Telegram Web Link
افروخته یک‌به‌یک سه چوبهٔ‌کبریت در دل شب
نخستین برای دیدن تمامی رخسارت
دومین برای دیدن چشمانت
آخرین برای دیدن دهانت
و تاریکی کامل
تا آن‌همه را یک‌جا به یاد آرم
در آن‌ حال که به آغوشت می‌فشارم

#ژاک_پره‌ور
ترجمه #احمد_شاملو
@ghazalshermahdishabani
یا که دوری‌ت به خون خواهدم از درد آغشت
یا که دیدار تو از شوق مرا خواهد کشت

الغرض عشق تو تیغی‌ست دودم یا نه دو تیغ
در دو دستانِ دو شمشیرزنِ پشت‌به‌پشت

#حسین_منزوى
@ghazalshermahdishabani
غزل‌شعر
www.tg-me.com/berkeye_kohan/3284
نمونه‌هایی از تأخیر ادات شرط «اگر» که ظاهراً در گذشتهٔ ادبی فارسی بی‌سابقه بوده‌است و از ابتکارات نادر معاصر است:

بی‌همان باشیم اگر، دشمن فزونی می‌کند
با همان باشیم تا بر خصم، بسیاری کنیم

#حسین_منزوی

بهترین شعر هستی رو با تو
مانده بودی اگر، می‌سرودم

#هما_میرافشار

جواب سؤالم تو باشی اگر
ز دنیا ندارم سؤالی دگر

#محمدعلی_بهمنی

بیدارم اگر دغدغهٔ روز نمی‌کرد
با آتشمان سوخته بودی همه را تو

#محمدعلی_بهمنی
@ghazalshermahdishabani
من دوش قضا یار و قدَر پشتم بود
نارنجِ زنخدان تو در مشتم بود
دیدم که همی‌گزم لبِ شیرینش
بیدار چو گشتم سرِ انگشتم بود!

#سعدی
@ghazalshermahdishabani
آويخته به زمزمۀ چرخ و ريسمان‏
از ژرفِ چاه، سطل به بالاست در سفر
تا می‌رسد به روشنىِ روز و آفتاب‏
وارونه می‌شود به بُنِ چاه سرد و تر
...
تاريخْ سطلِ تجربه‌‏اى تلخ و تيره است:
تا آستان روشنى روز آمدن‏
پيمودن آن مسافت دشوار با اميد
وآن‌گه دوباره در دل ظلمت رها شدن

#شفیعی_کدکنی
@ghazalshermahdishabani
Dariush: Avaz Pariha
@moozikestan_bot
شعله زد عشق و من از نو نو شدم
پر شدم از عشق تو مملو شدم
شوق شیدایی مرا از من گرفت
من به خود برگشتم از تو، تو شدم

آه با تو من چه رعنا می‌شوم
آه از تو من چه زیبا می‌شوم
عطر لبخند خدا می‌گیرم و
شکل آواز پری‌ها می‌شوم

با تو من هم‌جامهٔ شب می‌شوم
هم‌تپش با گُرگُر تب می‌شوم
با تو من هم‌بستر گلبرگ‌ها
از شکفتن‌ها لبالب می‌شوم

آه، هستی جز تمنای تو نیست
آه لذت جز تماشای تو نیست
یک نفس دور از تو باشم مرده‌ام
زندگی جز مرگ در پای تو نیست

#ایرج_جنتی_عطایی
خواننده #داریوش
آهنگساز #فرید_زلاند
تنظیم #واهان
@ghazalshermahdishabani
...
سائلی پرسید از آن شوریده‌حال
گفت: «اگر نام مِهین ذوالجلال
می‌شناسی، بازگوی ای مرد نیک!»

گفت: «نان است، این بنتوان گفت لیک»

مرد گفتش: «احمقی و بی‌قرار
کی بوَد نام مِهینْ نان؟ شرم دار!»

گفت: «در قحط نشابور، ای عجب!
می‌گذشتم، گرسِنه، چل روز و شب
نه شنودم هیچ جا بانگ نماز
نه دری بر هیچ مسجد بود باز
من بدانستم که نانْ نام مِهین‌ْسْت
نقطهٔ جمعیت و بنیاد دینْ‌سْت»

#عطار_نیشابوری
مصیبت‌نامه، تصحیح محمدرضا شفیعی کدکنی، نشر سخن، ۱۳۸۶: ۳۵۹.
@ghazalshermahdishabani
صبا! به لطف بگو آن غزال رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را

شکرفروش که عمرش دراز باد چرا
تفقدی نکند طوطی شکرخا را؟!

غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گل!
که پرسشی نکنی عندلیب شیدا را

به خلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را

ندانم از چه سبب رنگ آشنایی نیست
سهی‌قدان سیه‌چشم ماه‌سیما را

چو با حبیب نشینی و باده پیمایی
به یاد دار محبان بادپیما را

جز این‌قدر نتوان گفت در جمال تو عیب
که وضع مهر و وفا نیست روی زیبا را

در آسمان نه عجب گر به گفته #حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را

@ghazalshermahdishabani
اندر غزل خویش نهان خواهم گشتن
تا بر لب تو بوسه زنم چونْش بخوانی

#عماره_مروزی
@ghazalshermahdishabani
گر کس بودی که زیْ توام بفکندی
خویشتن اندر نهادمی به فلاخن

#بوشکور_بلخی
@ghazalshermahdishabani
گفتم که دل مرا جگرسُفت مکن 
بوسی بده و با جگرم جفت مکن
خوش‌تر چه از آن‌که او به‌تسليم و به‌شرم
می‌داشت دهن به پیش و می‌گفت مکن!

#منسوب_به_نظامی
@ghazalshermahdishabani
چون دست نگار من به گل پیوندد
جامی‌ست بلورین که به مل پیوندد
پیرامن رخ زده‌ست در مقنعه، گل
یعنی همه جزء‌ها به کل پیوندد!

#منسوب_به_نظامی
@ghazalshermahdishabani
شب چنان گریه کنم بی‌تو که همسایه به روز
دست من گیرد و بیرون کشد از آب مرا

#آهی_جغتایی
@ghazalshermahdishabani
#دیالوگ ۷۸

زن تنها موجودیه که می‌تونه بهت چیزی بده که کسی نمی‌تونه ازت پسش بگیره.

#قصه: داستان یک روح سرگردان
#آنوپ_سینگ
@ghazalshermahdishabani
Forwarded from کانال شعر مریم جعفری آذرمانی (مریم جعفری آذرمانی)
‏من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی

#حافظ

@Maryam_Jafari_Azarmani
غزل‌شعر
برخی مقالات #مهدی_شعبانی در زمینۀ نقد کتاب کودک و نوجوان 👇👇👇👇👇👇👇👇 @ghazalshermahdishabani
ک..pdf
402.1 KB
«کاشف معدن وزن»
بررسی پیشینه‌ اوزان تازه در مجموعه اشعار #سیمین_بهبهانی

#مهدی_شعبانی

دوست‌داران شعر فارسی سیمین بهبهانی را به نوآوری در وزن شعر می‌شناسند. اینکه سیمین چه‌میزان در نوآوری‌هایش موفق بوده و مخاطبانش چه‌قدر از این‌دسته اشعار سیمین را در حافظه دارند بحث این گفتار نیست و البته بحث مهمی است. ما در این مقاله‌ی کوتاه، جهت آشنایی مخاطبان با میزان نوآوری سیمین، صرفاً به پیشینه‌ی کاربرد وزن‌هایی پرداخته‌ایم که وی در «مجموعه اشعار سیمین بهبهانی، نشر نگاه» گفته‌است وزن‌هایی تازه‌اند. به طور خلاصه، نتیجه‌ای که از این مقاله حاصل می‌شود این است که سیمین ضمن گشودن مسیر برای تجربه‌های جدید وزنی، ثابت کرده‌است:
- می‌توان دانسته یا ناآگاهانه در وزن‌هایی شعر سرود که پیشتر سابقه‌ی کمی داشته‌اند، در حد یک یا چند بیت و شاید یک یا چند شعر محدود.
- می‌توان دست به سرایش در وزن‌هایی زد که هیچ سابقه‌ای از کاربرد آن در شاعران گذشته در دسترس نیست که این خود شامل چند شیوه است ...

مجله وزن دنیا، تیرماه ۱۳۹۹، شماره ۷.
@ghazalshermahdishabani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم

#خیام
#غلام‌حسین_ساعدی
مستند #آزادی_و_دیگر_رنج‌ها
از #شیرین_سقایی
@ghazalshermahdishabani
جان رفت و عمرهاست که در انتظار تو
دزدیده‌ام به دل نفس واپسین خویش

#امتی_تربتی
@ghazalshermahdishabani
غزل‌شعر
تمام عطرهای رفته را هم می‌کشد سویت بپیچد ناگهان در باغ‌ اگر یک ذره از بویت به دیدارت بهار آوردم، از شرمت خزانی شد خجالت می‌کشد باغ از تماشای گل رویت خلل در شک من انداخت ایمانم به تو اما نه من رو برنمی‌گردانم از محراب ابرویت دلم ناغافل از من کنج گیسوی تو…
دوباره شب شد و در قلب من بهانهٔ تو
نشست، روی لبم: باز هم ترانهٔ تو

میان این‌همه بغض، این همه گلایه و اشک
خوشم به غنچهٔ لبخند شادمانه تو

نخواه بگذرم از باتوهای پی‌درپی
که عادتم شده تکرار عاشقانه تو

خمار صدشبه دارم! بگو به لب‌هایت
شرابخانهٔ من: بوسه شبانه تو

به اشک شوق به سمت تو آمدم، بگذار
که باز سر بگذارم به روی شانه تو

#مهدی_شعبانی #غزل
@ghazalshermahdishabani
2024/10/02 22:37:52
Back to Top
HTML Embed Code: