Telegram Web Link
Forwarded from اتچ بات
غزل


🔸اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

🔸بده ساقی می باقی که در جنّت نخواهی یافت
کنار آب رکن‌آباد و گلگشت مصلّا را

🔸فغان کاین لولیان شوخ شیرین‌کار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغما را

🔸ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

🔸من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

🔸اگر دشنام فرمائی و گر نفرین دعا گویم
جواب تلخ می‌زیبد لب لعل شکرخا را

🔸نصیحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند
جوانان سعادتمند پند پیر دانا را

🔸حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را

🔸غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافظ
که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریّا را

🔻خواننده : خانم یولدوز  توردیوا  ( هنرمند ازبکستانی)
موسیقی: آهنگ مشهور ترکی با عنوان « ساری گلین»
ساز :  « دودوک» نوعی ساز  شبیه قرنی از  ارمنستان و  مناطق شمالی دریای کاسپین.
ویدیو: کانال هنرواژه.🔻
https://www.tg-me.com/eshtadan
👹👹👹👹👹

#شاهنامه_تاریخ_استوره‌ای
#دیو_در_شاهنامه
شش- «دیو» = هنر «نگاشتن/ نوشتن»

نیاکان، در روزگار تهمورث که از نگرگه دورانهای تاریخی در دوران پارینه سنگی زبرین/بالایی ( Upper Paleolithic یا Late Stone Age) بود، با ابزار سنگی بر سنگها می نگاشتند. نگاره‌های کهن جای جای ایران از تیمره تا تنگ غرقاب و از جیرفت تا ارنان و ... گویای سرگذشت نیاکان است!

به گواه سنگ‌نگاره‌ها، مردمان در گذر هزاره‌ها، نشانه‌هایی بر سنگها می‌کندند! این سرآغاز پیدایش دبیره(خط) و نوشتن بود. گل‌نبشته‌های جیرفت، این پنداشته را که سومریان نخستین مردمان نویسنده بودند، در هم ریخت و استاد یوسف مجیدزاده نشان دادند که به راستی این مردمان ایران‌زمین بودند که دبیره را آفریدند و با آن به نوشتن پرداختند!

«نوشتن» در اوستایی «نی پَئِشَ»؛ به چِم «پیچیدن (رو به پایین)»! بارها در شاهنامه بارها به کار رفته است.

چون آن خُرد را سیر دادند شیر
نوشتندش اندر میانِ حریر

واژه «خط» که تازی‌شده «خد» پارسی است، در پارسی باستان «دیپی»، درپهلوی «دیپ/دپ/دب» و در سومری «دیپ/دوب/داب» بوده، سپس واژه «دیپی/دیب» در گفتار «دیو» نیز بر زبان رانده شد که در واژه «دیوان»(دفتر شعر/ جایگاه نوشتن/اداره) و به گونه «دیب» در «دیباچه» مانده، از آن واژه‌های «دبیر» و «ادب» و «دبستان» و «ادبی» و... برساخته شده! و به زبان تازی نیز راه یافته است!

گویش «دیو»، این هنر(دیب = نوشتن) را در ذهن‌ها با آن جاندارِ پندارینۀ آزارنده (دائِوَ/دِو) پیوند داد و زمینه‌ساز آن گردید که دیب(نوشتن) هنر «دیو» پنداشته شود!
چنین شد که «هنر نوشتن» خود مانندگویی ناآشکار(استعاره مکنیه)*** روزگار تهمورث شد! (پیش از این دانستیم که «دیوبند» که یکی از فرنام(لقب)های تهمورث است خود دگرگشته «دیب‌وند» است! «وند» پسوند دارندگی است! پس «دیب‌وند = دارنده توانایی نوشتن»)

بدین‌گونه این پیشرفت نیاکان (هنر نوشتن!) جاندارانگاری شد! همچون همه رویدادهای ژرفای تاریخ، فرایند استوره‌پروری را پیمود و در بازگفت هزاران ساله سینه به سینه، با پنداشته‌ها درهم آمیخت و پیرایه‌ها بر او بسته شد و بازگفته شد تا در خدای‌نامه به تعبیر «آموزش نوشتن به تهمورث از سوی دیوان» بازتاب یافت! و سرانجام به سخن فردوسی راه یافت!

دگرش «دیب» به «دیو» و «دیب‌وند» به «دیوبند» زمینه‌ساز آن بود که چنین انگاشته شود که چون تهمورث بر دیوان چیره و شماری را به بند کشید؛ بندیان در برابر آزادی، تهمورث(مردم) را نوشتن آموختند:

کَشیدندشان خسته و بسته خوار
به جان خواستند آن زمان زینهار
که مارا مکش تا یکی نوهنر
بیاموزنیمت، که آید به بر
چو آزادشان شد سر از بند اوی
بجستند ناچار پیوند اوی
نبشتن به خسرو بیاموختند
دلش را چو خورشید بفروختند


*** یکی از گونه‌های مانندگویی(استعاره)، نهان داشتن مانسته(مشبه‌به) و مانواژ(ادات تشبیه) و در سخن آمدن ماننده(مشبه‌) و یکی از ویژگی(مانروی=وجه شبه)‌های مانسته است! به چنین مانندگویی در فن بدیع، مانندگویی ناآشکار(استعاره مکنیه) می‌گویند.
«تهمورث دیوبند(دیب‌وند)» مانندگویی ناآشکار از مردمی است که در دوران پارینه سنگی زبرین، آغاز به نوشتن با نشانه‌ها کردند!


یاری نامه ها:
۱- اطلس تاریخ ایران
https://iranatlas.info/regional%20prehistoric/_period/parinesangi.htm
۲. جیرفت؛ کهنترین تمدن شرق - یوسف مجیدزاده
۳. داستان ایران - فریدون جنیدی
۴- فرهنگ ریشه واژگان فارسی - علی نورایی
۵- فرهنگ واژه‌های اوستا - احسان بهرامی
۶- فنون بلاغت و صناعات ادبی - جلال‌الدین همایی

🗞🗞🗞🗞🗞🗞🗞🗞


بازنویسی : سیروس حامی
تالار رازها و نمادها و آموزه‌های شاهنامه
مهر ۱۴۰۰

https://www.tg-me.com/ShahnamehToosi
گنج‌یاب‌ها کتیبه خط میخی در شمال غرب ایران را تخریب کردند

جویندگان گنج به جان گورستان عصر آهن و کتیبه خط میخی اورارتوها در آذربایجان شرقی افتاده‌اند. گورستان، سوراخ سوراخ و زیر و رو شده و سنگ‌های ایستاده روی قبرها از دست‌درازی قاچاقچیان در امان نمانده و کتیبه خط میخی هم تقریبا تخریب شده است. باستان‌شناسان وضعیت محوطه باستانی «نشتبان» را «بحرانی» توصیف کرده‌اند.

isna.ir/xdRS2b

https://www.tg-me.com/reesjomhoormiras
Forwarded from چراغِ روشن (کاروند)
برخی از آرای دکتر شفیعی کدکنی درباره‌ی شهریار

شهریار بزرگترین شاعر رمانتیک زبان فارسی است. ( منظور از رمانتیک، سطحی بودن و آبکی بودن و سوز و گداز داشتن نیست. رمانتیسم بزرگترین جنبش هنری و فرهنگی و ادبی درتاریخ بشری در آمریکا و اروپاست و بزرگترین نوابغ بشری امثال گوته و شیلر و ..... رمانتیک هستند. )

حافظ عاشق و شیفته حافظ بود و این ارادت را در شعرش به حافظ نشان داده است( هرچه دارم همه از دولت حافظ دارم) شهریار با حفظ استقلال روحی خویش و پاسداری از حال و هوای خود توانست به جمال‌شناسی شعر حافظ نزدیک شود. حافظ در اوج هنری خویش از موسیقی به طرف معنی حرکت می‌کند و شهریار نیز چنین است.

شهریار دو شاعر ایده‌آل داشت از قدما حافظ و از معاصران ایرج میرزا.

اگر رهی معیری و امیری را نداشتیم به جای آنها از سعدی و صائب بهر می‌بردیم اما، ما اگر شهریار را نداشتیم چیز مهمی را کم داشتیم. شهریار ناگزیر شعرِ فارسی است. او قابل حذف نیست.

شهریار آن قدر خلّاقیت فردی دارد که نظیره‌سازی‌ها و استقبال‌های او را می‌توان نادیده گرفت.

شهریار همه‌ی عمر هشتاد و چهارساله‌اش را تمام وقت در خدمت شعر زیست‌ همین امر سبب شد که او زلالِ خلوت رمانتیک خویش را با واقعیت‌های بیرونی نیالاید و در جهان خیالی خویش به خلّاقیت هنری بپردازد.

اگر روزی بخواهند برای مکتب رمانتیسم در ادبیات فارسی نماینده‌ی کامل عیاری انتخاب کنند تصور نمی‌کنم نماینده شایسته‌تری از شهریار بتوان یافت.

منبع: با چراغ آینه. صص: ۴۷۱ تا ۴۷۸

https://www.tg-me.com/Naglemaani
💠 به مناسبت ۲۷ شهریور ، روز شعر و ادب پارسی و بزرگ داشت استاد شهریار.

فریدون مشیری

زادگاه مهر بود و مهرآیین کشوری
چون درخشان گوهری در پهنۀ پهناوری

جای‌جا، در سرزمین‌های فراخش،
مردمانی پاک‌جان
گونه‌گون آیین و دین
گونه‌گون آداب، امّا یک‌زبان
پارسی، جان‌مایۀ همبستگی‌شان بود
هم‌زبانی چهره‌ساز زندگی‌شان بود

دست‌ها در دست هم، در جانشان می‌تافت
آفتاب دوستی، با گرمی جان‌پروری

نور یک فرهنگ می‌تابید بر دل‌هایشان
لاجرم سرشار بود از عشق، از آزادگی دنیایشان
بر چکاد سرفرازی جایشان

سرزمین سرفرازان بود، «ایران» نام او
مهرورزان جرعه‌نوش جام او
کشوری چشم و چراغ خاوران
سرزمین نیک‌اندیشان و پاکان جهان
نیک‌گفتاران،
نیک‌کرداران،
کشور نام‌آوران با مردمِ نام‌آوری

این میان بیگانگان،
در کمین بودند با ترفندها
رخنه‌ها کردند از راه «زبان»،
تا نفاق افتاد در یاران و خویشاوندها
دست‌ها از هم جدا
اشک‌ها شد جانشین خوش‌ترین لبخندها...!

آه، ای از همزبانان، همدلان، افتاده دور!
آه ای از کاروان جامانده،
حیران، ناصبور!
روزگار سرفرازی‌هایت آیا آرزوست؟
تا گذاری بار دیگر دست خود در دست دوست
پارسی را پاسداری کن، اگر دانشوری
https://www.tg-me.com/eshtadan
#معنا_شناسی_واژه
#درباره_آخوندک

🔸آخوندک نوعی حشرۀ سبزِ باریک و ملخ‌مانند است که وقتی می‌ایستد، پاهای جلوی‌اش به حالتی قرار می‌گیرند که انگار دست به دعا برداشته‌است. به همین دلیل آن را آخوندک (آخوند + َ ک) نامیده‌اند، یعنی حشرۀ آخوندمانند.
نامِ انگلیسی‌اش mantis است که از ریشۀ یونانی و به معنیِ پیش‌گو یا پیغمبر است.
نامِ عربی‌اش هم جالب است: «فَرَسُ النّبيّ»، یعنی «اسبِ پیغمبر».
در ترکیِ استانبولی به آن peygamberdevesi می‌گویند، یعنی «شترِ پیغمبر».

استاد صفر زاده

__

#واژه‌شناسی

🔸پس از انقلاب، نام آخوندک و اسم‌های دیگر آن را ممنوع کردند و در کتاب‌ها و فیلم‌های مستند، با نام علمی یا انگلیسی‌اش درباره آن صحبت می‌کنند و می‌نویسند. چندی پیش یک فیلم یک ساعته درباره این حشره در شبکه مستند نمایش داده بودند که در آرشیو تلوبیون قابل مشاهده است. گوینده، یکسره با نام مانتیس یا مانتودئا از آن یاد می‌کرده. مادرم دائماً می‌گفتند: "این آخوندکه، جونور خیلی بیرحم و خونخواریه. این گوینده، خیلی بیسواده. اسمشو اشتباه داره می‌گه." آخرش پدرم گفته‌اند: "خانم! اون اسمش ایرانی ولی طاغوتی بود؛ بعد از انقلاب رفته عوض کرده. شناسنامه جدید گرفته با اسم انگلیسی ولی انقلابی. این‌قدر به این گوینده بدبخت بدوبیراه نگو. این مجبوره اینجوری بگه!" .

@molavi_asar_o_afkar
@makhzanenokatenegarshi_virayashi

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
@shafiei_kadkani

ـــــــــــــــــــــــ
نقضِ غَرَض!
[دربارهٔ کتبِ درسیِ فارسی]


▪️مطلقاً به تلویزیون و رادیو نگاه نمی‌کنم و گوش نمی‌دهم. بسیار طبیعی است اگر از این رسانه‌ها بی‌خبر باشم. خوشبختانه روزنامه هم اصلاً نمی‌خوانم.
فقط می‌دانم که کتاب‌های درسیِ فارسیِ ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان نمونهٔ درخشان و معجز‌آسایِ «نقضِ غَرَض» است و دشمن‌کام شدنِ زبان فارسی. یعنی بهترین راه برای گریزان کردنِ بچه‌ها و جوانان از فرهنگ و ادبیّات ایرانی است.

با سخنِ من باید از متصدّیانِ تألیف و تولید این کتاب‌ها عذرخواهی کنم که حتماً از من خواهند رنجید. برنجند! بعضی از ایشان عزیزان من‌اند. از قدیم می‌گفتند: «عقلِ وزیر» چیزی است و «عقلِ وزارت» چیز دیگر است. اینها وقتی خارج از پست اداری‌شان حرف می‌زنند، ظاهراً معقول و بهره‌مند از ذوق و شعورند، وقتی عمل می‌کنند حاصلِ کارشان خلاف تمام آن دعوی‌هاست.

در مورد کتاب‌های دانشگاهی و فارسیِ عمومی متداول، کتابی هست که من آن را تا دو سه سال پیش، که پسرم دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف شد، ندیده بودم. یک روز، با رفیقش آمدند و چون مجبور بودند از روی آن امتحان بدهند از من پرسش‌هایی می‌کردند. کتابِ ذوق‌ْکُشِ بی‌فایده‌ای بود. یکی دیگر از مظاهر آن «نقضِ غَرَض» که بدان اشارت کردم، گویی ما هنوز بین آموزشِ ادبیّات و فرهنگ از یک سوی و تعلیمِ «اخلاقیّات» و آموزش‌های حزبی از سوی دیگر، تفاوت قائل نشدیم.

محمدرضا شفیعی کدکنی
فصلنامهٔ هستی، شمارهٔ بهاری، ۱۳۷۲، صفحهٔ ۶۶، نظر‌خواهی درمورد فرهنگ؛ فرهنگ گذشته و نیاز‌های امروز

https://www.instagram.com/shafiei_kadkani

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
💠جایگاه شاهنامه در ارمنستان

🔴مردم ارمنستان نسبت به شاهنامه فردوسی از خود دلبستگی و علاقه بسیار نشان داده اند. شاعر پرآوازه ارمنی، گریگور ماگیستروس، در سده یازدهم میلادی( قرن پنجم هجری) در رساله خود به بخش های مختلف شاهنامه از جمله هفت خوان رستم اشاراتی نموده است. نفوذ شاهنامه این اثر سترگ پارسی  در ارمنستان بدان مایه بود که برخی از محققان و پژوهشگران ارمنی اصل و تبار قهرمانان آن را ارمنی دانسته اند‌. برای نمونه رستم و سهراب را از نوادگان ساسون قهرمان ملی ارمنستان به شمار آورده اند.(۱)


🟠«بعدها در ارمنستان حماسه ای به نام داستان رستم و سهراب نوشته شد که ترکیبی از شاهنامه فردوسی و ادبیات عامیانه و افسانه های ملی ارمنی بود. زیباترین فصل این حماسه، داستان سیاوش و عشق و مرگ او و رهایی فرزندش کیخسرو از اسارت و ماجرای پادشاهی اوست.»


📚منابع

📕۱.زبان فارسی در گستره تمدن ایران زمین، فاطمه مدرسی، ۱۳۹۴، ص ۱۳۷ و ۱۳۸

📗۲.جهان ایران شناسی، شجاع الدین شفا، ۱۳۴۸، ص ۷۴۲، ج ۲

@HistoriumClub

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن


🔸در شاهنامه اگر جانبِ ایرانی‌ها گرفته می‌شود تنها به آن علّت نیست که ایرانی هستند، بلکه به آن سبب است که در "جبهه‌ی خوبی" قرار گرفته‌اند.
[در شاهنامه] آنچه محکوم می‌شود نژادی در برابرِ نژادِ دیگر، یا قومی در برابرِ قومی دیگر نیست، بلکه آن عدّه از راهبران‌اَند که سلسله‌جنبانِ بدی می‌گردند. با این حال ایرانی‌ها از نظر شاهنامه تافته‌ی جدا بافته‌ای نیستند که سراپا معصوم باشند، آنها نیز می‌توانند از طریقِ فرمانروایانِشان در معرضِ گناه یا اشتباه قرار گیرند.

🔸در شاهنامه شعرها که جاری می‌شوند بیش از هر چیز یادآورِ روندگی و رویَندگی طبیعت هستند، چون باز شدن شکوفه‌ها، روان شدن آب‌های بهاری از کوه، سرازیر شدن گوزن‌ها به سوی آبشخور... همه چیز پاکیزه و نیرومند و سرشار از زندگی است.

           #نوشته‌های_بی‌سرنوشت

@sarv_e_sokhangoo

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from اتچ بات
🍃پیش کش به روان پاک خسرو اواز ایران
#استاد_شجریان‌‌‌ (۱۳۱۹-مشهد)


🍃 ز باغ سبز هنر، یک شجر به خاک افتاد
نه یک شجر، که جهانی هنر به خاک افتاد

🍃 کسی که سکر سرودش چو مستی می ناب
به دلربایی مهتابِ رخ شکسته در اب

🍃 یکی که ناله نایش ، نوازشِ باران
یکی که بانگ و ندایش، خروشِ بیداران

🍃 یکی که مرغ سحر بی قرار آوازش
یکی که لاله، به دل داغدارِ پروازش

🍃 یکی که مهر وطن خواهی اش به پیشانی
دلش به دام محبت همیشه زندانی

🍃 سفر کجا ؟ تو کجا ؟ اشیانه ات اینجاست !
سرای عشق و امید و ترانه ات اینجاست !

🍃 سفر برای تو هرگز حدیث رفتن نیست
دل از محبت دلداگان گسستن نیست

🍃 تو از قبیله عشقی و نیک می دانی
که در جهان هنر تا همیشه می مانی

🍃 به گاه شادی و هنگامه پریشانی
به عشق مادر میهن سرود می خوانی

#هما_ارژنگی
۱۷ مهر ماه۹۹
https://www.tg-me.com/eshtadan
◀️ شناخت و ریشه شناسی نام های اسطوره های ایران باستان

مهر (میترا)
#مهر
#میترا

🔷 مهر ( میترا)، نام یکی از بزرگترین و کهن ترین ایزدان آریایی است، در گاه شماری ایران باستان روز شانزدهم هر ماه ( مهر روز ) و همچنین نام هفتمین ماه سال ( مهر ماه) به این ایزد کهن آریایی منسوب است. در ایران باستان در روز شانزدهم مهر ماه جشنی در بزرگداشت این ایزد کهن آریایی برگزار می شده به نام جشن مهرگان.

🔶 این ایزد کهن آریایی در تاریخ معنوی ایران، هندوستان و آسیای کوچک (صغیر) پیشینه ای بسیار کهن دارد، نام او در اوستا و سنگ نوشته های شاهان هخامنشی به ریخت « میثر» در پهلوی « میتر» در سانسکریت «میترا» در زبان رومی «میتراس» و در زبان پارسی امروزی به ریخت «مهر» یا «میترا» می باشد.

🔷مهر در روزگاران پیش از زرتشت، یکی از بزرگترین خدایان بود.‌ زرتشت در باز نگری آیینی خود ایزد مهر و بسیاری دیگر از خدایان کهن آریایی را نادیده گرفت و کوشش کرد تا چند خداپرستی را به یکتا پرستی و پرستش اهورامزدا دگرگون کند، با آنکه زرتشت ایزد مهر را از مقام خدایی فرو کشید.

🔶 اما سنت دیرین نیرومند، در روزگاران پس از زرتشت ایزد مهر را چون فرشته ای در خدمت اهورامزدا گماشت و آن را آفریده اهورامزدا کرد و از آن پس ایزد مهر به ریخت یک ایزد درجه دوم و زیر دست اهورامزدا رنگ و لعاب زرتشتی پیدا کرد

🔷در گات ها، کهن ترین بخش اوستا که سرودهای نیایشی منسوب به خود زرتشت هستند، واژه مهر (میثر) تنها یک بار به معنی عهد و پیمان، به کار رفته است

اما در اوستای نوین مهر، ایزد راستی، دلیری، فروغ و روشنایی و عهد و پیمان می باشد. در بخشی از اوستا به نام مهر یشت، که در وصف و ستایش اوست هم مهر قدیم با همه قدرت آن و هم مهر زرتشتی که فرشته عهد و پیمان و فروغ است، هر دو پیداست.

🔶مهر در سانسکریت به معنای « دوست» است. در زبان پارسی امروزی مهر به معنای « خورشید، عهد و پیمان، دلبستگی و محبت» می باشد. برای واژه مهر پژوهشگران معنی های گوناگونی را آورده اند.

برخی آنرا با واژه معادل سانسکریت یکی دانسته اند و دوست معنی کرده اند. برخی آنرا با خورشید یکی دانسته اند و آنرا خدای خورشید پنداشته اند. اما بیشتر پژوهشگران ایرانی بر معنی« پیمان» اصرار می ورزند و آن را تقریبا پذیرفته اند.

🔷دهخدا برای واژه مهر معنی های زیر را در کتابش آورده است:« عشق، محبت، حب، دوستی، وداد، ود ، عطوفت، عهد ، پیمان و خورشید»

دارمستر واژه مهر را به معنی «دوستی و محبت» می داند. یوستی می گوید:« مهر واسطه ی بین فروغ محدث و فروغ ازلی است به عبارت دیگر واسطه بین آفریدگار و آفریدگان است»

مسعود سعد در بیتی بیشتر این معنی ها را جمع کرده است:

" روز مهر و ماه مهر و جشن فرخ مهرگان / مهر بفزا ای نگار مهر چهر مهربان"

🔶 هیچ یک از این معنی ها مخالف یکدیگر نیستند و معنی اصلی واژه، یعنی معنی ریشه ای آن «پیوستن و واسطه بودن» است. معناهای دیگر بعدها به واسطه خویشکاری های این ایزد کهن آریایی به وجود آمده است. نویسندگان ریشه های گوناگونی را برای واژه «مهر» مطرح کرده اند و بر پایه ی همان نظریه آن را تعبیر کرده اند.

🔷در بخشی از کتاب مقدس اوستا به نام «مهر یشت» که در وصف و خویشکاری های ایزد مهر می باشد، گاهی این واژه به معنی «پیمان» می باشد. در بخشی دیگر از اوستا به نام « وندیداد» نیز این واژه نیز به معنی « پیمان» به کار رفته است.

🔶مهر گیاه، که از گیاهان اسطوره ای ایران کهن است و شبیه دو انسان به هم پیچیده است، در نظر اول نام مهر را به یاد می آورد و از روزگار باستان آتشکده خرداد مهر به نام این ایزد موسوم بوده است:

" چه آذرگشسب و چه خرداد مهر / فروزان چو ناهید و بهرام و مهر ( فردوسی) "

🔷مهر در ادبیات پارسی به ندرت به عنوان ایزد عهد و پیمان به کار رفته است و به فراوانی به معنی محبت، دوستی و خورشید و آفتاب، که با بنیادهای کهن آن هم بی پیوند نیست، مطرح است.

🔶گذشته از این، وجود ترکیب ها و واژه ها و نام های گوناگونی که با واژه مهر مثل مهرداد، مهر بند گشای، میترات و ... ساخته شده است، ارج این واژه و دیرینگی تاریخی آن را در زبان پارسی امروزی نشان می دهد.

📚بن مایه

🔷 جهان فروری؛ دکتر بهرام فره وشی؛ انتشارات دانشگاه تهران

🔶 فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی؛ دکتر محمد جعفر یاحقی

🔷دانشنامه مزدیسنا؛ دکتر جهانگیر اوشیدری

🔶فرهنگ‌ ایران باستان؛ شادروان ابراهیم پور داوود
https://www.tg-me.com/eshtadan
بزرگش نخوانند اهـل خرد
که نام بزرگان به زشتي برد


امروز دیدم که شبکۀ دانشگاه تهران، فیلم جلسۀ دفاع با حضور استاد زرین کوب را چونان سند افتخار دانشگاه منتشر کرده است. روز دفاع وقتی دوستم پشت گلهای روزی میز، دوربین کوچکش را با ترس و لرز، از کیف درمی‌آورد؛ از گوشه و کنار پچ پچ درآمد که اجازۀ فیلمبرداری می‌دهند؟!. آن فیلم بدون اجازۀ رسمی و با ترس و لرز و کیفیت پایین ضبط شد و حالا شده سند افتخار دانشگاه است.
زمانی که این جلسه برگزار شد دکتر زرین‌کوب از تحقیر و تخفیف‌هایی که انقلابیون دانشگاهی و بیرونی بر او روا داشته بودند آزرده بود؛ چه جفاها که خالص‌سازان آن روزگار با استادان بزرگ نکردند. استاد را بازنشانده بودند؛ از معشوقش دانشگاه دلی دردمند داشت اما به خواهش دیگر استادان و دانشجویان دو سه کلاس در منزلشان برگزار می‌کرد.
چند ماه پس از این جلسه بود در تابستان 1375 که «ستون نیمۀ پنهان» در کیهان شریعتمداری، و برنامۀ «هویت» در صدا و سیما به ریاست آقای علی لاریجانی به جان استادان برجسته و از جمله زرین‌کوب افتادند. پیرمرد را به تهمت‌هایی که هرگز اثبات نشد، زجرها دادند و تا پایان عمر خون دل خورد و دم بر نیاورد.
نام دانشگاه تهران اگر ارجمند مانده به برکت نام دانشمندان بزرگ آن است اما در این چهل سال متأسفانه همواره کم‌دانشان سیاست‌پیشه شیرۀ جان دانشگاه را مکیده‌اند. همان‌ها که یکی دو دهه بعد از صفحۀ تاریخ محو می‌شوند و اگر نام و نشانی از ایشان بماند جز مایۀ شرمساری نیست.
باری آن سالها با زرین‌کوب و شایگان، با اسلامی ندوشن، دولت‌آبادی، محجوب، ایرج افشار، سعیدی سیرجانی و سحابی آن کردند که این روزها با دانشگاهیان آزاده می‌کنند. از حاکمیت که دوام و بقای چهل ساله یافته می‌پرسیم چرا چهل سال است همچنان بی‌دانشان جاه‌طلب در دانشگاه دست بالا دارند؟


#کاروندپارسی
#محمودفتوحی

@karvandparsi
منتخب شاهنامه برای دبیرستانها.PDF
11.6 MB
🔹منتخب شاهنامه برای دبیرستانها
با اهتمام: محمدعلی فروغی و حبیب یغمایی
سال نشر: ۱۳۲۱، چاپخانه بانک ملی

🔹در مقدمه می‌خوانیم:
بر هر ایرانی واجب است که با شاهنامهٔ فردوسی مأنوس باشد و اشعار ممتاز آن را از بر داشته باشد  اما چون آن کتاب کلان نزدیک به شصت هزار بیت است برای همه کس خاصه دانش‌آموزان که کارهای دیگر هم فراوان است غالبا میسر نمی‌شود که آن را سراسر بخوانند و مورد تأمل قرار دهند.
بنابراین وزارت فرهنگ مقتضی دید انتخابی از بهترین قطعات و اشعار شاهنامه برای دانش‌آموزان تهیه شود تا بتوانند به قدر لزوم با آن کتاب نفیس آشنا شوند.

@kheradsarayeferdowsi
#محمد_امین_ریاحی :
پایان آفرینش شاهنامه،پایان عصر اندیشه و فرهنگ بود

🔸با غروب افتاب دولت سامانیان، روزگار حکمت و اندیشه و بحث و استدلال و آزاداندیشی سر آمد، و فرهنگ ایرانی در زیر فشار خفقان و اختناق قرار گرفت. پایان آفرینش شاهنامه،پایان عصر اندیشه و فرهنگ و آغاز عصر جهل و تعصب بود. اگر محمود غزنوی در نخستین سالهای سلطنت خود تحت تاثیر فضای عصر سامانی و نفوذ دبیران و دیوانیانی که یادگار دوره گذشته بودند، تظاهر به علاقه‌مندی به تاریخ و فرهنگ ایران می کرد اما دیری نپایید که سلطه خلافت بغداد بر سیاست او آشکار گردید. در۴۲۰ وقتی ری را گرفت مجدالدوله دیلمی را به گناه خواندن شاهنامه سرزنش کرد. در دوره پسرش مسعود که وقت را به عیش و عشرت می گذرانید نفوذ خلافت توسعه بیشتری یافت.
@shahnamehpajohan⁣⁣⁣⁣

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
💠آیا ریشه واژه ادب ایرانی است؟💠



(واژه ادب از زبان پهلوی به عربی راه یافت)

🔴این نظریه ای است که آقای محیط طباطبائی در ضمن مقاله ای که در موضوع ادب و ادیب منتشر ساخته اظهار داشته است. نویسنده پس از تفصیل عقاید و آراء مختلفی که در خصوص اشتقاق این را لغت اظهار شد چنین احتمال میدهد که ادب و ادیب از ریشه دب و دیپ فارسی که به معنی نوشتن است گرفته شده.دلایلی که در تأیید نظر خود ذکر کرده اند به شرح زیر خلاصه می شود:

۱ - دیپ یک استعمال باستانی و دیرینه ای در زبانهای ایرانی داشته و دیپی در کتیبه داریوش به معنی نوشته آمده و نویسنده را در روزگار ساسانیان دیپیر گفتند و خط را دپیریه می گفتند چنان که محل نگارش را دیوان گفتند و آنجا که کودکان را دبیری می اموختند دبیرستان یا دبستان نامیدند.

💥۲.اعراب همان طور که پس از استیلای بر کشور ایران روش کشورداری را از ایرانیان آموختند الفاظ دیوان و دفتر را نیز در زبان خود راه داده اند و بر اسلوب دبستان و دبیرستان اماکنی برای آموزش کودکان خود اختصاص دادند که گویی نام آنها را به طور تحت اللفظی از فارسی ترجمه کرده مکتب و «کتاب» گفتند؛ آموزگاری هم که در دبستانها دانش و فرهنگ می آموخت ادیب و مؤدب و عمل او را تأدیب اصطلاح کردند.

۳- همان طور که مکتب و کتاب را از دبستان و دبیرستان تقلید کردند و دیوان و دفتر را به صورت اصلی خود برگزیدند.


🟠بنابراین مفهوم ادب در نخستین دوره استعمال آن یک مفهوم ایرانی بوده و مواد آن غالبا از ادبیات پهلوی گرفته شده و از ادبیات پهلوی به عربی راه یافته است.

📚منبع

📗فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، محمد محمدی ملایری، ۱۳۹۶، ص ۳۱۷ و ۳۱۸

@HistoriumClub

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
🔸امروز سوم مهر سالروز درگذشت زنده‌یاد استاد دکتر لطفعلی صورتگر، استاد زبان و ادبیات فارسی و انگلیسی دانشگاه تهران و شیراز است (تاریخ درگذشت: ۳ مهر ۱۳۴۸). آرامگاه ایشان در حافظیه شیراز است. روحش شاد و یادش جاودانه. یکی از غزل‌های معروف ایشان را می‌خوانیم.

🔸شیراز

هر باغبان که گل به سوی برزن آورد
شیراز را دوباره به یاد من آورد

آن‌جا که گر به شاخ گلی آرزوت هست
گل‌چین به پیشگاه تو یک خرمن آورد

نازم هوای فارس که از اعتدال آن
بادام‌ بن شکوفه مه بهمن آورد

نوروز ماه، فاخته و عندلیب را
در بوستان، نواگر و بربط‌زن آورد

ابر هزار پاره بگیرد ستیغ کوه
چون لشکری که رو به سوی دشمن آورد

من در کنار باغ کنم ساعتی درنگ
تا دل ‌نواز من خبر از گلشن آورد

آید دوان، دوان و نهد بر کنار من
آن نرگس و بنفشه که در دامن آورد

ساقی که میر مجلس انس است پیش ما
چون روز تیره گشت مه روشن آورد

مردی گریز پایم و دور از دیار خویش
زان اندهم زمانه به پاداشن آورد

از شهر من هر آنکه رساند خبر مرا
زی گیو گوئیا خبر از بیژن آورد

🆔 @mazand_kheradsarayeferdowsi

🔹https://www.tg-me.com/eshtadan
#اصغر_دادبه:
جز آستان ایران پناهی نداریم


باید جوانان بدانند جز آستان ایران پناهی نداریم، گفتۀ حافظ شیرازی که «عدو چو تیغ کِشد، من سپر بیندازم/ که تیغِ ما به جز از ناله‌ای و آهی نیست// مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن/ که در شریعتِ ما غیر از این گناهی نیست» نشان از صلح‌طلبی مردم ایران دارد و این همان مکتب اخلاقی ماست. می‌کوشم به این پرسش پاسخ دهم که زبان و ادب فارسی چه هنری دارد و برای ما چه می‌کند؛ نخست آن‌که فرهنگ می‌سازد. این مهم را از نظر دور ندارید که تمدن جوانب عینی زیست ماست اما فرهنگ جوانب اخلاقی و رفتاری و نظری و خرد و اخلاق و آموزش است و ازهمین‌رو جهان امروز گرفتار تمدن بی‌فرهنگ است که اگر فرهنگ بود این همه انسان کشته نمی‌شد که به استناد سعدی شیرازی «علم آدمیت است و جوانمردی و ادب/ ور نی ددی به صورتِ انسان مصوَّری». پس نخستین اثر و تأثیر ادبیات فارسی، فرهنگ‌سازی است و حذف آنها از کتب درسی خیانت است که به قول فردوسی توسی «ز دانا بپرسید پس دادگر/ که فرهنگ بهتر بود یا گهر// چنین داد پاسخ بدو رهنمون/ که فرهنگ باشد ز گوهر فزون// که فرهنگ آرایش جان بود/ ز گوهر سخن گفتن آسان بود».
@shahnamehpajohan

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from دژنپشت (محمود فاضلی بیرجندی)
.

سندی از ساختمان آرامگاه فردوسی


۵ مهر ۱۴۰۳
#محمود_فاضلی_بیرجندی


مهر ماه ۱۳۱۳ آیین بزرگداشت هزاره فردوسی در مشهد در کنار آرامگاه حضرتش برپا شد.
بر پایه سندی که اینجا منتشر می‌شود نقشه ساختمان آرامگاه چند سال پیش آماده شده بود.
تیمورتاش، نقشه را در تیر ماه ۱۳۰۸ به سلمان خان اسدی داده تا به دست پدرش در مشهد برساند و اسدی بزرگ مخارج ساختن آرامگاه را برآورد کند.
تیمورتاش در نامه برای اسدی آشکارا گردانده که دولت پول زیادی ندارد و از او خواسته که بدین روی، مخارج را با نهایت صرفه‌جویی برآورد کند.


https://www.tg-me.com/dejnepesht4000
2024/11/16 06:09:58
Back to Top
HTML Embed Code: