Telegram Web Link
« و من خودم را با خستگی تمام از میان این فصل عبور می دهم، فقط به این امیدِ نورِ  کم سویی که در دوردست ها می درخشد. »

-نامه اولگا کنیپر به آنتوان چخوف | ۱۰ فوریه؛ مسکو

#کانال_چندقدم مانده....👣
ژاپنی ها یه اصطلاحی دارن به اسم ایکیگای که معنیش میشه دلیلی برای بودن. بر اساس فرهنگ ژاپنی هر آدمی یه ایکیگای تو زندگیش داره. اونا باور دارن که ایکیگای به زندگی هر آدمی معنا میبخشه.

#کانال_چندقدم مانده...👣
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نمــــونه استـــوری مـــوشن تبلــــغ دوره
آیدی کانال🔹
https://www.tg-me.com/rabiya1402edit


برای ثبت سفارش به آیدی زیر پیام دهید🙏☀️

@Tavakoly2

#طراحی پست#کاورپست#ادیت فیلم#بنراستوری#استوری موشن#لوگو#لوگوموشن#تراکت#پوستر#کارت ویزیت



☀️👇پیج اینستام

I'm on Instagram as @rabiyaeditt. Install the app to follow my photos and videos. https://www.instagram.com/invites/contact/?igsh=19idkovicse3e&utm_content=tip24mt

@rabiyaeditt
منتظرکسی باش ،
که حتی اگر در ساده ترین لباس بودی ،
حاضر باشد تورا...
به همه دنیا نشان دهد ؛
و بگوید :‌
این دنیای من است...
-حسین پناهی


#کانال_چندقدم مانده...👣
اگر که نتوانتم تو را تا ابد ببینم
بدان که همواره تو همراه من خواهی بود
از درون و از برون
همراه من خواهی بود
بر نوک انگشتانم
بر تیغه‌های ذهنم
و در میانه‌ها
در میانه‌های آنچه که هستم
از آنچه که از من باقی خواهد ماند

#کانال_چندقدم مانده....👣
چارلز بوکفسکی یجا میگه؛
ما برای ادامه دادن
هیچکسی را نداریم جز خودمان...
شاید غم انگیز باشه، ولی همه یه روز با تمام وجود این واقعیت رو درک میکنن که" هیچ چیز "از "هیچ کس" بعید نیست...

#کانال_چندقدم مانده...👣
اگر می خواهی از حال من بدانی
سخت نیست...!

تصور کسی را
که هر روز چند بار ،
و هر‌ بار چند ساعت ،
روبروی پنجره می ایستد
و کسی که نیست را
به خاطر می آورد...!

کسی که نیست
کسی که هست را
    از پای در می آورد...

#گروس_عبدالملکیان

#کانال_چندقدم مانده...👣
آدم می‌تواند در آن واحد در دوجا حضور داشته باشی؛ یکی آنجایی که هست، یکی آنجایی که می‌خواهد باشد.

#عباس معروفی

#کانال_چندقدم مانده....👣
برای خیلی از هم‌نسلهای من،
خدا همان مغازه‌ای ست
که در نوجوانی،
مشتری‌اش بودیم
و یک روزی فکر کردیم
دیگر بزرگ شده‌ایم
و جنسهایش دلِ عقلمان را نمیبرد...

زدیم بیرون...
گفتیم حالا یک چرخی میزنیم برمیگردیم...!!

طول کشید چرخ زدنهایمان
خیلی جاها رفتیم
ولی دیگر هیچ تنپوشی ،
تنمان را نپوشاند که نپوشاند...

هیچ جامه‌ای،
تنمان را انقدر گرم نکرد
که مثل قدیم‌ها ، در گرمایش،
دمی آسوده خوابمان ببرد
یک عصری شاید...

دست آخر هم شب شد
و راه مغازه‌اش را گم کردیم
چنان که انگار
هیچوقت بلد نبودیم.‌‌..

زمستان است...
لباسی هم نداریم.‌..
سردمان است...
       تو پیدایمان کن...

#حمید_باقرلو

#کانال_چندقدم مانده....👣

"با تو بودن را دوست دارم"
گمان نکنم عبارت بهتری
به جز این جمله
برای بیان احساسمان به دیگری
وجود داشته باشد...

#ژوزه‌ساراماگو


#کانال_چندقدم مانده....👣
قشنگ ترین نصیحتی که تو زندگیم شنیدم نصیحت اروین یالوم به دخترش بوده؛

"تو فقط یک‌بار زندگی می‌کنی. از تمام ذرات این پدیدهٔ شگفت‌انگیز که بهش هوشیاری می‌گوییم، لذت ببر و خودت رو توی حسرت و پشیمونی چیزی که قبلاً داشتی غرق نکن..."

#کانال_چندقدم مانده...👣
هر ظلماتی، هرچقدر هم که تاریک باشد، توسط روشنایی صبح تهدید میشود...

🎥 The Fountain
  
#کانال_چندقدم مانده...👣
متاسفم که توی فرهنگی بزرگ شدم که
مردمش فکر میکنن با غم و اندوه به خدا نزدیکترن.

فریدون‌فرخزاد

#کانال_چندقدم مانده...👣

پرسیده بود چقدر دوستش دارم...؟!

من...موجی سرگردان و عاشق
از همان ابتدای میلاد
به آغوش کشیدن ساحل را،
خواب دیده بود
فرزند آسمان و دریا
با سهم کوچکی از حیات:
فاصله ای کوتاه
میان نخستین بوسه بر لب معشوق
تا مرگ ابدی
و همان چند ثانیه را
یک نفس به اشتیاق دویده بودم...!!

برایش گفته بودم "عشق"
تنها مرهم نسل آدمیزاد است
در هیاهوی بی نهایت جهان
که اگر به حال خودش رها شود
بلیط یکطرفه می‌گیرد
می‌نشیند توی قطار دلتنگی
و می‌رود به " ناکجاآباد "
همان جا که قاصدک ها می‌روند
و دانه های انگور روی درختان مست،
جشن مهرگان می‌گیرند

برایش نوشته بودم:
"تو باید باشی و باران بگیرد،"

می‌خواستم
دور سر شاعرانه های مدام
اسپند حضور بچرخاند
و دلتنگی‌های شبانه روز مرا
چنان وحشیانه در آغوش بگیرد
که صدای خرد شدن استخوان های روزگار
رام کند مادیان سرکش سرنوشتی را
که نگذاشت ما دست توی دست
توی قاب‌های دونفره
قدم بزنیم

برایش نوشته بودم:
"بی مرزترین جای زمین دفتر شعر است
همان جا که تو با من
سرِ یک سفره نشستی..."

میخواستم بداند وقتی که نیست
جهان با تمام وسعتی که دارد
میشود یک چهار دیواری کوچک
که هیچ روزنه ای به هیچ کجای آسمان ندارد
و چقدر می‌ترسم از غریبه های این شهر
وقتی عطر آشنای بودنش را
توی هوا می‌ریزند
یا به اسم کوچک " او "صدایشان می‌زنند

میخواستم بداند میان گفتن دوستت دارم
و گریه های بی امان
تنیده شده ام
و این ، همان "عشق" است
که زندگی را در تبار آدم
به رنگ زایش و میلاد هزارباره
گره می‌زند...

#آزاده_رمضانی

#کانال_چندقدم مانده...👣
2024/10/04 11:25:58
Back to Top
HTML Embed Code: