Telegram Web Link
گلرنگ شد در و دشت از اشک‌باری ما
چون غیر خون نبارد، ابر بهاری ما!

با صد هزار دیده، چشم چمن ندیده
در گلسِتان گیتی، مرغی به خواری ما

بی‌خانمان و مسکین، بدبخت و زار و غمگین
خوب اعتبار دارد، بی‌اعتباری ما

این پرده‌ها اگر شد چون سینه پاره، دانی
دل پرده پرده خون است از پرده‌داری ما

یک دسته منفعت‌جو، با مشتی اهرمن‌خو
با هم قرار دادند بر بی‌قراری ما

گوش سخن‌شنو نیست روی زمین وگرنه
تا آسمان رسیده‌ست گلبانگ زاری ما

بی‌ مهرِ روی آن مه، شب تا سحر نشد کم
اخترشماریِ دل، شب‌زنده‌داری ما

بس در مقام جانان چون بنده جان فشاندیم
در عشق شد مسلم، پروردگاری ما

از فر فقر دادیم، فرمان به باد و آتش
اسباب آبرو شد این خاکساری ما

در این دیار باری، ای کاش بود یاری
کز روی غمگساری، آید به یاری ما

#فرخی_یزدی
@ghazalshermahdishabani
رقمم از چه قلم بود؟ که در دفتر عمرم
هر ورق از ورق پیش غم‌انگیزتر آمد
تازه از بدرقه‌ی درد به خویش آمده بودم
که به مهمانی‌ام از سوی تو دردی دگر آمد

#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani
نازنینم رنجش از دیوانگی‌هایم خطاست
عشق را همواره با دیوانگی پیوند‌هاست
شاید این‌ها امتحان ماست با دستور عشق
ورنه هرگز رنجش معشوق را عاشق نخواست

#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani
باد از مزار ِ پاک شهیدان رسیده‌است
این‌سان که لاله‌ریز و گل‌افشان رسیده‌است

در چارفصل مرثیه، آفاق چشممان
ابری شده‌ست و نوبت باران رسیده‌است

ره‌توشه را زِ خون عزیزان گرفته‌است
تا کاروان به منزل جانان رسیده‌است

یاران ِ رفته با خط ِ خونین نوشته‌اند:
اوج ستم همیشه به طغیان رسیده‌است

پاکیزه‌دامنا! وطنا! در هوای توست
این چاک سینه‌ای که به دامان رسیده‌است

کی سر تهی شده‌ست ز شور و ز شوق تو؟
کی داستان عشق به پایان رسیده‌است؟

#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani
هر برادر تنی اگر گرسنه نیست
با تو که گرسنه‌ای
خصم خانگی‌ست
هر غریبه‌ی گرسنه با گرسنه­‌ها ولی برادر است
هر برادری که خواب می­‌کند تو را و نان خویش می­‌خورد
یار دشمنان توست
در نبرد ما گرسنه را گرسنه یاور است

#ایرج_جنتی_عطایی
@ghazalshermahdishabani
کسی از عهدهٔ دیدار قاتل برنمی‌آید
کبابم از نگاه ِ هر چه باداباد ِ قربانی

#بیدل_دهلوی
@ghazalshermahdishabani
پیش خود تا فکر نفع بی‌نهایت می‌کند
کارفرما کارگر را کی رعایت می‌کند؟!

ماه نو با روی پرخون شفق را کن نگاه
کآن ز داس و دست دهقانان حکایت می‌کند

فوری از نای وزیر آید نوای راضی‌ام
از فلان مأمور اگر ملت شکایت می‌کند

آخر ای مظلوم از مظلوم چون خود یاد کن
چون ببینی ظالم از ظالم حمایت می‌کند

آه مظلومان چو آتش در میان پنبه است
چون فتد اینجا به آنجا هم سرایت می‌کند

بگذرند از کبریایی گر خداوندان آز
ثروت دنیا خلایق را کفایت می‌کند

از طریق نامه‌ی طوفانی خود، فرخی
اهل ثروت را به سوی حق هدایت می‌کند

#فرخی_یزدی
@ghazalshermahdishabani
ماه رقصندهٔ در برکه شناور، مادر
قدّ خم‌گشته ولی سرو تناور، مادر

طاق ابروی تو محراب دعاخانهٔ من
خم ابروت به صد قبله، برابر، مادر

بوسه‌گاه لب من پینهٔ پیشانی توست
سجده بر خاک کف پات، مقرر، مادر

پیش لبخند تو از تلخی غم باکم نیست
خنده‌ات تُنگ شکر، قند مکرر، مادر

بر دلت گَرد ستم‌ها ننشیند هرگز
نشود شیشهٔ قلب تو مکدر، مادر

گاه ناچار شدی جان بدهی، نان بدهی
پدری کردی و گه‌گاه فراتر، مادر

شانه‌ات زخمی صد کوه غم‌واندوه است
طاقتت هست ولی تا دم آخر، مادر

#مهدی_شعبانی
هشتم مارس، روز جهانی زن گرامی باد.
@ghazalshermahdishabani
Radio Savalan
جوجه‌لریم
جوجه‌لریم
Cücələrim
این آهنگ مشهور آذربایجانی که برای کودکان ساخته شده است، اولین بار توسط صغری باقرزاده (متولد ۱۹۴۷) در می ۱۹۵۹ در جشنواره دهه هنر آذربایجان در مسکو خوانده شد. موسیقی آن را قنبر حسینعلی در سال ۱۹۴۹ ساخته و شعرش را توفیق مطلب‌اف گفته است.
Cip-cip cücələrim,
Cip-cip, cip-cip cücələrim,
Mənim qəşəng cücələrim,
Tükü ipək cücələrim.
Gözləyirəm tez gələsiz
Göy çəməndə dincələsiz.
Ay mənim — cücələrim
Mənim göyçək cücələrim.
Gəlin sizə yemək verim,
Mən su verim, çörək verim.
Arzum budur, boy atasız,
Ananıza tez çatasız.

جیک ... جیک ... جوجه‌های من
جیک‌جیک‌جیک‌جیک جوجه‌های من
جوجه‌های قشنگم
جوجه‌های موابریشمی‌ام
منتظرم که زود بیایید
رو چمن سبز دراز بکشید
ای جوجه‌های من
جوجه‌های قشنگ من
بیایید تا غذاتون بدم
آبتون بدم، نونتون بدم
آرزوم اینه که قد بکشید
زود هم‌قد مادرتون بشید
@ghazalshermahdishabani
Forwarded from غزل‌شعر (مهدی شعبانی)
گرفتم نوبهار آمد، چه دارد گل در این گلشن؟
همان آیینه‌دارِ وحشتِ پار است امسالش

#بیدل
@ghazalshermahdishabani
در این باغ، سروی نیامد بلند
که باد اجل بیخش از بن نکند
قضا نقش یوسف‌جمالی نکرد
که ماهیِ گورش چو یونس نخورد
دو بیتم جگر کرد روزی کباب
که می‌گفت گوینده‌ای با رباب:
دریغا که بی‌ما بسی روزگار
بروید گل و بشکفد نوبهار
بسی تیر و دی‌ماه و اردیبهشت
برآید که ما خاک باشیم و خشت

#سعدی
@ghazalshermahdishabani
Forwarded from شفیعی کدکنی
1679489605330.png
211.2 KB
زمانِ ما ۱۰۰ کتاب می‌خواندند و ۱ مقاله می‌نوشتند
امّا الان ۱ کتاب می‌خوانند و ۱۰ مقاله می‌نویسند.
چرا این‌قدر شتابزده هستیم؟
با این‌ها انسان نه اسمی پیدا می‌کند و نه رسمی
نه الگو می‌شود و نه سرمنشأیی.
#احمد_سمیعی_گیلانی
#مصاحبه
غزل‌شعر
#دیالوگ ۸۱ هر زنی دوست داره مادر بشه، به شرطی که مطمئن باشه روزی فرزندش طلبکارانه از اون نمی‌پرسه چرا منو به خاطر لذت خودتون به وجود آوردید! #بچه_رزماری #رومن_پلانسکی @ghazalshermahdishabani
#دیالوگ ۸۲

حامد (محمدرضا فروتن):
چیه برادر؟! جشن تولده. ممنوعه؟ زن بی‌حجاب نداریم. زن باحجاب هم نداریم. مرد بی‌غیرت نداریم. مرد باغیرت هم نداریم. نوار مبتذل نداریم. ماهواره نداریم. صور قبیحه نداریم. حشیش، گرس، تریاک، ذغال خوب و رفیق ناباب نداریم. رقص، آواز، خوشی، خنده، بشکن و بالابنداز نداریم. شرمنده‌تونم، هیچ چیز ممنوعه کلاً نداریم. نداریم. مهمونیه ولی مهمون هم نداریم. جشن تولد یه بچه‌س ولی بچه هم نداریم.

#شب_یلدا (۱۳۸۰)
#کیومرث_پوراحمد
(۲۵ آذر ۱۳۲۸ – ۱۶ فروردین ۱۴۰۲) 
@ghazalshermahdishabani
جماعتی که نظر را حرام می‌گویند
نظر حرام بکردند و خون خلق، حلال

#سعدی
@ghazalshermahdishabani
دلی شکسته و جانی نهاده بر کفِ دست
بگو: بیار! که گویم: بگیر! هان ای دوست!

#سعدی
@ghazalshermahdishabani
چاه است و راه و دیدۀ بینا و آفتاب
تا آدمی نگاه کند پیش پای خویش
چندین چراغ دارد و بی‌راه می‌رود؟
بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش!

#سعدی
@ghazalshermahdishabani
دو مرگ بود آنچه مرا پير كرد و كشت
بيداد عشق بود و بلای معلمی

گر بستمی به تربيت سگ ميان خويش
بهْ بود تا به تربيت نسل آدمی

سگ مردمی به سر برد و آشنا شود
وز آدمی نيايد جز نيش كژدمی

در كشوری كه اين ثمر دانش است و علم
پيداست كآن ديار كجای است و مردمی

نفرين بر آن كسی‌كه در این ره چو من بَرد
زجری بدين گرانی و اجری بدين كمی

دكتر مهدی حميدی شیرازی 
تهران _ ۱۳۲۰
@ghazalshermahdishabani
2024/10/01 16:33:53
Back to Top
HTML Embed Code: