Telegram Web Link
غزل‌شعر
غنچگی کردی و بوییدن تو دست نداد همه‌تن دست شدم، چیدن تو دست نداد پابه‌پا کردم و هی عقربه‌ها رفت جلو دیر شد، لحظهٔ بوسیدن تو دست نداد دلم از حسرت دیدار تو دریایی شد قدر یک قطره ولی دیدن تو دست نداد با لبم وعدهٔ لب‌های کسی جز تو نبود چه کنم؟ رخصت نوشیدن تو…
یک شب آمیخته با بوی تنت خواهم شد
به تو‌ نزدیک‌تر از پیرهنت خواهم شد

دور خواهم شد از این من، من خوکرده به تن
تن از خویش‌ جدا، خویشتنت خواهم شد

تا به آغوش تو آغشته شود باغ تنم
مملؤ از عطر بهار بدنت خواهم شد

تا که گل‌ها به دهان تو حسادت بکنند
شاعر غنچهٔ سرخ دهنت خواهم شد

تا تو برگردی و‌ روشن بشود چشم و دلم
بی‌قرار شبِ باز آمدنت خواهم شد

#مهدی_شعبانی #غزل
@ghazalshermahdishabani
غزل‌شعر
اگر چه خون در بدن می‌ایستد و بعد از یک شبانه‌روز بعضی از اعضاءِ بدن شروع به تجزیه‌شدن می‌کنند ولی تا مدتی بعد از مرگ، موی سر و ناخن می‌رویَد - آیا احساسات و فکر هم بعد از ایستادن قلب از بین می‌روند؟ یا تا مدتی از باقی‌ماندۀ خونی که در عروق کوچک هست، زندگی…
همسایهٔ شکارچی‌ام شمارهٔ دکترم را می‌خواهد
می‌گوید پسرکش را برای مشاوره خواهد برد!
می‌گوید پسرک هزار تا نقّاشی از آسمان کشیده
دریغ از یک پرنده!

زنده‌یاد #علیرضا_راهب
@AlirezaRaheb_Official

درگذشت نابهنگام علیرضا راهب، شاعر معاصر را تسلیت عرض می‌کنیم.
یادش گرامی ...
Forwarded from غزل‌شعر (Deleted Account)
می‌خندی و صبح و روشنی می‌شکفد
در باغ امید، روزنی می‌شکفد
در دفتر شعرِ چشم‌هایت، غزلی
هر بار که پلک می‌زنی، می‌شکفد

#مهدی_شعبانی
@ghazalshermahdishabani
غزل‌شعر
به نرگس و صدای مهربانش بتاب بر شبم ای ماه! ماه تابانم! که از حضور تو روشن شود شبستانم ضرورتی‌ست حضورت درست مثل نفس که یک دقیقه هم از تو جدا نمی‌مانم تو زندگی به دل ناامید من دادی امید هر نفس من! خودت بمیرانم! نوشته‌ام _ تو بخوان کفر _ من نمازی را که یادی…
به نرگس و عطر همیشه‌اش

ای سوگلیِ باغ و بهارم! گل نرگس!
ای تو! همهٔ دار و ندارم گل نرگس!

آن‌قدر که بین شب و خورشید، همان‌قدر
تا چیدن تو فاصله دارم، گل نرگس!

کی می‌شود از پیرهنت، عطر تنت را
گلبرگ به گلبرگ درآرم گل نرگس؟!

بالای سرم باش زمانی که بمیرم
تا بشکفد از خاک مزارم گل نرگس

می‌خواهمت از بس، که تو را لحظهٔ بدرود
حتی به خدا هم نسپارم، گل نرگس!

#مهدی_شعبانی #غزل
@ghazalshermahdishabani
غزل‌شعر
Siavash Ghomayshi – Setareh
تو همون ستاره بودی که به من راهو نشون داد
سرنوشت من تو بودی که مسیرم به تو افتاد

#مهدی_شعبانی #ترانه #عاشقانه
به نرگس و درخشش ابدی‌اش ❤️
@ghazalshermahdishabani
ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش
دلم از عشوه شیرین شکرخای تو خوش

همچو گلبرگ طری هست وجود تو لطیف
همچو سرو چمن خلد سراپای تو خوش

شیوه و ناز تو شیرین، خط و خال تو ملیح
چشم و ابروی تو زیبا، قد و بالای تو خوش

هم گلستان خیالم ز تو پر نقش و نگار
هم مشام دلم از زلف سمن‌سای تو خوش

در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار
کرده‌ام خاطر خود را به تمنای تو خوش

شکر چشم تو چه گویم که بدان بیماری
می‌کند درد مرا از رخ زیبای تو خوش

در بیابان طلب گر چه ز هر سو خطری‌ست
می‌رود #حافظ بی‌دل به تولای تو خوش

@ghazalshermahdishabani
گذشت عمر و تو در فکر نحو و صرف و معانی
بهایی! از تو بدین نحو، صرفِ عمر بدیع است!

#شیخ_بهایی
@ghazalshermahdishabani
غزل‌شعر
ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش دلم از عشوه شیرین شکرخای تو خوش همچو گلبرگ طری هست وجود تو لطیف همچو سرو چمن خلد سراپای تو خوش شیوه و ناز تو شیرین، خط و خال تو ملیح چشم و ابروی تو زیبا، قد و بالای تو خوش هم گلستان خیالم ز تو پر نقش و نگار هم مشام دلم…
هزار جهد بکردم که سرّ عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسّرم که نجوشم

به‌هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم، نه صبر ماند و نه هوشم

حکایتی ز دهانت به گوش جان من آمد
دگر نصیحت مردم حکایت است به گوشم

مگر تو روی بپوشی و فتنه بازنشانی
که من قرار ندارم که دیده از تو بپوشم

من رمیده‌دل آن به که در سماع نیایم
که گر به پای درآیم به در برند به دوشم

بیا به صلح من امروز در کنار من امشب
که دیده خواب نکرده‌ست از انتظار تو دوشم

مرا به هیچ بدادی و من هنوز بر آنم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم

به زخم‌خورده حکایت کنم ز دست جراحت
که تن‌درست ملامت کند چو من بخروشم

مرا مگوی که #سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن؟ چو پند می‌ننیوشم

به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
وگر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

@ghazalshermahdishabani
Forwarded from کانال شعر مریم جعفری آذرمانی (مریم جعفری آذرمانی)
نِشستم بیش و کم دیدم چه تن‌هایی که نشمردند
کثیفش را تمیزش را برای شستشو بردند

دمِ غسّال‌خانه مرگ می‌خندید بر مَردُم
که با هم زندگی کردند اما تک به تک مُردند

سرِ هر قبر، جمعیّت که رفته رفته کم می‌شد
چه گل‌هایی که محض غنچه دادن، باز پژمردند

درختی پیر باقی ماند و قبرستانِ بی‌زائر
تمام مرده‌ها در قبرهاشان خاک می‌خوردند

#مریم_جعفری_آذرمانی
۲۹ بهمن ۸۹
کتاب صدای ارّه می‌آید
Forwarded from غزل‌شعر (‌m Sh)
در باب رفتن از شیراز ...

رفتم از خطهٔ شیراز و به جان در خطرم
وه کزین رفتن ناچار، چه خونین‌جگرم

می‌روم دست‌زنان بر سر و پای اندر گل
زین سفر تا چه شود حال و چه آید به سرم

گاه چون بلبل شوریده درآیم به خروش
گاه چون غنچهٔ دل‌تنگ گریبان بدرم

من از این شهر اگر برشکنم درشکنم
من از این کوی اگر برگذرم درگذرم

بی‌خود و بی‌دل و بی‌یار برون از شیراز
«می‌روم وز سر حسرت به قفا می‌نگرم»¹

قوّت دست ندارم چو عنان می‌گیرم
«خبر از پای ندارم که زمین می‌سپرم»²

این چنین زار که امروز منم در غم عشق
قول ناصح نکند چاره و پند پدرم

ای عبید این سفری نیست که من می‌خواهم
می‌کشد دهر به زنجیر قضا و قدرم

#عبید_زاکانی
@ghazalshermahdishabani

¹ و ²: مصراع‌ها از سعدی است.
طاقت بار فراق تو ندارم لیکن
چون فتادم، چه کنم؟ می‌کشم و می‌کوشم

#خواجو
@ghazalshermahdishabani
به دل غیر از خیال جلوه‌ات نقشی نمی‌یابم
به‌جز حیرت کسی در خانه آیینه کی باشد؟

#بیدل
@ghazalshermahdishabani
هستی‌ام عهدی به نقش سجدهٔ او بسته‌ است
خاک خواهم شد اگر از خاک بردارد مرا

#بیدل
@ghazalshermahdishabani
در محیط عمر، جان را رهزنی جز جسم نیست
غرقه را پیراهنِ خود بس بوَد دشمن در آب

#بیدل
@ghazalshermahdishabani
Forwarded from غزل‌شعر (Deleted Account)
مزه‌ای در جهان نمی‌بینم
دهر گویی دهانِ بیمار است

#طالب
@ghazalshermahdishabani
Ye Roozi
Ebi
یه روزی دوباره ... #ابی
ترانه‌سرا: #پویان_مقدسی
آهنگ‌ و تنظیم: #شوبرت_آواکیان
@ghazalshermahdishabani
بخت جوان دارد آن‌که با تو قرین است
پیر نگردد که در بهشت برین است

دیگر از آن جانبم نماز نباشد
گر تو اشارت کنی که قبله چنین است

آینه‌ای پیش آفتاب نهاده‌ست
بر در آن خیمه یا شعاع جبین است؟

گر همه عالم ز لوح فکر بشویند
عشق نخواهد شدن که نقش نگین است

گوشه گرفتم ز خلق و فایده‌ای نیست
گوشه چشمت بلای گوشه‌نشین است!

تا نه تصور کنی که بی‌تو صبوریم
گر نفسی می‌زنیم بازپسین است

حسن تو هرجا که طبل عشق فروکوفت
بانگ برآمد که غارت دل و دین است

سیم و زرم گو مباش و دنیي و اسباب
روی تو بینم که ملک روی زمین است

عاشق صادق به زخم دوست نمیرد
زهر مذابم بده که ماء معین است

#سعدی از این پس که راه پیش تو دانست
گر ره دیگر رود ضلال مبین است

@ghazalshermahdishabani
2024/10/03 09:19:39
Back to Top
HTML Embed Code: