Telegram Web Link
Channel name was changed to «هم پرسه»
Forwarded from گفتارها (میلاد کریمی)
مساله توسعه در ایران و انتخابات ریاست جمهوری پیش رو
میلاد کریمی
انتخابات ریاست جمهوری پیش رو به اعتقادم از حساس ترین و سرنوشت سازترین انتخابات تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی است. از این منظر می توان گفت ما در هیچ انتخاباتی در طول نزدیک به سه دهه ی گذشته ، با چنین شفافیت و انسجامی در میان جناح های مختلف سیاسی در ایران روبرو نبوده ایم. این انسجام و هماهنگی میان طیف های سیاسی را به نظرم در متن و زمینه ای وسیع تر و معطوف به انتخاب مسیر نظام سیاسی ایران در آینده ، باید خوانش کرد. قرارگیری در چنین شرایطی و دیدن لابلای خطوط رفتار بازیگران سیاسی عرصه انتخابات در این برهه ، ما را با این تحلیل مواجه می سازد که بازیگران در جناح های مختلف " بزنگاهی تاریخی " را در مقابل خود می بینند. بزنگاه های تاریخی در پهنه ی تاریخ و در اکثر کشورها بلاخص کشورهای درگیر با مساله ی توسعه و از جمله ایران ، دوره هایی حساس و زودگذر هستند که چگونگی انتخاب در آن بزنگاه ، مسیر تحول نظام سیاسی و اجتماعی یک کشور در بعد توسعه ای یا مخالف آنرا تعیین می کند. در شرایط حال با این پرسش مواجه می شویم که چگونه است در ساختاری که نظام حزبی در معنای مدرن آن چندان شاکله مند نشده و عموما به لحاظ تاریخی و فرهنگی جریان های سیاسی با عنصر اجماع بیگانه بوده و غالبا در تشتت و تعارض با یکدیگر قرار داشته اند به یکباره می بینیم این جریان ها به شکل ظاهری ، هماهنگ و بدون تعارض در طیف مختص به خود ، در مقابل یکدیگر صف آرایی می کنند؟! به اعتقاد نگارنده محتمل ترین پاسخ برای این پرسش در مسئله بزنگاه تاریخی که در بالا به آن اشاره شد نهفته است. چراکه بازیگران میدان سیاست در ایران امروز با آگاهی از این نکته ، تمام نیروی خود را جمع کرده اند که در آن بزنگاه در موقعیتی سست به نسبت رقیب خود قرار نداشته باشند. به نظرم کناره گیری قالیباف به نفع رییسی و پیش رفتن انتخابات به سوی دوقطبی روحانی – رییسی در انتخابات پیشرو را می توان در این زمینه به خوبی فهم کرد. اما دوگانه ی روحانی – رییسی در این انتخابات و ناظر بر مسئله ی بزنگاه ، نمایانگر قطب بندی سیاسی است که ما در آینده سیاسی در ایران با آن مواجه خواهیم بود. قطب بندی که با تسامح می توانیم به آنها عنوان های راست مدرن و راست سنتی را اطلاق کنیم . به یک معنا آینده نظام سیاسی و اجتماعی و در معنای کلی ترآن یعنی توسعه ، از دیالکتیک این دو جریان سیاسی حاصل خواهد شد. این تقسیم بندی به اعتقادم ناظر بر پارادوکسی است که ماهیت متعارض سیاست در ایران را بازنمایی می کند. اصولا گفتار سیاسی حاکم در ایران از دیرباز این تعارض را در درون خود حمل کرده و در طول زمان امکان تجمیع منطقی این تضاد به شکل کارامد مهیا نشده است. در گذشته چنین تعارض هایی را می شد با قدرت کاریزمایی ، چسب قدرت و یا عنصر مصلحت به صورت حل نشده به آینده موکول کرد. ولی امروز شکافی که از دل آن تضاد برخواسته است ، دو مسیر متفاوت در انتخاب آینده ی توسعه در ایران را در مقابل ما قرار داده است. اما آنچه که مشخص است ، مسئله ی توسعه و الزامات آن در ایران ، نه یک مسئله صرف اقتصادی یا فرهنگی ، بلکه موضوعی عمیقا سیاسی است و به همین دلیل پیوندی همگون با نهاد انتخابات در ایران برقرار میکند. اگر از این منظر به موضوع بنگریم نهاد انتخابات در ساختار سیاسی ایران را نهادی تحول ساز خواهیم یافت. این تحول سازی همچنان که می تواند معطوف به آینده باشد ، وجه معکوس آنهم قابل تحقق است. چنانکه یکبار چنین تجربه ی تاریخی با کارکردهای ضدتوسعه ای همراه با بی ثباتی آنرا از سر گذرانده ایم. " حرکت پاندولی در مسیر توسعه " یکی از ویژگی های عمومی تاریخ توسعه در ایران بوده و ازقضا با نهاد انتخابات و قوه ی مجریه (عنصر سیاست )عجین شده است. با وجود آزمون و خطاهای بسیار ،موانع ساختاری نیل به توسعه و هزینه های گزافی که در این مسیر پرداخت کرده ایم ، شاهد هستیم که در میان بخشی مهمی از بدنه ی اجرایی چنین درکی از توسعه همراه با درکی بلند مدت از آن شکل گرفته است. اما دشوار بتوان این نکته را پذیرفت که از اجماع تمامی گروهها و سازمانهای ذینفع امکان توسعه بوجود می اید . چراکه مجموعه ای عظیم از سازمان ها همراه با منافع خاص بر بستری مملو از ضعف نهادمندی سیاسی که نتایج توسعه را در مقابل منافع خود می بینند ، بعید است که بر چنین المانی اجماع کنند. در نهایت امر آنچه که مطرح است پیوند میان نگاه مبتنی به توسعه و صندوق در ایران است. اما این پیوند کارکردی دوگانه را همانند شمشیری دولبه در خود نهفته دارد.
Forwarded from سیاسیات
روحانی امر سیاسی (the political) در ایران را از ابتدای انقلاب تا کنون تغییر داده است و تا دگرگونی آن فاصلۀ چندانی نداریم. امر سیاسیِ اشمیتی، که مبتنی بر دوگانۀ دوست و دشمن است، به شدت تضعیف شده و تضعیف آن به معنای حاشیه نشین شدنِ ادبیاتِ مسلطی است که همواره با دشمن هراسی انسجام خود را حفظ کرده است.
Forwarded from سیاسیات
جلیلی رقیب قابل احترامی بود، پرنسیپ داشت، استخوان خرد کرده بود؛ رای گدایی نمی کرد؛اما امثال رئیسی و قالیباف بر طبق اصول و قواعد خود نیز سیاست ورزی نمی کنند. لکه ننگ تتلو تا ابد کارنامه سیاسی اصول گرایان را آلوده خواهد کرد. سیّاس بودن با سیاست ورز بودن زمین تا آسمان فرق دارد.
Forwarded from سیاسیات
دو سوال تاریخی ؛ دو بن بست تاریخی، یکی پیش و یکی پس از انتخابات. حالا که رأی نمی دهید راه بدیل تان چیست؟ حالا که رأی دادید راه فشار بر رئیس جمهور منتخب برای تحقق مطالبات تان چیست؟ هیچ کدام از این دو پرسش، راهکار درست و درمانی ندارد.
امیدها و هشدارها: یادداشتی دربارۀ مسائل مهم پس از انتخابات 96


خطر پوپولیسم جریان اصول‌گرا «فعلاً» از میان رفت. اما خطر دوگانه‌های ویرانگر آزادی و استبداد، تحریم و تعامل با جهان و فقر و غنا همچنان باقی مانده است. و دولت روحانی در شرایطی تشکیل می‌شود که در این بزنگاه تاریخی وظایف مهمی را باید انجام دهد، که در غیر اینصورت باز هم دوگانه‌های مخرب تکرار خواهند شد.
انتخابات اخیر اهمیت احترام به صندوق رأی و حفظ آن را در جهت حفظ منافع ملی نشان داد. از طرف دیگر جریان پیروز را متوجه شکافی در جامعه کرد که عدم توجه به آن مولد پوپولیسم احمدی‌نژادی و صورت مبتذل اخیر آن خواهد شد. اما این‌که دولت جدید چقدر می‌تواند برای رفع این مشکل تلاش نتیجه‌بخش انجام دهد به عوامل بسیاری وابسته است.
اجرای سیاست‌های توسعه پایدار در ایران با چند مشکل عمده مواجه است. نخست: عدم چرخش نخبگان و ورود نیروهای جدید به صحنه که نتیجۀ «#باند_بازی » جریان‌هاست. اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان هر دو درگیر این باند‌بازی‌ها هستند که نمونۀ اخیر آن رد صلاحیت افرادی چون عبدالله مؤمنی و حذف حسین راغفر از لیست امید در انتخابات شورای شهر بود. راغفر به عنوان فردی که شاید بتوان او را جدی‌ترین فرد در حوزه مطالعات فقر و عدالت اقتصادی در ایران خواند در نتیجۀ همین باندبازی‌ها جای خود را به افرادی چون #بهاره_آروین داد. همین مشکل را در وضعیت فعلیِ اصول‌گرایان بی‌اصول نیز می‌توان مشاهده کرد که به جز اطرافیان احمدی‌نژاد، نظیر بقایی یا رحیمی، برجسته‌ترین مثال‌اش جریان‌هایی درون سپاه است (و نه کل آن). مسئله در این‌جا صرفاً فعالیت اقتصادی سپاه، به مثابه یک نیروی مسلح سیاسی و اقتصادی نیست. بلکه عدم کنترل‌ آن‌ها و حاکم شدن اندیشۀ غارت و سود حداکثری بر این باندهاست که بر مشکل دیگر اصول‌گرایان یعنی ضدیت با «#نهاد » اضافه شده است.
اما راه حل کنترل و مهار «باند»ها در کشور چیزی نیست جز تنظیم و اجرایی شدن #جریان_آزاد_اطلاعات ، #شفاف_سازی_بروکراسی و قانون‌مند کردن و تنظیم نحوه فعالیت نیروهای متنفذ و لابی‌ها. نیروهایِ متنفذ، خواهی نخواهی در بروکراسی، قراردادهای مالی، فعالیت‌های انتخاباتی و حتی سیاست‌ خارجی حضور دارند و خلاء قانونی موجود تنها به بی‌قاعده‌کردن آن‌ها انجام شده است.
از جمله دیگر مشکلات مهمی که دولت فعلی باید برای انجام آن جدی باشد: تنظیم نظام مالیاتی‌ سفت و سخت، کانالیزه کردن منابع مالی از نهادهای بی‌برنامه و مدیریت نشده فرهنگی-دینی و برنامه‌ریزی جدی در تحول نظام فشل آموزش و پرورش و توسعه محور کردن آن از ابتدایی تا دانشگاه است که شاید بتوان جدی‌ترین مشکل کشور دانست. مورد اخیر تنها با تکیه و یاری گرفتن از پژوهشگاه‌ها و آکادمی انجام خواهد شد، نه سخنرانی‌های اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی یا گرته‌برداری‌های موردی از سیاست‌های آموزشی دیگر کشورها و بخش‌نامه کردنشان و نه ایدئولوژیک کردنِ همیشه ناموفقِ کتب درسی.
آزادی‌خواهی و اصلاح‌طلبی در مطالباتی چون رفع حصر و آزادی بیان و زندانی‌های سیاسی نه خلاصه می‌شود و نه چندان اهمیت اساسی دارد. سیاست‌مداران ما باید برای تنظیم سیاست‌های توسعه پایدار و نهادمند کردن آن با یکدیگر به مصالحه برسند، جریان‌ اصول‌گرایی ناچار است به جای گدایی رأی، فریاد محروم دوستی و سیاست‌های توزیعی حساب‌نشده، سیاست‌های‌ توزیعی‌اش را ناظر بر تقویت تولید ملی و صنایع سنگین و افزایش ثروت ملی (به جای مگامال سازی و تقویت واردات و توجه محدود به پروژه‌های کوتاه‌مدت و کارگاه‌های زودبازده برنامه‌ریزی نشده) تنظیم کند و برای مهار پوپولیسم مضر و قدرت‌طلب کوری که آبرویش را ریخت، به نهادهایی توجه کند که مطالبات اقتصادی، حقوقی، #صنفی و #سندیکایی کارگران و اقشار ضعیف جامعه امکان مهار شدن و تعدیل پیدا کند.
انتخابات 96 نشان داد، جریان‌های قدرت برای بقا نیاز دارند به دنبال مطالبات مادی و زمینی مردم و جامعه باشند؛ واقعیات زندگی. زمین بازی مشترک همۀ ما این‌جاست. حال با توجه به تمام مشکلات اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و بین‌المللی و وضعیت پرآشوب منطقه آیا جریان‌های سیاسی حاضر به مصالحه‌ و یاری جستن از تمام نیروهای فکری و توسعه‌خواه هستند یا خیر.
Forwarded from گفتارها (میلاد کریمی)
بسیاری پایین آمدن قیمت نفت را موضوعی نگران کننده می دانند، من هم تا اندازه ای با آنها موافق و درشرایطی دیگر توافقی با استدلالشان ندارم. اولا این مازاد عرضه بر تقاضای نفت در بازار جهانی محصول نگرانی و رقابت پاره ای از کشورهای صادرکننده ی نفت با وضعیتی است که تغییرات تکنولوژیک در شیوه ی استخراج نفت سبب شده و تبلور آن را در مسئله ی نفت شل می بینیم. چراکه در صورت صرفه به مقیاس شدن شیوه ی استخراج جدید ، ناگزیر بسیاری از این کشورها متضرر خواهند شد. برای کشوری که اتکای دائمی به درآمدهای نفتی داشته است ، احتمالا کاهش این درآمدها این ساخت ها را با مشکل مواجه خواهد کرد. اما در این نوشته ی کوتاه می خواهم به وجه خوش بینانه ی ماجرا نگاهی بیندازم. پایین آمدن قیمت نفت و متعاقب آن کاهش درامدهای نفتی دولت و ضرورت یافتن منابع مالی جدید برای دولت ، به اعتقادم می تواند اثرات مفیدی بر شکل سیاست گذاری و بر کلیت شاکله ی اجتماعی در ایران بگذارد. نگاهی اجمالی به تجربه های تاریخی نظام اقتصادی نفت زده ی ما دو وضعیت آشوبناک (از منظر سیستمی ) را بر روی دیدگان ما می گشاید. یکی بعد از تکانه نفتی اول (oil shock) در 1973 است و حجم تصاعدی درآمدهای نفتی که عاید خزانه دولتی شاه شد و دوم درآمدهای نفتی سرشار دوره ی محمود احمدی نژاد. در تجربه اول با انقلاب سیاسی روبرو هستیم و در تجربه دوم که با بحران و بی ثباتی سیستمی مواجه هستیم. هر چند که شخصا معتقدم که بهترین دوران تاریخ اقتصادی معاصر را ما در دهه ی 40 شمسی تجربه کرده ایم. هم به لحاظ شاخص های کمی و هم به لحاظ نهادسازی .تشکیل بورس ، تشکیل اتاق بازرگانی ، بوجود امدن سازمان گسترش ، تشکیل بانک توسعه ی صنعتی و .... و همچنین متوسط رشد اقتصادی دو رقمی و متوسط نرخ تورم تک رقمی همگی از نمودهای این دهه است. به شکل مختصر نگاه من به این مسئله پائین امدن قیمت نفت و تاثیر ان بر ساخت سیاسی و اقتصادی به این گونه است که ،ما هرگاه درامد نفتی حداقلی داشته ایم ، به تبع ان دولت های کارامدتر را تجربه کرده ایم. چراکه " انگیزه ی لازم " برای ایجاد " سازمانهای کارامد و کارامد شدن سازمان های ناکارامد" که از قضا دولت هم یکی از همین دست سازمانهاست ، ایجاد می شود. و ادامه این روند به شکل بلند مدت می تواند مبنای تحول در " نظام نهادی " جامعه ،حال چه رسمی و چه غیر رسمی ، باشد و اصولا گذشته به خوبی به ما نشان می دهد که با افزایش تصاعدی درامدهای نفتی دولت ها ، چنین انگیزه ای هم در ساخت سیاسی و هم در بدنه ی اجتماعی از بین می رود و هزینه ناکارامدی خود را به دلارهای نفتی جبران می کنند. اولین گام حرکت در مسیر نظام مالیاتی کارامد است. گام هایی نیز برداشته شده . ایا چنین جرقه ی کوچکی می تواند تداوم داشته باشد ؟! باید دید.
از تشویش تا ساختن یک "من" مطمئن به انتخاب های کامل شخصی ترین تصمیمات فردی وابسته است؛ قماری لذت بخش...
Forwarded from سیاسیات
آیا تمرکز تام و تمام اصول گرایان بر معیشت و اقتصاد گواه این حقیقت نیست که آنان خود نیز می دانند که شعارهایشان در عرصه سیاست و فرهنگ بین مردم خریداری ندارد؛ آیا این بزرگترین اعتراف ناگفته آنان نیست؟
خانه خوب یا بد، معمار خوب یا بد را به وجود نمی آورد. این معمار خوب یا بد است که خانه خوب یا بد را می سازد. حال اعمال انسان نیز چنین است. به چه چیزی واقعا ایمان دارید؟ ایمان و باور شماست که سعادت و شقاوت زندگی شما را معین می کند. حتی اگر این ایمان به هیچ متن مقدسی وابسته نباشد. بد نیست بنویسیم به چه چیزهایی واقعا باور داریم و نداریم!
باز نشر یادداشتم در وبسایت تحلیلی "کُنج" 🔽🔽🔽
Forwarded from کانال کنج قلندری
🔴 امیدها و هشدارها: یادداشتی درباره‌ی مسائل مهم پس از انتخابات 96

اجرای سیاست‌های توسعه پایدار در ایران با چند مشکل عمده مواجه است. نخست: عدم چرخش نخبگان و ورود نیروهای جدید به صحنه که نتیجۀ «باند_بازی » جریان‌هاست. اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان هر دو درگیر این باند‌بازی‌ها هستند که نمونۀ اخیر آن رد صلاحیت افرادی چون عبدالله مؤمنی و حذف حسین راغفر از لیست امید در انتخابات شورای شهر بود. راغفر به عنوان فردی که شاید بتوان او را جدی‌ترین فرد در حوزه مطالعات فقر و عدالت اقتصادی در ایران خواند در نتیجۀ همین باندبازی‌ها جای خود را به افرادی چون بهاره آروین داد. همین مشکل را در وضعیت فعلیِ اصول‌گرایان بی‌اصول نیز می‌توان مشاهده کرد که به جز اطرافیان احمدی‌نژاد، نظیر بقایی یا رحیمی، برجسته‌ترین مثال‌اش جریان‌هایی درون سپاه است (و نه کل آن). مسئله در این‌جا صرفاً فعالیت اقتصادی سپاه، به مثابه یک نیروی مسلح سیاسی و اقتصادی نیست. بلکه عدم کنترل‌ آن‌ها و حاکم شدن اندیشۀ غارت و سود حداکثری بر این باندهاست که بر مشکل دیگر اصول‌گرایان یعنی ضدیت با «نهاد» اضافه شده است.

ادامه این یادداشت مهم درباره مسائل پس از انتخابات را در سایت کنج دنبال کنید👇👇

@konjtel

http://konj.org/1610/%d8%a7%d9%85%db%8c%d8%af%d9%87%d8%a7-%d9%88-%d9%87%d8%b4%d8%af%d8%a7%d8%b1%d9%87%d8%a7-%db%8c%d8%a7%d8%af%d8%af%d8%a7%d8%b4%d8%aa%db%8c-%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%a7%d8%b1%db%80-%d9%85%d8%b3%d8%a7%d8%a6.html
Forwarded from گفتارها (میلاد کریمی)
#گونارمیردال اقتصاددان - جامعه شناس و سیاستمدار نامی سوئدی و برنده نوبل اقتصاد 1974،در کتاب ارزشمند " طرحی برای مبارزه با فقر جهانی " صفحه ی 16 و 17 می نویسد :
اگر در کشوری پیشرفته، تجزیه و تحلیل‌هایی براساس مفاهیم کاملاً اقتصادی مانند اشتغال و بیکاری، پس‌انداز، سرمایه‌گذاری، عرضه و تقاضا و قیمت‌ها، با در نظر گرفتن بازار، آن هم بازارهای کارآمد میسر است و به نتایج معتبری می‌رسد، بدین دلیل است که مفاهیم و الگوها و نظریه‌‌های مربوط به آنها با واقعیات کشورهای پیشرفته منطبق است. اما در کشورهای عقب مانده این روش کاربرد ندارد و اگر به کار رود، به تجزیه و تحلیل‌های غیر مرتبط و کاملاً غلط می‌انجامد. وقتی که ابزاری وجود ندارد و یا کل بازار ناقص است، عمومی نشان دادن واژه‌های اقتصادی فوق - و بسیاری از واژه‌های دیگر - امکان‌پذیر نیست. لیکن نقص بزرگتر و اساسی‌تر این است که این روش، گرایش‌ها و نهادها را در نظر نمی‌گیرد . این روش نه تنها بسیاری از شرایط خاص کشورهای عقب مانده را در نظرنمی‌گیرد، بلکه مسئول عقب ماندگی آنها و مشکلاتی است که بر سر راه توسعه آن کشورها به وجود آمده‌است.
پانوشت: گونار میردال را از بزرگترین اقتصاددانان قرن بیستم دانسته اند .حتی در مورد جایگاه علمی میردال ،وی را همتراز با آدام اسمیت می دانند. رویکرد ایشان به علم اقتصاد را می توان رویکردی "میان رشته ای " دانست. میردال علاوه بر اقتصاد نخست وزیر سابق سوئد نیز بوده اند و از اولین کسانی بودند که در دوره بعد از جنگ‌جهانی دوم در سازمان ملل ایده‌ای را مطرح کرد به این مضمون که کشورهای پیشرفته و صنعتی سالانه معادل یک‌درصد تولید ناخالص داخلی‌شان را در مسیر کمک‌های توسعه‌ای در اختیار کشورهای در حال توسعه قرار دهند. از کتابهای دیگر گونار میردال می توان به " عنصر سیاسی در بسط نظریه اقتصادی "،"درام اسیایی"،"چالش فقر جهانی " و "عینیت در پژوهش های علوم اجتماعی" اشاره کرد#گونارمیردال #فقر #عدالت_اجتماعی #gunar_myrdal
کفایت #الهیات_سیاسی؟! (1)
باور به خدای بی‌صورت همانقدر که با شریعت نا همساز است با #تئوکراسی و ولایت مطلقه ناسازگار است. در عین حال علم مدرن و فلسفۀ علوم طبیعی دست خداوند واضع شریعت را از امور عالم کوتاه و کوتاه‌تر کرده است. باری، در عمل می‌توان به خداوندی ایمان آورد که آرام بخش قلب‌ها و معنا بخش به کل حیات است؛ #استعاره‌ای مبهم و رها از قیودی که تعاریف انسانی بر آن می‌زند. می‌توان توصیفی به طور عمده سلبی از خداوند ارائه داد و تجارب معنوی و بینش‌های مفید متعدد کسب کرد. اما دیگر نمی‌توان زیر سایۀ خالق بزرگ و نازل کنندۀ #شریعت پُلی رو به آسمان و امارتی روی زمین برنهاد. آن خالق بزرگ دیگر در میان ما نیست، شبحی محو شونده که توان بخشیدن #مشروعیت به هیچ کس را ندارد.
تلخندی در احوال این روزها...

آقای موحدی کرمانی 16 میلیون رأی آقای #رئیسی را حلال کردند. تنها توضیح بنده این است که اگر به لطف آب نبات و آیات قرآن چاپ شده با عکس ایشان و آخوندهای ارسالی به روستاها و گدایی رای با یارانه و پخش غذا با وانت و اتوبوس های دولتی و مزدبگیران تبلیغاتچی تحریمی و دستگاه و دستک کاملا بی طرف شورای نگهبان و مجلس خبرگان و صدا و سیما و بسیج و سپاه و گل های رز باغچه منزل ایشان نبود الان با همان سه چهار میلیون رای حلال در کفتر خانه حرم امام رضا هم راهشان نمی دادند چه رسد به فلافلی نزدیک پاستور.
از طرف دیگر ما مضحکه ای را تماشا میکنیم که یک طرف جناح بازنده می خواهد نمایش #دولت_سایه را ایفا کند، نمایشی مضحک اما خطرناک که سطح اندیشه ساخت آن در حد ضبط ویدئوی تبلیغاتی با #تتلو است، و طرف دیگر آن از سر گیری دعواها و اختلافات و باندبازی های اصلاح طلبان در مجلس شورا و شورای شهر که قدرت طلبی کودکانه را مهمتر از بی برنامه بودن می داند. از بزرگانی چون حاج آقا هادی گرفته که از شهرت محمد خاتمی در رنج اند تا نوابتی که با تمام تکثرگرایی ای که آموخته اند، خودشان را اصلاح طلبان «واقعی» می دانند (چه در اتحاد باشند چه در ندا). به قول حضرت امام: خداوند همۀ ما را آدم کند.
Forwarded from گفتارها (میلاد کریمی)
Forwarded from گفتارها (میلاد کریمی)
عبدالكريم سروش و تضادهای او
میلاد کریمی
در مستند معرفت و مدارا بی بی سی که شرحی اختصاری بر زندگی سیاسی و فکری #عبدالکریم_سروش بود ، سه نکته وجود دارد که مایلم به نقد آنها بپردازم. پیش از هر وارد شدن به موضوع مایلم تاکید کنم که #سروش برای من متفکری مهم است و بخشی از رشد فکری خود را بدون تردید مدیون او بوده و هستم. اما در باب نقدها . 1- مسئله وارد کردن عرفان به سیاست بوسیله ی آیت الله خمینی . به لحاظ تاریخی بلاخص بعد از صفویه به تسامح ما با دو سنت مواجهیم . #سنت_فقاهتی و #سنت_صوفیانه. هرچند که این دو سنت در سیر تاریخی خود بده بستان هایی و روابط همسو و غیر همسویی داشته اند ولی به شکل نهادی با دو سنت مجزا همراه با دو خوانش متفاوت از اسلام روبروییم که در عموما در مقابل یکدیگر قرار میگیرند. امری که در تفکیک دین شناسانه عبدالکریم سروش تحت عنوان دینداری معیشت اندیش ، تجربت اندیش و معرفت اندیش به آنها اشاره شده است. اما در باب آیت الله خمینی هرچند که بحث هایی نه چندان مستند از علایق ایشان به ابن عربی یا مولوی وجود دارد ، وی را باید در قالب سنت فقاهتی قرار میگیرد. از سنتی که بلاخص از دوران قاجاریه از میرزا جعفر کاشف الغطا گرفته تا ملا احمد نراقی اغاز و به نوعی به نظریه ولایت فقیه ایشان منتهی می شود. امتزاج این دو به نظرم خود تفکیک های دین شناسانه خود عبدالکریم سروش را به چالش میگیرد. اما اگر بخواهم از منظر "#هرمنوتیک_سوءظن "به ان نگاه کنم ، این وضعیت نه محصول داده های فکری بلکه به نوعی نشان دهنده ی علایق و انگیزه های سیاسی سروش است. سروش در اینجا از علایق سیاسی خود عبور نکرده و میلی هم برای نقد سیاسی این وجه از مبانی ، چنانکه در دین شناسی او میبینیم ، ندارد. نقد دوم من به مسئله ی "#آزادی_به_مثابه_روش" است. بطورکلی اسلام گرایان در مواجه با تمدن غرب و مولفه های ذهنی و عینی آن همیشه نوعی نگاه ابزاری را پیشه کرده اند. تبلور مفهوم ازادی در غرب با تمامی فراز و فرودهایش نه صرفا مبتنی بر روش ، بلکه مبتنی بر#ارزش هستند. تلاش نواندیشان دینی مانند سروش در " بکارگیری انتخابی "این مفاهیم ، نتیجه ناکامی و تناقضی است که سروش و دیگر نواندیشان دینی قدرت حل و تجمیع نظری آن ندارند. پیش از این هم نزد سروش در کتاب فربه تر از ایدئولوژی در بحث حکومت دموکراتیک دینی این نگاه مبتنی بر روش را دیده بودیم. تعارض ارزش های دینی با ارزش هایی مانند آزادی که منبعث ازفلسفه ی سیاسی لیبرال هستند. نتیجتا سعی در کنارهم قراردادن مصلحتی این دو عنصر متعارض دارند. به نظرم برخورد های انتخابی ،غیرتاریخی ،پراگماتیستی و مبتنی بر مصلحت با مدرنیته ، وضعیت ناشفاف ما با جهان مدرن را تداوم می بخشد. 3- نقد سوم ناظر برمبحثی است که اصل ایده ی آزادی را نزد سروش مخدوش میکند. سروش در جایی در مستند می گوید که من جهان را از منظر اسلام فهمیدم. اگر بخواهم از منظر #جان_راولز و ایده ی " #اجماع_همپوشان " (over lapping consensus)او به نقد سروش بپردازم، تمامی کلان روایت ها مانند ادیان ، مارکسیسم و لیبرالیسم کلاسیک و .... بر یک #ایده_جامع(copmprehensive idea) سوار هستند. این ایده های جامع چون مدعی حل تمامی مسائل در کلیت خود هستند رابطه ای با آزادی ،گفتگو و عدالت برقرار نمی کنند. این ایده های جامع مدعی تملک حقیقت هستند و رابطه ای با تکثر آن برقرار نمی کنند و عملا در شکل عینی آن سر از استبداد درمیآورند. سروش هنوز هم نتوانسته به نقد این تملک حقیقت بپردازد و در عین حال هم از مسئله ی #گفتگوی_کامل (perfect dialogue ) #هابرماسی هم صحبت میکند. این الگوی متضاد اساسا خود الگوی مصلحت اندیشانه ی آزادی به مثابه روش را به چالش میگیرد. اصولا هنگامی امکان گفتگوی کامل ، ازدی چه به مثابه روش و چه به مثابه ارزش وجود دارد که گذاری از این ایده ی جامع صورت بگیرد. در غیر اینصورت ما با مجموعه ای از المان های متضاد و غیر قابل حل مواجه خواهیم بود. ما در باب تضاد کلی تر در سروش : عبدالکریم سروش دو نظریه روشن در دین شناسی دارد 1- نظریه تکاملی دیدن معرفت دینی که در کتاب قبض و بسط تئوریک شریعت مطرح می کند و 2- نظریه بسط تجربه ی نبوی که ریشه ی خوانش های متفاوت او از مقوله ی وحی از در این نظریه نهفته است. این دو نظریه در دید من دو نظریه #انقلابی در انگاره های دین شناسی و الهیات است. اینکه شما در مقابل سنتی عظیم و ایستا خوانشی بدیل و فراگیر ارائه دهید ، نشانی از شجاعت و تسلط و برجستگی کار سروش در این وادی است و قضاوت این تاثیر را باید به آینده موکول کرد. ام سروش انقلابی در دین شناسی در حوزه ی سیاست ، سروشی غیرانقلابی است و همیشه تلاش کرده به انضمام تجربه ی زیسته خودش در این وادی گام بردارد. این تعارض و ناهمگونی به نظرم دو وجه جدی زندگی سیاسی و فکری سروش است
Forwarded from گفتارها (میلاد کریمی)
إجبار و ارعاب مبتني بر انحصار دولت بر ظرفيت اعمال خشونت ، مكانيسم اساسي براي تحميل اراده ي كساني است كه نهادهاي جامعه را كنترل مي كنند. با اين وجود "ساخت معنا در ذهن انسان" منبع قدرتي قطعي تر و پايدارتر است. طرز تفكر مردم ،سرنوشت نهادها و ارزش هايي كه جوامع بر مبناي آنها سازماندهي شده اند تعيين ميكند. يك نظام نهادينه مبتني بر اجبار محض در طولاني مدت دوام نمي آورد. شكنجه جسم ها تاثير كمتري از شكل دهي به ذهن ها دارد. اگر اكثريت مردم به طرقي متضاد با ارزش ها و قوانين نهادينه تحميل شده بوسيله ي دولت تفكر كنند، آن نظام تغيير خواهد كرد. به همين دليل است كه جنگ قدرت بنيادين عبارت است از "نبرد براي ساخت معنا در ذهن مردم". از كتاب شبكه هاي خشم و اميد / مانوئل كاستلز
Beautiful lights of the sunshine; some paragraphs on daily human dignity


Interesting to see someone who used to contradict me by saying 'ethics' is an ideology, now tries to tell me what is good, still haven't figured out what is right and wrong.
Is it solely our benefits that define friendship, affinity, kindness, good and bad or right and wrong?
Is that a rich definition of 'friend' to 'ask' in hard times and to ignore indifferently in good times? I think it is the definition of misusing one's trust.
Is that a right act to use someone, by any means? Whether or not these actions come out of our survival instincts or the sexual ones, to me, these are neither civilized nor right for the well-being of the individual, let alone the social.
Fortunately or not, I know the relations of power. I know how to manipulate and I can do so. Still, I have chosen not to, for it is not right. I know what triggers what. And why people do specific actions in specific times. And why I am so? Because I have chosen to be a more civilized grown-up individual, someone who tries and loves to make himself and his society, even a bit, better. I have paid some price and I will pay more. Not easy, but beautiful. Because I am not a leech, and I haven't acted like one. Same goes with a friend: he/she ACTs like one.

#human #individual #power #friend #dignity
Forwarded from گفتارها (میلاد کریمی)
بي معنايي و تلاش براي خلق معناهاي بزرگ وجه تسميه ي عمل جهادگران تروريست است. اگر از منظر #هرمنوتيك_معنا بخواهم به موضوع نگاه كنم، تمامي اين جهادگران از خلا و گسستي عميق در درون خود رنج مي برند. خلايي كه نه موضوعي صرفا شخصي بلكه عميقا تاريخي است. خلا بي معنايي ، خلا سرگرداني ، خلا بي هويتي و خلا دوپاره شدن ، آنها را مستعد پذيرش كلان روايت هايي مي كند كه ابتدا و انتهاي هستي و تاريخ را براي آنها پيوند زده و برايشان #معنا مي آفريند. اين نظام معنايي برايشان ، اطمينان ،هويت ،وحدت و اميد خلق مي كند. اما مسئله آنجاست كه اميد انها را به آسمان و گذار از ماديت پيوند مي دهد. اينجاست كه با گذار از محدوديت هاي طبيعي خودشان كه منطبق بر بقا هستند ، عنصر #ترس را در درون خود كشده و آماده خلق جنايت هايي مي شوند كه پل رسيدن به جهاني بدون ترس و فارغ از مسئوليت است. چه جهان جذابي را برايشان خلق شده. جهان موهومي كه بر پايه ي يك #آگاهي_كاذب بنا شده. اينجاست كه رابطه آنها با #مرگ پيدا ميشود.جهادي ها #مناديان_مرگ در روزگاران ما هستند. منادياني كه سويه هاي تاريك روزگاران ما را نمايندگي مي كنند.
2024/09/24 04:23:48
Back to Top
HTML Embed Code: