Telegram Web Link
calculation
محاسبه، محاسبات، حساب، برآورد


computation
شمارش، نتیجه شمارش، محاسبه، محاسبات


count
شمار، شمردن، کنت، حساب کردن، پنداشتن، فرض کردن count


determination
تعیین، عزم، تصمیم، قصد determination


mathematics
ریاضیات، علوم ریاضی، علوم دقیقه


reckoning
شمردن، حساب پس دادن، روی چیزی حساب کردن، محسوب داشتن، گمان کردن


sum
جمع کردن، حاصل جمع، مجموع، مبلغ، روی هم، خلاصه، مختصر، حساب کردن، با هم جمع کردن، مختصر و موحز کردن، خلاصه نمودن sum
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
education
آموزش و پرورش

instruction
آموزش، راهنمایی، دستورالعمل، دستوره

instruction
training
قطار، دنباله، دم، آزار، رشته، سلسله، متلزمین، نظم، ترتیب، سلسله وقایع توالی، حیله جنگی، حیله، تله، فریب اغفال، تربیت کردن، پروردن، ورزیدن، فرهیختن، ورزش کردن، نشانه رفتن train


tutelage
للگی، قیمومت، سرپرستی، تعلیم سرخانه


🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
bomb
بمب، نارنجک، بمباران کردن، (نفت) مخزن bomb


burn
(past: burned, burnt ; past participle: burned, burnt) سوزاندن، آتش زدن، سوختن، مشتعل شدن، در آتش
شهوت سوختن، اثر سوختگی burn


catch
(past: caught ; past participle: caught) گرفتن، از هوا گرفتن، به دست آوردن، جلب کردن، درک کردن، فهمیدن، دچار شدن به، عمل گرفتن، اخذ، دستگیره، لغت چشمگیر، شعار


char
(charr =) برگشتن، انجام دادن، کردن، بازگشت، فرصت، کار روز مزد و اتفاقی، ذغال، تبدیل به ذغال کردن،
نیمسوز کردن، نیمسوز شدن، جسم زغال


combustion
سوختن، سوخت، اشتعال، احتراق


frizzle
جلز و و ولز، غذا را سرخ کردن، جزجز کردن، فر زدن، فر


go
(past: went ; past participle: gone) رفتن، روانه ساختن، رهسپار شدن، عزیمت کردن، گذشتن، عبور کردن، کار کردن، گشتن، رواج داشتن، تمام شدن، راه رفتن، نابود شدن، روی دادن، بر آن بودن، درصدد بودن، راهی شدن go


ignite
آتش زدن، روشن کردن، گیراندن، آتش گرفتن، مشتعل شدن


ignition
سوزش، احتراق، آتش گیری، اشتعال، هیجان


out
خارج، بیرون از، خارج از، افشا شده، آشکار، بیرون، خارج از حدود، حذف شده، راه حل، اخراج کردن، اخراج شدن، قطع کردن، کشتن، خاموش کردن، رفتن، ظاهر شدن، فاش شدن، بیرونی out (99)


roast
کباب کردن، بریان کردن، برشته شدن، برشتن roast


scorch
به طور سطحی سوختن، تاول زدن، سوزاندن، بو دادن، سوختگی، تاول

singe
سوختگی سطحی، سوختن، بو دادن، به طور سطحی سوختن، داغ کردن، فر زدن


sting
(past: stung ; past participle: stung) نیش، زخم نیش، خلش، سوزش،
گزیدن، تیر کشیدن، نیش زدن sting


tan
دباغی کردن، به رنگ قهوه ای و سبزه درآوردن، با حمام آفتاب پوست بدن را قهوه ای کردن، برنزه، مازوی دباغی، پوست مازو، مازویی، قهوه ای مایل به زرد
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
IELTS Writing Task 2 Tips: #Expressing_your_Opinion #IELTS_Liz
❤️
فرق بین speak و talk چیست ؟

هر زمان فعل speak استفاده شود معمولا گفتگو یکطرفه است

مثال👇👇
🎯She spoke to her children
اون با بچه هاش حرف زد ( یعنی بچه هاش هنگام حرف زدن مادرشون  فقط گوش میدادن )

ولی زمانیکه از talk استفاده میکنیم  گفتگو دو طرفه است

مثال👇👇
🎯She talked to her children.
اون با بچه هاش گفتگو کرد ( بچه هاش هم با اون صحبت کردن )

#نکات_گرامری

🦋 @grammarfad 🦋
██████████
enchantment
افسون، جادو، سحر
hex
ساحر، جادوگر، سحر و جادو کردن
incantation
افسون، جادو، طلسم، افسون گری، افسون خوانی، جادوگری، سحر، تبلیغات
magic
جادو، سحر، سحر آمیز magic
rune
نشان مرموز، سخن مرموز، طلسم، (ک.) سخن
spell
⇐ (past: spelt, spelled ; past participle: spelt, spelled) هجی کردن، املاء کردن، درست نوشتن، پی بردن به، خواندن، طلسم کردن، دل کسی را بردن، سحر، جادو، طلسم، جذابیت، افسون، حمله ناخوشی، حمله spell

wizardry
جادوگری، جادویی، سحر، افسونگری

🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
cosmic
وابسته به گیتی، کیهانی، مربوط به عالم هستی


cosmopolitan
وابسته به همه جهان، بین المللی


ecumenical
جهانی، مربوط به سرتاسر جهان (مخصوصا در مورد کلیساها گفته می شود)، عام

global
سراسری، کروی، جهانی global


universal
فراگیر، جامع، عمومی، جهانی، کلی، عالمگیر، همگانی universal


world
جهان، دنیا، گیتی، عالم، روزگار world

worldwide
جهانی، در سرتاسر جهان


🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
♨️ تفاوت if و when در جملات شرطی

👈 اگر شرایطی که از آن صحبت می کنیم محتمل باشد (نه قطعی) از if استفاده می کنیم.

I may go shopping. If I go shopping, I will buy some food.
I may go shopping. When I go shopping, I will buy some food.

⚠️ ولی اگر شرایطی که از آن صحبت می کنیم قطعی باشد، از when استفاده می کنیم.

🔸I am going to register for an English course. When the classes start, I won't have much time.


🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔮معانی مهاجرت در انگلیسی و تفاوت انها

🦋Emigrate
🦋Immigrate
🦋Migrate


🦋Emigrate = to "leave" your native country to live in another country.
مهاجرت کردن و "رفتن" از کشور فعلی برای سکونت در کشوری دیگر؛  برون کوچ کردن

مثال:
🎯Almost everybody in Russia wants to emigrate!
تقریبا همه ی مردم روسیه میخوان مهاجرت کنند (به خارج از روسیه)!

🎯Immigrate = to "come" to live in a country from another country.
مهاجرت کردن و "امدن" برای سکونت در کشوری؛ درون کوچ کردن

مثال:
🎯He immigrated with his parents to Iran in 1980, and grew up in Tehran.
در سال 1980 با خانواده اش به ایران مهاجرت کرد و در تهران بزرگ شد.

🎯Migrate = move periodically or seasonally

جابه جایی موقت به دلیل کار (داخل کشور یا خارج کشور)، یا به دلیل فصل و اب و هوا؛ کوچ

🎯These animals migrate annually in search of food.

این جانوران هر سال برای جستجوی غذا کوچ میکنن
#نکات

🦋 @grammarfad 🦋
██████████
قواعد جمع بستن اسم ها درانگلیسی
قسمت دوم
اسم های بیقاعده

در زبان انگلسی تعدادی اسم‌های بیقاعده وجود دارد که قاعده مشخصی برای جمع بستن آنها وجود ندارد. رایج ترین اسامی بیقاعده را در لیست زیر مشاهده می‌کنید:

جمع <= مفرد
woman => women
man => men
child => children
tooth => teeth
foot => feet
person => people
leaf => leaves
mouse => mice
goose => geese
half => halves
knife => knives
wife => wives
life => lives
elf => elves
loaf => loaves
potato => potatoes
tomato => tomatoes
cactus => cacti
focus => foci
fungus => fungi
nucleus => nuclei
syllabus => syllabi/syllabuses
analysis => analyses
diagnosis => diagnoses
oasis => oases
thesis => theses
crisis => crises
phenomenon => phenomena
criterion => criteria
datum => data

برخی اسامی شکل مفرد و جمعشان یکسان است.
مثال:


جمع <= مفرد
sheep => sheep
fish => fish
deer => deer
species => species
aircraft => aircraft

🦋 @grammarfad 🦋
██████████
❤️🍃Refer
🍃🌼 اشاره کردن

❤️🍃Differ
🍃🌼تفاوت داشتن

❤️🍃Infer
🍃🌼نتیجه گیری کردن


❤️🍃Offer
🍃🌼 پیشنهاد کردن

❤️🍃Confer
🍃🌼مشورت کردن

❤️🍃Transfer
🍃🌼 انتقال دادن

❤️🍃Prefer
🍃🌼 ترجیح دادن

❤️🍃Suffer
🍃🌼رنج بردن


🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
🔷 @Grammarfad
❇️Neither & Either 

این دو کلمه مفرد هستند و با فعل مفرد بکار می روند و صفت و ضمیر می باشند .

🌹Either of these two boys knows English well.
هر کدام از این دو پسر به خوبی انگلیسی را  می دانند .

🌹Either با or و neither با nor همراه است و هر دو با فعل مثبت بکار برده می شوند.  مثل :

🌹He speaks either English or French.
هم انگلیسی و هم فرانسه صحبت می کند .
🌹He speaks neither English nor French.
نه انگلیسی و نه فرانسه حرف می زند .

  #گرامر_مبتدی_صفت
🦋 @grammarfad 🦋
██████████
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Choose & Choice
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Mistakes & Regrets
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Business English Vocabulary
2024/11/16 13:02:45
Back to Top
HTML Embed Code: