Telegram Web Link
غزل‌شعر
@ghazalshermahdishabani (2).pdf
حیدربابایه سلام ...

بایرامیدی، گئجه قوشی اوخوردی
آداخلی قیز، بیگ جوْرابی توْخوردی
هرکس شالین بیر باجادان سوْخوردی
آی نه گؤزل قایدادی شال ساللاماق!
بیگ شالینا بایراملیغین باغلاماق!

نوروز بود و مُرغ شباویز در سُرود
جورابِ یار بافته در دستِ یار بود
آویخته ز روزنه‌ها شال‌ها فرود
این رسم شال و روزنه خود رسم محشری‌ست!
عیدی به شالِ نامزدان چیز دیگری‌ست!

شال ایسته‌دیم منده ائوده آغلادیم
بیر شال آلیب، تئز بئلیمه باغلادیم
غلام گیله قاشدیم، شالی ساللادیم
فاطمه‌خالا منه جوراب باغلادی
خان‌ننه‌می یادا سالیب، آغلادی

با گریه خواستم که همان شب روم به بام
شالی گرفته بستم و رفتم به وقتِ شام
آویخته ز روزنه خانه غُلام
جوراب بست و دیدمش آن شب ز روزنه
بگریست خاله فاطمه با یاد خانْ‌ننه

حیدربابا، میرزَممدین باخچاسی
باخچالارین تورشاشیرین آلچاسی
گلینلرین دوْزمه لری، تاخچاسی
هی دوْزوْلر گؤزلریمین رفینده
خیمه وورار خاطره‌لر صفینده

در باغ‌های میرزمحمد ز شاخسار
آلوچه‌های سبز و تُرش، همچو گوشوار
وآن چیدنی به تاقچه‌ها اندر آن دیار
صف بسته‌اند و بر رفِ چشمم نشسته‌اند
صف‌ها به خط خاطره‌ام خیمه بسته‌اند

#حیدربابا #شهریار
ترجمه #بهروز_ثروتیان
@ghazalshermahdishabani
Forwarded from تبادل و معرفی کتاب (مهدی شعبانی)
#فرهنگ_بیدل (دوجلدی)
تألیف و تدوین: عبدالوهاب فایز
صفحه‌آرایی: محمدکاظم کاظمی
کابل، نشر امیری، ۱۴۰۲.
[email protected]
amiripublications.com
سفارش:
تلفن کابل:
+93744440009
تلفن کانادا:
+14036061424
تلفن تهران:
+989046525640
(تهران، انقلاب، پاساژ فروزنده، پلاک ۴۰۴، آقای کریمی)
#معرفی_کتاب
@books_exchange1
پیشیه هفت سین در ایران (1).pdf
288.5 KB
پیشینه هفت‌سین در ایران
مجید دهقانی، مجله بخارا
نوروز ۱۳۹۸
@world_of_iranology
Forwarded from غزل‌شعر (مهدی شعبانی)
#بهارانه
#منوچهری

کرده گلو پُر ز باد، قُمریِ سِنجاب‌پوش
کبکْ فروریخته، مُشک به سوراخِ گوش
بلبلَکان با نشاط، قمریَکان با خروش
در دهنِ لاله، مُشک؛ در دهنِ نَحل، نوش
سوسنِ کافوربوی، گلبُن گوهرفر‎وش‎

زمین به اردیبهشت، گشته بهشت برین

چوک ز شاخ درخت، خویشتن آویخته
زاغِ سیه پرّوبال، غالیه‌آمیخته
ابر بهاری ز دور، اسب برانگیخته
وز سمِ اسبش به راه، لؤلؤ تر ریخته
در دهن لاله، باد ریخته و بیخته

بیخته مُشک سیاه، ریخته دُرّ ثمین

گویی بطّ سپید، جامه به صابون زده‌ست
کبکِ دریْ ساق‌ها در قدحِ خون زده‌ست
بر گلِ ‌تر، عندلیبْ گنجِ فریدون زده‌ست
لشکر چین در بهار بر کُه و هامون زده‌ست
لاله سوی جویبار، لشکرْ بیرون زده‌ست

خیمۀ او سبزگون، خرگه او آتشین

#منوچهری_دامغانی
تصحیح #محمد_دبیرسیاقی

@ghazalshermahdishabani
به کام تو گردد سپهر بلند
دلت شاد باد و تنت بی‌گزند
همه‌ساله بخت تو پیروز باد
شبان سیه بر تو نوروز باد

#فردوسی
#سال_نو_مبارک
Forwarded from آلونک (Farid Farrokhzad)
بس که بد می‌گذرد زندگی اهل جهان
مردم از عمر چو سالی گذرد، عید کنند

#ایمای_اصفهانی @aloonaksher
غزل‌شعر
بس که بد می‌گذرد زندگی اهل جهان مردم از عمر چو سالی گذرد، عید کنند #ایمای_اصفهانی @aloonaksher
بی وعده آمد امشب آن مرهمِ دلِ ریش
همچون گلی که آید در غیر موسمِ خویش

میرزا اسماعیل علاقه‌بند (ق ۱۲)
متخلص به #ایمای_اصفهانی
خوش آن‌که سکه‌ی خورشید را دوپاره کنی
سپس دو نیمه‌ی آن را دو گوشواره کنی

خوش آن‌که از سر شاخ فصول برچینی
بهار را و گل دامن بهاره کنی

تو مثل عشق، لطیفی، سزَد که خوابت را
ز شعر بِستر و از نغمه گاهواره کنی

شبی، برابر آیینه، پاک عریان شو!
که بهت خود، همه در چشم من، نظاره کنی

دو آفتاب و دو گل از بلور خواهدزد
اگر تو چاک گریبان ز شور، پاره کنی

زند به راه تو طاق از کمان رنگینش 
فلک، به گوشه‌ی ابرو اگر اشاره کنی

کویر بودم و بارانی از تو باغم کرد
بهار می‌شوم ار بارشی دوباره کنی

بکن که از همه خوبان تو درخوری تنها
که ناز بر فلک و حکم بر ستاره کنی

#حسين_منزوی
@ghazalshermahdishabani
ای بوسه‌ات شراب و از هر شراب خوش‌تر!
ساقی اگر تو باشی، حالم خراب خوش‌تر

بی‌تو چه زندگانی؟ گر خود همه جوانی
ای با تو پیر گشتن از هر شباب خوش‌تر

جز طرحِ چشم مستت بر صفحه‌ٔ امیدم
خطی اگر کشیدم نقشِ بر آب خوش‌تر

خورشید گو نخندد، صبحی تتق نبندد
ای برق خنده‌هایت از آفتاب خوش‌تر!

هر فصل از آن جهانی‌ست، هر برگ داستانی‌ست
ای دفترِ تن تو از هر کتاب خوش‌تر

چون پرسم از پناهی، پشتی و تکیه‌گاهی
آغوش مهربانت از هر جواب خوش‌تر

خامُش نشسته شعرم، در پیش دیدگانت
ای شیوهٔ نگاهت از شعر ناب خوش‌تر!

#حسین_منزوی
@ghazalshermahdishabani
Bu Akşam Ölürüm
Murat Kekilli
Bu akşam ölürüm beni kimse tutamaz
امشب می‌میرم و کسی نمی‌تواند مانع شود.
Sen beni tutamazsın yıldızlar tutamaz
تو نمی‌توانی، ستارگان نمی‌توانند.
Bir uçurum gibi düşerim gözlerinden
همچون صخره‌ای از چشمانت می‌افتم.
Gözlerin beni tutamaz
چشمانت نمی‌توانند مرا بگیرند.
Düşlerinde büyürüm büyürüm kabusun olur ölürüm
در رؤیاهایت بزرگ می‌شوم، وقتی كابوس به سراغت می‌آید می‌میرم.
Bir şiir yazarım bir türkü söylerim
یک شعر می‌نویسم، یک ترانه محلی می‌خوانم.
Bir sen olurum bir ben ölürüm
یک بار همچون تو می‌شوم، دوباره می‌میرم.
Bu akşam ölürüm sırf senin için
امشب می‌میرم، فقط به خاطر تو می‌میرم.
Beni ölüm bile anlamaz
حتی مرگ هم نمی‌تواند مرا درک كند.

Bu Akşam Ölürüm 1999
ترانه، آهنگ و اجرا:
#Murat_Kekilli
@ghazalshermahdishabani
2024/11/14 15:28:51
Back to Top
HTML Embed Code: