Telegram Web Link
🔥زیر پوستت خاورمیانه است ...

✍️ احسان محمدی

🌍️ درون سینه هر آدم یک خاورمیانه پنهان است. پر از شر، شور، شراب، خدا، گناه، صلح، گُل، گلوله...

🌎سینه هر کدام از ما را که بشکافند هم بوی خون می‌دهد هم عطر نفت خاورمیانه! پر از تعصب و طمع. پر از امید، آرزو. پر از پنهانکاری، درست مثل انگورهای خاورمیانه که هم کشمش روزه‌داران می‌شوند هم شراب باده‌نوشان.

🌎️ هر دَم و بازدم ما پر از خشم‌های فروخورده است. بوسه‌های به مقصد نرسیده، حرف‌های ماسیده روی لب. قایم شده در گرمگاه سینه. بغض‌های در گلو مانده مثل پسرک #فلسطینی که سنگ را آنقدر توی دستش چرخانده‌ که تاول انداخته روی پوست نازکش. نه دل دارند که پرتش کُنند، نه دل می‌کَنَند که از فکرش رها شوند

🌎️ زیر پوست ما مثل #سوریه است، پر آشوب، بمب‌های خوشه‌ای روی دیوار شعرها و شهرهایش خراش انداخته.
زیر پوست ما مثل #بغداد بوی قهوه عربی می‌دهد، مثل صحرای #عربستان پرعطش است، مثل جنگل‌های شمال #ایران انگار خدا دارد با مه روی صورت آدم نقاشی می‌کند، مثل #شیراز بوی بهارنارنج می‌دهد، مثل ُبی بین وعده نسیه خدا و نقد شیطان دل‌دل می‌کُند.

🌎️ در هر چروک صورت ما یک #کویت پنهان است. مثل دوران اوجش پر از وسوسه بهشت و بوسه، مثل زمان جنگ‌اش پر از زخم‌هایی که خوب نمی‌شود، مثل مُرغ‌های دریایی‌اش که توی نفت بال می‌زدند، پرهایشان می‌سوخت، در آب غرق می‌شدند.

🌎️ در هر "چیزی نیست خوبم!" ما، سطل‌سطل اشک قایم است، مثل مادرهایی که می‌روند بهشت‌زهرا و برای پسرها و دخترهایی که جنگ آنها را بلعید مویه می‌کنند و بعد جلوی دوربین‌ها می‌گویند فدای سر ایرانم که پسرم رفت، دخترم رفت..

🌎️ درون سینه ما دختری کُرد که از چنگ #داعش گریخته در میان اشک می‌خندد و مثل #شهرزاد قصه گو آنقدر قصه و غصه دارد که همه پیامبران خاورمیانه را خواب کُند و خودش بیدار بماند و زُل بزند به شب. به اینکه کی آرامش از راه می‌رسد؟

کی سر آرام بر بالش می‌گذاریم، کی دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت... کی آن روز از راه می‌رسد که کمترین سرود بوسه باشد؟

🌎️ وجود ما آمیزه‌ای از مستانه‌های #ابراهیم_تاتلیس، ناله‌های #ام_کلثوم، ربنای #شجریان، آوای #عبدالباسط و "چشم من بیا منو یاری بکن" #داریوش است. از داریه و دمبک تا رقص بندری و شمشیرهای عمانی و شوخ چشمان تُرک و عرب.

🌎️ درون هر کدام از ما خاورمیانه‌ای است که جنگش تمام نمی‌شود. شب زیر موشک باران دلتنگی می‌خوابیم، صبح با لبخند بیدار می‌شویم که برویم به جنگ سرنوشت...
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من اعتقاد دارم روی کره زمین جا برای همه‌مون هست، انگشتمون رو از چشم همدیگه درآریم، یه ذره جمع‌تر بشینیم برای همه‌ جا هست.

برای همین من خیلی حسادت نسبت به موفقیت دیگران رو در وجودم کم کردم. نمیگم کُشتم، چون آدمی در وجودش همیشه یه لبه‌هایی داره که مماس میشه با اون حسادت... و این خیلی بهم کمک میکنه که حالم بهتر بشه.

🐉 برای کُشتن اژدهای حسادت تمرین کنیم.
✍️ کپشن را برای دوستان ناشنوا نوشتم.
📺 برنامه تلویزیونی «پنجره باز»، شبکه سلامت
#احسان_محمدی
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚓️سیروس آبای که بود؟
از زبان بزرگان بشنوید🎧

در مدح 🖤قایقران🖤
همراه با:
نادر محمدخانی
محمد احمدزاده
غفور جهانی
دکتر احسان محمدی
بهزاد داداش زاده
مرتضی فنونی زاده
اسکندر کوتی


تازه‌ترین اپیزود پادکست فوتبالی توتال فوتبال، از سری توتال اسپشیال رو، ازینجا بشنوید
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
castbox.fm/vd/511477473


@totalfootcast ⚽️
🏴 ۱۰ درنگ در محرم به سبک ایرانی

احسان محمدی

1⃣ بزرگترین دشمنان هر باور دینی یا سیاسی، دوست‌داران افراطی و اغراق‌کنندگان آن هستند نه منتقدانش.

2⃣ #محرم فراگیرترین مراسم ملی و مذهبی ماست. نمونه دیگری نداریم که این‌طور بدون بخشنامه مردم در آن مشارکت کنند و #نمود_بیرونی داشته باشد.

3⃣ اگر هیچوقت در پشت صحنه این مراسم نبوده‌اید آن را دقیق نمی‌شناسید. به خودنماها نگاه نکنید.

میلیون‌ها نفر با ارادت در این مراسم حاضر می‌شوند. در #آشپزخانه‌ها کار می‌کنند و هرگز اصرار ندارند دیده شوند. #طبال‌های خودنما و #مداحان کاسب و ربایندگان #قیمه تمام این ماجرا نیستند.

4⃣ «ما ایرانی‌ها کار تیمی بلد نیستیم». محرم ناقض این گزاره است. تقسیم کار، نظم و اعطای نقش به همه فارغ از سن و سال و قیافه، فوق‌العاده قابل مطالعه است. مردم کار جمعی بلدند، مدیر ندارند.

5⃣ دین در باور بسیاری از #ایرانیان ریشه دارد. مسلمان شدن اجداد ما چه با آغوش باز و چه به اجبار، اتفاق نیست. دین نهادینه شده. بسیاری از مردم فارغ از نظام حاکم در مراسم دینی حاضر می‌شوند و به کارکرد دین عمیقاً باور دارند.

6⃣ اگر پهلوی از نمادهای #ملی و جشن‌های ۲۵۰۰ ساله برای تاثیر اجتماعی و تثبیت خود بهره می‌گرفت، جمهوری اسلامی هم از نمادهای #مذهبی و محرم استفاده می‌کند. #قدرت زبان خودش را دارد. همانطور که منافع اقتصادی محرم برای عده‌ای هم موضوع قابل مطالعه‌ای است.

7⃣ در چنین مراسم عظیمی کسانی دنبال صید ماهی خود هستند. چه آنها که فکر می‌کنند اشک ریختن در این ده روز، مثل #اسیدسولفوریک گناهان یک‌ساله‌شان در ظلم به مردم را می‌شوید و چه کسانی که دنبال خریدن احترام اجتماعی هستند.

در هر حرکت جمعی این کاسبان هستند. اندکند اما مثل پول خُرد سر و صدای زیادی دارند.

8⃣ بازنمایی گوشه‌های فانتزی شده محرم، ارتباط مستقیم با تغییر سبک زندگی ما دارد. به وسایل و دکور داخل خانه‌تان نگاه کنید، شبیه ده‌سال پیش هستند؟

آنچه در هیات‌ها می‌بینیم نمود بیرونی چیزی است که در خانه‌ها رخ داده. ما بخشی از سبک زندگی را به خیابان برده‌ایم.

9⃣ نسل جدید قرائت متفاوتی از دین دارد. خود را ملزم به رعایت قواعد نسل قدیم نمی‌‌داند. همانطور که نسل قدیم وقتی خواست با #بلندگو مداحی کند، نکوهش شد که این #بوق_شیطان است و مداحی با آن حرام!

🔟 معتقدم اگر مقابل #ظلم سکوت می‌کنیم و برای ظالمان کف می‌زنیم، کلاهمان را می‌چسبیم و درد دیگران را «مشکل خودشان می‌دانیم»، به خفت تن می‌دهیم و برای یک منفعت جزیی دروغ می‌گوییم سزاوار نفرین کردن #شمر و #یزید نیستیم چه رسد به اینکه ادعا کنیم جان فدای آزادمردی چون امام حسینیم!

⛔️ هر روز عاشوراست و هر جا کربلا. با چشم نیمه باز هم می‌شود صف لشکر حسین و یزید را تشخیص داد اگر طمع گندم ری و ترس بگذارد!
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎵 راز جادوی شعر #ارغوان چیست؟

✍️ احسان محمدی

🎵هر هنرمندی با یک اثر، یک نقش، ترانه، سکانس یا آواز در حافظه مردم ثبت می‌شود.

هزار اثر هم خلق کند، بیشتر مردم او را با یک کار یگانه در قلب‌شان بایگانی می کنند. مثل «عصرعاشورای» استاد #فرشچیان، شعر کوچه‌ی #فریدون_مشیری، بازی #عزت‌الله_انتظامی در فیلم گاو ، «ربنا» یا «مرغ سحر» #استاد_شجریان و ...

🎵 هوشنگ ابتهاج (ه. الف. سایه) هم شعرهای دلنشنی دارد ولی #ارغوان او را مردم دوست دارند. خودش با فروتنی می‌گوید این شعر هیچ اگر نداشته باشد، صمیمانه است.

🎵لابلای این همه عکس و فیلم دل‌آزار و روح خراش، ماجرای این شعر و خوانش آن را با صدای خود ابتهاج ببینید و بشنوید و لذت ببرید:

🌳 در اون سالی که از خانه دور بودم [زندان]، این درخت برای من سمبل همه چیز بود؛ زن و بچه و خانواده و همه دوستان و آرزوها و باورداشت‌های اجتماعی.... و این شعر در فروردین 1363 این شعر به وجود آمد.
🖋 @ehsanmohammadi95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎵پخش سرود «ایران ای سرای امید» در زندان و اشک #ابتهاج افسانه است یا واقعیت داشت؟

✍️ احسان محمدی

◾️تقریباً الان برای هیچ‌کس مهم نیست که هوشنگ ابتهاج چپ، توده‌ای، سوسیالیست یا پیرو هر ایسم دیگری بود و اصلاً چرا زندان افتاد و استاد #شهریار وساطت کرد و نجاتش داد.

او‌ مثل‌ یک امپراتور بازنشسته مورد احترام مردم کشورش قرار گرفت و عاقبت به خیری یعنی همین!

قصه عجیب این ویدیو برای من حس و حالی است که همه ما در هر سطحی تجربه‌اش‌ کرده‌ایم... تاوان دادن برای یک رویا. با بغض، اشک، لبخند... تلخند!
متن کامل را اینجا بخوانید 👇

https://www.instagram.com/reel/ChH0m9SDUyg/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚽️ این چکیده هفت دقیقه صحبت در کمیته ملی المپیک است. نشستی با موضوع «علل و پیامدهای آشوب تماشاگران».

⚽️یک دقیقه آخر که در مورد حضور زنان در ورزشگاه‌هاست بیشتر دیده شده و به کام بعضی از دوستان تلخ آمده.
تاوان تصمیمات شعار زده و ماجراجویی‌های ما را مردم می‌دهند. واقعیت، آب نبات نیست که همیشه شیرین باشد.
#فوتبال
#ایران
#مسئولیت_اجتماعی
🖋 @ehsanmohammadi95
Forwarded from The Catcher in the Rye
این باکیفیت‌ترین تصویریه که از ماه ثبت شده.
دو عکاس نجوم ۲۰۰ هزار عکسی که از ماه گرفته‌بودن رو به‌هم چسبوندن و این تصویر رو پدید آوردن. کار ویرایش این عکس ۹ ماه طول کشیده (و سه روز پیش منتشرش کردن). دقتی برابر با کیفیت یک دوربین ۱۷۴ مگاپیکسلی. (کیفیت سیزده هزار پیکسلیش رو می‌تونید از [اینجا] دانلود کنید.)


© Andrew McCarthy and Connor Matherne
⚽️ چند نکته از پشت صحنه حضور بانوان در استادیوم آزادی

✍️ احسان محمدی‎

📸 بسیاری از شما عکس‌های دیروز بانوان در #ورزشگاه_آزادی را دیدید اما نه از مکافات‌های قبلش خبر دارید نه از مصیبت‌های بعد از سوت بازی. من هم سال‌ها خبر نداشتم و از دور تز می‌دادم‌ که باید اینطور بشود و نشود!

اما دیروز تا دقیقه ۳۵ بازی حتی نمی‌فهمیدم #استقلال کدام طرف زمین ایستاده، #مس_کرمان کدام ور، از بس استرس بود و نگرانی برای خراب شدن اتفاقی که سال‌ها برای رخ دادنش تلاش کرده‌ایم. از آن‌ها که سالهای قبل بازداشت شدند تا نیروهای یگان ویژه که پوتین به پا ساعت‌ها زیر آفتاب ایستادند، از کسانی که ریش گرو ‌گذاشتند و در جلسه‌ها خون دل خوردند تا زنانی که عمرشان کفاف نداد هیچ‌وقت تیم محبوب‌شان را تشویق کنند.

1️⃣ «شما خودتون حاضرید خانواده‌هاتون بیان ورزشگاه؟»

این سوالی است که در جلسات بارها از من یا آن‌ها که مصرانه پیگیر ورود زنان به ورزشگاه بودند می‌پرسیدند!

+این کار را می‌کنیم و مستندات تقدیم می‌شود.

2️⃣ تشویق آدم‌های اشتباهی، تنبیه آدم‌های اشتباهی!

این یکی از عادت‌های جامعه ماست.افرادی سرزنش می‌شوند که جلوی دوربین هستند در حالیکه قدرت دست آدم‌های بی‌چهره در پشت صحنه است و کسانی تشویق می‌شوند که موفق شده‌اند خودشان را به موقع در قاب عکس یادگاری فاتحان‌ بچپانند.

درست مثل ماجرای حضور بانوان در ورزشگاه. مثل سیاست، مثل اقتصاد.

3️⃣ قابی که عموم‌ مردم از استادیوم آزادی دارند چمن خوشرنگ و سکوهای لبریز است، اما ما دیوارهای فرسوده و ترک خورده و ... را هم می‌بینیم، پشت این اشک و لبخندهای شادی بانوان در ورزشگاه هم همین بود. شاید روزی در موردش‌ نوشتم. امروز اما وقتِ تلخی نیست.

4️⃣ حضور زنان در ورزشگاه #امتیاز نیست، #حق است. هیچ‌کس حق ندارد آن را مثل یک مدال برای منت گذاشتن و کُری‌خوانی‌ سیاسی و جناحی توی سر مردم بزند. دم کسانی که برای احقاق این حق جنگیدند گرم.

5️⃣«هیچ فیلمی تا ابد در کمد نمی‌ماند» هیچ دری هم تا ابد بسته نمی‌ماند. باید ایستاد و بر در کوفت. دوران‌ گذار اینجا طولانی است، خیلی طولانی.

6️⃣ در میان بانوان استعدادهایی داریم که ممکن است چند هفته بعد چنان الفاظی به کار ببرند که مسئولان امر‌ بگویند: زیرساخت ورزشگاه برای آقایان مناسب نیست، بهتر است آقایان نیایند!‌

7️⃣ بعد از سوت بازی دختر جوانی گفت: آقا! تو رو خدا بذارید ما باز هم بیاییم ورزشگاه.

با لحن مقامات مسئول گفتم: ان‌شاالله! امیدوارم.

این را خطاب به خودم هم‌‌ گفتم. راضی نگه داشتن ناراضیانِ این ماجرا کار خیلی سختی است. بیشتر از چیزی که تصور می‌کنید.
🖋 @ehsanmohammadi95
Audio
📻 همه‌چیز در مورد حاشیه‌های رونمایی از جام جهانی 2022 در تهران

⚽️ از سلفی گرفتن نمایندگان مجلس با #موگرینی تا هجوم برای عکس گرفتن با کاپ و تعقیب جنازه و مراسم ختم استاد #ابتهاج!

⚽️ حضور بانوان در استادیوم‌ها و حال بد بعضی‌ها!

#رادیو_تهران
#احسان_محمدی
#محمد_میر
🖋 @ehsanmohammadi95
◾️ گُل و گلوله‌های زندگی

✍️ احسان محمدی

🎂 تولد سه‌سالگی «باران» بود. اردیبهشت سال پرماجرای ۸۸. منتظر «رامین» بودیم که نیامد. «ایشاالله یه فرصت دیگه!» این را «امیر» گفت. تکیه کلام رامین وقتی نمی‌توانست بیاید.

شام خوردیم، کیک قاچ کردیم و در مورد رامین هم حرف زدیم. اینکه خوش‌شانس است که در کمال شگفتی با یک حساب کوچک بانکی، سمند برنده شد، اینکه در عین غافلگیری زهره قرعه‌کشی دانشجویی حج برنده شد و زن و شوهر رفتند زیارت خانه خدا. خندیدم. عکس گرفتیم. غافل از اینکه روزگار همان دقیقه‌ها دارد چه بلایی سر رفیق‌مان می‌آورد.

◾️فردا صبح «عباس» زنگ زد: «خبر داری رامین گلوله خورده؟».
رامین؟ گلوله؟ مگه جنگ شده وسط تهران؟

رامین مهندس عمران بود. حوالی غرب تهران مشغول گودبرداری یک ساختمان. از گود که بیرون می‌آید با دو سارق مسلح یک طلافروشی ناخواسته رو در رو می‌شود. هیکل درشتی داشت. دزدها اسلحه را می‌گیرند طرفش و بنگ بنگ!

◾️معجزه‌آسا از مرگ نجات پیدا کرد. رفتیم ملاقات. خون زیادی از دست داده بود، نصف یکی از ریه‌هایش را برداشته بودند. دیدن رفیق در آن حال شبیه زنده به گور شدن است.
امیر مثل همیشه فضای سنگین را با شوخی شکست.

- رامین! چند تا گلوله خوردی؟
رامین به زحمت گفت:
- نمیدونم!
- خب کاری نداره! یه پارچ آب می‌ریزیم دهنت! عین #لوک_خوش‌شانس از هر جا زد بیرون معلومه جای گلوله است!

◾️رامین با درد می‌خندید. چهار گلوله خورده بود اما خدا او را دوباره به ما بخشید. شاید دعای خیر کارگرها که هوایشان را داشت، شاید عشقی که زهره به او داشت، شاید قلب کوچک آیلین که تازه به دنیا آمده بود، شاید حُسن نیت ذاتی‌اش، شاید دستپاچگی دزدها، شاید بدن سالم و ورزشکارش ... هر چه بود همین که زنده مانده بود، خوشحال بودیم.

امیر گفت:
- رامین؟! فکر کردی زندگی همه‌اش برنده شدن سمند تو بانکه؟ بردن قرعه‌کشی سفر دانشجویی حجه؟ نخیر! زندگی گلوله هم داره!
خندیدیم. رامین با لبخندی کمرنگ و صدای آرامی گفت: «احسان! امیر رو ببر بیرون، منو می‌خندونه جای زخمام درد می‌کنه.»

◾️۱۳سال از آن ماجرا می‌گذرد. دزدها هیچ‌وقت دستگیر نشدند، رامین رفت کانادا. گلوله‌های سُربی احتمالاً روانه سطل زباله شدند و چهره هیچکدام از پزشکان و پرستارانی که آن روزها با نهایت قدرشناسی از آن‌ها تشکر کردیم را یادم نمانده اما شوخی آن روز امیر همیشه با من ماند که ماند.

اینکه زندگی گلوله هم دارد ... هر چقدر بخت به تو لبخند بزند، لایک بگیری، مدال بیندازند گردنت، به تو غبطه بخورند و بروی روی قله بایستی باز یک جایی چند گلوله برایت کنار می‌گذارد ...
🖋 @ehsanmohammadi95
🇮🇷◼️💔
خدایا
پناه می‌برم به تو از این رنج‌های دمادم ...
روزنوشت‌های احسان محمدی
🔰آقایان واقعاً غافلگیر شدید یا ادا در می‌آورید؟ ✍️ #احسان_محمدی 1️⃣ در دوران ابتدایی درسی در کتاب فارسی تحت عنوان #پسر_هوشیار داشتیم. مردی الاغش را گم کرده بود. پسرکی گفت: همان الاغ که چشم چپش کور بود و بارش گندم و پای راستش لنگ؟ مرد خوشحال شد و گفت:…
☝️☝️☝️☝️☝️☝️
چرا نمی‌نویسم؟

این یادداشت را بعد از اعتراضات سال ۹۶ نوشتم. پنج سال پیش نوشتم.

انگار همین امشب نوشته‌ام. مو به مو. ما پیشگو نبودیم، فقط نشانه‌ها را دیدیم و گفتیم و البته به قول بعضی‌ها «ز‌ِر زیادی زدیم!»

بیشتر از این چه می‌شود نوشت؟
اصلاً چرا باید نوشت؟ خطاب به که باید نوشت؟
روزنوشت‌های احسان محمدی
🔰 باتوم درد می‌دهد، درمان نیست! احسان محمدی ▪️فیلم‌ها و تصاویر پراکنده‌ای از چند شهر در فضای مجازی منتشر شده که روایتگر همان داستان تکراری است؛ فریادهای اعتراضی، شعارهای تند، تجمعات بی‌رهبر و البته برخورد پلیس. چند نکته در خصوص این ماجرا: 1⃣ اعتراضات…
☝️☝️☝️☝️
چرا نمی‌نویسم؟

این یادداشت را بعد از اعتراضات سال ۹۷
نوشتم. چهار سال پیش نوشتم.

انگار همین امشب نوشته‌ام.

بیشتر از این چه می‌شود نوشت؟

وقتی گوشی برای شنیدن نیست، حرف زدن چه سودی دارد؟ بیش از آنکه خشمگین یا ناراحت باشم، ناامیدم. ناامید از دور‌ باطل. تکرار رنج و آواری که دیر یا زود می‌رسد و تاوانش را دستکم برای سالها، بی‌پناهان می‌دهند نه دارندگان حساب‌های بانکی پر پول و صاحبان ویزا.
این خط، این نشان.
والسلام.
روزنوشت‌های احسان محمدی
🇮🇷🇸🇦 ⛔️ به عربستان فحش بدهیم، قطر را ببوسیم؟ ✍️ احسان محمدی_ رابطه ایران و عربستان دچار تنش شده است. این نخستین بار نیست اما حضور بازیگری به نام قطر ماجرا را جالب‌تر کرده است. ◀️ من هیچ شیفتگی و ارادت خاصی نسبت به کشور، دولت و تصمیم‌گیران عربستان نداشتم…
بیهودگیِ نوشتن!☝️

این یادداشت را ۶ سال پیش نوشته‌ام. بازخوانی‌اش برای خودم دردناک است.

⛔️ ۶ سال طول کشید تا برخی به این نتیجه ساده برسند که فریاد و کُری‌خوانی و حمله به کنسولگری و قیچی کردن پرچم کشوری مثل عربستان هیچ سودی برای «مردم» ندارد.

⛔️ سرسوزنی خوشحال نیستم که بعد از ۶ سال تازه عده‌ای «مذاکره» را دستاورد به حساب می‌آورند و از سرگیری رابطه مجدد با عربستان را مثل افتخار تاریخی جشن می‌گیرند!

در نتیجه آن تندروی‌ها و یقه‌درانی‌ها، زندگی‌ها تباه شد و امیدها از بین رفت تا به یک‌ موضوع بسیار ساده‌ و بدیهی برسند. مثل ده‌ها موضوع دیگر‌ که روزگار وادارشان می‌کند به آن برسند نه تحلیل و گفت‌و‌گو.

وقتی از بیهودگیِ نوشتن می‌نویسم یعنی همین!

⛔️ ابداً دلم برای نوشتن تنگ نشده، روح‌ و روان گلاویز شدن با نگاه نهادینه شده‌ی سیاه و سفید در جامعه را ندارم. در حاکمیت هم هیچ‌کس، هیچ‌نیازی به نقد و تحلیل امثال من ندارد. کار خودشان را می‌کنند و ایمان دارند که بی‌نقص‌اند.

هر چه بلد بودم را در طول سالها نوشته‌ام. حتماً اشتباه هم کرده‌ام اما این کشور را انگار شوق انقلاب با مشت‌های گره کرده، خشم، کینه، انتقام و فریادِ زنده باد و مُرده باد بیشتر زنده نگه می‌دارد تا خِرد و مدارا و اصلاح و آرامش!
یک موضوع ساده اما مهم!
سقف انتظارات و کیفیت زیست شهروندی …

قراردادن درپوش برای توالت‌ها سه فایده دارد:

1️⃣ مانع از افتادن گوشی، کلید و وسایل خرد به داخل چاه می‌شود. 📱🔑

2️⃣ جلوی تردد حشرات موذی مانند سوسک را می‌گیرد. 🪳

3️⃣ از انتشار بوی بد جلوگیری می‌کند. 👃

چرا این کار کم هزینه اما مهم را نمی‌کنند؟
یک گوشی موبایل به صورت میانگین قریب به ۱۰ میلیون قیمت دارد، در حالیکه هر درپوش کمتر از ۱۵ هزارتومان است.

نه فقط فرودگاه‌ها بلکه بسیاری از مکان‌های عمومی که شهروندان در آن تردد دارند با همین مشکل مواجه هستند.

گوشی من درون چاه نیفتاده و این موضوعی فردی نیست، تفاوت زیست در کشورهای مختلف در همین احترام به خواست و نیازهای حتی کوچک مردم است نه عوض شدن مقامات و دست به دست شدن قدرت.

وظیفه رسانه‌ها هم همین جلوگیری از زیان دیدن بیشتر مردم باید باشد، چون برای عموم مردم خسارت ندیدن خودشان در این شرایط اقتصادی، خیلی مهمتر از بازتاب سخنرانی مزخرف فلان مدیر و مسئول است.

از هر تغییر بزرگی‌ ناامیدم و سقف توقعات و آرزومندی‌هایم تا گذاشتن یک درپوش برای توالت‌ها تنزل پیدا کرده است.
🖊️ @ehsanmohammadi95
کسی وطن‌اش را ترک نمی‌کند
مگر وطن‌اش دهان کوسه باشد

می‌دانی!
کسی بچه‌هایش را با قایق راهی نمی‌کند
مگر دریا از خشکی امن‌تر‌ باشد!

«وارسان شایر» شاعر انگلیسی- سومالیایی

🖋 @ehsanmohammadi95
از سری رنج‌های بشری!

احسان محمدی

یکی از بزرگترین رنج‌هایی که هر انسانی ممکن است در طول زندگی «فردی» یا «اجتماعی» تجربه کند؛ قرار گرفتن در موقعیتی است که نه توان «تغییر» آن را دارد و نه تابِ «تحمل» کردنش را!

این مزخرفات مُد شده‌ی روانشناسی زرد را بگذارید کنار که «آدم توان انجام دادن هر کاری دارد، فقط کافی است اراده کند!»
رویافروشی است و حداقل اینجا و در این سرزمین جواب نمی‌دهد. ما بسیار اراده کردیم و نشد!

هر کس به طریقی مقابل این رنج بزرگ واکنش نشان می‌دهد:

↙️ کسانی دست به خودکشی می‌زنند، مهاجرت می‌کنند، از کارشان استعفا می‌دهند، جدا می‌شوند یا مسیرشان را عوض می‌کنند ...

↙️ کسانی به غارهای افیون و الکل، کتاب و کباب، زلف یار و دلار و دینار پناه می‌برند. جایی برای فراموشی.

↙️ تعدادی با خشم به جنگ همه چیز و همه کس می‌روند، گلاویز می‌شوند، شورش می‌کنند، به قیمت کُشتن و کُشته شدن،

↙️ تعدادی ناامید از هر مبارزه‌ای، سپر می‌اندازند و تسلیم تقدیرِ هر چه باداباد می‌شوند ...
آدم همیشه که نا ندارد گلاویز بشود. خیلی وقت‌ها کم می‌آورد. اینکه از ترس قضاوت عمومی ادامه بدهی خودش چاه عمیقی است که ته ندارد ...

بدبختی اینجاست که هر فردی اصرار دارد خودش برحق است و همه باید راه او را بروند!

پس امید چه می‌شود؟

نگران نباشید! عده‌ای همه‌ی این رنج‌ها را تاب می‌آورند و پیش می‌روند، آن‌ها هستند که نمی‌گذارند نژاد ما روی این کره خاکی منقرض شود و انسان کماکان به این بازی ادامه بدهد! از غاری به غاری، از نسلی به نسلی و ... اسم این تقلا «امید» است که گاهی خطرناکترین دارایی ماست!

و عاقبت هر کس راه خودش را می‌رود و توی قبر خودش می‌خوابد. فقط هیچ چیز بدتر از آن برزخ و بلاتکلیفی میان «رویای تغییر» و «ناچاری تحمل» نیست، آدم‌ را سلول به سلول پیر می‌کند ...
از من سلام بر تحمل کنندگان این رنج مشترک!
🖋 @ehsanmohammadi95
به تاول‌های کف پا حقیقت را بگوییم؟

✍️ احسان محمدی

◼️ می‌گویند از #برتراند_راسل فیلسوف و منطق‌دان بریتانیایی پرسیدند چرا یک آدم متعصب می‌ترسد که نسبت به اعتقاداتش شک کند و به راهش ادامه می‌دهد؟

راسل گفت: چون همیشه با خودش فکر می‌کند چطور به تاول‌های کف پایم بگویم که تمام مسیری که آمده‌ام اشتباه بوده است؟

یک‌بار دیگر بخوانید:«چطور به تاول‌های کف پایم بگویم که تمام مسیری که آمده‌ام اشتباه بوده است؟»

این یکی از تلخ‌ترین و صریح‌ترین جملاتی است که در چند ماه گذشته ذهنم را درگیر کرده است. اینکه چقدر در زندگی فردی و اجتماعی از شرم تاول‌های پاهایمان ترسیده‌ایم بپذیریم که راهی که آمده‌ایم اشتباه بوده است.

◼️کمتر کسی این جسارت را دارد که حقیقت را بدون خشم، خودآزاری و ناامیدی بپذیرد و باقی راه را اشتباه نرود.

بیشتر ما ترجیح می‌دهیم در حالیکه روح و جسم‌مان خون‌چکان است کماکان به راه اشتباه برویم و تقلا کنیم از آن لذت ببریم چون نمی‌خواهیم شرمسار تاول‌های پاهایمان باشیم.

🙌 سلام به آنها که با تاول‌های کف‌ پایشان صادق هستند!
🖋️ @ehsanmohammadi95
2024/11/16 11:53:57
Back to Top
HTML Embed Code: