هر کسی را نام معشوقی که هست
میبرد، معشوق ما را نام نیست
سرو را با جمله زیبایی که هست
پیش اندام تو هیچ اندام نیست
#سعدی
@ghazalshermahdishabani
میبرد، معشوق ما را نام نیست
سرو را با جمله زیبایی که هست
پیش اندام تو هیچ اندام نیست
#سعدی
@ghazalshermahdishabani
@ghazalshermahdishabani pol.PDF
6.6 MB
پلی میان شعر هجایی و عروضی فارسی
#احمدعلی_رجایی_بخارایی
چاپ اول بنیاد فرهنگ ۱۳۵۳
@ghazalshermahdishabani
#احمدعلی_رجایی_بخارایی
چاپ اول بنیاد فرهنگ ۱۳۵۳
@ghazalshermahdishabani
غزلشعر
@ghazalshermahdishabani pol.PDF
کتاب فوق و کتاب بررسی منشأ وزن شعر فارسی از تقی وحیدیان کامیار که پیشتر قرار گرفت، یافتههای مهمی از پیشینه وزن هجایی (عددی) و عروضی (کمّی امتدادی) برای علاقهمندان به وزن شعر فارسی دارند.
.
اگر داغ رسم قدیم شقایق نبود
اگر دفتر خاطرات و طراوت
پر از رد پای دقایق نبود
اگر ذهن آیینه خالی نبود
اگر عادت عابران بیخیالی نبود
اگر گوش سنگین این کوچهها
فقط یک نفس میتوانست
طنین عبوری نسیمانه را
به خاطر سپارد
اگر آسمان میتوانست یکریز
شبی چشمهای درشت تو را جای شبنم ببارد
اگر رد پای نگاه تو را باد و باران
از این کوچهها آب و جارو نمیکرد
اگر قلک کودکیْ لحظهها را پسانداز میکرد
اگر آسمان سفره هفترنگ دلش را برای کسی باز میکرد
و میشد به رسم امانت
گلی را به دست زمین بسپریم
و از آسمان پس بگیریم
اگر خاک کافر نبود
و روی حقیقت نمیریخت
اگر ساعت آسمان دور باطل نمیزد
اگر کوهها کر نبودند
اگر آبها تر نبودند
اگر باد میایستاد
اگر حرفهای دلم بیاگر بود
اگر فرصت چشم من بیشتر بود
اگر میتوانستم از خاک، یک دسته لبخند پرپر بچینم
تو را میتوانستم ای دور، از دور، یک بار دیگر ببینم.
#قیصر_امینپور
@ghazalshermahdishabani
اگر داغ رسم قدیم شقایق نبود
اگر دفتر خاطرات و طراوت
پر از رد پای دقایق نبود
اگر ذهن آیینه خالی نبود
اگر عادت عابران بیخیالی نبود
اگر گوش سنگین این کوچهها
فقط یک نفس میتوانست
طنین عبوری نسیمانه را
به خاطر سپارد
اگر آسمان میتوانست یکریز
شبی چشمهای درشت تو را جای شبنم ببارد
اگر رد پای نگاه تو را باد و باران
از این کوچهها آب و جارو نمیکرد
اگر قلک کودکیْ لحظهها را پسانداز میکرد
اگر آسمان سفره هفترنگ دلش را برای کسی باز میکرد
و میشد به رسم امانت
گلی را به دست زمین بسپریم
و از آسمان پس بگیریم
اگر خاک کافر نبود
و روی حقیقت نمیریخت
اگر ساعت آسمان دور باطل نمیزد
اگر کوهها کر نبودند
اگر آبها تر نبودند
اگر باد میایستاد
اگر حرفهای دلم بیاگر بود
اگر فرصت چشم من بیشتر بود
اگر میتوانستم از خاک، یک دسته لبخند پرپر بچینم
تو را میتوانستم ای دور، از دور، یک بار دیگر ببینم.
#قیصر_امینپور
@ghazalshermahdishabani
shabe zendegi
<unknown>
شب زندگی سرآمد به نفسشماری آخِر
به هوا رساند خاکم سحرانتظاری آخر
طرب بهار غفلت عرق خجالت آورد
نگذاشت بیگلابم گل خندهکاری آخر
الم وداع طفلی به چه درددل سرایم
به غبار ناله بردم غم نیسواری آخر
تپشی به باد دادم، دگر از نُمُو مپرسید
چو سحر چه گل دماند نفسآبیاری آخر؟
سر راه وحشت رنگ ز غبارِ منع پاک است
ز چه پر نمیفشانی؟ قفسی نداری آخر
گل باغ اعتبارات اثر وفا ندارد
بگذار از اول آن را که فروگذاری آخر
به غرور تقوی، ای شیخ! مفروش وعظ بیجا
من اگر ورع ندارم، تو به من چه داری آخر؟
به فسانهٔ تغافل ستم است چشم بستن
نگهی کز این گلستان به چه گل دچاری آخر
عدم و وجودِ امکان همه در تو محو و حیران
ز برت کجا رود کس؟ نه تو بیکناری آخر؟
چو چراغ کشته بیدل! ز خیال گریه بگذر
مژهات نَمی ندارد ز چه میفشاری آخر؟
#بیدل #نسخه_رامپور
صدای #نرگس_نوروزی
#Zbigniew_Preisner
#Life_After_Life
@ghazalshermahdishabani
به هوا رساند خاکم سحرانتظاری آخر
طرب بهار غفلت عرق خجالت آورد
نگذاشت بیگلابم گل خندهکاری آخر
الم وداع طفلی به چه درددل سرایم
به غبار ناله بردم غم نیسواری آخر
تپشی به باد دادم، دگر از نُمُو مپرسید
چو سحر چه گل دماند نفسآبیاری آخر؟
سر راه وحشت رنگ ز غبارِ منع پاک است
ز چه پر نمیفشانی؟ قفسی نداری آخر
گل باغ اعتبارات اثر وفا ندارد
بگذار از اول آن را که فروگذاری آخر
به غرور تقوی، ای شیخ! مفروش وعظ بیجا
من اگر ورع ندارم، تو به من چه داری آخر؟
به فسانهٔ تغافل ستم است چشم بستن
نگهی کز این گلستان به چه گل دچاری آخر
عدم و وجودِ امکان همه در تو محو و حیران
ز برت کجا رود کس؟ نه تو بیکناری آخر؟
چو چراغ کشته بیدل! ز خیال گریه بگذر
مژهات نَمی ندارد ز چه میفشاری آخر؟
#بیدل #نسخه_رامپور
صدای #نرگس_نوروزی
#Zbigniew_Preisner
#Life_After_Life
@ghazalshermahdishabani
آن یار که عهد دوستداری بشکست
میرفت و منش گرفته دامان در دست
میگفت دگرباره به خوابم بینی
پنداشت که بعد از آن مرا خوابی هست
#سعدی
@ghazalshermahdishabani
میرفت و منش گرفته دامان در دست
میگفت دگرباره به خوابم بینی
پنداشت که بعد از آن مرا خوابی هست
#سعدی
@ghazalshermahdishabani
گفتم که مگر به اتفاق اصحاب
در موسم گل ترک کنم باده ناب
بلبل ز چمن نعرهزنان داد جواب
کای بیخبران فصل گل و ترک شراب؟
#سلمان_ساوجی
@ghazalshermahdishabani
در موسم گل ترک کنم باده ناب
بلبل ز چمن نعرهزنان داد جواب
کای بیخبران فصل گل و ترک شراب؟
#سلمان_ساوجی
@ghazalshermahdishabani
گر چون قد توست سرو، رفتارش کو؟ ور چون لب توست غنچه، گفتارش کو؟ گیرم به سر زلف تو ماند سنبل
دلهای پریشان گرفتارش کو؟
#آهی_جغتایی
@ghazalshermahdishabani
دلهای پریشان گرفتارش کو؟
#آهی_جغتایی
@ghazalshermahdishabani
ای چشم تو مست خواب و سرمست شراب
صاحبنظران تشنه و وصل تو سراب
مانند تو آدمی در آباد و خراب
باشد که در آیینه توان دید و در آب
#سعدی
@ghazalshermahdishabani
صاحبنظران تشنه و وصل تو سراب
مانند تو آدمی در آباد و خراب
باشد که در آیینه توان دید و در آب
#سعدی
@ghazalshermahdishabani
غزلشعر
غلو در قافیه صلاح کار کجا و من خراب کجا؟! ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا؟! حافظ / غزلیات گر شریفاند و گر وضیعْ همه کرم او شود شفیعِ همه سنایی / حدیقه دبیر خردمند بنوشت خوب پدید آورید اندرون زشت و خوب فردوسی / شاهنامه نظر کرد پوشیده در کارِ مرد خلل…
تو مونس غم، شبان تاریک نهای
یا چون تن من، چو موی باریک نهای
عاشق نهای و به عشق نزدیک نهای
تو قیمت عاشقان چه دانی؟ که نهای
#مهستی_گنجوی
@ghazalshermahdishabani
یا چون تن من، چو موی باریک نهای
عاشق نهای و به عشق نزدیک نهای
تو قیمت عاشقان چه دانی؟ که نهای
#مهستی_گنجوی
@ghazalshermahdishabani
غزلشعر
غلو در قافیه صلاح کار کجا و من خراب کجا؟! ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا؟! حافظ / غزلیات گر شریفاند و گر وضیعْ همه کرم او شود شفیعِ همه سنایی / حدیقه دبیر خردمند بنوشت خوب پدید آورید اندرون زشت و خوب فردوسی / شاهنامه نظر کرد پوشیده در کارِ مرد خلل…
در علم قافیه یک تکنیک شاعری هست که قافیه معموله یا بدیعی نامیدهاند؛ اینکه شاعر بخشی از ردیف را در قافیه بیاورد و حرف رویّ (حرف قافیه) را از ردیف اتخاذ کند مانند برخورد سعدی با قافیه در غزل «شب فراق نخواهم دواج دیبا را / که شب دراز بود خوابگاه تنها را». حرف قافیه ا و ردیف را است اما سعدی در مصراع زیر، ردیف را در قافیه گنجاندهاست:
جفا و جور، توانی ولی مکن یارا
استاد شمیسا حین این بحث در کتاب عروض و قافیهاش گفتهاست: «در بحث قافیه معموله (جعلی، ساختگی) مراد از ردیف، مسامحتاً حروف بعد از رویّ هم هست».
به نظر میرسد چون در قافیه معموله، بخشی از ردیف و قافیه در هم تنیده میشوند، گاهی تکیه هم بههم میریزد؛ این صنعت بدیعی، هنگام تنگ بودن قافیه کارآمدتر است.
@ghazalshermahdishabani
جفا و جور، توانی ولی مکن یارا
استاد شمیسا حین این بحث در کتاب عروض و قافیهاش گفتهاست: «در بحث قافیه معموله (جعلی، ساختگی) مراد از ردیف، مسامحتاً حروف بعد از رویّ هم هست».
به نظر میرسد چون در قافیه معموله، بخشی از ردیف و قافیه در هم تنیده میشوند، گاهی تکیه هم بههم میریزد؛ این صنعت بدیعی، هنگام تنگ بودن قافیه کارآمدتر است.
@ghazalshermahdishabani
غزلشعر
در علم قافیه یک تکنیک شاعری هست که قافیه معموله یا بدیعی نامیدهاند؛ اینکه شاعر بخشی از ردیف را در قافیه بیاورد و حرف رویّ (حرف قافیه) را از ردیف اتخاذ کند مانند برخورد سعدی با قافیه در غزل «شب فراق نخواهم دواج دیبا را / که شب دراز بود خوابگاه تنها را». حرف…
من بنده خوبانم، هرچند بدم گویند
با زشت نیامیزم، هرچند کند نیکی
عشاق بسی دارد، من از حسد ایشان
بیگانه همیباشم از غایت نزدیکی!
روپوش کند او هم با محرم و نامحرم
گویند فلان بنده. گوید که عجب! کی؟ کی؟
#مولوی
@ghazalshermahdishabani
با زشت نیامیزم، هرچند کند نیکی
عشاق بسی دارد، من از حسد ایشان
بیگانه همیباشم از غایت نزدیکی!
روپوش کند او هم با محرم و نامحرم
گویند فلان بنده. گوید که عجب! کی؟ کی؟
#مولوی
@ghazalshermahdishabani
Forwarded from غزلشعر (مهدی شعبانی)
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت
صدشکر که این آمد و صدشکر که آن رفت
#قاآنی_شیرازی
از قصیدهای در مدح محمدشاه غازی. منبع: دیوان، تصحیح امیر صانعی خوانساری، نشر نگاه، ۱۳۸۰، ص ۱۴۶.
شاهی به میان آمد و شاهی ز میان رفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
#محمدتقی_بهار
این بیتی است که مصراع دومش را به مصراع اول بیت قاآنی متصل و بیت قاآنی را تحریف کردهاند. شأن سرود این ترجیعبند وفات مظفرالدین شاه و جلوس محمدعلی شاه است (۱۲۸۴). منبع: دیوان، نشر نگاه، ۱۳۸۷، بخش ترجیعات، ص ۵۴.
@ghazalshermahdishabani
صدشکر که این آمد و صدشکر که آن رفت
#قاآنی_شیرازی
از قصیدهای در مدح محمدشاه غازی. منبع: دیوان، تصحیح امیر صانعی خوانساری، نشر نگاه، ۱۳۸۰، ص ۱۴۶.
شاهی به میان آمد و شاهی ز میان رفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
#محمدتقی_بهار
این بیتی است که مصراع دومش را به مصراع اول بیت قاآنی متصل و بیت قاآنی را تحریف کردهاند. شأن سرود این ترجیعبند وفات مظفرالدین شاه و جلوس محمدعلی شاه است (۱۲۸۴). منبع: دیوان، نشر نگاه، ۱۳۸۷، بخش ترجیعات، ص ۵۴.
@ghazalshermahdishabani
Forwarded from غزلشعر (مهدی شعبانی)
با یک دل غمگین به جهان شادی نیست
تا یک ده ویران بود، آبادی نیست
تا در همۀ جهان یکی زندان هست
در هیچ کجای عالم آزادی نیست
#اسماعیل_خویی
@ghazalshermahdishabani
تا یک ده ویران بود، آبادی نیست
تا در همۀ جهان یکی زندان هست
در هیچ کجای عالم آزادی نیست
#اسماعیل_خویی
@ghazalshermahdishabani
غزلشعر
دیشب که آسمان را نوشیدم فلس ستاره در دهن ماند. تا بامداد انبوه واژههایم برق میزد و ماه در گلوگاهم میخواند. #اسماعیل_خویی @ghazalshermahdishabani
شیرینیِ لبان تو فرهادی آورَد
دلخواهی آنقدَر که غمت شادی آورد
جز عشق دلنشین تو کآرام جان ماست
دامی ندیدهایم که آزادی آورد
دل را خراب کرد و به گنج هنر رسید
عشق خرابکار تو آبادی آورد
مقبول باد عذر کمندافکنان عشق
چشم غزالْ رغبت صیادی آورد
گر عشقورز و مست نمیخواهدم خدای
باری، چرا جمال پریزادی آورد؟!
ای جان، سرابْ نوش نگاهت! بگو دلم
رو با کدام سوی در این وادی آورد؟
کوه غمت به تیشهٔ جان میکَند دلم
شیرینی لبان تو فرهادی آورد
#اسماعیل_خویی
@ghazalshermahdishabani
دلخواهی آنقدَر که غمت شادی آورد
جز عشق دلنشین تو کآرام جان ماست
دامی ندیدهایم که آزادی آورد
دل را خراب کرد و به گنج هنر رسید
عشق خرابکار تو آبادی آورد
مقبول باد عذر کمندافکنان عشق
چشم غزالْ رغبت صیادی آورد
گر عشقورز و مست نمیخواهدم خدای
باری، چرا جمال پریزادی آورد؟!
ای جان، سرابْ نوش نگاهت! بگو دلم
رو با کدام سوی در این وادی آورد؟
کوه غمت به تیشهٔ جان میکَند دلم
شیرینی لبان تو فرهادی آورد
#اسماعیل_خویی
@ghazalshermahdishabani
به جستوجو هر طرف شتابم، همان جنون دارد اضطرابم
به زیر پایت مگر بیابم دلی که گم کردهام به کویت
به این ضعیفی که بار دردم شکسته در طبع رنگ زردم
به گرد نقاش شوق گردم که میکشد حسرتم به سویت
اگر بهارم، تو آبیاری و گر چراغم تو شعلهکاری
ز حیرت من خبر نداری، بیارم آیینه روبهرویت!
کجاست مضمون اعتباری؟ که بیدل انشا کند نثاری
بضاعتم پیکر نزاری، بیفکنم پیش تار مویت!
@ghazalshermahdishabani
به زیر پایت مگر بیابم دلی که گم کردهام به کویت
به این ضعیفی که بار دردم شکسته در طبع رنگ زردم
به گرد نقاش شوق گردم که میکشد حسرتم به سویت
اگر بهارم، تو آبیاری و گر چراغم تو شعلهکاری
ز حیرت من خبر نداری، بیارم آیینه روبهرویت!
کجاست مضمون اعتباری؟ که بیدل انشا کند نثاری
بضاعتم پیکر نزاری، بیفکنم پیش تار مویت!
@ghazalshermahdishabani
هستی به رنگ صبح، دلیل فنا بس است
بهر وداع ما نفسآغوش ما بس است
زین بحر، چون حباب، کمال نمودِ ما
آیینهداریِ دلِ بیمدعا بس است
ما مرد ترکتازی آن جلوه نیستیم
بهر شکست لشکر ما یک ادا بس است
محروم پایبوس تو را بهر سوختن
گر شعله نیست غیرت رنگ حنا بس است
محتاج نیست حسن به آرایش دگر
گل را ز غنچه، تکمهٔ بند قبا بس است
از دل به هر خیال قناعت نمودهایم
آیینه روی گر ننماید، قفا بس است
گوهرصفت ز منّت دریوزهٔ محیط
در کاسهٔ جبین تو آب حیا بس است
واماندگی به هر قدم، اینجا بهانهجوست
گر خار نیست، آبله هم زیر پا بس است
گر درخور کفایت هر کس نصیبهایست
آیینه گو به هر که رسد، دل به ما بس است
خودبینیای که آینهٔ هیچکس مباد
در خلق، شاهد نگه نارسا بس است
ما را چو رشتهای که به سوزن وطن کند
چندانکه بگذریم، در این کوچه جا بس است
#بیدل مرا به بوس و کنار احتیاج نیست
با عندلیب، جلوهٔ گل، آشنا بس است
@ghazalshermahdishabani
بهر وداع ما نفسآغوش ما بس است
زین بحر، چون حباب، کمال نمودِ ما
آیینهداریِ دلِ بیمدعا بس است
ما مرد ترکتازی آن جلوه نیستیم
بهر شکست لشکر ما یک ادا بس است
محروم پایبوس تو را بهر سوختن
گر شعله نیست غیرت رنگ حنا بس است
محتاج نیست حسن به آرایش دگر
گل را ز غنچه، تکمهٔ بند قبا بس است
از دل به هر خیال قناعت نمودهایم
آیینه روی گر ننماید، قفا بس است
گوهرصفت ز منّت دریوزهٔ محیط
در کاسهٔ جبین تو آب حیا بس است
واماندگی به هر قدم، اینجا بهانهجوست
گر خار نیست، آبله هم زیر پا بس است
گر درخور کفایت هر کس نصیبهایست
آیینه گو به هر که رسد، دل به ما بس است
خودبینیای که آینهٔ هیچکس مباد
در خلق، شاهد نگه نارسا بس است
ما را چو رشتهای که به سوزن وطن کند
چندانکه بگذریم، در این کوچه جا بس است
#بیدل مرا به بوس و کنار احتیاج نیست
با عندلیب، جلوهٔ گل، آشنا بس است
@ghazalshermahdishabani