Yasmin Levy . La Alegria
@weed_lash . Yasmin Levy . La Alegria
La alegria | Yasmin Levy
@ghazalshermahdishabani
@ghazalshermahdishabani
غزلشعر
خواهم گرفتن اکنون آن مایهٔ صوَر را دامی نهادهام خوش آن قبلهٔ نظر را دیوار گوش دارد، آهستهتر سخن گو ای عقل! بام بررو، ای دل! بگیر در را #مولوی @ghazalshermahdishabani
... ای جان چه جای دشمن؟ روزی خیال دشمن
در خانهٔ دلم شد _ از بهر رهگذر را _
رمزی شنید زین سِر، زو پیش دشمنان شد
میخواند یکبهیک را، میگفت خشکوتر را
زآنروز ما و یاران در راه عهد کردیم
پنهان کنیم سِر را، پیش افکنیم سَر را
#مولوی
@ghazalshermahdishabani
در خانهٔ دلم شد _ از بهر رهگذر را _
رمزی شنید زین سِر، زو پیش دشمنان شد
میخواند یکبهیک را، میگفت خشکوتر را
زآنروز ما و یاران در راه عهد کردیم
پنهان کنیم سِر را، پیش افکنیم سَر را
#مولوی
@ghazalshermahdishabani
... بقاء عشق به بقاء حُسن است ...
چون از آینهٔ کالبد، شمسِ حسنْ تحت سحاب حواس و طبیعت، از روی معشوق به معدن اصلی روی درمیکشد، عشق در عاشق نقصان میگیرد ...
#گزیده_عبهرالعاشقین (نرگس عاشقان)
#روزبهان_بقلی_شیرازی
از مجموعه پنججلدی عرفاننامه، تلخیص مهدیه سیدنورانی، نشر حوا، ۱۳۹۴: ۷۵ _ ۷۶.
@ghazalshermahdishabani
چون از آینهٔ کالبد، شمسِ حسنْ تحت سحاب حواس و طبیعت، از روی معشوق به معدن اصلی روی درمیکشد، عشق در عاشق نقصان میگیرد ...
#گزیده_عبهرالعاشقین (نرگس عاشقان)
#روزبهان_بقلی_شیرازی
از مجموعه پنججلدی عرفاننامه، تلخیص مهدیه سیدنورانی، نشر حوا، ۱۳۹۴: ۷۵ _ ۷۶.
@ghazalshermahdishabani
غزلشعر
... بقاء عشق به بقاء حُسن است ... چون از آینهٔ کالبد، شمسِ حسنْ تحت سحاب حواس و طبیعت، از روی معشوق به معدن اصلی روی درمیکشد، عشق در عاشق نقصان میگیرد ... #گزیده_عبهرالعاشقین (نرگس عاشقان) #روزبهان_بقلی_شیرازی از مجموعه پنججلدی عرفاننامه، تلخیص مهدیه…
... تا بدانی که آن نور در پیشانی ماست
به چشم حقیقت بنگر که نیک پیداست ...
عشق و عاشق و معشوق اگر نه ماییم، پس کیست؟
هر چه نه این دم است عالم دوییست.
این نادره نگر که من بر منْ بی من عاشقم!
و منْ بی من دائم در آینهٔ وجود معشوق مینگرم تا من کدامم؟!
#گزیده_عبهرالعاشقین (نرگس عاشقان)
#روزبهان_بقلی_شیرازی
از مجموعه پنججلدی عرفاننامه، تلخیص مهدیه سیدنورانی، نشر حوا، ۱۳۹۴: ۷۸.
@ghazalshermahdishabani
به چشم حقیقت بنگر که نیک پیداست ...
عشق و عاشق و معشوق اگر نه ماییم، پس کیست؟
هر چه نه این دم است عالم دوییست.
این نادره نگر که من بر منْ بی من عاشقم!
و منْ بی من دائم در آینهٔ وجود معشوق مینگرم تا من کدامم؟!
#گزیده_عبهرالعاشقین (نرگس عاشقان)
#روزبهان_بقلی_شیرازی
از مجموعه پنججلدی عرفاننامه، تلخیص مهدیه سیدنورانی، نشر حوا، ۱۳۹۴: ۷۸.
@ghazalshermahdishabani
Forwarded from شفیعی کدکنی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
بغضی که برای همقطار و دوست پنجاهساله شکست.
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در آغاز جلسهٔ درس خود از استاد فقید دانشگاه تهران و شاعر و محقّق برجستهٔ روزگار ما دکتر مظاهر مصفا برای دانشجویان و علاقهمندان گفت:
▪️همهٔ حالات خصوصی او، خشمش، نفرتش، شادیهاش، غمهاش، اصیل و نجیب و ملّی بود.
خیلی سخت است برای من!...
دانشگاه تهران استاد بسیار برجسته و ممتاز و بیمانندی را از دست داد.
زبان فارسی شاعر بزرگ و تراز اولی را در نوع خود از دست داد.
حوزهٔ پژوهشهای شعر فارسی و ادب فارسی محقّق بسیار بسیار برجستهای را از دست داد.
و جوانمردی و آزادگی یکی از مصادیق اجلی و اتمّ خودش را با فقدان ایشان از دست داد.
باید برای بزرگداشت و تکریم او و معرفی فضیلتها و ارزشهای هنری او مجالسی در دانشگاه تهران تشکیل بشود و صاحبنظران هرکدام گوشهای از چشمانداز پهناور خلاقیّت او را بررسی کنند.
یادم آمد که در همین اتاق من با او چه حالات... واقعاً شاگردی من و استادی ایشان.
محمدرضا شفیعی کدکنی
سهشنبه، ۱۴ آبان ۱۳۹۸
دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران
#مظاهر_مصفا
ـــــــــــــــــــــــ
بغضی که برای همقطار و دوست پنجاهساله شکست.
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در آغاز جلسهٔ درس خود از استاد فقید دانشگاه تهران و شاعر و محقّق برجستهٔ روزگار ما دکتر مظاهر مصفا برای دانشجویان و علاقهمندان گفت:
▪️همهٔ حالات خصوصی او، خشمش، نفرتش، شادیهاش، غمهاش، اصیل و نجیب و ملّی بود.
خیلی سخت است برای من!...
دانشگاه تهران استاد بسیار برجسته و ممتاز و بیمانندی را از دست داد.
زبان فارسی شاعر بزرگ و تراز اولی را در نوع خود از دست داد.
حوزهٔ پژوهشهای شعر فارسی و ادب فارسی محقّق بسیار بسیار برجستهای را از دست داد.
و جوانمردی و آزادگی یکی از مصادیق اجلی و اتمّ خودش را با فقدان ایشان از دست داد.
باید برای بزرگداشت و تکریم او و معرفی فضیلتها و ارزشهای هنری او مجالسی در دانشگاه تهران تشکیل بشود و صاحبنظران هرکدام گوشهای از چشمانداز پهناور خلاقیّت او را بررسی کنند.
یادم آمد که در همین اتاق من با او چه حالات... واقعاً شاگردی من و استادی ایشان.
محمدرضا شفیعی کدکنی
سهشنبه، ۱۴ آبان ۱۳۹۸
دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران
#مظاهر_مصفا
غزلشعر
... تا بدانی که آن نور در پیشانی ماست به چشم حقیقت بنگر که نیک پیداست ... عشق و عاشق و معشوق اگر نه ماییم، پس کیست؟ هر چه نه این دم است عالم دوییست. این نادره نگر که من بر منْ بی من عاشقم! و منْ بی من دائم در آینهٔ وجود معشوق مینگرم تا من کدامم؟! #گ…
بیش از آن است در آیینهٔ من مایهٔ نور
که به هر ذره دو خورشید نمایم تقسیم
قصر سودای جهان پایهٔ قدری میخواست
چتر زد دود دِماغ من و شد عرش عظیم
فطرتم ریخت برون شور وجوب و امکان
این دو تمثال در آیینهٔ من بود مقیم
شعله بودم من و میسوخت نفس شمعِ مسیح
من قدح میزدم و مستِ طلب بود کلیم
پیش از ایجاد، به امّید ظهور احمد
داشت نور احدم در کنف حلقهٔ میم
رفت آن نشئه ز یادم به فسون من و تو
برد آن هوش ز مغزم الم خلد و جحیم
خاکبوسیست کنون سرخط پیشانی ناز
عشق کرد آخِرم این نسخهٔ عبرت تسلیم
حلقهام کرد سجود در یکتایی خویش
حیرت آورد به هم دایرهٔ علم و علیم
#بیدل
@ghazalshermahdishabani
که به هر ذره دو خورشید نمایم تقسیم
قصر سودای جهان پایهٔ قدری میخواست
چتر زد دود دِماغ من و شد عرش عظیم
فطرتم ریخت برون شور وجوب و امکان
این دو تمثال در آیینهٔ من بود مقیم
شعله بودم من و میسوخت نفس شمعِ مسیح
من قدح میزدم و مستِ طلب بود کلیم
پیش از ایجاد، به امّید ظهور احمد
داشت نور احدم در کنف حلقهٔ میم
رفت آن نشئه ز یادم به فسون من و تو
برد آن هوش ز مغزم الم خلد و جحیم
خاکبوسیست کنون سرخط پیشانی ناز
عشق کرد آخِرم این نسخهٔ عبرت تسلیم
حلقهام کرد سجود در یکتایی خویش
حیرت آورد به هم دایرهٔ علم و علیم
#بیدل
@ghazalshermahdishabani
نیافت عشقِ جفاپیشه قابلِ ستمی
همیشه بسمل این تیغْ امتحانی بود
پس از غبار شدن گشت اینقدَر معلوم
که بار ما همه بر دوش ناتوانی بود
#بیدل
@ghazalshermahdishabani
همیشه بسمل این تیغْ امتحانی بود
پس از غبار شدن گشت اینقدَر معلوم
که بار ما همه بر دوش ناتوانی بود
#بیدل
@ghazalshermahdishabani
Forwarded from کاغذِ آتشزده
این خرابیهای اُنسافزا تماشاکردنیست
ریزش دیوار ما همسایه را همخانه ساخت
#میر_مفاخر_حسین_ثاقب
(تذکرهٔ #مجمعالنفایس جلد اول)
@kaghaze_atashzade
ریزش دیوار ما همسایه را همخانه ساخت
#میر_مفاخر_حسین_ثاقب
(تذکرهٔ #مجمعالنفایس جلد اول)
@kaghaze_atashzade
گر بنِویسم که چون بیتو بهسرمیبرم
دود برآرد قلم از ورق دفترم
جانِ رسیدهبهلب بیتو چنین تا به کی؟
هین که گره میشود بیتو نفس در برم
هر نفسم کز درون بیتو به لب میرسد
نیست دگر اعتماد بر نفس دیگرم
#نزاری_قهستانی
@ghazalshermahdishabani
دود برآرد قلم از ورق دفترم
جانِ رسیدهبهلب بیتو چنین تا به کی؟
هین که گره میشود بیتو نفس در برم
هر نفسم کز درون بیتو به لب میرسد
نیست دگر اعتماد بر نفس دیگرم
#نزاری_قهستانی
@ghazalshermahdishabani
گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا، برو
آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست
وآندفع گفتنت که برو، شه به خانه نیست
وآن ناز و باز و تندی دربانم آرزوست
#مولوی
@ghazalshermahdishabani
آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست
وآندفع گفتنت که برو، شه به خانه نیست
وآن ناز و باز و تندی دربانم آرزوست
#مولوی
@ghazalshermahdishabani
کس نگذشت در دلم تا تو به خاطر منی
یک نفس از درون من خیمه به در نمیزنی
مهرگیاه عهد من تازهتر است هر زمان
ور تو درخت دوستی از بن و بیخ برکنی
کس نستاندم به هیچ ار تو برانی از درم
مقبل هر دو عالمم گر تو قبول میکنی
چون تو بدیعصورتی بی سبب کدورتی
عهد وفای دوستان حیف بود که بشکنی
صبر به طاقت آمد از بار کشیدن غمت
چند مقاومت کند حبه و سنگ صدمنی
از همهکس رمیدهام با تو درآرمیدهام
جمع نمیشود دگر هر چه تو میپراکنی
ای دل اگر فراق او و آتش اشتیاق او
در تو اثر نمیکند تو نه دلی که آهنی
هم به در تو آمدم از تو که خصم و حاکمی
چاره پایبستگان نیست بهجز فروتنی
#سعدی اگر جزع کنی ور نکنی چه فایده
سختکمان چه غم خورد گر تو ضعیفجوشنی
@ghazalshermahdishabani
یک نفس از درون من خیمه به در نمیزنی
مهرگیاه عهد من تازهتر است هر زمان
ور تو درخت دوستی از بن و بیخ برکنی
کس نستاندم به هیچ ار تو برانی از درم
مقبل هر دو عالمم گر تو قبول میکنی
چون تو بدیعصورتی بی سبب کدورتی
عهد وفای دوستان حیف بود که بشکنی
صبر به طاقت آمد از بار کشیدن غمت
چند مقاومت کند حبه و سنگ صدمنی
از همهکس رمیدهام با تو درآرمیدهام
جمع نمیشود دگر هر چه تو میپراکنی
ای دل اگر فراق او و آتش اشتیاق او
در تو اثر نمیکند تو نه دلی که آهنی
هم به در تو آمدم از تو که خصم و حاکمی
چاره پایبستگان نیست بهجز فروتنی
#سعدی اگر جزع کنی ور نکنی چه فایده
سختکمان چه غم خورد گر تو ضعیفجوشنی
@ghazalshermahdishabani
مرا جان بفرسود از این زندگانی
که در وی ندیدم دمی شادمانی
چهها میتوان یافت در آن حیاتی
که بر جان کند بار ننگش گرانی؟!
#احمد_بهمنیار (۱۳۳۴)
@ghazalshermahdishabani
که در وی ندیدم دمی شادمانی
چهها میتوان یافت در آن حیاتی
که بر جان کند بار ننگش گرانی؟!
#احمد_بهمنیار (۱۳۳۴)
@ghazalshermahdishabani
غزلشعر
... بقاء عشق به بقاء حُسن است ... چون از آینهٔ کالبد، شمسِ حسنْ تحت سحاب حواس و طبیعت، از روی معشوق به معدن اصلی روی درمیکشد، عشق در عاشق نقصان میگیرد ... #گزیده_عبهرالعاشقین (نرگس عاشقان) #روزبهان_بقلی_شیرازی از مجموعه پنججلدی عرفاننامه، تلخیص مهدیه…
... بقاء عشق به بقاء حُسن است ...
#عبهرالعاشقین #روزبهان
در جواب روزبهان بقلی شیرازی (فسایی):
instagram.com/p/B4rHzq3ppny/?igshid=1v9zgorziiotn
#عبهرالعاشقین #روزبهان
در جواب روزبهان بقلی شیرازی (فسایی):
instagram.com/p/B4rHzq3ppny/?igshid=1v9zgorziiotn
Instagram
رضوان ابوترابی (حسرت)
نسلی که عشق را بلد بودند ..
Nameh
Mohsen Namjoo
از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه
اِنِّی رَاَیْتُ دَهْراً مِنْ هَجْرِک القیامه
دارم من از فراقش در دیده صد علامت
لیسَت دُموعُ عَینی هذا لَنَا العَلامه
هرچند کآزمودم از وی نبود سودم
مَن جَرَّبَ المُجَرَّبْ حَلَّتْ بهِ النِّدامه
پرسیدم از طبیبی احوال دوست، گفتا
فی بُعدها عذاب،ٌ فی قربها السَّلامه
گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم
و اللهِ ما رأیْنا حُبّاً بِلا مَلامه
حافظ چو طالب آمد جامی به جان شیرین
حتیٰ یذوقَ مِنهُ کأساً مِن الکَرامه
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
گر اوفتد به دستم آن میوهٔ رسیده
بازآ که توبه کردیم از گفته و شنیده
روزی کرشمهای کن ای یار برگزیده
یاران چه چاره سازم با این دل رمیده
آن رفتن خوشش بین وآن گام آرمیده
چون قطرههای شبنم بر برگ گل چکیده
صد ماهرو ز رشکش جیب قصب دریده
دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده ...
#حافظ #نامجو #نامه
@ghazalshermahdishabani
اِنِّی رَاَیْتُ دَهْراً مِنْ هَجْرِک القیامه
دارم من از فراقش در دیده صد علامت
لیسَت دُموعُ عَینی هذا لَنَا العَلامه
هرچند کآزمودم از وی نبود سودم
مَن جَرَّبَ المُجَرَّبْ حَلَّتْ بهِ النِّدامه
پرسیدم از طبیبی احوال دوست، گفتا
فی بُعدها عذاب،ٌ فی قربها السَّلامه
گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم
و اللهِ ما رأیْنا حُبّاً بِلا مَلامه
حافظ چو طالب آمد جامی به جان شیرین
حتیٰ یذوقَ مِنهُ کأساً مِن الکَرامه
عاشق شو ار نه روزی کار جهان سرآید
ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی
گر اوفتد به دستم آن میوهٔ رسیده
بازآ که توبه کردیم از گفته و شنیده
روزی کرشمهای کن ای یار برگزیده
یاران چه چاره سازم با این دل رمیده
آن رفتن خوشش بین وآن گام آرمیده
چون قطرههای شبنم بر برگ گل چکیده
صد ماهرو ز رشکش جیب قصب دریده
دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده ...
#حافظ #نامجو #نامه
@ghazalshermahdishabani
شمار شوق ندانستهام که تا چند است
جز اینقدر که دلم سخت آرزومند است
نه دام دانم و نه دانه، اینقدر دانم
که پای تا به سرم هرچه هست در بند است
خیال آفت جان گشت و خواب دشمن چشم
بلای نیمشب است این نه عهد و پیوند است
مرا فروخت محبت ولی ندانستم
که مشتری چه کس است و بهای من چند است
ادای حق محبت عنایتیست ز دوست
وگرنه خاطر عاشق به هیچ خرسند است
به دوستی که بهجز دوستی نمیدانم
خدای داند و آن کاو مرا خداوند است
میرزا عبدالرحیم خانخانان (۱۰۳۶)
@ghazalshermahdishabani
جز اینقدر که دلم سخت آرزومند است
نه دام دانم و نه دانه، اینقدر دانم
که پای تا به سرم هرچه هست در بند است
خیال آفت جان گشت و خواب دشمن چشم
بلای نیمشب است این نه عهد و پیوند است
مرا فروخت محبت ولی ندانستم
که مشتری چه کس است و بهای من چند است
ادای حق محبت عنایتیست ز دوست
وگرنه خاطر عاشق به هیچ خرسند است
به دوستی که بهجز دوستی نمیدانم
خدای داند و آن کاو مرا خداوند است
میرزا عبدالرحیم خانخانان (۱۰۳۶)
@ghazalshermahdishabani
در راه وفا نیازمندی چه خوش است
دلسوختگی و دردمندی چه خوش است
زلف تو که دلْ شکاریِ لاغر اوست
از دل صیدی، از او کمندی چه خوش است
میرزا عبدالرحیم خانخانان (۱۰۳۶)
@ghazalshermahdishabani
دلسوختگی و دردمندی چه خوش است
زلف تو که دلْ شکاریِ لاغر اوست
از دل صیدی، از او کمندی چه خوش است
میرزا عبدالرحیم خانخانان (۱۰۳۶)
@ghazalshermahdishabani