شب شد
ماه را بوسیدهام
خیال پریشانم را شانه زدهام
گلدانهای شمعدانی را به نوازشی آرام
خواباندهام
منتظرت میمانم
تا...
چون هر شب با صدای
" شبت بخیر ماه من. "
رویای تو را به آغوش بگیرم.
#فریدون_مشیری
شب شد
ماه را بوسیدهام
خیال پریشانم را شانه زدهام
گلدانهای شمعدانی را به نوازشی آرام
خواباندهام
منتظرت میمانم
تا...
چون هر شب با صدای
" شبت بخیر ماه من. "
رویای تو را به آغوش بگیرم.
#فریدون_مشیری
فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی
فیروز روز آن که تو بر وی گذر کنی
آزاد بندهای که بود در رکاب تو
خرم ولایتی که تو آن جا سفر کنی
#سعدی
فیروز روز آن که تو بر وی گذر کنی
آزاد بندهای که بود در رکاب تو
خرم ولایتی که تو آن جا سفر کنی
#سعدی
چشم من ، چشمه زاینده اشک ،
گونه ام بستر رود
کاشکی همچو حبابی بر آب
در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود ...
#حمید_مصدق
چشم من ، چشمه زاینده اشک ،
گونه ام بستر رود
کاشکی همچو حبابی بر آب
در نگاه تو رها می شدم از بود و نبود ...
#حمید_مصدق
تنهایی که در درون مان داشتیم
آن قدر بزرگ شده است
که نمی دانیم دوست داشتن را انتظار می کشیم
یا انتظار کشیدن را دوست می داریم
#جمال_ثریا
تنهایی که در درون مان داشتیم
آن قدر بزرگ شده است
که نمی دانیم دوست داشتن را انتظار می کشیم
یا انتظار کشیدن را دوست می داریم
#جمال_ثریا
ﺑﮕﻮ ﭼﮑﺎﺭ ﮐﻨﻢ؟
ﻭﻗﺘﯽ ﺷﺎﺩﯼ
ﺑﻪ ﺩُﻡِ ﺑﺎﺩﺑﺎﺩﮐﯽ ﺑﻨﺪ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﻏﻢ ﭼﻮﻥ ﺳﻨﮕﯽ
ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺷﯿﺐِ ﯾﮏ ﺩﺭه ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﯽکند
#ﻏﻼﻣﺮﺿﺎ_ﺑﺮﻭﺳﺎﻥ
ﺑﮕﻮ ﭼﮑﺎﺭ ﮐﻨﻢ؟
ﻭﻗﺘﯽ ﺷﺎﺩﯼ
ﺑﻪ ﺩُﻡِ ﺑﺎﺩﺑﺎﺩﮐﯽ ﺑﻨﺪ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﻏﻢ ﭼﻮﻥ ﺳﻨﮕﯽ
ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺷﯿﺐِ ﯾﮏ ﺩﺭه ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﯽکند
#ﻏﻼﻣﺮﺿﺎ_ﺑﺮﻭﺳﺎﻥ
تا به حال کسی تو را
با چشمهاش نفس کشیده؟
آنقدر نگاهت میکنم
که نفسهام به شماره بیفتد..!
#عباس_معروفی
تا به حال کسی تو را
با چشمهاش نفس کشیده؟
آنقدر نگاهت میکنم
که نفسهام به شماره بیفتد..!
#عباس_معروفی
با اینکه بار بست، خدا را چه دیدهای
فرصت هنوز هست، خدا را چه دیدهای
شاید به بازگشتن خود دلخوشم کند
با یک تکان دست! خدا را چه دیدهای
بیرحم! داستان مرا نیز گوش کن
شاید دلت شکست، خدا را چه دیدهای
هرچند میرود، بروم چای دم کنم
شاید کمی نشست...خدا را چه دیدهای
#مجید_ترکابادی
با اینکه بار بست، خدا را چه دیدهای
فرصت هنوز هست، خدا را چه دیدهای
شاید به بازگشتن خود دلخوشم کند
با یک تکان دست! خدا را چه دیدهای
بیرحم! داستان مرا نیز گوش کن
شاید دلت شکست، خدا را چه دیدهای
هرچند میرود، بروم چای دم کنم
شاید کمی نشست...خدا را چه دیدهای
#مجید_ترکابادی