This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خواندن جنایت و مکافات چه لزومی دارد؟
به عقیده بسیاری ورود آنا نقطه عطفی در زندگی شخصی و کاری داستایفسکی محسوب میشه، آنا به زندگی پر تلاطم داستایفسکی نظم و نسق داد و مایه آرامشش شد، آنا عمیقا داستایفسکی رو دوست داشت و در جواب درخواست ازدواج غیرمستقیم داستایفسکی گفته بود: «من به شما جواب میدادم شما را دوست میدارم و برای تمام مدت عمر شما را دوست خواهم داشت.» و در نهایت داستایفسکی در ۴۵ سالگی طعم دوست داشته شدن رو چشید. آنا دقیقا کسی بود که داستایفسکی نیاز داشت، نه بحرانهای عشقی براش بوجود میآورد و نه باعث خلاقیت بیشترش میشد، که به هیچکدومشون نیازی نداشت. آنا زنی مدبر و زندگی ساز بود که طبع لاقید داستایفسکی رو منظمتر و هدفمندتر میکرد. جای تعجب نیست که این دوره از زندگی داستایفسکی سرشار از آفرینش هنری است.
درباره آشنایی و ازدواج آنا با داستایفسکی و فداکاریهای این زن و نقش پررنگش در زندگی داستایفسکی در قسمت چهارم ویژهنامه داستایفسکی بشنوید.
درباره آشنایی و ازدواج آنا با داستایفسکی و فداکاریهای این زن و نقش پررنگش در زندگی داستایفسکی در قسمت چهارم ویژهنامه داستایفسکی بشنوید.
تارکوفسکی درباره صحنه پایانی رمان ابله گفته: «در این صحنه، وضعیت روحی و روانی این شخصیتها در لحظهای حساس، میزانسن را پدید میآورد؛ میزانسنی که به طرزی یگانه گویای پیچیدگی روابط میان این شخصیتهاست.» تارکوفسکی بعدها در فیلم ایثار صحنههایی بین شخصیتهاش خلق کرد که برگرفته از این رمان بود.
داستایفسکی در نامهای به تاریخ اول مه ۱۸۷۱ از ویسبادن به آنا نوشت دیگر قمار نخواهد کرد. انتهای نامه که حکایت از استیصال و بیپولی فوقالعاده داستایفسکی داره بسیار قابل توجهه، نویسندهای که تا اون موقع جنایت و مکافات و ابله رو در کارنامهاش داشت و مشغول نوشتن شیاطین بود.
حرف آخر: حتما وقتی برسم گرسنه خواهم بود چون ظاهرا پولم کفاف نمی دهد در راه چیزی بخورم. برای همین خواهش می کنم چیزی، هر چه باشد برایم آماده کنید. اگر مسیحی صادقی هستی، عزیزم، یادت نرود یک بسته سیگار هم برایم بگیری، چون دیگر هیچی ندارم دود کنم.
موش آب کشیده شدهام، باران همچنان میبارد و چتر ندارم. بد میشود اگر تا موقع عزیمت خشک نشوم.
خداحافظ تا دیدار نزدیک
در آغوشت میگیرم
داستایفسکی تو
اول مه ۱۸۷۱
حرف آخر: حتما وقتی برسم گرسنه خواهم بود چون ظاهرا پولم کفاف نمی دهد در راه چیزی بخورم. برای همین خواهش می کنم چیزی، هر چه باشد برایم آماده کنید. اگر مسیحی صادقی هستی، عزیزم، یادت نرود یک بسته سیگار هم برایم بگیری، چون دیگر هیچی ندارم دود کنم.
موش آب کشیده شدهام، باران همچنان میبارد و چتر ندارم. بد میشود اگر تا موقع عزیمت خشک نشوم.
خداحافظ تا دیدار نزدیک
در آغوشت میگیرم
داستایفسکی تو
اول مه ۱۸۷۱
تابلوی پیکر بیجان مسیح در تابوت اثر هولباین
این تابلو رو اولین بار داستایفسکی هنگامی که در سوییس بود دید و شدیدا تحت تاثیر قرار گرفت، چرا که این تابلو، امید به هر گونه رستاخیز رو از بین میبرد، داستایفسکی از قول ایپولیت درباره این تابلو میگه: «تصویر صورت جسد مردی بود که پیش از مصلوب شدن عذابی بی انتها را تحمل کرده است، زخمهای بسیار خورده و آزار بسیار دیده است و هنگامی که صلیب را بر دوش میکشیده و زیر سنگینی آن بر زمین میافتاده از نگهبانان و حتی مردم کتک میخورده و بعد بر صلیب میخکوب شده و شش ساعت روی صلیب عذاب کشیده است… اینجا ناخواسته این فکر به ذهن میرسد که اگر مرگ چنین وحشتناک است و قوانین طبیعت این چنین قهار، چطور میتوان بر آنها چیره شد؟ … جایی که چنین کسی نتواند از رنج مرگ در امان بماند، ما چگونه میتوانیم بر آن چیرگی یابیم؟» و در ادامه میگه: «کسانی که در اطراف این جسد بودهاند و یکی از آنها هم در تابلو نمایانده نشده است، باید آن شب احساس اندوهی جانخراش و آشفتگی بیپایانی کرده باشند، زیرا تمام امیدها و تمامی ایمان خود را یکسر نابود شده میدیدند.»
این تابلو رو اولین بار داستایفسکی هنگامی که در سوییس بود دید و شدیدا تحت تاثیر قرار گرفت، چرا که این تابلو، امید به هر گونه رستاخیز رو از بین میبرد، داستایفسکی از قول ایپولیت درباره این تابلو میگه: «تصویر صورت جسد مردی بود که پیش از مصلوب شدن عذابی بی انتها را تحمل کرده است، زخمهای بسیار خورده و آزار بسیار دیده است و هنگامی که صلیب را بر دوش میکشیده و زیر سنگینی آن بر زمین میافتاده از نگهبانان و حتی مردم کتک میخورده و بعد بر صلیب میخکوب شده و شش ساعت روی صلیب عذاب کشیده است… اینجا ناخواسته این فکر به ذهن میرسد که اگر مرگ چنین وحشتناک است و قوانین طبیعت این چنین قهار، چطور میتوان بر آنها چیره شد؟ … جایی که چنین کسی نتواند از رنج مرگ در امان بماند، ما چگونه میتوانیم بر آن چیرگی یابیم؟» و در ادامه میگه: «کسانی که در اطراف این جسد بودهاند و یکی از آنها هم در تابلو نمایانده نشده است، باید آن شب احساس اندوهی جانخراش و آشفتگی بیپایانی کرده باشند، زیرا تمام امیدها و تمامی ایمان خود را یکسر نابود شده میدیدند.»
اپیزود چهل و ششم: داستایفسکی، پیشگو.
در قسمت پنجم ویژه نامه داستایفسکی به بررسی رمانهای شیاطین و جوان خام و داستان کوتاه رویای آدم مضحک پرداختم و ادامه زندگینامه داستایفسکی رو پی گرفتم، سالهایی که داستایفسکی به آرامشی نسبی میرسه، کمی از دغدغههای مالیاش کاسته میشه و خودش رو آماده میکنه تا بزرگترین اثرش رو خلق کنه.
در قسمت پنجم ویژه نامه داستایفسکی به بررسی رمانهای شیاطین و جوان خام و داستان کوتاه رویای آدم مضحک پرداختم و ادامه زندگینامه داستایفسکی رو پی گرفتم، سالهایی که داستایفسکی به آرامشی نسبی میرسه، کمی از دغدغههای مالیاش کاسته میشه و خودش رو آماده میکنه تا بزرگترین اثرش رو خلق کنه.
داستایفسکی قسمت پنجم: پیشگو
محمدرضا عشوری
اپیزود چهل و ششم: داستایفسکی، پیشگو.
در قسمت پنجم ویژه نامه داستایفسکی به بررسی رمانهای شیاطین و جوان خام و داستان کوتاه رویای آدم مضحک پرداختم و ادامه زندگینامه داستایفسکی رو پی گرفتم، سالهایی که داستایفسکی به آرامشی نسبی میرسه، کمی از دغدغههای مالیاش کاسته میشه و خودش رو آماده میکنه تا بزرگترین اثرش رو خلق کنه.
من در پادکست @epitomebooks درباره کتابهایی که میخونم و دوست دارم صحبت میکنم.
در قسمت پنجم ویژه نامه داستایفسکی به بررسی رمانهای شیاطین و جوان خام و داستان کوتاه رویای آدم مضحک پرداختم و ادامه زندگینامه داستایفسکی رو پی گرفتم، سالهایی که داستایفسکی به آرامشی نسبی میرسه، کمی از دغدغههای مالیاش کاسته میشه و خودش رو آماده میکنه تا بزرگترین اثرش رو خلق کنه.
من در پادکست @epitomebooks درباره کتابهایی که میخونم و دوست دارم صحبت میکنم.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مصاحبه با آلبر کامو درباره تئاتر شیاطین.