This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم
گریه های صنوبر مادر شهید خدانور لجهای از فراق فرزندش.
مادر صنوبر :« کاش یکی بود شبیه پسرم بغلش می کردم اما خدا مثل اونو درست نکرده..»
گریه های صنوبر مادر شهید خدانور لجهای از فراق فرزندش.
مادر صنوبر :« کاش یکی بود شبیه پسرم بغلش می کردم اما خدا مثل اونو درست نکرده..»
صدای محکومین به اعدام و زندانیان سیاسی، صنفی و عقیدتی باشیم
هرانا اسامی ۵۴ زندانی محکوم به اعدام را منتشر کرد
وریشه مرادی، پخشان عزیزی، سید ابوالحسن منتظر، وحید بنیعامریان، پویا قبادی بیستونی، بابک علیپور، سید محمد تقوی سنگدهی، اکبر دانشورکار، محمدامین مهدوی شایسته، سامان محمدی خیاره، علی عبیداوی، مالک داورشناس، مالک علی فدایینسب، تاج محمد خرمالی، عبدالحکیم عظیم گرگیج، عبدالرحمان گرگیج، عیسی عیدمحمدی، فرهاد شاکری، حبیب دریس، سالم موسوی، عدنان غبیشاوی، معین خنفری، محمدرضا مقدم، علی مجدم، محمدمهدی سلیمانی، یوسف احمدی، احمدرضا جلالی، عباس دریس، محمدجواد وفایی ثانی، ادهم نارویی، محمد زینالدینی، فرشید حسن زهی، شهریار بیات، شاهین وصاف، ناصر بکرزاده، محراب (مهران) عبداللهزاده، حاتم ازدمیر، حمید حسیننژاد حیدرانلو، مهدی حسنی، بهروز احسانی، رسول احمد محمد، آزاد شجاعی، ادریس آلی، علیرضا برمرزپورناک، حسین نعمتی، نوید نجاران، امیرمحمد خوشاقبال، علیرضا کفایی، میلاد آرمون، سلیمان شهبخش، عبدالرحیم قنبر زهی، گرگیج عبدالغنی شهبخش، عیدو شهبخش و عباس (مجاهد) کورکور (کورکوری)
👇👇
هرانا اسامی ۵۴ زندانی محکوم به اعدام را منتشر کرد
وریشه مرادی، پخشان عزیزی، سید ابوالحسن منتظر، وحید بنیعامریان، پویا قبادی بیستونی، بابک علیپور، سید محمد تقوی سنگدهی، اکبر دانشورکار، محمدامین مهدوی شایسته، سامان محمدی خیاره، علی عبیداوی، مالک داورشناس، مالک علی فدایینسب، تاج محمد خرمالی، عبدالحکیم عظیم گرگیج، عبدالرحمان گرگیج، عیسی عیدمحمدی، فرهاد شاکری، حبیب دریس، سالم موسوی، عدنان غبیشاوی، معین خنفری، محمدرضا مقدم، علی مجدم، محمدمهدی سلیمانی، یوسف احمدی، احمدرضا جلالی، عباس دریس، محمدجواد وفایی ثانی، ادهم نارویی، محمد زینالدینی، فرشید حسن زهی، شهریار بیات، شاهین وصاف، ناصر بکرزاده، محراب (مهران) عبداللهزاده، حاتم ازدمیر، حمید حسیننژاد حیدرانلو، مهدی حسنی، بهروز احسانی، رسول احمد محمد، آزاد شجاعی، ادریس آلی، علیرضا برمرزپورناک، حسین نعمتی، نوید نجاران، امیرمحمد خوشاقبال، علیرضا کفایی، میلاد آرمون، سلیمان شهبخش، عبدالرحیم قنبر زهی، گرگیج عبدالغنی شهبخش، عیدو شهبخش و عباس (مجاهد) کورکور (کورکوری)
👇👇
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
توطئه دستگاه های امنیتی، برای تخریب زندانیان سیاسی زن را افشا، محکوم و خنثی کنیم
برنامه با کامبیز حسینی:
انتشار ویدئوی جنجالی از زندان اوین؛ نرگس محمدی سفیدشویی میکند؟
در روزهای گذشته انتشار دو ویدئو از بند زنان زندان اوین جنجالی شده است. در یکی از این ویدئوها زندانیان سیاسی از جمله نرگس محمدی و محبوبه رضایی در حال رقص و پایکوبی هستند. مخالفان این زندانیان سیاسی آنها را به «سفیدشویی» زندانهای حکومت اسلامی متهم کردهاند با اینحال بسیاری از فعالان سیاسی و کاربران رسانههای اجتماعی شادی را پاشنهی آشیل رژیم اسلامی خوانده و از این زنان حمایت کردهاند.
برنامه با کامبیز حسینی:
انتشار ویدئوی جنجالی از زندان اوین؛ نرگس محمدی سفیدشویی میکند؟
در روزهای گذشته انتشار دو ویدئو از بند زنان زندان اوین جنجالی شده است. در یکی از این ویدئوها زندانیان سیاسی از جمله نرگس محمدی و محبوبه رضایی در حال رقص و پایکوبی هستند. مخالفان این زندانیان سیاسی آنها را به «سفیدشویی» زندانهای حکومت اسلامی متهم کردهاند با اینحال بسیاری از فعالان سیاسی و کاربران رسانههای اجتماعی شادی را پاشنهی آشیل رژیم اسلامی خوانده و از این زنان حمایت کردهاند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#یکشنبه_های_اعتراضی
#رشت
فریاد،فریاد، از اینهمه بیداد
تجمع اعتراضی بازنشستگان تأمین اجتماعی در مقابل سازمان تأمین اجتماعی
#نابود_باد_استثمار_و_کار_مزدی
#اعتراضات_سراسری
#رشت
فریاد،فریاد، از اینهمه بیداد
تجمع اعتراضی بازنشستگان تأمین اجتماعی در مقابل سازمان تأمین اجتماعی
#نابود_باد_استثمار_و_کار_مزدی
#اعتراضات_سراسری
سالگرد اعدام سیدمحمد حسینی ( کیان) است.🌹
یادشان زمزمه ی نیم شب مستان باد
تا نگویند که از یاد فراموشانند
او متولد دوم اسفند ۱۳۶۱ در کرج بود.پدر و مادرش اهل تنکابن بودند و سالها پیش فوت کردهاند. در کمال شهر کرج در یک خانه استیجاری، تنها زندگی میکرد.
وی را یک روز پس از مراسم چهلم حدیث نجفی و کشته شدن یک بسیجی با خشونت در خانهاش بازداشت کردند.
محمد تا مقطع سیکل (راهنمایی) درس خوانده بود و در شرکت «جوجهکشی» مرغک قزوین، کارگر بود.
محمد حسینی در چند رشته رزمی، از جمله کونگفو و ووشو، حکم قهرمانی داشت.به گفته کسانی که او را از نزدیک میشناختند، و همه آن چیزی که از خانهاش، نمایش دادند وسایل ورزشی او بود.
۶۵ روز بازداشتش، تنها یک ملاقاتی داشت، وکیلش، علی شریفزاده، وکیل انتخابی او، بعد از اعدام ضربالاجل موکلش در زندان کرج نوشت: «روایت موکلم همه اشک بود از شکنجه، ضرب وشتم با چشم و دست و پای بسته تا لگد به سر و بیهوشی، از میله آهنی به کف پا و شوکر در قسمتهای مختلف بدن، مردی که اقرارهایش تحت شکنجه بوده و هیچ وجاهت قانونی ندارد.»
#قیام_علیه_اعدام
#محمد_حسینی #محمدمهدی_کرمی
یادشان زمزمه ی نیم شب مستان باد
تا نگویند که از یاد فراموشانند
او متولد دوم اسفند ۱۳۶۱ در کرج بود.پدر و مادرش اهل تنکابن بودند و سالها پیش فوت کردهاند. در کمال شهر کرج در یک خانه استیجاری، تنها زندگی میکرد.
وی را یک روز پس از مراسم چهلم حدیث نجفی و کشته شدن یک بسیجی با خشونت در خانهاش بازداشت کردند.
محمد تا مقطع سیکل (راهنمایی) درس خوانده بود و در شرکت «جوجهکشی» مرغک قزوین، کارگر بود.
محمد حسینی در چند رشته رزمی، از جمله کونگفو و ووشو، حکم قهرمانی داشت.به گفته کسانی که او را از نزدیک میشناختند، و همه آن چیزی که از خانهاش، نمایش دادند وسایل ورزشی او بود.
۶۵ روز بازداشتش، تنها یک ملاقاتی داشت، وکیلش، علی شریفزاده، وکیل انتخابی او، بعد از اعدام ضربالاجل موکلش در زندان کرج نوشت: «روایت موکلم همه اشک بود از شکنجه، ضرب وشتم با چشم و دست و پای بسته تا لگد به سر و بیهوشی، از میله آهنی به کف پا و شوکر در قسمتهای مختلف بدن، مردی که اقرارهایش تحت شکنجه بوده و هیچ وجاهت قانونی ندارد.»
#قیام_علیه_اعدام
#محمد_حسینی #محمدمهدی_کرمی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
هفدهم دیماه مصادف با سالروز قتل حکومتی دو جوان شجاع ایران، جاویدنامان محمد حسینی و محمدمهدی کرمی ست.
سالروز این دو نفر در شرایطی فرا رسیده است که ماشالله کرمی پدر محمدمهدی کرمی به جرم دادخواهی فرزند اکنون در زندان است. اقا ماشالله خود را پدر محمد حسینی هم میدانست که در کودکی پدر و مادرش را از دست داده بود.
مگر میشود این ظلم و جنایت را فراموش کرد؟
به یاد جانهای از دست رفته و عزیزان دربند خواهیم بود و تا روز دادخواهی دست از تلاش و مبارزه بر نخواهیم داشت.
#محمدمهدی_کرمی
#محمد_حسینی
#ماشالله_کرمی
#زن_زندگی_آزادی
سالروز این دو نفر در شرایطی فرا رسیده است که ماشالله کرمی پدر محمدمهدی کرمی به جرم دادخواهی فرزند اکنون در زندان است. اقا ماشالله خود را پدر محمد حسینی هم میدانست که در کودکی پدر و مادرش را از دست داده بود.
مگر میشود این ظلم و جنایت را فراموش کرد؟
به یاد جانهای از دست رفته و عزیزان دربند خواهیم بود و تا روز دادخواهی دست از تلاش و مبارزه بر نخواهیم داشت.
#محمدمهدی_کرمی
#محمد_حسینی
#ماشالله_کرمی
#زن_زندگی_آزادی
[[زیر لب میخوندم:
به نام زن ، به نام زندگی، دریده شد لباس بردگی ، شب سیاه ما سحر شود، تمام تازیانه ها تَبَر شود.]]
رویا حشمتی:
امروز صبح از اجرای احکام تماس گرفتن برای اجرای حکم ۷۴ ضربه شلاقم. با وکیلم( آقای طاطایی) تماس گرفتم و با هم رفتیم دادسرای ناحیه ۷.
از گیت ورودی که رد شدیم حجابم رو برداشتم. وارد سالن شدیم. صدای فریاد و ضجهی زنی از راهپله میاومد که داشتن میبردنش پایین. شاید داشتن میبردنش برای اجرای حکم...
وکیلم گفت رویا جان دوباره بهش فکر کن. اثراتی که شلاق میذاره تا مدتها میمونه باهات.
رفتیم شعبهی ۱ اجرای احکام. کارمند شعبه گفت روسریت رو سرت کن که دردسر نشه. آروم و محترمانه بهش گفتم اومدم بابت همین شلاقم رو بزنید، سر نمیکنم.
تماس گرفتن و مامور اجرای حکم اومد بالا. گفت حجابت رو سرت کن و دنبالم بیا. گفتم سر نمیکنم. گفت نمیکنی؟! جوری شلاقت رو بزنم که بفهمی کجایی. برات یه پروندهی جدید هم باز میکنم هفتاد و چهارتای دیگهم مهمونمون باشی. باز سر نکردم.
رفتیم پایین چند تا پسر رو بابت شرب خمر آورده بودن. مرد با تحکم تکرار کرد مگه نمیگم سر کن؟ نکردم. دو تا زن چادری اومدن و روسری رو کشیدن رو سرم. باز درش آوردم و این کار چند بار تکرار شد. بهم از پشت دستبند زدن و روسری رو کشیدن رو سرم.
از همون پلههایی که زن رو برده بودن رفتیم طبقهی زیر همکف. یه اتاقک بود ته پارکینگ. قاضی و مامور اجرای حکم و زن چادری کنارم وایساده بودن. زن خیلی واضح متاثر بود. چند باری آه کشید و گفت میدونم. میدونم.
قاضی معمم به روم خندید. یاد مرد خنزر پنزری بوف کور افتادم. روم رو ازش برگردوندم.
در آهنی رو باز کردن. دیوارای اتاق سیمانی بود. یه تخت ته اتاقک بود که دستبند و پابند آهنی به دو طرفش جوش خورده بود. یه وسیلهی آهنی شبیه پایهی بوم نقاشی بزرگ با جای دستبند و پابند آهنیِ زنگ زده وسط اتاق، و یه صندلی و میز کوچیک، که روی میز پر از شلاق بود هم پشت در بود. یه اتاق شکنجهی قرونوسطاییِ تمامعیار.
قاضی پرسید خانم حالت خوبه؟ مشکلی نداری؟ انگار که وجود نداره. جوابش رو ندادم. گفت خانم با شمام! باز جواب ندادم. مرد مامور اجرای حکم گفت پالتوت رو در بیار و رو تخت دراز بکش. پالتو و روسریم رو از پایهی بوم شکنجه آویزون کردم. گفت روسریت رو سر کن! گفتم نمیکنم. قرآنت رو بذار زیر بغلت و بزن. و روی تخت دراز کشیدم. زن اومد و گفت خواهش میکنم لجبازی نکن. شال رو آورد و کشید رو سرم.
مرد از بین دستهی شلاقهایی که پشت در بود یه شلاق چرم مشکی رو برداشت، دو دور پیچوند دور دستش و اومد سمت تخت.
قاضی گفت خیلی محکم نزن. مرد شروع کرد به زدن. شونههام. کتفم. پشتم. باسنم. رونم. ساق پام. باز از نو. تعداد ضربهها رو نشمردم.
زیر لب میخوندم به نام زن، به نام زندگی، دریده شد لباس بردگی، شب سیاه ما سحر شود، تمام تازیانهها تبر شود...
تموم شد. اومدیم بیرون. نذاشتم فکر کنن حتی دردم اومده. حقیرتر از این حرفان. رفتیم بالا پیش قاضی اجرای حکم. مامور زن پشت سرم میاومد و مراقب بود روسری از سرم نیفته. دم درِ شعبه روسریم رو انداختم. زن گفت خواهش میکنم سرت کن. سرم نکردم و باز کشید رو سرم. توی اتاق قاضی، قاضی گفت ما خودمون خوشحال نیستیم از این قضیه، ولی حکمه و باید اجرا بشه. جوابش رو ندادم. گفت اگر میخواید طور دیگهای زندگی کنید میتونید خارج از کشور باشید. گفتم این کشور برای همهست. گفت بله ولی باید قانون رو رعایت کرد. گفتم قانون کار خودش رو بکنه، ما به مقاومتمون ادامه میدیم.
از اتاق اومدیم بیرون و روسریم رو درآوردم.
مرسی آقای طاطایی عزیز. اگر همراهی شما نبود تحمل این روزها خیلی سخت بود. و عذر میخوام که موکل سر به راهی نبودم. مطمئنم آدمی به بزرگواری شما درک میکنه. بابت همه چی ازتون ممنونم.
***************************
نتیجهی حکم نهایی پروندهاَم:
یک سال حبس تعلیقی و سه سال ممنوعالخروجی بابت تبلیغ علیه نظام. از اون ۱۴ سال حبس تعزیری و ۱۵۰ ضربه شلاق تعزیری هم توی مرحلهی تجدیدنظر ۷۴ ضربه شلاق تعزیری مونده بود که امروز اجرا شد.
هورا.... و به کوری چشم بازجویم و غضنفرآبادیِ (پدر و پسر).
میدان دمکراسی و جمهوری ایران عضو شبکه همگرایی
به نام زن ، به نام زندگی، دریده شد لباس بردگی ، شب سیاه ما سحر شود، تمام تازیانه ها تَبَر شود.]]
رویا حشمتی:
امروز صبح از اجرای احکام تماس گرفتن برای اجرای حکم ۷۴ ضربه شلاقم. با وکیلم( آقای طاطایی) تماس گرفتم و با هم رفتیم دادسرای ناحیه ۷.
از گیت ورودی که رد شدیم حجابم رو برداشتم. وارد سالن شدیم. صدای فریاد و ضجهی زنی از راهپله میاومد که داشتن میبردنش پایین. شاید داشتن میبردنش برای اجرای حکم...
وکیلم گفت رویا جان دوباره بهش فکر کن. اثراتی که شلاق میذاره تا مدتها میمونه باهات.
رفتیم شعبهی ۱ اجرای احکام. کارمند شعبه گفت روسریت رو سرت کن که دردسر نشه. آروم و محترمانه بهش گفتم اومدم بابت همین شلاقم رو بزنید، سر نمیکنم.
تماس گرفتن و مامور اجرای حکم اومد بالا. گفت حجابت رو سرت کن و دنبالم بیا. گفتم سر نمیکنم. گفت نمیکنی؟! جوری شلاقت رو بزنم که بفهمی کجایی. برات یه پروندهی جدید هم باز میکنم هفتاد و چهارتای دیگهم مهمونمون باشی. باز سر نکردم.
رفتیم پایین چند تا پسر رو بابت شرب خمر آورده بودن. مرد با تحکم تکرار کرد مگه نمیگم سر کن؟ نکردم. دو تا زن چادری اومدن و روسری رو کشیدن رو سرم. باز درش آوردم و این کار چند بار تکرار شد. بهم از پشت دستبند زدن و روسری رو کشیدن رو سرم.
از همون پلههایی که زن رو برده بودن رفتیم طبقهی زیر همکف. یه اتاقک بود ته پارکینگ. قاضی و مامور اجرای حکم و زن چادری کنارم وایساده بودن. زن خیلی واضح متاثر بود. چند باری آه کشید و گفت میدونم. میدونم.
قاضی معمم به روم خندید. یاد مرد خنزر پنزری بوف کور افتادم. روم رو ازش برگردوندم.
در آهنی رو باز کردن. دیوارای اتاق سیمانی بود. یه تخت ته اتاقک بود که دستبند و پابند آهنی به دو طرفش جوش خورده بود. یه وسیلهی آهنی شبیه پایهی بوم نقاشی بزرگ با جای دستبند و پابند آهنیِ زنگ زده وسط اتاق، و یه صندلی و میز کوچیک، که روی میز پر از شلاق بود هم پشت در بود. یه اتاق شکنجهی قرونوسطاییِ تمامعیار.
قاضی پرسید خانم حالت خوبه؟ مشکلی نداری؟ انگار که وجود نداره. جوابش رو ندادم. گفت خانم با شمام! باز جواب ندادم. مرد مامور اجرای حکم گفت پالتوت رو در بیار و رو تخت دراز بکش. پالتو و روسریم رو از پایهی بوم شکنجه آویزون کردم. گفت روسریت رو سر کن! گفتم نمیکنم. قرآنت رو بذار زیر بغلت و بزن. و روی تخت دراز کشیدم. زن اومد و گفت خواهش میکنم لجبازی نکن. شال رو آورد و کشید رو سرم.
مرد از بین دستهی شلاقهایی که پشت در بود یه شلاق چرم مشکی رو برداشت، دو دور پیچوند دور دستش و اومد سمت تخت.
قاضی گفت خیلی محکم نزن. مرد شروع کرد به زدن. شونههام. کتفم. پشتم. باسنم. رونم. ساق پام. باز از نو. تعداد ضربهها رو نشمردم.
زیر لب میخوندم به نام زن، به نام زندگی، دریده شد لباس بردگی، شب سیاه ما سحر شود، تمام تازیانهها تبر شود...
تموم شد. اومدیم بیرون. نذاشتم فکر کنن حتی دردم اومده. حقیرتر از این حرفان. رفتیم بالا پیش قاضی اجرای حکم. مامور زن پشت سرم میاومد و مراقب بود روسری از سرم نیفته. دم درِ شعبه روسریم رو انداختم. زن گفت خواهش میکنم سرت کن. سرم نکردم و باز کشید رو سرم. توی اتاق قاضی، قاضی گفت ما خودمون خوشحال نیستیم از این قضیه، ولی حکمه و باید اجرا بشه. جوابش رو ندادم. گفت اگر میخواید طور دیگهای زندگی کنید میتونید خارج از کشور باشید. گفتم این کشور برای همهست. گفت بله ولی باید قانون رو رعایت کرد. گفتم قانون کار خودش رو بکنه، ما به مقاومتمون ادامه میدیم.
از اتاق اومدیم بیرون و روسریم رو درآوردم.
مرسی آقای طاطایی عزیز. اگر همراهی شما نبود تحمل این روزها خیلی سخت بود. و عذر میخوام که موکل سر به راهی نبودم. مطمئنم آدمی به بزرگواری شما درک میکنه. بابت همه چی ازتون ممنونم.
***************************
نتیجهی حکم نهایی پروندهاَم:
یک سال حبس تعلیقی و سه سال ممنوعالخروجی بابت تبلیغ علیه نظام. از اون ۱۴ سال حبس تعزیری و ۱۵۰ ضربه شلاق تعزیری هم توی مرحلهی تجدیدنظر ۷۴ ضربه شلاق تعزیری مونده بود که امروز اجرا شد.
هورا.... و به کوری چشم بازجویم و غضنفرآبادیِ (پدر و پسر).
میدان دمکراسی و جمهوری ایران عضو شبکه همگرایی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تجمع اعتراضی بازنشستگان مخابرات منطقه #کرمانشاه
دراعتراض به ستاداجرایی وتعاون سپاه (مالکان شرکت مخابرات)
دوشنبه ۱۷ دی۱۴۰۳
#انقلاب_ژینا
#زن_زندگی_آزادی
#نه_به_حجاب_اجباری
یک کلام یک کلام مزد بدون تبعیض والسلام
این آخرین پیام است بدون ما کار شما تمام است
هزینه ها دلاریه حقوق ما ریالیه
#اعتراضات_سراسری
دراعتراض به ستاداجرایی وتعاون سپاه (مالکان شرکت مخابرات)
دوشنبه ۱۷ دی۱۴۰۳
#انقلاب_ژینا
#زن_زندگی_آزادی
#نه_به_حجاب_اجباری
یک کلام یک کلام مزد بدون تبعیض والسلام
این آخرین پیام است بدون ما کار شما تمام است
هزینه ها دلاریه حقوق ما ریالیه
#اعتراضات_سراسری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تجمع اعتراضی بازنشستگان مخابرات در #تهران
دراعتراض به ستاداجرایی وتعاون سپاه (مالکان شرکت مخابرات)
دوشنبه ۱۷ دی۱۴۰۳
#انقلاب_ژینا
#زن_زندگی_آزادی
#اعتراضات_سراسری
دراعتراض به ستاداجرایی وتعاون سپاه (مالکان شرکت مخابرات)
دوشنبه ۱۷ دی۱۴۰۳
#انقلاب_ژینا
#زن_زندگی_آزادی
#اعتراضات_سراسری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آواز زیبای زنان
آواز ستایش غریبی
setayeshgharibi
آواز ستایش غریبی
setayeshgharibi
بکتاش آبتین با نام اصلی مهدی کاظمی، (زاده ۱۳۵۳ شهر ری، درگذشت ۱۸ دی ۱۴۰۰) از اعضای کانون نویسندگان ایران، نویسنده، شاعر، کارگردان و زندانی سیاسی معترض است که در زندان برای بار دوم مبتلا به بیماری کووید ۱۹ شد و بدلیل کوتاهی و اهمال زندانبانان در اعزام او به بیمارستان دارفانی را وداع گفت.
بکتاش آبتین از اواسط دهه ۱۳۷۰ و با شروع فعالیت در زمینه شعر و ادبیات نام مستعار «بکتاش آبتین» را انتخاب کرد.
او آثار مختلفی را منتشر کرده است. از آثار وی میتوان به “شناسنامهی خلوت”، “مژهها، چشمهایم را بخیه کردهاند”، “پُتک”و “در میمون خودم پدربزرگم” میتوان اشاره نمود.
بکتاش آبتین یکی از اعضای هیات دبیران کانون نویسندگان بود. او منشی و عضو هیات دبیران بود که در نهایت به عنوان یکی از بازرسان مالی کانون نویسندگان ایران انتخاب گردید.
بکتاش آبتین، پس از آزار و اذیت و تهدیدهای مکرر در آخرین دستگیری و پس از بستری شدن در بیمارستان، پیش از ظهر شنبه ۱۸ دیماه ۱۴۰۰ در بیمارستان ساسان تهران، با ایست قلبی جانباخت.
بکتاش آبتین از اواسط دهه ۱۳۷۰ و با شروع فعالیت در زمینه شعر و ادبیات نام مستعار «بکتاش آبتین» را انتخاب کرد.
او آثار مختلفی را منتشر کرده است. از آثار وی میتوان به “شناسنامهی خلوت”، “مژهها، چشمهایم را بخیه کردهاند”، “پُتک”و “در میمون خودم پدربزرگم” میتوان اشاره نمود.
بکتاش آبتین یکی از اعضای هیات دبیران کانون نویسندگان بود. او منشی و عضو هیات دبیران بود که در نهایت به عنوان یکی از بازرسان مالی کانون نویسندگان ایران انتخاب گردید.
بکتاش آبتین، پس از آزار و اذیت و تهدیدهای مکرر در آخرین دستگیری و پس از بستری شدن در بیمارستان، پیش از ظهر شنبه ۱۸ دیماه ۱۴۰۰ در بیمارستان ساسان تهران، با ایست قلبی جانباخت.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠تهران
تجمع اعتراضی نیروهای شهربان و حریم بان مقابل شورای شهر
سهشنبه ۱۸ دیماه
.
تجمع اعتراضی نیروهای شهربان و حریم بان مقابل شورای شهر
سهشنبه ۱۸ دیماه
.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فریاد خاموش مردمی که صدایشان شنیده نمیشود. این نتیجه سیاستهایی است که زندگی میلیونها نفر را به تباهی کشانده است. درد یک مادر، درد همه ماست.
بله اینجا ایران است. کشوری که مادری برای نان شب فرزندانش گریه میکند. آیا میتوانیم بیتفاوت باشیم وقتی که یک مادر اینچنین رنج میکشد؟
این حقیقتی تلخ و انکارناپذیر است که زندگی میلیونها ایرانی را تحت الشعاع قرار داده است. فریاد این مادر، صدای تمام کسانی است که در سکوت رنج میکشند.
بله اینجا ایران است. کشوری که مادری برای نان شب فرزندانش گریه میکند. آیا میتوانیم بیتفاوت باشیم وقتی که یک مادر اینچنین رنج میکشد؟
این حقیقتی تلخ و انکارناپذیر است که زندگی میلیونها ایرانی را تحت الشعاع قرار داده است. فریاد این مادر، صدای تمام کسانی است که در سکوت رنج میکشند.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دانیال مقدم، هنرمند معترض، ویدیوی اثر جدیدش را با حضور در کنار مزار جانباختگان ضبط و منتشر کرده است.
«موزیک ویدئو داداشی در کنار مزار جاویدنامان وطن ✌🏻#حمیدرضا_روحی✌🏻#محسن_شکاری✌🏻#متین_نادرخوانی✌🏻#علی_سیدی✌🏻#عرفان_ساریخانی✌🏻#سیاوش_محمودی🙏🏻#ابوالفضل_امیر_عطایی✌🏻#فرزین_معروفی و...
یاد و خاطر دیگر جانباختگان راه آزادی وطن...
تقدیم به دل داغدار خانواده های بزرگوارشان و مردم غیور ایران زمین...
#داداشی چهارمین ترک از آلبوم #خط_مقدم از تلگرام پخش شد.
ما مردمان ایران همه متحد کنار هم میمونیم تفرقه و تجزیه تو این کشور تبلیغات حکومت برای چند صباحی بیشتر موندنه ... این کشور متحده....»
ایران آزاد وآباد در انتظار نسل بعدی است اگر امروز برایش بجنگیم
#دانیال_مقدم
«موزیک ویدئو داداشی در کنار مزار جاویدنامان وطن ✌🏻#حمیدرضا_روحی✌🏻#محسن_شکاری✌🏻#متین_نادرخوانی✌🏻#علی_سیدی✌🏻#عرفان_ساریخانی✌🏻#سیاوش_محمودی🙏🏻#ابوالفضل_امیر_عطایی✌🏻#فرزین_معروفی و...
یاد و خاطر دیگر جانباختگان راه آزادی وطن...
تقدیم به دل داغدار خانواده های بزرگوارشان و مردم غیور ایران زمین...
#داداشی چهارمین ترک از آلبوم #خط_مقدم از تلگرام پخش شد.
ما مردمان ایران همه متحد کنار هم میمونیم تفرقه و تجزیه تو این کشور تبلیغات حکومت برای چند صباحی بیشتر موندنه ... این کشور متحده....»
ایران آزاد وآباد در انتظار نسل بعدی است اگر امروز برایش بجنگیم
#دانیال_مقدم
🔹بازداشت تعداد زیادی از مردم در نصرت آباد توسط ماموران اداره اطلاعات
رصد بلوچستان/ بامداد امروز سه شنبه ۱۸ دی ماه ۱۴۰۳، گزارشهای دریافتی به رصد بلوچستان حاکی از آن است مأموران اداره اطلاعات ساعت ۲ بامداد با یورش به منازل مردم ساکن نصرت آباد، اقدام به بازداشت جمعی از مردم این منطقه کرده اند.
تاکنون از علت یورش ماموران و آمار دقیق بازداشتیان و جزییات بیشتر اطلاعی بدست نیامده است.
رصد بلوچستان/ بامداد امروز سه شنبه ۱۸ دی ماه ۱۴۰۳، گزارشهای دریافتی به رصد بلوچستان حاکی از آن است مأموران اداره اطلاعات ساعت ۲ بامداد با یورش به منازل مردم ساکن نصرت آباد، اقدام به بازداشت جمعی از مردم این منطقه کرده اند.
تاکنون از علت یورش ماموران و آمار دقیق بازداشتیان و جزییات بیشتر اطلاعی بدست نیامده است.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💔یادبود قربانیان پرواز اوکراینی: روایت دلخراش مادرانی که عزیزانشان را از دست دادند.
سهشنبه ۱۸ دیماه ۱۴۰۳
سهشنبه ۱۸ دیماه ۱۴۰۳
صدای محکومین به اعدام و زندانیان سیاسی، صنفی و عقیدتی باشیم
هرانا اسامی ۵۴ زندانی محکوم به اعدام را منتشر کرد
وریشه مرادی، پخشان عزیزی، سید ابوالحسن منتظر، وحید بنیعامریان، پویا قبادی بیستونی، بابک علیپور، سید محمد تقوی سنگدهی، اکبر دانشورکار، محمدامین مهدوی شایسته، سامان محمدی خیاره، علی عبیداوی، مالک داورشناس، مالک علی فدایینسب، تاج محمد خرمالی، عبدالحکیم عظیم گرگیج، عبدالرحمان گرگیج، عیسی عیدمحمدی، فرهاد شاکری، حبیب دریس، سالم موسوی، عدنان غبیشاوی، معین خنفری، محمدرضا مقدم، علی مجدم، محمدمهدی سلیمانی، یوسف احمدی، احمدرضا جلالی، عباس دریس، محمدجواد وفایی ثانی، ادهم نارویی، محمد زینالدینی، فرشید حسن زهی، شهریار بیات، شاهین وصاف، ناصر بکرزاده، محراب (مهران) عبداللهزاده، حاتم ازدمیر، حمید حسیننژاد حیدرانلو، مهدی حسنی، بهروز احسانی، رسول احمد محمد، آزاد شجاعی، ادریس آلی، علیرضا برمرزپورناک، حسین نعمتی، نوید نجاران، امیرمحمد خوشاقبال، علیرضا کفایی، میلاد آرمون، سلیمان شهبخش، عبدالرحیم قنبر زهی، گرگیج عبدالغنی شهبخش، عیدو شهبخش و عباس (مجاهد) کورکور (کورکوری)
هرانا اسامی ۵۴ زندانی محکوم به اعدام را منتشر کرد
وریشه مرادی، پخشان عزیزی، سید ابوالحسن منتظر، وحید بنیعامریان، پویا قبادی بیستونی، بابک علیپور، سید محمد تقوی سنگدهی، اکبر دانشورکار، محمدامین مهدوی شایسته، سامان محمدی خیاره، علی عبیداوی، مالک داورشناس، مالک علی فدایینسب، تاج محمد خرمالی، عبدالحکیم عظیم گرگیج، عبدالرحمان گرگیج، عیسی عیدمحمدی، فرهاد شاکری، حبیب دریس، سالم موسوی، عدنان غبیشاوی، معین خنفری، محمدرضا مقدم، علی مجدم، محمدمهدی سلیمانی، یوسف احمدی، احمدرضا جلالی، عباس دریس، محمدجواد وفایی ثانی، ادهم نارویی، محمد زینالدینی، فرشید حسن زهی، شهریار بیات، شاهین وصاف، ناصر بکرزاده، محراب (مهران) عبداللهزاده، حاتم ازدمیر، حمید حسیننژاد حیدرانلو، مهدی حسنی، بهروز احسانی، رسول احمد محمد، آزاد شجاعی، ادریس آلی، علیرضا برمرزپورناک، حسین نعمتی، نوید نجاران، امیرمحمد خوشاقبال، علیرضا کفایی، میلاد آرمون، سلیمان شهبخش، عبدالرحیم قنبر زهی، گرگیج عبدالغنی شهبخش، عیدو شهبخش و عباس (مجاهد) کورکور (کورکوری)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💔 پدر شهید راه آزادی عرفان خزائی، مزار محمدمهدی کرمی و محمد حسینی را شستشو میدهد
هستی خزائی، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«برادر های قهرمانم همیشه در قلبمان جاودان هستید🌹
دومین سالگرد جاودانگی
که چشم انتظار بودن آقا ماشاالله سرمزارشون بره و مثل همیشه بهشون سر بزنه
اما بچهها زیر خاک هستند و آقا ماشاالله زندان🌹»
محمد حسینی پدر نداشت، ماشاالله کرمی میگفت پدر او هم هست. حالا در غیاب آقا ماشاالله، این پدر عرفان است که کومار و کیان را فرزندان خود میداند و بر سر مزارشان شعری سوزناک میخواند ...
#محمد_مهدی_کرمی
#محمد_حسینی
#عرفان_خزایی
#ماشاالله_کرمی
هستی خزائی، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«برادر های قهرمانم همیشه در قلبمان جاودان هستید🌹
دومین سالگرد جاودانگی
که چشم انتظار بودن آقا ماشاالله سرمزارشون بره و مثل همیشه بهشون سر بزنه
اما بچهها زیر خاک هستند و آقا ماشاالله زندان🌹»
محمد حسینی پدر نداشت، ماشاالله کرمی میگفت پدر او هم هست. حالا در غیاب آقا ماشاالله، این پدر عرفان است که کومار و کیان را فرزندان خود میداند و بر سر مزارشان شعری سوزناک میخواند ...
#محمد_مهدی_کرمی
#محمد_حسینی
#عرفان_خزایی
#ماشاالله_کرمی
🔴 در حالی که خانواده پهلوی در جزایر باهاما مشغول عشق و حالشان هستند !!
فرح پهلوی به مادران داغدار ایران پیام میدهد که: تلاش کنید!!
و برای دادخواهی خون فرزندانتان استوار بمانید!!
سلطنت همین است!
زندگی و تفریح و چاپیدن برای خاندان سلطنت و خون دادن و رنج و مبارزه برای مردم!
سازندگی و تلاش از مردم نام و نشان از آن سلطنت !!
.
فرح پهلوی به مادران داغدار ایران پیام میدهد که: تلاش کنید!!
و برای دادخواهی خون فرزندانتان استوار بمانید!!
سلطنت همین است!
زندگی و تفریح و چاپیدن برای خاندان سلطنت و خون دادن و رنج و مبارزه برای مردم!
سازندگی و تلاش از مردم نام و نشان از آن سلطنت !!
.