یک راه بسیار سادهٔ تبدیل متن عکسی به متن قابل ویرایش این است:
در مترجم گوگل، بخش عکس را انتخاب میکنید و زبان مقصد را زبان متن قرار میدهید.
در این صورت ترجمه همان متن اولیه است.
روشی بسیار کارامد است.
#هدیه_عید_مبعث
در مترجم گوگل، بخش عکس را انتخاب میکنید و زبان مقصد را زبان متن قرار میدهید.
در این صورت ترجمه همان متن اولیه است.
روشی بسیار کارامد است.
#هدیه_عید_مبعث
ī čiyōn-iš nimūd pad dēn kū man dād Spitāmān Zardušt mard ī ašō ī [kāt] xrad u-š be pāyēm menišn az dušmat uzwān az dušhūxt u-š be pāyēm dast az dušhuwaršt
که چنینش نمود در دین که من بیافریدم، زردشت سپیتامی! مرد اشوی خردکامه را، او را بپایم مَنِش از دشمنشی، زبان از دژگویشی، او را بپایم دست از دژورزی*
* متن پهلوی را از منبع زیر برداشتم، گزارش نسبةً فارسیش😬 از خودم است. ترجمههای دیگر را ندیده ام و شاید خطایی در گزارشم داشته باشم.
https://www.tg-me.com/feqholloqa/132
که چنینش نمود در دین که من بیافریدم، زردشت سپیتامی! مرد اشوی خردکامه را، او را بپایم مَنِش از دشمنشی، زبان از دژگویشی، او را بپایم دست از دژورزی*
* متن پهلوی را از منبع زیر برداشتم، گزارش نسبةً فارسیش😬 از خودم است. ترجمههای دیگر را ندیده ام و شاید خطایی در گزارشم داشته باشم.
https://www.tg-me.com/feqholloqa/132
Telegram
فقه اللغه
به نام خدا
یک نکتهٔ بامزه دربارهٔ اقوام ایرانی
گاهی شناخت نسبی از اقوام باعث میشود کمتر گول بخوریم.
چند روز پیش در دعوای حقوقی دو نفر یک طرف میگفت فلانی از طایفهٔ بزرگ فلان قوم است و حرفش حسابی است.
بعد دیدم که از همان قوم تعدادی راهزن و حرامی را کشته اند.
نکته اینجاست که در مناطقی که بافت قومیتی دارد نیروی انتظامی و دزد هر دو از همان بافت اند و بنابراین استناد به نسبت یک فرد به فلان قومیت نمیتواند دلیلی بر خوبی یا بدی او باشد.
یک نکتهٔ بامزه دربارهٔ اقوام ایرانی
گاهی شناخت نسبی از اقوام باعث میشود کمتر گول بخوریم.
چند روز پیش در دعوای حقوقی دو نفر یک طرف میگفت فلانی از طایفهٔ بزرگ فلان قوم است و حرفش حسابی است.
بعد دیدم که از همان قوم تعدادی راهزن و حرامی را کشته اند.
نکته اینجاست که در مناطقی که بافت قومیتی دارد نیروی انتظامی و دزد هر دو از همان بافت اند و بنابراین استناد به نسبت یک فرد به فلان قومیت نمیتواند دلیلی بر خوبی یا بدی او باشد.
تجربهٔ تفکر
به نام خداوند جان و خرد یازدهم بهمنماه را به مناسبت زادروز شادروان احمد سمیعی گیلانی روز ویراستار نام نهاده اند. من خودم را ویراستار میدانم و شأنی بالاتر از این برای خودم قائل نیستم و هرچه پژوهش و جستوجو هم کرده ام درنهایت همگی در همین راسته بوده است. نکتهای…
روز ویراستار را به خودم تبریک میگویم.
تجربهٔ تفکر
. بسم الله الرحمن الرحیم ۱) اغلب ما پاسخ «هیچ» امام به آن خبرنگار خارجی که در هواپیمای پاریس-تهران پرسیده بود از بازگشت به ایران چه حسی دارید را دیده یا دست کم از آن چیزی شنیده ایم. مبنای این «هیچ» چه بود؟ ۲) مشهور است که عرفان باعث خمودی و جامعهگریزی…
به مناسبت بازگشت امام خمینی(ره) رهبر مستضعفان ایران و جهان به میهن
تجربهٔ تفکر
دوستان سلام برای کسانی که به فلسفه علاقه دارند یک مژدهء شگفت آورده ام. میدانیم که ابنرشد به احیای میراث ارسطویی معروف است و از شرحها و تلخیصهایش بر و از آثار ارسطو در سدههای میانهء اروپا بسیار استقبال و البته گاه انتقاد و درکل موجد بحث و نظر زیادی شد و…
چرا این کتاب را همان زمان نخریدم؟ 😔
قربانپور:
امشب؛ جشن بزرگ سده در شهر بردسکن خراسان رضوی
@Tweety_offical
حقدادي:
یواش یواش برمیگردیم به تنظیمات اصلی کارخانه..اگرخدابخواهد.
محمد نورالهی:
یک حکایتی در تاریخ بیهقی هست از جشن سده
معمول بود در این جشن کبوتران و برخی جانوران کوچک را به نفت و قیر آغشته کنند و آتش بزنند و در دشت و دمن رها کنند
ان شاء الله دیگه تا این حد به اصل خودمون باز نگردیم. 🤓
امشب؛ جشن بزرگ سده در شهر بردسکن خراسان رضوی
@Tweety_offical
حقدادي:
یواش یواش برمیگردیم به تنظیمات اصلی کارخانه..اگرخدابخواهد.
محمد نورالهی:
یک حکایتی در تاریخ بیهقی هست از جشن سده
معمول بود در این جشن کبوتران و برخی جانوران کوچک را به نفت و قیر آغشته کنند و آتش بزنند و در دشت و دمن رها کنند
ان شاء الله دیگه تا این حد به اصل خودمون باز نگردیم. 🤓
تجربهٔ تفکر
چپ، چپتر، چپترین؛ محمد قوچانی (تحلیل چگونگی حذف چپهای فرهنگی از عرصهٔ عمومی ایران) ۱
کتابهای اخیر محمد قوچانی را نگرفته ام.
من دقیقا از سر رسالت طلبگی (که طالب علم و حقیقت بودن است) فلسفه خواندم! من دقیقا به خاطر عمامهای که روی سرم است دغدغه دارم که به دیگر طلاب تذکر بدهم که اگر با سخن داوری اردکانی آشنا نشوید ممکن است در دام سهلانگاریها و بیهودهکاریها بیفتید… اگر با غرب و غربزدگی آشنا نشوید…، اگر ندانید چه نسبتی بین انقلاب اسلامی (یا بگو سنت) و مدرنیته برقرار است…، اگر ندانید هویت طلبگی در عصر تکنیک گم شده است…، اگر ندانید چرا و چگونه باید به فکر تجدید عهد عالَم دینی بود…، اگر ندانید بر سر فقه و فقاهت در مواجهه با تجدد چه آمده است…، اگر ندانید نیهیلیسم وارد خانهٔ جانِ ما شده است…، اگر ندانید در برابر وزش بادِ بحرانِ مدرنیته چه کنید…، اگر ندانید چه نیازی به توسعه دارید…، اگر ندانید توسعهنیافتگی چه عالَمی است و صدها “اگر” دیگر، آنوقت معلوم نیست که از طلبگی و دین و معنویت چه باقی میماند.
خیلی جرئت میخواهد که یک “اگر” دیگر هم به این جملات اضافه کنیم و بگوئیم: حتی اگر میخواهی قرآن را بفهمی باید به تذکری که هایدگر میدهد توجه داشته باشی. اما من جرئت گفتنش را ندارم و اجازه بدهیم خودم را بیش از این در ذهن شما منحرف نکنم. هر وقت به اینجا میرسد ترجیح میدهم سخن اصغر طاهرزاده (آن استادِ تفسیر، حدیث، فلسفه و عرفان) را بازگو کنم که فرمود: ما امروز برای اینکه قرآن را بفهمیم، بیش از آنکه به نهجالبلاغه نیاز داشته باشیم به تذکرات هایدگر نیاز داریم (و التفات دارید که مراد از این نحوه سخن گفتن استاد این نیست که نهج البلاغه دیگر بهدرد نمیخورد و حرف هایدگر مهمتر است. در واقع ما دیگر نهجالبلاغه هم نمیتوانیم بخوانیم و حجاب متافیزیک دست ما را از سنت خودمان کوتاه کرده است. تذکر هایدگر مقدمهایست که بتوانیم سنت خودمان را بهتر بفهمیم و آماده شنیدن سخنان عرشی امیر بیان در نهجالبلاغه شویم)
https://varastegi.ir/2953/%d8%b9%d9%85%d8%a7%d9%85%d9%87-%d9%88-%d9%81%d9%84%d8%b3%d9%81%d9%87-%d9%87%d8%a7%db%8c%d8%af%da%af%d8%b1/
خیلی جرئت میخواهد که یک “اگر” دیگر هم به این جملات اضافه کنیم و بگوئیم: حتی اگر میخواهی قرآن را بفهمی باید به تذکری که هایدگر میدهد توجه داشته باشی. اما من جرئت گفتنش را ندارم و اجازه بدهیم خودم را بیش از این در ذهن شما منحرف نکنم. هر وقت به اینجا میرسد ترجیح میدهم سخن اصغر طاهرزاده (آن استادِ تفسیر، حدیث، فلسفه و عرفان) را بازگو کنم که فرمود: ما امروز برای اینکه قرآن را بفهمیم، بیش از آنکه به نهجالبلاغه نیاز داشته باشیم به تذکرات هایدگر نیاز داریم (و التفات دارید که مراد از این نحوه سخن گفتن استاد این نیست که نهج البلاغه دیگر بهدرد نمیخورد و حرف هایدگر مهمتر است. در واقع ما دیگر نهجالبلاغه هم نمیتوانیم بخوانیم و حجاب متافیزیک دست ما را از سنت خودمان کوتاه کرده است. تذکر هایدگر مقدمهایست که بتوانیم سنت خودمان را بهتر بفهمیم و آماده شنیدن سخنان عرشی امیر بیان در نهجالبلاغه شویم)
https://varastegi.ir/2953/%d8%b9%d9%85%d8%a7%d9%85%d9%87-%d9%88-%d9%81%d9%84%d8%b3%d9%81%d9%87-%d9%87%d8%a7%db%8c%d8%af%da%af%d8%b1/
وارستگی
عمامه و فلسفه هایدگر!
در جلسهای، عزیزی از سر دلسوزی ولی با تندی به بنده گفت: تو که لباس دین بر تن کردهای و پول امام زمان علیهالسلام را میگیری حق نداری تبلیغ هایدگر و نیچه و داوری اردکانی ادامه مطلب
تجربهٔ تفکر
من دقیقا از سر رسالت طلبگی (که طالب علم و حقیقت بودن است) فلسفه خواندم! من دقیقا به خاطر عمامهای که روی سرم است دغدغه دارم که به دیگر طلاب تذکر بدهم که اگر با سخن داوری اردکانی آشنا نشوید ممکن است در دام سهلانگاریها و بیهودهکاریها بیفتید… اگر با غرب و…
سلام و درود
در اینکه درمجموع باید فلسفه خواند بحثی نیست (یا نیازمند بحث نیست) اما به گمان من اگر در این متن به جای هایدگر بگوییم پدیدارشناسی هیدگر (فلسفهٔ پدیدارشناسانه به روایت هیدگر) دقیقتر است.
البته خود هیدگر این پدیدارشناسی را مدون نکرد و در خلال کارهایش (به خصوص در دورهٔ قبل و کمی بعد از وجود و زمان) مشغول و معرف آن بود و از این نظر باید کارهای او در بطن جنبش پدیدارشناسی خوانده شود.
در اینکه درمجموع باید فلسفه خواند بحثی نیست (یا نیازمند بحث نیست) اما به گمان من اگر در این متن به جای هایدگر بگوییم پدیدارشناسی هیدگر (فلسفهٔ پدیدارشناسانه به روایت هیدگر) دقیقتر است.
البته خود هیدگر این پدیدارشناسی را مدون نکرد و در خلال کارهایش (به خصوص در دورهٔ قبل و کمی بعد از وجود و زمان) مشغول و معرف آن بود و از این نظر باید کارهای او در بطن جنبش پدیدارشناسی خوانده شود.
تجربهٔ تفکر
ترجمه ی بخشهایی از «راه من به پدیدارشناسی» My Way to Phenomenology از ترجمه ی انگلیسی جان استامبو در کتاب Existentialism from Dostoevsky to Sartre (چاپ 1975 – ویراست و تدوین از والتر کاوفمان) : تحصیلات دانشگاهی من در زمستان 1909-1910 در کلام در دانشگاه…
اولین متن تجربهٔ تفکر که در آن کلمهٔ پدیدارشناسی آمده.
تجربهٔ تفکر
واکنش دوست نازنین هگلشناسم به اینکه من گفتم هگل کمتر درگیر بحران بوده: [...] او: یارو خود بحرانه...اصلا اول بحران این طرف بوده بعد دست و پا در آورده ...هر کی پشت سرش اومده در واقع میخواد بحران این یره رو یه جوری رفع و رجوع کنه....خخخخخخخخخخخخخخخارمادددر بحران…
احتمالاً اولین دعوای من و جناب علی آقای کهندل سر هگل که درنهایت به جای خوبی ختم نشد.
ای هگل بدیمن! 😒
ای هگل بدیمن! 😒
Forwarded from νοῦς (Hamed Roshani Rad)
. «مانیفستِ ادبیِ بیدل»
____
با هیچکس حدیثِ نگفتن نگفتهام.
در گوشِ خویش، گفتهام و من نگفتهام.
زان نورِ بیزوال که در پردهٔ دل است
با آفتابِ آنهمه روشن نگفتهام.
این دشت و در به ذوق چه خمیازه میکشد!
رمزِ جهانِ جیب به دامن نگفتهام؛
گلها به خنده، هرزه، گریبان دریدهاند
من حرفی از لبِ تو به گلشن نگفتهام.
موسی اگر شنیده هم از خود شنیده است،
"إنی أنا الله"ی که به ایمن نگفتهام.
آن نفخهای کزو دمِ عیسی گشود بال
بوی کنایه داشت، مبرهن نگفتهام.
پوشیده دار آنچه به فهمت رسیده است،
عریان مشو که جامه دریدن نگفتهام.
ظرفِ غرور نخل ندارد نیازِ بید
با هرکسی همین خمِ گردن نگفتهام.
در پردهٔ خیالِ تعین ترانههاست
شیخ آنچه بشنود به برهمن نگفتهام.
هرجاست بندگی و خداوندی آشکار،
جز شبههٔ خیال معین نگفتهام.
افشای بینیازیِ مطلب چه ممکن است؟
پُر گفتهام ولی به شنیدن نگفتهام.
این انجمن هنوز ز آیینه غافل است!
حرفِ زبانِ شمعم و روشن نگفتهام.
افسانهٔ رموز محبت جنوننواست
هرچند بیلباس نهفتن نگفتهام.
این ما و من که شش جهت از فتنهاش پُر است
بیدل تو گفته باشی اگر من نگفتهام.
#عبدالقادر_بیدل
شبههٔ خیال تعیّن
.
____
با هیچکس حدیثِ نگفتن نگفتهام.
در گوشِ خویش، گفتهام و من نگفتهام.
زان نورِ بیزوال که در پردهٔ دل است
با آفتابِ آنهمه روشن نگفتهام.
این دشت و در به ذوق چه خمیازه میکشد!
رمزِ جهانِ جیب به دامن نگفتهام؛
گلها به خنده، هرزه، گریبان دریدهاند
من حرفی از لبِ تو به گلشن نگفتهام.
موسی اگر شنیده هم از خود شنیده است،
"إنی أنا الله"ی که به ایمن نگفتهام.
آن نفخهای کزو دمِ عیسی گشود بال
بوی کنایه داشت، مبرهن نگفتهام.
پوشیده دار آنچه به فهمت رسیده است،
عریان مشو که جامه دریدن نگفتهام.
ظرفِ غرور نخل ندارد نیازِ بید
با هرکسی همین خمِ گردن نگفتهام.
در پردهٔ خیالِ تعین ترانههاست
شیخ آنچه بشنود به برهمن نگفتهام.
هرجاست بندگی و خداوندی آشکار،
جز شبههٔ خیال معین نگفتهام.
افشای بینیازیِ مطلب چه ممکن است؟
پُر گفتهام ولی به شنیدن نگفتهام.
این انجمن هنوز ز آیینه غافل است!
حرفِ زبانِ شمعم و روشن نگفتهام.
افسانهٔ رموز محبت جنوننواست
هرچند بیلباس نهفتن نگفتهام.
این ما و من که شش جهت از فتنهاش پُر است
بیدل تو گفته باشی اگر من نگفتهام.
#عبدالقادر_بیدل
شبههٔ خیال تعیّن
.
تجربهٔ تفکر
τέχνη δ' ἀνάγκης ἀσθενεστέρα μακρῷ. پرومته در زنجیر ترجمه شاهرخ مسکوب سطر ۵١۴: ضرورت بسی تواناتر از دانایی است. لفظیتر: فن (هنر) از ضرورت بهمراتب کمتوانتر است.
به نام خدا
من بههرحال کمی ورزش میکنم و در تغذیهام هم دقتهایی دارم (قطعاً نه در حد کسی که باشگاه میرود و مربی دارد).
امروز فردی که حدود ١٣ سال از من بزرگتر بود (متولد ۴۶) با سابقهٔ اعتیاد و فقر و قطعاً تغذیهٔ نامناسب که شغلش انگورکاری محدود است به شرکتمان آمد و چون یک دستش شدید میلرزید من خواستم ببینم قوت دستش چطور است و در کمال تعجب دیدم عجب قدرت خوبی دارد.
این اثر عوامل وراثتی بر بدن است که شاید با تمرین شدید بشود به آن رسید ولی باقی ماندنش مشکل است.
دولت آن است که بی خون دل آید به کنار
ورنه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست.
من بههرحال کمی ورزش میکنم و در تغذیهام هم دقتهایی دارم (قطعاً نه در حد کسی که باشگاه میرود و مربی دارد).
امروز فردی که حدود ١٣ سال از من بزرگتر بود (متولد ۴۶) با سابقهٔ اعتیاد و فقر و قطعاً تغذیهٔ نامناسب که شغلش انگورکاری محدود است به شرکتمان آمد و چون یک دستش شدید میلرزید من خواستم ببینم قوت دستش چطور است و در کمال تعجب دیدم عجب قدرت خوبی دارد.
این اثر عوامل وراثتی بر بدن است که شاید با تمرین شدید بشود به آن رسید ولی باقی ماندنش مشکل است.
دولت آن است که بی خون دل آید به کنار
ورنه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست.
تجربهٔ تفکر
ترجمهٔ modal به مُوَجِّه برایم عجیب است. قضایا از جهتی دو جهت میتوانند داشت: ضرورت و امکان. این جهت را mode میگویند (وجه و نحو و حالت هم میشود گفت ولی نمیدانم در کتابهای منطقی گفته اند یا نه). من اصلاً هیچ ذهنیتی از سابقهٔ بحث ندارم و الان هم خانه نیستم…
منطق الموجهات عند المسلمين
نبيل فولى محمد منجى
دار البلاغة للطباعة والنشر والتوزيع, ١٩٩٨
نبيل فولى محمد منجى
دار البلاغة للطباعة والنشر والتوزيع, ١٩٩٨