هر کس ز دیار خود جدا میافتد
تا برگشتن، به رنجها میافتد
بیطاقت و بیقرار و بیآرام است
تا عضوِ زجارفته به جا میافتد
#تاثیر_تبریزی
@ghazalshermahdishabani
تا برگشتن، به رنجها میافتد
بیطاقت و بیقرار و بیآرام است
تا عضوِ زجارفته به جا میافتد
#تاثیر_تبریزی
@ghazalshermahdishabani
چه آتشی تو _ ندانیم _ و این چه تأثیر است
که هر که دورتر از توست بیشتر سوزد؟!
#روشنی_همدانی
@ghazalshermahdishabani
که هر که دورتر از توست بیشتر سوزد؟!
#روشنی_همدانی
@ghazalshermahdishabani
کتابِ فضلِ تو را آبِ بحر کافی نیست
که تر کنم سرِ انگشت و صفحه بشمارم
#ملا_امیدی
@ghazalshermahdishabani
که تر کنم سرِ انگشت و صفحه بشمارم
#ملا_امیدی
@ghazalshermahdishabani
کردم نظر به روی تو، جای نگاه ماند
بر گردنِ نظارۀ من این گناه ماند!
#مسیح_کاشانی_رکنا
@ghazalshermahdishabani
بر گردنِ نظارۀ من این گناه ماند!
#مسیح_کاشانی_رکنا
@ghazalshermahdishabani
خار حسرت میخورم از چشم خرمارنگ تو
دست ما کوتاه و بر نخل تو خرما دیدنیست
#شیون_فومنی
@ghazalshermahdishabani
دست ما کوتاه و بر نخل تو خرما دیدنیست
#شیون_فومنی
@ghazalshermahdishabani
به اشکی فکرِ استقبالِ آهم میتوان کردن
که گَردآلوده از فتحِ طلسمِ راز میآید
#بیدل
@ghazalshermahdishabani
که گَردآلوده از فتحِ طلسمِ راز میآید
#بیدل
@ghazalshermahdishabani
گهی گل ریزَدَم در بَر، گهی سنگم زند بر سر
بلی میزیبد از مستان چنین دیوانهآرایی!
#نظیری_نیشابوری
@ghazalshermahdishabani
بلی میزیبد از مستان چنین دیوانهآرایی!
#نظیری_نیشابوری
@ghazalshermahdishabani
به تن، بویا کند گلهای تصویر خیالی را
به پا، بیدار سازد خفتگانِ نقشِ قالی را
#طالب_آملی
@ghazalshermahdishabani
به پا، بیدار سازد خفتگانِ نقشِ قالی را
#طالب_آملی
@ghazalshermahdishabani
نزاکت آنقدَر دارد که در وقتِ خرامیدن
توان از پشت پایش دید نقش روی قالی را
#صائب
@ghazalshermahdishabani
توان از پشت پایش دید نقش روی قالی را
#صائب
@ghazalshermahdishabani
به صورتی که تویی، کمتر آفریده خدا
تو را کشیده و دست از قلم کشیده خدا!
#سلیم_تهرانی
@ghazalshermahdishabani
تو را کشیده و دست از قلم کشیده خدا!
#سلیم_تهرانی
@ghazalshermahdishabani
ستاره نیست نمایان بر آسمان که فلک
به قصد شیشهٔ ما دامنش پر از سنگ است
#ذبیحی_یزدی
@ghazalshermahdishabani
به قصد شیشهٔ ما دامنش پر از سنگ است
#ذبیحی_یزدی
@ghazalshermahdishabani
وقتی که اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود
و در تمام شهر، قلب چراغهای مرا تکهتکه میکردند ...
وقتی که زندگی من دیگر چیزی نبود،
هیچچیز بهجز تیکتاک ساعت دیواری
دریافتم که باید، باید، باید
دیوانهوار دوست بدارم
#فروغ_فرخزاد
@ghazalshermahdishabani
و در تمام شهر، قلب چراغهای مرا تکهتکه میکردند ...
وقتی که زندگی من دیگر چیزی نبود،
هیچچیز بهجز تیکتاک ساعت دیواری
دریافتم که باید، باید، باید
دیوانهوار دوست بدارم
#فروغ_فرخزاد
@ghazalshermahdishabani
به خیالم
قدمهای تو بود
که اینچنین تند در سینهام میزد
#مرام_المصری
ترجمه #محمد_مرکبیان
@ghazalshermahdishabani
قدمهای تو بود
که اینچنین تند در سینهام میزد
#مرام_المصری
ترجمه #محمد_مرکبیان
@ghazalshermahdishabani
به شهادت رسیده بودی
با اینهمه
پیش از آنکه
جرئت کنند به تو نزدیک شوند
جنازهات را به گلوله بستند
چهقدر میترسیدند
#سعید_سلطانپور
@ghazalshermahdishabani
با اینهمه
پیش از آنکه
جرئت کنند به تو نزدیک شوند
جنازهات را به گلوله بستند
چهقدر میترسیدند
#سعید_سلطانپور
@ghazalshermahdishabani
به قتل من برانگیزید _ یارب_ آن جفاجو را
که شاید گیرم از بهر تظلم، دامن او را
#ضمیری_اصفهانی
@ghazalshermahdishabani
که شاید گیرم از بهر تظلم، دامن او را
#ضمیری_اصفهانی
@ghazalshermahdishabani