Telegram Web Link
#𝒑𝑶𝒔𝒕🌵☁️
#ـپـسـت‌جـدیدمتین
𝒔𝒌𝒚_𝒎𝒂𝒎𝒏𝒐𝒐:)
𝐉𝐎𝐢𝐧 𝐭𝐨~@ekip_khafn 👼🏻💘
#بوسه_اردیا👀🤍
#پارت37
دیانا:پانیذ میفهمی دوسش داشتم
پانیذ:میدونم درکت میکنم:)
دیانا:یادته خودتم عاشق ممرضا بودی همین کارو باهات کرد با تینا
پانیذ:اره اره گریه نکن فقط من خودم حساب اون ارسلانو میرسم پاشو بریم
دیانا:من نمیام
پانیذ:پس کجا میخای بمونی
دیانا:این بالا ی هتل بود یکی از اتاقاشو گرفتم
پانیذ:منم میمونم
دیانا:میخوام تنها باشم
پانیذ:فردا میام دنبالت
دیانا:دیگه خودم میام سر کلاس نمیخواد بیای
پانیذ:هر جور راحتی زیاد بهت سخت نمیگیرم چون میدونم چه حالی داری
دیانا:قربونت قشنگم
پانیذ
پانیذ:جانم
دیانا:فقط به هیچ کسی نگو من کجام
پانیذ:اخه...
دیانا:لطفا🙃
پانیذ:باشه فدات شم شب بخیر
دیانا:شب بخیر
بعد رفتن پانیذ دوباره موزیکو پلی کردم و راه افتادم به سمت هتل
همش اون صحنه جلوم هی مدام تکرار میشد
اخه چرا...
ای کاش عاشقش نبودم،ای کاش هیچ وقت پیشش نبودم،ای کاش...
از فکرش اومدم بیرون و اشکمو پاک کردم
رفتم داخل هتل و کلید اتاقمو گرفتم
کلیدو انداختم تو در و رفتم تو و رو تخت ولو شدم و با فکر اونا خوابیدم:)
•••••••••••••
ارسلان:همش یاد اون بوسه ایی که ستایش بهم زد افتادم
ازش بدم میاد لعنت بهش
ای کاش کسی ندیده باشه
با همین فکر تو خیالم خوابم برد
دیانا:صبح با الارم گوشیم بیدار شدم
رفتم کلیدو پس دادم و رفتم سمت جایی که استاد تدریس داشت
یهو نیکا و اتوسا و پانیذ از پشت بغلم کردن
دیانا:با خنده کوچیکی سلام کردم
پانیذ:چطوریییی بهتری
دیانا:اره خیلی بهترم
نیکا:نگرانت بودیم
اتوسا:حدقل ی زنگ میزدی
دیانا:پانیذ میدونست کجام دیگ نیازی نبود
پسرا کجان
اتوسا:گفتن ما کار داریم جدا میایم
دیانا:عنترا شاخ شدن
نیکا:وای ول کنین دیگ
استاد:خب بچه ها اینجا بشینین تا بقیه هم برسن و شروع کنیم
دیانا:بعد ده دقیقه بقیه اومد و استاد شروع کرد•••••

ادامه دارد🥺🤍
کامنت بزارین😌🔥
𝒔𝒌𝒚_𝒎𝒂𝒎𝒏𝒐𝒐:)
𝐉𝐎𝐢𝐧 𝐭𝐨~ @ekip_khafn
2024/10/02 14:29:22
Back to Top
HTML Embed Code: