Telegram Web Link
Forwarded from غزل‌شعر (مهدی شعبانی)
#بهارانه
#منوچهری

کرده گلو پُر ز باد، قُمریِ سِنجاب‌پوش
کبکْ فروریخته، مُشک به سوراخِ گوش
بلبلَکان با نشاط، قمریَکان با خروش
در دهنِ لاله، مُشک؛ در دهنِ نَحل، نوش
سوسنِ کافوربوی، گلبُن گوهرفر‎وش‎
زمین به اردیبهشت، گشته بهشت برین

چوک ز شاخ درخت، خویشتن آویخته
زاغِ سیه پرّوبال، غالیه‌آمیخته
ابر بهاری ز دور، اسب برانگیخته
وز سمِ اسبش به راه، لؤلؤ تر ریخته
در دهن لاله، باد ریخته و بیخته
بیخته مُشک سیاه، ریخته دُرّ ثمین

گویی بطّ سپید، جامه به صابون زده‌ست
کبکِ دریْ ساق‌ها در قدحِ خون زده‌ست
بر گلِ ‌تر، عندلیبْ گنجِ فریدون زده‌ست
لشکر چین در بهار بر کُه و هامون زده‌ست
لاله سوی جویبار، لشکرْ بیرون زده‌ست
خیمۀ او سبزگون، خرگه او آتشین

#منوچهری_دامغانی
تصحیح #محمد_دبیرسیاقی

@ghazalshermahdishabani
Forwarded from غزل‌شعر (مهدی شعبانی)
بهار نامهٔ یاران رفته می‌آرد
گلی‌ که واکند آغوش، در برش گیرید

#بیدل
@ghazalshermahdishabani
غزل‌شعر
«آخرین شعر» دیگر مباد هرگزم از دردها برید دیگر مباد هرگزم از تیرگی گسست چنگم که دست کینهٔ خنیاگران شب آواز سینه‌‌سوز غمم در گلو شکست موجی شدم، به پهنهٔ دریا گریختم چنگی شدم، سرودگر چرخ و مهر و ماه جغدی شدم، نشسته به ویرانهٔ سکوت اشکی شدم، شکفته ز چشمان…
.
من چگونه ستايش کنم آن چشمه را که نيست؟
من چگونه نوازش کنم اين تشنه را که هست؟
من چگونه بگويم که اين خزان
زيباترين بهار؟
من چگونه بخوانم سرود فتح؟
من چگونه بخواهم که مهر باشد؟
ای مرگ مهربان!
زيباترين بهار در اين شهر
زيباترين خزان است

من چگونه بر اين سنگ‌فرش سخت
با چگونه گياهی نظر کنم؟
با چگونه رفيقی سفر کنم؟
من چگونه ستايش کنم اين زنده را که مرد؟
من چگونه نوازش کنم آن مرده را که زيست؟

پرنده‌ها به تماشای بادها رفتند
شکوفه‌ها به تماشای آب‌های سپيد
زمينِ عريان مانده‌ست و باغ‌های گمان
و ياد مهر تو ای مهربان‌تر از خورشيد

#محمود_مشرف_تهرانی #میم_آزاد
@ghazalshermahdishabani
زهی رسم بناگوشت! گل اندر سبزه پروردن
حرامت باد بی یاران، می اندر ساغر آوردن

لطافت گویم آن یا حسن؟ یا خود آدمی کشتن؟
شمایل خوانم آن یا شکل؟ یا خود مردم آزردن؟

چه روی است آن _ تعالی‌الله _ که نتوان زیستن بی او؟
چه شکل است آن _ نمی‌دانم _ که نتوان پیش او مردن؟

گهی از رخ فشاندن گرد و گه در دامن افکندن
گهی بر روی، بردن دست و گه در آستین کردن

اگر گویم که دارم بر لبت کاری، به جای لب
روا باشد چنین ‌در کار ما دندان فروبردن

ز زلفت می‌کشم بسیار تاب از روی تو، روزی
پریشانی چه آرد چون تویی را دست در گردن؟

خوش است آن لب گزیدن گاهِ شورانگیزیِ خنده
اگرچه نیست از معهود حلوا با نمک خوردن

مپرور خسروا! در دل خیال خوب‌رویان را
نشاید دشمن خود را به خون خویش پروردن

#امیرخسرو_دهلوی
@ghazalshermahdishabani
Audio
تو آسمانم باش
خواننده: حسین زمان
ترانه‌سرا: علی‌اکبر یاغی‌تبار
آهنگ و تنظیم: انوش تقوی
@hossein_zaman_music
@aliakbaryaghitabar
خوش آن مردن که بر بالین خویشت بینم و باشد
اجل در قبض جان، تن مضطرب، من در تماشایت

#محتشم_کاشانی
@ghazalshermahdishabani
روز شکار، پیرزنی با قباد گفت
کز آتش فساد تو، جز دود و آه نیست

روزی بیا به کلبهٔ ما از ره شکار
تحقیقِ حال گوشه‌نشینان گناه نیست

هنگام چاشت، سفرهٔ بی‌نان ما ببین
تا بنگری که نام و نشان از رفاه نیست

دزدم لحاف برد و شبان گاو پس نداد
دیگر به کشور تو، امان و پناه نیست

از تشنگی، کدوبنم امسال خشک شد
آب قنات بردی و آبی به چاه نیست

سنگینی خراج به ما عرصه تنگ کرد
گندم تو راست، حاصل ما غیر کاه نیست

در دامن تو، دیده جز آلودگی ندید
بر عیب‌های روشن خویشت نگاه نیست

حکم دروغ دادی و گفتی حقیقت است
کار تباه کردی و گفتی تباه نیست

صد جور دیدم از سگ و دربان به درگهت
جز سفله و بخیل در این بارگاه نیست

ویرانه شد ز ظلم تو هر مسکن و دهی
یغماگر است چون تو کسی، پادشاه نیست

مُردی در آن‌زمان که شدی صید گرگ آز
از بهر مرده، حاجت تخت و کلاه نیست

یک دوست از برای تو نگذاشت دشمنی
یک مرد رزم‌جوی، تو را در سپاه نیست

جمعی سیاه‌روزِ سیه‌کاری تواَند
باور مکن که بهر تو روز سیاه نیست

مزدورِ خفته را ندهد مزد هیچ کس
میدان همت است جهان، خوابگاه نیست

تقویم عمر ماست جهان، هر چه می‌کنیم
بیرون ز دفتر کهنِ سال و ماه نیست

سختی کشی ز دهر، چو سختی دهی به خلق
در کیفر فلک، غلط و اشتباه نیست

#پروین_اعتصامی
@ghazalshermahdishabani
ز چینی به‌جز چین ابرو مخواه
ندارند پیمانِ مردم نگاه
سخن راست گفتند پیشینیان
که عهد و وفا نیست در چینیان
همه تنگ‌چشمی پسندیده‌اند
فراخی به چشم کسان دیده‌اند


#نظامی
اسکندرنامه
@ghazalshermahdishabani
نیست جز خودشکنی دامن اقبال بلند
آخِر ای مشت غبار این‌همه پرواز چرا؟

#بیدل
@ghazalshermahdishabani
هر کسی را نام معشوقی که هست
می‌برد، معشوق ما را نام نیست

سرو را با جمله زیبایی که هست
پیش اندام تو هیچ اندام نیست

#سعدی
@ghazalshermahdishabani
@ghazalshermahdishabani pol.PDF
6.6 MB
پلی میان شعر هجایی و عروضی فارسی
#احمدعلی_رجایی_بخارایی
چاپ اول بنیاد فرهنگ ۱۳۵۳
@ghazalshermahdishabani
غزل‌شعر
@ghazalshermahdishabani pol.PDF
کتاب فوق و کتاب بررسی منشأ وزن شعر فارسی از تقی وحیدیان کامیار که پیش‌تر قرار گرفت، یافته‌های مهمی از پیشینه وزن هجایی (عددی) و عروضی (کمّی امتدادی) برای علاقه‌مندان به وزن شعر فارسی دارند.
2024/10/02 10:21:07
Back to Top
HTML Embed Code: