يَقُولُ لها: أَيّ زهرٍ تُحبِّينَهُ
فتقولُ: القُرُنْفُلُ .. أَسودْ
يقول: إلى أَين تمضين بي، والقرنفل أَسودْ ؟
تقول: إلى بُؤرة الضوءِ في داخلي
وتقولُ: وأَبْعَدَ … أَبْعدَ … أَبْعَدْ
وبا
شعری از #محمود_درویش
بازسرایی حسین برهمت



خشمگین!!!
لیوان شکست و گفت:
"هرگز نگو که این شعر زیبا است یا قوی است
نه زیبا است شعر، نه قوی "
شعر خوب
باید بگیردت فرو در رازهای خویش
باید وبا شود تا تب کنی از پای تا به سر
هذیان گوی از این جهان به جهان دگر شوی
فریاد زنی آری منم همین، اما نیم چنین!!!
باید نگاه تازه‌ای به دریای واژگان گشایدت
وقتی‌که نبض شعر را گرفته‌ای
نجوا کند درون گوشهای تو:
پیش بیا پیش بیا_نه نه_ برو عقب
با من یکی بشو، با من یکی بشو _ نه!!!...._ نزدیک من مشو
باید روان شود شیر به پهنای رود شب
باید چون کودکی زاده شوی - بار دگر ز نو

HTTPS://T.ME/darvishiat
Forwarded from Hosein Barhemat
امروز هفتم آذرماه سال روز در گذشت #حمید_مصدق شاعر نوپرداز معاصر بود
شاعری که خیلی ها شاید او را به شعر سیبش(تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم) میشناسند
اما من اصلا این شعرش را نمی پسندم و شعرهای بسیار بهتری هم دارد

مارا به شعری از این شاعر زیبا سخن مهمان کنید
Forwarded from هنر اعتراضی
رأيت بلادًا تعانقني بأيد صباحية:
كن جديرًا برائحة الخبز
كن لائقًا بزهور الرصيف
فما زال تنور أمّك مشتعلًا والتحيّة
ساخنة كالرغيف....


من دیده‌ام آن سرزمین دور را
که در آغوش گرفته من را با دستهای صبح
بوی نان تازه  را ببین
خود را سزاوار عطر گلهای  کنارِ راه دان

گرم  است  تنور خانه مادری
آغوش باز مادرانه بوی نان تازه می‌دهد...


محمود درویش

@Honare_Eterazi
Forwarded from پیش نویس
قصه جدید
قصه شال ترس ممد

اضافه شد


قصه‌های مخصوص کودکان ۷ تا ۷۰ ساله را در این کانال بجویید

https://www.tg-me.com/ghesse_khaniha
من عاشقت شدم
با آنکه کم دیدمت و کمتر ...
در آغوش کشیدمت

من عاشقت شدم، چون
با تو نوشته‌ام و برای تو خوانده‌ام
خندیده‌ام برای تو و تغییر کرده‌ام...
تنهابرای تو

من دوست دارمت
با همه دوریت ز من

#محمود_درویش
#حسین_برهمت
HTTPS://T.ME/DARVISHIAT
تو را من دوست می دارم و همراهت همی‌آیم
به دریا ترس غرقم نیست
به خشکی نیز ...
نمی ترسم از آن شمشیرهای تیز، در راهت

ـ-ـ-ـ

سأبقى أحبّك راحلاً إليك
، إن كان في الماء فلا أخشى الغريق،
وإن كان في اليابسة فلا أهاب سيوف الطّريق.

#محمود_درویش
#حسین_برهمت
Https://www.tg-me.com/darvishiat
مانده است
هرچیز همانگونه که بود پیش از این...

فنجان قهوه ات
انگشتهای تو و شمیمشان بر دکمه های پیرهن
و خنده ات، در پیش چشم من

و اشتیاق...
هنوز در راه است و در انتظار
و آن لرزش انگشتهای تو
بر کوبه‌ی آهنین در

و باز آماده می کنم
موسیقی فارسی و دو جام از شراب
و شمعی برای میز شامگاه

هر چیز همانگونه است که بود
الا ...
نبودنت


#محمود_درویش
#حسین_برهمت
ـ-ـ-ــ

مازال كل شيء كما...هو...
فنجان قهوتك...
رائحة أصابعك على أزرار قمصاني...
وملامحك في عيوني....
ومازال الحنين...
على قارعة الطرق....
ينتظرك....
ورعشة أصابعك على مطرقة الباب الحديدية...
ومازلت أعد...
موسيقى فارسية وكوبين من النبيذ...
وشمعة....
على طاولةالمساء.....
كل شيء كما هو...

إلا غيابك.
https://www.tg-me.com/darvishiat
دانستیم چگونه میشود فریاد گور
خنجری رخشان میان چشمهای دشمنان
نیز دانستیم
چگونه گور بی صدا
می تواند نیک تا برپا کند
جشنها در باغهای زندگی

#محمود_درویش
#حسین_برهمت
_-_-_-_

وعرفنا ما الذي يجعل صوت القبره
خنجرا يلمع في وجه الغزاة
وعرفنا ما الذي يعجل صمت القبره
مهراجانا .. وبساتين حياة !

https://www.tg-me.com/darvishiat
دیگر مرا ...
به هیچ چیز این جهان نیاز نیست
...
من سهم خویش را
آنگه که عاشقت شدم
دریافت کرده ام

#محمود_درویش
#حسین_برهمت
_-_-_

أنا لا أريد شيئا من الدنيا
فأنا أشعر أنني أخذت نصيبي من الفرح
حين أحببتك ....

https://www.tg-me.com/darvishiat
قصه  جدید !

"قصه شیروی خارکن "


را
در کانال قصه خوانی ها
https://www.tg-me.com/ghesse_khaniha
بشنوید


قصه‌های مخصوص کودکان ۷ تا ۷۰ ساله را در این کانال بجویید
من را برد سخنانت به آن کجا...
آنجا که تنها منم و سخنانت و ...
چشمها

#محمود_درویش

https://www.tg-me.com/darvishiat
مرا باز گردان
به آنجا که که بودم در آن گاه آغاز دیدارمان

سپس رو ...
اگر رفتنت آرزو است


#محمود_درویش

https://www.tg-me.com/darvishiat
دلیل لبخند من
چه ابداع ها در گریه کردن من به کار بست
سيري ببطءٍ يا حياةُ لكي أَراك بِكامل النقصان حولي
كم نسيتُكِ في خضمّكِ باحثاً عنّي وعنكِ
وكُلّما أدركتُك سرّاً منك قُلتِ بقسوةٍ: ما أَجهلك....
درويش
شادی اگر که آمد دوباره به خانه ‌ات
از خیانت و رفتنش هرگز
مگو مگو

با او بگو، بخند... آکنده شو از او

#محمود_درويش
و چشمه را رازی است
و نور را چشمه‌ای است
در اعماق غصه‌های من

و من
در اعماق تنهایی خویش انبوه می کنم
عذاب را

بی گرمنای دستهای تو
و بی
چشمهای بهاریت

#محمود_درویش
#حسین_برهمت
ـ-ـ-ـ-ـ
وسرّ النبع.. نبع الضوء في أعماق مأساتي ....
و أختزن العذاب لأنني وحدي....
بدون حنان كفيك.....
بدون ربيع عينيك ..

https://www.tg-me.com/darvishiat
2025/01/15 07:58:11
Back to Top
HTML Embed Code: