Forwarded from خردسرای فردوسی مازندران (علیاکبر قاسمی گلافشانی)
🔹۱۷ مهر سالروز درگذشت استاد محمدرضا شجریلن است. (تاریخ درگذشت: ۱۷ مهر ۱۳۹۹)
روانش شاد و مینوی باد.
آن یگانه خسرو آواز گقت:
"خاک پای مردم ایران" منم
این سخن نقشی کنون بر گور اوست
تا بگوید عشق جاویدان منم
هرکه بشنید این سخن گفت آفرین
همچنان عاشق بر این سامان منم
مرغ جانش چون ز تن پرواز کرد
بلبلی گفت از پریشانان منم
عندلیبی بر مزارش مویه کرد:
در غمت نالان شباروزان منم
🔹با احترام
علیاکبر قاسمی گلافشانی
🆔 @mazand_kheradsarayeferdowsi
روانش شاد و مینوی باد.
آن یگانه خسرو آواز گقت:
"خاک پای مردم ایران" منم
این سخن نقشی کنون بر گور اوست
تا بگوید عشق جاویدان منم
هرکه بشنید این سخن گفت آفرین
همچنان عاشق بر این سامان منم
مرغ جانش چون ز تن پرواز کرد
بلبلی گفت از پریشانان منم
عندلیبی بر مزارش مویه کرد:
در غمت نالان شباروزان منم
🔹با احترام
علیاکبر قاسمی گلافشانی
🆔 @mazand_kheradsarayeferdowsi
نگاهی به نامه رستم فرخزاد به برادر
✍️ #جلال_خالقی_مطلق:
سراسر نامه رستم به برادرش پر از احساسات گرم میهن دوستی است و مضمون مصرع دوم بیت ۸۰ (داستان یزدگرد شهریار) نقطه اوج آن . حافظ به خاطر «هوای مسکن مالوف و عهد یارقدیم» از سفر عذر میخواهد، رستم با دریغ از «باد نوشین ایران زمین» به سفر مرگ می رود. در بندهش سخن از «ایرانشهر آبادان خوشبوی» است و این صفت «خوشبوی» در واقع برابر همان «باد نوشین» است. در دینکرد در توصیف ستایش آمیز ایران آمده است : در بارۀ رنگ خودی و رنگ بیرونی ایرانشهر از دیدگاه دین بهی ، چنین است رنگ خودی ایرانشهر؛ نیکو آفرینش بر آیین دین مزدیسنا، و رنگ بیرونی آن، چند گونه است و ... آراسته و پاک و خوبچهر و خوببوی و پرشادمانی.
https://www.tg-me.com/ShahnamehToosi
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
✍️ #جلال_خالقی_مطلق:
سراسر نامه رستم به برادرش پر از احساسات گرم میهن دوستی است و مضمون مصرع دوم بیت ۸۰ (داستان یزدگرد شهریار) نقطه اوج آن . حافظ به خاطر «هوای مسکن مالوف و عهد یارقدیم» از سفر عذر میخواهد، رستم با دریغ از «باد نوشین ایران زمین» به سفر مرگ می رود. در بندهش سخن از «ایرانشهر آبادان خوشبوی» است و این صفت «خوشبوی» در واقع برابر همان «باد نوشین» است. در دینکرد در توصیف ستایش آمیز ایران آمده است : در بارۀ رنگ خودی و رنگ بیرونی ایرانشهر از دیدگاه دین بهی ، چنین است رنگ خودی ایرانشهر؛ نیکو آفرینش بر آیین دین مزدیسنا، و رنگ بیرونی آن، چند گونه است و ... آراسته و پاک و خوبچهر و خوببوی و پرشادمانی.
https://www.tg-me.com/ShahnamehToosi
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه
تو این را دروغ و فسانه مدان
به یکسان رَوِشنِ زمانه مدان
از او هرچه اندرخورد با خرد
دگر بر ره رمز معنی برد
این تالار بازتاب دهنده برداشتهای گرداننده از واکاوی رازهای نهفته در ژرفای داستانهای شاهنامه است.
گرداننده تالار : سیروس حامی
@Cyrus_Hami
به یکسان رَوِشنِ زمانه مدان
از او هرچه اندرخورد با خرد
دگر بر ره رمز معنی برد
این تالار بازتاب دهنده برداشتهای گرداننده از واکاوی رازهای نهفته در ژرفای داستانهای شاهنامه است.
گرداننده تالار : سیروس حامی
@Cyrus_Hami
همای
پرسش یکی از دوستان است که همای چگونه هم نام پسران است هم نام دختران، یعنی چرا از قرنهای گذشته شواهدی به دست است که همای اسم پسران هم بوده. پاسخ ساده است و شاید سابقاً نیز به آن در این یادداشتها اشارهای شده باشد: همای به عنوان نام پسران بازمانده است از هُمایَه
hu-māya
و همای به عنوان نام دختران بازمانده است از هُمایا
hu-māyā
یعنی با نشانهٔ تأنیث در پایان آن. در اسناد هخامنشی آنچه به دست است، تا آن جا که نویسنده میداند، humāya است، یعنی نام مردان. در اوستا humāyā دختر گشتاسپ مشهور است. یک humāyaka هم در اوستا هست که نامش یک پسوند تصغیر دارد. از این نام همایک در ایرانی میانه نیز شواهدی به دست است. در هندی باستان هم از هر دو میتوان شواهدی یافت، هم از sumāyā که مؤنث است و هم از sumāya که مذکر است.
معنای نام صاحبقدرت و صاحب قدرت فوقالعاده و صاحب "مایا" و ورجاوند و مانند اينهاست.
تحول هر دو نام humāyā و humāya به یک سان بوده و آن تبدیل هر دو به همای است. از اینها معلوم میشود که چرا همای هم نام مردان بوده و هم نام زنان.
به جهت شواهد و توضیحات میتوان رجوع کرد به این کتاب:
Ulla Remmer, Frauennamen im Rigveda und im Avesta, Wien, 2006, 139ff.
🔹برگرفته از کانال تلگرامی:دکتر سید احمد رضا قائم مقامی
https://www.tg-me.com/eshtadan
پرسش یکی از دوستان است که همای چگونه هم نام پسران است هم نام دختران، یعنی چرا از قرنهای گذشته شواهدی به دست است که همای اسم پسران هم بوده. پاسخ ساده است و شاید سابقاً نیز به آن در این یادداشتها اشارهای شده باشد: همای به عنوان نام پسران بازمانده است از هُمایَه
hu-māya
و همای به عنوان نام دختران بازمانده است از هُمایا
hu-māyā
یعنی با نشانهٔ تأنیث در پایان آن. در اسناد هخامنشی آنچه به دست است، تا آن جا که نویسنده میداند، humāya است، یعنی نام مردان. در اوستا humāyā دختر گشتاسپ مشهور است. یک humāyaka هم در اوستا هست که نامش یک پسوند تصغیر دارد. از این نام همایک در ایرانی میانه نیز شواهدی به دست است. در هندی باستان هم از هر دو میتوان شواهدی یافت، هم از sumāyā که مؤنث است و هم از sumāya که مذکر است.
معنای نام صاحبقدرت و صاحب قدرت فوقالعاده و صاحب "مایا" و ورجاوند و مانند اينهاست.
تحول هر دو نام humāyā و humāya به یک سان بوده و آن تبدیل هر دو به همای است. از اینها معلوم میشود که چرا همای هم نام مردان بوده و هم نام زنان.
به جهت شواهد و توضیحات میتوان رجوع کرد به این کتاب:
Ulla Remmer, Frauennamen im Rigveda und im Avesta, Wien, 2006, 139ff.
🔹برگرفته از کانال تلگرامی:دکتر سید احمد رضا قائم مقامی
https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
💎نوزدهم مهر ماه، زادروز محقق بزرگ معاصر ، ادیب ، استاد بلند پایه دانشگاه تهران و شاعر برجسته دکتر #محمدرضا_شفیعی_کدکنی گرامی باد.
🔹محمدرضا شفیعی کدکنی نویسنده، شاعر و استاد ممتاز زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران است. او در کدکن از روستاهای قدیمی، بین نیشابور و تربتحیدریه زاده شد و از آغاز کودکی نزد پدرش و محمدتقی ادیب نیشابوری "ادیب نیشابوریدوم" به فراگیری زبان و ادبیات عرب پرداخت. "در هفتسالگی بخشهایی از الفیه ابنمالک را از حفظ بود و فقه، کلام و اصول را نزد شیخ هاشم قزوینی معروف به "فقیه آزادگان" و نزد محمدهادی میلانی فراگرفت.
🔹وی به پیشنهاد دکتر علیاکبر فیاض، در دانشگاه فردوسی مشهد نامنویسی کرد و در کنکور آن سال نفر اول شد و به دانشکده ادبیات رفت و مدرک کارشناسی در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه فردوسی و مدرک دکتری را نیز در همین رشته از دانشگاه تهران گرفت.
او از سال ۱۳۴۸ استاد دانشگاه تهران است. بدیعالزمان فروزانفر زیر برگه پیشنهاد استخدام وی نوشته بود «احترامی است به فضیلت».
دیر زندگانی باد.
✍ محمدرضا شفیعی کدکنی
ای نگاهت خنده مهتاب ها
بر پرند رنگ رنگ خواب ها
ای صفای جاودان هرچه هست:
باغ ها، گل ها، سحر ها، آب ها
ای نگاهت جاودان افروخته
شمع ها ، خورشیدها ، مهتاب ها
ای طلوع بی زوال آرزو
در صفای روشنی محراب ها
ناز نوشینی تو و دیدار توست
خنده مهتاب در مرداب ها
در خرام نازنینت جلوه کرد
رقص ماهی ها و پیچ و تاب ها
https://www.tg-me.com/eshtadan
🔹محمدرضا شفیعی کدکنی نویسنده، شاعر و استاد ممتاز زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه تهران است. او در کدکن از روستاهای قدیمی، بین نیشابور و تربتحیدریه زاده شد و از آغاز کودکی نزد پدرش و محمدتقی ادیب نیشابوری "ادیب نیشابوریدوم" به فراگیری زبان و ادبیات عرب پرداخت. "در هفتسالگی بخشهایی از الفیه ابنمالک را از حفظ بود و فقه، کلام و اصول را نزد شیخ هاشم قزوینی معروف به "فقیه آزادگان" و نزد محمدهادی میلانی فراگرفت.
🔹وی به پیشنهاد دکتر علیاکبر فیاض، در دانشگاه فردوسی مشهد نامنویسی کرد و در کنکور آن سال نفر اول شد و به دانشکده ادبیات رفت و مدرک کارشناسی در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه فردوسی و مدرک دکتری را نیز در همین رشته از دانشگاه تهران گرفت.
او از سال ۱۳۴۸ استاد دانشگاه تهران است. بدیعالزمان فروزانفر زیر برگه پیشنهاد استخدام وی نوشته بود «احترامی است به فضیلت».
دیر زندگانی باد.
✍ محمدرضا شفیعی کدکنی
ای نگاهت خنده مهتاب ها
بر پرند رنگ رنگ خواب ها
ای صفای جاودان هرچه هست:
باغ ها، گل ها، سحر ها، آب ها
ای نگاهت جاودان افروخته
شمع ها ، خورشیدها ، مهتاب ها
ای طلوع بی زوال آرزو
در صفای روشنی محراب ها
ناز نوشینی تو و دیدار توست
خنده مهتاب در مرداب ها
در خرام نازنینت جلوه کرد
رقص ماهی ها و پیچ و تاب ها
https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
▪️نوزدهم مهرماه، سالروز درگذشت «محمدرضا راشدمحصل» استاد برجستۀ زبان و ادبیات فارسی
(زادهٔ خرداد ۱۳۱۵ در بیرجند–۱۹ مهر ۱۴۰۲)
▪️روانشاد دکتر محمدرضا راشد محصل ، درخردادماه سال ۱۳۱۵ متولد شد. پدر و پدربزرگش از علمای دین و مورد وثوق و احترام مردم بودند. وی پس از اتمام تحصیلات مقدماتی و دوره های عالی تحصیلی در سال ۱۳۵۳ مدرک دکترای زبان و ادبیات فارسی را گرفت.
آثار📚
واژههای گویشی در نوشتههای ابوریحان بیرونی
درآمدی بر دستور زبان اوستایی
گزیدههای زاداسپرم
نجاتبخشی در ادیان
زند بهمنیسن
کتیبههای ایران باستان
سروش یسن اوستا
وزیدگیهای زاداسپرم
دینکرد هفتم
راهنمای زبان سنسکریت.
https://www.tg-me.com/eshtadan
(زادهٔ خرداد ۱۳۱۵ در بیرجند–۱۹ مهر ۱۴۰۲)
▪️روانشاد دکتر محمدرضا راشد محصل ، درخردادماه سال ۱۳۱۵ متولد شد. پدر و پدربزرگش از علمای دین و مورد وثوق و احترام مردم بودند. وی پس از اتمام تحصیلات مقدماتی و دوره های عالی تحصیلی در سال ۱۳۵۳ مدرک دکترای زبان و ادبیات فارسی را گرفت.
آثار📚
واژههای گویشی در نوشتههای ابوریحان بیرونی
درآمدی بر دستور زبان اوستایی
گزیدههای زاداسپرم
نجاتبخشی در ادیان
زند بهمنیسن
کتیبههای ایران باستان
سروش یسن اوستا
وزیدگیهای زاداسپرم
دینکرد هفتم
راهنمای زبان سنسکریت.
https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
✅ حالی من اندر عاشقی داوِ تمامی میزنم
🔹 حافظ
🔹همنوازی: چهارمضراب سهتار در سهگاه، کاری از جلال ذالفنون
🔹عمریست تا من در طلب هر روز گامی میزنم
دستِ شفاعت هر زمان در نیک نامی میزنم
بیماه مهرافروزِ خود تا بگذرانَم روز خود؛
دامی به راهی مینهم مرغی به دامی میزنم
اورنگ کو؟ گلچهر کو؟ نقشِ وفا و مهر کو؟
حالی من اندر عاشقی داوِ تمامی میزنم
تا بو که یابم آگهی از سایهی سروِ سَهی
گلبانگِ عشق از هر طرف بر خوش خُرامی میزنم
هرچند کـآن آرامِ دل دانم نبخشد کامِ دل؛
نقشِ خیالی میکشم فالِ دوامی میزنم
دانم سر آرد غصِّه را رنگین برآرد قصِّه را
این آه خون افشان که من هر صبح و شامی میزنم
با آن که از وی غایبم وز می چو حافظ تایبم؛
در مجلسِ روحانیان گَه گاه جامی میزنم
🔹چامه خوان: منوچهر فریدونی
نهم اسفندماه ۱۴۰۲
🔹داو
۱. نوبت بازی (بهویژه در قمار).
۲. ادعا و دعوی کاری.
⟨ داو دادن: (مصدر متعدی) [قدیمی] در بازی یا در قمار حق تقدم برای حریف قائل شدن؛ نوبتدادن.
⟨ داو یافتن: (مصدر لازم) [قدیمی] نوبت یافتن؛ فرصت یافتن.
فرهنگ فارسی عمید
https://www.tg-me.com/Namvarnameh/6207
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
🔹بزرگداشت حافظ
🔹 حافظ
🔹همنوازی: چهارمضراب سهتار در سهگاه، کاری از جلال ذالفنون
🔹عمریست تا من در طلب هر روز گامی میزنم
دستِ شفاعت هر زمان در نیک نامی میزنم
بیماه مهرافروزِ خود تا بگذرانَم روز خود؛
دامی به راهی مینهم مرغی به دامی میزنم
اورنگ کو؟ گلچهر کو؟ نقشِ وفا و مهر کو؟
حالی من اندر عاشقی داوِ تمامی میزنم
تا بو که یابم آگهی از سایهی سروِ سَهی
گلبانگِ عشق از هر طرف بر خوش خُرامی میزنم
هرچند کـآن آرامِ دل دانم نبخشد کامِ دل؛
نقشِ خیالی میکشم فالِ دوامی میزنم
دانم سر آرد غصِّه را رنگین برآرد قصِّه را
این آه خون افشان که من هر صبح و شامی میزنم
با آن که از وی غایبم وز می چو حافظ تایبم؛
در مجلسِ روحانیان گَه گاه جامی میزنم
🔹چامه خوان: منوچهر فریدونی
نهم اسفندماه ۱۴۰۲
🔹داو
۱. نوبت بازی (بهویژه در قمار).
۲. ادعا و دعوی کاری.
⟨ داو دادن: (مصدر متعدی) [قدیمی] در بازی یا در قمار حق تقدم برای حریف قائل شدن؛ نوبتدادن.
⟨ داو یافتن: (مصدر لازم) [قدیمی] نوبت یافتن؛ فرصت یافتن.
فرهنگ فارسی عمید
https://www.tg-me.com/Namvarnameh/6207
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
🔹بزرگداشت حافظ
Telegram
نامورنامه
.✍دکتر محمد علی اسلامی ندوشن
..وقتی [حافظ] در اوّلین غزل میگوید:
«شبِ تاریک و بیمِ موج و گردابی چنین هائل
کجا دانند حال ما سبکبارانِ ساحلها؟»
آیا نه آنست که زبانِ حالِ ایرانی را میسراید که در یکی از ناامنترین نقطههای دنیا، ماجراهای شگرفی را از سر گذرانده؟ «لشکر سلم و تور در آن گم شده» و «جرس فریاد میدارد که بربَندید محملها؟»
رمز کار حافظ در چیست؟
تنها جوابی که دارم این است که ایران کشور عجایب است. در دورانی فریدون و گودرز و بیژن پروراند، و در دورانی «شمسِ پرنده» و «حافظِ پشمینهپوش»، و هنوز هم از غافلگیر کردن و متحیّر کردن باز نایستاده
.................................
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
@sarv_e_sokhangoo
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
..وقتی [حافظ] در اوّلین غزل میگوید:
«شبِ تاریک و بیمِ موج و گردابی چنین هائل
کجا دانند حال ما سبکبارانِ ساحلها؟»
آیا نه آنست که زبانِ حالِ ایرانی را میسراید که در یکی از ناامنترین نقطههای دنیا، ماجراهای شگرفی را از سر گذرانده؟ «لشکر سلم و تور در آن گم شده» و «جرس فریاد میدارد که بربَندید محملها؟»
رمز کار حافظ در چیست؟
تنها جوابی که دارم این است که ایران کشور عجایب است. در دورانی فریدون و گودرز و بیژن پروراند، و در دورانی «شمسِ پرنده» و «حافظِ پشمینهپوش»، و هنوز هم از غافلگیر کردن و متحیّر کردن باز نایستاده
.................................
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
@sarv_e_sokhangoo
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
◼️ بیست و یکم مهرماه سالروز درگذشت غلامحسین مصاحب، ریاضیدان و سرپرست دائرةالمعارف فارسی
مصاحب صاحب شمّ ابتکاری و تازهیابی بود. دو موردی را که مناسب است عرض کنم یکی ابداع حروف کج برای خط فارسی است به منظور آنکه در عرض حروف معروف به ایتالیک در خطهای لاتینی قرار بگیرد و همان نوع استعمال را داشته باشد. این حروف تا حدودی رواج یافته است و در کتب و مجلات کم و بیش استعمال پذیرفته است. دیگری استعمال عدد صفر است به شکل دایرهای بسیار کوچک و به شکلی که درونش سیاه نباشد (تقریباً به مانند صفر در عددهای اروپایی) و این استعمال اگرچه تازهیاب مینماید، بازیابی اوست از آنچه مرسوم قدمای ما بود و در نسخ خطی ریاضی معمولاً عدد صفر به همین اسلوب دیده شده است و طبیعی است که اگر صفر و نقطه به یک شکل باشد موجب خطا و اشتباه خواهد بود. مرجح آن است که وجه تمایزی میان آن دو گذاشته شود. مصاحب خود در صفحۀ ۱۳ مدخل دائرةالمعارف تفصیلی در این باب دارد.
مصاحب در زمینۀ لغت و پهنۀ بسیار وسیع آن آزمایشها کرد و مخصوصاً در مورد وضع لغات جدید در قبال لغتها و اصطلاحهای خارجی که به مناسبت احتیاج و ضرورت ناچار از وارد کردن آنها هستیم رویهای و اسلوبی داشت که بر روش و ترتیب فرهنگستانها امتیاز داشت و علیالاصول دارای زنندگی و ناچسبی نبود. سالها بود که با جمعی از دوستان خود هفتهای یک روز مینشست و به بحث و فحص در لغات از آن دست میپرداختند. احمد آرام و صفی اصفیا و حسین گلگلاب و مصطفی مقرّبی و ناصح ناطق از آن زمرهاند. یک جزوه از حاصل کارشان فرهنگ اصطلاحات جغرافیایی است که در سال ۱۳۳۸ به چاپ رسید. مقدمۀ آن کتاب گویای روشی روشن است که مصاحب بدان پایبندی داشت.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۵۷۶-۵۷۷]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
مصاحب صاحب شمّ ابتکاری و تازهیابی بود. دو موردی را که مناسب است عرض کنم یکی ابداع حروف کج برای خط فارسی است به منظور آنکه در عرض حروف معروف به ایتالیک در خطهای لاتینی قرار بگیرد و همان نوع استعمال را داشته باشد. این حروف تا حدودی رواج یافته است و در کتب و مجلات کم و بیش استعمال پذیرفته است. دیگری استعمال عدد صفر است به شکل دایرهای بسیار کوچک و به شکلی که درونش سیاه نباشد (تقریباً به مانند صفر در عددهای اروپایی) و این استعمال اگرچه تازهیاب مینماید، بازیابی اوست از آنچه مرسوم قدمای ما بود و در نسخ خطی ریاضی معمولاً عدد صفر به همین اسلوب دیده شده است و طبیعی است که اگر صفر و نقطه به یک شکل باشد موجب خطا و اشتباه خواهد بود. مرجح آن است که وجه تمایزی میان آن دو گذاشته شود. مصاحب خود در صفحۀ ۱۳ مدخل دائرةالمعارف تفصیلی در این باب دارد.
مصاحب در زمینۀ لغت و پهنۀ بسیار وسیع آن آزمایشها کرد و مخصوصاً در مورد وضع لغات جدید در قبال لغتها و اصطلاحهای خارجی که به مناسبت احتیاج و ضرورت ناچار از وارد کردن آنها هستیم رویهای و اسلوبی داشت که بر روش و ترتیب فرهنگستانها امتیاز داشت و علیالاصول دارای زنندگی و ناچسبی نبود. سالها بود که با جمعی از دوستان خود هفتهای یک روز مینشست و به بحث و فحص در لغات از آن دست میپرداختند. احمد آرام و صفی اصفیا و حسین گلگلاب و مصطفی مقرّبی و ناصح ناطق از آن زمرهاند. یک جزوه از حاصل کارشان فرهنگ اصطلاحات جغرافیایی است که در سال ۱۳۳۸ به چاپ رسید. مقدمۀ آن کتاب گویای روشی روشن است که مصاحب بدان پایبندی داشت.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ دوم ۱۴۰۰، ج ۱، ص ۵۷۶-۵۷۷]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
@AfsharFoundation
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
غلامحسین مُصاحب (زادهٔ ۱۲۸۹ تهران - درگذشتهٔ ۲۱ مهر ۱۳۵۸) ریاضیدان و دانشنامهنویس ایرانی بود.
یادش گرامی.
ترانه مصاحب: هرگاه از من میخواهند مطلبی درباره پدرم (غلامحسین مصاحب) بنویسم دچار عذاب وجدان میشوم، زیرا احساس میکنم نمیتوانم حق مطلب را به درستی درباره ایشان ادا کنم. زمینههای تخصصی و جنبههای شخصیتی پدرم به قدری زیاد و متنوع است که نوشتن درباره آنها متخصصان مختلفی را طلب میکند. عشق و علاقه پدرم به خانواده، نقش او در سرپرستی اثر جاودانه «دایرةالمعارف فارسی»، عشق زیاد او به ریاضیات و ایجاد تغییرات بنیادی در نظام آموزشی ریاضیات کشور از طریق «تأسیس مؤسسه ریاضیات» در دانشسرای عالی (دانشگاه تربیت معلم فعلی)، تربیت ریاضیدانان جوان و آشنا کردن آنها با ریاضیات جدید، تألیف کتب برجسته ریاضی و شخصیت استثنایی و کمالطلب ایشان هر یک داستانهای جداگانه و زیادی دارد. وارد شدن به دنیای دکتر مصاحب کار بسیار دشواری است و نمیتوان به اختصار درباره او و دنیایش نوشت.
____
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
یادش گرامی.
ترانه مصاحب: هرگاه از من میخواهند مطلبی درباره پدرم (غلامحسین مصاحب) بنویسم دچار عذاب وجدان میشوم، زیرا احساس میکنم نمیتوانم حق مطلب را به درستی درباره ایشان ادا کنم. زمینههای تخصصی و جنبههای شخصیتی پدرم به قدری زیاد و متنوع است که نوشتن درباره آنها متخصصان مختلفی را طلب میکند. عشق و علاقه پدرم به خانواده، نقش او در سرپرستی اثر جاودانه «دایرةالمعارف فارسی»، عشق زیاد او به ریاضیات و ایجاد تغییرات بنیادی در نظام آموزشی ریاضیات کشور از طریق «تأسیس مؤسسه ریاضیات» در دانشسرای عالی (دانشگاه تربیت معلم فعلی)، تربیت ریاضیدانان جوان و آشنا کردن آنها با ریاضیات جدید، تألیف کتب برجسته ریاضی و شخصیت استثنایی و کمالطلب ایشان هر یک داستانهای جداگانه و زیادی دارد. وارد شدن به دنیای دکتر مصاحب کار بسیار دشواری است و نمیتوان به اختصار درباره او و دنیایش نوشت.
____
کانال تلگرامی ایرانبوم
https://www.tg-me.com/iranboom_ir
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
ایران بوم
نگرشی بر تاریخ و فرهنگ ایران زمین
www.iranboom.ir
www.iranboom.ir
🔹۲۱ مهر زادروز لوریس هایکازی چکناواریان (زاده ۲۱ مهر ۱۳۱۶ در بروجرد) آهنگساز، رهبر ارکستر و نقاش ایرانی است.
عمرشان دراز باد.
@iranboom_ir
🔸لوریس چکناواریان: اینقدر به ما نگویید اقلیت!
🔸لوریس چکناواریان در آیین بزرگداشت «گورگن موسسیان» گفت: اینقدر از کلمهی «اقلیت» استفاده نکنید و به ما نگویید شما اقلیت هستید؛ در ایران اقلیت وجود ندارد.
ارامنه، گناه نکردهاند که در زمان فتحعلیشاه قاجار، منطقهی ارمنستان از ایران جدا شد. ارامنه اقلیت نیستند، آنها فقط به مملکت خودشان بازگشتهاند. ما همه ایرانی هستیم و برای ایران زحمت کشیدهایم.
لوریس چکناواریان:
🔸هر کجا شاهنامه باشد، من هم هستم.
@iranboom_ir
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
عمرشان دراز باد.
@iranboom_ir
🔸لوریس چکناواریان: اینقدر به ما نگویید اقلیت!
🔸لوریس چکناواریان در آیین بزرگداشت «گورگن موسسیان» گفت: اینقدر از کلمهی «اقلیت» استفاده نکنید و به ما نگویید شما اقلیت هستید؛ در ایران اقلیت وجود ندارد.
ارامنه، گناه نکردهاند که در زمان فتحعلیشاه قاجار، منطقهی ارمنستان از ایران جدا شد. ارامنه اقلیت نیستند، آنها فقط به مملکت خودشان بازگشتهاند. ما همه ایرانی هستیم و برای ایران زحمت کشیدهایم.
لوریس چکناواریان:
🔸هر کجا شاهنامه باشد، من هم هستم.
@iranboom_ir
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Forwarded from آژفنداک هوخشَتَره (باستانشناسی، فرهنگ و زبانهایباستانی، تاریخایران،ادب پارسی) (کوروش👑)
پیرامون آریایی بودن واژه تومان!
میتوان گفت بیشتر فرهنگهای نامآور ایرانی، ریشهی واژه تومان را «مغولی/ترکی» دانستهاند. بنا بر گواهها و نوشتههای باستانی، این واژه ریشهی آریایی و هندواروپایی دارد که وام واژهوار درون زبانهای آلتایی مغولی - ترکی شده است. واژه تومان از واژه "من man" در زبان پارسی که یکای (=واحدی) سنجش سنگینیست گرفته شده است، این واژه نخستین بار در زبان تُخاری که زبان کوشانیان بوده، به کار رفته است. زبان تُخاری زبانیست هندواروپایی و خویشاوند زبانهای ایرانی که بسیار به زبان سلتی نزدیک است، و روزگاری از خاور(=شرق) ایران تا باختر(غرب) چین و دشتر(=جنوب) آسیای میانه گفتگو میشده است. تومان در زبان تخاری کهن به ریختار «تمان» و در تخاری نو به ریختار «تومانه» به چم(= معنی) دههزار به کار رفته است. از آنجا که زبان تُخاری با سرزمین آلتایی (ترکان و مغولان) نزدیک بوده، از این روی وام واژگان بسیاری به زبانهای مغولی و ترکی سپرده است. بنمایههای پژوهشی ترکیه نیز این واژه را از بُن ایرانی و تُخاری دانستهاند. همچون تارنمای شناخته شدهی واژهشناسی «اتیمولوژی ترکچه» که دربارهی ریشه شناختی واژگان ترکی است، واژهی تومان را ساخته شده از دو بخش tu و māna دانسته که« اندازهی بسیار» معنی میدهد.
Proto-İranca (Ana-İranca) yazılı örneği bulunmayan *tu-māna "'büyük ölçü', çok büyük sayı, onbin sayısı" sözcüğünden alıntıdır. İrani kaynak için bkz. Bailey 1985: 120. Toharca tmān/tumane bir İrani dilden alıntı olmalıdır. Cf. Douglas Adams, A Dictionary of Tocharian B 301.
https://www.etimolojiturkce.com/kelime/tümen
🔥 اندیشکده آژفنداک هوَخشَتَره 🔥
╔════ 💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare
اینستاگرام👇👇
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫═════╝
میتوان گفت بیشتر فرهنگهای نامآور ایرانی، ریشهی واژه تومان را «مغولی/ترکی» دانستهاند. بنا بر گواهها و نوشتههای باستانی، این واژه ریشهی آریایی و هندواروپایی دارد که وام واژهوار درون زبانهای آلتایی مغولی - ترکی شده است. واژه تومان از واژه "من man" در زبان پارسی که یکای (=واحدی) سنجش سنگینیست گرفته شده است، این واژه نخستین بار در زبان تُخاری که زبان کوشانیان بوده، به کار رفته است. زبان تُخاری زبانیست هندواروپایی و خویشاوند زبانهای ایرانی که بسیار به زبان سلتی نزدیک است، و روزگاری از خاور(=شرق) ایران تا باختر(غرب) چین و دشتر(=جنوب) آسیای میانه گفتگو میشده است. تومان در زبان تخاری کهن به ریختار «تمان» و در تخاری نو به ریختار «تومانه» به چم(= معنی) دههزار به کار رفته است. از آنجا که زبان تُخاری با سرزمین آلتایی (ترکان و مغولان) نزدیک بوده، از این روی وام واژگان بسیاری به زبانهای مغولی و ترکی سپرده است. بنمایههای پژوهشی ترکیه نیز این واژه را از بُن ایرانی و تُخاری دانستهاند. همچون تارنمای شناخته شدهی واژهشناسی «اتیمولوژی ترکچه» که دربارهی ریشه شناختی واژگان ترکی است، واژهی تومان را ساخته شده از دو بخش tu و māna دانسته که« اندازهی بسیار» معنی میدهد.
Proto-İranca (Ana-İranca) yazılı örneği bulunmayan *tu-māna "'büyük ölçü', çok büyük sayı, onbin sayısı" sözcüğünden alıntıdır. İrani kaynak için bkz. Bailey 1985: 120. Toharca tmān/tumane bir İrani dilden alıntı olmalıdır. Cf. Douglas Adams, A Dictionary of Tocharian B 301.
https://www.etimolojiturkce.com/kelime/tümen
🔥 اندیشکده آژفنداک هوَخشَتَره 🔥
╔════ 💐 💎══╗
@azhfandakhovaxshatare
اینستاگرام👇👇
instagram.com/koros_koros
╚═💥💫═════╝
Etimolojiturkce
Tümen Kelime Kökeni, Kelimesinin Anlamı - Etimoloji
Tümen kelimesinin anlamı, kökeni ve etimolojik incelemesi. Tümen kelimesinin geçtiği en eski kaynak ve kelime etimolojisi, Tümen ne demek?
.
🔶 شاهنامه فردوسی گرچه حماسه است، سرودههای فراوانی دربارهی آشتی (صلح) و اخلاق در جنگ دارد، زیرا بنمایه آن خرَد ایرانشهری است. درباره ستایش آشتی و نکوهش جنگ، حکیم خردمند توس چنین میفرماید؛
مـرا آشتی بهتـر آید ز جنگ،
نباید گرفتن چنین کار تنگ!
کسی نیست بی آز و بی نام و ننگ
همان آشتـی بهتــر آید ز جنـگ!
http://www.tg-me.com/shahnamehToosi
🔸 https://www.tg-me.com/eshtadan
🔶 شاهنامه فردوسی گرچه حماسه است، سرودههای فراوانی دربارهی آشتی (صلح) و اخلاق در جنگ دارد، زیرا بنمایه آن خرَد ایرانشهری است. درباره ستایش آشتی و نکوهش جنگ، حکیم خردمند توس چنین میفرماید؛
مـرا آشتی بهتـر آید ز جنگ،
نباید گرفتن چنین کار تنگ!
کسی نیست بی آز و بی نام و ننگ
همان آشتـی بهتــر آید ز جنـگ!
http://www.tg-me.com/shahnamehToosi
🔸 https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
رازها و نمادها و آموزههای شاهنامه
تو این را دروغ و فسانه مدان
به یکسان رَوِشنِ زمانه مدان
از او هرچه اندرخورد با خرد
دگر بر ره رمز معنی برد
این تالار بازتاب دهنده برداشتهای گرداننده از واکاوی رازهای نهفته در ژرفای داستانهای شاهنامه است.
گرداننده تالار : سیروس حامی
@Cyrus_Hami
به یکسان رَوِشنِ زمانه مدان
از او هرچه اندرخورد با خرد
دگر بر ره رمز معنی برد
این تالار بازتاب دهنده برداشتهای گرداننده از واکاوی رازهای نهفته در ژرفای داستانهای شاهنامه است.
گرداننده تالار : سیروس حامی
@Cyrus_Hami
#جلال_خالقی_مطلق:
از شاهنامه، تاریخ و فرهنگ باستان را آموختهاند
اگر بپرسند از #شاهنامه چه میتوان آموخت، پاسخ من این است که بیاغراق از هر برگ شاهنامه میتوان نکتهای آموخت. از شاهنامه، تاریخ و فرهنگ باستان را آموختهاند؛ از شاهنامه، آداب و رسوم و آیینهای نیاکان ما را آموختهاند؛ از شاهنامه، ادبیات باستان ما را آموختهاند؛ از شاهنامه شاعری آموختهاند؛ از شاهنامه اخلاق نیکو آموختهاند؛ از شاهنامه، کشورداری آموختهاند؛ از شاهنامه، هویت تاریخی، فرهنگی و ملی ایرانیان را آموختهاند و از شاهنامه، زبان فارسی را آموختهاند .
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
از شاهنامه، تاریخ و فرهنگ باستان را آموختهاند
اگر بپرسند از #شاهنامه چه میتوان آموخت، پاسخ من این است که بیاغراق از هر برگ شاهنامه میتوان نکتهای آموخت. از شاهنامه، تاریخ و فرهنگ باستان را آموختهاند؛ از شاهنامه، آداب و رسوم و آیینهای نیاکان ما را آموختهاند؛ از شاهنامه، ادبیات باستان ما را آموختهاند؛ از شاهنامه شاعری آموختهاند؛ از شاهنامه اخلاق نیکو آموختهاند؛ از شاهنامه، کشورداری آموختهاند؛ از شاهنامه، هویت تاریخی، فرهنگی و ملی ایرانیان را آموختهاند و از شاهنامه، زبان فارسی را آموختهاند .
@shahnamehpajohan
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
جهانبينی فردوسی با جهانبينی ايرانی برابر است.
هر انسان پويا و ژرفانديش و فراخنگر میكوشد كه جهان را به شيوهای كه خود میتواند و میپسندد بشناسد و اگر چنين نباشد او تنها پيرو است. فردوسی هم جهانبينی ويژه فردی خود را يافته، آن را در شاهنامه باز نموده و با ما در ميان نهاده است. شايسته میدانم بر اين نكته انگشت بر نهم كه از ديد من جهانبينی فردوسی برابر با جهانبينی ايرانی است، زيرا كه فردوسی ايرانیترين ايرانی است كه من میشناسم. فردوسی چونان فرزانه و انديشمندی، بیگمان گزارش و برداشت خود را از جهانبينی فراگير ايرانی داشته است اما اين جهانبينی فردوسی با جهانبينی ايرانی، در شالوده و بن مايهها، يكسان است. پس هنگامی كه از جهانبينی فردوسی سخن میگوييم از جهانبينی پايدار ايرانی سخن در ميان آوردهايم. آن جهانبينی در همه ما چونان ايرانی به گونهای نهفته است كه شايد ما آگاهانه به آن نينديشيم و اگر از ما بپرسند كه جهانبينی ايرانی چيست؟ پاسخ روشنی برای اين پرسش نداشته باشيم. اما اين جهانبينی به گونهای نهادی و نهادين ناخودآگاهانه در همه ما وجود دارد.
✍️#ميرجلالالدين_كزازی
🆔 http://www.tg-me.com/ShahnamehToosi
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
هر انسان پويا و ژرفانديش و فراخنگر میكوشد كه جهان را به شيوهای كه خود میتواند و میپسندد بشناسد و اگر چنين نباشد او تنها پيرو است. فردوسی هم جهانبينی ويژه فردی خود را يافته، آن را در شاهنامه باز نموده و با ما در ميان نهاده است. شايسته میدانم بر اين نكته انگشت بر نهم كه از ديد من جهانبينی فردوسی برابر با جهانبينی ايرانی است، زيرا كه فردوسی ايرانیترين ايرانی است كه من میشناسم. فردوسی چونان فرزانه و انديشمندی، بیگمان گزارش و برداشت خود را از جهانبينی فراگير ايرانی داشته است اما اين جهانبينی فردوسی با جهانبينی ايرانی، در شالوده و بن مايهها، يكسان است. پس هنگامی كه از جهانبينی فردوسی سخن میگوييم از جهانبينی پايدار ايرانی سخن در ميان آوردهايم. آن جهانبينی در همه ما چونان ايرانی به گونهای نهفته است كه شايد ما آگاهانه به آن نينديشيم و اگر از ما بپرسند كه جهانبينی ايرانی چيست؟ پاسخ روشنی برای اين پرسش نداشته باشيم. اما اين جهانبينی به گونهای نهادی و نهادين ناخودآگاهانه در همه ما وجود دارد.
✍️#ميرجلالالدين_كزازی
🆔 http://www.tg-me.com/ShahnamehToosi
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
❤️🔥 ❤️🔥 ❤️🔥
ذکری از حب وطن روانشاد استاد #دکترخانلری
خانلری چنان که می دانیم با آن همه خدماتش به فرهنگ ایران و زبان فارسی ، پس از انقلاب گرفتار زندان شد و پس از رهایی از زندان نیز تا دم مرگ هر چند گاه مأموران حکومتی به عنوانی به سراغش می رفتند و او را آسوده نمی گذاشتند. از سوی دیگر چنان که می دانید هنوز یکی دو سالی از برقراری حکومت اسلامی در ایران نگذشته بود که در خارج از کشور گروههای مختلف سیاسی به فعالیت علیه حکومت ایران پرداختند. هر یک از آنها برای نجات وطن طرحی ارائه میدادند و از جمله تاریخی را نیز برای براندازی حکومت و بازگشت به ایران اعلام می کردند. در آن هنگام یکی از همین گروههای فعال سیاسی که سالها کر و فری داشت و به حکومت مشروطه بر اساس قانون اساسی ۱۳۲٤ هـ.ق. (۱۹۰۶م) تاکید میکرد بی یک کلمه افزون یا کاست از نظر مآل اندیشی به این نتیجه رسیده بود که پس از براندازی حکومت فعلی، «شاه» مشروطه ای که قرار است در ایران سلطنت کند نه حکومت باید با ایران و فرهنگ و تاریخ ایران و زبان و ادب فارسی آشنایی داشته باشد زیرا جوانی که قسمت قابل توجهی از عمر خود را در خارج از وطنش گذرانیده است و گذشته ایران را مطلقاً نمی شناسد، نخواهد توانست بعنوان یک پادشاه ایده آل و آن چنان که سزاوار است بر ایران فردا سلطنت کند پس باید از هم اکنون ولو در کوتاه مدت - چاره ای اندیشید، و وی را با ایران و فرهنگ ایران آشنا ساخت حاصل این چاره اندیشیها به این جا رسیده بود که کسی بهتر از «دکتر خانلری نیست که به گونه ای ندیم و جلیس «شاه» فردای ایران باشد. آنان با خود گفته بودند دکتر خانلری که اینک از زندان آزاد شده است، به یقین در آرزوی خارج شدن از ایران است تا نفسی براحت بکشد. پس آن گروه سیاسی که در آن روزگار امکانات بسیار در اختیار داشت به وسیله ای با خانلری تماس گرفت با پیامی بدین مضمون که ما شما را براحتی از ایران به اروپا منتقل میکنیم، شما خواهید توانست همچنان در این جا به مطالعات و تحقیقات خود ادامه بدهید و در ضمن با «شاه» ایران فردا به صورتهای مختلف رفت و آمد داشته باشید. بدین مقصود که وی را در گفت وگوها و نشست و برخاستهای خود با ایران و گذشته ایران آشنا سازید. این پیشنهاد برای دانشمندی که پس از مدتی حبس آزاد شده و اموالش مصادره گردیده بود و آینده اش نیز کاملاً مبهم بود و معلوم نبود روز بعد چه بلایی بر سرش خواهد آمد، به عقیده بسیاری از افراد پیشنهادی جالب توجه بود. البته نویسنده این سطور نمی داند شخصی که در نظر داشتند استاد خانلری ساعاتی از اوقات خود را در خارج از ایران با او بگذراند اصولاً با این طرح موافق بوده است یا نه؟ ولی هنگامی که این پیام «کاملا عملی» به خانلری ابلاغ شد، پاسخ او به این دعوت کریمانه این بود که از ایران خارج نمی شوم.
وی همچنان در ایران ماند و در بحرانی ترین سالهای زندگانیش ثابت کرد که با پیمانی که سالها پیش با ایران و فرهنگ ایران بسته بود همچنان وفادار است:
.... اما من و تو از آن نهالها نیستیم که آسان بتوانیم ریشه از خاک خود بر کنیم.... جان و دل چنین مردمی با هزاران بند و پیوند به زمین و اهل زمین خود بسته است. از اینهمه تعلق گستن کار آسانی نیست....
یادش به خیر باد.
✍️ استاد #جلال_متینی
🚰 مجله ایران شناسی
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
ذکری از حب وطن روانشاد استاد #دکترخانلری
خانلری چنان که می دانیم با آن همه خدماتش به فرهنگ ایران و زبان فارسی ، پس از انقلاب گرفتار زندان شد و پس از رهایی از زندان نیز تا دم مرگ هر چند گاه مأموران حکومتی به عنوانی به سراغش می رفتند و او را آسوده نمی گذاشتند. از سوی دیگر چنان که می دانید هنوز یکی دو سالی از برقراری حکومت اسلامی در ایران نگذشته بود که در خارج از کشور گروههای مختلف سیاسی به فعالیت علیه حکومت ایران پرداختند. هر یک از آنها برای نجات وطن طرحی ارائه میدادند و از جمله تاریخی را نیز برای براندازی حکومت و بازگشت به ایران اعلام می کردند. در آن هنگام یکی از همین گروههای فعال سیاسی که سالها کر و فری داشت و به حکومت مشروطه بر اساس قانون اساسی ۱۳۲٤ هـ.ق. (۱۹۰۶م) تاکید میکرد بی یک کلمه افزون یا کاست از نظر مآل اندیشی به این نتیجه رسیده بود که پس از براندازی حکومت فعلی، «شاه» مشروطه ای که قرار است در ایران سلطنت کند نه حکومت باید با ایران و فرهنگ و تاریخ ایران و زبان و ادب فارسی آشنایی داشته باشد زیرا جوانی که قسمت قابل توجهی از عمر خود را در خارج از وطنش گذرانیده است و گذشته ایران را مطلقاً نمی شناسد، نخواهد توانست بعنوان یک پادشاه ایده آل و آن چنان که سزاوار است بر ایران فردا سلطنت کند پس باید از هم اکنون ولو در کوتاه مدت - چاره ای اندیشید، و وی را با ایران و فرهنگ ایران آشنا ساخت حاصل این چاره اندیشیها به این جا رسیده بود که کسی بهتر از «دکتر خانلری نیست که به گونه ای ندیم و جلیس «شاه» فردای ایران باشد. آنان با خود گفته بودند دکتر خانلری که اینک از زندان آزاد شده است، به یقین در آرزوی خارج شدن از ایران است تا نفسی براحت بکشد. پس آن گروه سیاسی که در آن روزگار امکانات بسیار در اختیار داشت به وسیله ای با خانلری تماس گرفت با پیامی بدین مضمون که ما شما را براحتی از ایران به اروپا منتقل میکنیم، شما خواهید توانست همچنان در این جا به مطالعات و تحقیقات خود ادامه بدهید و در ضمن با «شاه» ایران فردا به صورتهای مختلف رفت و آمد داشته باشید. بدین مقصود که وی را در گفت وگوها و نشست و برخاستهای خود با ایران و گذشته ایران آشنا سازید. این پیشنهاد برای دانشمندی که پس از مدتی حبس آزاد شده و اموالش مصادره گردیده بود و آینده اش نیز کاملاً مبهم بود و معلوم نبود روز بعد چه بلایی بر سرش خواهد آمد، به عقیده بسیاری از افراد پیشنهادی جالب توجه بود. البته نویسنده این سطور نمی داند شخصی که در نظر داشتند استاد خانلری ساعاتی از اوقات خود را در خارج از ایران با او بگذراند اصولاً با این طرح موافق بوده است یا نه؟ ولی هنگامی که این پیام «کاملا عملی» به خانلری ابلاغ شد، پاسخ او به این دعوت کریمانه این بود که از ایران خارج نمی شوم.
وی همچنان در ایران ماند و در بحرانی ترین سالهای زندگانیش ثابت کرد که با پیمانی که سالها پیش با ایران و فرهنگ ایران بسته بود همچنان وفادار است:
.... اما من و تو از آن نهالها نیستیم که آسان بتوانیم ریشه از خاک خود بر کنیم.... جان و دل چنین مردمی با هزاران بند و پیوند به زمین و اهل زمین خود بسته است. از اینهمه تعلق گستن کار آسانی نیست....
یادش به خیر باد.
✍️ استاد #جلال_متینی
🚰 مجله ایران شناسی
🆔 @XeradsarayeFerdosiYazd
🔸https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
Forwarded from ایرانشهر (دربارهی زبان و خط فارسی میانه/ پهلوی ساسانی)
سکههای عرب ساسانی: سکۀ حجاج یوسف ثقفی (۱)
حجاج یوسف، از خونیترین دشمنان شیعیان و ایرانیان بود، اما خونیترین دشمنان ایرانیان نیز نمیتوانند خویش را از زیر سایۀ ایران، بیرون بدارند. پهلویزدایی از دفترهای دیوانی و سکههای اسلامی، از عصر حجاح یوسف و خلیفۀ او، عبدالملک مروان آغاز شد، اما سکههای حجاج هنوز با همان قالبهای ساسانی، زده میشد و نگارهها و نبشتههای ایرانی و ساسانی، هنوز بر این سکهها چیرگی داشت. پشت سکۀ حجاج، به آیین سکههای ساسانی، دو بزرگ ایرانی در دو سوی آتشدان مقدس ایستادهاند. بیرون دایرهی سکه، #ماهوستاره که نشانی ایرانی است، دیده میشود. نیز ماه و ستاره، بخش شدهاست و ماه در یک سوی نوک آتشدان ایستاده است و ستاره در سوی دیگر.
روی سکۀ حجاج، نگارۀ خسرو است که بر آیین شاهان ساسانی، به سوی راست مینگرد و ظاهراً تفسیرش نگاه از پارس به خراسان است. پشت سر خسرو، به خط فارسی میانه، اگرچه بدخط، اما درست نوشتهاست: «خُوَره اپزوت» (فره افزود) و در پیش روی خسرو به خط اسلامی نوشتهاست: «الحجاج بن یوسف». بر گرد سکه، «بسم الله» و شهادتین به خط اسلامی نوشتهاست و ماهوستاره نگاشتهاست.
@iranshahr1353
حجاج یوسف، از خونیترین دشمنان شیعیان و ایرانیان بود، اما خونیترین دشمنان ایرانیان نیز نمیتوانند خویش را از زیر سایۀ ایران، بیرون بدارند. پهلویزدایی از دفترهای دیوانی و سکههای اسلامی، از عصر حجاح یوسف و خلیفۀ او، عبدالملک مروان آغاز شد، اما سکههای حجاج هنوز با همان قالبهای ساسانی، زده میشد و نگارهها و نبشتههای ایرانی و ساسانی، هنوز بر این سکهها چیرگی داشت. پشت سکۀ حجاج، به آیین سکههای ساسانی، دو بزرگ ایرانی در دو سوی آتشدان مقدس ایستادهاند. بیرون دایرهی سکه، #ماهوستاره که نشانی ایرانی است، دیده میشود. نیز ماه و ستاره، بخش شدهاست و ماه در یک سوی نوک آتشدان ایستاده است و ستاره در سوی دیگر.
روی سکۀ حجاج، نگارۀ خسرو است که بر آیین شاهان ساسانی، به سوی راست مینگرد و ظاهراً تفسیرش نگاه از پارس به خراسان است. پشت سر خسرو، به خط فارسی میانه، اگرچه بدخط، اما درست نوشتهاست: «خُوَره اپزوت» (فره افزود) و در پیش روی خسرو به خط اسلامی نوشتهاست: «الحجاج بن یوسف». بر گرد سکه، «بسم الله» و شهادتین به خط اسلامی نوشتهاست و ماهوستاره نگاشتهاست.
@iranshahr1353
سکههای عربساسانی: سکۀ حجاج یوسف ثقفی (۲)
حجاج یوسف ثقفی، فرمانروای قلمروهای شرقی خلافت از دست خلیفه عبدالملک مروان بود. پهلویزدایی از امور دیوانی و مالی از زمان او آغاز شد، با این حال، سکههای حجاج یوسف، از خانوادۀ سکههای عربساسانی است. پیش از این، یکی از سکههای او شناسانده شد. این بار نیز سکۀ سیمین حجاج را بازمیبینیم. بر گرد سکه، شهادتین به خط کوفی نبشته است. چهار بار #ماهوستاره که از نشانهای کهن شاهنشاهی ایرانیان است، بر گرد سکه دیده میشود که یکی بر تاج خسرو است. خسرو به راست مینگرد که احتمالاً نگاه از پارس به خراسان است که دو ستون ایران باستان بودند یا نگاه به خانۀ روشنایی است و روشنایی، ایزد بزرگ ایرانیان و همۀ هندواروپاییان بود. در درون سکه، در پس سر خسرو، جملۀ «خُوَره اپزوت» (فره افزود) به خط پهلوی ساسانی نبشتهاست، اما نهاد جمله در پیش روی خسرو و به خط کوفی نوشته است: الحجاج بن یوسف. این سکه گواهی دیگر بر دوامآوری خط و زبان فارسی میانه در دورۀ اسلامی است، حتی بر سکۀ فرمانروایی که دشمن بزرگ ایرانیان بود.
@iranshahr1353
🔸 https://www.tg-me.com/eshtadan
حجاج یوسف ثقفی، فرمانروای قلمروهای شرقی خلافت از دست خلیفه عبدالملک مروان بود. پهلویزدایی از امور دیوانی و مالی از زمان او آغاز شد، با این حال، سکههای حجاج یوسف، از خانوادۀ سکههای عربساسانی است. پیش از این، یکی از سکههای او شناسانده شد. این بار نیز سکۀ سیمین حجاج را بازمیبینیم. بر گرد سکه، شهادتین به خط کوفی نبشته است. چهار بار #ماهوستاره که از نشانهای کهن شاهنشاهی ایرانیان است، بر گرد سکه دیده میشود که یکی بر تاج خسرو است. خسرو به راست مینگرد که احتمالاً نگاه از پارس به خراسان است که دو ستون ایران باستان بودند یا نگاه به خانۀ روشنایی است و روشنایی، ایزد بزرگ ایرانیان و همۀ هندواروپاییان بود. در درون سکه، در پس سر خسرو، جملۀ «خُوَره اپزوت» (فره افزود) به خط پهلوی ساسانی نبشتهاست، اما نهاد جمله در پیش روی خسرو و به خط کوفی نوشته است: الحجاج بن یوسف. این سکه گواهی دیگر بر دوامآوری خط و زبان فارسی میانه در دورۀ اسلامی است، حتی بر سکۀ فرمانروایی که دشمن بزرگ ایرانیان بود.
@iranshahr1353
🔸 https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
💠اندرزهای مَردَک در کتابهای دوران اسلامی💠
🔴یکی از حکمای دوره ساسانی که از وی سخنان حکیمانه ای در کتاب های عربی نقل شده، مردک است که بعضی دانشمندان به خطا وی را همان مزدک معروف دانسته اند.از میان آثاری که ابن مقفع از پهلوی به عربی ترجمه کرده و ابّان لاحقی به شعر عربی درآورده بود، کتاب مردک بود. مسلما این کتاب ربطی با مزدک نداشته است، زیرا هیچ یک از نویسندگان دوران اسلام در باب شرح عقاید مزدک از این کتاب یاد نکرده اند.
🟠حمزه اصفهانی کتاب مردک را در کنار کتاب هایی چون سندباد و شِماش از زمره کتاب های دوران اشکانی یاد کرده است و البته حمزه به خوبی می دانسته است که مزدک در زمان قباد ساسانی ظهور کرده بود و نه زمان اشکانیان.طبری در شرح وقایع ۲۲۵ هجری از قول هارون بن عیسی، که ناظر و شاهد محاکمه افشین بوده است، نقل می کند که افشین متهم بود که کتاب کفرآمیزی را در خانه خود نگه می داشت.
🟢 وی در دفاع از خود خطاب به مسلمانانی که در محاکمه او شرکت داشتند، گفت که آن کتاب از پدرش به ارث رسیده و سخنان حکمت آمیز ایرانیان را در برداشته (فیه ادب من آداب العجم) و داشتن آن دلیل نامسلمانی وی نبوده است، چنان که: «شما هم کتاب کلیله و دمنه و مردک را در خانه خود دارید». به نوشته جاحظ، دبیران زمان او از نصایح و حِکَم بزرگمهر و عهد اردشیر بهره می گرفته و برای آنان کتاب مردک همچون معدن علم و کتاب کلیله و دمنه به مثابه گنج حکمت بوده است.
🔵همین نویسنده شعری را از اصمعی (د ۲۱۳ ه) در ذمّ برمکیان نقل می کند که در آن آمده است: «هرگاه بر آنان آیه ای از قرآن خوانده شود، از مردک نقل قول می کنند». تمام این شواهد و قرائن می رساند که کتاب مردک همچون کلیله و دمنه و گفته های بزرگمهر از زمره کتاب های ادب و اخلاق بوده که از پهلوی به عربی ترجمه شده و نزد ادبا از محبوبیت برخوردار بوده است.
🟡 این کتاب امروز در دسترس نیست اما از آن نقل قول هایی در کتاب های عربی آمده است: ۱) نقل قولی از آن در شعر ابومظفر بلخی به نقل از ثعالبی، ۲) دو نقل قول در کتاب طرطوشی، علاوه بر آن، آبی نیز جمله حکیمانه ای را از او به صورت سوال و جواب آورده است: «از مردک پرسیدند: تفاوت میان اندوه و خشم چیست؟ گفت: هرگاه کار از جانب کسی باشد که برتر از توست، تو را اندوهگین می کند و هرگاه از جانب کسی باشد که از تو فروتر باشد تو را خشمگین می سازد.»
📚منبع
📕تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، دکتر احمد تفضلی، ۱۴۰۰، صفحات ۲۰۹ تا ۲۱۱
@Historiumclub
🔸 https://www.tg-me.com/eshtadan
🔴یکی از حکمای دوره ساسانی که از وی سخنان حکیمانه ای در کتاب های عربی نقل شده، مردک است که بعضی دانشمندان به خطا وی را همان مزدک معروف دانسته اند.از میان آثاری که ابن مقفع از پهلوی به عربی ترجمه کرده و ابّان لاحقی به شعر عربی درآورده بود، کتاب مردک بود. مسلما این کتاب ربطی با مزدک نداشته است، زیرا هیچ یک از نویسندگان دوران اسلام در باب شرح عقاید مزدک از این کتاب یاد نکرده اند.
🟠حمزه اصفهانی کتاب مردک را در کنار کتاب هایی چون سندباد و شِماش از زمره کتاب های دوران اشکانی یاد کرده است و البته حمزه به خوبی می دانسته است که مزدک در زمان قباد ساسانی ظهور کرده بود و نه زمان اشکانیان.طبری در شرح وقایع ۲۲۵ هجری از قول هارون بن عیسی، که ناظر و شاهد محاکمه افشین بوده است، نقل می کند که افشین متهم بود که کتاب کفرآمیزی را در خانه خود نگه می داشت.
🟢 وی در دفاع از خود خطاب به مسلمانانی که در محاکمه او شرکت داشتند، گفت که آن کتاب از پدرش به ارث رسیده و سخنان حکمت آمیز ایرانیان را در برداشته (فیه ادب من آداب العجم) و داشتن آن دلیل نامسلمانی وی نبوده است، چنان که: «شما هم کتاب کلیله و دمنه و مردک را در خانه خود دارید». به نوشته جاحظ، دبیران زمان او از نصایح و حِکَم بزرگمهر و عهد اردشیر بهره می گرفته و برای آنان کتاب مردک همچون معدن علم و کتاب کلیله و دمنه به مثابه گنج حکمت بوده است.
🔵همین نویسنده شعری را از اصمعی (د ۲۱۳ ه) در ذمّ برمکیان نقل می کند که در آن آمده است: «هرگاه بر آنان آیه ای از قرآن خوانده شود، از مردک نقل قول می کنند». تمام این شواهد و قرائن می رساند که کتاب مردک همچون کلیله و دمنه و گفته های بزرگمهر از زمره کتاب های ادب و اخلاق بوده که از پهلوی به عربی ترجمه شده و نزد ادبا از محبوبیت برخوردار بوده است.
🟡 این کتاب امروز در دسترس نیست اما از آن نقل قول هایی در کتاب های عربی آمده است: ۱) نقل قولی از آن در شعر ابومظفر بلخی به نقل از ثعالبی، ۲) دو نقل قول در کتاب طرطوشی، علاوه بر آن، آبی نیز جمله حکیمانه ای را از او به صورت سوال و جواب آورده است: «از مردک پرسیدند: تفاوت میان اندوه و خشم چیست؟ گفت: هرگاه کار از جانب کسی باشد که برتر از توست، تو را اندوهگین می کند و هرگاه از جانب کسی باشد که از تو فروتر باشد تو را خشمگین می سازد.»
📚منبع
📕تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، دکتر احمد تفضلی، ۱۴۰۰، صفحات ۲۰۹ تا ۲۱۱
@Historiumclub
🔸 https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
💠ریشه فارسی نام بصره💠
🔴سرزمینی که امروزه بصره خوانده می شود در هنگام آمدن عربها جایی متروک و بی نام و نشان نبوده بلکه یکی از جاهای آباد و مشهور و از کانونهای معتبر فرهنگ و تمدن ایران و از مراکز مهم زبان فارسی بوده است. یاقوت حموی در لابلای اقوال مختلفی که ارباب لغت و راویان عرب در معنی بصره ذکر کرده این نام فارسی را هم آورده که در انبوه آن اقوال و روایات گم شده و هیچ یک از آن لغت نویسان و راویان نه در گذشته و نه در حال بدان توجه نکرده اند. وی در آنجا مطلبی را هم از حمزه اصفهانی از شنیده هایش از موبدی زردشتی که او را موبد پسر آسوهشت نامیده نقل کرده بدین مضمون که بصره شکل عربی شده بسراه است زیرا این سرزمین محل برخورد راه های بسیاری بوده که همه از این جا می گذشته اند و عربها آن را معرب کرده بصره گفته اند.
🟠 روایت حمزه اصفهانی که از مورخان قرن چهارم هجری در این زمینه درخور ذکر است:
۱ - واژه بس که به معنی بسیار و کوتاه شده آن است در زبان فارسی از روزگاران کهن از واژه های آشنا بوده و در زمینه های مختلف کاربرد فراوان داشته و مأنوس است. ترکیب آن هم با واژه های دیگر نظیر همین بسراه نامأنوس نبوده در روزگاران قدیم نوعی گیاه دارویی را که در یونانی Polapodihion مینامیدند و آن را در عربی کثیر الارجل ترجمه کرده اند در ایران بس پایک میخواندند یعنی بسیار پا که معرب آن را هم در عربی به شکل بسفایج به کار برده اند و با جستجوی بیشتر در متون قدیم نمونه های بیشتری از این نوع ترکیب را میتوان یافت.
۲.برای بیان تقاطع راهها واژه هایی که در فارسی از قدیم همچون دوراهی و سه راهی و چهارراهی یا چهار سو به کار می رفته همه آنها در عربی هم به صورت معرب و به شکلهای دورق و برق و شهار سوق یا شهار سوج به کار رفته و معرب چهار طاقی هم به صورت الشهار طاق دیده شد ولی از چهار به بالا با ذکر عدد مشخص معمول نبوده و آن را با تعبیر دیگری بیان میکرده اند که امروز هم آن را با کلمۀ چند به کار میبرند و ظاهراً این همان معنایی است که در قدیم با کلمه بس به صورت بسراه بیان میشده که معرب آن هم بصره است.
📚منبع
📕تاریخ و فرهنگ ایران در دوره انتقال از عصر ساسانی به اسلامی، محمد محمدی ملایری،۱۳۷۹، ج ۲، ص ۴۰۰ و ۴۱۲ و ۴۱۳
@Historiumclub
🔸 https://www.tg-me.com/eshtadan
🔴سرزمینی که امروزه بصره خوانده می شود در هنگام آمدن عربها جایی متروک و بی نام و نشان نبوده بلکه یکی از جاهای آباد و مشهور و از کانونهای معتبر فرهنگ و تمدن ایران و از مراکز مهم زبان فارسی بوده است. یاقوت حموی در لابلای اقوال مختلفی که ارباب لغت و راویان عرب در معنی بصره ذکر کرده این نام فارسی را هم آورده که در انبوه آن اقوال و روایات گم شده و هیچ یک از آن لغت نویسان و راویان نه در گذشته و نه در حال بدان توجه نکرده اند. وی در آنجا مطلبی را هم از حمزه اصفهانی از شنیده هایش از موبدی زردشتی که او را موبد پسر آسوهشت نامیده نقل کرده بدین مضمون که بصره شکل عربی شده بسراه است زیرا این سرزمین محل برخورد راه های بسیاری بوده که همه از این جا می گذشته اند و عربها آن را معرب کرده بصره گفته اند.
🟠 روایت حمزه اصفهانی که از مورخان قرن چهارم هجری در این زمینه درخور ذکر است:
۱ - واژه بس که به معنی بسیار و کوتاه شده آن است در زبان فارسی از روزگاران کهن از واژه های آشنا بوده و در زمینه های مختلف کاربرد فراوان داشته و مأنوس است. ترکیب آن هم با واژه های دیگر نظیر همین بسراه نامأنوس نبوده در روزگاران قدیم نوعی گیاه دارویی را که در یونانی Polapodihion مینامیدند و آن را در عربی کثیر الارجل ترجمه کرده اند در ایران بس پایک میخواندند یعنی بسیار پا که معرب آن را هم در عربی به شکل بسفایج به کار برده اند و با جستجوی بیشتر در متون قدیم نمونه های بیشتری از این نوع ترکیب را میتوان یافت.
۲.برای بیان تقاطع راهها واژه هایی که در فارسی از قدیم همچون دوراهی و سه راهی و چهارراهی یا چهار سو به کار می رفته همه آنها در عربی هم به صورت معرب و به شکلهای دورق و برق و شهار سوق یا شهار سوج به کار رفته و معرب چهار طاقی هم به صورت الشهار طاق دیده شد ولی از چهار به بالا با ذکر عدد مشخص معمول نبوده و آن را با تعبیر دیگری بیان میکرده اند که امروز هم آن را با کلمۀ چند به کار میبرند و ظاهراً این همان معنایی است که در قدیم با کلمه بس به صورت بسراه بیان میشده که معرب آن هم بصره است.
📚منبع
📕تاریخ و فرهنگ ایران در دوره انتقال از عصر ساسانی به اسلامی، محمد محمدی ملایری،۱۳۷۹، ج ۲، ص ۴۰۰ و ۴۱۲ و ۴۱۳
@Historiumclub
🔸 https://www.tg-me.com/eshtadan
Telegram
اشتادان Eshtadan
نقل متن های معتبرعلمی, فرهنگی,انتقادی از درگاه ها و گروه های تلگرامی با ذکر مأخذ و درج شناسه اشتادان؛
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24
در زمینه ایرانشناسی,فرهنگ و زبان های ایرانی ,میراث فرهنگی*
@Tabaa24