Telegram Web Link
‌‌


من نمیگویم که
عاقل باش یا دیوانِه باش

گر بجانان آشنائی
از جهان بیگانِه باش....

#فروغی_بسطامی


°


میلاد من تویی!
به یاد ندارم بودنم را
پیش از تو.
بالا پوشم تویی
به یاد ندارم زندگی را
پیش از عشقت.

#نزار_قبانی
‌‌ ‌


از حال من آموزد زلف تو پریشانی...

#فغانی_شیرازی





شبی پرسیدم از دلبر،
چه فن در عاشقی خوش تر
فشاند آن زلف چون عنبر،
به رخ یعنی پریشانی ...


#قاآنی


‌‌

این خانه عطر تو را دارد.
مدام سرابت را میبینم!
میدانم نیستی،
اما
هر بار به سمتت میدوم...

#مهران_رمضانیان

‌‌

حتى اگر
خودت بروى،
جاى دستهايت
روى تمام زندگيم باقى میماند.

#چيستا_يثربى




به چه‌چیز تو
اینقدر وابسته شدم
به چشمانت که مرا نگاه نمی‌کنند
یا به قلبت که مال من نیست...؟

👤 ازدمیر آصف





ای معنی دمیدن خورشید در غبار
وقتی که پا به ساحت
این خانه می نهی
حس می کنم که بوی تو ،
بوی شکفتن است
موی تو نیز ،
وصلت صبح است و آبشار

#نادر_نادرپور

.


تا من تو را بدیدم، دیگر جهان ندیدم
گم شد جهان ز چشمم، تا در جهان نشستی

#عطار

‌ ‌


تا کی رَوم‌
ازعشقِ‌تو شوریده به هرسوی
تا کی دَوَم
از شور تو دیوانه به هرکوی...


#سعدی




آنکه کارش با دلَست و
نیست او را دل منم

آنکه را مرکب دلست و
پای دل در گل مَنم...

#فیض_کاشانی





آمد آن سنگین دل و صد رخنه در جان کرد و رفت
ملک جان را از سپاه غمزه ویران کرد و رفت
آنکه در زلف پریشانش دل ما جمع بود
جمع ما را، همچو زلف خود، پریشان کرد و رفت

#هلالی_جغتایى


‌‌



‏آدمی با بهانه های کوچک است
که زنده میماند !
عطری ، پیراهنی ، امید برگشتنی ؛
دوباره دوستت دارم
شنیدنی چیزی ...

#فاطمه_جوادی

‌‌

می دانم
شبی تاریک در پی است
و من به چراغ نامت محتاجم

#شمس_لنگرودی


.



بد مکن از گردش دوران بترس
دور مکافات کند ز آن بترس


#وحشی_بافقی



میان من و بزمِ وصل تو تا کی؟

جدائی
جدائی
جدائی
جدائی


#فیض_کاشانی




هرگز نمی‌شود که تو را دید و بعد از آن
جایی نفس کشید به جز در هوای تو..

#افشین_یداللهی

با تو قهرم...
ولی اگر زحمتی نیست...
هر روز یک دوستت دارم ...
از روی پیش خوان دلم بردار و...
خرج چشم هایت کن...
عزیز دلم ...
مبادا عاشقی یادت برود...
که بی عشق ...
" همه ی روزها روز مباداست "...


#سوسن_درفش
‌‌


زانشب که سر زلف تو در خواب بدیدم
حیران و پریشانم و تعبیر نکردی

یک عالم و عاقل به جهان نیست که او را
دیوانه آن زلف چو زنجیر نکردی

#مولانا


‌‌

دعوتت کرده ام به عشق
ميزبان لبخندهايم
شب نشينی چشمانم
اين جا معرکه ای گرفته دوست داشتن
ميان احرام دستانت
پا بوس غزل های دلدادگی مان ...

#عرفان_یزدانی


2024/10/03 00:30:02
Back to Top
HTML Embed Code: