This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Avitsenna (1957)
Director: Kamil Yarmatov
Writers: Satym Ulug-Zade, Viktor Vitkovich
توصیههای #بوعلی_سینا درباره شیوع بیماری در فیلم #ابن_سینا محصول ازبکستان
@ghazalshermahdishabani
علاج فاجعه قبل از شیوع باید کرد!
Director: Kamil Yarmatov
Writers: Satym Ulug-Zade, Viktor Vitkovich
توصیههای #بوعلی_سینا درباره شیوع بیماری در فیلم #ابن_سینا محصول ازبکستان
@ghazalshermahdishabani
علاج فاجعه قبل از شیوع باید کرد!
نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل! نه هجرانت
که جانم در جوانی سوخت، ای جانم به قربانت!
تحمل گفتی و من هم که کردم سالها اما
چهقدر آخر تحمل؟ بلکه یادت رفته پیمانت
چو بلبل نغمهخوانم تا تو چون گل پاکدامانی
حذر از خار دامنگیر کن، دستم به دامانت
تمنای وصالم نیست عشق من! مگیر از من
به دردت خو گرفتم، نیستم در بند درمانت
امید خستهام تا چند گیرد با اجل کُشتی؟
بمیرم یا بمانم؟ پادشاها! چیست فرمانت؟
شبی با دل به هجران تو ای سلطان ملک دل!
میان گریه میگفتم که کو ای ملک! سلطانت؟
چه شبهایی که چون سایه خزیدم پای قصر تو
به امّیدی که مهتاب رخت بینم در ایوانت
به گردنبند، لعلی داشتی چون چشم من خونین
نباشد خون مظلومان؟ که میگیرد گریبانت!
دلِ تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست
امان ای سنگدل! از درد و اندوه فراوانت
#شهریار
@ghazalshermahdishabani
که جانم در جوانی سوخت، ای جانم به قربانت!
تحمل گفتی و من هم که کردم سالها اما
چهقدر آخر تحمل؟ بلکه یادت رفته پیمانت
چو بلبل نغمهخوانم تا تو چون گل پاکدامانی
حذر از خار دامنگیر کن، دستم به دامانت
تمنای وصالم نیست عشق من! مگیر از من
به دردت خو گرفتم، نیستم در بند درمانت
امید خستهام تا چند گیرد با اجل کُشتی؟
بمیرم یا بمانم؟ پادشاها! چیست فرمانت؟
شبی با دل به هجران تو ای سلطان ملک دل!
میان گریه میگفتم که کو ای ملک! سلطانت؟
چه شبهایی که چون سایه خزیدم پای قصر تو
به امّیدی که مهتاب رخت بینم در ایوانت
به گردنبند، لعلی داشتی چون چشم من خونین
نباشد خون مظلومان؟ که میگیرد گریبانت!
دلِ تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست
امان ای سنگدل! از درد و اندوه فراوانت
#شهریار
@ghazalshermahdishabani
صرّاف سخن باش و سخن کمتر گوی
چیزی که نپرسند، تو از پیش مگوی
گوش تو دو دادند و زبان تو یکی
هرگه که دو بشنوی، یکی بیش مگوی
#اوحدالدین_کرمانی
رباعیات، به کوشش احمد ابومحبوب، نشر سروش، ۱۳۶۶: ۱۵۷.
ابومحبوب در توضیح این رباعی در صفحه ۳۳۵ همان منبع، نوشتهاست:
«کم گوی و بهجز مصلحت خویش مگو
چیزی که نپرسند، تو از پیش مگو
دادند دو گوش و یک زبانت زآغاز
یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگو
منسوب به باباافضل کاشانی
در سفینه رباعیات از قرن دهم و گلزار معرفت چاپ لیدن و آتشکده آذر و ریاضالعارفین هدایت و مجمعالفصحا و قاموسالاعلام و خرابات تألیف ضیاپاشا و تذکره عرفاتالعاشقین به نام وی آمدهاست که هیچیک از قرن دهم عقبتر نیستند».
اما در دیوان شاعر، رباعی اینگونه است:
با دل گفتم که ای دل عربدهجوی
صرّاف سخن باش و سخن کمتر گوی
با دوست نشین و نیکی دشمن گوی
خواهی که تو را آب رود در همه جوی
باباافضل کاشانی
دیوان، تصحیح مصطفی فیضی، حسن عاطفی، عباس بهنیا، علی شریف، نشر اداره فرهنگ و هنر کاشان، ۱۳۵۱: ۱۹۸.
@ghazalshermahdishabani
چیزی که نپرسند، تو از پیش مگوی
گوش تو دو دادند و زبان تو یکی
هرگه که دو بشنوی، یکی بیش مگوی
#اوحدالدین_کرمانی
رباعیات، به کوشش احمد ابومحبوب، نشر سروش، ۱۳۶۶: ۱۵۷.
ابومحبوب در توضیح این رباعی در صفحه ۳۳۵ همان منبع، نوشتهاست:
«کم گوی و بهجز مصلحت خویش مگو
چیزی که نپرسند، تو از پیش مگو
دادند دو گوش و یک زبانت زآغاز
یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگو
منسوب به باباافضل کاشانی
در سفینه رباعیات از قرن دهم و گلزار معرفت چاپ لیدن و آتشکده آذر و ریاضالعارفین هدایت و مجمعالفصحا و قاموسالاعلام و خرابات تألیف ضیاپاشا و تذکره عرفاتالعاشقین به نام وی آمدهاست که هیچیک از قرن دهم عقبتر نیستند».
اما در دیوان شاعر، رباعی اینگونه است:
با دل گفتم که ای دل عربدهجوی
صرّاف سخن باش و سخن کمتر گوی
با دوست نشین و نیکی دشمن گوی
خواهی که تو را آب رود در همه جوی
باباافضل کاشانی
دیوان، تصحیح مصطفی فیضی، حسن عاطفی، عباس بهنیا، علی شریف، نشر اداره فرهنگ و هنر کاشان، ۱۳۵۱: ۱۹۸.
@ghazalshermahdishabani
غزلشعر
خواجوی کرمانی دوازده وزن تازه دارد: 1. مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفا (= فعل) 2. مفعول فاعلن مفعول فاعلن 3. فعلاتن فعلاتن فعلاتن 4. مفتعلاتن مفتعلن مفتعلاتن مفتعلن 5. مفتعلاتن فعلاتن مفتعلاتن فع 6. فعلات فاعلاتن فعلات فاعل (= فعلن) 7. فعلاتن مفاعلاتن فعلاتن…
#اوزان_کمکاربرد (۱۹)
#فعلاتن_مفاعلن_فع (روش نجفی)
یا #فعلاتن_مفاعلاتن (روش سنتی)
ای رخَت شمع بتپرستان! شمع بیرون بر از شبستان
بر لب جوی و طرف بستان، داد مستان ز باده بستان
وی به رخ، رشک ماه و پروین، به شکرخنده، جان شیرین!
روی خوب تو یا مه است این؟ چین زلف تو یا شب است آن؟
#خواجوی_کرمانی
#اوزان_کمکاربرد (۱۹)
#فعلاتن_مفاعلن_فع
@ghazalshermahdishabani
#فعلاتن_مفاعلن_فع (روش نجفی)
یا #فعلاتن_مفاعلاتن (روش سنتی)
ای رخَت شمع بتپرستان! شمع بیرون بر از شبستان
بر لب جوی و طرف بستان، داد مستان ز باده بستان
وی به رخ، رشک ماه و پروین، به شکرخنده، جان شیرین!
روی خوب تو یا مه است این؟ چین زلف تو یا شب است آن؟
#خواجوی_کرمانی
#اوزان_کمکاربرد (۱۹)
#فعلاتن_مفاعلن_فع
@ghazalshermahdishabani
غزلشعر
#دیالوگ ۶۴ قدرت تو تو «نه» گفتنته. #شیطان_وجود_ندارد (۲۰۲۰) #محمد_رسول_اف @ghazalshermahdishabani
#دیالوگ ۶۵
_ اگه میتونستی زندگیتو از اول تا آخر ببینی، چیزی رو عوض میکردی؟
+ شاید یهکم بیشتر احساساتمو بیان میکردم.
#نورسیده (۲۰۱۶)
#دنی_ویلنوو
@ghazalshermahdishabani
_ اگه میتونستی زندگیتو از اول تا آخر ببینی، چیزی رو عوض میکردی؟
+ شاید یهکم بیشتر احساساتمو بیان میکردم.
#نورسیده (۲۰۱۶)
#دنی_ویلنوو
@ghazalshermahdishabani
چراغ هدایت
سرگشته در این مرحله چون گوی بماندیم
ز آن سوی نرفتیم و از این سوی بماندیم
تو آب روان بودی و رفتی سوی دریا
ما سنگ و کلوخیم، ته جوی بماندیم
چون باد، تو زی کشور جان رفتی آزاد
ما خاکصفت، بر سر این کوی بماندیم
زنجیر علائق را چون شیر گسستی
ما مورمنش بستۀ یک موی بماندیم
صد خوان هنر چیدی و ما گرْسنهطبعان
بعد از تو، پی رنگ و پی بوی بماندیم
شایستهٔ همراهی سیمرغ، مگس نیست
ماندن حد ما بود، از آن روی بماندیم
نشناخته قدر گهرت عمری، ناچار
از دیده گهربار، گهرجوی بماندیم
#مسعود_فرزاد
در سوگ #صادق_هدایت
کینگزبری - فروردین ١٣٣۰
@ghazalshermahdishabani
سرگشته در این مرحله چون گوی بماندیم
ز آن سوی نرفتیم و از این سوی بماندیم
تو آب روان بودی و رفتی سوی دریا
ما سنگ و کلوخیم، ته جوی بماندیم
چون باد، تو زی کشور جان رفتی آزاد
ما خاکصفت، بر سر این کوی بماندیم
زنجیر علائق را چون شیر گسستی
ما مورمنش بستۀ یک موی بماندیم
صد خوان هنر چیدی و ما گرْسنهطبعان
بعد از تو، پی رنگ و پی بوی بماندیم
شایستهٔ همراهی سیمرغ، مگس نیست
ماندن حد ما بود، از آن روی بماندیم
نشناخته قدر گهرت عمری، ناچار
از دیده گهربار، گهرجوی بماندیم
#مسعود_فرزاد
در سوگ #صادق_هدایت
کینگزبری - فروردین ١٣٣۰
@ghazalshermahdishabani