🔶چرا مقابله با مجازات اعدام امری فمینیستی است؟
🖋دریا ساوداجی
🔹 جسارتِ نجاتیافتگان برای شکایت از کیوان امام و به عرصه عمومی و حقوقی کشیدن این پرونده، جزو نقاط عطف در کنشگری و عدالتخواهی زنان ایران است. از این رو میتوان پرونده او را از منظر فمنیستی یک دستاورد قلمداد کرد. اما حکم صادرشده، اعدام، نه تنها ضعف و ناکارآمدی سیستم قضایی ایران در مورد جرایم مربوط به تعرض و خشونت جنسی را نمایان میکند، بلکه ما فعالان حقوق زنان و اقلیتهای جنسی/جنسیتی را بر آن میدارد تا بار دیگر به این سوال پاسخ دهیم که چرا مقابله با مجازات اعدام یک امر فمینیستی است؟
🔹تجاوز جنسی ابزار مردسالاری، و عملی خشونتآمیز است. اما تحقیقات نشان میدهد که مجازات اعدام اثر بازدارنده ویژهای بر وقوع جرم ندارد. طبق گزارش سازمان عفو بینالملل، در سال ۲۰۰۴ در ایالات متحده، متوسط نرخ قتل برای ایالتهایی که از مجازات اعدام استفاده میکردند، بیشتر از ایالتهایی که از مجازات اعدام استفاده نمیکردند، بوده است. در سال ۲۰۰۳، ۲۷ سال پس از لغو مجازات اعدام در کانادا، میزان قتل ۴۴٪ کاهش یافته است. این آمار نشان میدهد که مجازات اعدام نه تنها جامعه را امنتر نمی کند، بلکه برای امنیت جامعه خطرناک است.
🔹مجازات اعدام از اساس با اصول فمنیستی در تضاد است. فمنیسم در پیِ براندازیِ (dismantle) ساختار قدرت است. در حالی که مجازات اعدام، خود، حد اعلایی از اعمالِ قدرت از طرفِ سیستمهای ناعادلانه و معیوب قضایی است. صدور حکم اعدام، منجر به بازتولیدِ خشونت و تداوم چرخه مجازات-انضباط میشود. در حالی که، فمنیسم در پیِ از بین بردنِ چرخه خشونت است، و بدین منظور، خواستارِ تغییر در شرایط اجتماعی و مختل کردنِ سیستم و مناسبات قدرت است. فمنیسم به دنبال بازیابی «تمامیت انسانیِ» افراد تحت ستمی است که به صورت تاریخی از آنها «انسانیتزدایی» شده است. در حالی که، مجازات اعدام خود نمونه ویژهای از انسانیتزدایی سیستماتیک از مردم، توسط ساختار قدرت است.
🔹از منظر فمنیسمِ اینترسکشنال، باید دقت داشت که به صورتِ تاریخی، کسانی که در اکثر موارد در سیستمهای قضایی در مقام قدرت و تصمیمگیری بوده و هستند، از منظر جنس و جنسیت، نژاد، و طبقه، صاحبامتیاز بودهاند. آمار از سراسر جهان نشان میدهد که اقلیتها در سیستمهای قضایی آسیبپذیرترند. برای مثال، مطالعات نشان میدهد که در هند از هر چهار زندانی محکوم به اعدام، سه نفر از اقلیتهای مذهبی یا طبقات فرودست هستند و نزدیک به ۷۵٪ از نظر اقتصادی آسیبپذیر محسوب میشوند.
🔹بنابراین، حکم اعدام، اقشار ضعیف را بیشتر مورد هدف قرار میدهد و در عین حال برای افراد متمول و صاحبامتیاز معافیت ایجاد میکند. این واقعیت اهمیتِ از بین بردنِ (abolition) احکام شدید و ناعادلانهای چون اعدام را بار دیگر پررنگ میکند.
#دیدبان_آزار
@harasswatch
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://harasswatch.com/news/1987
🖋دریا ساوداجی
🔹 جسارتِ نجاتیافتگان برای شکایت از کیوان امام و به عرصه عمومی و حقوقی کشیدن این پرونده، جزو نقاط عطف در کنشگری و عدالتخواهی زنان ایران است. از این رو میتوان پرونده او را از منظر فمنیستی یک دستاورد قلمداد کرد. اما حکم صادرشده، اعدام، نه تنها ضعف و ناکارآمدی سیستم قضایی ایران در مورد جرایم مربوط به تعرض و خشونت جنسی را نمایان میکند، بلکه ما فعالان حقوق زنان و اقلیتهای جنسی/جنسیتی را بر آن میدارد تا بار دیگر به این سوال پاسخ دهیم که چرا مقابله با مجازات اعدام یک امر فمینیستی است؟
🔹تجاوز جنسی ابزار مردسالاری، و عملی خشونتآمیز است. اما تحقیقات نشان میدهد که مجازات اعدام اثر بازدارنده ویژهای بر وقوع جرم ندارد. طبق گزارش سازمان عفو بینالملل، در سال ۲۰۰۴ در ایالات متحده، متوسط نرخ قتل برای ایالتهایی که از مجازات اعدام استفاده میکردند، بیشتر از ایالتهایی که از مجازات اعدام استفاده نمیکردند، بوده است. در سال ۲۰۰۳، ۲۷ سال پس از لغو مجازات اعدام در کانادا، میزان قتل ۴۴٪ کاهش یافته است. این آمار نشان میدهد که مجازات اعدام نه تنها جامعه را امنتر نمی کند، بلکه برای امنیت جامعه خطرناک است.
🔹مجازات اعدام از اساس با اصول فمنیستی در تضاد است. فمنیسم در پیِ براندازیِ (dismantle) ساختار قدرت است. در حالی که مجازات اعدام، خود، حد اعلایی از اعمالِ قدرت از طرفِ سیستمهای ناعادلانه و معیوب قضایی است. صدور حکم اعدام، منجر به بازتولیدِ خشونت و تداوم چرخه مجازات-انضباط میشود. در حالی که، فمنیسم در پیِ از بین بردنِ چرخه خشونت است، و بدین منظور، خواستارِ تغییر در شرایط اجتماعی و مختل کردنِ سیستم و مناسبات قدرت است. فمنیسم به دنبال بازیابی «تمامیت انسانیِ» افراد تحت ستمی است که به صورت تاریخی از آنها «انسانیتزدایی» شده است. در حالی که، مجازات اعدام خود نمونه ویژهای از انسانیتزدایی سیستماتیک از مردم، توسط ساختار قدرت است.
🔹از منظر فمنیسمِ اینترسکشنال، باید دقت داشت که به صورتِ تاریخی، کسانی که در اکثر موارد در سیستمهای قضایی در مقام قدرت و تصمیمگیری بوده و هستند، از منظر جنس و جنسیت، نژاد، و طبقه، صاحبامتیاز بودهاند. آمار از سراسر جهان نشان میدهد که اقلیتها در سیستمهای قضایی آسیبپذیرترند. برای مثال، مطالعات نشان میدهد که در هند از هر چهار زندانی محکوم به اعدام، سه نفر از اقلیتهای مذهبی یا طبقات فرودست هستند و نزدیک به ۷۵٪ از نظر اقتصادی آسیبپذیر محسوب میشوند.
🔹بنابراین، حکم اعدام، اقشار ضعیف را بیشتر مورد هدف قرار میدهد و در عین حال برای افراد متمول و صاحبامتیاز معافیت ایجاد میکند. این واقعیت اهمیتِ از بین بردنِ (abolition) احکام شدید و ناعادلانهای چون اعدام را بار دیگر پررنگ میکند.
#دیدبان_آزار
@harasswatch
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://harasswatch.com/news/1987
دیدبان آزار
چرا مقابله با مجازات اعدام امری فمینیستی است؟
جسارتِ نجاتیافتگان برای شکایت از کیوان امام و به عرصه عمومی و حقوقی کشیدن این پرونده، جزو نقاط عطفی در کنشگری و عدالتخواهی زنان ایران است. از این رو میتوان پرونده کیوان امام را از منظر فمنیستی یک دستاورد قلمداد کرد. اما حکم صادرشده، اعدام، نه تنها
Forwarded from بيدارزنى
🟣 چرا اعدام، پاسخ تجاوز نیست؟
✍🏽 سروناز احمدی
«متن ارسالی به بیدارزنی»
راویان تجاوزهای کیوان امام، بعد از ماهها طیکردن روند فرساینده پیگیری تجاوز در سیستم قضایی ایران حالا با حکمی روبرو شدهاند که از همان روزهای ابتدایی صراحتاً اعلام کردند که خواستار آن نیستند: اعدام. این اولین بار نیست که با بنبست سیستم قضایی در رسیدگی به گزارشهای خشونت علیه زنان روبرو شدهایم (و با توجه به سلطه مناسبات قدرت بر سیستم قضایی نیز میتوان گفت که آخرین بار هم نخواهد بود). فمینیستها در کشورهایی نظیر هند و بنگلادش نیز با چنین موقعیتهایی روبرو بودهاند و تلاش کردهاند تا در بحثها نشان دهند که مجازاتهایی مانند اعدام و یا برداشتن بیضههای مرتکب تجاوز نمیتواند پاسخی برای تجاوز باشد. بدون شک مخالفان اعدام در برابر تجاوز، در خشم خشونتدیدگان شریکند و مخالفتشان با این مجازات برای این نیست که رنج خشونتدیدگان را کوچک بشمارند و یا مانع شوند که مرتکب تجاوز در برابر آنچه مرتکبش شده پاسخگو باشد.
▪️برخی از دلایلی که فمینیستها برای مخالفت با اعدام بهعنوان مجازات تجاوز برشمردهاند به شرح زیر است؛
⚪️ اعدام، مجازاتی بازدارنده نیست
تاکنون هیچ دادهای مبنی بر این وجود نداشته است که اعدام میتواند مجازاتی بازدارنده باشد و از تکرار جرم جلوگیری کند. پژوهشهایی که در هند برای بررسی اثر این مجازات انجام شده نشان میدهند که اعدام نتوانسته جامعه حتی حداقل از این نظر برای زنان امنتر کند. سیستمی که منشاء خشونت بوده با این حکم خود را تغییر نمیدهد بلکه صرفاً تحمل خشونتی مضاعف را بر خشونتدیدگان و جامعه تحمیل میکند.
⚪️ اعدام، گزارش خشونت را دشوارتر میسازد
در بسیاری از پروندههای تجاوز، خشونتگر فردی آشناست. همین هم موجب میشود خشونتدیده به احتمال کمتری خشونت را گزارش کند و یا متحمل فشار از سوی نزدیکانش شود تا در سکوت خشونت فراموش شود یا ادامه پیدا کند.
⚪️ اعدام، موجب اعمال خشونت بیشتر و افزایش قتل خشونتدیدگان است
در توضیح باید گفت که بسیار احتمال دارد وقتی مرتکب تجاوز اطمینان دارد که خشونتش منتهی به اعدام میشود بهجای اینکه از خشونت بازداشته شود، اطمینان حاصل کند افرادی که آنها را مورد خشونت قرار داده پیش از گزارش تجاوز جان خود را از دست دهند و یا چنان خشونتی را تحمل کنند یا با چنان تهدیدی روبرو باشند که ترجیح دهند سکوت کنند.
⚪️ اعدام، میتواند سلیقه قاضی باشد
در بررسی کلی مجازات اعدام پژوهشی که پروندههای تجاوز 16 سال یعنی از سال 2000 تا 2015 را در هند بررسی کرده و یافتههای آن نشان میدهد که 65 درصد از این پروندهها که در دادگاه بدوی حکم اعدام دریافت کردهاند پس از رسیدن به مرحله تجدیدنظر حکمشان کاهش یافته و 30 درصد حتی تبرئه شدهاند.
⚪️ قوانین کیفری «سخت» میتواند اقشار فرودست را هدف قرار دهد
اگر تمرکز را از پرونده خاص «مردی معروف و سلبریتی» که خود را «قربانی جنبش صهیونیستی و فمینیستی» #من_هم میداند و برای خشونتدیدگان طلب رستگاری میکند، برداریم و مجازات اعدام را از دیدی کلی بررسی کنیم میتوان گفت که سیستم قضایی در بسیاری موارد آینۀ تعصبات و پیشفرضهای تبعیضآمیز موجود در جامعه نسبت به فرودستان است. زمانی که فردی از این اقشار محکوم به اعدام میشود ممکن است دسترسی به وکیل و امکان پرداخت هزینههای لازم در روند قضایی را نداشته باشد، خصوصاً که رسیدگی به چنین پروندههایی هزینۀ بالایی هم دارد. از سوی دیگر، سیستم قضایی بهدلیل سلطۀ مناسبات قدرت موجود بر آن بهراحتی میتواند مانع پاسخگویی فرادستان شود و این ضعف اساسی فمینیسم حبسبنیاد است.
⚪️ اعدام، از دولت سلب مسئولیت میکند
دولت پیش از هر چیز موظف است بستری اینچنین مناسب را برای ارتکاب چنین خشونتهایی با خدمت مستمر به مردسالاری، سرمایهداری و دیگر نظامهای سلطه فراهم نکند. با حذف افراد مرتکب جرم مسئولیت تغییر سیستم از دولت سلب نمیشود.
⚪️ اعدام، نوعی مرگ برای خشونتدیده نیز هست
گاهاً این منطق مطرح میشود که مرتکب تجاوز سزاوار مرگ است زیرا جرمی که مرتکب شده معادل مرگ خشونتدیده است. از دیدگاهی فمینیستی چنین منطقی میتواند باورهای غلط رایج در مورد خشونتدیدگان و مفاهیمی مانند ناموس را تقویت و تثبیت کند؛ باورهایی از این دست که عفت و شرف و ارزش زیستن و پاکدامنی زن وابسته به تجربیات جنسی اوست و زنی که به او تجاوز شده دیگر ارزش زیستن ندارد.
منبع:
https://thewire.in/women/rape-death-penalty
#اعدام_قتل_عمد_حکومتی_است
#نه_به_اعدام
@bidarzani
✍🏽 سروناز احمدی
«متن ارسالی به بیدارزنی»
راویان تجاوزهای کیوان امام، بعد از ماهها طیکردن روند فرساینده پیگیری تجاوز در سیستم قضایی ایران حالا با حکمی روبرو شدهاند که از همان روزهای ابتدایی صراحتاً اعلام کردند که خواستار آن نیستند: اعدام. این اولین بار نیست که با بنبست سیستم قضایی در رسیدگی به گزارشهای خشونت علیه زنان روبرو شدهایم (و با توجه به سلطه مناسبات قدرت بر سیستم قضایی نیز میتوان گفت که آخرین بار هم نخواهد بود). فمینیستها در کشورهایی نظیر هند و بنگلادش نیز با چنین موقعیتهایی روبرو بودهاند و تلاش کردهاند تا در بحثها نشان دهند که مجازاتهایی مانند اعدام و یا برداشتن بیضههای مرتکب تجاوز نمیتواند پاسخی برای تجاوز باشد. بدون شک مخالفان اعدام در برابر تجاوز، در خشم خشونتدیدگان شریکند و مخالفتشان با این مجازات برای این نیست که رنج خشونتدیدگان را کوچک بشمارند و یا مانع شوند که مرتکب تجاوز در برابر آنچه مرتکبش شده پاسخگو باشد.
▪️برخی از دلایلی که فمینیستها برای مخالفت با اعدام بهعنوان مجازات تجاوز برشمردهاند به شرح زیر است؛
⚪️ اعدام، مجازاتی بازدارنده نیست
تاکنون هیچ دادهای مبنی بر این وجود نداشته است که اعدام میتواند مجازاتی بازدارنده باشد و از تکرار جرم جلوگیری کند. پژوهشهایی که در هند برای بررسی اثر این مجازات انجام شده نشان میدهند که اعدام نتوانسته جامعه حتی حداقل از این نظر برای زنان امنتر کند. سیستمی که منشاء خشونت بوده با این حکم خود را تغییر نمیدهد بلکه صرفاً تحمل خشونتی مضاعف را بر خشونتدیدگان و جامعه تحمیل میکند.
⚪️ اعدام، گزارش خشونت را دشوارتر میسازد
در بسیاری از پروندههای تجاوز، خشونتگر فردی آشناست. همین هم موجب میشود خشونتدیده به احتمال کمتری خشونت را گزارش کند و یا متحمل فشار از سوی نزدیکانش شود تا در سکوت خشونت فراموش شود یا ادامه پیدا کند.
⚪️ اعدام، موجب اعمال خشونت بیشتر و افزایش قتل خشونتدیدگان است
در توضیح باید گفت که بسیار احتمال دارد وقتی مرتکب تجاوز اطمینان دارد که خشونتش منتهی به اعدام میشود بهجای اینکه از خشونت بازداشته شود، اطمینان حاصل کند افرادی که آنها را مورد خشونت قرار داده پیش از گزارش تجاوز جان خود را از دست دهند و یا چنان خشونتی را تحمل کنند یا با چنان تهدیدی روبرو باشند که ترجیح دهند سکوت کنند.
⚪️ اعدام، میتواند سلیقه قاضی باشد
در بررسی کلی مجازات اعدام پژوهشی که پروندههای تجاوز 16 سال یعنی از سال 2000 تا 2015 را در هند بررسی کرده و یافتههای آن نشان میدهد که 65 درصد از این پروندهها که در دادگاه بدوی حکم اعدام دریافت کردهاند پس از رسیدن به مرحله تجدیدنظر حکمشان کاهش یافته و 30 درصد حتی تبرئه شدهاند.
⚪️ قوانین کیفری «سخت» میتواند اقشار فرودست را هدف قرار دهد
اگر تمرکز را از پرونده خاص «مردی معروف و سلبریتی» که خود را «قربانی جنبش صهیونیستی و فمینیستی» #من_هم میداند و برای خشونتدیدگان طلب رستگاری میکند، برداریم و مجازات اعدام را از دیدی کلی بررسی کنیم میتوان گفت که سیستم قضایی در بسیاری موارد آینۀ تعصبات و پیشفرضهای تبعیضآمیز موجود در جامعه نسبت به فرودستان است. زمانی که فردی از این اقشار محکوم به اعدام میشود ممکن است دسترسی به وکیل و امکان پرداخت هزینههای لازم در روند قضایی را نداشته باشد، خصوصاً که رسیدگی به چنین پروندههایی هزینۀ بالایی هم دارد. از سوی دیگر، سیستم قضایی بهدلیل سلطۀ مناسبات قدرت موجود بر آن بهراحتی میتواند مانع پاسخگویی فرادستان شود و این ضعف اساسی فمینیسم حبسبنیاد است.
⚪️ اعدام، از دولت سلب مسئولیت میکند
دولت پیش از هر چیز موظف است بستری اینچنین مناسب را برای ارتکاب چنین خشونتهایی با خدمت مستمر به مردسالاری، سرمایهداری و دیگر نظامهای سلطه فراهم نکند. با حذف افراد مرتکب جرم مسئولیت تغییر سیستم از دولت سلب نمیشود.
⚪️ اعدام، نوعی مرگ برای خشونتدیده نیز هست
گاهاً این منطق مطرح میشود که مرتکب تجاوز سزاوار مرگ است زیرا جرمی که مرتکب شده معادل مرگ خشونتدیده است. از دیدگاهی فمینیستی چنین منطقی میتواند باورهای غلط رایج در مورد خشونتدیدگان و مفاهیمی مانند ناموس را تقویت و تثبیت کند؛ باورهایی از این دست که عفت و شرف و ارزش زیستن و پاکدامنی زن وابسته به تجربیات جنسی اوست و زنی که به او تجاوز شده دیگر ارزش زیستن ندارد.
منبع:
https://thewire.in/women/rape-death-penalty
#اعدام_قتل_عمد_حکومتی_است
#نه_به_اعدام
@bidarzani
The Wire
Seven Reasons Why We Shouldn't Demand the Death Penalty for Rape
Feminist scholars and activists have been arguing for years that sentencing rapists to death is not the answer.
Forwarded from ديدبان آزار
🔻در گذر از خیابان مشتاق به جامجم
🔶پرسه در فاصله ژاندارک و ملیحه نیکجومند
✍️الهه سروشنیا
🔹در ۱۷ تیر امسال، در فضای مجازی یک فیگور، فیگور زنی، پربیننده شد. دو عکس از هنگامه گلستان که از تظاهرات زنان در ۱۷ اسفند ۵۷ گرفته بود ودر ادامه، عکسهایی از ملیحه نیکجومند، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون، که ۱۷ تیرماه سال ۹۵ درگذشته است و عکسهایش در سالگرد درگذشتش دوباره منتشر شده و مورد توجه قرار گرفت.
🔹مورد توجه قرار گرفتن این نکته که ملیحه نیکجومند همان زن تاریخی در عکسهای گلستان است که انگشت تهدید و انذارش را رو به صورت روحانی گرفته و در عکسی دیگر دستش را چون مجسمه آزادی بالا برده است، مواجههای تکاندهنده است. این متن در تلاش برای برجسته کردن شکاف بین دو تصویر است: تصویر «ژاندارک خیابان مشتاق» در بحبوحه شش روز خیزش زنان در سال ۵۷ و تصویر ملیحه نیکجومند در سینما و تلویزیون، بعد از انقلاب پنجاه و هفت.
🔹به سادهترین شکل، همواره این حس به زنان القا میشود که گفتن از خاطراتشان، «بزرگ کردن یک تجربه بیاهمیت و کوچک» است. القای خوار شمردن تجربه خود و انکارِ آن بالاخص در میان زنانِ معمولی و حتی زنان فعال بسیار مشهود است. بطوری که راویان فعالیتهای دانشجویی، راهپیماییها، اعتراضات و تحصنها به ندرت زنان هستند. زنها در این میانه با باور اینکه تجربه ناچیز آنها فاقد اهمیتی تاریخی است، خودشان و خاطرات سیاسی-اجتماعی خود را به راحتی تحت این دستگاه سرکوبِ روایت انکار کرده و فراموش میکنند. زنان بسیاری در راهپیماییها حضور داشتهاند اما چه بسیار خاطراتی که تنها بهصورت گنگ و مبهمی به جا مانده. همینجا بهنوعی مشخص میشود که روایت کردنِ تجربههای فعالیت و یادآوری مداوم و بازگویی عمومیِ خود درمقامِ یک خاطی، یک مبارز، یک معترض چقدر عملی سیاسی و فمینیستی است و پر و بال دادن به گفتمانی که به تبع آن خاطرات سرپیچی زنان را خُرد میشمارد و انکار میکند، چقدر سرکوبگر است.
🔹ملیحه نیکجومند، تیرماه ۹۵ در اثر سانحهای در بیمارستان بستری میشود و حافظهاش را از دست میدهد و چند روز بعد فوت میکند. پایانی نمادین برای زندگی او. دریغ و صد دریغ که نماند و ارواح شورشیِ «ژاندارک خیابان مشتاق» را ندید که سال بعد به خیابان انقلاب بازگشته و از بلندیهای خیابان انقلاب بالا رفتند، و هنوز و همچنان همچون شبحی بر فراز خیابان انقلاب و کل ایران در گشتوگذارند.
📷عکس از هنگامه گلستان
#دیدهبان_آزار
@harasswatch
متن کامل را در لینک زیر بخوانید.
https://harasswatch.com/news/1815/
🔶پرسه در فاصله ژاندارک و ملیحه نیکجومند
✍️الهه سروشنیا
🔹در ۱۷ تیر امسال، در فضای مجازی یک فیگور، فیگور زنی، پربیننده شد. دو عکس از هنگامه گلستان که از تظاهرات زنان در ۱۷ اسفند ۵۷ گرفته بود ودر ادامه، عکسهایی از ملیحه نیکجومند، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون، که ۱۷ تیرماه سال ۹۵ درگذشته است و عکسهایش در سالگرد درگذشتش دوباره منتشر شده و مورد توجه قرار گرفت.
🔹مورد توجه قرار گرفتن این نکته که ملیحه نیکجومند همان زن تاریخی در عکسهای گلستان است که انگشت تهدید و انذارش را رو به صورت روحانی گرفته و در عکسی دیگر دستش را چون مجسمه آزادی بالا برده است، مواجههای تکاندهنده است. این متن در تلاش برای برجسته کردن شکاف بین دو تصویر است: تصویر «ژاندارک خیابان مشتاق» در بحبوحه شش روز خیزش زنان در سال ۵۷ و تصویر ملیحه نیکجومند در سینما و تلویزیون، بعد از انقلاب پنجاه و هفت.
🔹به سادهترین شکل، همواره این حس به زنان القا میشود که گفتن از خاطراتشان، «بزرگ کردن یک تجربه بیاهمیت و کوچک» است. القای خوار شمردن تجربه خود و انکارِ آن بالاخص در میان زنانِ معمولی و حتی زنان فعال بسیار مشهود است. بطوری که راویان فعالیتهای دانشجویی، راهپیماییها، اعتراضات و تحصنها به ندرت زنان هستند. زنها در این میانه با باور اینکه تجربه ناچیز آنها فاقد اهمیتی تاریخی است، خودشان و خاطرات سیاسی-اجتماعی خود را به راحتی تحت این دستگاه سرکوبِ روایت انکار کرده و فراموش میکنند. زنان بسیاری در راهپیماییها حضور داشتهاند اما چه بسیار خاطراتی که تنها بهصورت گنگ و مبهمی به جا مانده. همینجا بهنوعی مشخص میشود که روایت کردنِ تجربههای فعالیت و یادآوری مداوم و بازگویی عمومیِ خود درمقامِ یک خاطی، یک مبارز، یک معترض چقدر عملی سیاسی و فمینیستی است و پر و بال دادن به گفتمانی که به تبع آن خاطرات سرپیچی زنان را خُرد میشمارد و انکار میکند، چقدر سرکوبگر است.
🔹ملیحه نیکجومند، تیرماه ۹۵ در اثر سانحهای در بیمارستان بستری میشود و حافظهاش را از دست میدهد و چند روز بعد فوت میکند. پایانی نمادین برای زندگی او. دریغ و صد دریغ که نماند و ارواح شورشیِ «ژاندارک خیابان مشتاق» را ندید که سال بعد به خیابان انقلاب بازگشته و از بلندیهای خیابان انقلاب بالا رفتند، و هنوز و همچنان همچون شبحی بر فراز خیابان انقلاب و کل ایران در گشتوگذارند.
📷عکس از هنگامه گلستان
#دیدهبان_آزار
@harasswatch
متن کامل را در لینک زیر بخوانید.
https://harasswatch.com/news/1815/
هرس واچ | دیدبان آزار
پرسه در فاصله ژاندارک و ملیحه نیکجومند
در روز 17 تیر در فضای مجازی یک فیگور، فیگور زنی، پربیننده شد. دو عکس از هنگامه گلستان که از تظاهرات زنان در هفده اسفند پنجاه و هفت گرفته بود و در ادامه، عکسهایی از ملیحه نیکجومند، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون که 17 تیرماه سال نود و پنج درگذشته اس
🔻حاشیهای بر امتداد ۱۷ اسفند ۵۷ تا ۲۱ تیر ۱۴۰۱
🔶 شهادت دادن یا فراخواندن؟
✍الهه سروشنیا
🔹بازنشر یادداشت «در گذر از خیابان مشتاق به جام جم، پرسه در فاصله ژاندارک و ملیحه نیکجومند» در سایت دیدبان آزار، بهانهای شد بر نوشتن این حاشیه بر آن یادداشت که خود حاشیهای بود بر مشاهده دقیق هنگامه گلستان از خیزش ششروزه زنان علیه حجاب اجباری در اسفند ۵۷. همین دوگانه شهادت/فراخوان که به عنوان تیتر به ذهنم میآید را هم وامدار نامی هستم که گلستان روی نمایشگاهش گذاشته است: «شاهد ۱۹۷۹»
🔹شاهد بودن: شاهد اینکه زمانی زنانی آنجا بودهاند و شاهد اینکه زنان در طی این سالها در چه خیابانها و گذرهایی پرسه زدهاند. پیشروی در زمین سیاست بدون این شهادت به نظرم ممکن نمیرسد. ما با فرض خوشبینانۀ شاهد دقیقی بودن، همواره یک قدم از امر سیاسی عقبتریم. این بیشتر از همه به یادآوری و شهادت به آنچه خود بودهایم و هستیم، تاکنون و تا همین آن که بازشناسی، گذشتهاش میکند، برمیگردد. اگر «فراخوان» را دعوتی به چیزی در آینده بدانیم، من آنرا در برابر این «شهادت» قرار میدهم. شهادتی که هر لحظه ما را از حال برمیکند و به جایی دریک بیزمانی سیاسی مرتبط میکند. و در برابر خطابی که فراخوان و بشارتی به آینده میدهد، طوری که سوژههای سیاسی راهمسان و یککاسه کرده و در کلیتی در آیندۀ پیش رو ترسیم میکند، من شیفته آن نگاهی هستم که تکتک چهرهها را برجسته میکند تا به بیان درآیند. بیانی که نهتنها به بازنمایی فروکاسته نمیشود، بلکه اصلا قابل بازنمایی نیست:
🔹وجه مشترک عکسهای گلستان و نمایشگاه اخیر عکسهای مریم زندی از تظاهرات زنان: تاکید و تمرکز عکاس/شاهد بر چهرههای زنان. سکوت و فیگور ویدا موحد، آنطور که سمیرا نوشتش و هربار از خواندن آن و دیدن دوباره ویدا مبهوت میشوم: «زنی که ما را وسوسه میکند به آن ایده و خیالی فکر کنیم که از ذهن او گذشته، زنی که امکان شکل دیگری از روایت را قابلتصور میکند.»
🔹این شهادت، مانع از نتیجهگیریهای نادقیق سیاسی هم میشود. حالا که چند سالی است بهویژه پس از خیزش دختران خیابان انقلاب، مبارزات هرروزه زنان در جدال با حجاب اجباری به چشم آمده و تازه «ارزش سیاسی» پیدا کرده، شاهد تحلیلهای بسیار نادقیقی هستیم که میخواهد هرلحظه و عنصری در حال را با آنچه در تاریخ «کشف» کرده متناظر کند. این نگاه تقلیلگر با لقلقۀ یک جمله از هما ناطق میخواهد کل تاریخ و اقتصاد سیاسی حجاب اجباری را ساده کند در اینکه «آنها» ما را تنها گذاشتند. در این میان خواندن کل مصاحبه ناطق به خوبی راهگشاست. خواندن اینکه چطور ناطق در آن مصاحبه چون کسی که تحمل احساس گناه را ندارد، اعلام آمادگی کرده که تاوان تمام اشتباهات سیاسیاش را به سنگینترین شکل بدهد، به تمام دانش و زندگی سیاسیاش و چهرهها و جریانات مختلف سیاسی، بیمهابا و لجبازانه نقد میکند. این خود، نمونه عجیب و بیهمتایی است از به دادگاه کشیدن و به سخره گرفتن خود، که تصور میکنم تنها کسی که انجامش داده اوست: یک «زن»
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://harasswatch.com/news/1988/
#دیدبان_آزار
@harasswatch
🔶 شهادت دادن یا فراخواندن؟
✍الهه سروشنیا
🔹بازنشر یادداشت «در گذر از خیابان مشتاق به جام جم، پرسه در فاصله ژاندارک و ملیحه نیکجومند» در سایت دیدبان آزار، بهانهای شد بر نوشتن این حاشیه بر آن یادداشت که خود حاشیهای بود بر مشاهده دقیق هنگامه گلستان از خیزش ششروزه زنان علیه حجاب اجباری در اسفند ۵۷. همین دوگانه شهادت/فراخوان که به عنوان تیتر به ذهنم میآید را هم وامدار نامی هستم که گلستان روی نمایشگاهش گذاشته است: «شاهد ۱۹۷۹»
🔹شاهد بودن: شاهد اینکه زمانی زنانی آنجا بودهاند و شاهد اینکه زنان در طی این سالها در چه خیابانها و گذرهایی پرسه زدهاند. پیشروی در زمین سیاست بدون این شهادت به نظرم ممکن نمیرسد. ما با فرض خوشبینانۀ شاهد دقیقی بودن، همواره یک قدم از امر سیاسی عقبتریم. این بیشتر از همه به یادآوری و شهادت به آنچه خود بودهایم و هستیم، تاکنون و تا همین آن که بازشناسی، گذشتهاش میکند، برمیگردد. اگر «فراخوان» را دعوتی به چیزی در آینده بدانیم، من آنرا در برابر این «شهادت» قرار میدهم. شهادتی که هر لحظه ما را از حال برمیکند و به جایی دریک بیزمانی سیاسی مرتبط میکند. و در برابر خطابی که فراخوان و بشارتی به آینده میدهد، طوری که سوژههای سیاسی راهمسان و یککاسه کرده و در کلیتی در آیندۀ پیش رو ترسیم میکند، من شیفته آن نگاهی هستم که تکتک چهرهها را برجسته میکند تا به بیان درآیند. بیانی که نهتنها به بازنمایی فروکاسته نمیشود، بلکه اصلا قابل بازنمایی نیست:
🔹وجه مشترک عکسهای گلستان و نمایشگاه اخیر عکسهای مریم زندی از تظاهرات زنان: تاکید و تمرکز عکاس/شاهد بر چهرههای زنان. سکوت و فیگور ویدا موحد، آنطور که سمیرا نوشتش و هربار از خواندن آن و دیدن دوباره ویدا مبهوت میشوم: «زنی که ما را وسوسه میکند به آن ایده و خیالی فکر کنیم که از ذهن او گذشته، زنی که امکان شکل دیگری از روایت را قابلتصور میکند.»
🔹این شهادت، مانع از نتیجهگیریهای نادقیق سیاسی هم میشود. حالا که چند سالی است بهویژه پس از خیزش دختران خیابان انقلاب، مبارزات هرروزه زنان در جدال با حجاب اجباری به چشم آمده و تازه «ارزش سیاسی» پیدا کرده، شاهد تحلیلهای بسیار نادقیقی هستیم که میخواهد هرلحظه و عنصری در حال را با آنچه در تاریخ «کشف» کرده متناظر کند. این نگاه تقلیلگر با لقلقۀ یک جمله از هما ناطق میخواهد کل تاریخ و اقتصاد سیاسی حجاب اجباری را ساده کند در اینکه «آنها» ما را تنها گذاشتند. در این میان خواندن کل مصاحبه ناطق به خوبی راهگشاست. خواندن اینکه چطور ناطق در آن مصاحبه چون کسی که تحمل احساس گناه را ندارد، اعلام آمادگی کرده که تاوان تمام اشتباهات سیاسیاش را به سنگینترین شکل بدهد، به تمام دانش و زندگی سیاسیاش و چهرهها و جریانات مختلف سیاسی، بیمهابا و لجبازانه نقد میکند. این خود، نمونه عجیب و بیهمتایی است از به دادگاه کشیدن و به سخره گرفتن خود، که تصور میکنم تنها کسی که انجامش داده اوست: یک «زن»
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://harasswatch.com/news/1988/
#دیدبان_آزار
@harasswatch
هرس واچ | دیدبان آزار
شهادت دادن یا فراخواندن؟
شاهد بودن: شاهد اینکه زمانی زنانی آنجا بودهاند و شاهد اینکه زنان در طی این سالها در چه خیابانها و گذرهایی پرسه زدهاند. پیشروی در زمین سیاست بدون این شهادت به نظرم ممکن نمیرسد.
Forwarded from شهرِ زنان، شهرِ امن
شهرها برای زنان حتی بدتر از آن چیزیست که تصور میکنید!
✍🏽برگردان: زهره رجبی
🔻در حالی که هنوز ناشناختههای زیادی در مورد همهگیری ویروس کرونا وجود دارد، یک چیز مشخص شده است: شهرهای ما آنطور که باید، از ما مراقبت نمیکنند.
پیادهروها خیلی باریکاند. اتوبوسها خیلی کند حرکت میکنند. پارکها خیلی شلوغاند (اگر حتی پارکی برای رفتن وجود داشته باشد). خانهها خیلی تنگ و کوچکاند (اگر به اندازه کافی خوششانس باشید که خانه داشته باشید). کار از خانه همیشه یک گزینه نیست و برای کسانی که بچه دارند تقریبا غیرممکن است.
کتاب «شهر فمینیستی: ادعای فضا در دنیای مرد-ساخته»
🔻لسلی کرن leslie kern، جغرافیدان شهری، دانشیار دانشگاه مونت آلیسون، و نویسنده کتاب «شهر فمینیستی: ادعای فضا در دنیای مرد-ساخته»، معتقد است هیچیک از مشکلاتی که بالا ذکر شد، جدید نیستند.فقط آنها در طول پاندمی آشکارتر شدهاند.
🔻کرن میگوید: «تکیه اقتصادی گستردهای به نیروی کار بدون دستمزد و کم دستمزد وجود دارد، که بسیاری از آنها توسط زنان، زنان رنگینپوست، مهاجران تازهوارد و سایر گروههای اقلیت انجام میشود».
آنچه همهگیری یا پاندمی نشان داد این است که وقتی این نوع مشاغل مانند مراقبت از کودکان یا آموزش، قادر به ادامه فعالیت نباشند، همه چیزهای دیگر نیز باید تعطیل شوند...
ما پایهای واقعاً متزلزل برای نیازهای اولیه انسانی خود ایجاد کردهایم: همه چیز از مراقبت از سالمندان گرفته تا تهیه مواد غذایی و مراقبت از فرزندانمان».
🔻شهرهای ما حول محور بهینهسازی رشد اقتصادی قشر خاصی از جامعه طراحی شدهاند و نه بر اساس نیازهای روزمره دیگران. همپوشانی بحرانهای مراقبتی در پاندمی کرونا، ایده ایجاد شهرهای فمینیستی را واضحتر از همیشه میکند.
🔻او معتقد است که ما باید نگاه دقیقتری به چگونگی تداوم نابرابری شهرها از منظر نژاد، جنسیت، توانایی و طبقه بیندازیم.
🔻کرن در کتاب خود مینویسد: «همانطور که پدرسالاری در محیط شهری گنجانده شده است، برتری سفیدپوستان نیز زمینیست که ما روی آن قدم میگذاریم. با شناخت این سیستمهای نابرابر و پویاییهای اجتماعی، میتوان روشهای جدیدی برای سکونت در فضاهای شهری را تصور کرد».
ترس زنان؛ نه به پلیسیکردن فضا
🔻او میگوید: یک شهر فمینیستی با محوریت مراقبت میتواند شامل لغو «پلیسی کردن فضا» نیز باشد. ما میخواهیم ترس زنان را جدی بگیریم، اما با گسترش و تکیه بسیار بر پلیس و سیستم عدالت کیفری برای انجام این کار، شرایطی را ایجاد کردهایم که در آن سطوح بیشتری از فضای پلیسی و آسیبهای حاصل از آن، ازجمله استفاده از سلاح توانستهاند علیه سیاهپوستان، بومیها، رنگین پوستان، بیخانمانها، کارگران جنسی، جوانان و غیره استفاده شوند.
🔻کرن معتقد است: «این اتفاق به گونهای رخ داده است که من فکر نمیکنم در واقع هیچ زنی با این شرایط پلیسی احساس ایمنی بیشتری داشته باشد، اما در عوض این گونه اقدامات روکش ایمنی برای شهرها و سیاستگذاران ایجاد کرده و به نظر آنها خوب است، اما واقعاً چیزی را در شهر یا در خانه تغییر نداده است».
@Shahr_Zanan
مطالعه بیشتر👇:
https://archive.curbed.com/2020/7/7/21315882/feminist-cities-leslie-kern-book
✍🏽برگردان: زهره رجبی
🔻در حالی که هنوز ناشناختههای زیادی در مورد همهگیری ویروس کرونا وجود دارد، یک چیز مشخص شده است: شهرهای ما آنطور که باید، از ما مراقبت نمیکنند.
پیادهروها خیلی باریکاند. اتوبوسها خیلی کند حرکت میکنند. پارکها خیلی شلوغاند (اگر حتی پارکی برای رفتن وجود داشته باشد). خانهها خیلی تنگ و کوچکاند (اگر به اندازه کافی خوششانس باشید که خانه داشته باشید). کار از خانه همیشه یک گزینه نیست و برای کسانی که بچه دارند تقریبا غیرممکن است.
کتاب «شهر فمینیستی: ادعای فضا در دنیای مرد-ساخته»
🔻لسلی کرن leslie kern، جغرافیدان شهری، دانشیار دانشگاه مونت آلیسون، و نویسنده کتاب «شهر فمینیستی: ادعای فضا در دنیای مرد-ساخته»، معتقد است هیچیک از مشکلاتی که بالا ذکر شد، جدید نیستند.فقط آنها در طول پاندمی آشکارتر شدهاند.
🔻کرن میگوید: «تکیه اقتصادی گستردهای به نیروی کار بدون دستمزد و کم دستمزد وجود دارد، که بسیاری از آنها توسط زنان، زنان رنگینپوست، مهاجران تازهوارد و سایر گروههای اقلیت انجام میشود».
آنچه همهگیری یا پاندمی نشان داد این است که وقتی این نوع مشاغل مانند مراقبت از کودکان یا آموزش، قادر به ادامه فعالیت نباشند، همه چیزهای دیگر نیز باید تعطیل شوند...
ما پایهای واقعاً متزلزل برای نیازهای اولیه انسانی خود ایجاد کردهایم: همه چیز از مراقبت از سالمندان گرفته تا تهیه مواد غذایی و مراقبت از فرزندانمان».
🔻شهرهای ما حول محور بهینهسازی رشد اقتصادی قشر خاصی از جامعه طراحی شدهاند و نه بر اساس نیازهای روزمره دیگران. همپوشانی بحرانهای مراقبتی در پاندمی کرونا، ایده ایجاد شهرهای فمینیستی را واضحتر از همیشه میکند.
🔻او معتقد است که ما باید نگاه دقیقتری به چگونگی تداوم نابرابری شهرها از منظر نژاد، جنسیت، توانایی و طبقه بیندازیم.
🔻کرن در کتاب خود مینویسد: «همانطور که پدرسالاری در محیط شهری گنجانده شده است، برتری سفیدپوستان نیز زمینیست که ما روی آن قدم میگذاریم. با شناخت این سیستمهای نابرابر و پویاییهای اجتماعی، میتوان روشهای جدیدی برای سکونت در فضاهای شهری را تصور کرد».
ترس زنان؛ نه به پلیسیکردن فضا
🔻او میگوید: یک شهر فمینیستی با محوریت مراقبت میتواند شامل لغو «پلیسی کردن فضا» نیز باشد. ما میخواهیم ترس زنان را جدی بگیریم، اما با گسترش و تکیه بسیار بر پلیس و سیستم عدالت کیفری برای انجام این کار، شرایطی را ایجاد کردهایم که در آن سطوح بیشتری از فضای پلیسی و آسیبهای حاصل از آن، ازجمله استفاده از سلاح توانستهاند علیه سیاهپوستان، بومیها، رنگین پوستان، بیخانمانها، کارگران جنسی، جوانان و غیره استفاده شوند.
🔻کرن معتقد است: «این اتفاق به گونهای رخ داده است که من فکر نمیکنم در واقع هیچ زنی با این شرایط پلیسی احساس ایمنی بیشتری داشته باشد، اما در عوض این گونه اقدامات روکش ایمنی برای شهرها و سیاستگذاران ایجاد کرده و به نظر آنها خوب است، اما واقعاً چیزی را در شهر یا در خانه تغییر نداده است».
@Shahr_Zanan
مطالعه بیشتر👇:
https://archive.curbed.com/2020/7/7/21315882/feminist-cities-leslie-kern-book
Curbed
Cities Are Even Worse For Women Than You Might Imagine
The overlapping care crises of COVID-19 make the case for feminist cities clear — and more urgent.
🔻درباره مسئولیت گروههای دارای امتیاز در آگاه کردن خودشان نسبت به گروههای تحت ستم
🔶 گامی عقب، عقبتر، و باز هم عقبتر!
✍ثمین مهاجرانی
🔹 چند سال پیش، ویدئویی تاثیرگذار دیدم از یک فعالیت دستهجمعی در مدرسهای در استرالیا؛ مربیان، شاگردها را در حیاط چمن مدرسه، پشت خط شروع مسابقه دو، به صف کرده بودند؛ همه کنار هم و در یک نقطه شروع واحد ایستاده بودند. مربیها، مقابل صف ایستادند و از روی لیستی برای دانشآموزها خواندند: «اگر والدینتان از یکدیگر جدا نشدهاند، یک قدم جلوتر بیایید.»، «اگر در این کشور به دنیا آمدهاید، یک قدم جلوتر بیایید.»، «اگر چشمهایتان آبی و موهایتان بلوند است، سه قدم جلوتر بیایید.» و… . به این ترتیب، عدهای از شاگردها که هیچکدام این امتیازها را نداشتند، در نقطه اول ایستادند، اما نقطه شروع مسابقه برای عدهای دیگر به واسطه امتیازهایی که در به دست آوردنشان نقشی نداشتند، چندین گام جلوتر از آنهایی بود که بور نبودند، زبان اولشان انگلیسی نبود، والدینشان رابطه خوبی با هم نداشتند، در استرالیا به دنیا نیامده بودند و… . مربیها به خوبی توانستند مفهوم «امتیاز» و در نتیجه آن «نابرابری» را برای شاگردانشان ترسیم کنند.
🔹این فعالیت کلاسی به ظاهر ساده، قابل تعمیم به نابرابریهای حاکم میان گروههای تحت ستم و اقلیت و گروههای دارای امتیاز است. برای مثال زنان، به عنوان یکی از گروههای به طور تاریخی تحت ستم و به مفهوم کیفی در اقلیت، نه تنها بار شروع کردن کمپینهای مختلف برای حقوقشان را بر دوش دارند، بلکه در طول مسیر، با سوالات بدیهی و اساسیای درباره رنج خود روبرو میشوند.
🔹حالا وقت آن شده که گروههای دارای امتیاز در زمانهای که جنبشهای اقلیت پیشرو فضاهای عمومی بیشتری را درگیر رنج رفته بر خود میکنند، مسئولیت خودشان را در برابر رنج و ستم بر اقلیت، بپذیرند و به هم یادآوری کنند. بسیاری از سوالاتی که این روزها در برابر روایات آزار و تجاوز از زنان پرسیده میشود، بارها پاسخ داده شدهاند اما باز عدهای، همان سوالات را از زنانی میپرسند که حامل آن رنج هستند و با هر بار مقابل این پرسشها قرار گرفتن، ناچار به باز کردن زخمهایشاناند. فعالانه در پی یافتن سوالات بودن، نه یک لطف به گروههای تحت ستم، که کمترین وظیفه گروههاییست که بدون زحمت، دارای امتیازاتِ دامنزننده به نابرابریاند.
🔹در ویدئوی مدرسه استرالیایی، مربیها در انتها از بچهها میخواهند حالا همه با هم از یک نقطه واحد، مسابقهشان را از اول آغاز کنند. آنها که به واسطه امتیازهایشان جلوتر ایستاده بودند، حالا چندین گام به عقب برمیگردند، دستهای همدیگر را میگیرند، و به صرف آگاه بودن به امتیازاتشان، به یکدیگر همدلی نشان دهند. حالا مسئولیت آنها که به عقب برگشتهاند و بر امتیازاتشان آگاهاند، همدلی و تواضع است.
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://harasswatch.com/news/1990/
#دیدبان_آزار
@harasswatch
🔶 گامی عقب، عقبتر، و باز هم عقبتر!
✍ثمین مهاجرانی
🔹 چند سال پیش، ویدئویی تاثیرگذار دیدم از یک فعالیت دستهجمعی در مدرسهای در استرالیا؛ مربیان، شاگردها را در حیاط چمن مدرسه، پشت خط شروع مسابقه دو، به صف کرده بودند؛ همه کنار هم و در یک نقطه شروع واحد ایستاده بودند. مربیها، مقابل صف ایستادند و از روی لیستی برای دانشآموزها خواندند: «اگر والدینتان از یکدیگر جدا نشدهاند، یک قدم جلوتر بیایید.»، «اگر در این کشور به دنیا آمدهاید، یک قدم جلوتر بیایید.»، «اگر چشمهایتان آبی و موهایتان بلوند است، سه قدم جلوتر بیایید.» و… . به این ترتیب، عدهای از شاگردها که هیچکدام این امتیازها را نداشتند، در نقطه اول ایستادند، اما نقطه شروع مسابقه برای عدهای دیگر به واسطه امتیازهایی که در به دست آوردنشان نقشی نداشتند، چندین گام جلوتر از آنهایی بود که بور نبودند، زبان اولشان انگلیسی نبود، والدینشان رابطه خوبی با هم نداشتند، در استرالیا به دنیا نیامده بودند و… . مربیها به خوبی توانستند مفهوم «امتیاز» و در نتیجه آن «نابرابری» را برای شاگردانشان ترسیم کنند.
🔹این فعالیت کلاسی به ظاهر ساده، قابل تعمیم به نابرابریهای حاکم میان گروههای تحت ستم و اقلیت و گروههای دارای امتیاز است. برای مثال زنان، به عنوان یکی از گروههای به طور تاریخی تحت ستم و به مفهوم کیفی در اقلیت، نه تنها بار شروع کردن کمپینهای مختلف برای حقوقشان را بر دوش دارند، بلکه در طول مسیر، با سوالات بدیهی و اساسیای درباره رنج خود روبرو میشوند.
🔹حالا وقت آن شده که گروههای دارای امتیاز در زمانهای که جنبشهای اقلیت پیشرو فضاهای عمومی بیشتری را درگیر رنج رفته بر خود میکنند، مسئولیت خودشان را در برابر رنج و ستم بر اقلیت، بپذیرند و به هم یادآوری کنند. بسیاری از سوالاتی که این روزها در برابر روایات آزار و تجاوز از زنان پرسیده میشود، بارها پاسخ داده شدهاند اما باز عدهای، همان سوالات را از زنانی میپرسند که حامل آن رنج هستند و با هر بار مقابل این پرسشها قرار گرفتن، ناچار به باز کردن زخمهایشاناند. فعالانه در پی یافتن سوالات بودن، نه یک لطف به گروههای تحت ستم، که کمترین وظیفه گروههاییست که بدون زحمت، دارای امتیازاتِ دامنزننده به نابرابریاند.
🔹در ویدئوی مدرسه استرالیایی، مربیها در انتها از بچهها میخواهند حالا همه با هم از یک نقطه واحد، مسابقهشان را از اول آغاز کنند. آنها که به واسطه امتیازهایشان جلوتر ایستاده بودند، حالا چندین گام به عقب برمیگردند، دستهای همدیگر را میگیرند، و به صرف آگاه بودن به امتیازاتشان، به یکدیگر همدلی نشان دهند. حالا مسئولیت آنها که به عقب برگشتهاند و بر امتیازاتشان آگاهاند، همدلی و تواضع است.
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://harasswatch.com/news/1990/
#دیدبان_آزار
@harasswatch
هرس واچ | دیدبان آزار
گامی عقب، عقبتر و باز هم عقبتر!
تجربه زیسته و روزمره گروههای مختلف تحت ستم در سرتاسر دنیا، حاوی زخمهای عمیقی است که متاسفانه شرایط نابرابر و این واقعیت که آنها، در مرئی کردن رنج و آزار رفته به خودشان تقریبا تنها هستند، باعث نیشتر زدنهای مداوم به این زخمهاست.
🔻درباره مواجهه با آثار هنرمند آزارگر
🔶هنوز «محسن نامجو» گوش میدهی؟
✍افرا حامدزاده
🔹 من این متن را حدودا ۱۰ روز پیش نوشتم. زمانی که هر بار آهنگی از نامجو میشنیدم، احساس تناقض یقهام را میگرفت. پیشاپیش بگویم که در چنین وضعیت تاریخیای احتمالا گوش دادن یا ندادن نامجو دغدغه جدیای نباشد. اما من به نوشتن آن نیاز داشتم. برای کنار آمدن با خودم. تقریبا روزی نبوده است که آهنگی از محسن نامجو را گوش نکرده باشم. اما پس از انتشار روایت «اکانت ماهی» و آن فایل صوتی، هرموقع از نامجو آهنگی میشنوم، دوگانگی اولین احساسی است که سراغم میآید.
🔹آنچه نامجو را برای من یا نسل من نامجو کرده (یا کرده بود) بخشی از هویت مشترک نامجو با من یا ما بوده است. نامجو وقتی از احساسش نسبت به ایران، ترک وطن، سرخوردگی از امیدوارْ ماندن و بیسرانجامی ۴۰ سالگی و از دیازپام ۱۰ میگوید از دهان امثال من صحبت میکند. من با نامجو همذاتپنداری نمیکردم، من خود نامجو بودهام. ناامیدی تصویرشده او از دانشگاه در دیازپام ۱۰، با فاصله دو دهه، همان احساس مشترک من و نامجو در یک سال گذشته بوده است.
🔹اگر ویس او مبنای مانیفست نامجو در خصوص جنبش میتو باشد، موضعی بسیار فرادستانه و مردسالارانه است. درست خلاف آن تصویری که نامجو در ذهن من یا ما از خود ساخته بود. نامجوی بیتکلف و متواضع که یک ساعت زندگیاش را با ارزشتر از شش ماه زندگی من یا ما میداند.
🔹حال من و امثال من احتمالا به لحاظ منطقی میدانیم که با نامجو در حوزه زنان مواضع کاملا متفاوتی داریم و نسبت به این موقعیت احساسات مختلفی هم خواهیم داشت. اما در خصوص افشای «اکانت ماهی» احتمالا همه یک حس مشترک داریم. آزار نه قابل توجیه است و نه قابل پذیرش.
🔹و حال پاسخ به اینکه: هنوز محسن نامجو گوش میدهی؟ در واقع نوع ارتباط من یا ما با نامجو به قبل و بعد از این اتفاقها تقسیم میشود. در هر محفلی که نامجو پخش میشود بحثی شکل میگیرد که بالاخره گوش بدهیم یا خیر. درباره آنچه در «گذشته» با آن ارتباط گرفتهایم احتمالا ما را با یک خاطره و لحظهای گره میزند که دیگر قابل بازیابی نیست و نمیتوانیم برگردیم و تفسیرمان را از گوشهایی که در آن لحظه نامجو را شنیده است تغییر دهیم.
🔹اما آثار جدید نامجو برای من یا ما تنها تصویر یک خواننده است تهی از هر تفسیر روشنفکرانه و یا روشنگرانه. نامجوی «پیش رو» در ذهن من هم در «بزنگاه» به ریشههای مردسالارانهاش بازگشت.
#دیدبان_آزار
@harasswatch
متن کامل را در استوری بخوانید:
https://harasswatch.com/news/1983
🔶هنوز «محسن نامجو» گوش میدهی؟
✍افرا حامدزاده
🔹 من این متن را حدودا ۱۰ روز پیش نوشتم. زمانی که هر بار آهنگی از نامجو میشنیدم، احساس تناقض یقهام را میگرفت. پیشاپیش بگویم که در چنین وضعیت تاریخیای احتمالا گوش دادن یا ندادن نامجو دغدغه جدیای نباشد. اما من به نوشتن آن نیاز داشتم. برای کنار آمدن با خودم. تقریبا روزی نبوده است که آهنگی از محسن نامجو را گوش نکرده باشم. اما پس از انتشار روایت «اکانت ماهی» و آن فایل صوتی، هرموقع از نامجو آهنگی میشنوم، دوگانگی اولین احساسی است که سراغم میآید.
🔹آنچه نامجو را برای من یا نسل من نامجو کرده (یا کرده بود) بخشی از هویت مشترک نامجو با من یا ما بوده است. نامجو وقتی از احساسش نسبت به ایران، ترک وطن، سرخوردگی از امیدوارْ ماندن و بیسرانجامی ۴۰ سالگی و از دیازپام ۱۰ میگوید از دهان امثال من صحبت میکند. من با نامجو همذاتپنداری نمیکردم، من خود نامجو بودهام. ناامیدی تصویرشده او از دانشگاه در دیازپام ۱۰، با فاصله دو دهه، همان احساس مشترک من و نامجو در یک سال گذشته بوده است.
🔹اگر ویس او مبنای مانیفست نامجو در خصوص جنبش میتو باشد، موضعی بسیار فرادستانه و مردسالارانه است. درست خلاف آن تصویری که نامجو در ذهن من یا ما از خود ساخته بود. نامجوی بیتکلف و متواضع که یک ساعت زندگیاش را با ارزشتر از شش ماه زندگی من یا ما میداند.
🔹حال من و امثال من احتمالا به لحاظ منطقی میدانیم که با نامجو در حوزه زنان مواضع کاملا متفاوتی داریم و نسبت به این موقعیت احساسات مختلفی هم خواهیم داشت. اما در خصوص افشای «اکانت ماهی» احتمالا همه یک حس مشترک داریم. آزار نه قابل توجیه است و نه قابل پذیرش.
🔹و حال پاسخ به اینکه: هنوز محسن نامجو گوش میدهی؟ در واقع نوع ارتباط من یا ما با نامجو به قبل و بعد از این اتفاقها تقسیم میشود. در هر محفلی که نامجو پخش میشود بحثی شکل میگیرد که بالاخره گوش بدهیم یا خیر. درباره آنچه در «گذشته» با آن ارتباط گرفتهایم احتمالا ما را با یک خاطره و لحظهای گره میزند که دیگر قابل بازیابی نیست و نمیتوانیم برگردیم و تفسیرمان را از گوشهایی که در آن لحظه نامجو را شنیده است تغییر دهیم.
🔹اما آثار جدید نامجو برای من یا ما تنها تصویر یک خواننده است تهی از هر تفسیر روشنفکرانه و یا روشنگرانه. نامجوی «پیش رو» در ذهن من هم در «بزنگاه» به ریشههای مردسالارانهاش بازگشت.
#دیدبان_آزار
@harasswatch
متن کامل را در استوری بخوانید:
https://harasswatch.com/news/1983
هرس واچ | دیدبان آزار
هنوز «محسن نامجو» گوش میدهی؟
من این متن را حدودا 10 روز پیش نوشتم. زمانی که هر بار آهنگی از نامجو میشنیدم، احساس تناقض یقهام را میگرفت. پیشاپیش بگویم که در چنین وضعیت تاریخیای احتمالا گوش دادن یا ندادن نامجو دغدغه جدیای نباشد. اما من به نوشتن آن نیاز داشتم. برای کنار آمدن
🔶شرِ دوسویه در پرونده کیوان اماموردی
✍کوهیار گردی (وکیل دادگستری)
🔹 مورد کیوان اماموردی، وضعیتی پیچیده را برای فمینیستهای ایرانی پیش کشیده، وضعیتی که مایلم آن را «شری دوسویه» بنامم. از یک سو دادخواهی قربانیان حق شخصی آنهاست و این دادخواهی تعهد و رسالتی اجتماعی مبنی بر شناسایی متجاوز و آشکارسازی تجاوز را هم به همراه دارد. رسالتی که هم ممکن است به تکرار نشدن با ترسی پیشگیرانه نسبت به متجاوزان و آزارگران دیگر منجر شود و هم در غیاب سازوکارهای نه چندان قوی اجتماعی و قانونی، به زنان ایرانی علاوه بر هویتی مستقل، امکان ابراز و پیگیری حقوق و مبارزه علیه خشونت و تبعیض دهد. به عبارت دیگر، زنان بهوسیله روایتهای آزار و دادخواهی، در مقابل یک شر قرار میگیرند. اما از دیگر سو، شر دیگری در رابطه با مجازاتی ایجاد میشود که بخش بزرگی از فمینیستها آن را نمیپذیرند، یعنی مجازات اعدام.
🔹از طرفی، در مقابل مجازات جرمی مانند زنای به عنف یا افساد فیالارض، پس از قطعی شدن حکم، رضایت محکوم له (کسی که پیروز دادگاه میشود) تاثیر و معنایی در سرنوشت محکوم ندارد و از سوی دیگر -آنچنان که در برخی مناطق مرسوم است- تنظیم اقرارنامهای با محتوای اشتباه در طرح شکایت اولیه یا عدم دخول (که ملاک وقوع زنای به عنف است) از سوی شاکی برای رهایی متجاوز از اعدام، با فلسفه دادخواهی زنان در تعارض است.
🔹کلیت تمامی امکانات قانونی ما، ذیل «سیستمی» تعریف میشود که افق ِ امکان هرگونه تغییرات بنیادین را بسته و علیالحساب برونرفتی قانونی از آن وجود ندارد. تقلا و تکاپو برای «چارهتراشی» در این وضعیت نه تنها محکوم به شکست، بلکه کوششی بیهوده است که اذهان را در پیچیدگیهای غیرضروری فرو میبرد. باید پذیرفت سازوکارهای قانونی، حول محور ساختاری شکل میگیرد که با عنوان قانون و حتی گاهی الزاماتی نانوشته بر ما حکومت میکند. صرف پیشنهادهای اصلاحگرایانۀ بیثمر و یا پذیرش کامل وضع موجود، هردو میتواند به آسیب درونی جریانهای منتقد و فمینیستی ایرانی منجر شود. زیرا اصلاح برای سوژه امتحان پسداده غیرقابل اصلاح -آن هم در حد مجازات اعدام- و یا تسلیم ِ کلنجارنما در مقابل وضع موجود، هر دو بیراههای است که به تغییرات اساسی ختم نخواهد شد. مورد اماموردی پروندهای پیچیده و تاریخی است؛ وضعیت «شر دوسویه» میتواند افقهای جدیدی را در اذهان بگشاید و اراده و شجاعت در جابهجایی مرزهای الزامات تغییرات بنیادین را تا کیلومترها جلوتر، پیش بَرَد.
#دیدبان_آزار
@harasswatch
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://harasswatch.com/news/1989/
✍کوهیار گردی (وکیل دادگستری)
🔹 مورد کیوان اماموردی، وضعیتی پیچیده را برای فمینیستهای ایرانی پیش کشیده، وضعیتی که مایلم آن را «شری دوسویه» بنامم. از یک سو دادخواهی قربانیان حق شخصی آنهاست و این دادخواهی تعهد و رسالتی اجتماعی مبنی بر شناسایی متجاوز و آشکارسازی تجاوز را هم به همراه دارد. رسالتی که هم ممکن است به تکرار نشدن با ترسی پیشگیرانه نسبت به متجاوزان و آزارگران دیگر منجر شود و هم در غیاب سازوکارهای نه چندان قوی اجتماعی و قانونی، به زنان ایرانی علاوه بر هویتی مستقل، امکان ابراز و پیگیری حقوق و مبارزه علیه خشونت و تبعیض دهد. به عبارت دیگر، زنان بهوسیله روایتهای آزار و دادخواهی، در مقابل یک شر قرار میگیرند. اما از دیگر سو، شر دیگری در رابطه با مجازاتی ایجاد میشود که بخش بزرگی از فمینیستها آن را نمیپذیرند، یعنی مجازات اعدام.
🔹از طرفی، در مقابل مجازات جرمی مانند زنای به عنف یا افساد فیالارض، پس از قطعی شدن حکم، رضایت محکوم له (کسی که پیروز دادگاه میشود) تاثیر و معنایی در سرنوشت محکوم ندارد و از سوی دیگر -آنچنان که در برخی مناطق مرسوم است- تنظیم اقرارنامهای با محتوای اشتباه در طرح شکایت اولیه یا عدم دخول (که ملاک وقوع زنای به عنف است) از سوی شاکی برای رهایی متجاوز از اعدام، با فلسفه دادخواهی زنان در تعارض است.
🔹کلیت تمامی امکانات قانونی ما، ذیل «سیستمی» تعریف میشود که افق ِ امکان هرگونه تغییرات بنیادین را بسته و علیالحساب برونرفتی قانونی از آن وجود ندارد. تقلا و تکاپو برای «چارهتراشی» در این وضعیت نه تنها محکوم به شکست، بلکه کوششی بیهوده است که اذهان را در پیچیدگیهای غیرضروری فرو میبرد. باید پذیرفت سازوکارهای قانونی، حول محور ساختاری شکل میگیرد که با عنوان قانون و حتی گاهی الزاماتی نانوشته بر ما حکومت میکند. صرف پیشنهادهای اصلاحگرایانۀ بیثمر و یا پذیرش کامل وضع موجود، هردو میتواند به آسیب درونی جریانهای منتقد و فمینیستی ایرانی منجر شود. زیرا اصلاح برای سوژه امتحان پسداده غیرقابل اصلاح -آن هم در حد مجازات اعدام- و یا تسلیم ِ کلنجارنما در مقابل وضع موجود، هر دو بیراههای است که به تغییرات اساسی ختم نخواهد شد. مورد اماموردی پروندهای پیچیده و تاریخی است؛ وضعیت «شر دوسویه» میتواند افقهای جدیدی را در اذهان بگشاید و اراده و شجاعت در جابهجایی مرزهای الزامات تغییرات بنیادین را تا کیلومترها جلوتر، پیش بَرَد.
#دیدبان_آزار
@harasswatch
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://harasswatch.com/news/1989/
هرس واچ | دیدبان آزار
شرِ دوسویه در پرونده کیوان اماموردی
«مورد» کیوان اماموردی، وضعیتی پیچیده را برای فمینیستهای ایرانی پیش کشیده؛ وضعیتی که مایلم آن را «شری دوسویه» بنامم. از یک سو دادخواهی قربانیان حق شخصی آنهاست و این دادخواهی تعهد و رسالتی اجتماعی مبنی بر شناسایی متجاوز و آشکارسازی تجاوز را هم به هم
ديدبان آزار
Photo
🔻اعتراض علیه بازداشت سپیده رشنو
🔶من هم اگر در اتوبوس بودم از تو حمایت میکردم
🔹زن با عصبانیتی که بسیاری از ما تجربهاش کردهایم فریاد میزند: «چی زر زدی؟ همون زرت رو دوباره بزن.» مشخص است که زنی که چادر به سر دارد به او تذکر حجاب داده و رفتار سرکوبکرانه و تحقیرآمیز از خود نشان داده است. درگیری لفظی بالا میگیرد. هر دو دوربین بدست گرفتهاند و ثبت میکنند:
-برای مسیح علینژاد میخوای بفرستی؟
-برای کل دنیا میفرستم.
-تو میفرستی واسه مسیح چیکار میتونه بکنه برات من میفرستم واسه سپاه بیان حسابت رو برسن.
🔹زنان حاضر در اتوبوس مداخله میکنند؛ عدهای تلاش میکنند با دست، لنز گوشی او را بپوشانند که نتواند چهره زن معترض را ثبت کند. در نهایت با کمک جمعی زنان، زن محجبه از اتوبوس به بیرون انداخته میشود.
🔹حمایت زنان داخل اتوبوس از زن معترض دلگرمکننده است. زنی توییت کرده است: «منم اگه توی اون BRT بودم قطعا کنار #سپیده_رشنو میایستادم، ما کم نیستیم، همه ما رو هم بگیرید شهر خالی از سکنه میشه، از ما گفتن.» اکانتی دیگر نوشته است: «دمش گرم که نسبت به ظلم بیتفاوت نبود، دم آدمای تو اتوبوس هم گرم که حمایت کردن ازش. این اتوبوس برایند ایران ماست.»
🔹حالا خبر رسیده که زن معترض این ویدئو و همچنین همراهش در فرصتی بسیار کوتاه بازداشت شدهاند. نامش «سپیده رشنو» است، 28 ساله، هنرمند و داستاننویس.
🔹انتشار این ویدئو بحثهایی را به دنبال داشت؛ عدهای نسبت به دوقطبی شدن جامعه ایران و رودررو شدن مردم هشدار دادند و نوشتند که انتشار این ویدئوها این شکاف و تقابل را تقویت میکنند و عدهای پاسخ دادند این تقابل مردم علیه مردم نیست و تقابل مردم علیه سرکوبگر است. ایستادگی سرکوبشدگان در برابر فرادستان. آنها بر تفکیک میان حجاب حکومتی و حجاب صرفا اعتقادی و شخصی تاکید کردهاند.
🔹زنی در توییتر نوشته است: «هشت سال از پرونده اسیدپاشان اصفهان گذشت و حتی یک نفر دستگیر نشد. اما در عرض یک روز زن معترض در بیآرتی رو گرفتن. ما با مردم مواجه نیستیم. ما با یک اقلیت برخوردار از رانت حکومتی مواجهیم.»
🔹زن آمر به معروف که رایحه ربیعی نام دارد ویدئویی را که ضبط کرده، از طریق خبرگزاری فارس منتشر کرده است. در این ویدئو سپیده رشنو دائما توسط ربیعی تهدید میشود و هیچگونه درگیری فیزیکی میان آن دو رخ نمیدهد. بالعکس زنی دیگر از حاضران در انتهای ویدئوی رشنو و همراهش، دست خود را نشان میدهد که ربیعی آن را گاز گرفته، جراحت برداشته و خونی است.
🔹یک خبرنگار در واکنش به بازداشت رشنو در توئیتر نوشته است: «زنی که با اون فرد چادری تو BRT دعوا کرد رو گرفتن اونوقت تو مترو یک مرد لباس شخصی بهخاطر #حجاب منو کتک زد رفتم شکایت گفتن چی خبرنگاری؟ توییت زدی در موردش؟ پس شما متهمی به «تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب». حالا جالب اینجاست من الان تو دادسرا دو پرونده دارم تو یکی شاکی تو یکی متهم!»
🔹بازداشت رشنو ما را بسیار خشمگین کرده است؛ افراد در شبکههای اجتماعی دربارهاش مینویسند و از ضرورت حمایت از او و مطالبه آزادیاش. داریوش معمار، روزنامهنگار و نویسنده در این باره نوشته است: «سپیده رشنو آرتیست و هنرمند است. داستاننویس، خبرنگار حوزه تئاتر، مدرس داستاننویسی، یکی از چند میلیون زن ایرانی که در کشور خودش امنیت ندارد و در اتوبوس توسط یک آزارگر به اسم ترویج حجاب اجبارى به او حمله شده و بعد به دلیل دفاع از خود بازداشت شده است. باید از حقوق او دفاع کنیم.»
#دیدبان_آزار
@harasswatch
🔶من هم اگر در اتوبوس بودم از تو حمایت میکردم
🔹زن با عصبانیتی که بسیاری از ما تجربهاش کردهایم فریاد میزند: «چی زر زدی؟ همون زرت رو دوباره بزن.» مشخص است که زنی که چادر به سر دارد به او تذکر حجاب داده و رفتار سرکوبکرانه و تحقیرآمیز از خود نشان داده است. درگیری لفظی بالا میگیرد. هر دو دوربین بدست گرفتهاند و ثبت میکنند:
-برای مسیح علینژاد میخوای بفرستی؟
-برای کل دنیا میفرستم.
-تو میفرستی واسه مسیح چیکار میتونه بکنه برات من میفرستم واسه سپاه بیان حسابت رو برسن.
🔹زنان حاضر در اتوبوس مداخله میکنند؛ عدهای تلاش میکنند با دست، لنز گوشی او را بپوشانند که نتواند چهره زن معترض را ثبت کند. در نهایت با کمک جمعی زنان، زن محجبه از اتوبوس به بیرون انداخته میشود.
🔹حمایت زنان داخل اتوبوس از زن معترض دلگرمکننده است. زنی توییت کرده است: «منم اگه توی اون BRT بودم قطعا کنار #سپیده_رشنو میایستادم، ما کم نیستیم، همه ما رو هم بگیرید شهر خالی از سکنه میشه، از ما گفتن.» اکانتی دیگر نوشته است: «دمش گرم که نسبت به ظلم بیتفاوت نبود، دم آدمای تو اتوبوس هم گرم که حمایت کردن ازش. این اتوبوس برایند ایران ماست.»
🔹حالا خبر رسیده که زن معترض این ویدئو و همچنین همراهش در فرصتی بسیار کوتاه بازداشت شدهاند. نامش «سپیده رشنو» است، 28 ساله، هنرمند و داستاننویس.
🔹انتشار این ویدئو بحثهایی را به دنبال داشت؛ عدهای نسبت به دوقطبی شدن جامعه ایران و رودررو شدن مردم هشدار دادند و نوشتند که انتشار این ویدئوها این شکاف و تقابل را تقویت میکنند و عدهای پاسخ دادند این تقابل مردم علیه مردم نیست و تقابل مردم علیه سرکوبگر است. ایستادگی سرکوبشدگان در برابر فرادستان. آنها بر تفکیک میان حجاب حکومتی و حجاب صرفا اعتقادی و شخصی تاکید کردهاند.
🔹زنی در توییتر نوشته است: «هشت سال از پرونده اسیدپاشان اصفهان گذشت و حتی یک نفر دستگیر نشد. اما در عرض یک روز زن معترض در بیآرتی رو گرفتن. ما با مردم مواجه نیستیم. ما با یک اقلیت برخوردار از رانت حکومتی مواجهیم.»
🔹زن آمر به معروف که رایحه ربیعی نام دارد ویدئویی را که ضبط کرده، از طریق خبرگزاری فارس منتشر کرده است. در این ویدئو سپیده رشنو دائما توسط ربیعی تهدید میشود و هیچگونه درگیری فیزیکی میان آن دو رخ نمیدهد. بالعکس زنی دیگر از حاضران در انتهای ویدئوی رشنو و همراهش، دست خود را نشان میدهد که ربیعی آن را گاز گرفته، جراحت برداشته و خونی است.
🔹یک خبرنگار در واکنش به بازداشت رشنو در توئیتر نوشته است: «زنی که با اون فرد چادری تو BRT دعوا کرد رو گرفتن اونوقت تو مترو یک مرد لباس شخصی بهخاطر #حجاب منو کتک زد رفتم شکایت گفتن چی خبرنگاری؟ توییت زدی در موردش؟ پس شما متهمی به «تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب». حالا جالب اینجاست من الان تو دادسرا دو پرونده دارم تو یکی شاکی تو یکی متهم!»
🔹بازداشت رشنو ما را بسیار خشمگین کرده است؛ افراد در شبکههای اجتماعی دربارهاش مینویسند و از ضرورت حمایت از او و مطالبه آزادیاش. داریوش معمار، روزنامهنگار و نویسنده در این باره نوشته است: «سپیده رشنو آرتیست و هنرمند است. داستاننویس، خبرنگار حوزه تئاتر، مدرس داستاننویسی، یکی از چند میلیون زن ایرانی که در کشور خودش امنیت ندارد و در اتوبوس توسط یک آزارگر به اسم ترویج حجاب اجبارى به او حمله شده و بعد به دلیل دفاع از خود بازداشت شده است. باید از حقوق او دفاع کنیم.»
#دیدبان_آزار
@harasswatch
🔶پس از تجاوز جنسی: رجعتی خوشایند به خویشتن
✍نویسنده: میشل باودلر
🖊برگردان: مرضیه اینانلو
🔹بازماندگان تجاوز جنسی اغلب در مورد درک از خود در زمان «قبل و بعد» از تجاوز صحبت میکنند و این مفهوم با تجربه من از تروما مانوس است. پس از حمله دو مرد به خانهام که نزدیک بود کشته شوم، دیگر عملکرد سابق را نداشتم و هر رویایی که درباره آیندهام خیالپردازی میکردم و ممکن بود من را یاد «قبل» از آن اتفاق بیاندازد، در جعبهای خیالی گذاشتم و کاملاً نوارپیچشده، جایی دور از دسترس و در عمیقترین گوشه کمدی تاریک قرار دادم.
🔹نمیتوانستم با خود پیشینم روبهرو شوم. زنی شجاع، جسور و سرشار از امید به آینده. شخصیت جدیدم برای بقا به تمام و کمال انرژی من نیاز داشت، ذرهذره و لحظهبهلحظه به جلو حرکت میکردم. هر قدم را باید آگاهانه برمیداشتم، چون تلاش میکردم تعادلم را حفظ کنم و نفس بکشم. فقط بر لحظه کوتاه بعدی تمرکز میکردم، سپس لحظه بعدی و بعدی و اینگونه هرروز به جلو پیش میرفتم.
🔹در مقطعی امیدوار بودم که این فرجههای کوتاه، زمان و بهبودی کافی را برایم فراهم کند تا بتوانم راهی برای زیستن با اندکی آرامش پیدا کنم. نباید اندوه ناشی از تجربیات تروماتیک را انکار کنیم. به رسمیت شناختن (مجاز دانستن) صداقت و اصالت آن احساس، به هیچ وجه، زندگی ساختهشده «پس از آن اتفاق» و عزیزانی که در آن زندگی میکنند را تحتالشعاع قرار نمیدهد. حس کردن احساسمان، هدیهای است که میتوانیم به خودمان بدهیم، تا با آنچه که در تقلا برای زنده ماندن، از دست دادهایم مواجه شویم، خسرانی که حتی برای فردی که آن را تجربه کرده، غیرقابل درک است.
🔹طوری برای زندگی گذشتهام سوگواری میکنم که تابهحال نکردهام. انتشار اولین کتابم درباره تجاوز و عواقب آن، اشتیاقی در من برانگیخت تا آن دختر جوان (خود سابقم) را در فضا و زمان پیدا کنم و دوباره با او آشنا شوم. او برنامههای زیادی داشت و دلش میخواست نویسنده شود.
🔹بازپسگیری خود سابقم و همچنین بازیابی اشتیاق به نوشتن - که برای تمرکز بر زنده ماندن آن را کنار گذاشته بودم- احساس بسیار شگفتانگیزی بود. کتابی که نوشتنش را شروع کردم به کتابی متفاوت تبدیل شد، به کتابی در مورد تأثیر خشونت جنسی و چگونگی تشدید آن توسط مجریان قانون، سیستم قضایی و به طور کلی جامعه که جرایم جنسی را کماهمیت جلوه میدهند. تجربه و چگونگی مسیر زندگیام که تروما آن را تغییر داده بود، دیگر موجب شرمساری من نبود. حالا دیگر آن اتفاق خارج از تجربه درونی من قرار داشت و میتوانستم آن را با دیگران به اشتراک بگذارم.
#دیدبان_آزار
@harasswatch
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://harasswatch.com/news/1913/
✍نویسنده: میشل باودلر
🖊برگردان: مرضیه اینانلو
🔹بازماندگان تجاوز جنسی اغلب در مورد درک از خود در زمان «قبل و بعد» از تجاوز صحبت میکنند و این مفهوم با تجربه من از تروما مانوس است. پس از حمله دو مرد به خانهام که نزدیک بود کشته شوم، دیگر عملکرد سابق را نداشتم و هر رویایی که درباره آیندهام خیالپردازی میکردم و ممکن بود من را یاد «قبل» از آن اتفاق بیاندازد، در جعبهای خیالی گذاشتم و کاملاً نوارپیچشده، جایی دور از دسترس و در عمیقترین گوشه کمدی تاریک قرار دادم.
🔹نمیتوانستم با خود پیشینم روبهرو شوم. زنی شجاع، جسور و سرشار از امید به آینده. شخصیت جدیدم برای بقا به تمام و کمال انرژی من نیاز داشت، ذرهذره و لحظهبهلحظه به جلو حرکت میکردم. هر قدم را باید آگاهانه برمیداشتم، چون تلاش میکردم تعادلم را حفظ کنم و نفس بکشم. فقط بر لحظه کوتاه بعدی تمرکز میکردم، سپس لحظه بعدی و بعدی و اینگونه هرروز به جلو پیش میرفتم.
🔹در مقطعی امیدوار بودم که این فرجههای کوتاه، زمان و بهبودی کافی را برایم فراهم کند تا بتوانم راهی برای زیستن با اندکی آرامش پیدا کنم. نباید اندوه ناشی از تجربیات تروماتیک را انکار کنیم. به رسمیت شناختن (مجاز دانستن) صداقت و اصالت آن احساس، به هیچ وجه، زندگی ساختهشده «پس از آن اتفاق» و عزیزانی که در آن زندگی میکنند را تحتالشعاع قرار نمیدهد. حس کردن احساسمان، هدیهای است که میتوانیم به خودمان بدهیم، تا با آنچه که در تقلا برای زنده ماندن، از دست دادهایم مواجه شویم، خسرانی که حتی برای فردی که آن را تجربه کرده، غیرقابل درک است.
🔹طوری برای زندگی گذشتهام سوگواری میکنم که تابهحال نکردهام. انتشار اولین کتابم درباره تجاوز و عواقب آن، اشتیاقی در من برانگیخت تا آن دختر جوان (خود سابقم) را در فضا و زمان پیدا کنم و دوباره با او آشنا شوم. او برنامههای زیادی داشت و دلش میخواست نویسنده شود.
🔹بازپسگیری خود سابقم و همچنین بازیابی اشتیاق به نوشتن - که برای تمرکز بر زنده ماندن آن را کنار گذاشته بودم- احساس بسیار شگفتانگیزی بود. کتابی که نوشتنش را شروع کردم به کتابی متفاوت تبدیل شد، به کتابی در مورد تأثیر خشونت جنسی و چگونگی تشدید آن توسط مجریان قانون، سیستم قضایی و به طور کلی جامعه که جرایم جنسی را کماهمیت جلوه میدهند. تجربه و چگونگی مسیر زندگیام که تروما آن را تغییر داده بود، دیگر موجب شرمساری من نبود. حالا دیگر آن اتفاق خارج از تجربه درونی من قرار داشت و میتوانستم آن را با دیگران به اشتراک بگذارم.
#دیدبان_آزار
@harasswatch
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://harasswatch.com/news/1913/
هرس واچ | دیدبان آزار
پس از تجاوز جنسی: رجعتی خوشایند به خویشتن
پس از حمله دو مرد به خانهام که نزدیک بود کشته شوم، دیگر عملکرد سابق را نداشتم و هر رویایی که درباره آیندهام خیالپردازی میکردم و ممکن بود من را یاد «قبل» از آن اتفاق بیاندازد، در جعبهای خیالی (استعاری) گذاشتم و کاملاً نوارپیچشده، جایی دور از
🔻ملاحظاتی درباره صدور حکم اعدام کیوان اماموردی
🔶فرار از دامِ ترازوسنجیِ حقها
✍پدرام امیریان
🔹«تویی که شکایت کردی، دیگر حق اعتراض به حکم را نداری»، «میخواستی از ابتدا وارد پروسهای که نتیجهاش را میدانستی، نشوی» و ...
اینها شاید پربسامدترین گزارههایی است که در روزهای اخیر، در واکنش به صدور حکم اعدام کیوان اماموردی، در دادگاه بدوی و اعتراضِ همزمان شاکیان پرونده به این حکم صادر شده، شنیدهایم.
اگر مسالۀ آزار زنان، همچنان مسالهای جهانی است، در عین حال اما با لغو مجازات اعدام در بسیاری از نقاط دنیا، این گرهخوردگی، یک وضعیت خاص را در اینجا و اکنون، پدید آورده است: از یک طرف تعقیب آزار زنان، همپا با مبارزات جهانی، از طرف دیگر، مخالفتی دیرپا با مجازاتی که سالهاست در گوشه و کنار دنیا، برچیده شده است.
🔹 اما آنچه که در درجۀ اول، برای تحلیل این کیس، از اهمیت بالایی برخوردار است، «منظر» و «نقطۀ ورود» به ماجراست. بگذارید تا پرسش را سرراستتر مطرح کنیم: این چالش برای کیست؟ برای وکیل شاکیان؟ برای فعالان حقوق بشر؟ برای فعالان سیاسی؟ برای زنان بزهدیده؟ برای فعالان فمینیست؟ برای حقوقدانان؟ برای اصحاب پژوهش؟ شاید هم پاسخ آن باشد که اساسا این تفکیکها بلاموضوع است!
🔹در این پرونده پیچیده، بهنظر میرسد بهتر است تا عاجلترین پاسخ به این چالش را جنبش مبارزه با خشونت جنسی، بهپیش بگذارد. چالشی که چونان یک امر حادث و غریب، تکاپوهای سالهای اخیر این مبارزه را، سخت به پرسش گرفته است.
🔹با این حال، توجه به یک ملاحظۀ مقدماتی نیز ضروری است. ما در برابر امر «به وقوع پیوسته» قرار داریم. جدل بر سر آنکه «چه میشد کرد؟» یا «چه کسی مقصر است؟» از اهمیت کمتری برخوردار است. این البته به معنای فقدان اهمیت جانِ یک انسان نیست. دفاع از حق حیات، فرمولهای رایج خود را دارد. درست مثل تمام این سالها، باید تمامقد برای حراست از این حق بنیادین ایستاد. حتی به امید باز شدن روزنههایی کوچک.
🔹اینجا پای یک فشار مضاعف و جنونواری نیز در قالب چنین پرسشهایی در میان است: «تو نظرت چیه؟»، «تو بودی چه میکردی؟»، «طرح شکایت به قیمت پذیرش اعدام یا انصراف از آن به قیمت عدم اجرای عدالت؟»
🔹 در بطن این مناقشات و بدیلهای تکنیکال حقوقی، صورت واقعیت پوشانده میشود. فکر میکنم که زمان آن رسیده تا با صورت عریان ماجرا مواجه شویم: «دادخواهی تام و تمام تجاوز جنسی به زنان، ممکن است منجر به مجازات اعدام برای متهم شود.» بسیار خب! حالا دست کم تکلیف خود را مشخص کردیم. ما در نقطهای هستیم که بر سر مسایلی اینچنینی، باید تا به حد اعلا، به گفتوگو و همفکری بنشینیم.
#دیدبان_آزار
@harasswatch
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://harasswatch.com/news/1994
🔶فرار از دامِ ترازوسنجیِ حقها
✍پدرام امیریان
🔹«تویی که شکایت کردی، دیگر حق اعتراض به حکم را نداری»، «میخواستی از ابتدا وارد پروسهای که نتیجهاش را میدانستی، نشوی» و ...
اینها شاید پربسامدترین گزارههایی است که در روزهای اخیر، در واکنش به صدور حکم اعدام کیوان اماموردی، در دادگاه بدوی و اعتراضِ همزمان شاکیان پرونده به این حکم صادر شده، شنیدهایم.
اگر مسالۀ آزار زنان، همچنان مسالهای جهانی است، در عین حال اما با لغو مجازات اعدام در بسیاری از نقاط دنیا، این گرهخوردگی، یک وضعیت خاص را در اینجا و اکنون، پدید آورده است: از یک طرف تعقیب آزار زنان، همپا با مبارزات جهانی، از طرف دیگر، مخالفتی دیرپا با مجازاتی که سالهاست در گوشه و کنار دنیا، برچیده شده است.
🔹 اما آنچه که در درجۀ اول، برای تحلیل این کیس، از اهمیت بالایی برخوردار است، «منظر» و «نقطۀ ورود» به ماجراست. بگذارید تا پرسش را سرراستتر مطرح کنیم: این چالش برای کیست؟ برای وکیل شاکیان؟ برای فعالان حقوق بشر؟ برای فعالان سیاسی؟ برای زنان بزهدیده؟ برای فعالان فمینیست؟ برای حقوقدانان؟ برای اصحاب پژوهش؟ شاید هم پاسخ آن باشد که اساسا این تفکیکها بلاموضوع است!
🔹در این پرونده پیچیده، بهنظر میرسد بهتر است تا عاجلترین پاسخ به این چالش را جنبش مبارزه با خشونت جنسی، بهپیش بگذارد. چالشی که چونان یک امر حادث و غریب، تکاپوهای سالهای اخیر این مبارزه را، سخت به پرسش گرفته است.
🔹با این حال، توجه به یک ملاحظۀ مقدماتی نیز ضروری است. ما در برابر امر «به وقوع پیوسته» قرار داریم. جدل بر سر آنکه «چه میشد کرد؟» یا «چه کسی مقصر است؟» از اهمیت کمتری برخوردار است. این البته به معنای فقدان اهمیت جانِ یک انسان نیست. دفاع از حق حیات، فرمولهای رایج خود را دارد. درست مثل تمام این سالها، باید تمامقد برای حراست از این حق بنیادین ایستاد. حتی به امید باز شدن روزنههایی کوچک.
🔹اینجا پای یک فشار مضاعف و جنونواری نیز در قالب چنین پرسشهایی در میان است: «تو نظرت چیه؟»، «تو بودی چه میکردی؟»، «طرح شکایت به قیمت پذیرش اعدام یا انصراف از آن به قیمت عدم اجرای عدالت؟»
🔹 در بطن این مناقشات و بدیلهای تکنیکال حقوقی، صورت واقعیت پوشانده میشود. فکر میکنم که زمان آن رسیده تا با صورت عریان ماجرا مواجه شویم: «دادخواهی تام و تمام تجاوز جنسی به زنان، ممکن است منجر به مجازات اعدام برای متهم شود.» بسیار خب! حالا دست کم تکلیف خود را مشخص کردیم. ما در نقطهای هستیم که بر سر مسایلی اینچنینی، باید تا به حد اعلا، به گفتوگو و همفکری بنشینیم.
#دیدبان_آزار
@harasswatch
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://harasswatch.com/news/1994
هرس واچ | دیدبان آزار
فرار از دامِ ترازوسنجیِ حقها
پدرام امیریان: «تویی که شکایت کردی، دیگر حق اعتراض به حکم را نداری.»، «میخواستی از ابتدا وارد پروسهای که نتیجهاش را میدانستی، نشوی.» و ...
اینها شاید پربسامدترین گزارههایی است که در روزهای اخیر، در واکنش به صدور حکم اعدام کیوان اماموردی،
اینها شاید پربسامدترین گزارههایی است که در روزهای اخیر، در واکنش به صدور حکم اعدام کیوان اماموردی،
Forwarded from هممیهن
رکابزنی ممنوع
مسیرهای دوچرخهسواری زنان در شهرها در حال برچیده شدن است
الناز محمدی
گزارش یک اجتماعی در روز پنجشنبه ۳۰ تیرماه
روزنامه هممیهن
♦️در زندگی زنان دوچرخهسوار، «نه»های زیادی هست. آنها گوشهای شنوایی برای شنیدن «نه» در خیابانها، کوچهها، پارکها، بازداشتگاهها و خانهها دارند و برای بعضی، «نه» آنقدر محکم است و پشتوانه دارد و ردخور ندارد که دست آخر، کارش را میکند و این زنها را با دوچرخههایشان میفرستد گوشه خانه، گوشه حیاط خانه و با هر باران و برف، فقط یادشان میاندازد که باید روی آن وسیله ارزان رفتوآمد که روزی تنها وسیله رهایی در خیابانها و جلو رفتن و فرو نرفتن بود، پلاستیک بکشند.
♦️زنان دوچرخهسوار در ایران، تجربههایی متفاوت با زنان بیشتر کشورها دارند. تعداد زیادی از این زنان، وقت حرف زدن از یک تجربه که در بیشتر کشورها ساده است و محل بحث نیست، بغض در گلو میدوانند و اشک از گوشه چشم پاک میکنند.
♦️این زنان از دو سال اخیر که محدودیتهایی در شهرهایی مانند مشهد، سبزوار، طرقبه، شاندیز، اصفهان، خمینیشهر، رشت و بعضی دیگر از شهرها برای دوچرخهسواری ایجاد شده، با انواع آزارها، تجربههای بازداشت و توقیف دوچرخه، برخوردهای تعدادی از مردم و محدودیتهای بیشتر در خانوادههایشان و بهویژه توسط مردان خانواده روبهرو بودهاند.
♦️برادر، همسر یا پدران بعضی از این زنان در ماههای گذشته، دوچرخه را از آنها گرفته و تعدادی هم با شکایت به دادگاه و درخواست طلاق تهدید شدهاند. بعضی از این زنان هم میگویند باوجود اینکه پذیرش همشهریهایشان برای دوچرخهسواری زنان بیشتر از قبل شده اما هرگاه مسئولان یک شهر تصمیم به محدودیتهای جدید میگیرند، آنها باید نقطه را سرخط بگذارند و دوباره شروع به فعالیتهایی کنند.
متن کامل را در آدرس زیر در وبسایت روزنامه هممیهن مطالعه کنید.
https://b2n.ir/b81515
#هممیهن
@hammihannewspaper
مسیرهای دوچرخهسواری زنان در شهرها در حال برچیده شدن است
الناز محمدی
گزارش یک اجتماعی در روز پنجشنبه ۳۰ تیرماه
روزنامه هممیهن
♦️در زندگی زنان دوچرخهسوار، «نه»های زیادی هست. آنها گوشهای شنوایی برای شنیدن «نه» در خیابانها، کوچهها، پارکها، بازداشتگاهها و خانهها دارند و برای بعضی، «نه» آنقدر محکم است و پشتوانه دارد و ردخور ندارد که دست آخر، کارش را میکند و این زنها را با دوچرخههایشان میفرستد گوشه خانه، گوشه حیاط خانه و با هر باران و برف، فقط یادشان میاندازد که باید روی آن وسیله ارزان رفتوآمد که روزی تنها وسیله رهایی در خیابانها و جلو رفتن و فرو نرفتن بود، پلاستیک بکشند.
♦️زنان دوچرخهسوار در ایران، تجربههایی متفاوت با زنان بیشتر کشورها دارند. تعداد زیادی از این زنان، وقت حرف زدن از یک تجربه که در بیشتر کشورها ساده است و محل بحث نیست، بغض در گلو میدوانند و اشک از گوشه چشم پاک میکنند.
♦️این زنان از دو سال اخیر که محدودیتهایی در شهرهایی مانند مشهد، سبزوار، طرقبه، شاندیز، اصفهان، خمینیشهر، رشت و بعضی دیگر از شهرها برای دوچرخهسواری ایجاد شده، با انواع آزارها، تجربههای بازداشت و توقیف دوچرخه، برخوردهای تعدادی از مردم و محدودیتهای بیشتر در خانوادههایشان و بهویژه توسط مردان خانواده روبهرو بودهاند.
♦️برادر، همسر یا پدران بعضی از این زنان در ماههای گذشته، دوچرخه را از آنها گرفته و تعدادی هم با شکایت به دادگاه و درخواست طلاق تهدید شدهاند. بعضی از این زنان هم میگویند باوجود اینکه پذیرش همشهریهایشان برای دوچرخهسواری زنان بیشتر از قبل شده اما هرگاه مسئولان یک شهر تصمیم به محدودیتهای جدید میگیرند، آنها باید نقطه را سرخط بگذارند و دوباره شروع به فعالیتهایی کنند.
متن کامل را در آدرس زیر در وبسایت روزنامه هممیهن مطالعه کنید.
https://b2n.ir/b81515
#هممیهن
@hammihannewspaper
Forwarded from زاگاه
🔸️فشار بر زنان برای پسرآوری
🟤گلجمین نجفی به دلیل پسردار نشدن به قتل رسید
زاگاه- به گزارش سازمان حقوق بشری ههنگاو، گلجمین نجفی که مادر سه فرزند دختر بود، به بهانه پسردار نشدن توسط همسرش به قتل رسیده است. او همواره به همین دلیل مورد تحقیر و آزار بوده که در نتیجه مجبور به ترک منزل همسر و رفتن به خانه پدرش میشود. همسر گلجمین به منزل پدر زن رجوع و وی را به منزل بازمیگرداند و همان روز با ضربه توسط یک جسم سنگین او را به قتل میرساند. گفته میشود مرد با صحنهسازی جسد همسرش را به جادهای خلوت برده و با اتومبیل از روی جمجهاش رد شده است و متعاقبا مدعی شده که در حین حرکت درب اتومبیل باز شده و گلجمین به پایین پرت شده و سرش زیر لاستیک عقب اتومبیل وانت نیسان مانده است. لازم به ذکر است که این مرد به نام علی آقارضایی توسط نیروهای پلیس بازداشت شده است.
چندی پیش نیز زنی 30 ساله در لاهور توسط همسر، برادر همسر و مادر همسرش مورد شکنجه قرار گرفت و با طناب خفه شد. او پس از 4 سال ازدواج دو دوختر بدنیا آورده بود که یکی از آنها تنها 4 ماه سن داشت. او مدتی طولانی بود که توسط همسر و خانواده همسرش برای پسر زاییدن تحت فشار و آزار و اذیت قرار داشت. این موارد تنها مربوط به یک سال اخیرند و حاکی از آن که زنان همچنان در بسیاری از نقاط برای پسر بدنیا آوردن تحت فشار قرار دارند و «دخترزایی» میتواند عواقبی جدی برای آنها به دنبال داشته باشد.
نسبت جنسی جمعیت در ایران حدود ۱۰۳ است؛ به این معنی که به ازای تولد هر ۱۰۰ دختر، ۱۰۳ پسر متولد میشود و به طور میانگین نسبت جنسی ۱۰۳ اعلام شده است. در بعضی استانها این نسبت متفاوت است و افزایش غیرطبیعی در نسبت جنسی دیده میشود بویژه در استانهای آذربایجان شرقی، اردبیل، کرمانشاه و لرستان. اگرچه نام ایران میان کشورهایی که نسبت جنسیتی جمعیت در آنها نامتوازن شده، قرار ندارد اما این به آن معنا نیست که ارجیحت پسرآوری و فشارهای اجتماعی حول آن برچیده شده است. برای برخی زنان، «پسرزایی» همچنان مسئله مرگ و زندگی است.
#زاگاه
@zaagaah
🔻ادامه مطلب:
https://zaagaah.com/lmxf
🟤گلجمین نجفی به دلیل پسردار نشدن به قتل رسید
زاگاه- به گزارش سازمان حقوق بشری ههنگاو، گلجمین نجفی که مادر سه فرزند دختر بود، به بهانه پسردار نشدن توسط همسرش به قتل رسیده است. او همواره به همین دلیل مورد تحقیر و آزار بوده که در نتیجه مجبور به ترک منزل همسر و رفتن به خانه پدرش میشود. همسر گلجمین به منزل پدر زن رجوع و وی را به منزل بازمیگرداند و همان روز با ضربه توسط یک جسم سنگین او را به قتل میرساند. گفته میشود مرد با صحنهسازی جسد همسرش را به جادهای خلوت برده و با اتومبیل از روی جمجهاش رد شده است و متعاقبا مدعی شده که در حین حرکت درب اتومبیل باز شده و گلجمین به پایین پرت شده و سرش زیر لاستیک عقب اتومبیل وانت نیسان مانده است. لازم به ذکر است که این مرد به نام علی آقارضایی توسط نیروهای پلیس بازداشت شده است.
چندی پیش نیز زنی 30 ساله در لاهور توسط همسر، برادر همسر و مادر همسرش مورد شکنجه قرار گرفت و با طناب خفه شد. او پس از 4 سال ازدواج دو دوختر بدنیا آورده بود که یکی از آنها تنها 4 ماه سن داشت. او مدتی طولانی بود که توسط همسر و خانواده همسرش برای پسر زاییدن تحت فشار و آزار و اذیت قرار داشت. این موارد تنها مربوط به یک سال اخیرند و حاکی از آن که زنان همچنان در بسیاری از نقاط برای پسر بدنیا آوردن تحت فشار قرار دارند و «دخترزایی» میتواند عواقبی جدی برای آنها به دنبال داشته باشد.
نسبت جنسی جمعیت در ایران حدود ۱۰۳ است؛ به این معنی که به ازای تولد هر ۱۰۰ دختر، ۱۰۳ پسر متولد میشود و به طور میانگین نسبت جنسی ۱۰۳ اعلام شده است. در بعضی استانها این نسبت متفاوت است و افزایش غیرطبیعی در نسبت جنسی دیده میشود بویژه در استانهای آذربایجان شرقی، اردبیل، کرمانشاه و لرستان. اگرچه نام ایران میان کشورهایی که نسبت جنسیتی جمعیت در آنها نامتوازن شده، قرار ندارد اما این به آن معنا نیست که ارجیحت پسرآوری و فشارهای اجتماعی حول آن برچیده شده است. برای برخی زنان، «پسرزایی» همچنان مسئله مرگ و زندگی است.
#زاگاه
@zaagaah
🔻ادامه مطلب:
https://zaagaah.com/lmxf
زاگاه
گلجمین نجفی به دلیل پسردار نشدن به قتل رسید - زاگاه
به گزارش سازمان حقوق بشری ههنگاو، گلجمین نجفی که مادر سه فرزند دختر بود، به بهانه پسردار نشدن توسط همسرش به قتل رسیده است.
🔻اصلاح قانون تجاوز جنسی در اسپانیا به دنبال اعتراضات مردمی
🔶 از تجاوز دستهجمعی تا انقلاب فمینیستی
🔹دیدبان آزار: سنای اسپانیا روز سهشنبه با کلیات لایحه جدید رضایت جنسی موافقت کرده است. این لایحه، رضایت جنسی را به عنصری کلیدی در پروندههای خشونت جنسی بدل میسازد. طبق این قانون بازماندگان خشونت جنسی دیگر موظف نیستند اثبات کنند که مورد ارعاب و خشونت قرار گرفتهاند یا اینکه در برابر تجاوز از خود مقاومت فیزیکی نشان دادهاند. این لایحه که با عنوان «فقط بله به معنی بله است» شناخته میشود، دنبال رفع ابهام تعریف رضایت جنسی در قانون مجازات اسپانیا است.
🔹لایحه جدید رضایت جنسی را ابراز صریح و آشکار تمایل به برقراری رابطه جنسی تعریف و شفافسازی میکند که سکوت و انفعال به معنای رضایت جنسی نیست. طبق مفاد این لایحه رابطه جنسی در فقدان رضایت جرم تلقی میشود و مرتکب به مجازات حبس تا ۱۵ سال محکوم میشود.
🔹این لایحه نتیجه اعتراضات گسترده مردم اسپانیا به رای دادگاه در پرونده تجاوز دستهجمعی به یک زن بوده است. در جولای سال ۲۰۱۶ در فستیوال سن فرمین در اسپانیا، دختری ۱۸ ساله به طور گروهی مورد تجاوز قرار گرفت. دختر به سمت ماشین خود حرکت میکرد که با پنج مرد که یکی از آنان ارتشی بود مواجه شد. مردان به دختر پیشنهاد دادند که او را تا رسیدن به خودرویش همراهی کنند اما او را به لابی یک ساختمان بردند، به او تجاوز و ویدئو این حمله را با گوشیهای خود شخصی ضبط کردند.
🔹روند رسیدگی به این پرونده اعتراضات گستردهای را در اسپانیا به دنبال داشت. در سال ۲۰۱۸، دادگاه متهمان را از اتهام تجاوز تبرئه و به جرم «سوءاستفاده جنسی» به ۹ سال حبس و پرداخت ۱۰ هزار یورو جریمه نقدی محکوم کرد. پس از صدور این رای دهها هزار نفر از مردم اسپانیا به خیابانها آمدند و شعار دادند: «این سوءاستفاده جنسی نیست، تجاوز است»، «این عدالت مزخرف است»، «اگر به یکی از ما دست بزنند به همه ما دست خواهند زد» و ... .
در ماه ژوئن ۲۰۱۹، دادگاه عالی اسپانیا رای پیشین را نقض و اعلام کرد که متهمان مرتکب تجاوز جنسی شدهاند و برای آنها ۱۵ سال حبس صادر کرد.
🔹دادگاه نتیجهگیری کرده بود که تعرض در یک «سناریوی ارعابانگیز» صورت گرفته و زن رضایت به برقراری رابطه جنسی نداشته است. طبق قانون فعلی ارعاب و تهدید، معیاری کلیدی برای احراز جرم جنسی است. اگرچه جنبش فمینیستی اسپانیا با حملات راستگرایان افراطی دستوپنجه نرم میکند، فعالان حقوق زنان معتقدند این پرونده تجاوز نه تنها به اصلاح قانون مجازات در اسپانیا، بلکه به انقلابی فمینیستی در این کشور منجر شده است.
#دیدبان_آزار
@harasswatch
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://harasswatch.com/news/1972/
🔶 از تجاوز دستهجمعی تا انقلاب فمینیستی
🔹دیدبان آزار: سنای اسپانیا روز سهشنبه با کلیات لایحه جدید رضایت جنسی موافقت کرده است. این لایحه، رضایت جنسی را به عنصری کلیدی در پروندههای خشونت جنسی بدل میسازد. طبق این قانون بازماندگان خشونت جنسی دیگر موظف نیستند اثبات کنند که مورد ارعاب و خشونت قرار گرفتهاند یا اینکه در برابر تجاوز از خود مقاومت فیزیکی نشان دادهاند. این لایحه که با عنوان «فقط بله به معنی بله است» شناخته میشود، دنبال رفع ابهام تعریف رضایت جنسی در قانون مجازات اسپانیا است.
🔹لایحه جدید رضایت جنسی را ابراز صریح و آشکار تمایل به برقراری رابطه جنسی تعریف و شفافسازی میکند که سکوت و انفعال به معنای رضایت جنسی نیست. طبق مفاد این لایحه رابطه جنسی در فقدان رضایت جرم تلقی میشود و مرتکب به مجازات حبس تا ۱۵ سال محکوم میشود.
🔹این لایحه نتیجه اعتراضات گسترده مردم اسپانیا به رای دادگاه در پرونده تجاوز دستهجمعی به یک زن بوده است. در جولای سال ۲۰۱۶ در فستیوال سن فرمین در اسپانیا، دختری ۱۸ ساله به طور گروهی مورد تجاوز قرار گرفت. دختر به سمت ماشین خود حرکت میکرد که با پنج مرد که یکی از آنان ارتشی بود مواجه شد. مردان به دختر پیشنهاد دادند که او را تا رسیدن به خودرویش همراهی کنند اما او را به لابی یک ساختمان بردند، به او تجاوز و ویدئو این حمله را با گوشیهای خود شخصی ضبط کردند.
🔹روند رسیدگی به این پرونده اعتراضات گستردهای را در اسپانیا به دنبال داشت. در سال ۲۰۱۸، دادگاه متهمان را از اتهام تجاوز تبرئه و به جرم «سوءاستفاده جنسی» به ۹ سال حبس و پرداخت ۱۰ هزار یورو جریمه نقدی محکوم کرد. پس از صدور این رای دهها هزار نفر از مردم اسپانیا به خیابانها آمدند و شعار دادند: «این سوءاستفاده جنسی نیست، تجاوز است»، «این عدالت مزخرف است»، «اگر به یکی از ما دست بزنند به همه ما دست خواهند زد» و ... .
در ماه ژوئن ۲۰۱۹، دادگاه عالی اسپانیا رای پیشین را نقض و اعلام کرد که متهمان مرتکب تجاوز جنسی شدهاند و برای آنها ۱۵ سال حبس صادر کرد.
🔹دادگاه نتیجهگیری کرده بود که تعرض در یک «سناریوی ارعابانگیز» صورت گرفته و زن رضایت به برقراری رابطه جنسی نداشته است. طبق قانون فعلی ارعاب و تهدید، معیاری کلیدی برای احراز جرم جنسی است. اگرچه جنبش فمینیستی اسپانیا با حملات راستگرایان افراطی دستوپنجه نرم میکند، فعالان حقوق زنان معتقدند این پرونده تجاوز نه تنها به اصلاح قانون مجازات در اسپانیا، بلکه به انقلابی فمینیستی در این کشور منجر شده است.
#دیدبان_آزار
@harasswatch
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://harasswatch.com/news/1972/
هرس واچ | دیدبان آزار
از تجاوز دستهجمعی تا انقلاب فمینیستی
پارلمان اسپانیا اخیرا لایحهای را تایید کرده که رضایت جنسی را به عنصری کلیدی در پروندههای خشونت جنسی بدل میسازد. طبق این لایحه بازماندگان خشونت جنسی دیگر موظف نیستند اثبات کنند که مورد ارعاب و خشونت قرار گرفتهاند یا اینکه در برابر تجاوز از خود مقا
🔻اتحاد اینستاگرامی علیه حجاب اجباری
🔶 «ما بیشماریم»
✍لاله ابر
🔹از دیروز که کارزار اینستاگرامی «مخالف حجاب اجباری» راه افتاده و با استقبال (از دید من) کمنظیری روبهرو شده است، میبینم که برخی با شکاکیت میپرسند فایدهاش چیست؟ عدهای هم هستند که هنوز نتوانستهاند خود را قانع کنند که به این حرکت بپیوندند. شاید فکر میکنند این پشت گوشی و در جای امن نشستن و عکسی زیبا از خود، یا شاید تصویری که نشانه مبارزه سیاسی زنان باشد در اینستاگرام گذاشتن، حرکتی بیش از حد سانتیمانتال و بیمعنا در زمینۀ مبارزات واقعی برای اجبار حجاب باشد، آن هم زمانی که صبا کردافشاریها و فرهاد میثمیها و بهتازگی سپیده رشنو، ملیکا قراگوزلو و نازی زندیه به خاطر اعتراض به حجاب اجباری در زندان هزینه میدهند.
🔹در ماههای اخیر فشارهای گشت ارشاد در کنار سایر محدودیتها و فشارهایی که بر زنان اعمال میشود، افزایش چشمگیری یافته است. وضعیتی که یادآور شرایط دهه شصت و فشارهای بنیادگرایانهاش است. جای تکرار نیست که چرا در شرایط حاضر بخش بزرگی از جامعه حاضر به پذیرش این اختناق نیست. اما من فکر میکنم این کارزار هیچ خاصیتی اگر نداشته باشد، یک فایده دارد؛ یک کلمه کلیدی در ابتدای این کارزار وجود داشت: با این «اتحاد» همراه شو. اتحاد، رمز چیزی که از ما گرفته شده است، چیز که منهای کم رمق را تبدیل به مایی پرقدرت میکند. این عدد که به این سرعت بالا میرفت، از دید من شبحی از حس قدرت جمعی را تداعی میکرد. اینکه هنوز «ما»یی وجود دارد.
🔹این کمپین از نظر من یک اعلام حضور بود، اعلام حضور آدمهایی که در دل تاریکی شب، دانهدانه دستهایشان را بالا بردند و گفتند «من هم هستم.» انگار پرچمی که نشان بدهد تو تنها نیستی، من هم مثل تو میاندیشم و ما میتوانیم به مدد این خواست مشترک، یک بار دیگر «ما» باشیم. اهمیت مساله از سوی دیگر به نظر من در این بود که هیچ رهبری که متصل به منافع این یا آن سازمان و یا برجسته کردن فلان و بسار شخصیت باشد، هدایتگر این جریان نبود. جریانی کاملا مسطح و بدون سلسلهمراتب، و به این اعتبار، مردمی.
🔹گیرم که بتوان «مردم» مورد نظر را به لحاظ جایگاه طبقاتی و اجتماعی و خواست سیاسی، زیر ذرهبین برد، امری که در درجه بعدی به ساحت نقد واگذار خواهد شد. این کارزار، را می توان چراغ بسیار کوچکی در تاریکی غلیظ امر ناممکن دید، بارقهای از امید. تبلور کوچکی که نشان دهد هنوز شکلگیری «ما» ممکن است. صدای آهستهای از زنجیرهایی که تکان میخورند و به دیگران میگویند «ما بیشماریم.»
#دیدبان_آزار
@harasswatvh
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://harasswatch.com/news/1996
🔶 «ما بیشماریم»
✍لاله ابر
🔹از دیروز که کارزار اینستاگرامی «مخالف حجاب اجباری» راه افتاده و با استقبال (از دید من) کمنظیری روبهرو شده است، میبینم که برخی با شکاکیت میپرسند فایدهاش چیست؟ عدهای هم هستند که هنوز نتوانستهاند خود را قانع کنند که به این حرکت بپیوندند. شاید فکر میکنند این پشت گوشی و در جای امن نشستن و عکسی زیبا از خود، یا شاید تصویری که نشانه مبارزه سیاسی زنان باشد در اینستاگرام گذاشتن، حرکتی بیش از حد سانتیمانتال و بیمعنا در زمینۀ مبارزات واقعی برای اجبار حجاب باشد، آن هم زمانی که صبا کردافشاریها و فرهاد میثمیها و بهتازگی سپیده رشنو، ملیکا قراگوزلو و نازی زندیه به خاطر اعتراض به حجاب اجباری در زندان هزینه میدهند.
🔹در ماههای اخیر فشارهای گشت ارشاد در کنار سایر محدودیتها و فشارهایی که بر زنان اعمال میشود، افزایش چشمگیری یافته است. وضعیتی که یادآور شرایط دهه شصت و فشارهای بنیادگرایانهاش است. جای تکرار نیست که چرا در شرایط حاضر بخش بزرگی از جامعه حاضر به پذیرش این اختناق نیست. اما من فکر میکنم این کارزار هیچ خاصیتی اگر نداشته باشد، یک فایده دارد؛ یک کلمه کلیدی در ابتدای این کارزار وجود داشت: با این «اتحاد» همراه شو. اتحاد، رمز چیزی که از ما گرفته شده است، چیز که منهای کم رمق را تبدیل به مایی پرقدرت میکند. این عدد که به این سرعت بالا میرفت، از دید من شبحی از حس قدرت جمعی را تداعی میکرد. اینکه هنوز «ما»یی وجود دارد.
🔹این کمپین از نظر من یک اعلام حضور بود، اعلام حضور آدمهایی که در دل تاریکی شب، دانهدانه دستهایشان را بالا بردند و گفتند «من هم هستم.» انگار پرچمی که نشان بدهد تو تنها نیستی، من هم مثل تو میاندیشم و ما میتوانیم به مدد این خواست مشترک، یک بار دیگر «ما» باشیم. اهمیت مساله از سوی دیگر به نظر من در این بود که هیچ رهبری که متصل به منافع این یا آن سازمان و یا برجسته کردن فلان و بسار شخصیت باشد، هدایتگر این جریان نبود. جریانی کاملا مسطح و بدون سلسلهمراتب، و به این اعتبار، مردمی.
🔹گیرم که بتوان «مردم» مورد نظر را به لحاظ جایگاه طبقاتی و اجتماعی و خواست سیاسی، زیر ذرهبین برد، امری که در درجه بعدی به ساحت نقد واگذار خواهد شد. این کارزار، را می توان چراغ بسیار کوچکی در تاریکی غلیظ امر ناممکن دید، بارقهای از امید. تبلور کوچکی که نشان دهد هنوز شکلگیری «ما» ممکن است. صدای آهستهای از زنجیرهایی که تکان میخورند و به دیگران میگویند «ما بیشماریم.»
#دیدبان_آزار
@harasswatvh
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://harasswatch.com/news/1996
هرس واچ | دیدبان آزار
«ما بیشماریم»
از دیروز که این کارزار اینستاگرامی «مخالف حجاب اجباری» راه افتاده و با استقبال (از دید من) کمنظیری روبهرو شده است، میبینم که برخی با شکاکیت میپرسند فایدهاش چیست؟ عدهای هم هستند که هنوز نتوانستهاند خود را قانع کنند که به این حرکت بپیوندند. شا
Forwarded from بيدارزنى
🟣 «نازی زندیه» و «سپیده رشنو» هر دو دانشجوی رشته نقاشی در مقطع کارشناسی دانشگاه الزهرا، «ملیکا قراگزلو» دانشجوی روزنامهنگاری دانشگاه علامه و «سوری بابایی چگینی»، همگی به جرم مخالفت با #حجاب_اجباری ، طی روزهای گذشته توسط نهادهای امنیتی بازداشت و تحت بازجویی قرار دارند. آنان یکی از هزاران معترضی هستند که علیه رصد، کنترل بدن زنانه و پوشش اجباری ایستادند و سکوت نکردند.
#نه_به_حجاب_اجباری
#خشونت_سیستماتیک_علیه_زنان
@bidarzani
#نه_به_حجاب_اجباری
#خشونت_سیستماتیک_علیه_زنان
@bidarzani
🔶ارائه ملیحه ریاضی (دانشآموخته جامعهشناسی دانشگاه تهران) با عنوان «مادران دادخواه به ما چه میگویند؟» در همایش 8 مارس دیدبان آزار
ایمیل ملیحه ریاضی: [email protected]
🔹ملیحه ریاضی اینگونه آغاز میکند: «بـحث امـروز مـن دربـاره مادران دادخـواه بـعنوان نـمونـهای نـمایا و اعـلا از سیاسـت زنـانـه اسـت. میگـویم سیاسـت زنـانـه و مایلم صحبتم را از همین اصطلاح و تمایزش با سیاستی آغاز کنم که به آن سیاست مردانه میگوییم.» ریاضی تاکید میکند اگرچه مبنای این تقسیمبندی، جنسیت است اما این به این معنا نیست که کنشگری زنان منحصرا در چارچوب سیاست زنانه رقم میخورد و مردان منحصرا در چارچوب سیاست مردانه حرکت میکنند. بـه این
اعـتبار بسیاری از مـا فـعالین زنـان سـالهـا در چـارچـوب و فـریم هـمان سیاسـت مـردانـه سیاسـتورزی و کنشگری کردیم و با منطق مردانه به جهان سیاست نگاه کردیم.
🔹ریاضی ادامه میدهد: «بـحث سیاسـت زنـانـه در مـقابـل سیاسـت مـردانـه، بـالاخـص در سـالهـای اخیر و خیلی پـررنـگتـر در عـرصـه مـطالـعات جـنبشهـای اجـتماعی مـطرح شـده اسـت. پـس از جـنبش سـبز ایران و هـمزمـان بـا آن جـنبشهای بـهار عـربی، یکی از مـوضـوعـاتی که بـه میان آمـد همین زنـانـهشدن جـنبشهـا و سیاسـت بـود. امـا این اطـلاق نـه فـقط از حیث مـثبت که عـمدتـا بـا نگاهی منفی هـمراه بـود. درارزش-داوری جـنبشهـا یکی از مـوضـوعـاتی که بـه آن اشـاره میشـد این بـود که یکی از دلایل شکست این جـنبشهـا زنـانـه شـدن آنهـاسـت. این زنـانـهشـدن از چـند جهـت محـل بـحث بـود. یکی اینکه عـامـلان و حـامـلان آن بیشتر زنهـا هسـتند و دیگری اینکه ما دیگر نه فقط در عدد که در کیفیت و مواجهه سیاسی هم ما با جنسی از سیاست زنانه مواجهیم.»
🔹ریاضی از تعبیر «سوژه دستاوردی» بیونگ چول هان در کتاب رنجوری عشق استفاده و سیاست مردانه را سیاست دستاوردی مینامد. سیاستی که معطوف به حصول نتیجه است و در آن کسب پیروزیهای بزرگ اهمیت دارد و «توان ناتوانی داشتن» امر غایب آن است. در این سیاست مردانه با مرزکشیهای پررنگ روبروییم، تو یا با مایی یا علیه ما. هیچ میانه و شق سومی وجود ندارد.
🔹در این سیاست مردانه آنچه که اول از همه از دایره خارج میشود خود زندگی است. سیاست مردانه کاملا از منطق زندگی منتزع شده است. اینکه چه بلایی سر زندگی میآید اهمیتی ندارد. زندگی اگر اهمیتی هم دارد به جهت تقویم و تقویت ایدئولوژی است. آنقدر معطوف به آرمانها و در بند رسیدن به آنهاست که یادش میرود خود این آرمانها قرار بود در خدمت برپایی زندگی بهتر برای مردمان قرار گیرد. پس تاریخش روایت پیروزی و دلاوری و جنگاوری است، نه تاریخ سوژههای حاشیهشده و شکستخورده و زندگیهای ازدسترفته.
#دیدبان_آزار
@harasswatch
برای تماشای این ارائه به لینک زیر مراجعه کنید:
https://www.instagram.com/tv/CgZW3ThjinA/?igshid=MDJmNzVkMjY=
ایمیل ملیحه ریاضی: [email protected]
🔹ملیحه ریاضی اینگونه آغاز میکند: «بـحث امـروز مـن دربـاره مادران دادخـواه بـعنوان نـمونـهای نـمایا و اعـلا از سیاسـت زنـانـه اسـت. میگـویم سیاسـت زنـانـه و مایلم صحبتم را از همین اصطلاح و تمایزش با سیاستی آغاز کنم که به آن سیاست مردانه میگوییم.» ریاضی تاکید میکند اگرچه مبنای این تقسیمبندی، جنسیت است اما این به این معنا نیست که کنشگری زنان منحصرا در چارچوب سیاست زنانه رقم میخورد و مردان منحصرا در چارچوب سیاست مردانه حرکت میکنند. بـه این
اعـتبار بسیاری از مـا فـعالین زنـان سـالهـا در چـارچـوب و فـریم هـمان سیاسـت مـردانـه سیاسـتورزی و کنشگری کردیم و با منطق مردانه به جهان سیاست نگاه کردیم.
🔹ریاضی ادامه میدهد: «بـحث سیاسـت زنـانـه در مـقابـل سیاسـت مـردانـه، بـالاخـص در سـالهـای اخیر و خیلی پـررنـگتـر در عـرصـه مـطالـعات جـنبشهـای اجـتماعی مـطرح شـده اسـت. پـس از جـنبش سـبز ایران و هـمزمـان بـا آن جـنبشهای بـهار عـربی، یکی از مـوضـوعـاتی که بـه میان آمـد همین زنـانـهشدن جـنبشهـا و سیاسـت بـود. امـا این اطـلاق نـه فـقط از حیث مـثبت که عـمدتـا بـا نگاهی منفی هـمراه بـود. درارزش-داوری جـنبشهـا یکی از مـوضـوعـاتی که بـه آن اشـاره میشـد این بـود که یکی از دلایل شکست این جـنبشهـا زنـانـه شـدن آنهـاسـت. این زنـانـهشـدن از چـند جهـت محـل بـحث بـود. یکی اینکه عـامـلان و حـامـلان آن بیشتر زنهـا هسـتند و دیگری اینکه ما دیگر نه فقط در عدد که در کیفیت و مواجهه سیاسی هم ما با جنسی از سیاست زنانه مواجهیم.»
🔹ریاضی از تعبیر «سوژه دستاوردی» بیونگ چول هان در کتاب رنجوری عشق استفاده و سیاست مردانه را سیاست دستاوردی مینامد. سیاستی که معطوف به حصول نتیجه است و در آن کسب پیروزیهای بزرگ اهمیت دارد و «توان ناتوانی داشتن» امر غایب آن است. در این سیاست مردانه با مرزکشیهای پررنگ روبروییم، تو یا با مایی یا علیه ما. هیچ میانه و شق سومی وجود ندارد.
🔹در این سیاست مردانه آنچه که اول از همه از دایره خارج میشود خود زندگی است. سیاست مردانه کاملا از منطق زندگی منتزع شده است. اینکه چه بلایی سر زندگی میآید اهمیتی ندارد. زندگی اگر اهمیتی هم دارد به جهت تقویم و تقویت ایدئولوژی است. آنقدر معطوف به آرمانها و در بند رسیدن به آنهاست که یادش میرود خود این آرمانها قرار بود در خدمت برپایی زندگی بهتر برای مردمان قرار گیرد. پس تاریخش روایت پیروزی و دلاوری و جنگاوری است، نه تاریخ سوژههای حاشیهشده و شکستخورده و زندگیهای ازدسترفته.
#دیدبان_آزار
@harasswatch
برای تماشای این ارائه به لینک زیر مراجعه کنید:
https://www.instagram.com/tv/CgZW3ThjinA/?igshid=MDJmNzVkMjY=
🔻گزارشی از آزار و اذیت زنان خبرنگار ورزشی
🔶 رییس فدراسیون میگفت خبرنگار زن مشکل شرعی دارد
✍مهلا جوادپور
🔹 تا حدود ۲۰ سال پیش زنان ورزشینویس فقط در حوزه ورزشی زنان اجازه نوشتن داشتند؛ سهم آنها از نوشتن آنقدر کوچک بود که برخی تلاش آنها را بیهوده میدانستند. مهری رنجبر از خبرنگاران ورزشی با تجربه است که از سال ۷۹ با روزنامه ایران ورزشی شروع به کار کرده.
🔹او درباره سالهای اول کاریاش به عنوان خبرنگار ورزشی میگوید: «محیط تحریریه قطعا مردانه، کار ما به شدت سخت و سوژه بسیار کم بود. همه صفحههای روزنامه مختص فوتبال بود و تنها یک چهارم صفحه به ورزش زنان اختصاص داشت. ما سه زن بودیم که روی همین یک چهارم صفحه باید کار میکردیم. با اینکه در این مدت ما را بیمه نکردند، ما برای نوشتن در حوزه ورزشی اشتیاق داشتیم.»
🔹 او با بیان اینکه روزنامه به کارشان اهمیتی نمیداد، ادامه میدهد: «من و همکارم لیلی نگاه میکردیم که کجا مسابقه است و حتی اگر شهرستان بود با پول خودمان میرفتیم تا گزارش تهیه کنیم.» این وضع ناامید کننده اما با اعتراض آنها تغییر کرد؛ با اینکه آن زمان فوتبال تنها ورزشی بود که رسانهها و البته مردم به آن علاقه داشتند، مهری به حوزههای ورزشی دیگری به جز فوتبال، مثل دومیدانی و والیبال مردان هم فرستاده شد.
🔹رنجبر در این باره توضیح میدهد: «در برخی شهرستانها حراست ورزشگاه به ما اجازه ورود نمیدهد و سلیقهای برخورد میکند. مثلا یک بار که در یکی از شهرستانها ما را به ورزشگاه راه نمیدادند، حراست در توضیح علت این برخورد گفت اگر مارا به ورزشگاه راه بدهد، آنوقت خبرنگارهای زن شهر خودشان اعتراض میکنند و انتظار دارند اجازه ورود بگیرند!»
🔹شبنم روحی، خبرنگار ورزشی که کارش را در این حوزه از سال ۹۲ شروع کرده، معتقد است آنچه خبرنگاران و عکاسان ورزشی زن را اذیت میکند، مسئولان و حراست ورزشگاهها هستند: «وضعیتی که امروز داریم از سه یا چهار سال پیش خیلی بهتر است، با این حال موانعی که سر حضور در یک سری مسابقات وجود دارد انرژی زیادی از ما میگیرد؛ تا جایی که دوست داری ول کنی و بروی. متاسفانه همکاری نکردن مسئولان با زنان خبرنگار و حتی عکاس خیلی زیاد است و هیچ تلاشی برای حل این مسائل نمیشود.»
🔹لیلی خرسند، ورزشینویس در ادامه از تجربهای دیگر در سالهای خبرنگاری کردنش میگوید: «رئیس یکی از فدراسیونها که هنوز هم کار میکند، یک بار به روزنامه ما زنگ زد و از سردبیرمان خواست که خبرنگار آن رشته را (که زن بود) عوض کند. میگفت مشکل شرعی پیش میآید. اما این خواسته برای دبیر و سردبیر روزنامه ما (ایران ورزشی در ۱۰ سال پیش) عجیب بود.»
#دیدبان_آزار
@harasswatch
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://harasswatch.com/news/1995
🔶 رییس فدراسیون میگفت خبرنگار زن مشکل شرعی دارد
✍مهلا جوادپور
🔹 تا حدود ۲۰ سال پیش زنان ورزشینویس فقط در حوزه ورزشی زنان اجازه نوشتن داشتند؛ سهم آنها از نوشتن آنقدر کوچک بود که برخی تلاش آنها را بیهوده میدانستند. مهری رنجبر از خبرنگاران ورزشی با تجربه است که از سال ۷۹ با روزنامه ایران ورزشی شروع به کار کرده.
🔹او درباره سالهای اول کاریاش به عنوان خبرنگار ورزشی میگوید: «محیط تحریریه قطعا مردانه، کار ما به شدت سخت و سوژه بسیار کم بود. همه صفحههای روزنامه مختص فوتبال بود و تنها یک چهارم صفحه به ورزش زنان اختصاص داشت. ما سه زن بودیم که روی همین یک چهارم صفحه باید کار میکردیم. با اینکه در این مدت ما را بیمه نکردند، ما برای نوشتن در حوزه ورزشی اشتیاق داشتیم.»
🔹 او با بیان اینکه روزنامه به کارشان اهمیتی نمیداد، ادامه میدهد: «من و همکارم لیلی نگاه میکردیم که کجا مسابقه است و حتی اگر شهرستان بود با پول خودمان میرفتیم تا گزارش تهیه کنیم.» این وضع ناامید کننده اما با اعتراض آنها تغییر کرد؛ با اینکه آن زمان فوتبال تنها ورزشی بود که رسانهها و البته مردم به آن علاقه داشتند، مهری به حوزههای ورزشی دیگری به جز فوتبال، مثل دومیدانی و والیبال مردان هم فرستاده شد.
🔹رنجبر در این باره توضیح میدهد: «در برخی شهرستانها حراست ورزشگاه به ما اجازه ورود نمیدهد و سلیقهای برخورد میکند. مثلا یک بار که در یکی از شهرستانها ما را به ورزشگاه راه نمیدادند، حراست در توضیح علت این برخورد گفت اگر مارا به ورزشگاه راه بدهد، آنوقت خبرنگارهای زن شهر خودشان اعتراض میکنند و انتظار دارند اجازه ورود بگیرند!»
🔹شبنم روحی، خبرنگار ورزشی که کارش را در این حوزه از سال ۹۲ شروع کرده، معتقد است آنچه خبرنگاران و عکاسان ورزشی زن را اذیت میکند، مسئولان و حراست ورزشگاهها هستند: «وضعیتی که امروز داریم از سه یا چهار سال پیش خیلی بهتر است، با این حال موانعی که سر حضور در یک سری مسابقات وجود دارد انرژی زیادی از ما میگیرد؛ تا جایی که دوست داری ول کنی و بروی. متاسفانه همکاری نکردن مسئولان با زنان خبرنگار و حتی عکاس خیلی زیاد است و هیچ تلاشی برای حل این مسائل نمیشود.»
🔹لیلی خرسند، ورزشینویس در ادامه از تجربهای دیگر در سالهای خبرنگاری کردنش میگوید: «رئیس یکی از فدراسیونها که هنوز هم کار میکند، یک بار به روزنامه ما زنگ زد و از سردبیرمان خواست که خبرنگار آن رشته را (که زن بود) عوض کند. میگفت مشکل شرعی پیش میآید. اما این خواسته برای دبیر و سردبیر روزنامه ما (ایران ورزشی در ۱۰ سال پیش) عجیب بود.»
#دیدبان_آزار
@harasswatch
متن کامل را در لینک زیر بخوانید:
https://harasswatch.com/news/1995
هرس واچ | دیدبان آزار
رییس فدراسیون میگفت خبرنگار زن مشکل شرعی دارد
در این گزارش با زنانی گفتوگو کردهایم که خبرنگار ورزشیاند؛ زنانی که برای کسب درآمد در این حرفه، با موانع تبعیضآمیز سیستماتیک رو به رو میشوند. این موانع برخی را آنقدر خسته میکند که قید علاقه و شغلشان را میزنند و برخی هم با ماندنشان در تلاشند تا