کاش میتونستم زمانو به عقب برگردونم و برم به پنج شیش سال پیش، وقتیکه خیلی از اتفاقا نیوفتاده بود، کاش زندگیمو جور دیگه ای پیش میبردم تا امروز به اینجا نرسم، کاش خیلیارو وارد زندگیم نمیکردم و همچنین خیلیارو راحت از دست نمیدادم، کاش کمی صبور تر بودم، کاش کمی عاقل تر بودم، کاش تصمیمات بهتری میگرفتم، کاش قدرشناس تر بودم، کاش چشمام باز تر بود و خوبی و بدی رو بهتر میدیدم، من کلاف بلند سراسر اشتباهم، هیچوقت هیچجای زندگی قدم درستی برنداشتم و در پی تصمیمات اشتباهم علاوه بر خودم به خیلیای دیگه آسیب زدم که امیدوارم بخشیده بشم، من وسط بیابون تاریک زندگیم نه تنها دست همراهمو ول کردم بلکه چراغ راهمونم شکوندم؛ من کلاف بلند سراسر اشتباهم.
عشق گریبان ما را گرفت؛ درست همانطوری که قاتلی یکدفعه از کوچهای تاریک سر آدم هوار میشود. هردومان را تکان داد. مثل یک رعد و برق بر سیاهیِ دلمان نور صاتع کرد.
Forwarded from قشاع. (Diaco)
به آسمان خیره مانده بود. گفتم: ماه را دوست داری؟ گفت: بله، و همچنین خورشید و ستارگان را. اما فکر میکنم بیش از همه ی اینها دریا را دوست داشته باشم. افسوس، از غرق شدن میترسم. گفتم: گمان کنم همه ی ما از آن چیز که عاشقش هستیم کمی میترسیم. به او خیره ماندم.
Bade To ( Ft Koorosh )
Benji
نشد کسی بیاد بیشتر از یه هفته…
نشد بگم ولش کن اون دیگه رفته…!
نشد بگم ولش کن اون دیگه رفته…!