهنگ و خواستۀ زنان و جایگزینی آن با طرحی یکسان، ساده و همراه با سرپوش است که همۀ زنان را به یک کل تبدیل کند؛ بهنحوی که برای دریافت آنچه در پس این پوشش قرار دارد، باید خوانشی بسیار دقیقتر از هر کاراکتر داشت. به این ترتیب، تفاوت فاحشی بهوجود میآید؛ میان آنچه زنی در فکر خود میپروراند، با آنچه در ظاهر خود نشان میدهد.
پوشش زنان گیلیاد بهمرور زمان در لایههای اولیه دیگر چندان به چشم نمیآید و به جزئی جدانشدنی از بدن زن تبدیل میشود؛ گویی چیزی بهجز آن روپوشهای بلند قرمز و سرپوشهای سفید برای دستهای و پیراهن آبی بلند برای دستهای دیگر، از مشروعیت برخوردار نیست و این پوشش همگانی، راه را برای کنترل جمعی این زنان هموار میسازد: شبیه همان لحظات «حقیقی» در زندگی بسیاری از زنان ایرانی که بهشکلی ناخودآگاه و غیرارادی، دست به پوشش روی سر خود میبرند و جایگیری آن را به آنچه حکومت مسلط میطلبد، نزدیکتر میکنند.
متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2046/
خون، تمایز، بدن/ زن، زندگی، آزادی
نویسنده: لعیا شاهزمانی
چندین سال قبل مردی با ملیت آلمانی، سریال تلویزیونی سرگذشت ندیمه «The handmaid’s tale» را در حالی به من پیشنهاد داد، که از انتشار فصل اول آن زمان زیادی نگذشته بود و هرچند امروز نام آن در میان سینمادوستان و گروههای حامی حقوق زنان شناختهشدهتر است، آن زمان کمتر کسی در ایران به آن اشاره میکرد. وقتی از آن دوست آلمانی دربارۀ علت این پیشنهاد پرسیدم، جواب یک جملۀ کوتاه بود: «این سریال داستان زندگی شما زنان در ایران است.» آن روز با سن و سالی کمتر، در مقابل شنیدن این جمله، از زبانی فردی با ملیتی دیگر که از تجربۀ زیستی من فاصلۀ بسیاری داشت، هیجان و واکنش زیادی نشان دادم. شنیدن آنچه در این سالها تجربه کردهام از زبان دیگری، به آن قطعیت بیشتری میبخشید و تمام زوایای پنهان این حقیقت، خود را بیشتر از پیش به سطح میرساندند؛ زوایای پنهانی که با سالها زندگی در این کشور با ابزار دین و قانون به عقب رانده شده بودند و پرسشگری را همیشه به روزی دیگر منتقل میکردند.
درحالیکه انتخاب پوشش، همچون بسیاری از تصمیمات و انتخابهای دیگر، بخشی از هویت فردی و اجتماعی بشر را تشکیل میدهد، قدرت و حاکمیت دیکتاتورمآب، برای سلطه و تحکیم ساختارهای خود هرگز از این عنصر غافل نمیشود. «لباس» در ارتباط با بیان و نمایش جنسیت، طبقۀ اجتماعی، باورهای مذهبی و... نقش بسیار مهمی دارد و قدرت از همین کارکرد بهره میبرد تا در عین اینکه همه چیز را به طبیعیترین حالت خود نشان دهد، بهوسیلۀ آن سرکوب را القا کند؛ آنجا که پوشش از لباس یک دختربچۀ مدرسهای به عادتی هر روزه برای او تبدیل میشود تا آنجا که زنی در سنین بسیار بالاتر، شبها با پوششی روی سر میخوابد و این سرپوش بیشتر از موهای سر با بدن او مأنوس شده است.
درون شهر «خیالی» گیلیاد در این سریال، یکی از نخستین اقدامات حاکمیت جهت لغو هویت، خارجکردن لباسهای متفاوت با فرهنگ و خواستۀ زنان و جایگزینی آن با طرحی یکسان، ساده و همراه با سرپوش است که همۀ زنان را به یک کل تبدیل کند؛ بهنحوی که برای دریافت آنچه در پس این پوشش قرار دارد، باید خوانشی بسیار دقیقتر از هر کاراکتر داشت. به این ترتیب، تفاوت فاحشی بهوجود میآید؛ میان آنچه زنی در فکر خود میپروراند، با آنچه در ظاهر خود نشان میدهد.
پوشش زنان گیلیاد بهمرور زمان در لایههای اولیه دیگر چندان به چشم نمیآید و به جزئی جدانشدنی از بدن زن تبدیل میشود؛ گویی چیزی بهجز آن روپوشهای بلند قرمز و سرپوشهای سفید برای دستهای و پیراهن آبی بلند برای دستهای دیگر، از مشروعیت برخوردار نیست و این پوشش همگانی، راه را برای کنترل جمعی این زنان هموار میسازد: شبیه همان لحظات «حقیقی» در زندگی بسیاری از زنان ایرانی که بهشکلی ناخودآگاه و غیرارادی، دست به پوشش روی سر خود میبرند و جایگیری آن را به آنچه حکومت مسلط میطلبد، نزدیکتر میکنند.
متن کامل:
https://harasswatch.com/news/2046/
هرس واچ | دیدبان آزار
خون، تمایز، بدن/ زن، زندگی، آزادی
چندین سال قبل مردی با ملیت آلمانی، سریال تلویزیونی سرگذشت ندیمه «The handmaid’s tale» را در حالی به من پیشنهاد داد، که از انتشار فصل اول آن زمان زیادی نگذشته بود و هرچند امروز نام آن در میان سینمادوستان و گروههای حامی حقوق زنان شناختهشدهتر است، آن
Forwarded from BBCPersian
🔻گزارشگر مراسم خاکسپاری مهسا امینی بازداشت شد
محمدعلی کامفیروزی، خبر داده موکلش الهه محمدی، خبرنگار روزنامه هممهین، بازداشت شده است.
خانم محمدی خبرنگاری است که با سفر به سقز گزارش مراسم خاکسپاری مهسا امینی را در هممیهن منتشر کرده بود.
چند روز پیش ماموران امنیتی به خانه او رفته و وسایلش را ضبط کرده بودند.
در چند روز گذشته موج بازداشت خبرنگاران در کنار دانشجویان و دانشآموزان ادامه داشته و حدود ۲۰ خبرنگار در ایران بازداشت شدهاند.
https://bbc.in/3SGPjRL
📸توییتر محمدعلی کامفیروزی
@BBCPersian
محمدعلی کامفیروزی، خبر داده موکلش الهه محمدی، خبرنگار روزنامه هممهین، بازداشت شده است.
خانم محمدی خبرنگاری است که با سفر به سقز گزارش مراسم خاکسپاری مهسا امینی را در هممیهن منتشر کرده بود.
چند روز پیش ماموران امنیتی به خانه او رفته و وسایلش را ضبط کرده بودند.
در چند روز گذشته موج بازداشت خبرنگاران در کنار دانشجویان و دانشآموزان ادامه داشته و حدود ۲۰ خبرنگار در ایران بازداشت شدهاند.
https://bbc.in/3SGPjRL
📸توییتر محمدعلی کامفیروزی
@BBCPersian
Forwarded from بيدارزنى
🟣 محمدعلی کامفیروزی وکیل دادگستری اعلام کرد الهه محمدی خبرنگار روزنامه هممیهن، صبح پنجشنبه ۷ مهرماه بازداشت شد. این خبرنگار با سفر به شهر سقز، گزارشی از خاکسپاری #مهسا_امینی تهیه کرده بود که در روزنامه هممیهن منتشر شد.
در سال ۹۹ نیز وی با شکایت سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، یک سال از فعالیت مطبوعاتی به دلیل انتشار گزارشاتی در مورد وضعیت زنان در زندان قرچک، مسائل زنان و واقعه شلیک به هواپیمای مسافربری اوکراینی، محروم بوده است.
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت
@bidarzani
در سال ۹۹ نیز وی با شکایت سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، یک سال از فعالیت مطبوعاتی به دلیل انتشار گزارشاتی در مورد وضعیت زنان در زندان قرچک، مسائل زنان و واقعه شلیک به هواپیمای مسافربری اوکراینی، محروم بوده است.
#زن_زندگی_آزادی
#ژن_ژیان_ئازادی
#همبستگی_علیه_نابرابری_فقر_و_خشونت
@bidarzani