Telegram Web Link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
طوفان “زن، زندگی، آزادی”:

در مهرآباد


حادثه فرودگاه مهرآباد، نه یک اتفاق منفرد، بلکه بازتابی از زلزله‌ای است که جنبش “زن، زندگی، آزادی” در ساختارهای قدرت ایران ایجاد کرده است. در این صحنه، زنی شجاع در برابر تذکر یک روحانی ایستاد و نه تنها حجاب را از سر برداشت، بلکه نماد اقتدار او را نیز به چالش کشید. این کنش، فریادی رسا برای تغییر است و نشان‌دهنده دگرگونی عمیقی در نگرش جامعه.

1. جنبش “زن، زندگی، آزادی”: کاتالیزور تحول
جنبش “زن، زندگی، آزادی” نه فقط یک اعتراض، بلکه یک انقلاب فرهنگی است که لایه‌های زیرین جامعه ایران را به حرکت درآورده است. این جنبش، با محوریت حقوق زنان، خواستار پایان دادن به تبعیض و سرکوب است و در حال ایجاد تغییراتی بنیادی در باورها و ارزش‌های جامعه است.
2. خلع سلاح قدرت با نافرمانی مدنی
حرکت زن فرودگاه، نمونه‌ای از نافرمانی مدنی قدرتمندی است که جنبش “زن، زندگی، آزادی” آن را به ارمغان آورده است. این نافرمانی‌ها، نه تنها ساختار قدرت را به چالش می‌کشند، بلکه نمادهای سنتی و اقتدارگرایانه را نیز زیر سوال می‌برند. این کنش‌ها، نشان‌دهنده شکل‌گیری آگاهی جمعی است که دیگر تحمل وضع موجود را ندارد.
3. طغیان در برابر استبداد
واکنش تند و شجاعانه آن زن، تنها یک حرکت فردی نیست، بلکه بخشی از یک طغیان جمعی است که در برابر استبداد و تحمیل ایدئولوژی به وجود آمده است. جامعه ایران، به‌ویژه زنان، دیگر حاضر نیستند در قالب‌های تحمیلی و سنت‌های دست‌وپاگیر قرار بگیرند. آن‌ها خواهان حقوق اساسی خود، آزادی بیان و حق انتخاب هستند.
4. مدال شجاعت برای کنشگران
جامعه‌ای که بیدار شده است، برای کنشگرانی که شجاعانه در برابر ستم می‌ایستند، مدال شجاعت و افتخار قائل است. این کنش‌ها، نشان از عمق تغییراتی دارد که در حال وقوع است. این کنش‌ها، امید را در دل‌ها زنده کرده و جرقه تغییر را شعله‌ور ساخته است.
نتیجه‌گیری: خیزش برای رهایی
جنبش “زن، زندگی، آزادی” یک طوفان است که ساختارهای سنتی و قدرت‌ را به لرزه درآورده است. این جنبش، نشان داده است که جامعه ایران، به‌ویژه زنان، دیگر حاضر به پذیرش تبعیض و سرکوب نیست. این جنبش، نه تنها یک اعتراض، بلکه یک انقلاب فرهنگی رنسانس بزرگی است که به دنبال ایجاد تغییرات بنیادی در جامعه است.
حاکمیت باید بداند که با ادامه دادن به روش‌های سرکوبگرانه، تنها این طوفان را شعله‌ورتر خواهد کرد. طوفان “زن، زندگی، آزادی” در راه است و آینده ایران را رقم خواهد زد.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نظریه جالب رضا ضرابی که تا چندی پیش طرفدار سرسخت پهلوی بود را راجع به مشروطه و آینده پهلوی بشنوید!

.
جاستین ترودو، نخست وزیر کانادا پس از ۹ سال نخست وزیری و ۱۲ سال رهبری حزب لیبرال از رهبری این حزب کناره‌گیری کرد و گفت به محض انتخاب رهبر جدید از سوی اعضای حزب از نخست وزیری هم کنار می رود.
محبوبیت او در این سال‌ها به شدت کاهش یافته بود.

🔗
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
صدای محکومین به اعدام و زندانیان سیاسی، صنفی و عقیدتی باشیم

پیام نرگس محمدی، زندانی سیاسی در مرخصی استعلاجی، شخصیت مدنی، سیاسی و برنده جایزه صلح نوبل در مورد آزادی همه زندانیان سیاسی و مدنی ایران از بیرون زندان وکیل آباد مشهد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ما بارگهِ دادیم، این رفت ستم بر ما
     بر قصرِ ستمکاران، تا خود چه رسد خِذلان


خاطرات رضا دقتی، از شکنجه در ساواک
رضا دقتی فقط یک عکاس بود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم


عظمت اژدری
داغدار و دادخواه

جنایت هولناک شلیک به پرواز PS752 تنها سقوط یک هواپیما نبود بلکه پایانی دردناک بر زندگی ۱۷۶انسان بیگناه بود که حق داشتند برای آرزوها، عشق و شادی در این جهان تلاش کنند. مقامات جمهوری اسلامی بارها تلاش کردند با مقایسه این فاجعه با آمار مرگ‌ومیر روزانه کرونا، اهمیت جان این قربانیان را کوچک جلوه دهند. اما انسان‌ها اعداد نیستند؛ هر کدام دنیایی منحصر‌به‌فرد و جانی ارزشمند داشتند.
۵سال از آن روز تلخ گذشته، اما بازماندگان این جنایت هنوز برای عدالت و کشف حقیقت مبارزه میکنند. در همین راستا به مناسبت یادبود این عزیزان که در جست‌وجوی بهار بودند اما در زمستان تهران به خاک وخون افتادند، برنامه‌هایی در نقاط مختلف جهان برگزار میشود.
در لندن:
۱. چهارشنبه ۸ژانویه، مراسم گلباران و روشن کردن شمع در کنار نیمکتی که به یاد آنها در Alexander Palace نصب شده است.
۲. شنبه ۱۱ژانویه، نمایش فیلم «۷۵۲ یک عدد نیست» در سالن جم دانشگاه SOAS، ساعت ۴عصر.
با حضور در این برنامه‌ها و روشن کردن شمع، صدای این قربانیان باشیم و یادشان را زنده نگه داریم.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم


گریه های صنوبر مادر شهید خدانور لجه‌ای از فراق فرزندش.
مادر صنوبر :« کاش یکی بود شبیه پسرم بغلش می کردم اما خدا مثل اونو درست نکرده..»
صدای محکومین به اعدام و زندانیان سیاسی، صنفی و عقیدتی باشیم


هرانا اسامی ۵۴ زندانی محکوم به اعدام را منتشر کرد

وریشه مرادی، پخشان عزیزی، سید ابوالحسن منتظر، وحید بنی‌عامریان، پویا قبادی بیستونی، بابک علی‌پور، سید محمد تقوی سنگ‌دهی، اکبر دانشورکار، محمدامین مهدوی شایسته، سامان محمدی خیاره، علی عبیداوی، مالک داورشناس، مالک علی فدایی‌نسب، تاج محمد خرمالی، عبدالحکیم عظیم گرگیج، عبدالرحمان گرگیج، عیسی عیدمحمدی، فرهاد شاکری، حبیب دریس، سالم موسوی، عدنان غبیشاوی، معین خنفری، محمدرضا مقدم، علی مجدم، محمدمهدی سلیمانی، یوسف احمدی، احمدرضا جلالی، عباس دریس، محمدجواد وفایی ثانی، ادهم نارویی، محمد زین‌الدینی، فرشید حسن زهی، شهریار بیات، شاهین وصاف، ناصر بکرزاده، محراب (مهران) عبدالله‌زاده، حاتم ازدمیر، حمید حسین‌نژاد حیدرانلو، مهدی حسنی، بهروز احسانی، رسول احمد محمد، آزاد شجاعی، ادریس آلی، علیرضا برمرزپورناک، حسین نعمتی، نوید نجاران، امیرمحمد خوش‌اقبال، علیرضا کفایی، میلاد آرمون، سلیمان شه‌بخش، عبدالرحیم قنبر زهی، گرگیج عبدالغنی شه‌بخش، عیدو شه‌بخش و عباس (مجاهد) کورکور (کورکوری)
👇👇
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
توطئه دستگاه های امنیتی، برای تخریب زندانیان سیاسی زن را افشا، محکوم و خنثی کنیم


برنامه با کامبیز حسینی:
انتشار ویدئوی جنجالی از زندان اوین؛ نرگس محمدی سفیدشویی می‌کند؟

در روزهای گذشته انتشار دو ویدئو از بند زنان زندان اوین جنجالی شده است. در یکی از این ویدئوها زندانیان سیاسی از جمله نرگس محمدی و محبوبه رضایی در حال رقص و پایکوبی هستند. مخالفان این زندانیان سیاسی آن‌ها را به «سفیدشویی» زندان‌های حکومت اسلامی متهم کرده‌اند با این‌حال بسیاری از فعالان سیاسی و کاربران رسانه‌های اجتماعی شادی را پاشنه‌ی آشیل رژیم اسلامی خوانده و از این زنان حمایت کرده‌اند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#یکشنبه_های_اعتراضی

#رشت

فریاد،فریاد، از اینهمه بیداد

تجمع اعتراضی بازنشستگان تأمین اجتماعی در مقابل سازمان تأمین اجتماعی 

#نابود_باد_استثمار_و_کار_مزدی
#اعتراضات_سراسری
سالگرد اعدام سیدمحمد حسینی ( کیان) است.🌹
یادشان زمزمه ی نیم شب مستان باد
تا نگویند که از یاد فراموشانند


او متولد دوم اسفند ۱۳۶۱ در کرج بود.پدر و مادرش اهل تنکابن بودند و سال‌ها پیش فوت کرده‌اند. در کمال شهر کرج در یک خانه استیجاری، تنها زندگی می‌کرد.

وی را یک روز پس از مراسم چهلم حدیث نجفی و کشته شدن یک بسیجی با خشونت در خانه‌اش بازداشت کردند.
محمد تا مقطع سیکل (راهنمایی) درس خوانده بود و در شرکت «جوجه‌کشی» مرغک قزوین، کارگر بود.
محمد حسینی در چند رشته رزمی، از جمله کونگ‌فو و ووشو، حکم قهرمانی داشت.به گفته کسانی که او را از نزدیک می‌شناختند، و همه آن چیزی که از خانه‌اش، نمایش دادند وسایل ورزشی او بود.
۶۵  روز بازداشتش، تنها یک ملاقاتی داشت، وکیلش، علی شریف‌زاده، وکیل انتخابی او، بعد از اعدام ضرب‌الاجل موکلش در زندان کرج  نوشت: «روایت موکلم همه اشک بود از شکنجه، ضرب وشتم با چشم و دست و پای بسته تا لگد به سر و بیهوشی، از میله آهنی به کف پا و شوکر در قسمت‌های مختلف بدن، مردی که اقرارهایش تحت شکنجه بوده و هیچ وجاهت قانونی ندارد.»
#قیام_علیه_اعدام
#محمد_حسینی #محمدمهدی_کرمی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هفدهم دی‌ماه مصادف با سالروز قتل حکومتی دو جوان شجاع ایران، جاویدنامان محمد حسینی و محمدمهدی کرمی ست.
سالروز این دو نفر در شرایطی فرا رسیده است که ماشالله کرمی پدر محمدمهدی کرمی به جرم دادخواهی فرزند اکنون در زندان است. اقا ماشالله خود را پدر محمد حسینی هم می‌دانست که در کودکی پدر و مادرش را از دست داده بود.
مگر می‌شود این ظلم و جنایت را فراموش کرد؟
به یاد جانهای از دست رفته و عزیزان دربند خواهیم بود و تا روز دادخواهی دست از تلاش و مبارزه بر نخواهیم داشت.

#محمدمهدی_کرمی
#محمد_حسینی
#ماشالله_کرمی
#زن_زندگی_آزادی
[[زیر لب میخوندم:
به نام زن ، به نام زندگی، دریده شد لباس بردگی ، شب سیاه ما سحر شود، تمام تازیانه ها تَبَر شود.]]

رویا حشمتی:

امروز صبح از اجرای احکام تماس گرفتن برای اجرای حکم ۷۴ ضربه شلاقم. با وکیلم( آقای طاطایی) تماس گرفتم و با هم رفتیم دادسرای ناحیه ۷.
از گیت ورودی که رد شدیم حجابم رو برداشتم. وارد سالن شدیم. صدای فریاد و ضجه‌ی زنی از راه‌پله می‌اومد که داشتن میبردنش پایین. شاید داشتن میبردنش برای اجرای حکم...
وکیلم گفت رویا جان دوباره بهش فکر کن. اثراتی که شلاق میذاره تا مدتها می‌مونه باهات.
رفتیم شعبه‌ی ۱ اجرای احکام. کارمند شعبه گفت روسریت رو سرت کن که دردسر نشه. آروم و محترمانه بهش گفتم اومدم بابت همین شلاقم رو بزنید، سر نمیکنم.
تماس گرفتن و مامور اجرای حکم اومد بالا. گفت حجابت رو سرت کن و دنبالم بیا. گفتم سر نمیکنم. گفت نمیکنی؟! جوری شلاقت رو بزنم که بفهمی کجایی. برات یه پرونده‌ی جدید هم باز میکنم هفتاد و چهارتای دیگه‌م مهمونمون باشی. باز سر نکردم.
رفتیم پایین چند تا پسر رو بابت شرب خمر آورده بودن. مرد با تحکم تکرار کرد مگه نمیگم‌ سر کن؟ نکردم. دو تا زن چادری اومدن و روسری رو کشیدن رو سرم. باز درش آوردم و این کار چند بار تکرار شد. بهم از پشت دستبند زدن و روسری رو کشیدن رو سرم.
از همون پله‌هایی که زن رو برده بودن رفتیم طبقه‌ی زیر همکف. یه اتاقک بود ته پارکینگ. قاضی و مامور اجرای حکم و زن چادری کنارم وایساده بودن. زن خیلی واضح متاثر بود. چند باری آه کشید و گفت میدونم. میدونم.
قاضی معمم به روم خندید. یاد مرد خنزر پنزری بوف کور افتادم. روم رو ازش برگردوندم.
در آهنی رو باز کردن. دیوارای اتاق سیمانی بود. یه تخت ته اتاقک بود که دستبند و پابند آهنی به دو طرفش جوش خورده بود. یه وسیله‌ی آهنی شبیه پایه‌ی بوم نقاشی بزرگ با جای دستبند و پابند آهنیِ زنگ زده وسط اتاق، و یه صندلی و میز کوچیک، که روی میز پر از شلاق بود هم پشت در بود. یه اتاق شکنجه‌ی قرون‌وسطاییِ تمام‌عیار.
قاضی پرسید خانم حالت خوبه؟ مشکلی نداری؟ انگار که وجود نداره. جوابش رو ندادم. گفت خانم با شمام! باز جواب ندادم. مرد مامور اجرای حکم گفت پالتوت رو در بیار و رو تخت دراز بکش. پالتو و روسریم رو از پایه‌ی بوم شکنجه آویزون کردم. گفت روسریت رو سر کن! گفتم نمیکنم. قرآنت رو بذار زیر بغلت و بزن. و روی تخت دراز کشیدم. زن اومد و گفت خواهش میکنم لجبازی نکن. شال رو آورد و کشید رو سرم.
مرد از بین دسته‌ی شلاقهایی که پشت در بود یه شلاق چرم مشکی رو برداشت، دو دور پیچوند دور دستش و اومد سمت تخت.
قاضی گفت خیلی محکم نزن. مرد شروع کرد به زدن. شونه‌هام. کتفم. پشتم. باسنم. رونم. ساق پام. باز از نو. تعداد ضربه‌ها رو نشمردم.
زیر لب میخوندم به نام زن، به نام زندگی، دریده شد لباس بردگی، شب سیاه ما سحر شود، تمام تازیانه‌ها تبر شود...

تموم شد. اومدیم بیرون. نذاشتم فکر کنن حتی دردم اومده. حقیرتر از این حرفان. رفتیم بالا پیش قاضی اجرای حکم. مامور زن پشت سرم می‌اومد و مراقب بود روسری از سرم نیفته. دم درِ شعبه روسریم رو انداختم. زن گفت خواهش میکنم سرت کن. سرم نکردم و باز کشید رو سرم. توی اتاق قاضی، قاضی گفت ما خودمون خوشحال نیستیم از این قضیه، ولی حکمه و باید اجرا بشه. جوابش رو ندادم. گفت اگر میخواید طور دیگه‌ای زندگی کنید میتونید خارج از کشور باشید. گفتم این کشور برای همه‌ست‌. گفت بله ولی باید قانون رو رعایت کرد. گفتم قانون کار خودش رو بکنه، ما به مقاومتمون ادامه میدیم.
از اتاق اومدیم بیرون و روسریم رو درآوردم.

مرسی آقای طاطایی عزیز. اگر همراهی شما نبود تحمل این روزها خیلی سخت بود. و عذر میخوام که موکل سر به راهی نبودم. مطمئنم آدمی به بزرگواری شما درک میکنه. بابت همه چی ازتون ممنونم.

***************************
نتیجه‌ی حکم نهایی پرونده‌اَم:
یک سال حبس تعلیقی و سه سال ممنوع‌الخروجی بابت تبلیغ علیه نظام. از اون ۱۴ سال حبس تعزیری و ۱۵۰ ضربه شلاق تعزیری هم توی مرحله‌ی تجدیدنظر ۷۴ ضربه شلاق تعزیری مونده بود که امروز اجرا شد.‌

هورا.... و به کوری چشم بازجویم و غضنفرآبادیِ (پدر و پسر).

میدان دمکراسی و جمهوری ایران عضو شبکه همگرایی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تجمع  اعتراضی بازنشستگان  مخابرات منطقه #کرمانشاه
دراعتراض به  ستاداجرایی وتعاون سپاه (مالکان شرکت مخابرات)
دوشنبه ۱۷ دی۱۴۰۳


#انقلاب_ژینا
#زن_زندگی_آزادی
#نه_به_حجاب_اجباری

یک کلام یک کلام مزد بدون تبعیض والسلام
این آخرین پیام است بدون ما کار شما تمام است
هزینه ها دلاریه حقوق ما ریالیه


#اعتراضات_سراسری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تجمع  اعتراضی بازنشستگان  مخابرات در #تهران

دراعتراض به  ستاداجرایی وتعاون سپاه (مالکان شرکت مخابرات)

دوشنبه ۱۷ دی۱۴۰۳

#انقلاب_ژینا
#زن_زندگی_آزادی
#اعتراضات_سراسری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آواز زیبای زنان

آواز ستایش غریبی
setayeshgharibi
بکتاش آبتین با نام اصلی مهدی کاظمی، (زاده ۱۳۵۳ شهر ری، درگذشت ۱۸ دی ۱۴۰۰) از اعضای کانون نویسندگان ایران، نویسنده، شاعر، کارگردان و زندانی سیاسی معترض است که در زندان برای بار دوم مبتلا به بیماری کووید ۱۹ شد و بدلیل کوتاهی و اهمال زندانبانان در اعزام او به بیمارستان دارفانی را وداع گفت.
بکتاش آبتین از اواسط دهه ۱۳۷۰ و با شروع فعالیت در زمینه شعر و ادبیات نام مستعار «بکتاش آبتین» را انتخاب کرد.
او آثار مختلفی را منتشر کرده است. از آثار وی می‌توان به  “شناسنامه‌ی خلوت”، “مژه‌ها، چشم‌هایم را بخیه کرده‌اند”، “پُتک”و “در میمون خودم پدربزرگم” می‌توان اشاره نمود.
بکتاش آبتین یکی از اعضای هیات دبیران کانون نویسندگان بود. او منشی و عضو هیات دبیران بود که در نهایت به عنوان یکی از بازرسان مالی کانون نویسندگان ایران انتخاب گردید.
بکتاش آبتین،  پس از آزار و اذیت‌ و تهدیدهای مکرر در آخرین دستگیری و پس از بستری شدن در بیمارستان، پیش از ظهر شنبه ۱۸ دی‌ماه ۱۴۰۰ در بیمارستان ساسان تهران، با ایست قلبی جان‌باخت.
2025/01/07 10:46:10
Back to Top
HTML Embed Code: