ده بازی برای کودکان خجالتی
این بازیها را میتوانید با توجه به سن و توانمندیهای کودکان در فرصتهایی که تمایل به بازی کردن دارند، انجام دهید.
مسابقه گویندگی
مصاحبه تلویزیونی
نقل خاطره، داستان، شعر، معما و لطیفه
چه کسی میتواند دیگران را بخنداند
کامل کردن یک داستان
کامل کردن یک شعر
تکمیل جملات
پاسخ به پرسشها
داستان سازی با تصاویر
معلم بودن
👶 @childrentherapy
این بازیها را میتوانید با توجه به سن و توانمندیهای کودکان در فرصتهایی که تمایل به بازی کردن دارند، انجام دهید.
مسابقه گویندگی
مصاحبه تلویزیونی
نقل خاطره، داستان، شعر، معما و لطیفه
چه کسی میتواند دیگران را بخنداند
کامل کردن یک داستان
کامل کردن یک شعر
تکمیل جملات
پاسخ به پرسشها
داستان سازی با تصاویر
معلم بودن
👶 @childrentherapy
به کودک احساس گناه ندهید
ما اجازه نداریم اشتباههای ساده و تجربههای ارزشمند کودک را تا حد گناه بزرگ کنیم.
اگر کودک اشتباهی کرد این احساس که کار او غیرقابل بخشش و یا جبران است در او ایجاد نکنید. بیان جملههایی مانند «خدا تو رو نمی بخشه»، «به بهشت نمیری»، «دل مامان را شکستی»، «بابا دیگه تو رو دوس نداره» و... موجب میشود تا کودک احساس گناهکاری کند.
بهتر است کار اشتباه کودک را برایش توضیح دهیم و احساس خودمان را بیان کنیم و راهنمای عملی او برای روش درست باشیم.
👶 @childrentherapy
ما اجازه نداریم اشتباههای ساده و تجربههای ارزشمند کودک را تا حد گناه بزرگ کنیم.
اگر کودک اشتباهی کرد این احساس که کار او غیرقابل بخشش و یا جبران است در او ایجاد نکنید. بیان جملههایی مانند «خدا تو رو نمی بخشه»، «به بهشت نمیری»، «دل مامان را شکستی»، «بابا دیگه تو رو دوس نداره» و... موجب میشود تا کودک احساس گناهکاری کند.
بهتر است کار اشتباه کودک را برایش توضیح دهیم و احساس خودمان را بیان کنیم و راهنمای عملی او برای روش درست باشیم.
👶 @childrentherapy
محرک يعنی به عنوان مثال كودک را وقتی به پارک می بريد او را رها كنيد و دائم نگوييد كه چه كار كند و چه كار نكند.
چون پارک خود يك محيط غنی از محرک رنگ و شكل و صدا و غيره است. كودک خودش ميداند كه چه مقدار محرك برای حواسش نياز دارد و خودش از طريق حواس محرک ها را ميگيرد و پردازش ميكند.
اما مادرهای به ظاهر فداكار با تمام وجود اين فرآيند را مختل ميكنند و كودک را به سمتی هدايت ميكنند كه خودشان ميخواهند بدون توجه به توانايی كودک.
👶 @childrentherapy
چون پارک خود يك محيط غنی از محرک رنگ و شكل و صدا و غيره است. كودک خودش ميداند كه چه مقدار محرك برای حواسش نياز دارد و خودش از طريق حواس محرک ها را ميگيرد و پردازش ميكند.
اما مادرهای به ظاهر فداكار با تمام وجود اين فرآيند را مختل ميكنند و كودک را به سمتی هدايت ميكنند كه خودشان ميخواهند بدون توجه به توانايی كودک.
👶 @childrentherapy
اگر کودک شما مدام در حال مقایسه کردن داشته ها و نداشته های خود با دیگران است و جمله هایی مانند "لباس من از علی بهتره"، "کفش من از کفش های بچه های کلاس گرانتره"، "باید عین گل سر مریم برایم بخری" و... می گوید، آن را زنگ خطر و هشداری برای که کودک است که خودش را با داشته هایشان تعریف میکند و در بزرگسالی فقط به فکر جمع کردن اموال و پول خواهد بود بدون اینکه از آنها لذت ببرد و احتمالا والدین الگوی این تفکر در کودک بوده اند!
👶 @childrentherapy
👶 @childrentherapy
تشبیه جالبی درباره کودکان وجود دارد. کودک مثل "اسفنج" است!
هرچه پیرامونش باشد، جذب می کند.
مراقب چیزهایی که کودکتان میبیند و میشنود باشید.
فیلم، کتاب، موسیقی، اسباب بازی و هر رسانه دیگری که در اختیار کودک است را با دقت زیر نظر داشته باشید!!
هرگز فراموش نكنيد: پدر، مادر شدن راحت است، ولی پدر و مادر خوب ماندن، سخت است!!
👶 @childrentherapy
هرچه پیرامونش باشد، جذب می کند.
مراقب چیزهایی که کودکتان میبیند و میشنود باشید.
فیلم، کتاب، موسیقی، اسباب بازی و هر رسانه دیگری که در اختیار کودک است را با دقت زیر نظر داشته باشید!!
هرگز فراموش نكنيد: پدر، مادر شدن راحت است، ولی پدر و مادر خوب ماندن، سخت است!!
👶 @childrentherapy
مهم ترین نکاتی که والدین در پاسخگویی به سوالات جنسی کودکان باید رعایت کنند :
❌ توهین و تحقیر نکنند
❌تهدید وتنبیه نکنند
🔷برخی والدین اگر فرزندشان سوالی راجع به مسائل جنسی بپرسد یا احیاناً به آلت تناسلیش دست بزند، برخوردهای خیلی خشنی می کنند.
❌کودک را مسخره نکنند
❌ والدین شرمنده و ناراحت نشوند
🔶برخی از والدین وقتی با این گونه سوالات مواجه می شوند، خجالت زده می شوند، روی دست خود می زنند، به کودک این گونه القاء می کنند که اتفاق خیلی ناگواری افتاده است.
🔷آنها نگرانی و شرم خود را به کودک منتقل می کنند و این باعث می شود که کودک نتواند سوالات و مشکلات خود را به راحتی مطرح کند.
❌شنونده خوبی باشند
🔶والدین باید اجازه دهند فرزندشان در کمال آرامش سوالات خود را مطرح کند، تا منظور او را به درستی متوجه نشده اند پاسخ ندهند، شتاب زدگی در پاسخ دادن سبب گیج شدن کودک می شود، به نحوی که کودک گاه می گوید منظور من این نبود.
👶 @childrentherapy
❌ توهین و تحقیر نکنند
❌تهدید وتنبیه نکنند
🔷برخی والدین اگر فرزندشان سوالی راجع به مسائل جنسی بپرسد یا احیاناً به آلت تناسلیش دست بزند، برخوردهای خیلی خشنی می کنند.
❌کودک را مسخره نکنند
❌ والدین شرمنده و ناراحت نشوند
🔶برخی از والدین وقتی با این گونه سوالات مواجه می شوند، خجالت زده می شوند، روی دست خود می زنند، به کودک این گونه القاء می کنند که اتفاق خیلی ناگواری افتاده است.
🔷آنها نگرانی و شرم خود را به کودک منتقل می کنند و این باعث می شود که کودک نتواند سوالات و مشکلات خود را به راحتی مطرح کند.
❌شنونده خوبی باشند
🔶والدین باید اجازه دهند فرزندشان در کمال آرامش سوالات خود را مطرح کند، تا منظور او را به درستی متوجه نشده اند پاسخ ندهند، شتاب زدگی در پاسخ دادن سبب گیج شدن کودک می شود، به نحوی که کودک گاه می گوید منظور من این نبود.
👶 @childrentherapy
نوع تجربیاتی که در اوایل زندگی برای ما پیش میآید و نحوه برخورد ما با این تجربیات، شدیدا بر نوع تجربیاتی که در آینده با آن مواجه خواهیم شد و همچنین نحوه ادراک ما از این تجربیات و برخورد ما با آنها تاثیر میگذارد.
برای مثال یک کودک دوساله که به صورتی اجتماعی و با بازیگوشی رشد پیدا کرده در مقایسه با کودکی که نسبتا آرام و گوشهگیر بوده، بسیار بیشتر میتواند توجه و علاقه بزرگسالان را برانگیزد. کودک گوشهگیر احتمالا محیط میانفردی پرباری نخواهد داشت که بیش از پیش باعث کاهش احتمال تغییر بنیادی در وی میگردد.
به همین ترتیب، کودک فعالتر همچنان به یادگیری این موضوع ادامه میدهد که دیگران سرگرمکننده هستند و لذا به تعامل با آنها ادامه میدهد و الگوی وی نیز هرچه بزرگتر میشود با شدت بیشتری تثبیت خواهد شد. به علاوه نه تنها این دو کودک رفتارهای متفاوتی را در سایرین برمیانگیزند، بلکه تفسیر آنها از یک واکنش واحد ابراز شده توسط دیگران نیز متفاوت خواهد بود.
بدین ترتیب کودک بازیگوش ممکن است واکنش سرد و خاموش شخص دیگر را به عنوان نوعی بازی تلقی نموده و به تعامل خود با وی ادامه دهد تا زمانی که شاید یک واکنش مثبت را در او برانگیزد. کودک ساکتتر، که چندان به تعامل عادت ندارد، فورا واکنش اولیه طرف مقابل را به عنوان نشانهای برای عقبنشینی تلقی خواهد کرد.
اگر به این دو کودک به عنوان بزرگسال نگاه کنیم، شاید هنوز بتوانیم تفاوت میان آنها را دریابیم: یکی اهل معاشرت، شاد و دارای نظر مثبت به دیگران و دیگری برعکس، خجالتی و غیرمطمئن نسبت به اینکه دیگران به وی علاقمند هستند میباشد.
الگوی کودکی در دوران بزرگسالی آنها نیز ادامه پیدا کرده است.با این حال ما قادر به درک فرآیند رشد آنها نخواهیم بود مگر آنکه متوجه شویم معلمان، همبازیها، دوستان و همکاران آنها یکی پس از دیگری چگونه به عنوان «همدست» سبب حفظ الگوی غالب در آنها شدهاند. ما قادر به فهم امکانات تغییر نخواهیم بود مگر آنکه متوجه باشیم حتی اکنون نیز چنین «همدستانی» وجود دارند و اگر آنها نقش خود را در این فرآیند قطع کنند، احتمال تغییر الگو خواهد بود.
پل واکتل
از کتاب روانتحلیلگری، رفتاردرمانی و جهان رابطهای
ترجمه فریبا خالیچی
👶 @childrentherapy
برای مثال یک کودک دوساله که به صورتی اجتماعی و با بازیگوشی رشد پیدا کرده در مقایسه با کودکی که نسبتا آرام و گوشهگیر بوده، بسیار بیشتر میتواند توجه و علاقه بزرگسالان را برانگیزد. کودک گوشهگیر احتمالا محیط میانفردی پرباری نخواهد داشت که بیش از پیش باعث کاهش احتمال تغییر بنیادی در وی میگردد.
به همین ترتیب، کودک فعالتر همچنان به یادگیری این موضوع ادامه میدهد که دیگران سرگرمکننده هستند و لذا به تعامل با آنها ادامه میدهد و الگوی وی نیز هرچه بزرگتر میشود با شدت بیشتری تثبیت خواهد شد. به علاوه نه تنها این دو کودک رفتارهای متفاوتی را در سایرین برمیانگیزند، بلکه تفسیر آنها از یک واکنش واحد ابراز شده توسط دیگران نیز متفاوت خواهد بود.
بدین ترتیب کودک بازیگوش ممکن است واکنش سرد و خاموش شخص دیگر را به عنوان نوعی بازی تلقی نموده و به تعامل خود با وی ادامه دهد تا زمانی که شاید یک واکنش مثبت را در او برانگیزد. کودک ساکتتر، که چندان به تعامل عادت ندارد، فورا واکنش اولیه طرف مقابل را به عنوان نشانهای برای عقبنشینی تلقی خواهد کرد.
اگر به این دو کودک به عنوان بزرگسال نگاه کنیم، شاید هنوز بتوانیم تفاوت میان آنها را دریابیم: یکی اهل معاشرت، شاد و دارای نظر مثبت به دیگران و دیگری برعکس، خجالتی و غیرمطمئن نسبت به اینکه دیگران به وی علاقمند هستند میباشد.
الگوی کودکی در دوران بزرگسالی آنها نیز ادامه پیدا کرده است.با این حال ما قادر به درک فرآیند رشد آنها نخواهیم بود مگر آنکه متوجه شویم معلمان، همبازیها، دوستان و همکاران آنها یکی پس از دیگری چگونه به عنوان «همدست» سبب حفظ الگوی غالب در آنها شدهاند. ما قادر به فهم امکانات تغییر نخواهیم بود مگر آنکه متوجه باشیم حتی اکنون نیز چنین «همدستانی» وجود دارند و اگر آنها نقش خود را در این فرآیند قطع کنند، احتمال تغییر الگو خواهد بود.
پل واکتل
از کتاب روانتحلیلگری، رفتاردرمانی و جهان رابطهای
ترجمه فریبا خالیچی
👶 @childrentherapy
شرایط و ملزوماتی که والدین یا دیگر افراد مهم در زندگی کودکان، توجه مثبت خود را به آنها مشروط میکنند، شرایط ارزشمندی نامیده میشوند. ممکن است تعیین چنین شرایطی سبب شود که کودک به جای پرداختن به کارهایی که باعث خوشحالیاش میشوند، تمام هم و غمش را صرف محقق ساختن این شرایط کند و برای آنکه بتواند محبت، احترام و توجه مثبت والدین و دیگر اشخاص مهم زندگیاش را جلب کند به شیوهای خاص رفتار کند. توجه مثبتی که بذل آن به تحقق شرایط خاصی وابسته باشد، توجه مثبت مشروط نامیده میشود.
تمایلات و گرایشهای شخصی کودکانی که با شرایط ارزشمندی متعددی مواجه میشوند به تدریج از بین میرود و تمام زندگیشان صرف تلاش برای جلب رضایت و خشنود ساختن دیگران میشود. آنها به اشخاصی بدل میشوند که دیگران از ایشان انتظار دارند و درک و برداشتی که از خود دارند صرفا به ویژگیهایی محدود میگردد که از دید دیگران پنهان ماندهاند.
این کودکان از آرمانهای اشخاصِ برخوردار از کارکرد کامل فاصله میگیرند و بیش از هر چیز به خشنود ساختن دیگران اهمیت میدهند. سوالی که آنها همواره از خودشان میپرسند این است که «دیگران چه فکر خواهند کرد؟» نه این که «من دوست دارم در این موقعیت چه کار کنم؟»
این کودکان وقتی بزرگ میشوند هم باز دلمشغول این هستند که دیگران دربارهشان چه فکر میکنند. آنها عمدتا به خاطر جلب توجه و تایید دیگران کار میکنند نه به خاطر
خودشان، و برای دریافت توجه مثبت به دیگران وابستهاند و همواره در پی آناند که شرایط ارزشمندی لازم برای جلب این توجه مثبت را محقق سازند.
آنها ضعفها و کاستیهایشان را پنهان میکنند و گاهی حتی خطاهایشان را نیز انکار میکنند و رفتارشان طوری است که هر کسی را غیر از خودشان خوشحال کند، و آنقدر سرگرم خشنود کردن دیگران میشوند که فراموش میکنند خودشان از زندگی چه میخواهند. این افراد در زندگی مسیر خود را گم کردهاند و دیگر در جهت خودشکوفایی گام برنمیدارند.
رندی لارسن و دیوید باس
از کتاب روانشناسی شخصیت
ترجمه فرهاد جُمهری و همکاران
👶 @childrentherapy
تمایلات و گرایشهای شخصی کودکانی که با شرایط ارزشمندی متعددی مواجه میشوند به تدریج از بین میرود و تمام زندگیشان صرف تلاش برای جلب رضایت و خشنود ساختن دیگران میشود. آنها به اشخاصی بدل میشوند که دیگران از ایشان انتظار دارند و درک و برداشتی که از خود دارند صرفا به ویژگیهایی محدود میگردد که از دید دیگران پنهان ماندهاند.
این کودکان از آرمانهای اشخاصِ برخوردار از کارکرد کامل فاصله میگیرند و بیش از هر چیز به خشنود ساختن دیگران اهمیت میدهند. سوالی که آنها همواره از خودشان میپرسند این است که «دیگران چه فکر خواهند کرد؟» نه این که «من دوست دارم در این موقعیت چه کار کنم؟»
این کودکان وقتی بزرگ میشوند هم باز دلمشغول این هستند که دیگران دربارهشان چه فکر میکنند. آنها عمدتا به خاطر جلب توجه و تایید دیگران کار میکنند نه به خاطر
خودشان، و برای دریافت توجه مثبت به دیگران وابستهاند و همواره در پی آناند که شرایط ارزشمندی لازم برای جلب این توجه مثبت را محقق سازند.
آنها ضعفها و کاستیهایشان را پنهان میکنند و گاهی حتی خطاهایشان را نیز انکار میکنند و رفتارشان طوری است که هر کسی را غیر از خودشان خوشحال کند، و آنقدر سرگرم خشنود کردن دیگران میشوند که فراموش میکنند خودشان از زندگی چه میخواهند. این افراد در زندگی مسیر خود را گم کردهاند و دیگر در جهت خودشکوفایی گام برنمیدارند.
رندی لارسن و دیوید باس
از کتاب روانشناسی شخصیت
ترجمه فرهاد جُمهری و همکاران
👶 @childrentherapy
برای بیشتر بچهها، قبل از هشت سالگی، و نیمی از آنها تا دهسالگی تنها مشکل تقریبا این است که دوستشان بدارند، ـ دوستشان بدارند برای آنچه هستند. خود کودک تا این سن هنوز دوست ندارد؛ بلکه او فقط با سپاسگزاری و خوشحالی جوابگوی عشقی است که بدو نثار میکنند.
در این مرحله رشد کودک، عامل جدیدی در زندگی او وارد میشود و آن احساس جدید تولید عشق به وسیله فعالیت شخصی است. برای اولین بار کودک به فکر میافتد چیزی به مادر (یا پدر) بدهد. چیزی به وجود بیاورد - یک شعر، یک نقاشی یا هر چیز دیگری. برای اولین بار کودک مسئله عشق از محبوب بودن به دوست داشتن، یعنی به خلق عشق، تبدیل میشود.
سالها طول میکشد تا این احساس ابتدایی به عشق پخته و کامل برسد. سرانجام کودک، که اکنون به نوجوانی رسیده است، بر عوارض خودپرستی خویش چیره میشود، افراد دیگر برای کودک تنها وسیلهای برای ارضای نیازمندیهای شخصی او نیستند. نیازهای طرف مقابل نیز همانند نیازهای خودش مهم است. در حقیقت، آنها مهمتر میشوند.
نثار کردن ارضاکنندهتر و لذتبخشتر از دریافت کردن میشود؛ و عاشق بودن حتی اهمیتی بیشتر از معشوق بودن کسب میکند. او به وسیله دوست داشتن، زندان تنهایی و انزوای خود را، که در نتیجه خودفریفتگی و خودپرستی به وجود آمده بود، رها میکند. او احساس نوعی پیوند جدید نوعی سهیم بودن و یگانگی میکند. از این گذشته، به جای اینکه در نتیجه محبوب بودن ـ که محصول کوچکی، ناتوانی ناخوشی یا خوب بودن اوست - فقط به دریافت کردن متکی باشد به توانایی ایجاد عشق از رهگذر عشق ورزیدن پی میبرد.
عشق کودکانه از این اصل پیروی میکند که: «من دوست دارم چون دوستم دارند.» عشق پخته و کامل از این اصل که: «مرا دوست دارند چون دوست دارم.» عشق نابالغ میگوید: «من تو را دوست دارم برای اینکه به تو نیازمندم.» عشق رشدیافته میگوید: «من به تو نیازمندم چون دوستت دارم.»
اریک فروم
از کتاب هنر عشق ورزیدن
ترجمه پوری سلطانی
👶 @childrentherapy
در این مرحله رشد کودک، عامل جدیدی در زندگی او وارد میشود و آن احساس جدید تولید عشق به وسیله فعالیت شخصی است. برای اولین بار کودک به فکر میافتد چیزی به مادر (یا پدر) بدهد. چیزی به وجود بیاورد - یک شعر، یک نقاشی یا هر چیز دیگری. برای اولین بار کودک مسئله عشق از محبوب بودن به دوست داشتن، یعنی به خلق عشق، تبدیل میشود.
سالها طول میکشد تا این احساس ابتدایی به عشق پخته و کامل برسد. سرانجام کودک، که اکنون به نوجوانی رسیده است، بر عوارض خودپرستی خویش چیره میشود، افراد دیگر برای کودک تنها وسیلهای برای ارضای نیازمندیهای شخصی او نیستند. نیازهای طرف مقابل نیز همانند نیازهای خودش مهم است. در حقیقت، آنها مهمتر میشوند.
نثار کردن ارضاکنندهتر و لذتبخشتر از دریافت کردن میشود؛ و عاشق بودن حتی اهمیتی بیشتر از معشوق بودن کسب میکند. او به وسیله دوست داشتن، زندان تنهایی و انزوای خود را، که در نتیجه خودفریفتگی و خودپرستی به وجود آمده بود، رها میکند. او احساس نوعی پیوند جدید نوعی سهیم بودن و یگانگی میکند. از این گذشته، به جای اینکه در نتیجه محبوب بودن ـ که محصول کوچکی، ناتوانی ناخوشی یا خوب بودن اوست - فقط به دریافت کردن متکی باشد به توانایی ایجاد عشق از رهگذر عشق ورزیدن پی میبرد.
عشق کودکانه از این اصل پیروی میکند که: «من دوست دارم چون دوستم دارند.» عشق پخته و کامل از این اصل که: «مرا دوست دارند چون دوست دارم.» عشق نابالغ میگوید: «من تو را دوست دارم برای اینکه به تو نیازمندم.» عشق رشدیافته میگوید: «من به تو نیازمندم چون دوستت دارم.»
اریک فروم
از کتاب هنر عشق ورزیدن
ترجمه پوری سلطانی
👶 @childrentherapy
Forwarded from تبادلات پیشگامان
اگه افکار منفی یا آشفتگی روحی اذیتتون میکنه،
برای رها شدن حتما سر بزنيد👇 ...🌱
@roshanapsychology
@roshanapsychology
😍روانشناس خودت باش👆🏻
برای رها شدن حتما سر بزنيد👇 ...🌱
@roshanapsychology
@roshanapsychology
😍روانشناس خودت باش👆🏻
قاطع بودن مادر در برابر کودکش یه مورد است
خشن بودن مورد دیگری. قاطع بودن و قدرتمند بودن به معنی خشن بودن نیست.
مادر قاطع و قدرتمند بنابر شرایط و موقعیت سنجی گاهی با قاطعیت سر حرفش می ایستد،
گاهی انعطاف به خرج میدهد
و این « گاهی منعطف بودن » نیز
از سر قدرتمندی اوست.
یکی از مهمترین عوامل در مسیر رشد و تحول سالم اقتدار و قاطعیت مادر ، به اندازه کافی،
در کنار مهربانی اوست.
👶 @childrentherapy
خشن بودن مورد دیگری. قاطع بودن و قدرتمند بودن به معنی خشن بودن نیست.
مادر قاطع و قدرتمند بنابر شرایط و موقعیت سنجی گاهی با قاطعیت سر حرفش می ایستد،
گاهی انعطاف به خرج میدهد
و این « گاهی منعطف بودن » نیز
از سر قدرتمندی اوست.
یکی از مهمترین عوامل در مسیر رشد و تحول سالم اقتدار و قاطعیت مادر ، به اندازه کافی،
در کنار مهربانی اوست.
👶 @childrentherapy
همیشه كودک نيست كه به مادر میچسبد، بلكه مادرانی هم هستند كه حاضر نيستند لحظهای از فرزندشان جدا شوند.
مادر چسبنده هميشه نگران است كه اگر فرزندش در كنارش نباشد، خطری او را تهديد میكند.
مادر چسبنده به فرزندش اجازه رشد و پختگی نمیدهد چون هميشه حضور مستقيم دارد و به جای فرزندش مشكلات او را حل میكند.
چسبندگی يک اختلال ارتباطی است و نه مهربانی.
👶 @childrentherapy
مادر چسبنده هميشه نگران است كه اگر فرزندش در كنارش نباشد، خطری او را تهديد میكند.
مادر چسبنده به فرزندش اجازه رشد و پختگی نمیدهد چون هميشه حضور مستقيم دارد و به جای فرزندش مشكلات او را حل میكند.
چسبندگی يک اختلال ارتباطی است و نه مهربانی.
👶 @childrentherapy
اعتمادبه نفس كودكتان را تقویت کنید:
اگر كودكتان نياز به حرف زدن دارد، بايستيد و به چيزی كه براي گفتن دارد خوب گوش دهيد.
او نياز دارد احساس كند كه افكارش، احساساتش، خواستهها و نظراتش مهم هستند. به او كمک كنيد با نام گذاشتن روی احساساتش با آنها راحت كنار بيايد. بگوييد «ميفهمم كه ناراحتی چون نمیتونیم به مهمونی بریم».
با پذيرفتن احساساتش بدون قضاوت درباره آنها، به احساسات او اعتبار میبخشيد و نشان میدهيد كه برای چيزی كه میخواهد بگويد ارزش قايليد.
👶 @childrentherapy
اگر كودكتان نياز به حرف زدن دارد، بايستيد و به چيزی كه براي گفتن دارد خوب گوش دهيد.
او نياز دارد احساس كند كه افكارش، احساساتش، خواستهها و نظراتش مهم هستند. به او كمک كنيد با نام گذاشتن روی احساساتش با آنها راحت كنار بيايد. بگوييد «ميفهمم كه ناراحتی چون نمیتونیم به مهمونی بریم».
با پذيرفتن احساساتش بدون قضاوت درباره آنها، به احساسات او اعتبار میبخشيد و نشان میدهيد كه برای چيزی كه میخواهد بگويد ارزش قايليد.
👶 @childrentherapy
والدین سمی چه بلایی بر سر کودکان خود میآورند؟
فرقی نمیکند که فرزندان والدین سمی در دوران کودکی کتک خوردهاند، مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفتهاند، مورد تحقیر و توهین واقع شدهاند، به آنها احساس گناه داده شده است یا حتی بیش از حدِ لازم مورد حمایت والدین قرار گرفتهاند، چرا که در هر حال بسیاری از آنها در دوران بزرگسالی آسیب های روانی و شخصیتی تقریبا مشابهی از خود نشان میدهند که بیشتر شامل عدم اعتماد به نفس و گمگشتگی است.
توجه داشته باشید که والدین سمی آن چنان حس بیکفایتی و بیلیاقتی را در کودکان خود به وجود میآورند که اغلب این بچهها بیاختیار خود را سرزنش و محکوم میکنند و بابت تنبیهات والدین مقصر میدانند، که این فرآیند به تدریج در آنان به چرخهای معیوب تبدیل میشود که در بزرگسالی عزت نفس آنها را تخریب میکند.
برای یک کودک بیدفاع در طی دوران رشد باور اینکه پدرش فردی نادان، سمی و گاه خطرناک است، سخت است و ترجیح میدهد تصور کند که پدرش خوب است و اشکال از اوست و او خود مقصر تنبیه شدنش است. بدین منوال زمانی که این کودکان به بزرگسالی میرسند از قبل شخصیتی منفی با نگرش خود کمبینی در وجودشان شکل گرفته است.
سوزان فوروارد
از کتاب والدین سمی
👶 @childrentherapy
فرقی نمیکند که فرزندان والدین سمی در دوران کودکی کتک خوردهاند، مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفتهاند، مورد تحقیر و توهین واقع شدهاند، به آنها احساس گناه داده شده است یا حتی بیش از حدِ لازم مورد حمایت والدین قرار گرفتهاند، چرا که در هر حال بسیاری از آنها در دوران بزرگسالی آسیب های روانی و شخصیتی تقریبا مشابهی از خود نشان میدهند که بیشتر شامل عدم اعتماد به نفس و گمگشتگی است.
توجه داشته باشید که والدین سمی آن چنان حس بیکفایتی و بیلیاقتی را در کودکان خود به وجود میآورند که اغلب این بچهها بیاختیار خود را سرزنش و محکوم میکنند و بابت تنبیهات والدین مقصر میدانند، که این فرآیند به تدریج در آنان به چرخهای معیوب تبدیل میشود که در بزرگسالی عزت نفس آنها را تخریب میکند.
برای یک کودک بیدفاع در طی دوران رشد باور اینکه پدرش فردی نادان، سمی و گاه خطرناک است، سخت است و ترجیح میدهد تصور کند که پدرش خوب است و اشکال از اوست و او خود مقصر تنبیه شدنش است. بدین منوال زمانی که این کودکان به بزرگسالی میرسند از قبل شخصیتی منفی با نگرش خود کمبینی در وجودشان شکل گرفته است.
سوزان فوروارد
از کتاب والدین سمی
👶 @childrentherapy