Telegram Web Link
💢در اين روزگار مه الود
در اين شكست ثانيه ها
در اين كسر كوتاه
كوتاه مثل آه
قدمهايم در اشتياق كوهپايه هاست
كوهپايه هايى پر از مرزه هاى وحشى
پر از عطر سوسن هاى بى دريغ
انجا كه هرگز قدم نگذاشتيم
و فردايمان
هرگز نيامد
و خورشيد بر دستان نجيبمان بوسه نزد
ما اقاقيهاى ى چالاك دشت ايمان
ما گلبرگهاى جلگه هاى عشق
ما پرستوهاى سبكبال


#گلاره - سادات اخوی

@gzhiner
💢 زمانیکه آگهی مرگ او را در پاورقی روزنامه ای جلوی دکه ای در چهار راه استانبول دیدم، نتوانستم جلوی رگبار اشکهایم را بگیرم.
نه برای هجرت زیبایش، بلکه برای متنی که کنار خبر هجرتش نوشته شده بود!

« بی خدایی امروز در فلورانس مرد»

؟؟!!!

💢 اوریانا فالاچی، در جنگ جهانی دوم یک چریک ضد فاشیسم بود و مصاحبات کم نظیری با رهبران سیاسی جهان؛ هنری کسینجر، معمر قذافی، محمد رضا پهلوی، یاسر عرفات، روح الله خمینی، ایندیرا گاندی، ملک حسین و.. انجام داد. همچنین خالق شاهکارهایی همچون، زندگی جنگ و دیگر هیچ، مصاحبه با تاریخ، یک مرد، نامه به کودکی که هرگز زاده نشد، بود.

🔴🔴 معیار ارزش انسانها بر اساس رفتار انسانی آنهاست نه نحوه اعتقادات و باورهای شخصی‌شان که آن هم خودمان گمانی از آن داریم.
چه کسی می داند که خدای کی نزد او واقعی تر است؟!


# گلاره - سادات اخوی

🔴 کانال ادبیات
👇👇
@gzhiner
@gzhiner
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
« آنان که پژواک را
شنیدند
در سکوت فطرتشان
خزیدند»


# گلاره - سادات اخوی
#مقدمه کتاب پژواک و سکوت


کانال ادبیات
👇👇
@gzhiner
@gzhiner
اینستاگرام

https://instagram.com/gelareh_sadatakhavi?igshid=1eg1om4rjrgjz
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا


💢مگر می شود عاشقش نبود!

@gzhiner
کانالی عالی 👆
💢هیچ گاه فکر نکنید به عمق اندوه و رنج بشری رسیده‌اید، چون همیشه این امکان هست که کسی پیدا شود و شما را با موقعیت‌های عمیق‌تری آشنا سازد.


📕 خنده در تاریکی
✍🏽 #ولادیمیر_ناباکوف

@gzhiner
💢‏آیا تاکنون چشمانی را که در آن‌ها خاکستر ریخته باشند دیده‌اید؟ منظورم چشمانی است که در آن‌ها آثار غم‌انگیز آرزوهای بی‌حاصل خوانده می‌شود. چشمانی که نمی‌توان در آن‌ها نگاه کرد.

📕 سرنوشت یک انسان
✍🏽 #میخائیل_شولوخف

@gzhiner
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢روزانه چند قطره عشق می نوشیم؟
چند جرعه
نفرت؟

@gzhiner
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اي عاشقــان اي عاشقـان پیمانه را گم كرده ام
دركنج ویران مــــانده ام ؛ خمخــــانه را گم كرده ام

هم در پی بالائیــــان ؛ هم من اسیــر خاكیان
هم در پی همخــــانه ام ،هم خــانه را گم كرده ام

آهـــــم چو برافلاك شد اشكــــم روان بر خاك شد
آخـــــر از این جا نیستم ؛ كاشـــــانه را گم كرده ام


#مولانا

@Nahtoderfahrung
💢در فرآیند سوگواری، این جهانِ بیرونی است که خالی شده است و چیزی را از دست داده است، امّا در افسردگی این خویشتن درونی ماست که خالی و فقیر شده است.

✍🏽 #زیگموند_فروید
📕 ماتم و مالیخولیا

@gzhiner
💢وقتی فرد آرزویش را به‌طور کامل تجربه کرد، با تصمیم یا انتخاب مواجه می‌شود.
«تصمیم» پُلِ میان آرزو و کردار است. تصمیم‌گیری به معنای متعهد کردن خویش به زنجیره‌ای از کردارهاست. معتقدم اگر عملی از فرد سر نزند، تصمیمی حقیقی هم در کار نبوده، بلکه فرد فقط با تصمیم بازی کرده است؛ گونه‌ای «عزم ناکام».

✍🏽 #اروین_د_یالوم
📕 روان درمانی اگزیستانسیال

@gzhiner
یکی دو ماه پیش از مرگ شاملو ، برادرم کاوه_گلستان به من خبر داد که قرار است برای تلویزیون سوئد با شاملو مصاحبه کند. سؤالات را به شاملو داده بود و حالا داشت می‌رفت برای مصاحبه. من هم اظهار علاقه کردم و با او رفتم. رفتیم به خانه‌اش در فردیس کرج. یک پایش را بریده بودند و روی صندلی چرخدار نشسته بود و پتویی روی پایش انداخته بودند و زار و نزار. از دیدنش خیلی حالم بد شد. شاملو با چشمان بسته و حال نزار به ما خوشامد گفت. کاوه برادرم جا خورد. نمی‌‌دانست حالا چگونه شاملو می‌خواهد به سؤالات جواب دهد. گیج شده بود. با دستیارش دوربین را گذاشتند و نورها را تنظیم کردند و به آیدا گفتند که حاضرند. به یکباره شاملو بیدار شد. موهایش را مرتب کرد و آیدا مقواهای بزرگی را که رویش جواب‌ها را با خط درشت نوشته بود گذاشت جلوی روی او؛ به‌طوری‌که در کادر دوربین دیده نشود!
و او شروع کرد با آن صدای سحرکننده؛ زیبا؛ زنده و قبراق جواب‌ها را دادن! من داشتم شاخ درمی‌آوردم که عجب توانایی و انرژی دارد این آدم؛ عجب آرتیستی است!
زنش آیدا روی زمین نشسته بود و مقواها را دانه دانه می‌گذاشت و برمی‌داشت و او از روی مقواها جواب می‌داد.
فیلم‌برداری که تمام شد؛ شاملو با چشمان بسته و خسته به من رو کرد و گفت کدام شعر را برایت بخوانم. من هم گفتم همان که بلدرچین را کباب می‌کنید! کلی خندید و شروع کرد به خواندن.
به برادرم اشاره کردم دوربین را روشن کند. شاملو شعر می‌خواند و من آرام اشک می‌ریختم. شب عجیبی بود، یادم می‌آید از کرج تا تهران در ماشین گریه کردم.
حالا هردویشان دیگر نیستند؛ نه کاوه و نه شاملو...

#لیلی_گلستان
- تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران
@gzhiner
💢 باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد.
آن قدر که اشک ها خشک شوند،
باید این تن اندوهگین را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد.
به چیز دیگری فکر کرد.
باید پاها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد.

#آنا_گاوالدا
@gzhiner
💢آن شب، در نامه‌ای نوشت: "آدمی پس از رفع نیازهای اولیهٔ حیاتی و تولید مثل، اغلب می‌خواهد رد و نشانه‌ای از خود بر جای بگذارد، شاید مدرکی دال بر اینکه واقعاً وجود داشته است. این نشانه را روی چوب، سنگ یا زندگی دیگران به‌جای می‌گذارد. این میل شدید در همه هست، از پسری که در مستراح عمومی کلمات رکیک مینویسد تا بودایی که تصویرش را در حافظهٔ جمعی یک ملت حک می‌کند. زندگی بسیار غیر واقعی است. به گمانم شک داریم  که هستیم و می‌خواهیم وجودمان را اثبات کنیم."

📕 شرق بهشت 
✍🏽 #جان_اشتاین_بک

@gzhiner
💢آزادی، یعنی اینکه انسان بتواند در هر لحظه از زندگی هرچه بخواهد باشد.

اگر مجبور هستید به شيوهٔ خاصی رفتار کنید تا آنچه که دوست ندارید، نباشید، در دام افتاده‌اید. شما آزادی‌تان را محدود کرده‌اید و تمامیتتان را از خود گرفته‌اید.
اگر نمی‌توانید تنبل باشید نمی‌توانید آزاد باشید. اگر نمی‌توانید در برابر رویداد ناراحت کننده‌ای خشمگین شوید نمی‌توانید رها باشید.
اگر واکنش شما نسبت به رفتار دیگران این است که برعکس آنها عمل نمایید، از خود سوال کنید.
اگر پیوسته از گروه خاصی می‌رنجید، ببینید چه شباهت‌هایی به آنها دارید.

✍🏽 #دبی_فورد
📕 نیمه ی تاریک وجود

@gzhiner
💢اگر دو نفر بکوشند که در دل هم راه یابند و احساساتِ هم را درک کنند نسبت به یکدیگر مهربان خواهند شد و به‌هم کمک خواهند کرد. کوشش در تفاهم هرگز به کینه نمی‌انجامد، بلکه همیشه به جانب عشق راهبر است.

📕 موش‌ها و آدم‌ها
✍🏽 #جان_اشتاین‌_بک

@gzhiner
من شوربختی را
در زمین دست های کل حیدر

به وقت تلقین فرزند

در جنگی بی اعلام
شناختم

من ناله ی لبان گلنار را
در دوری رایحه ی نان
تا انحنای تقدیر و جبر
بوییدم

گلنار

کودک مانده در حریق بود
در آتش مهر این آسمان

و مادر
پستان های خالی از رزق را
به ساطورهای کویر
سپرده بود

وه که چه نا فرخنده جشنی ست
سرور این قصابان ملی

اینک
به بشارت طبل ها می نگریم
وبه مردانیکه که در محراب دعایشان
برگلوی زخم هایمان دشنه می کشند
تا چشم ها را دگر باره
به گرداب و سراب
وصله زنند

عاقبت مستی مان به سرخواهد رسید
و رخساره ی روح
پستی مان را خواهد درید

و در ملاقات رویدادی نابرابر
رایحه ای
از تابوت ما خفتگان
بیرون خواهد خزید

و شکلک خشک شده
از صورت زمین را
به خون بهاییِ تار و پود گلنار
بر بام صورتک ها خواهد آویخت

دیگر شتابی لَخت نمی ربایَدَم

بر آستانه ی این شوکت
بر پا خاسته ام
و به ریسمانی پاره شده در دستانم
و به استهزایی از جبرکفتاران
می نگرم

من اینک
از مرز ناباوری
نشسته بر این کویر یأس
با تو سخن ها می گویم

خدایا، شریفا، مرهما!
هر چه خوبیست نام تو
دریغا، حسرتا، فغانا!
هر چه رنج است نام من



#گلاره-سادات اخوی
برلین

آگوست 2014
تقدیم به نورچشمانم در سیستان و بلوچستان

@gzhiner
💢منشأ تمام افکار و حرکات ما
چگونه دیدن خویشتن است.

تجربیات، موفقیت‌ها، شکست‌ها، افکاری که درباره خود داریم و واکنش‌های دیگران نسبت به ما، همه و همه شکل دهنده تصویری هستند که از خویشتن در ذهن داریم و "اعتقاد به حقیقی بودن" این تصویر است که سبب می‌شود زندگی را دقیقاً در چارچوب آن به پیش ببریم .

جهان بازتابی از خود ماست وقتی از خود بیزارم از همه بیزاریم و وقتی به همین که هستیم عشق می‌ورزیم تمام جهان به نظر فوق‌العاده و دوست داشتنی می‌‌آید.
تصویری که انسان از خویشتن در ذهن دارد دقیقاً تعیین می‌کند که چه رفتارهایی از او سر خواهد زد با چه کسانی دوستی خواهد کرد برای چه چیزهایی تلاش خواهد کرد و از چه چیزهایی اجتناب خواهد کرد.

📕 راز شاد زیستن
✍🏽 #اندرو_متیوس

@gzhiner
💢مردمی که در یک کشور زندگی می کردند و به هم نزدیکتر بودند طبعاً با یکدیگر بیشتر آشنا می شدند و تصور می کردند که بهتر از مردمان دیگری هستند که در کشورهای دیگر زندگی می کنند و در کمال نادانی با یکدیگر می جنگیدند.

جواهر لعل نهرو

@gzhiner
2024/09/29 19:22:22
Back to Top
HTML Embed Code: