Telegram Web Link
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
⭕️ کارل مارکس: نقد سرمایه‌داری ⭕️ نویسنده: سوسن مدنی 🔹در نیمه‌ی نخست قرن نوزدهم مسئله‌ی جایگاه یهودیان به موضوع مورد مناقشه‌ی مهمی بین نویسندگان سیاسی آلمان تبدیل شده بود. فرض مقدماتی این بود که دولت مدرن باید در مسائل مربوط به مذهب بی‌طرف باشد اما از…
⭕️ کارل مارکس: نقد سرمایه‌داری

⭕️ نویسنده: سوسن مدنی


🔹 مارکس با توصیف بلاغی سرمایه‌داری بمثابه «بتواره سازی (فتیشیسم) بر این باور بود که همانطور که در سپهر مذهب، آدمی بت‌هایی می‌سازد و به آنها قدرت احاطه به سرنوشت آفرینندگان انسانی‌شان را اعطا می‌کند در نظام سرمایه‌داری نیز انسان تحت سیطره‌ی کالاهایی قرار می‌گیرد که محصول کار و تلاش خود او است. از نظر او در عصر سرمایه‌داری، کالا از جایگاه ابزاری خود فرا می‌رود و تبدیل به  امری مقدس می‌شود.

🔹 مفاهیم "از خودبیگانگی" و "فتیشیسم کالا" ابزارهای تحلیلی مهمی هستند که مارکس برای فهم بهتر تأثیرات منفی سرمایه‌داری بر انسان‌ها و روابط اجتماعی به کار می‌برد. مارکس در کتاب سرمایه نوشت در نظام سرمایه‌داری، کالاها ارزش خود را مستقل از فرایند تولید و نیروی کار انسانی که در آنها وجود دارد می‌گیرند. این منجر به دیدگاهی می‌شود که به نظر می‌رسد کالاها دارای ارزش ذاتی هستند، فتیشیسم کالا باعث می‌شود کار انسانی که در پشت تولید کالاها وجود دارد، پنهان بماند و افراد به جای دیدن روابط اجتماعی واقعی، تنها با کالاها و قیمت‌های آنها سر و کار داشته باشند و نگاه مردم به کالاها و پول به عنوان چیزهای جادویی باشد و فراموش می‌کنند که این اشیا در واقع محصول کار انسانی هستند.

🔹 کارگران در نظام سرمایه‌داری محصولاتی را تولید می‌کنند که متعلق به آنها نیست و توسط سرمایه‌داران به فروش می‌رسد. آنها در فرایند تولید نقشی مکانیکی و تکراری ایفا می‌کنند و کنترل اندکی بر آن دارند. آنها به یک جزء کوچک از ماشین بزرگ تولیدی تبدیل می‌شوند که احساس عدم کنترل و ناتوانی می‌کنند. مارکس معتقد بود که کار خلاقانه و معنادار بخشی از ذات انسانی است. در نظام سرمایه‌داری، کارگران از این جنبه‌ی خلاقانه‌ی کار خود بیگانه می‌شوند و کار به یک فعالیت بی‌روح و صرفاً برای بقا تبدیل می‌شود. از طرفی نظام سرمایه‌داری رقابت بین افراد را تشویق می‌کند و روابط انسانی را به روابط مادی و اقتصادی کاهش می‌دهد. این منجر به بیگانگی افراد از یکدیگر و تضعیف روابط انسانی می‌شود.

🔹 تمرکز مارکس بر دگرگونی تولید در پیوند با چیزی بود که بعداً از آن به انقلاب صنعتی یاد شد؛ مجموعه‌ای از پیشرفت‌های خیره‌کننده در زمینه‌ی فناوری بر اساس عملکرد ماشینهایی که با منابع انرژی غیرارگانیک مانند آب و به ویژه بخار، کار می‌کردند. از آنجا که از این ماشین‌ها به عنوان جانشین و افزاینده‌ی قدرت عضلانی انسان‌ها (و حیوانات) استفاده می‌شدند اقتصاددانان به آنها عمدتاً به چشم وسایل تسهیل‌کننده‌ی کار نگاه می‌کردند اما مارکس، در مقابل بر تأثیر سوئی که ماشین‌ها بر جسم و روح انسان می‌گذاشتند تأکید داشت. از منظر کارگران، تولید ماشینی یک تجربه‌ی جدید به لحاظ کیفی بود ولی از نظر مارکس تولید ماشینی شتاب و اسلوب حرکت را تعیین می‌کرد و کارگر مجبور بود خود را با ریتم‌ها و حرکات غیرطبیعی ماشین وفق دهد‌ به‌طوری‌که او به زائده‌ی زنده‌ی ماشین تبدیل می‌شد؛ هرچه کار یکنواخت‌تر می‌شد هزینه‌های روان شناختی تقسیم کار بیش از بیش افزایش می‌یافت.

🔹 بزرگترین نوآوری مارکس پیوستن مضمون رباخواری با نقد رمانتیک از تقسیم کار بود. امری که به تعبیر او نتیجه‌اش «بیگانگی» بود. روند تولید کالا از نگاه مارکس طوری می‌باشد که هر چه تولید بالاتر می‌رود کارگر با کار و محصول کار خویش بیگانه‌تر می‌شود؛ چرا که کارگر شرایطی از کار را ایجاد می‌کند که به نفع سرمایه‌دار است و کاری می‌کند که ارزش‌آفرینی که سابقا جز ذاتی کار کارگر بوده است اکنون به مقوله‌ی دیگری به نام ارزش افزوده تبدیل می‌شود که در دست سرمایه‌دار قرار دارد و چیزی از این ارزش افزوده نصیب کارگر نخواهد شد و مردان و زنان کار می‌کنند چون مجبورند برای به دست آوردن پولٍ لازم برای خرید مایحتاج زندگی کار کنند و برای زنده ماندن از جان خویش مایه بگذارند. از نظر مارکس این امر به خودی خود به معنای انسان‌زدایی بود زیرا این حیوانات‌اند که خودشان را می‌کشند تا صرفا زنده بمانند در حالیکه آنچه انسان را متمایز و برجسته می‌کند توانایی او برای آفرینش آزادانه است. آدمی زمانی به اوج انسانیت خود می‌رسد که کارش بیانگر خود درونی منحصر به فرد او باشد. کالاها و سرمایه واقعیت‌هایی می‌شوند بیگانه از کارگر، که هیچ مالکیتی بر آفریده‌های خود ندارد. مارکس مفهوم بیگانگی را در مذهب و سرمایه‌داری مقایسه کرد و در نوشته‌های خود نوشت: «هرچه کارگر بیشتر تقلا کند، جهان بیگانه‌ای که او را بر ضد خودش شکل می‌دهد قدرتمندتر می‌شود، او و جهان درونیش ناتوان‌تر می‌شوند و تعلق این جهان به او نیز کمتر می‌گردد. در مذهب هم وضع به همین منوال است، هر چه آدمی به خداوند بیشتر اسناد بدهد خودش را بیشتر تهی خواهد کرد»

⭕️ منبع : کتاب ذهن و بازار ، نویسنده جری مولر - ترجمه مهدی نصراله‌زاده، نشر بیدگل
🔹 تهیه از نشر قطره
🔹 تلفن: 3-88973351
🔹 سایت خرید آنلاین:
https://nashreghatreh.com/
🔹 تهیه از انتشارات طرحواره
🔹 تلفن سفارش کتاب: ۰۲۵۳۷۷۳۷۷۸۸
🔹 واتساپ: ۰۰۹۸۹۱۲۶۵۱۶۹۳۲
🔹 ارتباط مستقیم با مدیر انتشارات/واتساپ:

+989125520882

@drsargolzaei
Forwarded from كانون نگرش نو
@drsargolzaei
دوره‌ی
تحلیل رفتار متقابل TA

▪️دوشنبه ها
▪️یازده صبح تورنتو تا یک
▪️شش جلسه
▪️▪️شروع:
پنجم ماه اگوست

@kanoonnegareshno
#کانون_نگرش_نو
تلفن رزرو در واتساپ
001-416 879 7357
🔴 ۳. چرا برای ما مهم است بدانیم در ذهن یک نوزاد چه می‌گذرد؟
⭕️ زیرا دانستن آنچه در ذهن نوزادان می‌گذرد کلید پاسخ به پرسش مهمی در روان‌شناسی است: Nature یا Nurture
کدام ویژگی‌های تفکر/احساسات ما غریزی/سرشتی/طبیعی هستند و کدام ویژگی‌ها اکتسابی/تربیتی/فرهنگی؟


🟢 این که آیا یا دانش، صرفا محصول تجربه است یا امری پیشینی (پیش‌تجربی، فطری، وجدانی) در شناخت دخالت می‌کند، اختلاف نظر مهم بین فیلسوفان تجربه‌گرا (empiricist) همچون دیوید هیوم و فیلسوفان خردگرا (rationalist) همچون رنه دکارت بود.
پژوهش‌های اخیر علوم شناختی تلاش می‌کنند با روش‌شناسی علمی به این پرسش پاسخ دهند.
این ویدیو سومین بخش از مجموعه ویدیوهایی است در این زمینه که بر اساس دوره‌ی The Human Brain تهیه شده‌اند که در بهار ۲۰۱۹ در MIT توسط Prof. Nancy Kanwisher ارائه شده‌ است.

ترجمه و تدریس:

صالح سرگلزایی
دانشجوی رشته‌ی هوش مصنوعی

لینک ویدئو:

https://www.tg-me.com/prefrontalclub/147

@prefrontalclub
#human_brain
#غریزی
#اکتسابی
#سرشت
#تربیت
#ادراک_چهره
#نوزادان
#مغز
#علوم_شناختی
#باشگاه_پریفرونتال

@drsargolzaei
دکتر سرگلزایی drsargolzaei
⭕️ کارل مارکس: نقد سرمایه‌داری ⭕️ نویسنده: سوسن مدنی 🔹 مارکس با توصیف بلاغی سرمایه‌داری بمثابه «بتواره سازی (فتیشیسم) بر این باور بود که همانطور که در سپهر مذهب، آدمی بت‌هایی می‌سازد و به آنها قدرت احاطه به سرنوشت آفرینندگان انسانی‌شان را اعطا می‌کند در…
⭕️ کارل مارکس: نقد سرمایه‌داری

⭕️ نویسنده: سوسن مدنی


🔹 یکی از معروف‌ترین عبارات مارکس در مورد مذهب، این است که "مذهب افیون توده‌هاست" (Religion is the opium of the people). این جمله به این معناست که مذهب همانند ماده‌ای مخدر عمل می‌کند که درد و رنج توده‌ها را تسکین می‌دهد و آنها را از واقعیت‌های سخت زندگی‌شان منحرف می‌کند. مذهب به جای کمک به توده‌ها برای درک وضعیت واقعی خود و مبارزه برای تغییر آن، آنها را در وضعیت تسلیم و انفعال نگه می‌دارد. مارکس مذهب را به عنوان ابزاری می‌بیند که در خدمت طبقات حاکم قرار دارد و نقش مهمی در حفظ و تثبیت نظام سرمایه‌داری ایفا می‌کند. او معتقد است که برای دستیابی به جامعه‌ای عادلانه، مردم باید از تأثیرات ایدئولوژیک مذهب و دیگر نهادهای ایدئولوژیک آزاد شوند و به آگاهی طبقاتی دست یابند.

🔹 مانیفست کمونیسم که توسط کارل مارکس و فریدریش انگلس نوشته شده است، یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین آثار سیاسی و اجتماعی قرن نوزدهم است. این مانیفست با این مقدمه‌ی معروف "شبحی در اروپا می‌گردد– شبح کمونیسم" آغاز می‌شود و به مبارزات طبقهٔ کارگر و نیاز به یک جنبش بین‌المللی اشاره دارد. در ادامه مارکس و انگلس تحلیل تاریخی از توسعه‌ی بورژوازی (طبقه سرمایه‌دار) و پرولتاریا (طبقه کارگر) ارائه می‌دهند. آنها توضیح می‌دهند که چگونه بورژوازی با استفاده از ابزارهای تولید و سرمایه‌داری، به قدرت رسیده و چگونه این قدرت به تضادهای اجتماعی و اقتصادی منجر شده است. آنها کمونیست‌ها را نماینده‌ی منافع همه‌ی پرولتاریا معرفی می‌کنند و اصول و اهداف کمونیسم را شرح می‌دهند، از جمله لغو مالکیت خصوصی ابزار تولید، پایان دادن به استثمار انسان توسط انسان و ایجاد جامعه‌ای بدون طبقات. در پایان مانیفست هم فراخوانی برای اتحاد کارگران جهان و مبارزه‌ی مشترک برای سرنگونی نظم سرمایه‌داری می‌دهند. اما با وجود این‌که مانیفست کمونیسم تحلیل جامع و تیزبینی از نظام سرمایه‌داری و راه‌های مبارزه برای ایجاد یک جامعه‌ی کمونیستی ارائه می‌دهد، انقلابی که مارکس پیش‌بینی کرده بود به وقوع نپیوست زیرا مهم ترین عامل که توانایی فزاینده‌ی نظام سرمایه‌داری در بهبود وضع اقتصادی طبقات کارگر بود را پیش‌بینی نکرده بود. در حالی‌که مارکس بر روی جنبه‌ی هولناک توسعه‌ی سرمایه‌داری تمرکز کرده بود، بسیاری از روال‌های منفی مورد توجه او، شروع به تحول در جهت مثبت کرده بودند.
تشکیل اتحادیه‌های کارگری و فشار برای اصلاحات شامل افزایش دستمزدها، کاهش ساعات کاری، بهبود شرایط کاری، و ایجاد نظام‌های تامین اجتماعی، تغییراتی ایجاد کردند که باعث کاهش فشارها و نارضایتی‌های کارگران شدند و انگیزه برای انقلاب را کاهش دادند. سرمایه‌داری با تطبیق و تغییرات ساختاری، به جای انقراض، به حیات خود ادامه داد و شرکت‌ها و صنایع با پذیرش برخی اصلاحات و ایجاد اتحادیه‌های کارگری به کاهش تضادهای طبقاتی پرداختند.

🔹 مارکس نه یگانه منتقد فشار فرهنگی برخاسته از اشاعه‌ی بازار بود و نه تنها روشنفکری که غلبه و چیرگی بی‌فرهنگان در نظام سرمایه‌داری را محکوم می‌کرد، متی‌یو آرنولد یکی از هم‌عصران انگلیسی و جوان‌تر از مارکس هم از متنقدان روشنفکر آن دوران به تحلیل و نقد آثار منفی سرمایه‌داری بر فرهنگ و ارزش‌های انسانی می‌پرداخت و معتقد بود که جامعه‌ی صنعتی و سرمایه‌داری منجر به از بین رفتن فرهنگ والا و ارزش‌های اخلاقی شده است. اگرچه مارکس و آرنولد از دیدگاه‌ها و زمینه‌های متفاوتی به نقد جامعه خود پرداخته‌اند، اما هر دو نگرانی‌های مشترکی در مورد اثرات منفی سرمایه‌داری و صنعتی شدن بر انسان و فرهنگ داشتند. همچنین، هر دو به نوعی به بیگانگی انسان در جامعه‌ی مدرن اشاره کرده و بر نیاز به تغییرات اساسی در جامعه تأکید داشته‌اند و هر دوی آنها به آینده‌ای بهتر می‌اندیشیدند.

🔴 ادامه دارد...

⭕️ منبع: کتاب ذهن و بازار ، نویسنده جری مولر - ترجمه مهدی نصراله‌زاده، نشر بیدگل


@drsargolzaei
هیچ رنج- رباعیات مازیارکریم .pdf
2 MB
این مجموعه به پیشنهاد خود شاعر در این صفحه منتشر می‌شود بنابراین انتشار آن بلامانع است.
@drsargolzaei
2024/09/30 13:22:34
Back to Top
HTML Embed Code: