Telegram Web Link
#میراث_بان  ۴۳۳

🔺وضعیت آشفته در آرامگاه بنیانگذار ايران شناسی

☑️ آرامگاه دکتر ابراهیم پورداوود به شماره ثبت ملی۸۷۸۱ ، بنیان‌گذار ایران‌شناسی در ایران، استادِ بزرگانی چون محمد معین، احسان یارشاطر، جلیل دوستخواه و ... ، و همچنین نخستین مترجم کتاب اوستا به زبان فارسی امروزی در حال نابودی تدریجی است.

☑️ درب این بنای تاریخی که می‌تواند محفلی برای اهالی تاریخ و فرهنگ، و همچنین محلی برای شناساندن خدمات این ایران‌شناس شهیر به گردشگران و علاقه‌مندان باشد مدتی است که بسته شده و امکان بازدید از آن وجود ندارد.

☑️ همچنین اطراف این بنای تاریخی تبدیل به پارکینگ خودروهای شخصی شده، و از سوی دیگر دیوارهای درون آرامگاه نیز دچار ترک‌ها و پوسیدگی‌های بسیاری شده که نیازمند توجه مسئولان امر در جهت مرمت این اثر تاریخی است.

🔻 و برخی در مجموعه وزارت میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی مرتب به ارائه آمار می پردازند ولی غافل از آن هستند که عملکردشان به سیاهی در تاریخ خواهد ماند

┏━━━🍁━━━┓
   @foalborz
┗━━━🍁━━━┛
#حسن_انوری:

🔸ایران در طول سال ها هویت خود را نگه داشته است

🔸در منطقه ما روزگاری دولت اکدی، دولت آشور، دولت بابل و فنقی‌ها بودند که همه از صحنه گیتی محو شدند اما ایران هنوز هست و با همان زبانی که ۳ هزار سال پیش قوم ایرانی صحبت می‌کرد، صحبت می‌کنند. البته طبعا زبان تغییر کرده و می‌کند. مصر را درنظر بگیرید با آن تمدن کهن و قدیمی که اهرام را ساخته، ابوالهول را ساخته و دانش هندسه در کنار رود نیل به وجود آمده است. چنان تغییر کرده که شباهتی به آن ملت قدیم مصر ندارد، امروزه این کشور جزء کشورهای عربی است و هویت خود را کاملا از دست داده است. در سال ۱۳۱۳  که در ایران کنگره بین‌المللی فردوسی برقرار شد، معروف است یک دانشمند ایرانی از یک دانشمند مصری پرسید چطور شد شما با آن تمدن عالی و قدیمی، خودتان را باختید و عرب شدید؟ آن دانشمند مصری گفت: «برای اینکه ما کتابی مثل شاهنامه نداشتیم». نمی‌دانم این روایت درست است یا نه، ممکن است ساختگی باشد اما به هر حال بیان‌کننده یک مسئله است؛ اینکه ایران در طول سال‌ها هویت خود را نگه داشته است.

@shahnamehpajohan

🔸 https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from چشم‌و‌چراغ
👤 نام «فرهنگستان» پیشنهاد چه کسی بود؟

#علی‌_اصغر_حکمت در خاطره‌ای گفته‌است: «بعضی از مجامع سعی می‌کردند لغات خارجی، مخصوصاً کلمات عربی را از السنه و مکاتبات رسمی برداشته و واژه‌های غیرمأنوس باستانی یا واژۀ تازه‌ای بی‌اصل وضع کنند... و به‌حدی راه افراط‌ و مبالغه پیمودند که بیم آن می‌رفت بنای رفیع زبان شیرین‌بیان فارسی واژگون شود... وقتی یکی از آن محافل برای کلمۀ «امضا» واژۀ «دستینه» را به عرض رسانیدند، پادشاه بزرگ آن کلمۀ مجعول را نپسندیدند و فرمودند وزارت معارف باید که در این کلمات غیرمأنوس تجدیدنظر نماید، و این بندۀ نویسنده – که در آن موقع متصدی وزارت معارف بودم – برای جلوگیری از افراط‌کاری‌ها مشغول کار شدم. ... به تمام وزارت‌خانه‌ها مراتب را اعلام داشتم و تأکید کردم که از هرگونه شتاب‌زدگی در تغییر و تبدیل کلمات و اصطلاحات خودداری کنند تا وزارت معارف اقدام نماید، و اکنون درنظر دارد که انجمن مخصوصی مرکب از دانشمندان و اهل ادب و تحقیق تشکیل دهد که موضوع را مورد بحث و شُور قرار دهند... پیشنهاد خود را به‌عرض رسانیده، مورد تصویب قرار گرفت... . در همان حال، به‌یاری آقای فروغی – که در آن وقت سِمَت ریاست دولت را داشتند – وزارت معارف در اوایل ۱۳۱۴ شمسی کارخانۀ لغت‌سازی آن اشخاص را متوقف ساخته و آن انجمن ادبی – که برحسب پیشنهاد این بنده به نام «فرهنگستان» موسوم گردید – به‌صورت رسمی تشکیل یافت... . اولین جلسۀ فرهنگستان در عمارت سابق مدرسۀ حقوق (لاله‌زار، کوچۀ اتابک)، در تاریخ خرداد ۱۳۱۴ در تحت ریاست خود مرحوم فروغی انعقاد یافت... .
در جای دیگر می‌گوید: «... اول در این باب یک عده‌ای در وزارت جنگ پیشنهاد شدند. خدا بیامرزد، ذبیح‌الله بهروز و چند نفر دیگر و ارباب کیخسرو [را] ... بنده گزارش به‌عرض رساندم... اجازه بفرمایید که یک جلسه‌ای تشکیل بدهیم به‌عنوان آکادمی و اسمش را پیشنهاد کردم که «فرهنگستان» بگذاریم... . در آنجا سی نفر از استادان فاضل و لغت‌شناس و دانشمند و همچنین بعضی نظامی‌ها هم در آن شرکت کردند و یک سلسله لغات در فرهنگستان وضع شد...».

خلاصه‌شده از: علی‌محمد طرفداری، مقالۀ «ملی‌گرایی، سره‌نویسی، و شکل‌گیری فرهنگستان زبان فارسی در دورۀ پهلوی اول»، گنجینۀ اسناد، بهار ۱۳۸۹، شمارۀ ۷۷، ص ۶۱–۶۳.

🖋استاد #علی_اصغر_حکمت (۲۱ فروردین ۱۲۷۲ – ۱ شهریور ۱۳۵۹)
#گروه_واژه_گزینی_فرهنگستان_زبان_و_ادب_فارسی
@cheshmocheragh
#حسن_انوری:

🔸یکی از ویژگی های زبان فارسی از جهت مدنی و تمدنی است


🔸یکی از ویژگی‌های زبان فارسی از جهت مدنی و تمدنی است. اگر بخواهیم از منظر روابط بین‌المللی به زبان فارسی نگاه کنیم باید بگویم زمانی که زبان فرانسوی و زبان نگلیسی هنوز بین‌المللی نشده بودند، زبان فارسی، زبان بین‌المللی بود؛ زبان فارسی از اقصی نقاط هندوستان تا جنوب شرقی اروپا، زبان طبقه فرهیخته و به قول فرنگی‌ها طبقه الیت جامعه بود، پادشاهان عثمانی نه تنها فارسی خوب می‌دانستند، به زبان فارسی شعر می‌سرودند. در جنوب شرقی اروپا و در هرزگوین برای بسیاری از  آثار ادبی فارسی شرح نوشته شده است؛ مثلا «شرح حافظ» که در آنجا نوشته شده، خیلی معروف است و حتی امروزه هم حافظ‌شناسان به آن مراجعه می‌کنند. تعداد فرهنگ‌های لغت فارسی که در هندوستان نوشته شده خیلی بیشتر از فرهنگ‌هایی است که در خود ایران نوشته شده است. این یکی از ویژگی‌های زبان فارسی در تاریخ است که اگر زبان بین‌المللی برایش اغراق باشد،  زبان شبه‌بین‌المللی بوده است و در قسمت‌ها مهم جهان متمدن، زبان مردم فرهیخته و الیت بوده است.

@shahnamehpajohan

🔸 https://www.tg-me.com/eshtadan
اول آبان، روز بزرگداشت ابوالفضل بیهقی گرامی باد

نگاهی به زندگی ابوالفضل بِيهقی


#ابوالفضل_محمدبن_حسين_بيهقی دبير و مورّخ دورهٔ غزنوی #مؤلف_تاريخ_بيهقی، كه به تصريح ابوالحسن بيهقی در تاريخ بيهقی، در دِهِ حارث‎آباد بيهق، واقع در دو فرسنگی جنوب سبزوار، ولادت يافت. تاريخ تولّد او، در تاريخ بيهق و متن تاريخ بيهقی، كه دو منبع اصلي برای ترجمۀ حال وي به شمار می‎رود، ذكر نشده، امّا از آنجا كه بيهقی، در ذكر واقعه‎ای مربوط به سال ۴۰۰ ق، خود را به تصريح پانزده ساله و جايی ديگر، ضمن شرح وقايع سال ۴۰۲ ق، شانزده ساله معرّفی كرده است، می‎توان گفت كه سال ولادت در حدود ۳۵۸ ق بوده است.

از خانواده، روزگار طفوليّت و نوجوانی او جز اين اطّلاعي نداريم كه پدرش از مردم بيهق (سبزوار كنوني) بوده و حسين نام داشته است بيهقی. يك بار با لقب احترام‎آميز «خواجه» از پدر خود ياد كرده است و دور نيست كه پدرش نيز شغل ديوانی داشته است.

از قراين پيداست كه او ابتدا در سبزوار و بعد هم مدّتی در نيشابور به تحصيل علم و فراگرفتن دبيری مشغول بوده تا اينكه در ادب سرآمد شده و سرانجام در ۲۷ سالگی به خدمت ديوان رسالت محمودی، به رياست بونصر مشكان، در آمده است.

بونصر، پيش از مرگ (۴۳۱ ق)، به مسعود سفارش كرده بود كه بيهقی را جانشين او كند، امّا مسعود رياست ديوان رسالت را به بوسهل زوزنی داد و بيهقی را به مقام نيابت او منصوب كرد و بيهقی، چون «لختی حال شرارت و زَعارت» در وی ديده بود، رقعه‎ای به سلطان نوشت در معنی استعفا از دبيری و خواست كه به كار ديگری مشغول شود، امّا سلطان استعفای او را نپذيرفت و به بوسهل سفارش كرد كه «او دبير پدرم بوده است و معتمد، وی را نيكودار، اگر شكايتی كند، همداستان نباشم». بدين ترتيب تا مسعود بود كار بيهقی بر نظام بود.
مسعود، پس از شكست از سلاجقه در دندانقان (۴۳۱ ق)، زماني بر بوسهل خشم گرفت و در ذوالحجّة همان سال او را به بُست فرستاد. در آن زمان بيهقی، به خليفتی و نايبی بوسهل، عملاً رياست ديوان رسالت را برعهده داشت. مسعود در سال ۴۳۲ ق در پی شورش غلامانش كشته شد و كارها از لونی ديگر گشت.

با اين حال بيهقی، طیّ نُه سال حكومتِ امير محمّد و مودودبن مسعود (۴۴۱ ـ ۴۳۲ ق)، همچنان در ديوان رسالت محترم بود، امّا پس از مودود و طیّ مدّت كوتاهِ دست به دست شدن حكومت ميان چند امير ديگر غزنوی، و به ويژه كمی بعد از آغاز سلطنت عبدالرّشيد به سال ۴۴۱ ق، حال وی رو در تباهي نهاد، زيرا او به عنوان رئيس ديوان رسالت، از رفتار نامناسب غلامي سركش به نام «تومان» يا «نويان»، اظهار ناخشنودی می‎كرد، و تومان بدان سبب نزد امير از وي سعايت كرد و سرانجام هم اجازه يافت كه وی را فرو گيرد و خانه‎اش را غارت كند؛ در اين غارت مقداری از اسناد تاريخی و يادداشت‌هايی كه فراهم آورده بود از دست رفت. در جريان اين حادثه، بيهقی در قلعه‎ای مقيّد ماند و متعاقب آن قاضی غزنی، به قول ابوالحسن بيهقی، «او را از جهت مُهرزنی» از قلعه به حبس خود برد.

با جلوس فرّخزادبن مسعود، بيهقی از حبس رهيد و مشاور و معتمد او شد، و به نوشتهٔ ابوالحسن بيهقی زمانی دبير او نيز بود. امّا از اواخر سلطنت او انزوا گزيد و در غزنين به تصنيف تاريخ خويش پرداخت (۴۴۸ ق)، لكن از اشارات بيهقی به دوران سلطنت فرّخزاد برنمی‎آيد كه وی در دستگاه او بركار بوده است، بلكه همواره تصريح دارد كه به كار نگارشِ تاريخ اشتغال داشته و در انزوا می‎زيسته است.
در ميانهٔ كار وي بود كه فرّخزاد به سال ۴۵۱ ق درگذشت و برادرش، ابراهيم بن مسعود، بر تخت نشست و واپسين سالهای عمر بيهقی همه در روزگار اميری وی گذشت. بيهقی از اين پس تمامی وقت خود را به تأليف كتاب خويش اشتغال داشت و سرانجام در ماه صفر ۴۷۰ ق در غزنه درگذشت، بی‎آنكه از گورجای وی اثری برجای باشد يا حتّی ذكری از آن در جايی بيايد.

(برگرفته از: تاریخ بیهقی، تألیف ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی، مقدمه، تصحیح، تعلیقات، توضیحات و فهرستها: دکتر محمدجعفر یاحقی ـ مهدی سیدی، تهران: سخن، ۱۳۸۸).


@kheradsarayeferdowsi
Forwarded from اتچ بات
ابوالفضل بیهقی


👁‍🗨و حسنک قریبِ هفت سال بر دار بماند، چنان‌که پای‌هایش همه فروتراشید و خشک شد، چنان‌که اثری نماند. تا به دستوری فرودگرفتند و دفن کردند، چنان‌که کس ندانست که سرش کجاست و تن کجاست.
و مادرِ حسنک زنی بود سخت‌جگر. او را چنان شنودم که دوسه ماه این حدیث پنهان داشتند. چون بشنید، جَزَعی نکرد چنان‌که زنان کنند، بل‌که بگریست به درد، چنان‌که حاضران از دردِ او خون گریستند. پس گفت: بزرگا مردا که این پسرم بود! که پادشاهی چون محمود این جهان بدو داد و پادشاهی چون مسعود آن جهان.

⚪️ ذکر بردار.کردن حسنک وزیر , تاریخ مسعودی مشهور به بیهقی
با صدای: #محمود_دولت_آبادی

⭐️حسنک وزیر، آخرین وزیر  محمود غزنوی بود که به دستور مسعود غزنوی،به دار آویخته شد. 🔻



https://www.tg-me.com/eshtadan
🔹بیهقی و تاریخ پایه‌ای

«و بیشتر مردم عامه آنند که باطل ممتنع را دوست‌تر دارند چون اخبار دیو و پری و غول بیابان و کوه و دریا که احمقی هنگامه سازد و گروهی همچنو گرد آیند و وی گوید در فلان دریا جزیره‌ای دیدم و پانصد تن جایی فرود آمدیم در آن جزیره و نان پختیم و دیگ‌ها نهادیم، چون آتش تیز شد و تبش بدان زمین رسید از جای برفت، نگاه کردیم ماهی بود! و به فلان کوه چنین و چنین چیزها دیدم! و پیرزنی جادو مردی را خر کرد و باز پیرزنی دیگر جادو، گوشِ او به روغنی بیندود تا مردم گشت! و آن چه بدین ماند از خرافات که خواب آرد نادانان را چون شب بر ایشان خوانند. و آن کس که سخن راست خواهند تا باور دارند ایشان را از دانایان شمرند، و سخت اندک است عدد ایشان، و ایشان نیکو فراستانند و سخن زشت را بیاندازند.»

📚تاریخ بیهقی، تصحیح علی اکبر فیاض، نشر هرمس، چ۲، ص ۷۷۲-۷۷۱

@ahle_tamyz

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
🔶به فراخور یکم آبان ماه روز ملی بزرگداشت ابوالفضل بیهقی، پدر نثر پارسی

بیهقی یک سخن امروزی ست
حسنک بر سر دارست هنوز

قلمش هر بد و خوبی که کشید
در جهان بر سر کارست هنوز


احمد یغمایی (امید)
یکم آبان۱۴۰۳
T.me/khourzad

برگرفته از کانال تلگرامی: می‌شود گفت که من هم هستم
https://www.tg-me.com/eshtadan
#دکتر_محمد_علی_اسلامی_ندوشن


🔹زبان فارسی از یک جهت در این صد ساله پیشرفت نمایانی کرده، از تعقید و تکلّفِ دوره‌ی قاجار خارج گردیده و نمونه‌های استواری از نثر به دست داده است. بازگشت به نثرِ ساده‌ی قرن پنجم از نوع بیهقی و قابوس‌نامه و سیاست‌نامه، نوشتنِ فارسی را تا حدّی به نثرِ جهانی نزدیک کرد، و آن را با منطق و نظم همراه نمود. قدری از غُلُوها، تعارف‌ها، لفّاظی‌ها و تکلّف‌ها کاست و فاصله‌ی میانِ اندیشه و کلام را نزدیک‌تر کرد. با این حال یک مشکل در نثرِ این صد ساله بر جای بوده است و آن "فقدانِ آزادیِ فکر" است که کلام را از شکفتگی و پویش باز داشته، از آهسته‌رَوی و تمجمج برکنار نداشته و حتّی گاه کار را به پَـر بستگی کشانده. رشدِ زبان که در گروِ اندیشه‌ی بی‌بیم است، نمی‌تواند تأمین گردد، مگر آنکه "تحرّکِ فرهنگی" در کشور، او را به جلو رانَد.
🔹ما در این دوره‌ها، جنب و جوشِ سیاسی و روزنامه‌ای داشته‌ایم، ولی جوششِ عمیقِ فرهنگی کم داشته‌ایم. در هر زمان، مسائلِ روزمرّه‌ی خاصّ خود، ذهن‌های مستعد را به خود مشغول می‌داشته و مانع از آن بوده که به آن سـوتر نگاه افکنده شود. ایران در برزخِ تجدّد و سنّت، در حکمِ ارّابه‌ای بوده است که به دو اسبِ متقابل بسته باشد، یکی به جلو بکشد و یکی به عقب، چنانکه اگر این ارّابه تاکنون گسیخته نشده، از سخت جانی‌اَش بوده.
🔹فکر، که بیشتر بر التهاب‌های درونی حرکت می‌کرده تا بر عمق، تنها انقباضِ دستگاهِ حکومت مانعِ کارش نبوده، بلکه از آن موذی‌تر، «خود سانسوری» بوده که بر اثر جوّ جامعه بر قلم تحمیل می‌شده.

                 #هشدار_روزگار

💎کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo.

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
▪️سوم آبان، سالگرد درگذشت فریدون مشیری (۱۳۰۵-۱۳۷۹)

من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم
من اینجا تا نفس باقی‌ست می‌مانم
من از اینجا چه می‌خواهم، نمی‌دانم!
امید روشنایی گرچه در این تیرگی‌ها نیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می‌رانم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک با دست تهی
گل برمی‌افشانم

@theapll

🔸 https://www.tg-me.com/eshtadan
#دکتر_ژاله_آموزگار

🔸یک صد و دومین محفل ماهانه میراث مکتوب.

آذرتاش آذرنوش در ایران ماند و به همان شکل سنتی ایرانی زیست.

🔸ژاله آموزگار به ایران‌دوستی آذرتاش آذرنوش اشاره کرد و گفت: اگر شرایط آذرنوش را داشته باشید و ایران بمانید و خانه‌ای که در آن زندگی می‌کنید پر از آثار ایرانی باشد بسیار مهم است. آذرتاش با این‌که همسری فرانسوی داشت و به راحتی می‌توانست به فرانسه برود اما در ایران ماند و به همان شکل سنتی ایرانی زیست.

🔸برگرفته از: خبرگزاری کتاب ایران

🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from خردسرای فردوسی یزد (سیروس حامی)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایران با همه‌ی ایرادهایی که دارد کشوری تاریخی و همه‌ی شئون آن طبیعی است و به همین دلیل فائق آمدن بر آن نیز به‌طور تاریخی غیر ممکن بوده است. منظورم تنها پیروزیِ دشمنان بیگانه بر او نیست، بلکه به‌ویژه دوستان و دشمنانِ داخلی نیز هست، می‌توان بر ایران فائق آمد، آن را تسخیر کرد، اما ادامه‌ی این فرمانروایی و اداره‌ی آن هرگز امری آسان و در دسترس هر «خربنده‌ای» نبوده است. یکی از امور خلاف‌آمد عادت در فرمانروایی در ایران و بر آن، اینست که جز با درکی عمیق از فرهنگ فراگیر آن نمی‌توان حکومت پایدار در آن ایجاد کرد. این را حتّی ترکان غزنوی و سلجوقی نیز می‌دانستند و تا می‌توانستند به آن عمل کردند.
هیچ یک از مهاجمان نتوانستند با تکیه بر آئینی یا ایدئولوژی خود، بر ایران فرمان رانند و کوشش کردند ادب و آداب ایرانی را از آنان بیاموزند.

✍️ زنده‌یاد استاد #دکتر_جواد_طباطبایی


پیوست :
«ما گل های خندانیم» سرودی از شادروان #عباس_يمينى_شريف، اجراى دانش آموزان ۱۳۵۲

ما گل های خندانیم
فرزندان ایرانیم
میهن پاک خود را
مانند جان می دانیم

ما باید دانا باشیم
هشیار و بینا باشیم
از بهر حفظ ایران
باید توانا باشیم



🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd

شاهنامه نوشتن، مستلزم ملت داشتن است / ما ملتِ غیبیم و حافظ لسان الغیب است، چون لسانِ یک ملت است

✍️ جواد طباطبایی، فیلسوف سیاسی ایران

اگر شاهنامۀ‌ حکیم ابوالقاسم فردوسی را بتوان همچون نظریه‌ای برای ملّت در ایران توضیح داد، می‌توان گفت که سرشت و شأنِ ملّی ایرانی هیچ نسبتی با هیچ ایدئولوژی ناسیونالیستی ندارد و نمی‌تواند با مقولات چنین ایدئولوژی‌هایی توضیح داده شود.

عرب‌ها جایی عنوان کرده‌اند که عرب، نمی‌تواند شاهنامه داشته باشد. می‌بایست بیان کرد که، شاهنامه نوشتن، مستلزمِ ملت داشتن است و اگر ملّت به اُمت مبدل شود؛ آن زمان دیگر نمی‌شود؛ شاهنامه داشت. اعراب نه تنها نمی‌توانند شاهنامه داشته باشند، بلکه حافظ و سعدی هم نخواهند داشت. حافظ، بیانِ اسطوره‌ ملی ما است. ما ملت غیبیم و حافظ لسان الغیب است، چون لسانِ یک ملت است.

مفهوم ایرانشهری و اندیشه‌‌ی ایرانشهری، در واقع کوششی است برای توضیح اینکه ملت ایران، ملت متفاوتی است. منطق ما، متفاوت از منطقِ امت است و ما ملتی هستیم، با تاریخی خاص و تنوع اقوام و گویش‌های متفاوت. ایران همیشه یک کشور بوده است و کشور نیز، یک ملت واحد است.

🆔 http://www.tg-me.com/ShahnamehToosi


🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
#دکتر_ژاله_آموزگار

«ما یک فرهنگ مداوم داریم. ما همانی هستیم که کاخ پاسارگاد و ستونهای تخت جمشید به دست ما بنا شده است و ما در صحنه بیستون تاریخ نگاشته ایم و در ضمن همانی هستیم که زیباترین کاشیها را در مسجد شیخ لطف الله به کار گرفته ایم و معماران ما اصفهان را نصف جهان کرده اند. این تداوم فرهنگی است نه گسستگی, ما همیشه بوده ایم گاهی اجبارا خاموش شده ایم ولی نمرده ایم . به موقع سر برافراشته ایم, گل کاشته ایم . ما با زنده نگاه داشتن آیین هایمان نگذاشتیم ریشه هایمان خشک شود . ما مانند ایزد رپیتون هستیم که در سرمای زمستانی به زیر زمین میرود ریشه گیاهان و آبهای زیرزمینی را گرم نگاه میدارد, ما هم در بدترین شرایط ریزه کاریهای فرهنگمان را در آعوش فشرده ایم از جانمان شیرش داده ایم تا همچنان ببالد و ببالد.»

#رادیو_شاهنامه
@radioshahnameh

🔸 https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from ایران بوم
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔵 🎞چرایی و انگیزه‌ی راستینِ روزِ ۷ آبان، روزِ بزرگداشتِ کوروش بزرگ

درود به همراهانِ گرامی

بر پایه‌ی پژوهش‌های استادِ دانشمند، دکتر عبدالمجید اَرفعی بر روی گل‌نبشته‌ها و سنگ‌نبشته‌ها، روزِ ۷ آبان، روزِ گشایش بابِل به دستِ «کوروشِ بزرگ» است.
نام‌گذاری چنین روزی برای بزرگداشتِ کوروشِ بزرگ نخستین‌بار از سوی استاد اَرفعی به جهانیان پیشنهاد شد، گاهی به نادرستی از این روز به نام زادروزِ «کوروشِ بزرگ» یاد می‌شود حال آنکه داده‌های مستندی از زادروزِ بزرگ‌ترین پادشاهِ تاریخ جهان در دست نیست و این روز برای پاسداشتِ دادگری و شکوه این پادشاه ایرانی است.

.
به ایران‌بوم؛ دریچه‌ای به فرهنگ ایران بپیوندید:
@IRANBoom_IR
2024/11/16 12:48:33
Back to Top
HTML Embed Code: