➖قدرت و ناشکیبایی | محمدرضا تاجيک
بخشی از یادداشت محمدرضا تاجيک، نظریهپرداز و استاد دانشگاه که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است:
تاریخ سیاسی پساانقلاب ما، سرشار از حذف و طرد رادیکالِ خودیها (سوژههای وفادار)، از یکسو، و رادیکالیزهشدن تقابل میان آنان، از سوی دیگر، بوده است. در گذر و گذار این چند دهه، همواره برخورد با ‹خوديها› شديدتر و خشنتر از برخورد با ‹غيرخوديها› بوده است. یک روز با شخصیتی دیرآشنا، همچون یک غریبه و مرتد برخورد شده، روز دیگر، یک جریان فکری-اجتماعی، با برچسب امریکایی و سکولار از میدان بهدر گردیده، دو روز بعد، بسياري از نيروهاي فكري و اجرايي به بهانۀ ناهمخوانی و ناهمسازی، تصفيه شدهاند، روزی دیگر، یک روشنفکر دینی دفعتا ضددین نامیده شده، روزی رسانههای نقاد فلهای بسته شده، و روزهایی نیز، شاهد منفور و محکومشدن یک رئیس جمهور، یک روحانی، یک انقلابی، یک رزمنده، یک سلبرتی، یک روشنفکر، یک استاد، یک دانشجو، و… بودهایم.
اینروزها شاهد نوع و جنس و صورتی طنزآمیز و پارادوکسیکال از این روایت و حکایت دیرینۀ حذف و طرد خودیها هستیم: حذف و طردی بهنام «وفاق». داستان از این قرار است: روزی قدرت لاجرم بر این اندیشه شد که باید انشاء دیگری بنویسد و دیکتۀ دیگری بگوید، شاید آن روز تلخی که با او آشتی نیست بهسر آید. لذا دروازهای که نه، پنجرهای، با اسم رمز وفاق، به روی روز خوبتر گشوده شد. پنجره، اما چون پنجره بود و کوچک بود و باریک و نیمهباز، تنها عدهای خاص میتوانستند از آن عبور کنند و در حریم همگنان پشت پنجره درآیند. مشکل زمانی افزونتر میشد که بر لبۀ پنجره عدهای به حفاظت و حراست و صیانت نشسته بودند تا آنکس را برای عبور و ورود یاری رسانند که شبیه آن «خودی» باشد که پرتره و تمثالش بر در و دیوار حریم قدرت نقش است: و زیرش با خط شکسته نوشته شده: رجلهایی بهنام کارشناس دیریست گماند، با نگاههای خاکستری، با منشها و مرامهایی به رنگ بیرنگی. هر کس دارد از آنان نشانی، ما را کند خبر. این هم نشان ما: از یکسو راستِ راست، از سوی دیگر، چپِ راست.
داستان هم اینطوری بهسر میرسد که کلاغ وفاق هنوز به لانهاش نرسیده، تخم شقاق میکند و بسیاری از یاران غارِ (یا خودیهای) دوران تنهایی و عزلت تازه-به-قدرت-رسیدگان، خود را تماشاگران منفعل تئاتر قدرتی میبینند که نقشها را به مردمانی سپردهاند که به جای آنان پیروز شدهاند، و با عجله، در حال بهخاکسپاری نعش آن شهید عزیز، یعنی وفاق، هستند.
برگردم به سطور نخستینم و بگویم: هزاران راه نرفته و دشوار در پیش دارید، هر ره که میروید تاریک است و زیرش دامها، و عبور از هر یک، جز به یاری انبوه یاران روزهای شب ممکن نمیگردد. شاید حکم عقل معطوف به بقاء در قدرت نیز، آن باشد که آب جوی وفاداری و مهربانی یاران را گل نکنید.
متن کامل یادداشت آقای تاجیک را در لینک زیر بخوانید:
https://ensafnews.com/560530/
@ensafnews
بخشی از یادداشت محمدرضا تاجيک، نظریهپرداز و استاد دانشگاه که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است:
تاریخ سیاسی پساانقلاب ما، سرشار از حذف و طرد رادیکالِ خودیها (سوژههای وفادار)، از یکسو، و رادیکالیزهشدن تقابل میان آنان، از سوی دیگر، بوده است. در گذر و گذار این چند دهه، همواره برخورد با ‹خوديها› شديدتر و خشنتر از برخورد با ‹غيرخوديها› بوده است. یک روز با شخصیتی دیرآشنا، همچون یک غریبه و مرتد برخورد شده، روز دیگر، یک جریان فکری-اجتماعی، با برچسب امریکایی و سکولار از میدان بهدر گردیده، دو روز بعد، بسياري از نيروهاي فكري و اجرايي به بهانۀ ناهمخوانی و ناهمسازی، تصفيه شدهاند، روزی دیگر، یک روشنفکر دینی دفعتا ضددین نامیده شده، روزی رسانههای نقاد فلهای بسته شده، و روزهایی نیز، شاهد منفور و محکومشدن یک رئیس جمهور، یک روحانی، یک انقلابی، یک رزمنده، یک سلبرتی، یک روشنفکر، یک استاد، یک دانشجو، و… بودهایم.
اینروزها شاهد نوع و جنس و صورتی طنزآمیز و پارادوکسیکال از این روایت و حکایت دیرینۀ حذف و طرد خودیها هستیم: حذف و طردی بهنام «وفاق». داستان از این قرار است: روزی قدرت لاجرم بر این اندیشه شد که باید انشاء دیگری بنویسد و دیکتۀ دیگری بگوید، شاید آن روز تلخی که با او آشتی نیست بهسر آید. لذا دروازهای که نه، پنجرهای، با اسم رمز وفاق، به روی روز خوبتر گشوده شد. پنجره، اما چون پنجره بود و کوچک بود و باریک و نیمهباز، تنها عدهای خاص میتوانستند از آن عبور کنند و در حریم همگنان پشت پنجره درآیند. مشکل زمانی افزونتر میشد که بر لبۀ پنجره عدهای به حفاظت و حراست و صیانت نشسته بودند تا آنکس را برای عبور و ورود یاری رسانند که شبیه آن «خودی» باشد که پرتره و تمثالش بر در و دیوار حریم قدرت نقش است: و زیرش با خط شکسته نوشته شده: رجلهایی بهنام کارشناس دیریست گماند، با نگاههای خاکستری، با منشها و مرامهایی به رنگ بیرنگی. هر کس دارد از آنان نشانی، ما را کند خبر. این هم نشان ما: از یکسو راستِ راست، از سوی دیگر، چپِ راست.
داستان هم اینطوری بهسر میرسد که کلاغ وفاق هنوز به لانهاش نرسیده، تخم شقاق میکند و بسیاری از یاران غارِ (یا خودیهای) دوران تنهایی و عزلت تازه-به-قدرت-رسیدگان، خود را تماشاگران منفعل تئاتر قدرتی میبینند که نقشها را به مردمانی سپردهاند که به جای آنان پیروز شدهاند، و با عجله، در حال بهخاکسپاری نعش آن شهید عزیز، یعنی وفاق، هستند.
برگردم به سطور نخستینم و بگویم: هزاران راه نرفته و دشوار در پیش دارید، هر ره که میروید تاریک است و زیرش دامها، و عبور از هر یک، جز به یاری انبوه یاران روزهای شب ممکن نمیگردد. شاید حکم عقل معطوف به بقاء در قدرت نیز، آن باشد که آب جوی وفاداری و مهربانی یاران را گل نکنید.
متن کامل یادداشت آقای تاجیک را در لینک زیر بخوانید:
https://ensafnews.com/560530/
@ensafnews
انصاف نیوز
قدرت و ناشکیبایی | محمدرضا تاجيک
دکتر محمدرضا تاجيک، نظریهپرداز و استاد دانشگاه در یادداشتی که برای انتشار در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت: یک لوئيس آ. كوزر، در كتاب ‹نظريهي تقابلهاي اجتماعي›، از يك منظرِ جامعهشناختي، مينویسد: ‹هر چه رابطهي ميان گروهها قويتر باشد، به همان…
➖ ترخیص و تحویل دختر علوم تحقیقات از ۱۰ روز پیش
این را رییس انجمن علمی روانپزشکان ایران دربارهی دختر علوم تحقیقات توییت کرده است
@ensafnews
این را رییس انجمن علمی روانپزشکان ایران دربارهی دختر علوم تحقیقات توییت کرده است
@ensafnews