Telegram Web Link



جسمها چون کوزه‌های بَسته‌سر
تا که در هر کوزه چه بود آن نگر

کوزهٔ آن تَن پُر از آب حیات
کوزهٔ این تن پُر از زَهر مَمات

گر به مَظروفش نظر داری شَهی
ور به ظرفش بنگری تو گم‌رهی...

#مولانا


‌‌


چون شبانِ بی‌ستاره
قلب من تنهاست.
تا ندانند از چه می‌سوزم من،
از نخوت زبان‌ام در دهان بسته‌ست.
راهِ من پیداست.
پای من خسته‌ست.
پهلوانی خسته را مانم
که می‌گوید سرودِ کهنه‌ی فتحی قدیمی را.

#احمد_شاملو





بیان کردم حدیث دوری و شرح شبِ هجران

پریشان کرد زلف و گفت : از زلفم پریشانتر ؟


#قصاب_کاشانی


‌‌


زان شَب که ماه خویش
نمودی به عاشقان

چون چرخِ بیقرار
کسی را قرار نیست...

#مولانا



مشکل است از کوی او قطع نظر کردن مرا
ورنه آسان است از دنیا گذر کردن مرا

من كه با ياد تو
دنيا را فرامُش كرده ام

از مروت نيست
از خاطر به دَر كردن مرا ...


#صائب_تبریزی


‌‌


سخت خوشی، چشم بدت دور باد
ای خنک آن چشم که روی تو دید

دیدن روی تو بسی نادرست
ای خنک آن گوش که نامت شنید ...

#مولانا


‌‌


شوریده ی آزرده دل ِ بی سر و پا من
در شهر شما عاشق انگشت نما من


دیوانه تر از مردم دیوانه اگر هست
جانا، به خدا من...
به خدا من...
به خدا من...


#سیمین_بهبهانی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

‌‌



‌شب‌ها در انتظار سپیده..؛
با آتشی که در دل من بود..؛
چون شمع، قطره قطره چکیدم...!

افسوس..!
بردریچه باد است..
فانوس نیمه جان امیدم... !

#هوشنگ_ابتهاج


‌‌
‌‌

شب را
با طنین صدایت
به تیرگی چشمانم می رسانم
شـبـت بـخـیـر
ماه نشینِ
دل ِبی "نفسِ" ما ...!!!


#مریم_پورقلی


‌‌



شراب خواستم و عمرم شرنگ ريخت به کام من
فريبکار دغل پيشه بهانه اش نشنيدن بود

چه سرنوشت غم انگيزی که کرم کوچک ابريشم
تمام عمر قفس می بافت ولی به فکر پريدن بود

#حسین_منزوى


‌‌
با تبسم های گرمت روز من آغاز شد

صبح آمد ، خنده ات جاریست ، لبخندَت بخیر !


#فرامرز_عرب_عامری



عطر موهای «توست»
که معطر کرده حوالی دلم را...

#حمیدرضا_عبداللهی

‌‌‎‌



نه کار دل به کام و نه دلدار سازگار
خونین دلم ز طالع ناسازگار خویش

یکدم قرار نیست دلم را ز تاب عشق
در آتشم ز دست دل بی‌قرار خویش

#عبید_زاکانی


‌ ‌


دیدی که یار
جز سر جور و ستم نداشت!
بشکست عهد وز غم ما هیچ غم نداشت ...

#حافظ



شب را نوشیده ام
و بر این شاخه های شکسته می گریم
مرا تنها گذار
ای چشم تبدار سرگردان !
مرا با رنج بودن تنها گذار...

#سهراب_سپهرى




جهان بگذار
تا بر من سَر آید

که کامِ دل
تو بودی از جهانم...


#سعدی



تو بارانی
یا یک مه غلیظ
در ابتدای صبح پاییزی
یا که نه
تو آن خوابِ خوشِ
صبحگاه جمعه ای
نمی‌ شود از تو دل کند
مگر با یک بوسه
عاشقانه
اما طولانی...

#عليرضا_اسفنديارى



‌ ‌


دگر از درد تنهایی،
به جانم یار می‌باید
دگر تلخ است کامم،
شربت دیدار می‌باید


ز جام عشق او مستم،
دگر پندم مده ناصح!
نصیحت گوش کردن را
دل هشیار می‌باید


#شیخ_بهایی


‌‌


پاییزی تر از چشم های
آبانی تو
کدام فصل است؟
کدام بهار است
که از دست های تو
آغاز نشود؟
ای شکوفه ترین لبخند؛
ای پر آوازه ترین سکوتم؛
من در برگریزان آغوشت
جوانه می زنم
مگر تو کدام فصلی
که پر معجزه ای...


#علیرضا_اسفندیاری






دانی از زندگی چه می خواهم؟
من، تو باشم
تو!
پای تا سر تو!

#فروغ_فرخزاد



2024/11/06 01:49:12
Back to Top
HTML Embed Code: