Forwarded from تبادل و معرفی کتاب (مهدی شعبانی)
#فرهنگ_بیدل (دوجلدی)
تألیف و تدوین: عبدالوهاب فایز
صفحهآرایی: محمدکاظم کاظمی
کابل، نشر امیری، ۱۴۰۲.
[email protected]
amiripublications.com
سفارش:
تلفن کابل:
+93744440009
تلفن کانادا:
+14036061424
تلفن تهران:
+989046525640
(تهران، انقلاب، پاساژ فروزنده، پلاک ۴۰۴، آقای کریمی)
#معرفی_کتاب
@books_exchange1
تألیف و تدوین: عبدالوهاب فایز
صفحهآرایی: محمدکاظم کاظمی
کابل، نشر امیری، ۱۴۰۲.
[email protected]
amiripublications.com
سفارش:
تلفن کابل:
+93744440009
تلفن کانادا:
+14036061424
تلفن تهران:
+989046525640
(تهران، انقلاب، پاساژ فروزنده، پلاک ۴۰۴، آقای کریمی)
#معرفی_کتاب
@books_exchange1
Forwarded from غزلشعر (مهدی شعبانی)
#بهارانه
#منوچهری
کرده گلو پُر ز باد، قُمریِ سِنجابپوش
کبکْ فروریخته، مُشک به سوراخِ گوش
بلبلَکان با نشاط، قمریَکان با خروش
در دهنِ لاله، مُشک؛ در دهنِ نَحل، نوش
سوسنِ کافوربوی، گلبُن گوهرفروش
زمین به اردیبهشت، گشته بهشت برین
چوک ز شاخ درخت، خویشتن آویخته
زاغِ سیه پرّوبال، غالیهآمیخته
ابر بهاری ز دور، اسب برانگیخته
وز سمِ اسبش به راه، لؤلؤ تر ریخته
در دهن لاله، باد ریخته و بیخته
بیخته مُشک سیاه، ریخته دُرّ ثمین
گویی بطّ سپید، جامه به صابون زدهست
کبکِ دریْ ساقها در قدحِ خون زدهست
بر گلِ تر، عندلیبْ گنجِ فریدون زدهست
لشکر چین در بهار بر کُه و هامون زدهست
لاله سوی جویبار، لشکرْ بیرون زدهست
خیمۀ او سبزگون، خرگه او آتشین
#منوچهری_دامغانی
تصحیح #محمد_دبیرسیاقی
@ghazalshermahdishabani
#منوچهری
کرده گلو پُر ز باد، قُمریِ سِنجابپوش
کبکْ فروریخته، مُشک به سوراخِ گوش
بلبلَکان با نشاط، قمریَکان با خروش
در دهنِ لاله، مُشک؛ در دهنِ نَحل، نوش
سوسنِ کافوربوی، گلبُن گوهرفروش
زمین به اردیبهشت، گشته بهشت برین
چوک ز شاخ درخت، خویشتن آویخته
زاغِ سیه پرّوبال، غالیهآمیخته
ابر بهاری ز دور، اسب برانگیخته
وز سمِ اسبش به راه، لؤلؤ تر ریخته
در دهن لاله، باد ریخته و بیخته
بیخته مُشک سیاه، ریخته دُرّ ثمین
گویی بطّ سپید، جامه به صابون زدهست
کبکِ دریْ ساقها در قدحِ خون زدهست
بر گلِ تر، عندلیبْ گنجِ فریدون زدهست
لشکر چین در بهار بر کُه و هامون زدهست
لاله سوی جویبار، لشکرْ بیرون زدهست
خیمۀ او سبزگون، خرگه او آتشین
#منوچهری_دامغانی
تصحیح #محمد_دبیرسیاقی
@ghazalshermahdishabani
به کام تو گردد سپهر بلند
دلت شاد باد و تنت بیگزند
همهساله بخت تو پیروز باد
شبان سیه بر تو نوروز باد
#فردوسی
#سال_نو_مبارک
دلت شاد باد و تنت بیگزند
همهساله بخت تو پیروز باد
شبان سیه بر تو نوروز باد
#فردوسی
#سال_نو_مبارک
faramarz aslani.فرامرز اصلانی.زندگی هم زندگی های قدیم 2011
#قدیم (آلبوم خط سوم ۲۰۱۰)
شاعر، خواننده و آهنگساز
#فرامرز_اصلانی
تنظیمکننده #استیو_مککروم
@ghazalshermahdishabani
شاعر، خواننده و آهنگساز
#فرامرز_اصلانی
تنظیمکننده #استیو_مککروم
@ghazalshermahdishabani
Forwarded from آلونک (Farid Farrokhzad)
غزلشعر
بس که بد میگذرد زندگی اهل جهان مردم از عمر چو سالی گذرد، عید کنند #ایمای_اصفهانی @aloonaksher
بی وعده آمد امشب آن مرهمِ دلِ ریش
همچون گلی که آید در غیر موسمِ خویش
میرزا اسماعیل علاقهبند (ق ۱۲)
متخلص به #ایمای_اصفهانی
همچون گلی که آید در غیر موسمِ خویش
میرزا اسماعیل علاقهبند (ق ۱۲)
متخلص به #ایمای_اصفهانی
خوش آنکه سکهی خورشید را دوپاره کنی
سپس دو نیمهی آن را دو گوشواره کنی
خوش آنکه از سر شاخ فصول برچینی
بهار را و گل دامن بهاره کنی
تو مثل عشق، لطیفی، سزَد که خوابت را
ز شعر بِستر و از نغمه گاهواره کنی
شبی، برابر آیینه، پاک عریان شو!
که بهت خود، همه در چشم من، نظاره کنی
دو آفتاب و دو گل از بلور خواهدزد
اگر تو چاک گریبان ز شور، پاره کنی
زند به راه تو طاق از کمان رنگینش
فلک، به گوشهی ابرو اگر اشاره کنی
کویر بودم و بارانی از تو باغم کرد
بهار میشوم ار بارشی دوباره کنی
بکن که از همه خوبان تو درخوری تنها
که ناز بر فلک و حکم بر ستاره کنی
#حسين_منزوی
@ghazalshermahdishabani
سپس دو نیمهی آن را دو گوشواره کنی
خوش آنکه از سر شاخ فصول برچینی
بهار را و گل دامن بهاره کنی
تو مثل عشق، لطیفی، سزَد که خوابت را
ز شعر بِستر و از نغمه گاهواره کنی
شبی، برابر آیینه، پاک عریان شو!
که بهت خود، همه در چشم من، نظاره کنی
دو آفتاب و دو گل از بلور خواهدزد
اگر تو چاک گریبان ز شور، پاره کنی
زند به راه تو طاق از کمان رنگینش
فلک، به گوشهی ابرو اگر اشاره کنی
کویر بودم و بارانی از تو باغم کرد
بهار میشوم ار بارشی دوباره کنی
بکن که از همه خوبان تو درخوری تنها
که ناز بر فلک و حکم بر ستاره کنی
#حسين_منزوی
@ghazalshermahdishabani
ای بوسهات شراب و از هر شراب خوشتر!
ساقی اگر تو باشی، حالم خراب خوشتر
بیتو چه زندگانی؟ گر خود همه جوانی
ای با تو پیر گشتن از هر شباب خوشتر
جز طرحِ چشم مستت بر صفحهٔ امیدم
خطی اگر کشیدم نقشِ بر آب خوشتر
خورشید گو نخندد، صبحی تتق نبندد
ای برق خندههایت از آفتاب خوشتر!
هر فصل از آن جهانیست، هر برگ داستانیست
ای دفترِ تن تو از هر کتاب خوشتر
چون پرسم از پناهی، پشتی و تکیهگاهی
آغوش مهربانت از هر جواب خوشتر
خامُش نشسته شعرم، در پیش دیدگانت
ای شیوهٔ نگاهت از شعر ناب خوشتر!
#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani
ساقی اگر تو باشی، حالم خراب خوشتر
بیتو چه زندگانی؟ گر خود همه جوانی
ای با تو پیر گشتن از هر شباب خوشتر
جز طرحِ چشم مستت بر صفحهٔ امیدم
خطی اگر کشیدم نقشِ بر آب خوشتر
خورشید گو نخندد، صبحی تتق نبندد
ای برق خندههایت از آفتاب خوشتر!
هر فصل از آن جهانیست، هر برگ داستانیست
ای دفترِ تن تو از هر کتاب خوشتر
چون پرسم از پناهی، پشتی و تکیهگاهی
آغوش مهربانت از هر جواب خوشتر
خامُش نشسته شعرم، در پیش دیدگانت
ای شیوهٔ نگاهت از شعر ناب خوشتر!
#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani
Bu Akşam Ölürüm
Murat Kekilli
Bu akşam ölürüm beni kimse tutamaz
امشب میمیرم و کسی نمیتواند مانع شود.
Sen beni tutamazsın yıldızlar tutamaz
تو نمیتوانی، ستارگان نمیتوانند.
Bir uçurum gibi düşerim gözlerinden
همچون صخرهای از چشمانت میافتم.
Gözlerin beni tutamaz
چشمانت نمیتوانند مرا بگیرند.
Düşlerinde büyürüm büyürüm kabusun olur ölürüm
در رؤیاهایت بزرگ میشوم، وقتی كابوس به سراغت میآید میمیرم.
Bir şiir yazarım bir türkü söylerim
یک شعر مینویسم، یک ترانه محلی میخوانم.
Bir sen olurum bir ben ölürüm
یک بار همچون تو میشوم، دوباره میمیرم.
Bu akşam ölürüm sırf senin için
امشب میمیرم، فقط به خاطر تو میمیرم.
Beni ölüm bile anlamaz
حتی مرگ هم نمیتواند مرا درک كند.
Bu Akşam Ölürüm 1999
ترانه، آهنگ و اجرا:
#Murat_Kekilli
@ghazalshermahdishabani
امشب میمیرم و کسی نمیتواند مانع شود.
Sen beni tutamazsın yıldızlar tutamaz
تو نمیتوانی، ستارگان نمیتوانند.
Bir uçurum gibi düşerim gözlerinden
همچون صخرهای از چشمانت میافتم.
Gözlerin beni tutamaz
چشمانت نمیتوانند مرا بگیرند.
Düşlerinde büyürüm büyürüm kabusun olur ölürüm
در رؤیاهایت بزرگ میشوم، وقتی كابوس به سراغت میآید میمیرم.
Bir şiir yazarım bir türkü söylerim
یک شعر مینویسم، یک ترانه محلی میخوانم.
Bir sen olurum bir ben ölürüm
یک بار همچون تو میشوم، دوباره میمیرم.
Bu akşam ölürüm sırf senin için
امشب میمیرم، فقط به خاطر تو میمیرم.
Beni ölüm bile anlamaz
حتی مرگ هم نمیتواند مرا درک كند.
Bu Akşam Ölürüm 1999
ترانه، آهنگ و اجرا:
#Murat_Kekilli
@ghazalshermahdishabani
Forwarded from غزلشعر (مهدی شعبانی)
روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست
می ز خمخانه به جوش آمد و میباید خواست
نوبهٔ زهدفروشان گرانجان بگذشت
وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست
چه ملامت بوَد آن را که چنین باده خورَد
این چه عیب است بدین بیخردی وین چه خطاست؟!
بادهنوشی که در او روی و ریایی نبوَد
بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست
ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق
آن که او عالم سرّ است بدین حال گواست
فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم
وآن چه گویند روا نیست نگوییم رواست
چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم؟
باده از خون رزان است نه از خون شماست!
این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود؟
ور بوَد نیز چه شد، مردم بیعیب کجاست؟
#حافظ
@ghazalshermahdishabani
می ز خمخانه به جوش آمد و میباید خواست
نوبهٔ زهدفروشان گرانجان بگذشت
وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست
چه ملامت بوَد آن را که چنین باده خورَد
این چه عیب است بدین بیخردی وین چه خطاست؟!
بادهنوشی که در او روی و ریایی نبوَد
بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست
ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق
آن که او عالم سرّ است بدین حال گواست
فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم
وآن چه گویند روا نیست نگوییم رواست
چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم؟
باده از خون رزان است نه از خون شماست!
این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود؟
ور بوَد نیز چه شد، مردم بیعیب کجاست؟
#حافظ
@ghazalshermahdishabani
بیا که تُرکِ فلک خوانِ روزه غارت کرد
هلالِ عید به دورِ قدح اشارت کرد
ثوابِ روزه و حجِ قبول آن کس بُرد
که خاکِ میکدهٔ عشق را زیارت کرد
مقامِ اصلیِ ما گوشهٔ خرابات است
خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد
بهایِ بادهٔ چون لعل چیست؟ جوهرِ عقل
بیا که سود کسی بُرد، کاین تجارت کرد
نماز در خَمِ آن ابروانِ محرابی
کسی کُنَد که به خونِ جگر طهارت کرد
فغان که نرگس جَمّاشِ شیخِ شهر امروز
نظر به دُردکشان از سرِ حقارت کرد
به رویِ یار نظر کن ز دیده مِنّت دار
که کاردیده، نظر از سرِ بِصارت کرد
حدیثِ عشق ز #حافظ شنو نه از واعظ
اگر چه صنعتِ بسیار در عبارت کرد
@ghazalshermahdishabani
هلالِ عید به دورِ قدح اشارت کرد
ثوابِ روزه و حجِ قبول آن کس بُرد
که خاکِ میکدهٔ عشق را زیارت کرد
مقامِ اصلیِ ما گوشهٔ خرابات است
خداش خیر دهاد آن که این عمارت کرد
بهایِ بادهٔ چون لعل چیست؟ جوهرِ عقل
بیا که سود کسی بُرد، کاین تجارت کرد
نماز در خَمِ آن ابروانِ محرابی
کسی کُنَد که به خونِ جگر طهارت کرد
فغان که نرگس جَمّاشِ شیخِ شهر امروز
نظر به دُردکشان از سرِ حقارت کرد
به رویِ یار نظر کن ز دیده مِنّت دار
که کاردیده، نظر از سرِ بِصارت کرد
حدیثِ عشق ز #حافظ شنو نه از واعظ
اگر چه صنعتِ بسیار در عبارت کرد
@ghazalshermahdishabani
گل در بَر و می در کف و معشوق به کام است
سلطانِ جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلسِ ما ماهِ رخِ دوست تمام است
در مذهبِ ما باده حلال است ولیکن
بیروی تو ای سرو گُلاندام، حرام است
گوشَم همه بر قولِ نی و نغمهٔ چنگ است
چشمم همه بر لَعلِ لب و گردشِ جام است
در مجلسِ ما عِطر مَیامیز که ما را
هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مَشام است
از چاشنیِ قند مگو هیچ و زِ شِکَّر
زآنرو که مرا از لبِ شیرینِ تو کام است
تا گنجِ غمت در دلِ ویرانه، مُقیم است
همواره مرا کویِ خرابات مقام است
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
مِیخواره و سرگشته و رندیم و نَظَرباز
وآنکس که چو ما نیست در این شهر کدام است؟
با مُحتسبم عیب مگویید که او نیز
پیوسته چو ما در طلبِ عیشِ مدام است
#حافظ منشین بیمِی و معشوق زمانی
کهایّامِ گل و یاسمن و عیدِ صیام است
@ghazalshermahdishabani
سلطانِ جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلسِ ما ماهِ رخِ دوست تمام است
در مذهبِ ما باده حلال است ولیکن
بیروی تو ای سرو گُلاندام، حرام است
گوشَم همه بر قولِ نی و نغمهٔ چنگ است
چشمم همه بر لَعلِ لب و گردشِ جام است
در مجلسِ ما عِطر مَیامیز که ما را
هر لحظه ز گیسوی تو خوش بوی مَشام است
از چاشنیِ قند مگو هیچ و زِ شِکَّر
زآنرو که مرا از لبِ شیرینِ تو کام است
تا گنجِ غمت در دلِ ویرانه، مُقیم است
همواره مرا کویِ خرابات مقام است
از ننگ چه گویی که مرا نام ز ننگ است
وز نام چه پرسی که مرا ننگ ز نام است
مِیخواره و سرگشته و رندیم و نَظَرباز
وآنکس که چو ما نیست در این شهر کدام است؟
با مُحتسبم عیب مگویید که او نیز
پیوسته چو ما در طلبِ عیشِ مدام است
#حافظ منشین بیمِی و معشوق زمانی
کهایّامِ گل و یاسمن و عیدِ صیام است
@ghazalshermahdishabani
ساقی بیار باده که ماهِ صیام رفت
دَردِه قدح که موسمِ ناموس و نام رفت
وقتِ عزیز رفت بیا تا قضا کنیم
عمری که بی حضور صُراحی و جام رفت
مستم کن آن چنان که ندانم ز بیخودی
در عرصهٔ خیال که آمد، کدام رفت
بر بوی آن که جرعهٔ جامت به ما رسد
در مَصطَبِه دعایِ تو هر صبح و شام رفت
دل را که مرده بود حیاتی به جان رسید
تا بویی از نسیمِ میاش در مشام رفت
زاهد غرور داشت، سلامت نبرد راه
رند از رهِ نیاز به دارالسلام رفت
نقدِ دلی که بود مرا صرف باده شد
قلبِ سیاه بود از آن در حرام رفت
در تابِ توبه چند توان سوخت همچو عود؟
می ده که عمر در سرِ سودای خام رفت
دیگر مکن نصیحتِ #حافظ که ره نیافت
گمگشتهای که بادهٔ نابش به کام رفت
@ghazalshermahdishabani
دَردِه قدح که موسمِ ناموس و نام رفت
وقتِ عزیز رفت بیا تا قضا کنیم
عمری که بی حضور صُراحی و جام رفت
مستم کن آن چنان که ندانم ز بیخودی
در عرصهٔ خیال که آمد، کدام رفت
بر بوی آن که جرعهٔ جامت به ما رسد
در مَصطَبِه دعایِ تو هر صبح و شام رفت
دل را که مرده بود حیاتی به جان رسید
تا بویی از نسیمِ میاش در مشام رفت
زاهد غرور داشت، سلامت نبرد راه
رند از رهِ نیاز به دارالسلام رفت
نقدِ دلی که بود مرا صرف باده شد
قلبِ سیاه بود از آن در حرام رفت
در تابِ توبه چند توان سوخت همچو عود؟
می ده که عمر در سرِ سودای خام رفت
دیگر مکن نصیحتِ #حافظ که ره نیافت
گمگشتهای که بادهٔ نابش به کام رفت
@ghazalshermahdishabani