Telegram Web Link
#بوسه_اردیا👀🤍
#پارت‌21
دیانا:ای کاش نکرده بودی
ارسلان:چرا
دیانا:چون پشیمون میشی
ارسلان:من از کاری ک کردم پشیمون نمیشم
دیانا:اینو بعد میفهمی
بیخیال
ارسلان:باش هرچی تو بگی
دیانا:بغضی تو گلوم بود که هر ان امکان ترکیدن داشت بدون هیچ دلیلی
ارسلان:دیانا
دیانا:بله
ارسلان:بیا برگردیم سمت ماشینا میخوام ببرمت ی جا
دیانا:کجا
ارسلان:بیا خودت میبینی
رفتیم سوار ماشین شدیم
20min•••••••
ارسلان:بیا پایین
دیانا:اینحا کجاس
ارسلان:جایی که تموم شهر زیر پاته:)
دیانا:رفتیم نشستیم روی سنگا
ارسلان توم خوب نمیایا
ارسلان:هوم
دیانا:چیزی شده
ارسلان:هوم
دیانا:اگ کاری متونم برات بکنم بگو
ارسلان:اشک تو چشمام جمع شد
سخته با یکی دیگ ببینیش🙂💔
دیانا:ستایش بهت خیانت کرده
ارسلان:بغضم داشت خفم میکرد
اره:)
دیانا:بغلش کردم که تو بغلم نتونست خودشو کنترل کنه و گریش گرفت:)
ارسلان:من دوسش داشتممم
دیانا:باشه باشه میدونم
ارسلان:حدود ده دقیقه ای بود تو بغل دیانا بودم ازش جدا شدم
دیانا:خودتو ناراحت نکن خو اون لیاقتتو نداشت
ارسلان:پاکت سیگارو از تو جیبم در اوردمو ی نخشو برداشتم تا اومدم روشن کنم دسی مانع کارم شد
دیانا:میشه نکشی ب خاطر من:)
ارسلان:باشه
دیانا:ام میخوای بریم ساعت حدودا 11شبه
ارسلان:بریم
میری خونتون؟
دیانا:پ ن میام خونتون😐😂
ارسلان:بیا😐😂
دیانا:دلم نیومد تو این حالش تنهاش بزارم
ارسلان منم•••••

ادامه دارد🥺🤍
کامنت بزارین😌🔥
𝒔𝒌𝒚_𝒎𝒂𝒎𝒏𝒐𝒐:)
𝐉𝐎𝐢𝐧 𝐭𝐨~ @ekip_khafn👼🏻💘
#بوسه_اردیا👀🤍
#پارت‌22
دیانا:دلم نیومد تو این حالش تنهاش بزارم
ارسلان منم میام خودنت
ارسلان:هر جور راحتی
دیانا:بریم:)
ارسلان:بریم
••••••••••••
ارسلان:قفلو انداختم تو در و بازکردم
بفرمایید
دیانا:مرسی برم ی زنگ ب مامانم بزنم و بیام
با چند تا بوق برداشت
مامان:جانم دخترم
دیانا:مامانی من امشب نمیام خونه
مامان:باشه عزیزم مراقب خودت باش
دیانا:شمام همینطور ب بابا سلام برسون خدافظ
گوشیو قطع کردم و رفتم پیش ارسلان،تو تراس نشسته بود و داشت گریه میکرد
دیانا:پاشو بیا
ارسلان:میخوام یکم تنها باشم
دیانا:میای یا ن😐
ارسلان:برو اومدم
دیانا:20دقیقه گزشت ولی نیومد
هویی حصلم سر رف پاشو بیا
ارسلان:باش
بشین برم برات ی چی بیارم بخوری
دیانا:چیزی نمیخوا بشین فیلم ببینیم
ارسلان:حدقل بزار پفیلا بیارم
دیانا:بش
ارسلان:خو چ فیلمی هس
دیانا:بشین تا بزارم ریخته بودم رو فلش ولی وقت نشد ببینم
ارسلان:بده تا وصل کنم
دیانا:بش
••••••••••••
دیانا:ی صحنه ایی اومد همو بوسیدن
اه اه چندشاااااا
ارسلان:ی جوری میگی انگار خودت تاحالا کسیو نبوسیدی
دیانا:ن فقط ی بار رلمو بوسیدم فقططط ی بار
ارسلان:دومیه هم خودم بودم دیدم
دیانا:میشه انقدر اینو نگی همینجوری عصابم خورده از کارم
ارسلان:رفتم نزدیکش
واقعا؟
دیانا:بهش نزدیک شدم و گفتم اوهوم
ارسلان:یکم رفتم جلو صورتش و دسمو کردم تو موهاش و گفتم ولی من پشیمون نیستم
دیانا:هیچی نگفتم و فقط ب چشماش نگاه کردم
ارسلان:رفتم جلوی صورتش و ب لباش خیره شدم
دیانا:ارسلان هی بهم نزدیک و نزدیک تر میشد
ارسلان:تو چشماش نگاه کردم و لبخند کوچیکی زدم و یکم سرمو بردم جلو تر
دیانا:نمیدونسم میخواد چیکار کنه،خیلی ب هم نزدیک بودم
سرشو اورد جلو و•••••••

ادامه دارد🥺🤍
کامنت بزارین😌🔥
𝒔𝒌𝒚_𝒎𝒂𝒎𝒏𝒐𝒐:)
𝐉𝐎𝐢𝐧 𝐭𝐨~ @ekip_khafn👼🏻💘
#بوسه_اردیا👀🤍
#پارت‌23
دیانا:سرشو اورد جلو و ب لبام خیره شد
امم ارسلان
ارسلان:هیچی جوابی بهش ندادم
دیانا:جوابی نداد و همچنان بهم نگاه میکرد
ارسلان:رفتم جلو تر و بوسه‌ایی رو لبش زدم
دیانا:چشمامو بسم
اون لحظه هیچ کاری نمیتونستم بکنم حتی نمیتونسم سرمو ببرم عقب
ارسلان:بعد از چند ثانیه ازش جدا شدم
دیانا:دیگ هیچ وقت هیچ وقت همچین کاری نکن،اینو گفتم و پاشدم برم تو اتاق
ارسلان:داشت میرفت دستشوگرفتم و نشوندمش سر جاش،چشم
دیانا:تو داری چیکار میکنی هان
هنوز ب چند ساعت نکشیده که کات کردی این کارا چیه
ارسلان:باشه دیگ ی غلطی کردم
دیانا:این نشد جواب
ارسلان:چی بگم
دیانا:هیچی
این موضوع همینجا خاک میشه خب،دیگ دربارش حرف نزن
ارسلان:اینجا میخوابی یا تو اتاق
دیانا:همینجا راحتم
ارسلان:باش شب خوش
دیانا:شب خوش
••••••••••••••
دیانا:ساعت حدودا 3 صبح بود صدای گریه از تو اتاق میمود پاشدم رفتم سمتش که دیدم ارسلان داره گریه میکنه
ام ارسلان
ارسلان:هان
دیانا:هان چیه بی ادب اصلا تقسیر منه ک اومدم ببینم چته
ارسلان:بله بفرمایید
دیانا:چی شده
ارسلان:بدون اون خوابم نمیبره
دیانا:اینو گفت و زد زیر گریه
امم چیزه یکم برو اون طرف تر
ارسلان:خو
دیانا:میخوام پیشت بخوابم
این طرف تخت مال تو این طرف مال من
ارسلان:باشه
دیانا:بیا این طرف جرت میدم
ارسلان:باشه باشه نمیام

ادامه دارد🥺🤍
کامنت بزارین😌🔥
𝒔𝒌𝒚_𝒎𝒂𝒎𝒏𝒐𝒐:)
𝐉𝐎𝐢𝐧 𝐭𝐨~ @ekip_khafn👼🏻💘
2024/10/02 08:17:53
Back to Top
HTML Embed Code: