Telegram Web Link


ای آفتاب روشن و ای سایه همای
ما را نگاهی از تو تمامست اگر کنی..

#سعدی



تو را با دیگران می‌بینم و در صبر می‌سوزم ...

#حسین_زحمتکش

...
جان و دلم ساکن‌است زآنکه دل و جانم اوست...

#مولانا
مثل یک شعر...
مرا تنگ در آغوش بگیر
که هوای غزلم
سخت شبیه تن توست..

#کامران_رسول_زاده
و گاهی قشنگ ترین ترانه ی
جهان،همان ترانه ای ست
که تو با مداد رنگی چشم های قشنگت
هزاران دوستت دارم را
روی رخساره ی مژه هایم
بی صدا عاشقانه نقاشی می کنی
و من در طنینِ آهنگِ قلبم
تو را فریاد فریاد
بی صدا دوستت می دارم...


#امید_آذر
‌‌

دعوتت کرده ام به عشق
ميزبان لبخندهايم
شب نشينی چشمانم
اين جا معرکه ای گرفته دوست داشتن
ميان احرام دستانت
پا بوس غزل های دلدادگی مان ...

#عرفان_یزدانی





من هم صدا با همه پرنده ها
به خوشبختی لبخند خواهم زد...

آغوشم را
از آرامش صبح پر می‌کنم
تا آغاز شوم مانند روزهای آفتابی...

#فروغ_فرخزاد





از بهر گرفتاری ما ، زلف میارای
ما بسته ی دامیم ، تو فکر دگری کن

#هلالی_جغتایی




و
من
همانقدر
دورم از دستهایت
که نزدیکم به تنهایی


#لیلا_مقربی




هر کسی
کام دلی
آورده در کویت
بدست.

ما هم آخر در غمت
خاکی به سر
خواهیم کرد…!

#ملک‌الشعرای_بهار

‌‌

پیچیده عطرِ مویِ تو
درکوچه هایِ شهر
جانا بگو چگونه، دل از باد میبری؟...


#محمد_قاسملوی




روزی که
دلی را به نگاهی بنوازند
ازعمرحساب است، همان روزو دِگر هیچ...


#ملک_الشعرای_بهار




با همچون تویی
قصه‌ها توانم نوشت...

#احمد_شاملو




امشب
از پس نبودن هایت بر نمی آیم
آغوش خیالی ات  را بغل میکنم
رویای ِ زیبای داشتنت
را سنجاق می کنم
به گوشه ی قلبمِ همیشه منتظرم
و از این دورها شبت بخیر هایم را
روانه چشمان دلربایت می کنم
تا آرام گیرم در یک بغل
مهربانی ات در رویایی شیرین...

#باران_مقدم




اینقدر نگو ما نسبتی باهم نداریم !
کوچکترین نسبت ما باهم
همین شب بیداری هاست.....


#زهرا_سرکارراه




حل می‌شود
شکوهِ غزل در صدای تو
ای هرچه هست
و نیست در عالم فدای تو
هر شب
به روز آمدنت فکر می‌کنم
هر صبح
بی‌قرارترینم برای تو ...

#پانته_آ_صفایی

‌‌
زِ روزگار به رنجم
چنانکه که نتوان گفت..

#سعدی




شب سکوت می کند
تا فریاد دلتنگی هایم را بشنود
نیستی و شب چه کوتاه ست
برای تمام ناگفته هایم...

#بهنام_محبی_فر






آسمان چشمانت که مهتابی می شود
شب آرام آرام، از راه می رسد
آرامش می بارد از نگاهت
به وقت مهتاب
ستاره ها، گل لبخند را روی لبانت
نقش می زنند، نقره فام
و من آرامش را مي نوشم
از زمزمه مهتابی چشمانت ...

#عرفان‌یزدانی
‎‌‌‌‌

‌‌

امتحان چشم خود کردم به نور
ای که چشم بد ز چشمان تو دور

این جهان هم‌چون خرابست و تو گنج
گر تفحص کردم از گنجَت مرنج...

#مولانا
2024/10/01 07:36:52
Back to Top
HTML Embed Code: