ایکاش میتوانستند
از آفتاب یاد بگیرند
که بیدریغ باشند
در دردها و شادیهاشان
حتی
با نان خشکشان
و کاردهایشان را
جز از برای قسمت کردن
بیرون نیاورند ...
#احمد_شاملو
@ghazalshermahdishabani
از آفتاب یاد بگیرند
که بیدریغ باشند
در دردها و شادیهاشان
حتی
با نان خشکشان
و کاردهایشان را
جز از برای قسمت کردن
بیرون نیاورند ...
#احمد_شاملو
@ghazalshermahdishabani
چشمهای من
این جزیرهها که در تصرفِ غم است
این جزیرهها که از چهارسو محاصرهست
در هوای گریههای نمنم است
گرچه گریههای گاهگاه من
آب میدهد درخت درد را
برق آه بیگناه من
ذوب میکند
سد صخرههای سخت درد را
فکر میکنم
عاقبت هجوم ناگهانِ عشق
فتح میکند
پایتخت درد را ...
#قیصر_امینپور
@ghazalshermahdishabani
این جزیرهها که در تصرفِ غم است
این جزیرهها که از چهارسو محاصرهست
در هوای گریههای نمنم است
گرچه گریههای گاهگاه من
آب میدهد درخت درد را
برق آه بیگناه من
ذوب میکند
سد صخرههای سخت درد را
فکر میکنم
عاقبت هجوم ناگهانِ عشق
فتح میکند
پایتخت درد را ...
#قیصر_امینپور
@ghazalshermahdishabani
چه مهمانان بیدردسری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی را چرک میکنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعاند
و اندکی سکوت…
#حسین_پناهی
@ghazalshermahdishabani
نه به دستی ظرفی را چرک میکنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعاند
و اندکی سکوت…
#حسین_پناهی
@ghazalshermahdishabani
تا از برم آن یار پسندیده برفت
آرام و قرار از دل شوریده برفت
خون دلم از دیده روان است از آنک
از دل برود هر آنچه از دیده برفت!
#امیر_معزی
@ghazalshermahdishabani
آرام و قرار از دل شوریده برفت
خون دلم از دیده روان است از آنک
از دل برود هر آنچه از دیده برفت!
#امیر_معزی
@ghazalshermahdishabani
.
نیستیم
به دنیا میآییم
عکس یکنفره میگیریم
بزرگ میشویم
عکس دونفره میگیریم
پیر میشویم
عکس یکنفره میگیریم
و بعد
دوباره باز
نیستیم
#حسین_پناهی
@ghazalshermahdishabani
نیستیم
به دنیا میآییم
عکس یکنفره میگیریم
بزرگ میشویم
عکس دونفره میگیریم
پیر میشویم
عکس یکنفره میگیریم
و بعد
دوباره باز
نیستیم
#حسین_پناهی
@ghazalshermahdishabani
گرفتهتر ز خزانِ دلم خزانی نیست
ستارهبارتر از چشمم آسمانی نیست
به حجم تنگدلیهای آفتابی من
مدار حوصلهٔ هیچ کهکشانی نیست
سزای پاکیات ای اشک! آستینی نیست
به سربلندیات ای عشق! آستانی نیست
مرا که شانهام از حمل آفتاب خم است
به جز پناه دو دست تو سایبانی نیست
به سوگواری این چشمهای سرگردان
بهغیر چشم سیاه تو نوحهخوانی نیست
بهغیر تسلیت چشمهای دلسوزت
مرا نیاز تسلی به همزبانی نیست
#قیصر_امینپور
@ghazalshermahdishabani
ستارهبارتر از چشمم آسمانی نیست
به حجم تنگدلیهای آفتابی من
مدار حوصلهٔ هیچ کهکشانی نیست
سزای پاکیات ای اشک! آستینی نیست
به سربلندیات ای عشق! آستانی نیست
مرا که شانهام از حمل آفتاب خم است
به جز پناه دو دست تو سایبانی نیست
به سوگواری این چشمهای سرگردان
بهغیر چشم سیاه تو نوحهخوانی نیست
بهغیر تسلیت چشمهای دلسوزت
مرا نیاز تسلی به همزبانی نیست
#قیصر_امینپور
@ghazalshermahdishabani
... میشود به جای خواب
به ریلها و کفشها و چشمها فکر کرد
و نتیجه گرفت که
باوفاترین جفتهای عالم
کفشهای آدمیاناند ...
#حسین_پناهی
@ghazalshermahdishabani
به ریلها و کفشها و چشمها فکر کرد
و نتیجه گرفت که
باوفاترین جفتهای عالم
کفشهای آدمیاناند ...
#حسین_پناهی
@ghazalshermahdishabani
شاید آن رویِ فلک بهتر از این رو باشد
پشت این آینه بر جانب ما افتادهست!
#دانش_مشهدی
@ghazalshermahdishabani
پشت این آینه بر جانب ما افتادهست!
#دانش_مشهدی
@ghazalshermahdishabani
بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد
آب بر آتش تو ریختم و سود نکرد
آزمودم دل خود را به هزاران شیوه
هیچ چیزش بهجز از وصل تو خشنود نکرد
#مولوی
@ghazalshermahdishabani
آب بر آتش تو ریختم و سود نکرد
آزمودم دل خود را به هزاران شیوه
هیچ چیزش بهجز از وصل تو خشنود نکرد
#مولوی
@ghazalshermahdishabani
صبا آمد ولی بویی از آن گلزار بایستی
چه سود از بوی گل ما را؟ نسیم یار بایستی
رُخش در جلوهٔ ناز است و من از گریه، نابینا
دریغا دیدههای بختِ من بیدار بایستی
شبانگاهم که چون بیرحمتان میکشت هجرانش
شفاعتخواه من آن لعل شکّربار بایستی
چه سودم زآنکه در کشتن رسد خلقی به نظّاره؟
نگاهی سوی من زآن نرگس بیمار بایستی
ز خوبی هر چه باید نازنینان را، همه داری
ولیکن از وفا خالی بر آن رخسار بایستی
#امیرخسرو_دهلوی
@ghazalshermahdishabani
چه سود از بوی گل ما را؟ نسیم یار بایستی
رُخش در جلوهٔ ناز است و من از گریه، نابینا
دریغا دیدههای بختِ من بیدار بایستی
شبانگاهم که چون بیرحمتان میکشت هجرانش
شفاعتخواه من آن لعل شکّربار بایستی
چه سودم زآنکه در کشتن رسد خلقی به نظّاره؟
نگاهی سوی من زآن نرگس بیمار بایستی
ز خوبی هر چه باید نازنینان را، همه داری
ولیکن از وفا خالی بر آن رخسار بایستی
#امیرخسرو_دهلوی
@ghazalshermahdishabani
به امید، با تو ما را چو نرفت پیش، کاری
پس از این چو نامرادان من و گوشهای و آهی
#امیرخسرو_دهلوی
@ghazalshermahdishabani
پس از این چو نامرادان من و گوشهای و آهی
#امیرخسرو_دهلوی
@ghazalshermahdishabani
یک چشم من از فراق یارم بگریست
و آن چشم دگر بخیل گشت و نَگریست
چون روز وصال شد جزایش کردم
کآری، نَگرستی و نباید نِگریست
گفتهاند در فراق دوست، چندان گریستن باید که وهمت چنان افتد که دوست با اشک آمیختهاست و با قطرات اشک در کنارت خواهد افتاد.
تا با دل من گرفتی ای جان! تو قرار
من دیدهٔ خویش کردهام لؤلؤبار
باشد که به صحبت سرشکم یک بار
از راه دو دیدهام درآیی به کنار
#کشفالاسرار_میبدی
@ghazalshermahdishabani
و آن چشم دگر بخیل گشت و نَگریست
چون روز وصال شد جزایش کردم
کآری، نَگرستی و نباید نِگریست
گفتهاند در فراق دوست، چندان گریستن باید که وهمت چنان افتد که دوست با اشک آمیختهاست و با قطرات اشک در کنارت خواهد افتاد.
تا با دل من گرفتی ای جان! تو قرار
من دیدهٔ خویش کردهام لؤلؤبار
باشد که به صحبت سرشکم یک بار
از راه دو دیدهام درآیی به کنار
#کشفالاسرار_میبدی
@ghazalshermahdishabani
آنچنان آتش عشق تو خوش آمد دل را
که بیفتاد به یکبارگی از چشمم آب
دیده از شوق تو تا لذت بیداری یافت
هیچ در چشم من ای دوست! نمیآید خواب
#سلمان_ساوجی
@ghazalshermahdishabani
که بیفتاد به یکبارگی از چشمم آب
دیده از شوق تو تا لذت بیداری یافت
هیچ در چشم من ای دوست! نمیآید خواب
#سلمان_ساوجی
@ghazalshermahdishabani
ندارم تاب سودای کمند زلف مهرویان
ولی اکنون چه تدبیر است چون افتاده بر گردن
#سلمان_ساوجی
@ghazalshermahdishabani
ولی اکنون چه تدبیر است چون افتاده بر گردن
#سلمان_ساوجی
@ghazalshermahdishabani
ای بوسهات شراب و از هر شراب خوشتر!
ساقی اگر تو باشی، حالم خراب خوشتر
بی تو چه زندگانی؟ گر خود همه جوانی
ای با تو پیر گشتن از هر شباب خوشتر
جز طرحِ چشم مستت بر صفحهٔ امیدم
خطی اگر کشیدم نقشِ بر آب خوشتر
خورشید گو نخندد، صبحی تتق نبندد
ای برق خندههایت از آفتاب خوشتر!
هر فصل از آن جهانیست، هر برگ داستانیست
ای دفترِ تن تو از هر کتاب خوشتر
چون پرسم از پناهی، پشتی و تکیهگاهی
آغوش مهربانت از هر جواب خوشتر
خامُش نشسته شعرم، در پیش دیدگانت
ای شیوهٔ نگاهت از شعر ناب خوشتر!
#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani
ساقی اگر تو باشی، حالم خراب خوشتر
بی تو چه زندگانی؟ گر خود همه جوانی
ای با تو پیر گشتن از هر شباب خوشتر
جز طرحِ چشم مستت بر صفحهٔ امیدم
خطی اگر کشیدم نقشِ بر آب خوشتر
خورشید گو نخندد، صبحی تتق نبندد
ای برق خندههایت از آفتاب خوشتر!
هر فصل از آن جهانیست، هر برگ داستانیست
ای دفترِ تن تو از هر کتاب خوشتر
چون پرسم از پناهی، پشتی و تکیهگاهی
آغوش مهربانت از هر جواب خوشتر
خامُش نشسته شعرم، در پیش دیدگانت
ای شیوهٔ نگاهت از شعر ناب خوشتر!
#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
In the Mood For Love
Yumeji's Theme
by Shigeru Umebayashi
از فیلم #در_حال_و_هوای_عشق
اثر #وونگ_کار_وای
@ghazalshermahdishabani
Yumeji's Theme
by Shigeru Umebayashi
از فیلم #در_حال_و_هوای_عشق
اثر #وونگ_کار_وای
@ghazalshermahdishabani
نخفتهایم که شب بگذرد، سحر بزند
که آفتاب چو ققنوس بال و پر بزند
نخفتهایم که تا صبح شاعرانهٔ ما
ز ره رسیده و همراه عشق در بزند
نسیمْ بوی تو را میبرد به همره خود
که با غرور به گلهای باغ سر بزند
شب از تب تو و من سوخت، وصلمان آبی
مگر بر آتش تنهای شعلهور بزند
تمام روز که دور از توام چه خواهم کرد
هوای بستر و بالینم ار به سر بزند؟
چو در کنار منی کفر نعمت است ای دوست!
دو دیدهام مژه بر هم دمی اگر بزند
بپوش پنجره را ای برهنه! میترسم
که چشم شور ستاره تو را نظر بزند
غزل برای لبت عاشقانهتر گفتم
که بوسه بر دهنم عاشقانهتر بزند
#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani
که آفتاب چو ققنوس بال و پر بزند
نخفتهایم که تا صبح شاعرانهٔ ما
ز ره رسیده و همراه عشق در بزند
نسیمْ بوی تو را میبرد به همره خود
که با غرور به گلهای باغ سر بزند
شب از تب تو و من سوخت، وصلمان آبی
مگر بر آتش تنهای شعلهور بزند
تمام روز که دور از توام چه خواهم کرد
هوای بستر و بالینم ار به سر بزند؟
چو در کنار منی کفر نعمت است ای دوست!
دو دیدهام مژه بر هم دمی اگر بزند
بپوش پنجره را ای برهنه! میترسم
که چشم شور ستاره تو را نظر بزند
غزل برای لبت عاشقانهتر گفتم
که بوسه بر دهنم عاشقانهتر بزند
#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani
با تو بیمش نیست از دریای توفانزا، دلم
بلکه با تو میزند شلاق بر دریا، دلم
میستیزد همچنان با پشتگرمیهای تو
با شب تاریک و بیم موج و توفانها، دلم
گرچه اینان با هماند اما به بویت میبرد
جنگ را ز امواج زنجیری، تک و تنها، دلم
با امید ساحلی کآنجا چراغت روشن است
تخته بیرون میبرد زین ورطه، بیپروا، دلم
بیمحابا تن به غوغای حوادث میدهد
زهرهٔ مرغان توفان است آری با دلم
تا رساند عشقبازی را به اوج آسمان
ساخته فوارهها از خون، نهنگآسا، دلم
با تلاطمهای عشقت زیروبالا میشود
بیکه درماند دمی زین زیر و زآن بالا، دلم
عقل دوراندیشْ ساحل را نشانم میدهد
عشق را میجوید از خیزابها اما دلم
نفْسِ رفتن نیز گاهی بیرسیدن مقصدیست
طوفها کردهست در اطراف این معنا، دلم
یاریات را گر دریغ از من نداری، بیگمان
میکشاند سوی ساحل، کشتی خود را دلم
دورم از ساحل اگر من، تو به دریا دل بزن
تا کنی نزدیکتر راه دلت را تا دلم
#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani
بلکه با تو میزند شلاق بر دریا، دلم
میستیزد همچنان با پشتگرمیهای تو
با شب تاریک و بیم موج و توفانها، دلم
گرچه اینان با هماند اما به بویت میبرد
جنگ را ز امواج زنجیری، تک و تنها، دلم
با امید ساحلی کآنجا چراغت روشن است
تخته بیرون میبرد زین ورطه، بیپروا، دلم
بیمحابا تن به غوغای حوادث میدهد
زهرهٔ مرغان توفان است آری با دلم
تا رساند عشقبازی را به اوج آسمان
ساخته فوارهها از خون، نهنگآسا، دلم
با تلاطمهای عشقت زیروبالا میشود
بیکه درماند دمی زین زیر و زآن بالا، دلم
عقل دوراندیشْ ساحل را نشانم میدهد
عشق را میجوید از خیزابها اما دلم
نفْسِ رفتن نیز گاهی بیرسیدن مقصدیست
طوفها کردهست در اطراف این معنا، دلم
یاریات را گر دریغ از من نداری، بیگمان
میکشاند سوی ساحل، کشتی خود را دلم
دورم از ساحل اگر من، تو به دریا دل بزن
تا کنی نزدیکتر راه دلت را تا دلم
#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani