تجربهٔ تفکر
Intentionality/ Intentionalität دقیقاً به چه معناست؟ مناقشات زیادی بر سر این واژه است که حالا چون اصطلاحی کلیدی در سنت پدیدارشناسی است نزاعهای تعصبیای هم در گرفته است، مانند "حیث التفاتی" و "قصدیت" و "رویآورندگی". خود من بدون حالا تعصبی از معادل «رویآورندگی»…
اینهمه گفته اما این را که حتی در منابع فارسی هم هست نگفته که خود intentio در زبان لاتینی ترجمهٔ «معنی» (مخصوصا در ابنسینا) است و شاید از آن چیزی که بدان عنایت میشود مراد میکرده اند.
فلسفه، تاریخ فلسفه است.
کاش فرصت کنم این کتاب را ترجمه کنم.
فلسفه، تاریخ فلسفه است.
کاش فرصت کنم این کتاب را ترجمه کنم.
تجربهٔ تفکر
فیلم راکی یک را دیدم. خیلی ساده تبلیغ آمریکا را کرد و رؤیای آمریکایی. سال ١٩٧۶ در کنار راننده تاکسی برنده اسکار بهترین فیلم شده بود. با یک میلیون هزینه بیش از دویست میلیون دلار فروش داشت. دویست برابر سود. 😐 بعد از فیلم جوگیر شدم رفتم ورزش کردم و دچار بدندرد…
و این آغاز راهی بود که هنوز میپیمایمش.
ریشهشناسی #طلسم در فرهنگ ریشهشناختی فارسی محمد حسندوست
دربارهٔ ریشهٔ این کلمه و نظر مرحوم فردید مطالبی جالب توجهی فراهم کرده ام که روزی نشرشان خواهم داد.
دربارهٔ ریشهٔ این کلمه و نظر مرحوم فردید مطالبی جالب توجهی فراهم کرده ام که روزی نشرشان خواهم داد.
به نام خدا
این نوشته سیاسی است.
دو نوع #کاسب_تحریم داریم:
یکی که از فرصت تحریم استفاده میکند و کالاهای تحریمی را وارد و نفت و اقلام دیگر را میفروشد و سود خودش را برمیدارد و دزدی هم گاهی میکند.
دومی برای رسیدن به اغراض سیاسی از تحریم بهره میبرد و با وعدهٔ رفع تحریم رای میآورد و با ورشکسته نشان دادن یا کردن کشور، همسو با دشمنان کشور به دنبال ایجاد تغییراتی باب هواهای دشمن است و برای همین نه انگیزهای برای بهبود اوضاع داخلی دارد و نه بالتبع تلاشی برای آن میکند.
به نظر من هر دو گروه بد اند ولی دومی اصلاحطلب است.
این نوشته سیاسی است.
دو نوع #کاسب_تحریم داریم:
یکی که از فرصت تحریم استفاده میکند و کالاهای تحریمی را وارد و نفت و اقلام دیگر را میفروشد و سود خودش را برمیدارد و دزدی هم گاهی میکند.
دومی برای رسیدن به اغراض سیاسی از تحریم بهره میبرد و با وعدهٔ رفع تحریم رای میآورد و با ورشکسته نشان دادن یا کردن کشور، همسو با دشمنان کشور به دنبال ایجاد تغییراتی باب هواهای دشمن است و برای همین نه انگیزهای برای بهبود اوضاع داخلی دارد و نه بالتبع تلاشی برای آن میکند.
به نظر من هر دو گروه بد اند ولی دومی اصلاحطلب است.
Forwarded from عیدگاه
تصرّف در شعر فردوسی
دست بردن در سخن فردوسی و به سلیقهی خود آن را تغییر دادن از همه کس ناپسند است، از بزرگترین شاهنامهشناس و مصحّح بهترین تصحیح شاهنامه ناپسندتر.
از نمونههای دخالت دکتر خالقی مطلق در متن شاهنامه، تصحیح سه بیت زیر است با افزودن واژهٔ «زلیفن» (به معنای تهدید) به متن، بی آن که در هیچ نسخهای بوده باشد:
۱. چنین گفت رستم به پولادوند
که چند است بیم و زلیفنت و بند
(چاپ سخن، بخش ۱، ص ۶۲۴)
۲. که من قیصری را به فرمان شوم
ز خشم و زلیفنش پیچان شوم
(همان، بخش ۲، ص ۲۹۳)
۳. هر آن کس زلیفن ز ما داشت خوار
بشوید دل از خوبی روزگار
(همان، بخش ۲، ص ۸۰۳).
سه بیت مورد نظر را در هیچ نسخهای با لغت «زلیفن» نمیبینیم. ضبط اغلب نسخههای کهن این است یا نزدیک به این:
۱. چنین گفت رستم به پولادوند
که چند است این بیم و تهدید و بند
(مطابق با تصحیح نخست دکتر خالقی)
۲. که من قیصری را به فرمان شوم
بپیچم ز تهدید و پیچان شوم
(بر خلاف هر دو تصحیح دکتر خالقی)
۳. هر آن کس که تهدید ما داشت خوار
بشوید دل از خوبی روزگار
(مطابق با تصحیح نخست دکتر خالقی)
تغییر این صورتهای درست با تصرّفات غیر علمی که تعدادشان در تصحیح دوم دکتر خالقی فزونی گرفته است، گاه سخن فردوسی را دچار عیبهایی میکند که ممکن است در نگاه نخست، هر کسی متوجّه آنها نباشد. اطّلاع از این عیبها شاید میتوانست باعث خودداری از برخی از تصرّفها شود. برای نمونه، اگر دقّت میشد که فردوسی «هر آن کس» را با «که» یا «کجا» (= که) به کار میبرده است، نویسش خام و ساختگیِ «هر آن کس زلیفن» به متن شاهنامه راه نمییافت. کسانی که در مورد این نکتهی دستوری تردید دارند یا از قاعدهی مورد نظر تا کنون بیخبر بودهاند، میتوانند به بیتیاب شاهنامه رجوع بفرمایند و تمام موارد کاربرد «هر آن کس» را در آن به چشم خود ببینند.
تنها موردی که پس از «هر آن کس» کلمهی ربط «که» یا «کجا» به کار نرفته است، همین بیتی است که صورت کنونی آن از قریحهی مصحّح ارجمند شاهنامه تراویده است و بخش مورد نظر در آن، کوچکترین ارتباطی با سخن فردوسی ندارد:
هر آن کس زلیفن ز ما داشت خوار...
چنانکه اشاره شد، دو بیت دیگر باید مطابق با تصحیح نخست دکتر خالقی مطلق، اصلاح شود.
◽️ وحید عیدگاه طرقبهای
@vahididgah
دست بردن در سخن فردوسی و به سلیقهی خود آن را تغییر دادن از همه کس ناپسند است، از بزرگترین شاهنامهشناس و مصحّح بهترین تصحیح شاهنامه ناپسندتر.
از نمونههای دخالت دکتر خالقی مطلق در متن شاهنامه، تصحیح سه بیت زیر است با افزودن واژهٔ «زلیفن» (به معنای تهدید) به متن، بی آن که در هیچ نسخهای بوده باشد:
۱. چنین گفت رستم به پولادوند
که چند است بیم و زلیفنت و بند
(چاپ سخن، بخش ۱، ص ۶۲۴)
۲. که من قیصری را به فرمان شوم
ز خشم و زلیفنش پیچان شوم
(همان، بخش ۲، ص ۲۹۳)
۳. هر آن کس زلیفن ز ما داشت خوار
بشوید دل از خوبی روزگار
(همان، بخش ۲، ص ۸۰۳).
سه بیت مورد نظر را در هیچ نسخهای با لغت «زلیفن» نمیبینیم. ضبط اغلب نسخههای کهن این است یا نزدیک به این:
۱. چنین گفت رستم به پولادوند
که چند است این بیم و تهدید و بند
(مطابق با تصحیح نخست دکتر خالقی)
۲. که من قیصری را به فرمان شوم
بپیچم ز تهدید و پیچان شوم
(بر خلاف هر دو تصحیح دکتر خالقی)
۳. هر آن کس که تهدید ما داشت خوار
بشوید دل از خوبی روزگار
(مطابق با تصحیح نخست دکتر خالقی)
تغییر این صورتهای درست با تصرّفات غیر علمی که تعدادشان در تصحیح دوم دکتر خالقی فزونی گرفته است، گاه سخن فردوسی را دچار عیبهایی میکند که ممکن است در نگاه نخست، هر کسی متوجّه آنها نباشد. اطّلاع از این عیبها شاید میتوانست باعث خودداری از برخی از تصرّفها شود. برای نمونه، اگر دقّت میشد که فردوسی «هر آن کس» را با «که» یا «کجا» (= که) به کار میبرده است، نویسش خام و ساختگیِ «هر آن کس زلیفن» به متن شاهنامه راه نمییافت. کسانی که در مورد این نکتهی دستوری تردید دارند یا از قاعدهی مورد نظر تا کنون بیخبر بودهاند، میتوانند به بیتیاب شاهنامه رجوع بفرمایند و تمام موارد کاربرد «هر آن کس» را در آن به چشم خود ببینند.
تنها موردی که پس از «هر آن کس» کلمهی ربط «که» یا «کجا» به کار نرفته است، همین بیتی است که صورت کنونی آن از قریحهی مصحّح ارجمند شاهنامه تراویده است و بخش مورد نظر در آن، کوچکترین ارتباطی با سخن فردوسی ندارد:
هر آن کس زلیفن ز ما داشت خوار...
چنانکه اشاره شد، دو بیت دیگر باید مطابق با تصحیح نخست دکتر خالقی مطلق، اصلاح شود.
◽️ وحید عیدگاه طرقبهای
@vahididgah
شركت ملي گاز ايران
نام: مسكن مهر64
اشتراك:... 53397
سريال كنتور:... 21867
از: 1403/09/01 تا 1403/10/10
مصرف:366
پاداش صرفه جویی 1402:-146145
مبلغ قبض: 90000
مهلت پرداخت:1403/10/29
ش قبض:... 06338
ش پرداخت:.. 830
http://egas.ir/
تلفن گويا 1594
نام: مسكن مهر64
اشتراك:... 53397
سريال كنتور:... 21867
از: 1403/09/01 تا 1403/10/10
مصرف:366
پاداش صرفه جویی 1402:-146145
مبلغ قبض: 90000
مهلت پرداخت:1403/10/29
ش قبض:... 06338
ش پرداخت:.. 830
http://egas.ir/
تلفن گويا 1594
به نام خداوند جان و خرد
متن زیر نوشتهٔ آقای سامان روستایی است:
Sāmān:
اسطوره بهطور کلّی به عنوان یک داستان یا روایتی سنّتی تعریف میشود که به تبیین و توضیح پدیدههای طبیعی، اجتماعی یا انسانی از طریق عناصر نمادین میپردازد. اسطورهها معمولاً با یک فرهنگ و یا دینی خاصّ مرتبطاند و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند. این روایتها در اصل باورها، ارزشها و آداب و رسوم یک جامعه را بازتاب میدهند و حاوی معانی عمیق فرهنگی و اخلاقی هستند و بهعنوان ابزارهایی برای انتقال ارزشها، باورها و هنجارهای جامعه عمل میکنند که میتوانند در زمینههای مذهبی، فلسفی یا اجتماعی پدیدار شوند.
اسطورهشناسی بهعنوان یک رشتهی علمی، به مطالعه و تحلیل اسطورهها و داستانهای اسطورگی در فرهنگها و جوامع گوناگون میپردازد. این حوزه به بررسی ساختار، محتوا، کارکرد و معانی اسطورهها میپردازد و میکوشد تا روابط میان آنها و تأثیرات فرهنگی، اجتماعی و روانشناختیشان را شناسایی کند. مطالعات اسطورهشناسی در دوران مدرن، بهویژه در سدههای نوزدهم و بیستم با پژوهشهای دانشمندان بزرگی در این زمینه گسترش یافت و به صورت سامانمندتری به بررسی اسطورهها پرداخت.
ادامه در:
https://denkenserfahrung.blogfa.com/post/341
متن زیر نوشتهٔ آقای سامان روستایی است:
Sāmān:
اسطوره بهطور کلّی به عنوان یک داستان یا روایتی سنّتی تعریف میشود که به تبیین و توضیح پدیدههای طبیعی، اجتماعی یا انسانی از طریق عناصر نمادین میپردازد. اسطورهها معمولاً با یک فرهنگ و یا دینی خاصّ مرتبطاند و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند. این روایتها در اصل باورها، ارزشها و آداب و رسوم یک جامعه را بازتاب میدهند و حاوی معانی عمیق فرهنگی و اخلاقی هستند و بهعنوان ابزارهایی برای انتقال ارزشها، باورها و هنجارهای جامعه عمل میکنند که میتوانند در زمینههای مذهبی، فلسفی یا اجتماعی پدیدار شوند.
اسطورهشناسی بهعنوان یک رشتهی علمی، به مطالعه و تحلیل اسطورهها و داستانهای اسطورگی در فرهنگها و جوامع گوناگون میپردازد. این حوزه به بررسی ساختار، محتوا، کارکرد و معانی اسطورهها میپردازد و میکوشد تا روابط میان آنها و تأثیرات فرهنگی، اجتماعی و روانشناختیشان را شناسایی کند. مطالعات اسطورهشناسی در دوران مدرن، بهویژه در سدههای نوزدهم و بیستم با پژوهشهای دانشمندان بزرگی در این زمینه گسترش یافت و به صورت سامانمندتری به بررسی اسطورهها پرداخت.
ادامه در:
https://denkenserfahrung.blogfa.com/post/341
تجربۀ تفکر
اسطوره (نوشتهٔ سامان روستایی)
به نام خداوند جان و خرد متن زیر نوشتهٔ آقای سامان روستایی است: Sāmān: اسطوره بهطور کلّی به عنوان یک داستان یا روایتی سنّتی تعریف میشود که به تبیین و
ژاله آموزگار :
اسطوره داستان و سرگذشتی است مینوی که معمولا اصلش معین نیست و شرح یک عمل یا عقیده یا به وجود آمدن پدیدهای طبیعی است به صورت فراسویی
زیربنای باورهای دینی پیش از ادیان توحیدی این است.
اوایل هر چیز را اسطوره روایت میکند.
اسطوره داستان و سرگذشتی است مینوی که معمولا اصلش معین نیست و شرح یک عمل یا عقیده یا به وجود آمدن پدیدهای طبیعی است به صورت فراسویی
زیربنای باورهای دینی پیش از ادیان توحیدی این است.
اوایل هر چیز را اسطوره روایت میکند.
بسم الله الرحمن الرحیم
الأحقاف، ١٧-١٨ (ترجمهٔ استاد خرمشاهی منقول از نرمافزار حبل المتین):
وَالَّذِي قَالَ لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَّكُمَا أَتَعِدَانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِن قَبْلِي وَهُمَا يَسْتَغِيثَانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ مَا هَٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ
ﻭ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﻲﮔﻔﺖ ﺍﻑ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ! ﺁﻳﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻭﻋﺪﻩ ﻣﻲﺩﻫﻴﺪ ﻛﻪ [ﺍﺯ ﮔﻮﺭ ﺯﻧﺪﻩ] ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﻮم، ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﻧﺴﻠﻬﺎی [ﺑﺴﻴﺎﺭی] ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ [ﻭ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﻧﺪ]، ﻭ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺘﻐﺎﺛﻪ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ [ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﻲﮔﻮﻳﻨﺪ] ﻭﺍی ﺑﺮ ﺗﻮ! ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﻴﺎﻭﺭ! ﺑﻲﮔﻤﺎﻥ ﻭﻋﺪهٔ ﺍﻟﻬﻲ ﺭﺍﺳﺖ ﺍﺳﺖ، ﻭ [ﺍﻭ] ﮔﻮﻳﺪ ﺍﻳﻦ ﺟﺰ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪﻫﺎی ﭘﻴﺸﻴﻨﻴﺎﻥ ﻧﻴﺴﺖ (١٧)
أُولَٰئِكَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِم مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنَّهُمْ كَانُوا خَاسِرِينَ
ﺍﻳﻨﺎن اند ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻣﺘﻬﺎی ﺟﻦ ﻭ ﺍﻧﺲ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺣﻜﻢ [ﻋﺬﺍﺏ] ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻌﻠﻖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﺍﻳﻨﺎن اند ﻛﻪ ﺯﻳﺎﻧﻜﺎﺭ اﻧﺪ (١٨)
ترجمهٔ آلمانی رودی پارت:
17.Und derjenige, der zu seinen Eltern sagt: "Pfui über euch! Verkündet ihr mir daß ich auferstehen soll, obwohl schon vor mir Geschlechter dahingegangen sind?" und (der ihnen, wenn) sie beide Allah zu Hilfe rufen (und zu ihm sagen): "Wehe dir, glaube! Denn die Verheißung Allahs ist wahr", sagt: "Das sind nichts als Fabeln der Alten"
18.(der gehört zu) jenen, gegen welche der Spruch (der Strafe) fällig wurde, zusammen mit den Scharen, die vor ihnen hingingen von den Ginn und den Menschen. Wahrlich, sie sind die Verlierer gewesen.
دو نکته از ترجمهٔ پارت:
اول ترجمهٔ قرن به Geschlecht که اینجا معادل Generation (نسل) است.
دوم ترجمهٔ اسطوره به Fabel که عموماً داستان تمثیلی معنی میدهد.
الأحقاف، ١٧-١٨ (ترجمهٔ استاد خرمشاهی منقول از نرمافزار حبل المتین):
وَالَّذِي قَالَ لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَّكُمَا أَتَعِدَانِنِي أَنْ أُخْرَجَ وَقَدْ خَلَتِ الْقُرُونُ مِن قَبْلِي وَهُمَا يَسْتَغِيثَانِ اللَّهَ وَيْلَكَ آمِنْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَيَقُولُ مَا هَٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ
ﻭ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﻲﮔﻔﺖ ﺍﻑ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ! ﺁﻳﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻭﻋﺪﻩ ﻣﻲﺩﻫﻴﺪ ﻛﻪ [ﺍﺯ ﮔﻮﺭ ﺯﻧﺪﻩ] ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺷﻮم، ﺣﺎﻝ ﺁﻧﻜﻪ ﻧﺴﻠﻬﺎی [ﺑﺴﻴﺎﺭی] ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ [ﻭ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﻧﺪ]، ﻭ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﺳﺘﻐﺎﺛﻪ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ [ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﻲﮔﻮﻳﻨﺪ] ﻭﺍی ﺑﺮ ﺗﻮ! ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﻴﺎﻭﺭ! ﺑﻲﮔﻤﺎﻥ ﻭﻋﺪهٔ ﺍﻟﻬﻲ ﺭﺍﺳﺖ ﺍﺳﺖ، ﻭ [ﺍﻭ] ﮔﻮﻳﺪ ﺍﻳﻦ ﺟﺰ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪﻫﺎی ﭘﻴﺸﻴﻨﻴﺎﻥ ﻧﻴﺴﺖ (١٧)
أُولَٰئِكَ الَّذِينَ حَقَّ عَلَيْهِمُ الْقَوْلُ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِم مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنَّهُمْ كَانُوا خَاسِرِينَ
ﺍﻳﻨﺎن اند ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺍﻣﺘﻬﺎی ﺟﻦ ﻭ ﺍﻧﺲ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺣﻜﻢ [ﻋﺬﺍﺏ] ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻌﻠﻖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ، ﺍﻳﻨﺎن اند ﻛﻪ ﺯﻳﺎﻧﻜﺎﺭ اﻧﺪ (١٨)
ترجمهٔ آلمانی رودی پارت:
17.Und derjenige, der zu seinen Eltern sagt: "Pfui über euch! Verkündet ihr mir daß ich auferstehen soll, obwohl schon vor mir Geschlechter dahingegangen sind?" und (der ihnen, wenn) sie beide Allah zu Hilfe rufen (und zu ihm sagen): "Wehe dir, glaube! Denn die Verheißung Allahs ist wahr", sagt: "Das sind nichts als Fabeln der Alten"
18.(der gehört zu) jenen, gegen welche der Spruch (der Strafe) fällig wurde, zusammen mit den Scharen, die vor ihnen hingingen von den Ginn und den Menschen. Wahrlich, sie sind die Verlierer gewesen.
دو نکته از ترجمهٔ پارت:
اول ترجمهٔ قرن به Geschlecht که اینجا معادل Generation (نسل) است.
دوم ترجمهٔ اسطوره به Fabel که عموماً داستان تمثیلی معنی میدهد.
Forwarded from Sāmān
هندواروپایی آغازی:péhₐtēr*
۱)آریایی:
هندوایرانی آغازی:pHtar*
سنسکریت:pitár
اوستایی:pitar
پارسی باستان:piça
سکایی باستان:Πιδος, Φιδας, Πιτφαρναχής
سغدی:ptr'
ختنی:pätar, pəta, pətar
خوارزمی میانه:fcwr(')
پارسی میانه:pid, pidar
فارسی: پدر
یغنابی:pądár
آسی ایرونی:fyd
آسی دیگوری:fidæ
پشتو:plār
خوارزمی نو:padár, pic
بلوچی:pit
شُغنی:ped
سریکلی:pit
۲)ژرمنی:
ژرمنی آغازی:fader*
گوتی:fadar
اسکاندیناوی کهن:faðir
فاروئی:faðir
اِلفدَلیان:faðer
انگلیسی باستان:fæder
انگلیسی نو:father
فریزی باستان:feder
ساکسونی باستان:fadar
هلندی:vader
آلمانی فرازین باستان:fatar
آلمانی:vater
۳)ایتالی:
ایتالی آغازی:pater, *patrijo,* *patre_-ow
لاتین:pater_-tris
ونیزی:pater
آسکنی/اُسکنی:patir
مارسی:patre
پایسین جنوبی:patereíh
۴)سلتی:
سلتی آغازی:fatīr*
ایرلندی کهن:athir, athair
گالی:aterbo
۵)هلنی:
یونانی:πάτήρ
۶)ارمنی:
ارمنی:hayr
۷)تخاری
تخاری الف:pācar
تخاری ب:pācer
از ۱۰ خانوادهی زبانی هندواروپایی، خانوادههای آناتولیایی، بالتی و اسلاوی این واژه را ندارند. این سه خانواده و دیگر خانوادههای زبانهای هندواروپایی (حتی ایرانی مثلاً وخی و یا حتی ترکی) به جای این ریشهی اسمی از ریشهی اسمی
*at-, *t-at', *hₐet-, *h₁at-, *t-h₄et-
استفاده میکنند.
آقای د وان هم اعتقاد دارند که این ریشه، یعنی "پدر"، جزء اولش از آواهای کودکانهست.
استاد بیکس هم اشاره کردند که در متون یونانی، واژهی یونانی در معنای مادر بکار رفته است. ظاهر مناسبات خانوادگی هندواروپاییان مردانهست ولی در بطن این مناسبات زنمحوری نیز احساس میشود که یکی از دلایل جابجایی نام پدر و مادر در میان یونانیها همین رگههای خیلی ضعیف زنمحوری در هندواروپایی آغازی است که از این روی باعث شده "نیا" هم ریشهی مشترکی با "ننه" داشته باشد.
معنییی که دکتر حسندوست داده طبق نظرات پوکورنیست.
والده برای جزء اول پدر، بجز پاییدن با یک ریشهی فعلی دیگری به معنی کشیدن مرتبط دانسته. از حق نباید گذشت، هیچ کس تا به حال کاری به عظمت کار پوکورنی انجام نداده.
در اوستا tūirya هم اسم خاص بوده و هم برای نام عمو استفاده میشده. این واژهی اوستایی بنیاد مشترکی با واژهی "پدر" نیز دارد که با حذف ph استفاده میشده. "اَفْدَر" در متون کلاسیک فارسی هم یعنی "عمو" باز با پدر بنیاد مشترک دارد.
ظاهراً "پدر" یک رابطهی ویژه با "بابا" دارد که شاید مفهوم "خوراک دهنده" بدهد. البته هنوز شاهدی برای این مدعا جز تغییر معنایی پدر و مادر و معنی که دکتر حسندوست برای بابا داده نیافتم.
پسوند هندواروپایی ter-* پسوند اسم فاعل ساز است و فقط برای واژههای خانوادگی بکار نمیرود (پدر، مادر، برادر، دختر و داماد). مثلاً creator در انگلیسی این پسوند را دارد.
۱)آریایی:
هندوایرانی آغازی:pHtar*
سنسکریت:pitár
اوستایی:pitar
پارسی باستان:piça
سکایی باستان:Πιδος, Φιδας, Πιτφαρναχής
سغدی:ptr'
ختنی:pätar, pəta, pətar
خوارزمی میانه:fcwr(')
پارسی میانه:pid, pidar
فارسی: پدر
یغنابی:pądár
آسی ایرونی:fyd
آسی دیگوری:fidæ
پشتو:plār
خوارزمی نو:padár, pic
بلوچی:pit
شُغنی:ped
سریکلی:pit
۲)ژرمنی:
ژرمنی آغازی:fader*
گوتی:fadar
اسکاندیناوی کهن:faðir
فاروئی:faðir
اِلفدَلیان:faðer
انگلیسی باستان:fæder
انگلیسی نو:father
فریزی باستان:feder
ساکسونی باستان:fadar
هلندی:vader
آلمانی فرازین باستان:fatar
آلمانی:vater
۳)ایتالی:
ایتالی آغازی:pater, *patrijo,* *patre_-ow
لاتین:pater_-tris
ونیزی:pater
آسکنی/اُسکنی:patir
مارسی:patre
پایسین جنوبی:patereíh
۴)سلتی:
سلتی آغازی:fatīr*
ایرلندی کهن:athir, athair
گالی:aterbo
۵)هلنی:
یونانی:πάτήρ
۶)ارمنی:
ارمنی:hayr
۷)تخاری
تخاری الف:pācar
تخاری ب:pācer
از ۱۰ خانوادهی زبانی هندواروپایی، خانوادههای آناتولیایی، بالتی و اسلاوی این واژه را ندارند. این سه خانواده و دیگر خانوادههای زبانهای هندواروپایی (حتی ایرانی مثلاً وخی و یا حتی ترکی) به جای این ریشهی اسمی از ریشهی اسمی
*at-, *t-at', *hₐet-, *h₁at-, *t-h₄et-
استفاده میکنند.
آقای د وان هم اعتقاد دارند که این ریشه، یعنی "پدر"، جزء اولش از آواهای کودکانهست.
استاد بیکس هم اشاره کردند که در متون یونانی، واژهی یونانی در معنای مادر بکار رفته است. ظاهر مناسبات خانوادگی هندواروپاییان مردانهست ولی در بطن این مناسبات زنمحوری نیز احساس میشود که یکی از دلایل جابجایی نام پدر و مادر در میان یونانیها همین رگههای خیلی ضعیف زنمحوری در هندواروپایی آغازی است که از این روی باعث شده "نیا" هم ریشهی مشترکی با "ننه" داشته باشد.
معنییی که دکتر حسندوست داده طبق نظرات پوکورنیست.
والده برای جزء اول پدر، بجز پاییدن با یک ریشهی فعلی دیگری به معنی کشیدن مرتبط دانسته. از حق نباید گذشت، هیچ کس تا به حال کاری به عظمت کار پوکورنی انجام نداده.
در اوستا tūirya هم اسم خاص بوده و هم برای نام عمو استفاده میشده. این واژهی اوستایی بنیاد مشترکی با واژهی "پدر" نیز دارد که با حذف ph استفاده میشده. "اَفْدَر" در متون کلاسیک فارسی هم یعنی "عمو" باز با پدر بنیاد مشترک دارد.
ظاهراً "پدر" یک رابطهی ویژه با "بابا" دارد که شاید مفهوم "خوراک دهنده" بدهد. البته هنوز شاهدی برای این مدعا جز تغییر معنایی پدر و مادر و معنی که دکتر حسندوست برای بابا داده نیافتم.
پسوند هندواروپایی ter-* پسوند اسم فاعل ساز است و فقط برای واژههای خانوادگی بکار نمیرود (پدر، مادر، برادر، دختر و داماد). مثلاً creator در انگلیسی این پسوند را دارد.
به نام خدا
یک نکته درباب متون یونانی باستان از قبیل ایلیاد و ادیسه و تراژدیها و حتی آثار ارسطو.
کسانی که با متون ارجمند فارسی انس دارند به مسألهٔ سخت تصحیح انتقادی متون برخورده اند.
درست همین وضع سخت در تصحیح متون یونانی هم دیده میشود و آنجا هم رد و اثباتها و تشکیکهای فراوان وجود دارد که معمولا در ترجمهها بازتابی نمییابد.
یک نکته درباب متون یونانی باستان از قبیل ایلیاد و ادیسه و تراژدیها و حتی آثار ارسطو.
کسانی که با متون ارجمند فارسی انس دارند به مسألهٔ سخت تصحیح انتقادی متون برخورده اند.
درست همین وضع سخت در تصحیح متون یونانی هم دیده میشود و آنجا هم رد و اثباتها و تشکیکهای فراوان وجود دارد که معمولا در ترجمهها بازتابی نمییابد.
به نام خدا
نمیدانم نخستین باز چه کسی از نظریهٔ هنر متعهد سخن گفت.
میدانم که اصولاً کتب دینی و شاید عموم منابع مکتوب عالم قديم صورت اگر نه شعری، دست کم ادبی و هنری داشته، شاید چون کتابت و نویسندگی در انحصار بخش کوچکی از جامعه بوده که از تربیت خاصی بهره برده بوده اند.
خلاصه بگویم افلاطون روی خوشی به هنر نشان نمیدهد مگر موسیقی اما ارسطو برای هنر نوعی حالت تهذیب نفسانی که کیفیتش همچنان محل بحث است قایل است.
نسبت هنر و مذهب در سدههای میانه و بعد از دورهٔ یونانیمآبی بسیار پررنگ شده چون مذهب قدرت فائق و مسیطری یافته بوده و بهنوعی تمامی عرصههای اقتصادی و لاجرم اجتماعی را در اختیار خود داشته و میشود گفت کمتر میتوان هنر غیردینی یا نامرتبط با وجوهی از دین و حتی بیاعتنا به دین یافت چه رسد به هنر ضددینی.
در دوران معاصر، هنر متعهد به نوعی متعلق به جریانهای چپ و مذهبی دانسته میشده و البته همچنان در میان اهل مذهب هم بین هنر و مناسک دینی پیوند محکمی برقرار است.
این جمله را به بیانهای مختلف از زبان متولیان دین شنیده ایم که هنر اثر مهمی در بقای دین دارد مثلاً رهبر انقلاب مکرر به نقش اساسی هنر در ترویج و بقای مفاهیم دینی تاکید کرده است.
اگر کسی درمجموع معتقد باشد هنر وسیلهٔ کارا و مهمی در ترویج عقاید است ایرادی ندارد، مسأله جایی جدی میشود که معتقد شویم اصیلترین و اساسیترین و مؤثرترین وسیلهٔ ترویج و تحکیم عقاید، هنر است و برای همین باید بیشترین و مهمترین سرمایهها صرف آن شود.
چون اگر واقعا هنر آن نقشی را که ترسیم میکنند نداشته باشد توگویی روی امر کمبازده و شاید موهومی سرمایهگذاری شده است.
درواقع پرسش اصلی اینجاست که برای ترویج عقیدهٔ صحیح، ابزار اصلی واقعاً چیست.
مثالی بزنم: نظام عقیدتی شرک یونانی شامل سلسلهای از خدایان و موجودات الوهی و نقشهایی که بر عهده داشتند قرنها از ابزار هنری بسیار والایی که تا الان هم جذابیت خود را حفظ کرده برخوردار بود و در کنار آن شخصیتهای برجستهای چون افلاطون و ارسطو و بسیاری فیلسوفان دیگر تا پرُکلُس آن را یا بدیهی گرفته بودند و یا بهنحوی مروجش بودند.
اما این نظام عقیدتی اکنون دیگر وجود ندارد.
پس علت اضمحلال و نابودی این نظام فکری قطعاً نیافتن پشتوانهٔ هنری نبود.
یا نمونهٔ دین مانوی را در نظر بگیرید. این دین نیز از پشتوانهٔ هنری والایی برخوردار بود و آثار ادبی زیادی به زبانهای مختلف مطابق با فرهنگهای دوران قدیم در ترویج آن تولید شده بود اما اکنون هیچ اثری از ارژنگ و مانی و دین مانوی در جهان وجود ندارد.
ممکن است گفته شود ظهور نظامهای عقیدتی رقیب قویتر باعث این نابودیها شده اما اگر در تاریخ عقاید دقیق شویم میبینیم که این نابودی لزوماً به سبب بهرهمندی نظامهای رقیب از هنرمندانی ماهرتر نبوده است.
نمونهٔ هند بسیار جالب توجه است. همچنان صدها میلیون هندی به عقاید باستانی خود ملتزم و در عمل به آنها کوشا هستند.
این عقاید گونهگونی شگفتی دارند اما در یک چیز مشترک اند، نسبتی با مبانی فکری تمدن جدید مسیطر بر عالم ندارند و همچنان از داستانهای باستان (یا بگوییم اساطیر) پیروی میکنند.
علت ماندگاری این عقاید و مثلاً کمرنگ شدن مسیحیت در غرب یا آیینهای مردمان آمریکای لاتین چیست؟*
آیا درنهایت میتوان به جای آثار فکری و هنری باشکوه و والا، برای بهرهمندی از پشتوانهٔ تمدنی و قوت اقتصادی نقش اصلی در بقای یک عقیده قایل شد؟
باب پرسش همچنان برای من باز است.
*) این مطلب که آیا اديان باستانی هند هم با بحران و ریزش پرشمار مؤمنان مواجه هستند یا نه باز برایم پرسشی جدی است.
نمیدانم نخستین باز چه کسی از نظریهٔ هنر متعهد سخن گفت.
میدانم که اصولاً کتب دینی و شاید عموم منابع مکتوب عالم قديم صورت اگر نه شعری، دست کم ادبی و هنری داشته، شاید چون کتابت و نویسندگی در انحصار بخش کوچکی از جامعه بوده که از تربیت خاصی بهره برده بوده اند.
خلاصه بگویم افلاطون روی خوشی به هنر نشان نمیدهد مگر موسیقی اما ارسطو برای هنر نوعی حالت تهذیب نفسانی که کیفیتش همچنان محل بحث است قایل است.
نسبت هنر و مذهب در سدههای میانه و بعد از دورهٔ یونانیمآبی بسیار پررنگ شده چون مذهب قدرت فائق و مسیطری یافته بوده و بهنوعی تمامی عرصههای اقتصادی و لاجرم اجتماعی را در اختیار خود داشته و میشود گفت کمتر میتوان هنر غیردینی یا نامرتبط با وجوهی از دین و حتی بیاعتنا به دین یافت چه رسد به هنر ضددینی.
در دوران معاصر، هنر متعهد به نوعی متعلق به جریانهای چپ و مذهبی دانسته میشده و البته همچنان در میان اهل مذهب هم بین هنر و مناسک دینی پیوند محکمی برقرار است.
این جمله را به بیانهای مختلف از زبان متولیان دین شنیده ایم که هنر اثر مهمی در بقای دین دارد مثلاً رهبر انقلاب مکرر به نقش اساسی هنر در ترویج و بقای مفاهیم دینی تاکید کرده است.
اگر کسی درمجموع معتقد باشد هنر وسیلهٔ کارا و مهمی در ترویج عقاید است ایرادی ندارد، مسأله جایی جدی میشود که معتقد شویم اصیلترین و اساسیترین و مؤثرترین وسیلهٔ ترویج و تحکیم عقاید، هنر است و برای همین باید بیشترین و مهمترین سرمایهها صرف آن شود.
چون اگر واقعا هنر آن نقشی را که ترسیم میکنند نداشته باشد توگویی روی امر کمبازده و شاید موهومی سرمایهگذاری شده است.
درواقع پرسش اصلی اینجاست که برای ترویج عقیدهٔ صحیح، ابزار اصلی واقعاً چیست.
مثالی بزنم: نظام عقیدتی شرک یونانی شامل سلسلهای از خدایان و موجودات الوهی و نقشهایی که بر عهده داشتند قرنها از ابزار هنری بسیار والایی که تا الان هم جذابیت خود را حفظ کرده برخوردار بود و در کنار آن شخصیتهای برجستهای چون افلاطون و ارسطو و بسیاری فیلسوفان دیگر تا پرُکلُس آن را یا بدیهی گرفته بودند و یا بهنحوی مروجش بودند.
اما این نظام عقیدتی اکنون دیگر وجود ندارد.
پس علت اضمحلال و نابودی این نظام فکری قطعاً نیافتن پشتوانهٔ هنری نبود.
یا نمونهٔ دین مانوی را در نظر بگیرید. این دین نیز از پشتوانهٔ هنری والایی برخوردار بود و آثار ادبی زیادی به زبانهای مختلف مطابق با فرهنگهای دوران قدیم در ترویج آن تولید شده بود اما اکنون هیچ اثری از ارژنگ و مانی و دین مانوی در جهان وجود ندارد.
ممکن است گفته شود ظهور نظامهای عقیدتی رقیب قویتر باعث این نابودیها شده اما اگر در تاریخ عقاید دقیق شویم میبینیم که این نابودی لزوماً به سبب بهرهمندی نظامهای رقیب از هنرمندانی ماهرتر نبوده است.
نمونهٔ هند بسیار جالب توجه است. همچنان صدها میلیون هندی به عقاید باستانی خود ملتزم و در عمل به آنها کوشا هستند.
این عقاید گونهگونی شگفتی دارند اما در یک چیز مشترک اند، نسبتی با مبانی فکری تمدن جدید مسیطر بر عالم ندارند و همچنان از داستانهای باستان (یا بگوییم اساطیر) پیروی میکنند.
علت ماندگاری این عقاید و مثلاً کمرنگ شدن مسیحیت در غرب یا آیینهای مردمان آمریکای لاتین چیست؟*
آیا درنهایت میتوان به جای آثار فکری و هنری باشکوه و والا، برای بهرهمندی از پشتوانهٔ تمدنی و قوت اقتصادی نقش اصلی در بقای یک عقیده قایل شد؟
باب پرسش همچنان برای من باز است.
*) این مطلب که آیا اديان باستانی هند هم با بحران و ریزش پرشمار مؤمنان مواجه هستند یا نه باز برایم پرسشی جدی است.
Forwarded from Iran International ایران اینترنشنال
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مرتاضهای برهنه هندو بامداد سهشنبه ۲۵ دیماه به آب رودخانه گنگ رفته و مراسم «حمام سلطنتی» را در گردهمایی مذهبی «کوم میلا» در هند بهجا آوردند.
کوم میلا را بزرگترین گردهمایی انسان در جهان دانستهاند که حدود شش هفته به طول میانجامد و تخمینها نشان از حضور بیش از ۴۰۰ میلیون نفر در آن دارد.
حمام سلطنتی بخش مهمی از این رویداد است که هر ۱۲ سال یکبار در شهر پریاگراج در ایالت اوتار پرادش انجام میشود که محل تلاقی سه رودخانه مقدس هندوها، گنگ، جمنا و ساراسواتی است.
مرتاضهای برهنه با بدنی رنگشده و تنها با پوششی از مهرههای مقدس بر تن که برخی نیزه یا گرز به دست داشتند و سوار بر اسب بودند، در میان سرودها و صدای طبلهای مریدان خود به داخل رودخانه رفتند.
کوم میلا را بزرگترین گردهمایی انسان در جهان دانستهاند که حدود شش هفته به طول میانجامد و تخمینها نشان از حضور بیش از ۴۰۰ میلیون نفر در آن دارد.
حمام سلطنتی بخش مهمی از این رویداد است که هر ۱۲ سال یکبار در شهر پریاگراج در ایالت اوتار پرادش انجام میشود که محل تلاقی سه رودخانه مقدس هندوها، گنگ، جمنا و ساراسواتی است.
مرتاضهای برهنه با بدنی رنگشده و تنها با پوششی از مهرههای مقدس بر تن که برخی نیزه یا گرز به دست داشتند و سوار بر اسب بودند، در میان سرودها و صدای طبلهای مریدان خود به داخل رودخانه رفتند.
تجربهٔ تفکر:
Title: Socially Engaged Art after Socialism: Art and Civil Society in Post Communist Europe
Series: International Library of Modern and Contemporary Art
Author(s): Izabel Galliera
Publisher: I.B.Tauris
Year: 2017
Title: Socially Engaged Art History and Beyond: Alternative Approaches to the Theory and Practice of Art History Volume:
Author(s): Cindy Persinger; Azar Rejaie
Publisher: Springer International Publishing
Year: 2021
Title: Socially Engaged Art and the Neoliberal City
Author(s): Cecilie Sachs Olsen
Publisher: Routledge City:
Year: 2019 Edition:
Language:
Title: Socially Engaged Art in Contemporary China: Voices from Below
Author(s): Meiqin Wang
Publisher: Routledge
Year: 2019
Title: Education for Socially Engaged Art: A Materials and Techniques Handbook
Author(s): Pablo Helguera
Publisher: Jorge Pinto Books Inc.
Year: 2011
Title: Art and Belief : Artists Engaged in Interreligious Dialogue
Author(s): Ruth Illman
Publisher: Taylor & Francis Group
Year: 2014
Title: Feltness: Research-Creation, Socially Engaged Art, and Affective Pedagogies
Author(s): Stephanie Springgay
Publisher: Duke University Press
Year: 2022
Title: Applying Performance: Live Art, Socially Engaged Theatre and Affective Practice
Author(s): Nicola Shaughnessy (auth.)
Publisher: Palgrave Macmillan UK
Year: 2012
Title: Socially Engaged Art after Socialism: Art and Civil Society in Post Communist Europe
Series: International Library of Modern and Contemporary Art
Author(s): Izabel Galliera
Publisher: I.B.Tauris
Year: 2017
Title: Socially Engaged Art History and Beyond: Alternative Approaches to the Theory and Practice of Art History Volume:
Author(s): Cindy Persinger; Azar Rejaie
Publisher: Springer International Publishing
Year: 2021
Title: Socially Engaged Art and the Neoliberal City
Author(s): Cecilie Sachs Olsen
Publisher: Routledge City:
Year: 2019 Edition:
Language:
Title: Socially Engaged Art in Contemporary China: Voices from Below
Author(s): Meiqin Wang
Publisher: Routledge
Year: 2019
Title: Education for Socially Engaged Art: A Materials and Techniques Handbook
Author(s): Pablo Helguera
Publisher: Jorge Pinto Books Inc.
Year: 2011
Title: Art and Belief : Artists Engaged in Interreligious Dialogue
Author(s): Ruth Illman
Publisher: Taylor & Francis Group
Year: 2014
Title: Feltness: Research-Creation, Socially Engaged Art, and Affective Pedagogies
Author(s): Stephanie Springgay
Publisher: Duke University Press
Year: 2022
Title: Applying Performance: Live Art, Socially Engaged Theatre and Affective Practice
Author(s): Nicola Shaughnessy (auth.)
Publisher: Palgrave Macmillan UK
Year: 2012