Telegram Web Link
با سلام و احترام
سرور ارجمند و مشتری گرامی بانک ملی ایران
🌹🌹🌹🌹
با تشکر ازحسن توجه جنابعالی بخاطر    تمرکز حساب و خدمات بانکی خود در بانک ملی (شعب تحت پوشش اداره امور شعب استان ایلام ) 
شایسته است با توجه به شرایط طرح مهربانی بانک ملی مبنی بر پرداخت  وام قرض الحسنه مهربانی تا سقف  ۳۰۰میلیون تومان قابل انتقال به بستگان درجه اول خود  ، با افتتاح حساب مهربانی و نیز  حساب طرح اعتبار ملی با تسهیلات  تا سقف ۵۰۰میلیون تومان با نرخ سود ۱۴درصد (۹درصد کمتر از نرخ سود اعلامی شورای پول و اعتبار )  در شعب بانک ملی تا پایان شهریور ماه سال جاری  از مزایای این طرحها برخوردار شوید .

بااحترام :
اداره امور شعب بانک ملی استان ایلام
🌹🌹

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
حضور آثار استاد #احمدعزیزپور در نمایشگاه کالیگرافی و خوشنویسی هنرمندان ایران و عراق
۲۷ می ۲۰۲۴
۷ خرداد ۱۴۰۳
بغداد
به دعوت مرکز ثقافی العراقی

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
با خاطرات :
راوی آقای جهان گجری از طائفه
پیرانی شهرستان آبدانان استان
ایلام ، سن حدود ۹۰ سال شمسی:

مصاحبه کننده: احمد اسدی فر
شرح گفتگو، فروردین ماه ۱۴۰۲ شمسی
گفتند در سالهای خیلی دور در کبیر کوه در منطقه انجیره آبدانان دامدار بودم روزی یک نفر میانسال به چادرمان نزدیک و گفت : می خواهم به منزل جهان بروم دیدم ادم موجهی است گفتم بفرمائید شام در خدمتتان هستم و سپس تو را به منزل جهان می برم گفت:  ممنون آدرس جهان را به من داده اند هرطوری شد اورا به داخل چادر دعوت کردم و بعد از شام و پذیرایی و احترام ، گفت حالا مرا پیش جهان ببر گفتم امشب را استراحت کن تا فردا صبح ترا پیش جهان می برم ، دیدم با نگاهی عمیق به من ، گفت نکند خودت جهان هستی گفتم آری با جهان چکار داری ؟ گفت هرچه از مهمانوازی و مردانگی ات شنیده ام درست گفته اند گفتم شما هم به نظرم ادم خوب و با اصالتی به نظرم می آیید اسمتان کیست و اهل کجا هستید ؟ گفت : (متاسفانه بعد از سالها اسم کوچکش را فراموش کرده ام)  ۰۰۰ اعظمی بیرانوند و ساکن خرم آباد لرستان هستم از طرفی من تا آن موقع اسم اعظمی بیرانوند را نشنیده بودم و در آن شب بعد از گپ و گفت تا نزدیکیهای سحر خوابمان نمی برد چون او هم ادم خوش صحبتی بود در نهایت گفتم با من چکار داشتید؟ گفت می خواهم دویست راس دام بخرم از هرکه پرسیده ام از شما به نیکی یاد کرده اند و حالا می بینم درست گفته اند به هر حال تا صبح خوابیدیم و صبح بعد از صبحانه گفتم خودم داشته ام قبلا فروخته ام ولی چند کیلو متر آن طرفتر یکی از اقوام دارد، شما در چادر بمانید تا بروم‌ برایتان بخرم و بیاورم گفت پول همراه دارم ببرید گفتم نه پول دارم وقتی آوردم حساب می کنیم رفتم و دویست راس گوسفند برایش خریدم و آوردم و این مرد بزرگ پول همه آنها را به من پرداخت کرد و سپس به وی کمک‌کردم تا با چند‌ماشین خاور به خرم آباد ببرد موقع رفتن آدرس منزلش را نوشت و به من داد و اصرار کرد حتما در خرم آباد به منزلش بروم و ایشان رفتند و بعد‌ از چند سال همسرم بیمار شد آن زمان جاده انچنانی نبود با قاطر تا فاصله زیادی همسرم را برده و سپس با ماشین باری او را به دزفول بردم دکتر بعد از معاینه مقداری دارو دادند و محرمانه گفت همسرت معالجه نمی شود و جوابم کرد!! دنیا در نظرم تیره و تار شد ناگفته۹ نماند بچه ای هم تازه به دنیا آورده بود ۰ با ناراحتی و اندوه همسرم را به خانه آوردم و تقریبا آماده مرگ همسرم بودم هیزم و آذوقه جمع کرده و آماده مرگش بودیم و مدام گریه می کردیم تا اینکه فکری به ذهنم رسید که اورا به خرم آباد ببرم با قاطر اورا تا دره شهر آوردم و با مشقت فراوان او را به خرم آباد بردم ، دوستی  داشتم که‌ قهوه خانه داشت و به منطقه امان می آمد و گوسفند می خرید از این طریق با هم رفت و آمد داشتیم، به هرحال به قهوه خانه اش رفتیم و او به همراهمان آمد و همسرم را پیش دکتر محجوبی بردیم دکتر وقتی که همسرم را معاینه کردند ایشان هم جوابمان کردند. جسد نیمه جانش را به قهوه خانه آوردم و نا امید از همه ، فردا صبح که خواستیم حرکت کنیم به طور تصادفی اعظمی بیرانوند را دیدم نزدم آمد و‌ بعد‌ از احوالپرسی گفت خواهرم چطور است ؟ چون نمی دانست مریض است گفتم‌: داخل قهوه خانه است و مریض است با عصبانیت گفت مرد حسابی من به تو آدرس داده بودم چرا امدی قهوه خانه ؟ گفت برادر زاده ام دکتر است ببریمش پیش او گفتم دزفول بردم ، پیش دکتر محجوبی بردم، فایده ای ندارد

ادامه دارد...

احمد اسدی فر

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
یک روز با مرد طبیعت سیمره

امروز صبح فرصتی پیش آمد به اتفاق دوست زیست محیطیم آقای سیروس میر جهت بهسازی یکی از چشمه های کوهپایه کبیرکوه به محل مورد تظر برویم بعد از آن به کبیرکوه جایی که ایشان و دوستان دیگر آبشخور ساخته اند رفتیم

آقای میر می تواند وقت خود را صرف کار در مزرعه شخصی اش کند اما این وقت را صرف پاکیزکی طبیعت نموده اند برای آب رسانی به حیات وحش علاوه بر فعایتهای مستمر هزینه ی مالی این کار را هم بارها پرداخت نموده است در کنار عشق و علاقه ی به طبیعت مهمترین هدف وی فرهنگ سازی برای جامعه و عموم است
میدان و فرصت برای انجام کار نیک همانند برگ درختان خزان روی زمین ریخته شده و محیاست بخشی از این فرصتهای نیک رسیدگی و مراقبت از طبیعت است

در جامعه ی متمدن و با فرهنگ دیار ما ریختن زباله در طبیعت باید امری زشت محسوب شود همانطور که ریختن و تجمع زباله در خانه ها زشت محسوب می شود

دوستداران و حافظان طبیعت به خوبی می دانند نابودی طبیعت تنها نابودی گونه های گیاهی و جانوری نیست نابودی طبیعت نابودی ماست

چرا که زمین مادر همه ی ماست . . .

رشید آزادبخش

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
  
کشف اتفاقی یک قطعه شیء تاریخی در شهرستان دره‌شهر توسط یکی از ساکنان و اهدا به میراث فرهنگی

شریفی مدیر کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان گفت: یک نفر از اهالی شهرستان دره شهر، در هنگام کوهنوردی در حوالی کوه های منطقه، یک عدد شیء تاریخی که یک قمقمه مربوط به دوران اشکانی از جنس سفال است را به صورت اتفاقی پیدا و تحویل اداره شهرستان دره شهر داده است.

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
صدای شهروندان

باسلام ادمین محترم باتوجه به اینکه تنها جاده هاشم آباد به فرهاد آباد فاقد شانه میباشد وازطرفی جاده مذکور به دلايل مختلف قسمت‌هایی ازآن تخريب گرديده هرروزما شاهداینگونه تصادفات درجاده مذکور می‌باشیم که به مال وجان مردم خسارت‌ وارد می شود

لازم به ذکر است روستای فرهاد آباد #دره_شهر یک روستای توریست پذیر میباشد وتردد وسایل نقلیه درآن زیاد است ۰

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
تاریخ و فرهنگ دره شهر
#واژگان .. واز - باز ، گشاد ، بدو ، پرش ، پریدن در بعضی واژه ها به صورت پسوند آید مانند : گَلواز به معنای پا باز یا پای کشیده و بدو و با سرعت دویدن وازآ‌‌‌واز- چاکاچاک ، بازِباز وازوو(وازآو) -ج- آبی که هنوز در جویبار جریان دارد اما از سرچشمه قطع شده است…
دنیای واژگان


وِر‌تیز اناختن-ج- با جفت پا لگد انداختن
وَر‌چریدن- ج- ایستادن چهارپایان روی دو پا و دستها را به درخت یا دیوار تکیه دادن
وِر‌خرامیدن -ج- حمله کردن ، غلبه کردن وحوش بر شکار
وَردا - موسم جفت‌گیری کل و بز
وِردار- ج- بردار
ورداشت - برداشت
وردَس - دَم دست ، شاگرد ، خدمتکار
وَردسی - حاضری ، آماده ، پیشکاری ، خدمتکاری ، خدمتکار
وَردسیر-ج- بچه‌ی بی سرپرست ، بچه‌ی بی مادر

وُردِلنگ-ج- پرت کردن ، دور انداختن ، با اردنگی بیرون انداختن
وَر‌رختن -ج- درهم پاشیدن ، درهم ریختن ، زیر و رو کردن
وَر‌رنگُنن-ج- قاپیدن
وَرزا - گاو نر ، گاو نر قوی هیکل
ورز‌ِ وِلا - ماساژ ، ورز دادن ، مالیدن
وَرزوو-ج- ورزا
وِرژئن - مقداری زمین کشاورزی که برای سال جاری یا سال بعد آماده‌ی کشت باشد
وَرژ‌و - دردهای اولیه زایمان‌
وِرژِن- ل- الک ، غربال
وِرسنی- ل- گرسنه ، گرسنگی
وِرشَنِن-ج- به هوا افشاندن ، افشاندن غلات به هوا برای جداکردن دانه از کاه ، پرتاب کردن دو پا حیوانات به هوا
وَرشو - نوعی آلیاژ فلزی
وَرشوچی - کسی که شغلش ساختن ورشو باشد
وَرْشه - ل- نورانی ، درخشان
وَر قا‌و- رگه‌ی کوه ، رگه ، روی رگه‌ی کوه ( سرقاو نیز گویند )
وَرک- ل- برّه
وِرَک- ل- جیب بغلی
وَرکارد- جناق سینه‌ی گوسفند و چهارپایان
وِرکُلُفت -ج- انگشت بزرگ پایش به سنگ برخورد کرد ، برخورد نوک انگشت بزرگ پا به سنگ یا هر چیز دیگر
وِرکَنن-ج- بالا و پائین پریدن ، جست و خیز
وَرکه - فردی یا چیزی را که سوار در پیش خود سوار کند ، متضاد ورکه پشتکه می باشد !
وَرکی-ل- ورکه
ورگرّ- متضاد پشت گرّ، گرّ به معنای تپه ای که تقریبا شنی رسی هست و شن و سنکلاخش بیش از خاک است
وِرگشت- برگشت
وَرگه- قسمت جلوی آبادی ، پیش آبادی محوطه‌ی جلوی آبادی
وَرگن- ل- برگن ، برگه ، ورگه ، پشم برّه
وَرمال - جلوی خانه
وَرماله - چیزهای بی ارزش خانه ، چیزهای اسقاطی
وِرُمایه - نان که از خمیر ور آمده درست شده باشد
و‌ِِرَن- قوچ
وِرَندل- نوعی تفنگ قدیمی
وَر‌وا-ج-جلو باز
ورو‌‌‌وال -ج- آدم ساده و بی دست و پا
وِرّ وَر- حرافی ، باد شدید و مکرر دبر
وروگرد - بروجرد
وَر‌وَند -ج- پیش‌بند

وروَنه- بار کردن ، آویزان کردن ، از بین بردن ، نابود کردن ، مثال : تگرگ شدید بوستان را ورون
لباسها را روی طناب ورونه ( ورون )
علی با کمک سه نفر بار را روی گرده ی قاطر ورونه ( ورون )
وروَن- ورونه
ورُونه -پارچه ای که به گردن نوزاد می آویزند که روی سینه و لباس خود را کثیف نکند
وِرهَرّنی - فریاد زنان حمله کرد ، حمله توام با غرش
وِره- ل- آنجا
وِره - نوبت
وِره وِره- به نوبت ، به ترتیب دسته دسته
وِره - قبل ، پیش مثال : وره کار ، وره ظهر ( این واژه در اصل مخفف ور، از یا وره‌ز می باشد )
وره دُما - ل- رو به عقب
وره سوزه - سوزش معده معمولا بر اثر خوردن غذای فاسد یا بعضی غذاها که افرادی به آنها حساسیت دارند
وِره لوئن - ل - چوپان بره ها ، وره لؤ ، وره لوئنی نیز گفته می شود
وره نِس - وره‌نسگ ، هق‌هق گریه
وره وَر - پیشاپیش
وِرّو- کسی که زیاد شیشکی بزند
وِروگشته - کسی که اصالتش را از دست داده باشد ، از اصل افتاده ، عوضی شده
وِری - بلند شو ، برپپا خیر ، پاشو
وِریس - وِری
وِریسا - بلند شد
وِریسادن-ج- برخاستن
وِریسگه - برق زدن ، جرقه ، برق زدن چشم جانوران در شب ، نور کم
وِریسگ‌- وریسگه ، جرقه زدن چشم بر اثر زدن سیلی
وِریله - ل- ‌ انجا
وَرین -ل- پیشین ، جلویی
وِریلا - کسی که مدام سرگردان باشد ، لخت و بی بند و بار
وَز- چربی اطراف شکم گوسفند
وِزار- ل - اولین جوانه‌ی درخت
وِزرگ- ل- بزرگ
وِزم- درختی بلند که مصرف دارویی دارد
وِزم - مخلوط چربی گوشت که آنرا نیم پخته کنند و روی قسمت ضرب دیده‌ی بدن گذارند ، پی دنبه
وَزِنه- نژادی از اسب که بسیار قوی و پر قدرت است
وِزوِزو - دارای موهای مجعد
وِژ- ل- خود ، خودش ، او
وژم وژت وژ
وژمو. وژتو وژو
وِژدان - وجدان

وِژِمونی- ل- خودمانی
وِژه - وجب
وژه - ل- خودشه
وژه‌سی- ل- خودشه
وژه‌وژ - ل- خودش به خودش
وژیشم - ل- خودم ، بنده
وَس-ج- افتاد
وَسُن-ج- اُفتادن
وَسد- وسط
وسمه - خضال ، ماده ای که با آن بانوان موی خود را رنگ زنند
وِسنی - ل- وِرسنی ، گرسنه
وَش- بانگی برای توقف بزها
وِش- به او ، به سمت او ، برای او
وَش- ج- به او ، برای او ، به سمت او
وِشا- ل- گشاد
وِشایی-ل- گشادی ، رهایی، آزادی
وِشا وِشا -ل- گشاد گشاد ، با فاصله بیشتر از حد معمول پاها ، قدم زدن
وَشت - باران تند و کوتاه مدت ، رگبار
وِشگونن- ل- تیکه پاره کردن ، حمله کردن ، زدن پنبه یا پشم
وِشگیا -ل- از هم پاشید ، باز شد ، وشیا نیز گویند
وِشم- بیماری ، بیماری درختی ، بیماری گیاهی ، گاها به بعضی بیماریهای حیوانی نیز وشم گویند
وِشمه - سرماخوردگی گوسفندان
وَشُو- ل- افشا کردن ، آشکار کردن
وَشن-ج- وشت ، باران شدید
وشیا-ل- برملا گشت ، آشکارا شد
وَطنی- مهاجر ، آواره
وَق- هق زدن ، هق هق گریه کودک ، پاس کردن سگها
وَقم-ج- ویران ، خراب
وَکِری- ل- تورم عفونی لثه
وِل- بی صاحب ، مجانی ، بی پول ، لاقید ، رها
وِلا-ج- پهن ، باز کردن ، پهن کردن جلو آفتاب
ولائتی - اهل ولایت ، مرغ محلی
ولائیه- مالش دادن ، ورز دادن
ولات- محل ، محله ، ولایت

ادامه دارد
جهانبخش رشیدی

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ارهی خوانی استاد فیروز تتری بر روی اشعار مختارفیلی

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
صدای شهروند

سلام ، عصر شما بخیر .

لطفا این مطلب رو داخل کانال مردمی فرهنگ و تمدن قرار بدید :

جاده آسفالت (شوسه ) خروجی دره شهر به مرکز استان مطالبه بحق مردم شهرستان هست ، چندین بار این مطلب را به گوش مدیریت محترم راه و شهرسازی رساندیم اما فقط وعده هست ، روشنایی روستای وزیر آباد به سمت چغاپوکه که قابل وصف نیست و اکثرا خودروها با نوربالا مجبورند رانندگی کنند که برای راننده لاین مخالف مشکل ایجاد می‌کنه و از اون مهمتر ماشین صفر کیلومتر جلوبندی شون بعداز یکماه داغون میشه ، چرا با یک خط کشی زردرنگ وسط جاده سروته همه این معضلات رو قابل حل دونستید ، اربعین که به سختی گذشت و ترافیک سنگینی پشت سر گذاشتیم ، فردا فصل بارندگی هست و جاده پر آب هست و بعدش هم میزبان مهمانان نوروزی هستیم ، کدوم مسافری تو این جاده جرات تردد داره؟! لطفا استدعا داریم فکر اساسی که نه ، عملا فکری بحال این جاده مالرو بکنید ..

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
تاریخ و فرهنگ دره شهر
‍ با خاطرات : راوی آقای جهان گجری از طائفه پیرانی شهرستان آبدانان استان ایلام ، سن حدود ۹۰ سال شمسی: مصاحبه کننده: احمد اسدی فر شرح گفتگو، فروردین ماه ۱۴۰۲ شمسی گفتند در سالهای خیلی دور در کبیر کوه در منطقه انجیره آبدانان دامدار بودم روزی یک نفر میانسال…
ادامه مصاحبه احمد اسدی فر
با جهان گجری
به حرفم گوش نداد و باتندی گفت سریع
برویم مطب برادر زاده ام من تا آن زمان اسم "دکتر هوشنگ اعظمی بیرانوند" را نشنیده بودم وقتی مطب دکتر رفتیم جوانی  رعنا ،خوش تیپ، با وقار، و متواضع گفت :عمو چه کار داری با اینکه مطبش شلوغ بود گفت این آقا برادر من است و همسرش خواهرم ، باید معالجه اش کنی خندید و گفت بیاورید داخل ، گفتم دکتر، پیش محجوبی هم برده ام داروها را نشانش دادم داروها را داخل سطل زباله انداخت و بعد از معاینه یک امپول به او تزریق کرد و به او دارو داد و گفت باید پنج روز بستری شود به مکان دیگری که محل بستری بود معرفی کرد و گفت تا پنج روز باید به بچه شیر ندهد و بچه شیر خشک بخورد و به همراه عمویش به مکان مورد نظر رفتیم و خانمم بستری شد و یک تخت کنار خانم هم به من دادند اما دکتر گفت: در طول این پنج روز فقط باید کباب میل کند بعد از بستری و داروهایی که دکتر اعظمی سفارش کرده بود به وی تزریق می کردند و همسرم بیتابی میکردند و درد شدید را تحمل می کردند‌ بعد از ۳ روز آنچنان خوابیده بود که من فکر کردم مرده ، با چشمانی اشکبار بالای سرش رفتم دیدم به خوابی عمیق رفته اند چون در این مدت بیماری خوب نخوابیده بودند ۰ دیدم یواشکی بیدار شدند و احوال بچه را پرسید ند اشک در چشمانم جاری شد و‌ خودم را کنترل کردم گفتم بچه پیش خودم خوابیده گفت می
خواهم بغلش کنم  گفتم دکتر تا پنج روز قدغن کرده گفت تحمل ندارم بده چند لحظه بغلش کنم خدایا چه می بینم نکند می خواهد بمیرد همینطور بچه را چند لحظه ای به سینه اش چسباند و من گریه می کردم و فکر کردم نفسهای آخر را می کشد بچه را گرفتم دیدم به خوابی عمیق فرو رفت و من غرق در عزا و ماتم و گریه امانم نمی داد فکر کردم کار خانم تمام است همان طوریکه دست و پایم می لرزید پرستار گفت چرا گریه می کنید شکر خدا همسرت بهبود پیدا کرده و خوابیده بعد از سرکشی دکتر و تجویز دارو و بعد از پنج روز به همراه آقای اعظمی عمویش به مطبش رفتیم آمپولی به همسرم تزریق کردو مقداری دارو سفارش داد و گفت همسرت را به منزلت ببر و بهبود یافته است و بچه را بغل همسرم گذاشت و گفت مادر الان بچه ات را شیر بده خدایا چه
می بینم خوابم یا بیدار همچنان که من و همسرم گریه می کردیم دکتر گفت خدا نگهدار ۰ ناخودآگاه خم‌ شدم که پای دکتر را ببوسم سرم را بلند کرد و بوسید و نگذاشت به خاطر آرامش دلم پایش را ببوسم گفتم دکتر مدتی است که همسرم بستری است پول بستری و ویزیت و دارو را پرداخت نکرده ا م دستور بده تا پرداخت کنم این جمله فراموش نشدنی را در گوشم گفت: گفت:  "عمو برادر زاده ایمان را خرب نکن" هرچه  اصرار کردم هیچ وجهی از ما دریافت نکرد آن موقع به عظمت این دکتر حاذق و مردمی پی بردم و آنچنان بامریض رفتار می کرد که انگار سالها همدیگر را می شناسند ، از وی دعوت کردم که یک وقتی به منطقه ما بیاید،  سری تکان داد، من سالها منتظر ماندم ، ولی این سعادت هیچوقت نصیبم نشد بعد از خداحافظی به خانه عمویش رفتیم بعد از استراحت به روستا یمان انجیره برگشتیم و درطول راه من و همسرم مدام گریه می کردیم و هنوز باورمان نشده بود که همسرم بهبود یافته است، وقتی که به روستا برگشتیم اقوام به استقبالمان آمدند وقتی همسرم را سالم دیدند سر را روی شانه های هم گذاشتیم و گریه کردیم و انگار من و همسرم تازه به دنیا آمده بودیم چندین گوسفند ذبح کردم و عروسی تازه ای بر پا کردیم و از آن زمان تا حالا سالها می گذرد و دخترهایم شوهر کردند و پسرانم ازدواج کردند و رفتند دنبال زندگی خودشان، و من و همسرم تنها و سالم سالهاست در شهرستان دره شهر در کنار هم زندگی می کنیم و هیچوقت دکتر اعظمی بیرانوند را فراموش نمی کنیم ۰ نام و یاد دکتر هوشنگ اعظمی بیرانوند هیچوقت فراموش نخواهدشد و مردم به نیکی از وی یاد خواهند کرد روحش شاد و یادش همیشه گرامی باد ۰

برداشت از کتاب : تاریخ ایل بیرانوند جلد ۲
صفحات ۱۴۵۵و۱۴۵۶و۱۴۵۷و۱۴۵۸ نوشته : دکترمحمد حنیف و دکتر فیروز آزادی و استاد
محمد رضا رشیدی

#احمد_اسدی_فر

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
تصویری جالب از عذرخواهی کتبی هتلی در کشور ژاپن از مسافرا بخاطر قطع اینترنت به مدت زمان یک دقیقه اونم ساعت 4 صبح که همه خوابیدن!
🔹پی نوشت :
دقیقا مثل کشور خودمان

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
سه رباعی ازدفترشعر قلندرانه برای ادیب گمنام زنده یاد فرضی مهرشاد

.
من ماندم وتنهایی سیگاری چند
.درپشت ترک خورده ی دیواری چند
.
.هف تیرو من وشقیقه ی خونینم
.
راحت شده ام زدست آزاری چند🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
.این زخم کهن که بر دل من جاری است
از آن غم نامکرر تکراری است
.
با اینکه زخود بی خبرو دورم من
.
غم با دل من مضارع اخباری است🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
.
.
دیریست که من مسافر کرمانم
.
درچنبره دایره ها حیرانم
.

.

از حیطه ی مستطیل تنهایی خویش
.
ای مرگ بیا! که ساکن گرگانم
.
سروده# مختارفیلی

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
امسال بیش از ۲ هزار ۷۶۰واقعه ولادت در ایلام داشته‌ایم

🔹مدیرکل ثبت احوال استان ایلام گفت: در پنج ماه ابتدای امسال تعداد ۲ هزار و ۷۶۸ مورد واقعه ولادت در استان به ثبت رسیده است.

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
🔊  مرکز علمی_کاربردی دره شهر در پذیرش مهرماه سال جاری دررشته های کاردانی وکارشناسی بدون کنکوردانشجو می پذیرد
♦️♦️♦️♦️♦️
   ثبت نام کاردانی:
۱۴۰۳/۰۶/۱۹ لغایت ۱۴۰۳/۰۶/۲۴

   ثبت نام کارشناسی:
۱۴۰۳/۰۶/۲۱ لغایت ۱۴۰۳/۰۶/۲۶

⬜️   رشته های کاردانی:

🔶کاردانی حرفه ای حقوقی-حقوق ثبتی
🔶کاردانی فنی ایمنی کار و حفاظت فنی
🔶 کاردانی فنی عمران- امورپیمانها
🔶کاردانی حرفه ای حسابرسی
🔶کاردانی حرفه ای مربی پیش دبستانی

⬜️  رشته های کارشناسی:

🔶مهندسی فناوری اطلاعات- فنآوری اطلاعات
🔶مهندسی فنآوری ایمنی- سلامت محیط زیستی (HSE)
🔶مهندسی فنآوری عمران- ساختمان سازی
🔶کارشناسی حرفه ای خدمات حقوقی امور قضایی
🔶کارشناسی حسابداری مالیاتی

🔴🔴جهت ثبت نام به مرکز علمی کاربردی دره شهر مراجعه نمایید

تلفن تماس:👇👇👇
☎️  08435228281
☎️  08435224715
📱  09183449682
📱  09107587701

#درهشهر #بدره #آبدانان #سیمره #علمی_کاربردی #دانشجو #اشتغال #کارآفرینی#علمیکاربردی #سیمره_دره_شهر #سیمره #درهشهر_ایلام #بدونکنکور #ابدانان #ماداکتو_دره_شهر ِیمَره #علمی کاربردي #علمی_شو_کاربردی_شو #علمی_شو #کبیرکوه #زاگرس #علمی کاربردی دره شهر # علمیکاربردی #هندمینی
چهل سال همسایه مان است و هنوز هم چون همیشه آغازگر سلام است .«با بلوط های پیر اینجا آشناست».پای دم گرمش که مینشینی از دسته های هزار هزار کبک و تیهو و رم رمه های بیشمار کل و بز کوهی کبیرکوه و خروش سیمره قشنگ میگوید.باورش است نو بهار می آید و دلهایمان مهربان تر میشود .
سلام و درودش باد محیطبان بازنشسته شهرمان «محمد قاسمی»

آرش تیموری نژاد

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
تاریخ وفرهنگ

تاریخ مجموعه ای از رویدادهای فرهنگی سیاسی،اجتماعی وهنری است که با زندگی انسانها ارتباط دارد،
هدف آن بیان رویدادهای اجتماعی ،فرهنگی ،سیاسی است که چگونه بوجود آمده اند عامل بوجود آوردن آنها چه بوده است،وچه نقشی در زندگی فعلی ما انسانهای امروزی می توانند داشته باشند. سپس به ضعف وکاستی های موجود زمان گذشته پی ببریم و در تطبیق با زمان حال اشتباهات گذشته را تکرار ننمائیم ،اما نکته قابل تامل دیگر وجود دارد وآن این که مباحث وموارد تاریخی همیشه تحت تاثیر حکومت ها ویا حاکمیت ها ضبط وثبت شده است یا افراد در درج موارد تاریخی بدون نظر نبودند حتی اگر محمد جریر طبری باشند در درج مطالب تاریخی گاه مصادره به مطلوب شده است و به نقل وقولهای شفاهی چندان هم نمی توان اکتفا واعتماد نمود یا این که تاریخ را همیشه آینده گانی نوشته اند که در متن ما وقع تاریخی نبوده اند که واقعیت ها را بدون افزون بر کم وکیف به رشته تحریر در آورند وهمین موضوع موجب شده است که بعضی از گزاره های تاریخی با هم تضاد داشته باشند

بهمین مناسبت است که به تاریخ با دو نگاه متفاوت افراط وتفریط نگاه می شود ،علت هم این است که ما ایرانی ها در شخصیت سازی واسطور سازی ید طولانی داریم ویا بعضی از تاریخ نگاران ما جانبدارانه مطالب تاریخی نوشته اند شاهد مثالم این است که در کتب تاریخی درسی گذشته در رشته های علوم انسانی به ناصرالدین شاه "شاه شهید "می گفتند ومیرزا رضای کرمانی را یک قاتل جانی می دانستند !
انقلاب شد ومعلم تاریخ شدم ناصرالدین شاه جانی وطا غوتی شد و از میرزا رضای کرمانی بنام مجاهد ومبارز از او یاد شد است.

و یا این که خواجه نظام الملک وزیر با تدبیر دوره سلجوقی در سیرالملوک انوشیروان را انوشه روان می داند وتصریح می نماید به شرح مکتوب :که چون فرمان قباد یا فت نوشیروان عادل# که پسر او بود به جای پدر نشست که از خردگی عدل# اندرطبع بود.

.همین پادشاه عادل در دستگاه فردوسی چنین از او یاد می شود که کفشدوزی پیشنهاد کل هزینه جنگ نوشیروان را با بیگانه می دهد مشروط بر این که خسرو اجازه دهد تنها پسرش اجازه درس خواندن را داشته باشد این پیشنهاد بوسیله بزرگمهرِ وزیر به شاه ابلاغ می شود اما شاه استنکاف می کند چون در دوره ساسانیان وانوشه روان نظام طبقاتی حاکم بود ظلم محصول جامعه طبقاتی وجامعه تبعیض است وطبقات پایین حق ارتقا به طبقه بالا را نداشتند. هر چند که چرای آن هم مضبوط است و لی مورد خلاف عقل وعدل است در همین دوره ساسانیان جمعیت ایران ۱۴۰ میلیون نفر بوده است فقط ۱/۵میلیون حق مالکیت داشتند وبقیه مردم از این حق طبیعی محروم بودند (تاریخ اجتماعی ایران ، نفیسی)

درست است که مطالب تاریخی ما را به گذشته پیوند می دهد اما به ماهم هشدار می دهد خطای پیشنیان خویش را تکرار نکنیم ، چنانچه به جای بیان کشمکش ها ونزاعهای تاریخی علل شکست ها ونامرادی ها مردم ایران در ادوار مختلف مورد واکاوی قرار گیرد چراغی بهر ره آینده گان خواهد شد.

بقلم علی آقایی

@CEYMARIAN
┈••✾•🌿🌺🌿•✾
2024/09/30 20:21:55
Back to Top
HTML Embed Code: