تجربهٔ تفکر
دارم کتابی با موضوع پدیدارشناسی و هایدگر و دونس اسکوتوس (نوشتهٔ مهدی معینزاده) ویرایش میکنم جایی از تعبیر Besinnung با معادل «معناپژوهی» استفاده شده است. به صحت معادل شک دارم. ارجاع درستی هم ندارد. در منابع هوسرلشناسی دم دستم مثل کتاب «پدیدارشناسی هوسرل»…
این کتاب هنوز چاپ نشده و البته من هم وعده کرده بودم روی ویرایشش همچنان کار کنم که کامل نکرده ام.
ولی درکل به گمانم کتاب مهمی باشد.
ناشر: پگاه روزگار نو
ولی درکل به گمانم کتاب مهمی باشد.
ناشر: پگاه روزگار نو
الإمامُ الباقرُ عليه السلام : إنَّ للّه ِِ عُقوباتٍ في القُلوبِ و الأبدانِ : ضَنْكٌ في المَعيشَةِ ، و وَهْنٌ في العِبادَةِ ، و ما ضُرِبَ عَبدٌ بِعُقوبَةٍ أعظَمَ مِن قَسوَةِ القَلبِ .[تحف العقول : 296.]
امام باقر عليه السلام : همانا خداوند را كيفرهايى براى دلها و پيكرهاست [كيفرهاى روحى و جسمى]: تنگى زندگى و سستى در عبادت و هيچ بنده اى به كيفرى سخت تر از سخت دلى مبتلا نشده است.
https://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/24013412
امام باقر عليه السلام : همانا خداوند را كيفرهايى براى دلها و پيكرهاست [كيفرهاى روحى و جسمى]: تنگى زندگى و سستى در عبادت و هيچ بنده اى به كيفرى سخت تر از سخت دلى مبتلا نشده است.
https://www.hadithlib.com/hadithtxts/view/24013412
امیرحسین شکری:
@pcbook98
درود
تاحالا برایتان پیش آمده یک متنی را طولانی نوشته باشید
سر از کیبورد بلند کنید ببینید ای داد!
در حالی که فارسی تایپ میکردهاید؛ زبان کیبورد روی انگلیسی بوده
من یه چیزی درست کردم که نخواید دوباره اونو از اول پاک کنید و بنویسید
همون متن انگلیسی نوشته شده رو بهش میدید فارسیه درستش رو بهتون میده
به نظرتون اسمش رو چی بذارم؟
محمد نورالهی:
سلام
دستیار سربهزیران
امیرحسین شکری:
حاوی طعنه😅
http://shokri98.xyz/page/fargilish
محمد نورالهی:
حاوی طنز شیرین 😁
@pcbook98
درود
تاحالا برایتان پیش آمده یک متنی را طولانی نوشته باشید
سر از کیبورد بلند کنید ببینید ای داد!
در حالی که فارسی تایپ میکردهاید؛ زبان کیبورد روی انگلیسی بوده
من یه چیزی درست کردم که نخواید دوباره اونو از اول پاک کنید و بنویسید
همون متن انگلیسی نوشته شده رو بهش میدید فارسیه درستش رو بهتون میده
به نظرتون اسمش رو چی بذارم؟
محمد نورالهی:
سلام
دستیار سربهزیران
امیرحسین شکری:
حاوی طعنه😅
http://shokri98.xyz/page/fargilish
محمد نورالهی:
حاوی طنز شیرین 😁
تجربهٔ تفکر
اصل آلمانیش این است: Diese Auffassung des Entspringens der Wissenschaften aus der Philosophie als der »erkenntnismäßigen Befassung mit der Welt«, in der die Wissenschaften schon embryonal angelegt wären, ist ein Vorurteil, daß die heutige Auffassung der Philosophie…
When the sciences in general are taken to be philosophically problematic,
they are investigated according to a theory of science as to their extricated
propositional truth complex.
اگر علوم را به طور عام از منظری فلسفی، مسأله تلقی کنیم، آنها تحت آن نظریهای از علم بررسی میشوند که در قیدوبند همبافتهٔ حقیقت گزارهای علوم نیست.
Werden die Wissenschaften im allgemeinen philosophisch problematisch genommen, so werden sie wissenschaftstheoretisch auf ihren abgelösten Wahrheits- und Satzzusammenhang hin untersucht.
اگر علوم را به طور عام از منظری فلسفی، مسأله تلقی کنیم، آنها تحت آن نظریهای از علم بررسی میشوند که در قیدوبند همبافتهٔ حقیقت گزارهای علوم نیست.
در جملهٔ آخر مترجم مفتون ترجمهٔ اجزای کلام شده و همین کار ترجمه را خراب کرده است. عبارت آخر را راحت میتوانست گفت:
بر حسب نظریهٔ علم، فارغ از ارتباطشان با [آموزهٔ] صدق و [نظام] گزارهای پژوهش میشوند.
#پدیدارشناسی_حیات_دینی
they are investigated according to a theory of science as to their extricated
propositional truth complex.
اگر علوم را به طور عام از منظری فلسفی، مسأله تلقی کنیم، آنها تحت آن نظریهای از علم بررسی میشوند که در قیدوبند همبافتهٔ حقیقت گزارهای علوم نیست.
Werden die Wissenschaften im allgemeinen philosophisch problematisch genommen, so werden sie wissenschaftstheoretisch auf ihren abgelösten Wahrheits- und Satzzusammenhang hin untersucht.
اگر علوم را به طور عام از منظری فلسفی، مسأله تلقی کنیم، آنها تحت آن نظریهای از علم بررسی میشوند که در قیدوبند همبافتهٔ حقیقت گزارهای علوم نیست.
در جملهٔ آخر مترجم مفتون ترجمهٔ اجزای کلام شده و همین کار ترجمه را خراب کرده است. عبارت آخر را راحت میتوانست گفت:
بر حسب نظریهٔ علم، فارغ از ارتباطشان با [آموزهٔ] صدق و [نظام] گزارهای پژوهش میشوند.
#پدیدارشناسی_حیات_دینی
تجربهٔ تفکر
دوستان سلام برای کسانی که به فلسفه علاقه دارند یک مژدهء شگفت آورده ام. میدانیم که ابنرشد به احیای میراث ارسطویی معروف است و از شرحها و تلخیصهایش بر و از آثار ارسطو در سدههای میانهء اروپا بسیار استقبال و البته گاه انتقاد و درکل موجد بحث و نظر زیادی شد و…
به نام خداوند جان و خرد
یکی از حلقههای اتصال فلسفهٔ عربی-اسلامی و فلسفهٔ اروپایی ابنرشد است که ترجمهٔ آثارش به زبانهای لاتینی و عبری اتفاق مهمی در تاریخ تفکر انسان بود.
جالب توجه اینکه از برخی آثار او جز ترجمههایی به لاتینی یا عبری یا هر دو وجود ندارد که البته من الان فهرستی از اینها ندارم.
یکی از این آثار شرح خلاصهواری است که از او سیاست افلاطون کرده است.
میگویم «سیاست» چون گرچه در منابع این شرح با فقرات کتاب پلیتیای افلاطون تطبیق داده شده اما چون ارجاع دقیقی در این اثر وجود ندارد نمیشود آن را منحصر به شرح پلیتیا دانست و شاید نوامیس را هم شامل شود.
به هر حال دو ترجمهٔ انگلیسی از این شرح مختصر بر اساس ترجمهٔ عبری آن وجود دارد:
Averroes' Commentary on Plato's Republic; edited with an introduction, translation and notes by E.I. J. Rosenthal; Cambridge at the University Press; 1969.
Averroës On Plato's Republic; translated with an Introduction and notes by Ralph Lerner; Cornell UP, 1974.
بر مبنای این دو ترجمهٔ انگلیسی دست کم دو ترجمهٔ تحقیقی عربی نیز از این کار صورت گرفته است:
الضروري في السياسة: مختصر السياسة أفلاطون، حسن مجيد العبيدي.
و... (امان از حوصله🤓)
عبارت زیر را از ترجمهٔ رزنتال استخراج کرده ام:
ולכן הָיָה מדיני בטבע.
ولاکن هاياه مدینی بطبع
ترجمهٔ حسن مجید البعیدی:
إن الانسان کائن مدنی بالطبع.
https://denkenserfahrung.blogfa.com/post/335
یکی از حلقههای اتصال فلسفهٔ عربی-اسلامی و فلسفهٔ اروپایی ابنرشد است که ترجمهٔ آثارش به زبانهای لاتینی و عبری اتفاق مهمی در تاریخ تفکر انسان بود.
جالب توجه اینکه از برخی آثار او جز ترجمههایی به لاتینی یا عبری یا هر دو وجود ندارد که البته من الان فهرستی از اینها ندارم.
یکی از این آثار شرح خلاصهواری است که از او سیاست افلاطون کرده است.
میگویم «سیاست» چون گرچه در منابع این شرح با فقرات کتاب پلیتیای افلاطون تطبیق داده شده اما چون ارجاع دقیقی در این اثر وجود ندارد نمیشود آن را منحصر به شرح پلیتیا دانست و شاید نوامیس را هم شامل شود.
به هر حال دو ترجمهٔ انگلیسی از این شرح مختصر بر اساس ترجمهٔ عبری آن وجود دارد:
Averroes' Commentary on Plato's Republic; edited with an introduction, translation and notes by E.I. J. Rosenthal; Cambridge at the University Press; 1969.
Averroës On Plato's Republic; translated with an Introduction and notes by Ralph Lerner; Cornell UP, 1974.
بر مبنای این دو ترجمهٔ انگلیسی دست کم دو ترجمهٔ تحقیقی عربی نیز از این کار صورت گرفته است:
الضروري في السياسة: مختصر السياسة أفلاطون، حسن مجيد العبيدي.
و... (امان از حوصله🤓)
عبارت زیر را از ترجمهٔ رزنتال استخراج کرده ام:
ולכן הָיָה מדיני בטבע.
ولاکن هاياه مدینی بطبع
ترجمهٔ حسن مجید البعیدی:
إن الانسان کائن مدنی بالطبع.
https://denkenserfahrung.blogfa.com/post/335
تجربۀ تفکر
Averroes' Commentary on Plato's Republic: INTRODUCTION
Averroes' Commentary on Plato's Republic edited with an introduction, translation and notes by E.I.
تجربهٔ تفکر
امیرحسین شکری: @pcbook98 درود تاحالا برایتان پیش آمده یک متنی را طولانی نوشته باشید سر از کیبورد بلند کنید ببینید ای داد! در حالی که فارسی تایپ میکردهاید؛ زبان کیبورد روی انگلیسی بوده من یه چیزی درست کردم که نخواید دوباره اونو از اول پاک کنید و بنویسید…
دیروز دو بار از این سامانه استفاده کردم. مفید و کارآمد بود.
به نام خدای نازاد نزاده
پولس شبهحواری برای شریعتاباحی خودش (یا به تعبیری فروگذاشتن یوغ شریعت از گردن امت عیسی مسیح) مباحث تفسیری خاصی را پیش میکشید.
امروز در کتاب پدیدارشناسی حیات دینی هایدگر با یکی از این مباحث آشنا شدم، نامهٔ پولس به اهل گالاتیه (غلاطیه)*، باب ۴:
21 شما که میخواهید زیر شریعت باشید، مرا بگویید آیا شریعت را نمیشنوید؟
22 زیرا مکتوب است، ابراهیم را دو پسر بود، یکی از کنیز و دیگری از آزاد.
23 لیکن پسر کنیز، بحسب جسم تولّد یافت و پسر آزاد، برحسب وعده.
24 و این امور بطور مَثَل گفته شد زیرا که این دو زن، دو عهد میباشند، یکی از کوه سینا برای بندگی میزاید و آن هاجر است.
25 زیرا که هاجر، کوه سینا است، در عَرَب، و مطابق است با اورشلیمی که موجود است، زیرا که با فرزندانش در بندگی میباشد.
τὸ δὲ ἁγὰρ σινᾶ ὄρος ἐστὶν ἐν τῇ ἀραβίᾳ, συστοιχεῖ δὲ τῇ νῦν ἰερουσαλήμ, δουλεύει γὰρ μετὰ τῶν τέκνων αὐτῆς.
26 لیکن اورشلیم بالا آزاد است که مادرِ جمیع ما میباشد.
26 ἡ δὲ ἄνω ἰερουσαλὴμ ἐλευθέρα ἐστίν, ἥτις ἐστὶν μήτηρ ἡμῶν·
27 زیرا مکتوب است، ای نازاد** که نزاییدهای، شاد باش! صدا کن و فریاد برآور ای تو که درد زه ندیدهای، زیرا که فرزندان زن بیکس از اولاد شوهردار بیشتر اند.
28 لیکن ما ای برادران، چون اسحاق، فرزندان وعده میباشیم.
29 بلکه چنانکه آنوقت آنکه برحسب جسم تولّد یافت، بر وی که برحسب روح بود جفا میکرد، همچنین الآن نیز هست.
30 لیکن کتاب چه میگوید؟ کنیز و پسر او را بیرون کن زیرا پسر کنیز با پسر آزاد میراث نخواهد یافت.
31 خلاصه، ای برادران! فرزندان کنیز نیستیم بلکه از زنِ آزادیم.
*) در گالاتیه (Γαλατία) که اکنون در مرکز ترکیه قرار دارد دستهٔ فوتبال گالاتاسرای (سرای= کاخ، کاخ گالاتیه) معروف است.
**) واژهٔ یونانی معادل نازاد στείρος (سْتِیْرُس) است همریشه با «سترون» فارسی است و شاید درستتر بود نازا (عقیم) گفته میشد.
پولس شبهحواری برای شریعتاباحی خودش (یا به تعبیری فروگذاشتن یوغ شریعت از گردن امت عیسی مسیح) مباحث تفسیری خاصی را پیش میکشید.
امروز در کتاب پدیدارشناسی حیات دینی هایدگر با یکی از این مباحث آشنا شدم، نامهٔ پولس به اهل گالاتیه (غلاطیه)*، باب ۴:
21 شما که میخواهید زیر شریعت باشید، مرا بگویید آیا شریعت را نمیشنوید؟
22 زیرا مکتوب است، ابراهیم را دو پسر بود، یکی از کنیز و دیگری از آزاد.
23 لیکن پسر کنیز، بحسب جسم تولّد یافت و پسر آزاد، برحسب وعده.
24 و این امور بطور مَثَل گفته شد زیرا که این دو زن، دو عهد میباشند، یکی از کوه سینا برای بندگی میزاید و آن هاجر است.
25 زیرا که هاجر، کوه سینا است، در عَرَب، و مطابق است با اورشلیمی که موجود است، زیرا که با فرزندانش در بندگی میباشد.
τὸ δὲ ἁγὰρ σινᾶ ὄρος ἐστὶν ἐν τῇ ἀραβίᾳ, συστοιχεῖ δὲ τῇ νῦν ἰερουσαλήμ, δουλεύει γὰρ μετὰ τῶν τέκνων αὐτῆς.
26 لیکن اورشلیم بالا آزاد است که مادرِ جمیع ما میباشد.
26 ἡ δὲ ἄνω ἰερουσαλὴμ ἐλευθέρα ἐστίν, ἥτις ἐστὶν μήτηρ ἡμῶν·
27 زیرا مکتوب است، ای نازاد** که نزاییدهای، شاد باش! صدا کن و فریاد برآور ای تو که درد زه ندیدهای، زیرا که فرزندان زن بیکس از اولاد شوهردار بیشتر اند.
28 لیکن ما ای برادران، چون اسحاق، فرزندان وعده میباشیم.
29 بلکه چنانکه آنوقت آنکه برحسب جسم تولّد یافت، بر وی که برحسب روح بود جفا میکرد، همچنین الآن نیز هست.
30 لیکن کتاب چه میگوید؟ کنیز و پسر او را بیرون کن زیرا پسر کنیز با پسر آزاد میراث نخواهد یافت.
31 خلاصه، ای برادران! فرزندان کنیز نیستیم بلکه از زنِ آزادیم.
*) در گالاتیه (Γαλατία) که اکنون در مرکز ترکیه قرار دارد دستهٔ فوتبال گالاتاسرای (سرای= کاخ، کاخ گالاتیه) معروف است.
**) واژهٔ یونانی معادل نازاد στείρος (سْتِیْرُس) است همریشه با «سترون» فارسی است و شاید درستتر بود نازا (عقیم) گفته میشد.
به نام خداوند پریروز و پسفردای تاریخ
محمدسعید حنایی کاشانی که زمانی گمان میکردم فیلسوف است و الآن یقین دارم فیلسوف است متنی درباب خودکشی نوشته و ضمن آن از مرحوم علی شریعتی هم کینکشی کرده است:
https://www.tg-me.com/IRANINtellectuals/52826
من هم زیرش نوشتم:
روشنفکر عقیم ایرانی نه از معنی درست شهادت خبر دارد و نه فرق شهادت و استشهاد را میداند.
اما امیدوار ام دست کم به راهکار خود عمل کند و راه خودکشی را در پیش بگیرد.
پینوشت:
این متن را پسندیدم:
https://www.tg-me.com/ghabl_enghelab/3574
محمدسعید حنایی کاشانی که زمانی گمان میکردم فیلسوف است و الآن یقین دارم فیلسوف است متنی درباب خودکشی نوشته و ضمن آن از مرحوم علی شریعتی هم کینکشی کرده است:
https://www.tg-me.com/IRANINtellectuals/52826
من هم زیرش نوشتم:
روشنفکر عقیم ایرانی نه از معنی درست شهادت خبر دارد و نه فرق شهادت و استشهاد را میداند.
اما امیدوار ام دست کم به راهکار خود عمل کند و راه خودکشی را در پیش بگیرد.
پینوشت:
این متن را پسندیدم:
https://www.tg-me.com/ghabl_enghelab/3574
Telegram
فرهیختگان
شریعتی و «خودکشی»!
🔶چنانکه گفته شده است شریعتی «دو بار خودکشی» و یک بار «خودسوزی اعتراضی» میخواسته است بکند: ۱) نخست در ۱۵ سالگی که خواندن برخی کتابها در مادیگری ساختار ذهنیاش را به هم ریخته بوده است و رفته بوده است بوستان کوهسنگی مشهد تا خود را در…
🔶چنانکه گفته شده است شریعتی «دو بار خودکشی» و یک بار «خودسوزی اعتراضی» میخواسته است بکند: ۱) نخست در ۱۵ سالگی که خواندن برخی کتابها در مادیگری ساختار ذهنیاش را به هم ریخته بوده است و رفته بوده است بوستان کوهسنگی مشهد تا خود را در…
تجربهٔ تفکر
چند روزه میخوام متنی از نیچه را در مورد خدا از کتاب ضدمسیحش (بندهای ۱۶ به بعد) تایپ کنم تایپ کردم حرفم مستدلتر میشود ولی طبق این متن کثیری از مسلمین خدایی مرده را میپرستند خدایی که گرچه نازنین و دوستداشتنی و «مرحوم» است و میشود به زیارتش رفت اما دیگر…
چند روزه میخوام متنی از نیچه را در مورد خدا از کتاب ضدمسیحش (بندهای ۱۶ به بعد) تایپ کنم
تایپ کردم حرفم مستدلتر میشود
ولی طبق این متن کثیری از مسلمین خدایی مرده را میپرستند
خدایی که گرچه نازنین و دوستداشتنی و «مرحوم» است و میشود به زیارتش رفت اما دیگر حضور ندارد
دیگر قدرت هدایت بندگانش را ندارد
باید برای هدایت به عروةالوثقایی دیگر استمساک کرد/ تمسک جست.
٢٢ اردیبهشت ١٣٩٧😐
تایپ کردم حرفم مستدلتر میشود
ولی طبق این متن کثیری از مسلمین خدایی مرده را میپرستند
خدایی که گرچه نازنین و دوستداشتنی و «مرحوم» است و میشود به زیارتش رفت اما دیگر حضور ندارد
دیگر قدرت هدایت بندگانش را ندارد
باید برای هدایت به عروةالوثقایی دیگر استمساک کرد/ تمسک جست.
٢٢ اردیبهشت ١٣٩٧😐
تجربهٔ تفکر
When the sciences in general are taken to be philosophically problematic, they are investigated according to a theory of science as to their extricated propositional truth complex. اگر علوم را به طور عام از منظری فلسفی، مسأله تلقی کنیم، آنها تحت آن نظریهای…
به نام خدا
یک اشتباه مکرر در ترجمهٔ کتاب پدیدارشناسی حیات دینی مارتین هایدگر به قلم سیدجمال سامع ترجمهٔ Motiv و فعل motivieren به انگیزه، انگیزش، انگیزه یافتن، داعی و غیره است. اولین کاربرد در اینجاست:
In der Idee der Wissenschaft [...] ist der Sinn des Einleitungsschemas verständlich motiviert.
The idea of science [...] motivates, understandably, the sense [Sinn] of the schema of an introduction.
ترجمهٔ سامع، ص۲۴-٢۵:
انگارهٔ علم [...] به نحوی قابل درک این معنا از طرحوارهٔ درآمد را در پی میآورد.
کاربرد دوم:
Worin liegt das ursprüngliche Motiv der betreffenden Philosophie?
What is the original motive of the philosophy under consideration?
ترجمهٔ سامع، ص۲۶:
داعی اصلی فلسفهٔ تحت بررسی چیست؟
مورد اول کاربرد انگیزه، ترجمهٔ سامع، ص۳۴:
چرا که این نظریهها از آغاز نیز انگیزشی فلسفی نداشته اند.
since these theories are not philosophically motivated in the first place.
weil alle diese Theorien gar nicht philosophisch motiviert sind.
یک معنی خاص و گویا دارای تاریخچهٔ قابل بررسی Motiv درونمایه (allgemeines Thema) است که بیشتر در بافت زبان فرهنگی (معماری، هنر و ادبیات) کاربرد دارد مثلاً «بررسی مُتیفهای رمی در معماری بناهای تهران» «بررسی مُتیفهای ایلامی در معماری تخت جمشید» «بررسی مُتیف خودکشی در داستانهای هدایت» و غیره.
ازقضا این واژه در عنوان سخنرانیای از هانری کربن هم وجود داشته که مرحوم استاد فردید دست به ترجمهاش برده بود اما تمامش نکرد و به کسی دیگر سپرد.
عنوان سخنرانی او این بود:
Les motifs Zoroastriens dans la Philosophie de Sohrawardi
که این را به صورت: «محرکهای زرتشتی در فلسفهٔ اشراق» ترجمه کرده اند.
در تمامی این جاها باید از تعبیری شبیه به درونمایه یا مضمون استفاده کرد.
#پدیدارشناسی_حیات_دینی
یک اشتباه مکرر در ترجمهٔ کتاب پدیدارشناسی حیات دینی مارتین هایدگر به قلم سیدجمال سامع ترجمهٔ Motiv و فعل motivieren به انگیزه، انگیزش، انگیزه یافتن، داعی و غیره است. اولین کاربرد در اینجاست:
In der Idee der Wissenschaft [...] ist der Sinn des Einleitungsschemas verständlich motiviert.
The idea of science [...] motivates, understandably, the sense [Sinn] of the schema of an introduction.
ترجمهٔ سامع، ص۲۴-٢۵:
انگارهٔ علم [...] به نحوی قابل درک این معنا از طرحوارهٔ درآمد را در پی میآورد.
کاربرد دوم:
Worin liegt das ursprüngliche Motiv der betreffenden Philosophie?
What is the original motive of the philosophy under consideration?
ترجمهٔ سامع، ص۲۶:
داعی اصلی فلسفهٔ تحت بررسی چیست؟
مورد اول کاربرد انگیزه، ترجمهٔ سامع، ص۳۴:
چرا که این نظریهها از آغاز نیز انگیزشی فلسفی نداشته اند.
since these theories are not philosophically motivated in the first place.
weil alle diese Theorien gar nicht philosophisch motiviert sind.
یک معنی خاص و گویا دارای تاریخچهٔ قابل بررسی Motiv درونمایه (allgemeines Thema) است که بیشتر در بافت زبان فرهنگی (معماری، هنر و ادبیات) کاربرد دارد مثلاً «بررسی مُتیفهای رمی در معماری بناهای تهران» «بررسی مُتیفهای ایلامی در معماری تخت جمشید» «بررسی مُتیف خودکشی در داستانهای هدایت» و غیره.
ازقضا این واژه در عنوان سخنرانیای از هانری کربن هم وجود داشته که مرحوم استاد فردید دست به ترجمهاش برده بود اما تمامش نکرد و به کسی دیگر سپرد.
عنوان سخنرانی او این بود:
Les motifs Zoroastriens dans la Philosophie de Sohrawardi
که این را به صورت: «محرکهای زرتشتی در فلسفهٔ اشراق» ترجمه کرده اند.
در تمامی این جاها باید از تعبیری شبیه به درونمایه یا مضمون استفاده کرد.
#پدیدارشناسی_حیات_دینی
تجربهٔ تفکر
Photo
به نام خدا
دربارهٔ ترجمهٔ مرحوم استاد فردید نوعی اشتباه یا دست کم گرفتن مرتکب شده ام.
به این نمونهها دقت کنید (طبق شمارهٔ صفحات چاپ سوم مؤسسهٔ پژوهشی حکمت و فلسفهٔ ایران، ١٣٨۵):
C'est a dessein que j'ai parle de "motifs", au sens primordial du mot: ce que meut, ce qui met en mouvement, ce qui est soi-même origine, raison suffisante et justification de ce mouvement.
ص١٧-١٨: نظر به همین نکته است که من در اینجا تعبیر «محرک» را یعنی آنچه به حرکت میآورد و خود، مبدأ و مناط این حرکت و علت کافی و مابهالتحقق و موجه جهت آن است، عمداً اختیار کردم.
motifs zoroastriens qui "mettent en mouvement" l'oeuvre du Shaykh Sohrawardi.
ص٢٠: محرکهای زردشتی که آثار شیخ اشراق را «به حرکت میآوردند»
fera éclore [...] le motif qui anime la vision mythique et sotéroologique de l'Iran zoroastrien.
ص۲۱: محرک دیگری را شکفته خواهد ساخت که خود منشأ مشاهدهٔ ایران زردشتی نسبت به حضور معانی غیبی و اعتقاد به ظهور قائم حجت میباشد.
ترجمهٔ لفظی:
نقشمایهای را آشکار خواهد کرد که بینش اسطورهای و منجیشناختی ایران زرتشتی را زنده میکند.
درواقع به نظر میرسد در این متن motif معنی درونمایه دارد اما به معنی ریشهشناختی لفظی آن نیز عنایت ویژه بوده است.
دربارهٔ ترجمهٔ مرحوم استاد فردید نوعی اشتباه یا دست کم گرفتن مرتکب شده ام.
به این نمونهها دقت کنید (طبق شمارهٔ صفحات چاپ سوم مؤسسهٔ پژوهشی حکمت و فلسفهٔ ایران، ١٣٨۵):
C'est a dessein que j'ai parle de "motifs", au sens primordial du mot: ce que meut, ce qui met en mouvement, ce qui est soi-même origine, raison suffisante et justification de ce mouvement.
ص١٧-١٨: نظر به همین نکته است که من در اینجا تعبیر «محرک» را یعنی آنچه به حرکت میآورد و خود، مبدأ و مناط این حرکت و علت کافی و مابهالتحقق و موجه جهت آن است، عمداً اختیار کردم.
motifs zoroastriens qui "mettent en mouvement" l'oeuvre du Shaykh Sohrawardi.
ص٢٠: محرکهای زردشتی که آثار شیخ اشراق را «به حرکت میآوردند»
fera éclore [...] le motif qui anime la vision mythique et sotéroologique de l'Iran zoroastrien.
ص۲۱: محرک دیگری را شکفته خواهد ساخت که خود منشأ مشاهدهٔ ایران زردشتی نسبت به حضور معانی غیبی و اعتقاد به ظهور قائم حجت میباشد.
ترجمهٔ لفظی:
نقشمایهای را آشکار خواهد کرد که بینش اسطورهای و منجیشناختی ایران زرتشتی را زنده میکند.
درواقع به نظر میرسد در این متن motif معنی درونمایه دارد اما به معنی ریشهشناختی لفظی آن نیز عنایت ویژه بوده است.
برای علاقهمندان به موضوع ممیزی کتاب این را هم بگویم که یک جمله از مقدمهٔ ابراهیم پورداود در چاپهای اخیر کتاب حذف شده که این است: ص۸ پس از عبارت «اصول فلسفهٔ خود را بیپروا به زبان راند»
et osa franchir les limites marquées par le cercle des enseignements qoraniques
ترجمهٔ لفظی:
و جرأت کرد از حدود مشخص شده در دایرهٔ معارف قرآنی عبور کند.
ترجمهٔ مرحوم فردید:
«و پای از دایرهٔ تعالیم قرآن فراتر نهاد»
et osa franchir les limites marquées par le cercle des enseignements qoraniques
ترجمهٔ لفظی:
و جرأت کرد از حدود مشخص شده در دایرهٔ معارف قرآنی عبور کند.
ترجمهٔ مرحوم فردید:
«و پای از دایرهٔ تعالیم قرآن فراتر نهاد»
به نام خداوند جان و خرد
دربرخی منابع اینترنتی با تعابیر و ترجمههای مختلف دیدهام که ارزیابیای از فریدریش انگلس نقل میشود درباب زبان فارسی.*
متن اصلی آن را یافتم و ترجمهاش کردم:
Für Weitling ist es ein Pech daß er kein Persisch kann, er würde seine langue universelle toute trouvée haben, da es meines Wissens die einzige Sprache ist wo kein Krakehl zwischen Mir und Mich entsteht, da der Dativ und der Accusativ sich immer gleich sind.
برای وایتلینگ بدبیاری است که فارسی نمیتواند [که اگر میتوانست] langue universale [زبان جهانی]اش را toute trouvée [که همه درمییابند] میداشت، زیرا تا آنجایی که میدانم این تنها زبانی است که در آن هیچ کلکلی بین mir [بهمن] و mich [مرا] وجود ندارد، زیرا حالتهای صرفی مفعول باواسطه و مفعول بیواسطه همیشه یکسان است.
Karl Marx - Friedrich Engels Gesamtausgabe (MEGA)
Dritte Abteilung: Briefwechsel
Band 6
September 1852 Bis August 1853
Dietz Verlag Berlin, 1987, S. 190
این حرف او ناشی از شناخت ناقص و اجمالیش از فارسی است.
نشانههای نحوی نقش واژگان در جمله در زبانهایی چون یونانی و آلمانی و عربی در خود کلمه است. مثال از یونانی:
این صرف φίλος (فیلُس، دوست)
https://en.m.wiktionary.org/wiki/%CF%86%CE%AF%CE%BB%CE%BF%CF%82
در حالت نهادی مفرد مذکر φίλος
در حالت اضافی مفرد مذکر φίλου
در حالت مفعولی مفرد مذکر φίλον
در حالت متممی مفرد مذکر φίλῳ
در حالت ندایی مفرد مذکر φίλε
خب میبینید که -φίλ شناسههای نحوی دارد که به آن چسبیده است (ος/ ου/ ον/ ωι /ε) .
اما در فارسی معادلی برای این شناسههای نحوی در خود واژگان وجود ندارد.
در فارسی مثلاً خود «علی» در حالتهای نحوی زیر هیچ نشانهای ندارد:
علی آمد (نهادی)
علی را زدند (مفعول بیواسطه)
به علی گفتم (مفعول باواسطه/ متمم)
ای علی! کجایی؟ (ندایی)
کتاب علی کو؟ (اضافی، مضافالیه)
درواقع در فارسی کلمات صرف نمیشوند بلکه در جایگاه نحوی قرار میگیرند.
البته بخش اول حرف او درست است زیرا تعبیر «مرا» هم معنی «من را» میدهد (مرا ببخشای) و هم «بهمن» (مرا گفت) اما اگر دقیقتر میخواست گفت باید همان را که گفتم میگفت یعنی به طور اعم نه تنها برای حالتهای مفعولی و متممی بلکه برای هیچ حالت نحوی دیگری نشانهٔ نحوی در خود واژگان فارسی وجود ندارد.
*) مثلاً اینجا:
https://parsianjoman.org/?p=4430
دربرخی منابع اینترنتی با تعابیر و ترجمههای مختلف دیدهام که ارزیابیای از فریدریش انگلس نقل میشود درباب زبان فارسی.*
متن اصلی آن را یافتم و ترجمهاش کردم:
Für Weitling ist es ein Pech daß er kein Persisch kann, er würde seine langue universelle toute trouvée haben, da es meines Wissens die einzige Sprache ist wo kein Krakehl zwischen Mir und Mich entsteht, da der Dativ und der Accusativ sich immer gleich sind.
برای وایتلینگ بدبیاری است که فارسی نمیتواند [که اگر میتوانست] langue universale [زبان جهانی]اش را toute trouvée [که همه درمییابند] میداشت، زیرا تا آنجایی که میدانم این تنها زبانی است که در آن هیچ کلکلی بین mir [بهمن] و mich [مرا] وجود ندارد، زیرا حالتهای صرفی مفعول باواسطه و مفعول بیواسطه همیشه یکسان است.
Karl Marx - Friedrich Engels Gesamtausgabe (MEGA)
Dritte Abteilung: Briefwechsel
Band 6
September 1852 Bis August 1853
Dietz Verlag Berlin, 1987, S. 190
این حرف او ناشی از شناخت ناقص و اجمالیش از فارسی است.
نشانههای نحوی نقش واژگان در جمله در زبانهایی چون یونانی و آلمانی و عربی در خود کلمه است. مثال از یونانی:
این صرف φίλος (فیلُس، دوست)
https://en.m.wiktionary.org/wiki/%CF%86%CE%AF%CE%BB%CE%BF%CF%82
در حالت نهادی مفرد مذکر φίλος
در حالت اضافی مفرد مذکر φίλου
در حالت مفعولی مفرد مذکر φίλον
در حالت متممی مفرد مذکر φίλῳ
در حالت ندایی مفرد مذکر φίλε
خب میبینید که -φίλ شناسههای نحوی دارد که به آن چسبیده است (ος/ ου/ ον/ ωι /ε) .
اما در فارسی معادلی برای این شناسههای نحوی در خود واژگان وجود ندارد.
در فارسی مثلاً خود «علی» در حالتهای نحوی زیر هیچ نشانهای ندارد:
علی آمد (نهادی)
علی را زدند (مفعول بیواسطه)
به علی گفتم (مفعول باواسطه/ متمم)
ای علی! کجایی؟ (ندایی)
کتاب علی کو؟ (اضافی، مضافالیه)
درواقع در فارسی کلمات صرف نمیشوند بلکه در جایگاه نحوی قرار میگیرند.
البته بخش اول حرف او درست است زیرا تعبیر «مرا» هم معنی «من را» میدهد (مرا ببخشای) و هم «بهمن» (مرا گفت) اما اگر دقیقتر میخواست گفت باید همان را که گفتم میگفت یعنی به طور اعم نه تنها برای حالتهای مفعولی و متممی بلکه برای هیچ حالت نحوی دیگری نشانهٔ نحوی در خود واژگان فارسی وجود ندارد.
*) مثلاً اینجا:
https://parsianjoman.org/?p=4430
پارسیانجمن: در پاسداری و پالایش زبان پارسی
دیدگاهِ انگلس دربارهی زبان، دبیره و ادبِ پارسی در نامهاش به مارکس
گزارش و گردانش بزرگمهرِ لقمان: از این چند هفتهای که خویشتن را درگیرِ نمایشهای اوشَسْتَریان (مشرقیان) کردهام برایِ یادگیریِ زبانِ پارسی بهره بردهام. از زبانِ عربی گریزانم، از رویِ بیزاریِ ذاتیام از زبانهای سامی، و از آن روی که بی زمان نهادنِ بسیار، پیشرفت…
Forwarded from میرشمسالدین ادیبسلطانی
[ادیبسلطانی، تهران، پاییز ۱۳۶۵، سپاسگزاری و قدردانیی ویراست نخست راهنمای آماده ساختن کتاب]: آقای هرمز وحید، مهندس کتاب، رئیس بخش تولید سازمان( ِانتشارات و آموزش انقلاب اسلامی)، – که در دیرند تجربه و آروین چنددههای خود در کار کتاب، بسی از مفهومهای نوین دانش و تشنیکِ [= تکنیک] فرآورش کتاب را برای نخستینبار در ایران پیش نهادهاند...
[ادیبسلطانی، تهران، ۱۳۸۱، ویراست سوم راهنمای آماده ساختن کتاب، چند بازنگری در ویراست دوم]:
فرگرد 15 «تولید/فرآورش کتاب»:
در 15.0.0§، ص ۷۸۳، گفته میشود: «تولید کتاب در حقیقت عبارت است از مهندسی و معماریی کتاب.» –این برنهاده نادرست نیست، ولی اگر بخواهیم دقیقتر مفهومسازی کنیم باید بگوییم که:
ویرایش به مفهوم گسترده، مهرازی/معماریی کتاب است؛ و فرآورش/تولید، هنداختاری/مهندسیی کتاب. هرآینه به بودش برخی از ویراستاران، و برخی از فرآورندگان کتاب، هم مهراز/معمار کتاباند، و هم هنداختار/مهندس کتاب.
بجا است در اینجا لختی درنگ کنیم و با حسّ ارج و جدّیت والا به یک مهندس/هنداختارِ کتاب بیاندیشیم.
هرمز وحید، مهندس/هنداختارِ کتاب، در ۴ آذر ۱۳۷۸ در تهران درگذشت. طرح، صفحهآرایی، گرافیک، و فرآورش کتاب به شیوهی مدرن در ایرانزمین، با هرمز وحید برمیآغازد. نام او در تاریخ فرهنگ بُرزِشْمَنْدِ ایران همواره پاس داشته خواهد شد. روانش شاد باد.
@adibsoltanik
[ادیبسلطانی، تهران، ۱۳۸۱، ویراست سوم راهنمای آماده ساختن کتاب، چند بازنگری در ویراست دوم]:
فرگرد 15 «تولید/فرآورش کتاب»:
در 15.0.0§، ص ۷۸۳، گفته میشود: «تولید کتاب در حقیقت عبارت است از مهندسی و معماریی کتاب.» –این برنهاده نادرست نیست، ولی اگر بخواهیم دقیقتر مفهومسازی کنیم باید بگوییم که:
ویرایش به مفهوم گسترده، مهرازی/معماریی کتاب است؛ و فرآورش/تولید، هنداختاری/مهندسیی کتاب. هرآینه به بودش برخی از ویراستاران، و برخی از فرآورندگان کتاب، هم مهراز/معمار کتاباند، و هم هنداختار/مهندس کتاب.
بجا است در اینجا لختی درنگ کنیم و با حسّ ارج و جدّیت والا به یک مهندس/هنداختارِ کتاب بیاندیشیم.
هرمز وحید، مهندس/هنداختارِ کتاب، در ۴ آذر ۱۳۷۸ در تهران درگذشت. طرح، صفحهآرایی، گرافیک، و فرآورش کتاب به شیوهی مدرن در ایرانزمین، با هرمز وحید برمیآغازد. نام او در تاریخ فرهنگ بُرزِشْمَنْدِ ایران همواره پاس داشته خواهد شد. روانش شاد باد.
@adibsoltanik
تجربهٔ تفکر
برای کاهش ابعاد این مصیبت هر اقدام لازم را انجام دهند. برای عدم تکرار این مصیبت چه؟
جملهٔ اول این متن، عبارتی از پیام رهبر انقلاب در واکنش به حادثهٔ معدن زغالسنگ طبس در ٣١ شهریور ١۴٠٣ بود.
Forwarded from علی عبدی #انا_علی_العهد/ دیده بان تحرکات کِریا
رهبر معظم انقلاب و فرمانده کل قوا:
وقتی یک کاری تأخیر افتاد، آنوقت دیگر فایدهای ندارد.
وقتی یک کاری تأخیر افتاد، آنوقت دیگر فایدهای ندارد.